مصاحبه/استاد برهانی
مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمين استاد برهاني
سخن صبا: جناب آقاي حاج برهاني با تشكر از اين که وقت با ارزش خود را در اختيار مجله ي سخن صبا گذاشتيد، به عنوان اولين سؤال، خود را براي خوانندگان مجله معرفي، زمان و نحوه آشنايي خود را با رهبر شهيد( ره) بيان نماييد؟
استاد برهاني: اينجانب خالقداد برهاني فرزند سلطانعلي، متولد1332 از لومان جاغوري هستم. آشنايي بنده با رهبر شهيد(ره) قبل از انقلاب اسلامي بسيار اندك بود. اولين بار نام «شهيد مزاري» را از شـهيد عبدالحسين اخلاقي در نجف اشـرف شـنيدم. آقاي اخلاقي روزي در مدرسه بزرگ آخوند(ره) در اتاقم آمد، من در ضمن دروس حوزه، در فراگيري رياضي، خطاطي نيز تلاش داشتم. وي ضمن تشويقم گفت نمك همهي اين كارها، كار مبارزاتي است و در ضمن سخنانش اوضاع سياسي را توضيح داد و فرمود آقاي شيخ عبدالعلي مزاري فعالانه بين قم و نجف در رفت و آمد و فعاليت است. واقعش نه بنده شامهي سياسي داشتم كه عمق گفتار اخلاقي را درك كنم و نه جو حاكم بر حوزهي علميه نجف اشرف مساعد كار سياسي بود. حوزهي نجف اشرف حوزه علمي بود كه افراد بسيار خاصي كار سياسي ميكردند، آنهم بسيار آرام بدون سر و صدا. وقتي در سال 1354 وارد حوزهي علميهي قم شدم با شهيد مزاري آشنا شدم.
سخن صبا: به نظر شما مهمترين ويژگي رهبر شهيد كدام است؟
استاد برهاني: به نظر بنده دو ويژگي در شهيد مزاري(ره) بسـيار برجسـته بود:
اول آرمان عدالتخواهي؛ كه اين ويژگي در تاريخ سياسي افغانستان منحصر به شهيد مزاري(ره) است. او كه تمام آرمانش نجات مردم از ديو سياه تبعيض و انحصار طلبي بود، عدالت را بهترين وسيلهي رسيدن به آرمانش ميدانست و بهترين چتر براي آرامش تمام اقوام افغانستان ميپنداشت، هيچ رهبري مانند مزاري(ره) در دورهي جهاد افغانستان از عدالت سخن نگفته است.
دوم. ذوب شدن در منافع مردم؛ او هيچگاه در صدد زر اندوزي و تأمين زندگي مرفه براي خود و خانواده بر نيامد. در ايام كه در كابل در اوج اقتدار و قدرت بود و هزاران رزمنده را اعاشه و اباته و تأمين تسليحاتي ميكرد، خانواده او كه مركّب از مادر قدخميده، همسر، زينب نوزاد و دو يتيم برادرش بود، در كمال فقر و تنگدستي به سر ميبردند. در آن ايام بنده در كوچهي مقابل كوچهي خانوادهي استاد شهيد(ره) در شهرك امام خميني(ره) زندگي ميكردم، از اوضـاع خانوادهي رهبر شهيد(ره) اطلاع دقيق داشتم. اتفاقاً اطلاع به همين مسأله، مرا عاشق بيقرار راه و روش مزاري نمود. درحاليکه قبلاً فكر ميكردم، مزاري نيز مانند بسياري از رهبران گروهها، شعار انقلاب را، راه نان در آوردن قرار دادهاند.
سخن صبا: به چه دليل جامعه ما به انديشههاي سياسي رهبر شهيد(ره) نياز دارد و اصولاً انديشههاي سياسي آن شهيد بزرگ، پاسخگوي نيازهاي امروز ما است؟
استاد برهاني: با توجه به تاريخ خونبار جامعه افغانستان، مردم ما نياز به انديشههاي شهيد مزاري دارد. بايد افكار او در جامعه ما زنده بماند، بايد راه و روش او معيار شناخت رهبري در جامعهي هزارهها باشد. ممكن است شيوهي رهبري يك رهبر انقلابي در همهي ادوار تاريخ پاسخگو نباشد، زيرا تا وقتي كه روحيهي تبعيض، انحصار و تفوق طلبي نژادي در كشور حاكم باشد، راه نجات مردم، راه و روش شهيد مزاري(ره) است، تا وقتي كه رياكاري و معاملهگري با سرنوشت مردم بازار گرم داشته باشد، بايسته است مزاريگونه، پرده و نقاب تزوير و ريا را پاره نمود.
سخن صبا: ديدگاه مطرح در جامعه ما اين است كه مقاومت غرب كابل نقطه عطفي در تاريخ هزارههاست، چه اندازه با اين ديدگاه موافق هستيد؟
استاد برهاني: من قبل از پرداختن به جواب سؤال شما، به يك مسأله اشاره نمايم؛ در سالهاي اول جهاد ماهنامهاي به نام« المسلمون» در پاكستان پخش ميشد كه گفته ميشود حزب اسلامي حكمتيار آن را نشر ميكرد.، در شماره دوم نوشته بود كه جمعيت هزارهها در افغانستان به شصت هزار نفر ميرسد كه منطقهي شان توسط حزب اسلامي افغانستان آزاد شده است. دنيا هم نميدانست كه هزارهها كيست و جمعيت شان چند است. اصلاً در كجا زيست دارند. چون مردم ما در فضاي اختناق آميز سياسي گمنام بود. بدون ترديد مقاومت حيرت آوري كه در غرب كابل توسط شهيد مزاري(ره) صورت گرفت نقطه عطف تاريخي بود كه مردم هزاره را از گمنامي بيرون آورد و در كنفرانس بن يك طرف معامله قرار داد.
سخن صبا: تفاوت اساسي مقامت غرب كابل با قيام شخصيتهاي چون ابراهيم گاو سوار(ره)، علامه شهيد بلخي(ره) و… را در چه ميبينيد؟
استاد برهاني: اجازه دهيد داستاني را عرض نمايم؛ در سال1356 در دهه محرم در قشلاق جاغوريها و چهار قلعهي سيلو، مشغول تبليغ بودم. در آوان جواني سخنان داغ با بهرهگیری از خطبههاي مولا علي (ع) مجلس را گرم مينمودم. شبي گوشهاي از جنايات امير عبدالرحمان را كه از كتاب تاريخ سياسي افغانستان به قلم سيد مهدي فرخ سفير ناصرالدين شاه قاجار در دربار امير عبدالرحمان خان، استفاده نموده بودم، ياد آور شدم كه سخت حاضرين تحت تأثير قرار گرفتند. از منبر پايين آمدم، مرد كوتاه قد و قرقاول بر سر و نسبتاً سالخـورده آمـد چشمهايم را بوسيد. مرحوم مأمور عبدالحسين از زيرك جاغوري كه مدير حسينيه بود، وي را معرفي نمود، که ايشان خان كاكايم است،«محمد ابراهيم خان گاو سوار». من تا اين حرف را شنيدم بياختيار دست او را بوسيدم. او چند شب پياپي در مجلس شركت ميكرد. شب چهاردهم محرم كه جلسات تعطيل شده بود، او دعوت با شكوهي را در منزلش تشكيل داد كه آقاي شفق بهسودي، آقاي ناطقي داوود، استاد حكيمي غزنوي و قنبر رئيس زيرك جاغوري نيز شركت داشتند. آن شب من عطش داشتم كه ماجراي انقلاب او را در دايزنگي و همياري او را در انقلاب علامه شهيد اسماعيل بلخي(ره) از زبانش بشنوم. استاد شفق زودتر همين سؤال را از ابراهيمخان پرسيد و همه تشنهاي شنيدن بود. خان با تفصيل هر دو موضوع را صحبت نمود و جالب اينكه قنبر رئيس در آن روزگار رئيس اركان قول اردوي قندهار بوده و از جانب دولت موظف بوده كه همراه با علامه مدرس افغاني(ره) و آيت…وحيدي(ره) و ساير محصلين در آشتي دادن ابراهيمخان با محمد ظاهرشاه تلاش كنند و محرمانه اوضاع را به شاه گزارش دهد، كه قنبر رئيس نيز مسئوليت خود و كارهاي را كه انجام داده بود صحبت نمود، تا پاس از شب پاي صحبت خان بيدار بوديم.
در نتيجه به جواب سؤال شما عرض مينمايم كه انقلاب محمد ابراهيمخان(ره) انفجاري بوده از بيدادگري دولت، بدون استراتژي، برنامه و محدود در گوشهي از هزارستان كه در گسترش آن به تمام هزارهجات هيچ نقشه و برنامهاي نبوده است. اما انقلاب علامه سيد محمد اسماعيل بلخي(ره) و انقلاب و مقاومت رهبر شهيد(ره) فراگير، با هدف و استراتژي معين صورت گرفته است كه انقلاب به معناي واقعي كلمه بوده است.
سخن صبا: راز ماندگاري شهيد مزاري(ره) را در چه ميبينيد؟
استاد برهاني: قداست آرمان، صداقت در گفتار و كردار و سر گذاشتن در راه هدف، شهيد مزاري(ره) را ماندگار نموده است، آنچه كه سيد الشهداء(ع) را ماندگار نمود.
سخن صبا: به نظر شما مسئوليت مردم و جامعه ما، در قبال رهبر شهيد(ره) و جنبش عدالتخواهي در افغانستان كه حاصل تلاش شهيد مزاري(ره) بود، چيست؟
استاد برهاني: مردم ما بحمدالله از ضريب هوشي بالاي برخوردارند، صادق را از مدعيان رهبري تشخيص ميدهند و طبق تشخيص و شناخت شان عمل ميكنند، لذا سالگرد شهادت آن بزرگوار بعد از فاجعه عاشورا، مهمترين حادثهي انقلابي در جامعهي ماست كه در تمام دنيا، هزارهها و شيعيان از آن تجليل مينمايند. ايستادگي و همت والاي آن سردار رشيد اسلام را ارج ميگذارند. بنابراين، مردم به صورت خود جوش مسئوليت خود را ميشناسند و عمل ميكنند. من کوچکتر از آنم كه در اين رابطه به مردم فهيم، تعيين وظيفه نمايم و[ براي] مسئوليت شان خط و نشان بكشم.
سخن صبا: اگر خاطره از رهبر شهيد(ره) داريد، براي خوانندگان مجله سخن صبا، تعريف نماييد، ممنون ميشويم.
حاج برهاني: من متأسفانه از نزديك با رهبر شهيد(ره) محشور نبودم، در سال 71- 73 كه به نظر ميرسيد بحران افغانستان رو به پايان است، تعداد از مهاجرين كه جا و مكان مشخص در وطن نداشتند، در صدد بر آمدند كه زمين زراعي و مسكوني براي شان دست و پا كنند از جمله در ولايت فراه، ولسوالي لاش جوين در نقطهاي به نام پشمكه، تعدادي از مهاجرين زمين زراعي خريدند و روي زمينهايشان خانه ساختند كه متأسفانه در اثر حملهي اسماعيل خان تعدادي كشته و تعداد زخمي و تعدادي با خانوادهشان اسير شدند، خانههايشان تخريب گرديد. من از شهر زابل با استاد شهيد كه تلفن ستلايت داشت در اين رابطه صحبت نمودم، او بعد از دستورات در اين باب فرمود: آقاي آيت…محقق به زودي به ايران ميآيد بنا است ايشان به عنوان مرجع تقليد توضيح المسائل و رساله چاپ نمايد، در استقبال و تبليغ از ايشان كوتاهي نكنيد. لذا من در مشهد مقدس رفتم در روز ورود ايشان به فرودگاه مشهد با جمعي زيادي از هم وطنان از ايشان استقبال نموديم. حاصل آن که استاد شهيد طراح اصلي علمداري مرجعيت در بين مردمش بود و گفته ميشود برخي اين را منكرند و ميگويند مزاري هيچ نقش در اين رابطه نداشتند كه به نظر بنده بسيار بيانصافي است.
سخن صبا: با تشكر از جنابعالي.
تاريخ: 23/11/1390