خانواده و تربیت

ويژگی های زنانِ نمونه در قرآن

**نوشته شده توسط اسدالله احمدی/فوق لیسانس فقه قضایی**. **ارسال شده در** خانواده و تربیت

چکیده

قرآن کریم باتوجه به نقش مهم وسازنده­ای الگوها و نمونه­ ها درتربیت و سازندگی افراد. تعداد از زنان را به عنوان سرمشق و الگو معرفی نموده است. تا باشد که مؤمنین با الهام از سرنوشت درخشان و شیرین آنان سیرصعودی به قله­ای بلند ایمان برایش روشن ترگردیده و مسیر رشد وتکامل آسان تر و راحت تر فراهم گردد. تحقیق حاضر که تحت عنوان زنان نمونه در قرآن تدوین شده است به معرفی چند بانوی نمونه قرآنی پرداخته و با ارائه مطالب مقدماتی ذیل: مفهوم شناسی، فلسفه نیازمندی به الگو و نمونه، قلمرو الگوهای قرآنی. ویژگیهای آسیه همسرفرعون، حضرت مریم مادر عیسی(ع) و ساره همسر حضرت ابراهیم(ع) را باتوجه به آیات قرآن کریم بخوانش گرفته است.تاباشد که آنان الگوهای مناسب ومطمئن درجامعه تلقی ومورد الگو پذیری قرار گیرد.

کلید واژه­ ها :  زنان، اسوه، نمونه، الگو،  الگوپذیری زنان در قرآن

مقدمه

روش الگودهی و معرفی نمونه­ها در تربیت، ارشاد، هدایت و اصلاح و مقوله­های مشابه آن از مؤثرترین و کم هزینه­ترین شیوه­ها و روش­ها مخصوصا در نظام تربیتی و تعلیمی محسوب می­شود. لذا در طول تاریخ معرفی اسوه­ها و الگوها در فرایند تعلیم و تربیت مورد توجه و کانون علاقه بشر، به ویژه  متولیان مکاتب تربیتی و تعلیمی قرار گرفته و به نقش سازنده آن تاکید شده است.

 امروزه نیز مکاتب مختلف جهان در جهت ترویج و تبلیغ فرهنگ و آموزه­های دینی و فرهنگی خویش از روش و شیوه­ای الگودهی و سرمشق پذیری نهایت استفاده را گرفته و جوانان و نوجوانان را که سرشار از استعدادهای خام و شکوفا نشده­اند، بدین وسیله در جهت مقاصد و اهداف از قبل تعیین شده سوق می­دهند. چنانچه ما نمونه­های آن را در فراگیری و تقلید از مُدها و نحوه­ی پوشـش و آرایـش قهرمانان فیلم­ها و رشـته­های ورزشی در جوانان و نو جوانان مسلمان درکشور­های مختلف اسلامی مشاهده می­کنیم .

قرآن کریم با آگاهی از تأثیر بالای روش الگودهی و تحرک آفرینی و یأس زدایی که اسوه­ها و نمونه ها دارند، به این شیوه مفید و ارزنده همت گماشته و تعداد از زنان برگزیده را به عنوان الگو به جامعه اسلامی معرفی کرده است. نوشتار حاضر با درک اهمیت این امر مخصوصا در زمان کنونی، تعداد از بانوان نمونه قرآنی را انتخاب  و ویژگی­های الگویی آنان را در معرض مطالعه عموم قرار داده است. امید که گام مثبت در این عرصه به شمار آید.

مفهوم شناسی

اسوه

 این واژه یک لفظ عربی و قرآنی است. که در فارسی به معنای نمونه، پیشوا و الگو بکار رفته است. درکتاب فرهنگ جامع کاربردی فرزان این گونه آمده است:« اسوه: به معنای پیشوا، نمونه، پیشرو و تسلی خاطر است»( اتابکی، 1378: 327)و در فرهنگ عمید آمده است «اسوه به معنای قدوه، پیشوا، پیشرو و آنچه بدان کسی را تسلی دهند» ( عمید 1384: 196)

 در کتاب لسان العرب می­خوانیم: کلمه اسوه به ضم و کسر همزه به معنای تأسی کردن و پیروی کردن است. « إئتئس به؛ ای اقتدأ به ای وکن مثله»یعنی فلان کس پیروی می­کند و می­پسندد و اقتدا می­کند به او و مثل حال او می­باشد. (ابن منظور، 1426: 100)

راغب در مفردات اسوه را این گونه تعریف می­کند «الاُسوة الاِسوة کالقِدوة والقُدوة وهی حالة التی یکون الانسان علیها فی اتباع غیره ان حسنا و ان قبیحا ...»یعنی اسوه به معنای سرمشق ومقتدا است و آن به اسوه های خوب و بد اطلاق می­شود، ولی در قرآن­کریم کلمه اسوه به کلمه حسنه توصیف  شده است« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (اصفهانی 1416: 76 )

مثَل

واژه های­مَثَل، مِثل، مثلاََ ، مثالی و مثال در فارسی به معنای شبیه، نظیر، سرمشق، نمونه، پند، گفتار بزرگان ، سرگذشت، نمونه کامل و بزرگترین الگوی مایه عبرت بکار رفته است. (روحی/المورد، 1385: 921)

صاحب مفردات گفته است: مثَل عبارت است از قول درباره چیزی که شبیه است به قولی درباره چیزی دیگر که بین آنها مشابهت است تا یکی دیگری را بیان و مجسم کند. (اصفهانی1416 : 759 )

در کتاب فرهنگ امثال القرآن الکریم آمده است:« واژه مثَل و امثال در بسیاری از آیات قرآن استعمال شده است و شکل استعمال این کلمات به گونه­ی است که می­توان معانی مختلف برای آن اثبات کرد از آن جمله است: شبیه و مانند، حکایت و داستان، عبرت پذیری از احوال دیگران و الگو و نمونه.(رضوی 1384: 7)

از مجموع معانی که برای کلـمه و واژه اسوه و مثل بیان شد این مطلب بدست می­آید که واژه­های مثَل، اسوه، الگو، نمونه، سرمشق، پیشوا و مقتداء به یک معنا بکار رفته، و تفاوت چشم­گیر از لحاظ مفهوم و مصداق میان آنان وجود ندارد. لذا در این نوشتار، واژه های فوق به یک معنا در نظر گرفته شده و به صورت مترادف به کار برده می­شوند.

فلسفه نیازمندی به الگو

بدون تردید تأثیر الگوها و نمونه­ها در شکل­گیری رفتار و منش انسان مخصوصا جوانان و نوجوان فوق العاده چشم­گیر و قابل توجه است. چون در این روش یادگیری به طور غیرمستقیم و از طریق مشاهده انجام می­گردد که امروزه این روش را از مؤثرترین روش­های یادگیری محسوب می­کنند .

علاوه بر این، اصلا نیاز انسان به الگو و نقش پذیری از نمونه­های عینی و عملی یک امر طبیعی و ­غریزی است که از غریزه تقلید سرچشمه می­گیرد. و بدیهی است که غریزه تقلید یکی از نیرو مندترین و سودمندترین غرایز بشری می­باشد که نیاز به آموزش و تعلیم نداشته بلکه در طبیعت انسان نهفته شده و به صورت طبیعی عمل می­کند. انسان همانطوری که از آوان کودکی یک مقلد است؛ از رفتار و گفتار والدین و دیگران تبعیت می­کند، این خصلت او تا آخر عمر هم باقی مانده و در تکون و تکمیل شخصیت انسان نقش بارز ایفا می­نماید و حتی نمی­توان جلو آن را گرفت بلکه لازم است که الگوها و نمونه­های خوب و مطلوب ارائه گردد تا از این غریزه­ی سودمند و ارزشمند بهترین و بشترین استفاده را در جهت اهداف تربیتی و تعلیمی  برد.

یکی از نویسندگان می­نویسد« عملی­ترین و پیروزمندانه ترین وسیله تربیت، تربیت کردن با یک نمونه عملی است. الگو به مردم عرضه می­شود تا مردم همانند صفاتش را در خود تحقق بخشند و به رنگ آن نمونه واقعی درآیند، هرکس به اندازه ظرفیت و استعدادش از آن شعله فروزان پرتوی بگیرد و تا آنجا که توان دارد برای رسیدن به کمال از قله­ی دانش و فضیلت بالارود. اسلام سرمشق دادن را بزرگترین وسیله تربیت می­داند و پایه روش تربیتی خود را بیش از هر چیز بر این سنگ استوار می سازد.» (قطب1375: 194)

افزون برمطالب فوق الگوها چون خود مسیرتکامل را پیموده و با تلاش و تکاپو در عرصه­های مختلف به هدف و نتیجه رسیده­اند، مسیرتکامل و سیرصعودی دیگران را نیز روشن و مشخص نموده­اند که اینک هر فردی قادر است با هماهنگی و تبعیت از آنان، در آن مسیر به سادگی و با اطمینان خاطر قدم گذارده و طی طریق نماید. چرا كه با وجود الگوها و نمونه­ها دیگر دغدغه از نرسیدن به هدف و فرضاً انحراف مسیر وجود نخواهد داشت.

در روایات اسلامی، پیشوایان معصوم، با شناخت کامل كه از انسان و نیازهای او داشتند دستور به الگو پذیری داده­اند. گاهی افراد شاخصی را نیز به عنوان الگو و نمونه معرفی کرده­اند تا مسیرکمال مطلوب و مورد تایید اسلام برای هر فردی به آسانی پیموده شده و دشواری و تاریکی در آن نباشد. چنانچه امام محمد باقر(ع) به یکی از اصحاب خویش فرمودند: «یا اباحمزه یخرج احدکم فراسخ فیطلب لنفسه دلیلا وانت بطرق سماء اجهل منک بطرق الارض فاطلب لنفسک دلیل. ای اباحمزه هرکس از شما چند فرسنگی دور شود برای خود راهنمای می طلبد در حالی­که تو به راه­های آسمان  ناآگاهتری تا راهای زمین پس برای خود راهنمای بجوی .(کلینی/1365 : 184/185 ) و حدیث معروف ثقلین را که پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهلبیتی.(مجلسی1404 :109) در پاسخ به این نیاز طبیعی انسان قابل توجیه است، که پیامبر بزرگوار اسلام درکنار مجموعه عقاید و دستورات اسلامی الگوها و نمونه­های عینی و عملی را نیز معرفی می­نماید تا این الگوها، که از میان همین مکتب برخاسته­اند با حضور خویش میزان و ملاک عملی رفتار و اعمال دیگران قرارگیرند و انحرافها وکژیها با مقیاس وجود آنان اصلاح گردد. چه اینکه در تاریخ زندگی پشوایان زیاد اتفاق افتاده است که انسانی در اثر هوی و هوس ابتدا آهنگ طغیان و عصیان کرده است اما در اثر مشاهده یا مطالعه حالات و رفتار الگوهای خویش و اهمیت که به آنان می­داده­اند، دست از فساد و تباهی کشیده و اندیشه­های نادرست خویش را اصلاح کرده اند.

در کتاب امام الگوی امت می­خوانیم «یک مکتب تربیتی که از معارف و تعلیمات ممتاز و ایده آل بهره دارد ، هنگامی در نیل به آرمان خویش پیروز است که کتاب تربیت را درکنار نمونه تربیت به تاریخ و جامعه انسانی عرضه کند و تنها مکتبی که از گذشته دور تاریخ اندیشه و فرهنگ انسان تا به امروز در هماهنگ نمودن «کتاب » و«نمونه » موفق برآمده است اسلام است »(واثیقی: 344)

اسلام چهره­های مختلف را به عنوان الگو معرفی و خصوصا به جنبه بشری آنها توجه نموده و برجسته کرده است، تا با به جامعه انسانی بفهماند که تعالیم اسلام امری دست یافتنی است و التزام به آن ممکن و میسراست، و این اندیشه که تعالیم دینی فقط درکتابها نوشته شده و از زبان­ها نقل گردیده و امکان و التزام عملی به آن وجود ندارد. تفکری ناشی از بی خردی و کم عقلی است. و مگر جز این است که شخصیت با عظمت امام علی(ع) و فاطمه(س) و سایر اهل­بیت عصمت و طهارت و تمامی انبیاو اولیای الهی در دامن همین دین روئیده و رشد و تربیت یافته­اند، و حتی تاریخ نشان می­دهد کسانی که هیچ مقامی از عصمت نداشتند، ولی در عمل به اسلام و تعالیم آن، چنان پله­های ترقی و کمال را طی کرده­اند، که به اوج قله ای انسانیت رسیده­اند، و در این امر هیچ تفاوت میان مردان و زنان هم وجود نداشته و ندارد، بلکه همان­طوری که مردان با پیروی از اسلام به اوج عظمت رسیده­اند از زنان نیز نمونه­های تمام و کمال در قرآن و تاریخ اسلام به چشم می­خورد، حتی چه بسا زنانی که مردان باید سالها زانوی ادب در محضرشان گذارده و درس خداشناسی و عبادت و اخلاق بگیرند. چنان­که در سرگذشت مریم(س)در صفحات بعد مطالعه خواهیدکرد که زکریای پیامبر تحت تأثیر مقامات معنوی مریم مژده بشارت یحیی را از فرشتگان الهی دریافت می­کند .

پس باتوجه به مطالب فوق نه تنها انسان بلکه هرمکتب و آیینی در هر مرحله و مرتبةکه باشد نیازمند الگوها و نمونه های عینی و عملی است.حتی انسان اگر در یک بعد خود به مرحله ی رسیده باشد در ابعاد دیگر نیازمند به الگو و نمونه است چون مسألة الگو یک امر نسبی است. یعنی ممکن است یک فرد از یک جهت الگو باشد اما همین فرد از جهات دیگر نسبت به نمونه­های برتر خویش متأسی و پیرو باشد .

قلمرو الگوهای قرآنی

قرآن کریم چهره­های متنوع از الگو­ها و نمونه­ها را معرفی کرده است که هریک دارای ویژگی­ها خاص بوده و گاه درتمام ابعاد و گاهی در برخی از ویژگی­ها نمونه و الگو می­باشند، چنانکه وقتی از پیامبر بزرگوار اسلام سخن می­گوید او را الگوی همه جانبه دانسته و می­فرماید: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.(احزاب 21) یعنی پیامبر اسلام الگوی حسنه همه جانبه است. ولی سایرانبیاو اولیا و اوصیای الهی را فقط الگوی چند جانبه و یا احیانا الگوی یک جانبه معرفی می­کند. این نکته بیانگر این مطلب است که الگوهای که در قرآن بیان شده است جز وجود مبارک پیامبر اسـلام (ص) همه نمونه­های نسبی­اند که ممکن است خود در جنبه­های دیگر پیرو باشند اما چون در سرگذشت و سرنوشت آنان نکات مهم و سرنوشت ساز و قابل تأسی وجود دارد لذا قرآن کریم با توجه به آن، آنان را الگو دانسته و مورد ستایش قرار می­دهد.

نکته دیگر اینکه فرهنگ قرآن کریم فرهنگ محاوره است در فرهنگ محاوره وقتی شخصی به عنوان الگو نام برده و تعریف می­شود، نمونه برای مردم است یعنی توده مردم اعم از مردان و زنان، نه اینکه نمونه­های قرآنی الگو برای جنسیت خاص یا قشر و طبقه­ای خاصی باشد، لذا وقتی سخن از مریم مادر حضرت عیسی و آسیه همسر فرعون مطرح و به عنوان نمونه نام برده می­شود به این معناست که آن دو نمونه برای مردم و جامعه است (مردان وزنان ) و هم چنین مؤمن آل فرعون نمونه خوب برای مردم است نه برای مردان تنها ، چون در قرآن کریم مسئله مذکر و مؤنث مطرح نیست بلکه تعالیم قرآن فراگیر بوده و برای اقشار مختلف جامعه انسانی یعنی برای انسان است.

آیت الله جوادی آملی می­فرماید: «انسان وارسته می­تواند الگو برای دیگر انسان­ها قرار گیرد، مرد یا زن وارسته الگوی مردم است، نه الگوی مردان یا زنان ، ذات اقدس اله که در باره حضرت ابراهیم(ع) می­فرماید «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ »(ممتحنه 4) یعنی شما مردم به ابراهیم (ع) و همراهان او تأسی کنید این ضمیر جمع مذکر سالم خطاب به مردم جامعه است نه اینکه خطاب به مردان جامعه به تنهایی باشد، چنانچه در آیه« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» چنین است.(جوادی آملی1383: 116)

 اینک چند نفر از زنان نمونه­ی قرآنی و ویژگی­های آنان را با الهام از تفاسیر از نظر می گذرانیم.

1) آسیه همسرفرعون

یکی از زنان نمونه قرآنی که از آن به عنوان الگو برای مؤمنین یاد شده است آسیه همسر فرعون است. او که آسیه نام داشت دختر مردی بنام مزاحم و از قوم بنی اسرائیل واز اولاد انبیا است.(بابازاده 1381 :108) و در تفسیر منهج الصادقین او را عمه موسی(ع) دانسته است.(کاشانی1344: 346) آسیه که از بهترین زنان عصرخود بود، سنبل انسانیت و الگوی شرافت از موحدین خالص محسوب می­شد. اما فرعون مصر که «قابوس بن مصعب» نام داشت او را به همسری انتخاب کرد و آسیه را در خانه­ای کشاند که نه تنها در آن یادی از انسانیت نبود، بلکه شعار أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى(نازعات:24) یعنی من پروردگار بزرگ شما هستم و مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی (قصص:38)، جز من خدایی برای شما نیست. زمزمه دائمی و ادعای همیشگی فرعون محـسوب می شد. با این وصف آسیه که در کمال نجابت و پاکی قرارداشت هرگز تسلیم تجملات فرعون و خود خواهی­های او نگردیده و پاکی و عزت نفس خودش را تا آخرین لحظات حیات خویش حفظ کرد و یگانه حامی مظلومان و یاور مستضعفان باقی ماند، و در اخیر نیز جانش را در طبق اخلاص گذاشته در راه اعتلای دین حق و ایمان و اعتقاد راستینش تقدیم پروردگار بی نیاز خویش نمود .

قرآن کریم این کتاب هدایت وتربیت او را به عنوان نمونه برای مؤمنان جهان معرفی و از ایمان و استقامت و پایداری او تعریف و تمجید ­نموده و می­فرماید« وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ » خداوند برای مومنین آسیه همسر فرعون را مثل آورد هنگامی­که عرض کرد ، بارالیها ! من از قصر فرعون و عزت دنیوی او گذشتم تو خودت خانه­ای برای من در بهشت بناکن و مرا از شر فرعون و عمل او، و از ظالمین نجات ده .(تحریم:11)

در احادیث نیز از آسیه به عنوان یکی از چهار زن شاخص جهان یاد شده است که پیامبربزرگوار اسلام می فرماید «حسبک من النساء عالمین اربع فاطمه بنت محمد (ص) مریم بنت عمران ،خدیجه بنت خویلد و آسیه بنت مزاحم» (مجلسی1404 : 3) و در حدیث دیگر می­فرماید: «بهترین زنان اهل بهشت چهار زن هستند که عبارتند از فاطمه دختر محمد (ص) و خدیجه دختر خویلد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم» (همان:178)

آسیه همسر فرعون دارای خصایص و ویژگی­های زیادی بود که هرکدام می­تواند علت نمونه بودن و الگو شدن قرآنی او محسوب شود ولی در این میان آنچه که به نظر می­رسد قرآن کریم آن را برجسته نموده چند امر است که در ذیل به آن اشاره می شود .

1ـ حق پذیری و سبقت آسیه در ایمان به موسی(ع)

بدون شک، پیشگامان در هرانقلاب و نهضت از جایگاه ویژه و توجه خاص در آن انقلاب و نهضت برخوردار است .چنانچه قرآن کریم بیشترین امتیاز را به مؤمنان نخستین داده و می فرماید:وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»(واقعه:11) و یکی از افتخارات امیرالمومنین علی(ع) نیز همین سبقت در ایمان به پیامبر بزرگوار اسلام و حق پذیری اوست چنانچه پیامبر(ص) می­فرماید : انت اول المومنین بالله ایمانا واوفاهم بعهدالله ...(مکارم شیرازی1353: 99) باتوجه به این نکته، از افتخارات آسیه حق پذیری و سبقت در ایمان به پیامبر عصر خودش حضرت موسی (ع) است. چنانچه در تفاسیر آورده­اند. در همان آغاز که موسی(ع) را از آب گرفتند و نزد آسیه بردند، آسیه آیات و معجزاتی از موسی(ع) مشاهده کرد. مثلا نوری از میان دو چشم موسی(ع) تلاءلو می­کرد، از انگشت خویش شیر می­نوشید، و تنها دختری که فرعون داشت به مرض «برص» مبتلا و پزشکان از معالجه او عاجز شده بودند با مالیدن آب دهن موسی(ع) از مرض شفا پیداکرد(کاشانی1374 :151)[ در بعضی از تفاسیر نوشته است که آسیه خود به مرض برص مبتلا بود و با مالیدن آب دهن موسی(ع) شفایافت] (بروجردی1341 :175) آسیه با مشاهده این معجزات و باتوجه به آگاهی قبلی که نسبت به ظهور پیامبری از بنی اسرائیل داشت جرقه ایمان دردلش زده شد. اما مخفیانه ماند. ولی بعد از آنکه موسی (ع) رسالت و نبوتش را رسما اعلام نمود و به اذن الهی معجزه او سحر ساحران را باطل ساخت دیگر آسیه ازعمق قلبش به موسی(ع) ایمان آورده وتسلیم حقانیت دین او گردید. وتا آخر هم درپای ایمان واعتقادش ایستاد وازآن دفاع کرد. لذا از ویژگیهای ممتاز و الگوی آسیه که می تواند سرمشق خوبی برای دیگران محسوب شود پیشگامی آسیه در ایمان و حق پذیری وحق شناسی او است.

2ـ آسیه و استقامت در راه عقیده

افرادی که از هویت مستقل فکری برخور دارند و از عقل و شعورخدا دادی بهترین بهره را می­برند همیشه در پی حق بوده و با رسیدن به آن، جان و دل به او سپرده و برای دفاع از آن هرنوع خطر و تهدید را برخویش می پذیرند. آسیه همسرفرعون وقتی یقین به پیامبری موسی(ع) پیداکرد بی درنگ به موسی(ع) ایمان آورد، و درحفظ و نگهداری ایمانش نهایت استقامت و استواری را نیز از خود به نمایش گذاشت، و حتی حاضرشد جانش را در طبق اخلاص گذاشته فدای ایمانش سازد .چنانچه گفته­اند وقتی فرعون از ایمان آسیه اطلاع پیدا کرد برای اولین بار مبهوت ماند چون اصلاّگمان نمی­کرد که ملکه مصر، او که در میان انواع نعمات مادی بسر می برد و هرآنچه آرزو می­کند با یک چشم بهم زدن برایش فراهم است، با این حال او به مردی تهی دستی مثل موسی(ع) که شبانی بیش نبود ایمان آورد. بعداز آنکه فرعون یقین به ایمان آسیه پیداکرد چون به شدت او را دوست می­داشت در همان اول او را از پای در نیاورد و شروع کرد به نصیحت کردن ،که در مجموع در سه مرحله خواست آسیه را از ایمانی که پیداکرده بود و از حقیقت که یافته بود جدا سازد اما در هر سه مرحله ناموفق بود، مرحله اول از راه تطمیع و یادآوری زندگی آن چنانی خویش وارد شد اما هرچه اصرارکرد نتیجه نگرفت. درمرحله دوم مادرآسیه را احضارکرد تا شاید او تحت تأثیرعطوفت و مهر مادری خویش آسیه را از ایمانش جدا سازد اما آسیه با استقامت تمام در برابر توصیه­های مادر مقاومت نمود. درمرحله سوم وقتی فرعون ثبات و استواری او را مشاهده کرد از راه تهدید وشکنجه و آزار جسمی و روحی خواست آسیه را از اقدامی که کرده منصرف سازد اما این بار نیز آسیه هم چنان در برابر ستمها وشکنجه­های فرعون مقاومت نمود، تا اینکه بالاخره فرعون او را در آفتاب سوزان در زیرشکنجه­ها و آزارهایش از پای درآورد (محلاتی1373 :274).

3- آسیه و آگاهی از تولّی و تبرّی

در اسلام تولی و تبری از فرایض دینی است. همانطوری­که نماز و روزه واجب است تولی و تبری نیز واجب است و حتی قرآن کریم فرشتگان را نیز دارای تولی و تبری دانسته ومی­فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ»(بقره/161)کسانی که کافر شدند، و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود.   

تولی و تبری یعنی این که با چه کسی دوست و با چه کسی دشمن باشیم دوستی و دشمنی که حاکی از درون و ضمیر انسان و از نوع جهان بینی او سرچشمه گرفته است .

در ماجرا و داستان آسیه همسر فرعون ما این دوستی و دشمنی را به صورت بسیار زیبا مشاهده می­کنیم، زیرا او هنگامی­که یقین به پیامبری موسی (ع) پیدا کرد، دیگر همواره به دوستی و ولایت الهی و پیامبرش گردن نهاده و پافشاری نمود. و در مقابل از فرعون و عمال او اظهار بی زاری و تبری جست. چنانچه در دعای که قرآن از زبان آسیه نقل کرده است می­توان در همین راستا به عنوان شاهد ارائه نمود. که قرآن می فرماید «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ »(تحریم/11) که در این آیه مبارکه تنها دوستی که زبان آسیه از آن حکایت میکند دوستی با خداست و تقاضای که دارد این است: خدایا در قرب و جوار خود و قرب برای او خانه­ای بدهید که تا من به دوست خویش نزدیک و قرین باشم و از طرف دیگر دشمنی او هم فقط با فرعون و دستگاه ظالمانه اوست و آرزو دارد که هرچه زودتر از شر فرعون و دستگاه ظالمانه­ای او خلاصی یابد .

حضرت آیت الله جوادی آملی می­فرماید« دردعای شش بعدی زن فرعون، دو خواسته مربوط به تولی است، یکی لقاءالله و دیگری بهشت، و چهار خواسته دیگر هم مربوط به تبری است که عبارت است از یکی: نجنی من فرعون . و دومی: من عمله. سومی: نجنی من القوم الظالمین و چهارمی: و اعمالهم است که( محذوف) است.»(جوادی آملی1383 :122)

4 ـ آسیه مشتاق هدایت فرعون

در اسلام و قرآن انجام امر به معروف و نهی از منکر، از اوصاف مؤمنان برشمرده شده است «وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»مؤمنان کسانی­اند که امر به معروف و نهی ازمنکر کنند آن­ها همان رستگارانند . (آل عمران 104)

و در احادیث آمده است که مومنان واقعی و صلحاء الهی همواره و در طول تاریخ در پی اصلاح اشتباه دیگران بوده و مدام امر به معروف و نهی ازمنکر می­کنند. که امام محمد باقر(ع) می فرماید: ان الامر بالمعروف ونهی عن المنکر سبیل الانبیاء ومنهاج الصلحاء فریضهة عظیمة .(عاملی1409: 119)

آسیه همسرفرعون که از صلحای الهی بود بعد از آنکه خود حقیقت را یافت و مطمئن به پیامبری موسی(ع) گردید، در صدد هدایت و ارشاد فرعون برآمد، و از طرق مختلف عاطفی وارد شد تا او را متقاعد سازد که دست از طغیان و فساد بردارد و به پیامبری موسی(ع)ایمان آورده و گردن نهد. و او در این جهت بانهایت پافشاری به فرعون می­گفت: هیچ می­دانی که چه وعده­ای به تو رسیده است؟ و خداوند کریم از شخص ابلیس صفت مثل تو چه تفقدی کرده است؟ و هرگاه اگر این دعوت موسی(ع)به گوش خورشید رسیدی در پی اجابت آن سرنگون به زیر می آمدی.

5 ـ آسیه و بصیرت وکاردانی

آسیه بعد از ایمان به دین موسی مدت­های زیادی ایمانش را از فرعون مخفی نگه داشت، و به عنوان یک راز آن را کتمان کرد. حال سر کتمان ایمان آسیه در چه بوده است امری ست که باید از لابلای داستان او بدست آورد. بدون تردید اینکه آسیه ایمانش را به خاطر ترس از فرعون و شکنجه و آزار او مخفی کرده باشد، بعید به نظر می­رسد ،زیرا در ادامه داستان آسیه و دعای که او در حین شکنجه­های فرعون بر زبان می‌آورد گویای اینست که او به شدت از فرعون و دستگاه ظالمانه او در رنج و ناراحتی بوده و مدام آرزوی جدای آن را داشته است و حتی برای رسیدن به آن لحظه شماری می­کرده است. لذا سر مخفی کردن ایمان آسیه ترس وحشت از شکنجه فرعون نبوده بلکه می­توان چنین بیان داشت که آسیه زنی بود دانا و با بصیرت، گام‌های که بر می­داشت همه سنجیده و بررسی شده بود. او با تقیه و کتمان ایمان خویش به هدف مهمی فکر می­کرد و آن اینکه حفظ جان موسی(ع) و پا گرفتن رسالتش درگرو وجود او و تلاش‌های بی دریغ او بود. و شاید اگر فرعون در همان ابتدا و قبل از پا گرفتن رسالت موسی(ع) و رسیدن پیام­های او به مردم از ایمان آسیه اطلاع پیدا می­کرد موسی و آسیه هر دو را به کام مرگ می‌فرستاد که تا دیگر اثری از پیامبری موسی(ع) باقی نباشد. لذا آسیه با درک این مطلب و رصد دقیق زمانه در صدد این است که نقش مثبت و مفیدی را بازی کرده به گونه­ای  که علاوه بر حفظ جان موسی همکاری هم در جهت نشر رسالت او انجام داده باشد.که بدون شک تقیه او اثر مفید در پیشبرد اهداف موسی داشته است.

اما وقتی موسی(ع)رسماً رسالتش را اعلام کرد و علنی ساخت و در پی توصیه و دعوت فرعون برآمد دیگر برای آسیه لزومی نداشت که تقیه کند و درصدد حفظ جانش باشد. لذا همان‌طوری­ که سحره فرعون بعد از مغلوب شدن توسط معجزه موسی(ع) ایمان آوردند و کشته شدند ، آسیه نیز ایمانش را اعلام و از فرعون و فرعونیان بیزاری می‌جوید ، تا باشد که این بار با جهاد و شهامت و شهادت خویش لرزه بر اندام فرعون و حواشی او اندازد و دل­های خفته­ای که در خواب غفلت مانده­اند بیدار سازد .

6 ـ آسیه و دعا و نیایش او باخدا

دعای که قرآن کریم از زبان آسیه نقل نموده است. بیان کننده شخصیت کم نظیر آسیه و گویای عمق ایمان او می­باشد. چنانچه قبلاً هم یادی از آن رفت قرآن از زبان آسیه دعای او را چنین نقل می­کند «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْقَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیْتاًفِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ.» خداوند مثل آورده برای مؤمنان به همسر فرعون در آن هنگامی­که گفت: پروردگارا خانه­ای را برای من در بهشت بساز و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از قوم ظالم رهای بخش. (تحریم:11)   

این دعای آسیه که در اوج عظمت و تعالی قرار دارد در سه بخش و در سه فقره بیان شده است که عبارتند از: یکی قرار گرفتن او در جوار حق و قرب الهی، یعنی اینکه آسیه از تمام نعمات مادی و دنیوی که در دربار فرعون برای او مهیا بود قرب الهی را برتری می­دهد، و خواسته او فقط خداست .

دوم نجات یافتن از فرعون و عملش می­باشد، زیرا که به نظر او عنوان همسری داشتن با شخصی ظالم و طغیانگری مثل فرعون مستلزم این است که در اعمال ظالمانه و شرم آور او شریک باشد و این برای مؤمنه­ای مثل آسیه بسی سنگین و غیر قابل تحمل است .

بخش سوم دعای او هم آرزوی نجات یافتن از ستم کاران است .که در حقیقت آسیه در بخش دوم دعایش نجات یافتن از یک جامعه کوچک که خانه فرعون است از خدایش می­خواهد، و در بخش سوم دعایش از جامعه بزرگ‌تر که قوم منحط و ستم پیشه فرعون است درخواست نجات می­نماید. و خداوند نیز دعای او را مستجاب کرد و خانه را که در بهشت در نزد پروردگارش خواسته بود به او نشان داد. که مرحوم علامه در المیزان می­نویسد« در برخی از روایات آمده است که در آن تنگنای طاقت فرسا و در زیر شکنجه های فرعون آسیه خانه را در بهشت از خدایش خواست و خداوند دعای او را پذیرفت و فرشتگان خانه او را در بهشت برایش نشان دادند .» (طباطبایی1363: 581)

2)حضرت مریم مادر عیسی مسیح(ع)

 یکی از زنان نمونه قرآنی که قرآن تحت عنوان مثَل از او یاد کرده است مریم مادر عیسی مسیح (ع) است. پدر مریم عمران بن ماثان، و مادرش بانوی با فضیلت بنام حنه است.(خزاعی نیشابوری1366: 290)

 در کتاب ریاحین الشریعه در نسب مریم نوشته است که مریم دختر عمران فرزند ماثان بن ابی غازر است که نسبش به سلیمان بن داود(ع) می­رسد، و سلیمان نسبش به یهودا فرزند یعقوب ابن اسحاق ابن ابراهیم منتهی می‌شود .(محلاتی1373 :129)

زندگی پر رمز و راز مریم مملو از معارف بلند و حکیمانه است. اگر به قرآن مراجعه کنیم میابیم که قرآن نیز به او و سرنوشتش توجه ویژه نموده و به عنوان یک زن مقام ویژه­ای داده  است. زیرا از جمله بانوانی را که صریحاً نام برده و بعد از آسیه به عنوان نمونه برای مؤمنین معرفی کرده است، حضرت مریم(س) است.« وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ ... وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ»خداوند مثل زده است برای مؤمنین همسر فرعون را  که ... و مریم دختر عمران را که دامان خود را  پاک نگه داشت. و ما از روح خود در او دمیدیم، و او کلمات پروردگار خویش، و کتاب‌هایش را تصدیق کرد. و او از فرمان برداران بود.(تحریم:11)

باری، در عظمت مریم اگر هیچ نمی­بود جز همین که قرآن یک سوره را به نام او اختصاص داده و از میان همه زنانی که سرگذشت از آن‌ها در قرآن بیان شده تنها مریم به نام خوانده شده و بیش از سی مرتبه نام او صریحاً برده شده است کافی بود. ولی این بانوی پاک و مطهره چنان در اوج عظمت قرار دارد که قرآن در آیات متعدد و در سوره های مختلف از بدو تولد او تا مادر مسیح شدنش به خوانش گرفته و صحنه­های شگفت انگیز و کرامت‌های نامأنوس با ذهن و عقل بشری از او بیان داشته است  ،که اینک ذیلاً فقط به نمونه های از ویژگی­های الگوی او اشاره می‌شود.

ویژگی­های الگوی حضرت مریم در قرآن

1) مریم و عبادت خالصانه

خداوند هدف خلقت انسان را عبادت دانسته و می‌فرماید: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (زاریات:56) و حقیقت عبادت این است (که بنده خود را در مقام ذلت و عبودیت واداشته و رو به سوی مقام رب خود آورد)(طباطبایی1363: 579)

مریمِ الگو و اسوه قرآنی همان­طوری­ که مادرش او را «مریم» به معنای عبادت کننده نامید. از کودکی در گوشه از مسجد و معبد دور از چشم مردم، خود را وقف عبادت پروردگار نموده ، و چون حقیقت عبادت را نیز درک کرده بود. در انجام اعمال عبادی خود فقر، عجز و ذلت خویش در برابر غنای مطلق حق در نظر می­گرفت.

 مریم این حقیقت را دریافته بود که قدر و ارزش انسان به میزان عبودیت اوست « قُلْ مَا یَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَاؤُكُمْ » بگو پروردگار ما برای شما ارج قایل نیست اگر دعای شما نباشد »(فرقان:77) و به این نکته رسیده بود، که هدف از خلقت فقط پرستش و عبادت پروردگار متعال است« وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(ذاریات:56)  و فهمیده بود که توحید در عبادت و پرستش یک فرمان عمومی الهی است «یَاأَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون »  ای مردم پروردگار خود را پرستش کنید آن کس که شما و پشینیان تانرا آفرید تا پرهیز گار شوید.(بقره:21) « وَاعْبُدُوا اللّهَ وَلاَ تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً » خدارا عبادت کنید وشرک در عبادت نداشته باشید .(نساء:36)

لذا او با توجه به این شناخت و معرفت، خدا را آن چنان که بایسته و شایسته­ای اوست عبادت و پرستش می­نمود. و جنبه­های مختلف یک عبادت از قبیل توحید در عبادت، خضوع و خشوع در عبادت، خلوص در عبادت و جدیت و دوام در عبادت ، همه از مقوله­های بودند که در تمام اعمال او مراعات می­شد. و قابل مشاهده بود. به گونه‌ای که خداوند کریم نیز از عبادت او به نیکی یاد و حتی پیامبرش را به آن عبادت مخلصانه و شایسته تذکر می‌دهد « وَاذْكُرْ فِی الْكِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَاناً شَرْقِیّاً » از مریم یاد آر هنگامی­که از خانواده‌اش جدا شد و در ناحیه شرقی قرار گرفت .(مریم:16)

در این آیه کلمه( انتبذت) بکار رفته که در تفسیر آن گفته شده : این تعبیر اشاره به آن است که مریم به صورت متواضعانه و گمنام و بی هیچ جلب توجه از جمع کناره­گیری کرد و مکانی از خانه­ی خدا را برای عبادت انتخاب نمود .(مکارم شیرازی1353: 32)

آری، اطاعت و عبادت خالصانه او، موجب شد که خداوند، لباس فخر و کرامت بر قامتش پوشانده و با بشارت­های پیاپی الهی گوش جانش را نوازش دهد و به مرحله صعود دهد که گاه وجود پر خیر و برکت ملائک را همراه با رزق و روزی بی­حساب در محراب عبادتش  نظاره نموده و مظهر اسم «یرزق من یشاء بغیرحساب» گردد، و گاه شعاع عظمت وجود او، بر زندگی  بی فروغ زکریا تابیده و باعث شود که زکریای کهن سال از زوجه نازا و کهن سالی، صاحب فرزند همچون یحیی گردد، و مریم مظهر اسم «یفعل مایشاء» تلقی گردد. و گاهی هم جبرئیل امین برخلاف اسباب و علل جاری بر عالم وجود. بر او جلوه نموده و مریم نوید ظهور کلمه­ای خدا را به گوش بشنود. کلمهاللهی،که خلقتش از نوع کن فیکون، و در ورای اسباب و علل ظاهری، خلقت آدم ابوالبشر را در ذهن­ها تداعی و مظهر اسم «یخلق مایشاء» شود.

2 ـ مریم و جدیت و دوام در عبادت

کسی که خود را عبد خدا دانست و درک کرد که در برابر قدرت و کمال مطلق الهی، فقیر محض است دیگر در مسیر عبادت و کرنش در پیشگاه حق، هیچ گونه خستگی و کسالتی را احساس نخواهد کرد. زیرا که او در آفرینش هدف جز عبادت نمی‌شناسد و کمالی جز قرب حق سراغ ندارد.

مریم وقتی که فرمان «یَا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّكِ وَاسْجُدِی وَارْكَعِی مَعَ الرَّاكِعِینَ»را فرشتگان بر او نازل کردند، در عبادت و نیایش خویش جدیت بیشتر، و در تقوی و معرفت الهی تلاش زیادتر نمود. زیرا در این آیه مبارکه سه دستور مهم به مریم داده شد که عبارتند از: نخست قنوط در برابر پروردگار که این واژه به معنای خضوع و دوام در عبادت است و دیگر سجود که آن نیز نوعی خضوع کامل است و سوم رکوع که آن هم نوعی دیگر از خضوع و عبادت می‌باشد. (مکارم شیرازی1353: 408)

 بدین لحاظ بود که مریم با رسیدن این فرمان از این رهگذر همچنان بر مسند عبودیت باقی مانده و تا سرحد امکان راه اعتلا و ارتقاء را پیمود و آن قدر به نماز ایستاد که مفسرین گفته­اند پاهای او ورم کرد و خون و چرک از پایش جاری شد .(رازی1422: 219) و چنانچه در سوره تحریم آیه11 می­فرماید : و کانت من القانتین؛ مریم از مطیعان الهی بود. مریم سه دستور الهی را به تمام و کمال اجرا کرد، که این آیه شاید در مقام تصدیق مریم اشاره و گواه  به انجام دستورات الهی از طرف او نیز داشته است .

3ـ مریم اسوه صدق و ملکه عفت

 امری دیگری که در نمونه بودن مریم سهمی بیشتری دارد عفت پاکی و پاک دامنی مریم(ع) است.

 مریم یک صدیقه بود و می‌دانست، شیطان دشمن بیرونی و قسم خورده انسان است ( فبعزتک لاغوینهم اجمعین) و هوای نفس و شهوت دشمن درونی. لذا او همواره خود را که صاحب جمال بی­نظیر بود از نامحرمان پوشانیده و مستور می­داشت و از روبرو شدن با آنان سخت در هراس بود. به گونه‌ای که وقتی در آن مکان خلوت با جبرئیل امین روبرو گردید و او را در چهره مردی در برابرش مشاهده کرد خوف و وحشت بر تمام وجودش مستولی گشت و فوراً خود را در پناه خدا قرار داده و مرد نامحرم را نیز دعوت به تقوی نمود : قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِیّاً»(مریم: 18)

از مقایسه این آیه مبارکه که مربوط به اسوه عفت از زنان یعنی مریم(ع) در قرآن است. با آیه­ی دیگری که حضرت یوسف(ع) را به عفت ستوده است، مشاهده می­شود که عفت مریم حتی نسبت به عفت یوسف پیامبر(ع) برتری می‌یابد. زیرا قرآن موضوع آزمونیوسف پیامبر را چنین بیان کرده است که «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ أَن رَأیبُرْهَانَ رَبِّهِ » آن زن آهنگ او کرد اگر برهان روشن پروردگارش نبود او نیز آهنگ آن زن می‌کرد. (یوسف: 24)

که در این آزمون وقتی همسر حاکم مصر به کام‌جوی از یوسف(ع)همت گماشت و حتی همتش را در حد تعقیب او به فعلیت رساند، ولی یوسف با آنکه در مقدمات کار نبود و قصد و همت و خیالی هم نداشت، چنانچه آیه شریفه همت و قصد حضرت را تعلیق به چیزی کرده که اصلاً حاصل نشد، و فرمود:« و هم بها لولا ان رأی برهان ربه» چون برهان رب رادید قصد نکرد.

ولی وقتی از عفاف مریم سخن می­گوید، سخن از این نیست که مریم(ع)اگر برهان الهی را مشاهده نمی­کرد مایل بود بلکه سخن از این است که « قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِیّاً» یعنی مریم با این سخن نشان می­دهد که نه تنها بدون آنکه برهان رب را مشاهده کند میل به انجام گناه ندارد بلکه فرشته را نیز امر به تقوی می­کند. و حتی این کلام مریم به این نکته هم اشاره دارد که او در آینده نیز از عمل منافی عفت بیزاری و دوری می­جوید .

 لذا است که او برای همیشه خود را در پناه پروردگارش قرار داده و شیطان را از اغواء و فریب خویش ناامید می­سازد . و خداوند هم به پاس این عفت و پاک دامنی مریم(ع) او را به مقام اصطفاء نائل ساخته و افتخار نائل شدن به مقام تطهیر می­دهد و به مؤمنان جهان اعلام می­دارد که مریم الگو شما است به او تأسی جویید. « و مریم ابنت عمران التی احسنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا وصدقت بکلمات ربها وکتبه وکانت من القانتین» مریم دخترعمران که بانوی پاک بود، ما از روح خود در او دمیدیم، و او کلمات پروردگار خود را تصدیق کرد ، و از خاشعان بود.(تحریم: 11)

4 ـ مریم و صبر در برابر اتهام‌ها و ناروایی­ها

مریم که همواره عزلت و تنهای را به خاطر عبـادت و راز و نیاز با خدا انـتخاب می­کرد، ولی از وقتی­که بدون شوهر باردار گردید این بار از ترس آبرو و بد نامی خود را از چشم مردم ساده دل و ظاهر بین دور می­ساخت، زیرا وای به وقتی که اگر مردم بفهمند مریم باردار شده است، و صد وای به وقتی که مطلع شوند که مریم پسری هم به دنیا آورده است، لذاست که قرآن کریم حالی بد و ناخوشی مریم را حین وضع حملش که او دردمندانه و بی­اختیار می­نالد این­گونه بیا ن کرده و می­فرماید« قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذَا وَكُـنتُ نَسـْیاً مَنـْسِیّاً » ای کاش پیـش از این مـرده بودم و به کلی فرامـوش می­شدم.(مریم: 24)

اما به هر حال خبر باردار شدن مریم و وضع حملش مکتوم نماند و به گوش مردم رسید. و سیلی از اتهامات ناموسی به سوی او سرازیر شد. نیشخندهای که اعصاب او را متلاشی می­کرد متوجه او گردید « فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَامَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیّاً.» قومش به او گفت ای مریم کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی .(مریم:27) « یَاأُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِیّاً» ای خواهر هارون نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکاره .(مریم:28)

اما مریم در مقابل سیل اتهامات و ناروای های قومش، مقاوم ایستاد و صبر و استقامت نموده، راضی به رضای الهی گردید و چون سابق از فرمان الهی اطاعت و طبق مشیَّت او پیش رفت .

ساره  همسر حضرت ابراهیم(ع)

قرآن کریم از نمونه­های مثبت و مورد تمجید و تعریف، همسر حضرت ابراهیم(ع)  بنام ساره را نام برده است. ساره، از جمله بانوانی است،که در آیات زیادی از قرآن کریم و در سوره‌های مختلف به نیکی یاد شده و از یاوران حضرت ابراهیم(ع)محسوب گردیده است.

 در عظمت ساره همین بس که خداوند در قرآن او را جزء اهل­بیت ابراهیم پیامبر(ع) بر شمرده است .اهل­بیتی که همواره مورد رحمت و برکات الهی بوده و از برگزیدگان الهی محسوب می­شدند«رَحْمَهُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَیْكُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ» که این آیه به رحمت و برکات الهی نسبت به خاندان ابراهیم اشاره و ساره همسر ابراهیم نیز جزء اهل­بیت ابراهیم مشمول َآن است  و در آیه دیگری به برگزیده بودن خاندان ابراهیم اشاره و همسر او نیز از مصداق­های آن است « إِنَّ اللّهَ اصْطَفَی‏آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ » به یقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برتری داده است. فرزندان که بعضی از آنان از نسل بعض دیگرند. (آل عمران :33/34)

از مقایسه بین آیاتی که در مورد اهل بیت پیامبر اسلام(آیه تطهیر) و اهل­بیت ابراهیم نازل شده است. عظمت ساره و مقام بالای او بدست می­اید زیرا که در آیه تطهیر طبق روایات متواتر که وجود دارد، هیچ یک از زنان پیامبر اسلام حتی ام سلمه­- که از زنان بلند مرتبه رسول الله بود- جز اهل­بیت محسوب نشده ولی در آیات مربوط به اهل‌بیتی ابراهیم(ع) ساره همسر او جزء اهل­بیت او برشمرده شده است

ویژگی­های الگوی ساره همسر حضرت ابراهیم (ع)

ویژگی­های زیادی و قابل توجه از ساره در قرآن کریم و روایات اهل­بیت بیان و اظهار شده است که اینک به صورت اختصار به نمونه­های از آن اشاره می­شود.

1ـ حق پذیری ساره

چنانچه گذشت حق پذیری و یا سبقت در دین و پیشگامی در ایمان به انبیاء الهی از امتیازات و از افتخارات بزرگ انسان محسوب می­شود .

 ساره از اولین کسانی است که به پیامبری همسرش حضرت ابراهیم(ع) ایمان آورد ، و چون زنی ثروتمندی بود تمامی اموالش را نیز در اختیار حضرت قرار داد. تا در مسیر پیشبرد اهداف انسانی الهی حضرت ابراهیم به مصرف رسد . در کتاب کافی حدیث را از امام صادق(ع) چنین نقل شده است : انه تزوج سارۀ ابنه لاحج وهی ابنه خالته وکانت سار صاحبه ماشیه کثیرۀ؟ وارض واسعه وحال حسنۀ ؟ وقدکانت ملّک ابراهیم جمیع ماکانت تملکه .(کلینی1365: 370)

آری، حال ساره همچون خدیجه همسرگرامی پیامبر اسلام(ص) می­ماند که خدیجه(س) نیز از اولین ایمان آورنده­های به پیامبر عظیم‌الشأن اسلام بوده و تمامی اموال خود را تقدیم پیامبر نمود تا در مسیر پیشرفت و اعتلای اسلام به کار گرفته شود.

2ـ ساره و مقاومت در برابرسختی ها و مشکلات

یکی از ویژگی­های الگوی ساره صبر و استقامت او در برابر تمام سختی­ها و دشواری­های بود که بر او بخاطر همسرش حضرت ابراهیم تحمیل می­شد. ساره با اینکه می­توانست به سادگی از سرنوشت پرمشکلات همسرش خود را آسوده ساخته و زمینه­ای دوری از او و تبرئه از اعمالش را برای خود فراهم سازد ولی هرگز حاضر نشد دست از یاری همسرش بردارد و او را در امر مبارزه بابت پرستی تنها بگذارد. بلکه همواره در پی یاری همسرش بر آمده و در همه حال و در تمامی کارهای خیر یگانه همکار او در کنارش باقی ماند ، و حتی هنگامی که نمرود حکم به تبعید ابراهیم و تاراج اموالش را صادر کرد. ساره همراه او رهسپار سر زمین بابل گردیده، و شوهرش را دعوت به صبر و استقامت نموده و دلداری می­داد.

3 ـ ساره و پذیرائی  از میهمان

بدون شک میهمان نوازی شوهر بستگی تام و تمام به ایثار و فداکاری و میهمان نوازی همسر او دارد، اگر حضرت ابراهیم(ع) به مهمان نوازی شهره آفاق بود یکی از مهم ترین دلایل آن مهمان نوازی و ایثار ساره همسر او است ، که همگام با حضرت ابراهیم در پی انجام خدمت به میهمان بود. چنانچه قرآن کریم در آیه این ویژگی او را یاد آوری کرده و او را مورد تعریف و تحسین قرار داده است « وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیَم بِالْبُشْرَی‏قَالُوا سَلاَماً قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ »  فرستادگان ما که حامل پیام بشارت آمیز بودند ، نزد ابراهیم آمدند و بدو سلام دادند و او سلام آن­ها را پاسخ داد. طولی نکشید که گوساله بریانی برای پذیرائی آن­ها حاضرکرد . (هود:69)

و در آیه دیگر می­فرماید « فَرَاغَ إِلَی‏أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ»  ابراهیم پنهانی به سوی خانواده­اش رفت و گوساله فربه (بریانی را برای آنها ) آورد . (زاریات: 26)

که در آیات فوق به صورت بسیار ظریف میهمان نوازی ساره در کنار همسرش ابراهیم (ع) مورد تعریف و تمجید قرارگرفته است، و ساره که به سرعت زمینه­ای پذیرای از میهمانان شوهرش را فراهم کرده است نمونه دانسته شده است . 

پیامبر بزرگوار اسلام(ص) در حدیث می­فرماید: خداوند دوازده زن را به کنایه نام برده و هرکدام را به یک خصوصیت یاد کرده است و از جمله ساره همسر ابراهیم را در جمله ای (وَامْرَأَتُهُ قَائِمَهٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ) (هود: 71) یادکرده و به مهمان نوازی ستوده است.

نتیجه

قرآن کریم که کتاب انسان سازی و هدایت است، در طریق پشبرد اهداف سازندگی خود و ایجاد زمینه مناسب رشد و تکامل به طرق مختلف هدایت متوصل شده است، از جمله به جهت تاثیر بالا و غیرقابل انکار الگوها و نمونه­ها در باب هدایت و سازندگی افراد ؛ به ارائه الگوها و نمونه­های مختلف به ویژه از جنس  زنان نیز پرداخته و اقدام به معرفی نموده است، تا باشد که زمینه­ی فرا گیری معارف بلند و منطبق با فطرت انسانی به سادگی و آسانی از طریق الگوگیری و نمونه پذیری در جامعه فراهم شده و مسیر رشد و تکامل افراد بهتر و بشتر مسیر شود.

این زنان نمونه و الگوهای قرآنی هر چند از نظر تعداد  زیاد بوده و امکان بررسی همه آنها حد اقل در وسع این مقال نبوده است. ولی معرفی و بررسی ویژگی­های الگوی تعدادی محدودی از آنها، مخصوصا افرادی چون آسیه همسرفرعون، و مریم مادر عیسی مسیح (ع) و ساره همسر حضرت ابراهیم ازمسایل است که نوشتار حاضر آنها را قابل توجه و سوژه الگوی دانسته و سعی نموده است که با معرفی و برجستگی ویژگی­های فوق این نکته را یاد آور شود که بدون هیچ تردیدی اینان با ویژگی­های انسانی و الهی اکتسابی خود بهترین الگوها و سرمشق­ها برای جامعه اسلامی بوده و چه زیبا و مناسب است که زنان و مردان مسلمان الگو و سرمشق خویش را از میان آنها انتخاب و با پیروی وهماهنگی با رفتار وگفتار آنان، که ازهرجهت پسندیده ومناسب است زمینه ای مطمئن تکامل و سعادت خویش را فراهم نمایند .

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**