اجتماع و سیاست

جنبش روشنایی، ماهیت و اهداف

**نوشته شده توسط عبدالحکیم عادلی**. **ارسال شده در** اجتماع و سیاست

 جنبش روشنایی، ماهیت و اهداف

نویسنده: عبدالحکیم عادلی؛ دکتری قرآن و حقوق

جنبش روشنایی به مثابه زیباترین رویداد تاریخ افغانستان مطرح است که  به وسیله میلیون‌ها انسان آگاه و پرسش‌گر در قرن 21 رقم خورد. جنبش روشنایی، جنبش مدنی، مردمی با خواست و مطالبه حقوق شهروندی توسط مردم برای تأمین مقاصد جایز و صلح آمیز، بدون حمل سلاح، مطابق با ماده سی و ششم قانون اساسی افغانستان به راه افتاد. راهی را که جنبش برای به‌دست آوردن حقوق مدنی در پیش گرفته بود  پذیرفته‌‌ترین و منطقی‌ترین راه مبارزه در عصر کنونی است: اعتراض مدنی، برپایی خیمه‌ی تحصن، تظاهرات مسالمت آمیز و تقدیم گل به تفگنداران ارگ و سپیدار، جاروب زدن خیابان‌ها و کوچه‌های محل تظاهرات و امثال آن. زیباییهای این حرکت مردمی در قلب طپنده آسیا آنچنان گسترده، فراگیر و شگفت‌آور بود که جهان را به تعجب و تحسین واداشت و حکومت وحدت ملی نیز در تاریخ 27 ثور به مدنی بودن و سلامت این حرکت، لب به اعتراف گشوده و آن را تحسین کرد!

از آن­جای که عدالت مرز نشناس است، جنبش روشنایی به خاطر تعقیب اهداف والای عدالت، خیلی زود فرازمانی و مکانی شد و تقریبا در سراسر جهان مورد حمایت و حرکت مشابه مردم آگاه افغانستان قرار گرفت و این چیزی بود که لرزه بر اندام نحیف حکومت وحدت ملی انداخت و خود را در برابر این خواست مشروع و منطقی، ناتوان احساس کردند. برخورد حکومت وحدت ملی در روز 2 اسد را می­توان اوج درماندگی دولت، در طول تاریخ دموکراسی با یک جنبش مدنی نام برد؛ بیش از 85 نفر جوان تحصیل­کرده، آگاه و دردمند که برای تحقق عدالت، تأمین امنیت و تضمین حقوق مدنی در کابل دست به مظاهره آرام زده بودند، در خاک و خون غلطیده و مجروح گشتند، صدها خانواده در مرگ کسانی مویه کردند که به جرم عدالت­خواهی و حق­طلبی پا به میدان دهمزنگ نهاده بودند.

 اسناد و مدارک نشان­گر این واقعیت تلخ است که محافظان امنیت با رنجرها و امکاناتی که برای نظم و امنیت مردم آمده بودند اولین کسانی بودند که بعد از حادثه پا به فرار گذاشتند و این نشان­گر این مطلب است که «خون در همه جا یک رنگ نیست» جمعی برای عدالت به قربانگاه می­روند و جان می­دهند و برخی برآن نظاره می­کنند و چشم فروهشته از کنار آن می­گذرند! این است آن گسست نامیمونی که هنوز عمیقا در جامعه خراب آباد افغانستان ریشه دوامدار دارد. دهمزنگ آزمون تاریخ و دو روی یک سکه است؛ یک روی آن شعور، اگاهی، زیبایی، روشنایی و حق طلبی و روی دیگری آن زشتی، پلیدی و خود پرستی است. در مورد ماهیت و اهداف جنبش نکاتی یادآروی می‌شود:

1ـجنبش روشنایی در تداوم خط عدالت­خواهی به رهبری قائد شهید مزاری(ره)، شکل گرفته است. بدون شک مزاری در افغانستان به عنوان پیشاهنگ و علم بردار عدالت اجتماعی و تأمین حقوق سیاسی و مدنی ملیت‌های محکوم در کشور مورد پذیرش همگان قرار گرفته است و نسل بیدار و آگاه امروز مزاری را به عنوان فریادگر آزادی، حق­طلبی و عدالت­خواهی می­شناسند. مزاری با تمام ایمان و باور، عدالت را فریاد زد و سرانجام هم به جرم عدالت­طلبی به شهادت رسید. تشییع جنازه او در هوای سرد زمستان 1373ش، از غزنی تا یکاولنگ و از یکاولنگ تا مزار شریف نشان داد که او مردمی­ترین رهبر تاریخ معاصر است و می‌تواند خون حیات و زندگی را در شریان جامعه تزریق کند و بعد از مرگش جنبش میلیونی روشنایی را راهبر و پیشوا باشد. مردم ما به خوبی درک کرده اند که راه مزاری، راه خدا و انسانیت است. و پیروی از مزاری پیروی از حق، عدالت، آزادی ، کرامت انسانی، احترام به انسانیت و  تمامی خوبی­ها و ارزش­های انسانی است. راستی تا خون مزاری در رگ­های تاریخ جریان دارد، روح مقاومت بر ضد همه­ی زشتی­ها، ناپاکی‌ها، تجاوز‌ها، انحصارگری‌ها، تبعیض‌ها و نظام­های فرعونی، ادامه خواهد داشت. جنبش روشنایی گوشه­ی از دریای بی­کران و اقیانوس عظیم  عدالت­خواهی مزاری است.

ما را مترسانید در ما شعله جاری است        در رگ رگ هر شخص ما خون مزاری است

2- مردم ما در گذر زمان  مورد انواع ظلم و بی‌عدالتی قرارگرفته‌اند. این ستم‌ها، خاستگاه مختلفی چون فرهنگ، تبار، نژاد، و مذهب داشته است. حاکمان گذشته افغانستان با اساسی­ترین اصل حقوق بشر یعنی تساوی اقوام و نژادها مخالف بودند و سنگ زیرین بی­عدالتی و تبعیض نژادی و مذهبی را تشنگان قدرت و ثروت، پایه ریزی کرد‌ند و به این جرم بیش از نصف مردم ‌ما قتل عام گردید. در روزگارما، افغانستان هرچند با گذشته‌‌ی تاریک فاصله‌ای بسیار گرفته است. اما مجموعه رویدادها و رفتار‌ها نشان می‌دهد که  هنوز سایه آشکار تبعیض روح و روان مردم ما را می­آزارد. گروگان­گیری 31 تن به جرم هزاره بودن در شاه­ راه قندهار کابل و عدم اقدام جدی و به موقع دولت، رویداد حادثه جلریز و تقصیر و قصور دولت، فاجعه تبسم و قضاوت یک سویه دولت و خلع سلاح یک طرف درگیر و خلق فاجعه. تغییر مسیر لاین 500 کیلوولت توتاب از مسیر بامیان- میدان وردک الی کابل به مسیر سالنگ، و رخداد جنایت علیه بشریت در 2 اسد 1395 و عدم تأمین امنیت شهروندان از سوی حکومت وحدت ملی و  صدها نمونه دیگر. نشان­گر این واقعیت تلخ است که هنوز اراده جدی برای رفع تبعیض و بی‌عدالتی و انکشاف متوازن به وجود نیامده است.

 مطابق مادۀ ششم قانون اساسی افغانستان«دولت به ایجاد یك جامعه مرفه و مترقی بر اساس عدالت اجتماعی، حفظ كرامت انسانی، حمایت حقوق بشر، تحقق دموكراسی، تأمین وحدت ملی، برابری بین همه اقوام و قبایل و انكشاف متوازن در همه مناطق كشور مكلف می باشد.» بایسته آن بود که بعد از حضور پرشور و گسترده مردم ما در انتخابات و وعده­های حاکمان به شکستن زندان طبیعی مناطق مرکزی، قلب مالامال از عشق به مردم می­یافت و لی دریغ که حکومت وحدت ملی و در رأس آن رئیس جمهور نه تنها به مکلفیت‌های قانونی، شرعی و انسانی اش متعهد نشد که  با سیاست اتلاف وقت و اما و اگرها در تأمین حقوق مدنی و طبیعی این مناطق، عملا اقوام ساکن در افغانستان را در برابر هم قرار داد. به نظر می رسد مادام که فکر و فرهنگ حاکمان از اسارت فرهنگ‌ و روحیه‌ی قبیله­گرایی و قوم سالاری رهایی نیابد، سایه شوم تبعیض همچنان پایدار خواهد ماند.

3ـ اهداف جنبش روشنایی، فراقومی، فرامذهبی و تغییر وضع موجود است. از آن­جائی که در حرکت رو به پیش جنبش‌روشنایی و مطالبات عدالت­خواهی این جنبش توقفی وجود ندارد تا رسیدن به هدف، راه پر پیچ و خم و دشواری در پیش است و جنبش ناگزیر است که خود را برای پیمودن این راه دشوار و اهداف دراز دامن آماده کند.

پیام شهیدان جنبش روشنایی، روشنایی، نور و عدالت است. «عدالت» آرمان مشترک همه افغان­ها و تمامی بشریت است. درد اصلی و مشترک در افغانستان «برق» نیست بلکه «فرق» است از این‌رو، مسأله توتاپ نمی­تواند مطالبه دوامدار جنبش روشنایی باشد. حکومت وحدت ملی اگر مسیر لین 500کلیوولت را از مسیر بامیان- میدان وردک به کابل بپذیرد که باید بپذیرد، حرکت اعتراض آمیز تا تغییر وضعیت موجود و تحقق آرمان عدالت­خواهی همچنان ادامه خواهد داشت.

4- در جنبش­های آزادی بخش و روشنایی آفرین وجود و هماهنگی سه رکن اساسی برای رسیدن به مقصد امر ضروری است: 1ـ مردم 2ـ ایدئولوژی 3ـ رهبر. حرکت‌های که در افغانستان ناکام مانده اند مانند حرکت اصلاحی سید جمال، شهید اسماعیل بلخی، ابراهیم گاسوار و جنبش تبسم، لااقل فاقد یک و یا چند رکن اساسی فوق، بوده است. موفقیت جنبش عدالت­خواهی رهبر شهید در هماهنگی این سه رکن اساسی بود؛ مردم نقش اساسی را در جنبش عدالت­خواهی بازی می­کردند، راه روشن همراه با منطق و مدیریت عقلانی رهبر شهید موفقیت تداوم خط عدالت­خواهی را تضمین کرد. اما در جنبش روشنایی «مردم» یکی از ارکان جنبش روشنایی است. اما آنکه که این کاروان را به سرمنزل مقصود برساند چه کسی و یا کسانی است و بر اساس کدامین نقشه و خط مشی و ایدئولوژی این راه پرخطر را باید رفت؟ جنبش تبسم و روشنایی یک آزمون است و این آزمون نشان داد که برخی از چهره‌ها بخاطر عدم دانایی و توانایی و درک ناصواب آنان از مردم و حرکت‌های مردمی، شایستگی رهبری جنبش روشنایی را ندارد. از سوی دیگر تکیه بر احساسات و تفسیق و تحقیر دیگران و تصفیه حساب‌های داخلی، جنبش را از مسیر اصلی و اهداف والای شان دور ساخته و فرصت‌ها را تبدیل به تهدید می‌کند رهبران جنبش روشنایی بر پایه‌ی اخلاق، انسانیت، عدالت، عقلانیت و احترام متقابل و با قلب مالامال از عشق به مردم جنبش روشنایی را به سر منزل مقصود برسانند.

منبع: فصلنامه علمی، فرهنگی و اجتماعی سخن صبا - شماره 23

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**