ويژگی هاي شخصيتی علامهكاتب هزاره (ره)
چکيده
مرحوم "کاتب هزاره" شخصيت ماندگار در تاريخ افغانستان و جهان اسلام است؛ زيرا تمام عمر خود را براي خدمت به علم و فرهنگِ جهان اسلام و به خصوص مردم افغانستان صرف نمود. هنر خوشنويسي، آثارماندگار در ابعاد فرهنگي، سياسي، اجتماعي و پشت کار وي، بازگوکنندهاي ابعاد شخصيتي فردي و اجتماعي وي ميباشد. ازجمله خدمات بزرگ مرحوم کاتب را ميتوان احياي هويت مردم هزاره و تلاش براي رسمي کردن مذهب جعفري نام برد.
واژگانکليدي: کاتب، هزاره، شخصيت، احياي هويت، نهضت مشروطه.
مقدمه
اکثر ملل دنيا ضمن معرفي چهرههاي ماندگار خود، در تلاش شخصيت سازي براي ملت و مردم خود هستند اما مردم هزاره به خاطر محروميتهاي که در طول تاريخ کشيده اند، نه تنها در صدد شخصيت سازي نبودند؛ بلکه از شناخت و معرفي چهرههاي شاخص خود نيز محروم بودند. اکنون که فضاي مناسب براي اهل قلم فراهم آمده است ضرورت اين امر دوچندان ميشود. بدون ترديد يکي از ماندگار ترين چهره مطرح کشورما درحوزه علم، فرهنگ و هنر، مرحوم "ملافيض محمد کاتب" است. اين مقاله به منظور معرفي اين شخصيت و به بهانهاي برگزيده شدن "غزنين" به عنوان پاي تخت جهان اسلام نوشته شده است.
مفهوم شناسي
واژة شخصيت (Character) عبارت است از: «منش، رفتار يا حالت هاي که موجب برجستگي و اهميت شخص در چشم ديگران و جلب احترام آنان ميشود.» (صدري افشار، 1375، 725) و يا به کسي اطلاق ميشود که: در يکي از زمينههاي فرهنگي، علمي، سياسي، و مانند آنها داراي اعتبار يا مقام بالايي است.(انو ري، 1388، 4461).
بنا براين منظور از«ويژگيهاي شخصيتي کاتب» مجموعه برجستگيهاي علمي، رفتاري، سياسي و فرهنگي است که وي را از ديگران ممتاز کرده و باعث ماندگاري وي گرديده است.
بديهي است که براي آشنايي کامل نسبت به ويژهگيهاي شخصيتي يک فرد، دو راه اساسي داردکه؛«اين دو راه بايد باهم طي شوند تا نتيجه نهايي که شناخت انسان بزرگ است بدست آيد.» (شريعتي، 1370، 58)
راه اول؛ بررسي شرحِ حال آن فرد است که از چه خانوادهاي است؟ کجا متولد شده؟ کودکي اش را چگونه گذرانده؟ کجاتحصيل کرده؟ و...؟
راه دوم؛ بررسي انديشههاي وي است يعني آثار فکري، علمي و قلمي اورا مورد تحقيق قرار دهد. ( همان).
پنج عامل ميتواند در شکل گيري ساختمان فکري يک شخص نقش اساسي داشته باشد که عبارتند از پدر، مادر، مدرسه، تمدن و زمان. (همان،58).
تولد و تحصيلات کاتب(ره)
کاتب در يک خانواده دهقان پيشه در دهکده زردسنگ قرهباغ از توابع غزني به دنيا آمد. هرچند در اصالت و تدين خانوادگي آن مرد فرهيخته جاي ترديد نيست. کاتب «دوران خرد سالي را مانند هزاران کودک ديگر در زادگاه خود بسر آورد و تعليمات ابتدايي را حسب معمول آن زمان از آخوندهاي محل و در کنج مسجد کسب نمود.» (سراج، شماره 12، 238) وي در سن هجده سالگي در اثر جنگي که از طريق انگليسيها در سال 1297 شعلهور شد، به ناهور مهاجرت نمود.
هرچند مرحوم کاتب پس از تحصيلات در زادگاهش، راهي قندهار و لاهور گرديد و مدتي به تحصيل پرداخت وسپس به نجف اشرف رفت و مدتي کوتاهي در آن مرکز علمي ادامه تحصيل داد اما «چنين به نظر ميرسد که دانش او بيشتر به استعداد سرشار و در سايه تلاش و جديت و مطالعه مداوم بوده تا تحصيل در نزد اساتيد.» (پيام مستضعفين، شماره، 67-68، 113).
تنها اشاره کوتاهي که کاتب در باره خانواده اش دارد چنين برميآيد که «پدر او از تمکّن نسبي برخوردار بوده و به يمن همين تمکّن، سلسله آموزشهاي او تا به مرتبهاي که شايسته لقب "ملاّ" شود ادامه يافته است و ملاّ در اين معني يعني کسي که درس خوانده، عالم، فاضل و داراي دانش عميق است» (کاتب، 1390، 89) شايد مرحوم کاتب در آن زماني که در نجف، لاهور و قندهار، تحصيلات داشته در اثر استعداد و لياقتي که از خود نشان داده است لقب «ملاّ» را کسب نموده است.
الف-ويژگيهاي شخصي کاتب(ره)
1. پشتکار
مجموعه آثار و فعاليتهاي سياسي و فرهنگي کاتب نشان ميدهند که وي پرکارو خستگيناپذير بوده و درباريان، منشيان، و دبيران نسبت به اين ويژگي ملاّ کاملاً آشنا بودند. دکترمولايي مي نويسد: ملافيض محمدکاتب مردي پرکار، منظم وخستگي ناپذيربود.او با مهارتها و دانشي که داشت به سبب راستي و صداقت و پشتکاربي مانند، مورد توجه خاص شهزاده حبيب ا...خان قرارگرفت. و به سمت کاتب حضور و منشي خاص او برگزيده شد.(مولايي،1390،ص98).
2. هنر مندي
2-1. خوشنويسي
در مدارس سنتي افغانستان از قديم الايام مرسوم بود که شاگردان مکاتب در کنار تحصيلات علوم متداول بايد تعليم خط، خوشنويسي و شيوه نامه نگاري را نيز ميآموختند. (سراج التواريخ، 1390، تتمه ج3، 90) بديهي است براي رسيدن به خوشنويسي نبايد از استعداد ذاتي، پشتکار و ذوق هنري چشم پوشي کرد وکاتب در اثر چنين ذوق و استعداد در خوشنويسي به استادي رسيد و نسخههاي از قرآن مجيد و کتابهاي ديگر را به خط زيباي خويش نوشت «استاديش در نويسندگي و خوشنويسي موجب شد تا در دوره امير عبدالرحمن خان و سپس حبيب الله خان (1319- 1337ق) به سِمت منشي حضور گماشته شود و کار نوشتن نامهها و فرمانهاي دولتي را به دست او بسپارند و از همين روي بود که به کاتب آوازه يافت» (انوشه، 1381، 790).
2-2. تسلط به چند زبان
آشنايي بازبانهاي زنده دنيا ميتواند يکي از مهمترين عامل در ايجاد تفاهم بين ملتها و فرهنگها باشد کسي که بتواند با چند زبان سخن بگويد و يا بنويسد در واقع با چند فرهنگ آشنا است و نقش مهمي در ايجاد تعامل بين فرهنگها ايفا ميکند.
مرحوم علامه کاتب علاوه براين که به عنوان يک اديب در ادبيات فارسي مطرح بود به زبان هاي پشتو و عربي تسلط کامل داشته و به زبان هاي اردو و انگليسي نيز آشنا بود. (حبلالله، 1369، 44) تسلط و آشنايي مرحوم کاتب به چند زبان در جامعه سنتي و بيسواد، نشاندهنده استعداد فوق العاده و پشت کار وي ميباشد و هم حکايت از بزرگي شخصيت وي دارد.
ب- ويژگيهاي شخصيتي کاتب(ره)
1. شخصيت علمي و فرهنگي
شخصيت کاتب را بايد در آثار و انديشههاي وي جستجو کرد زيرا «جان و شخصيت آدمي مساوي است با خبر و ميزان اطلاعي که دارد.» (سروش، 1385، ص407) و از طريق دانستههاي آدميان بايد شخصيت آن ها را رقم زد. (همان، ص406). شخصيتهاي بزرگ تاريخي و بزرگان واقعي کساني هستند که «به وسيله آثار، گفتار يا کردار خويش زمينههاي تحولات اجتماعي، فکري و يا سياسي را در جوامع خويش پديد مي آورند و به تناسب شعاع اثرگذاري خويش در دايره خدمت به جامعه، مقام و ارج تاريخي مييابند» (حبل الله، شماره 67-68، ص61).
مجموعه آثار کاتب ميتواند ابعاد شخصيتي کاتب را به خوبي نشان دهد که به اجمال مطرح ميگردد:
1-1. تخصص در تاريخ و تاريخ نگاری
علاوه بر "سراج التواريخ" يکي از مهم ترين آثار "علامه فيض محمد" را ميتوان کتاب "تاريخ حکماي متقدم از هبوط آدم(ع) تا بعثت عيسي (ع)" نام برد. همانگونه از اسمش پيدا است اين کتاب در باره تاريخ حکماي پيشين نوشته شده و «از روي خط مؤلف در سال 1302ش در مطبعة کابل به چاپ رسيده است» (کاتب هزاره، 1391، 35) کتاب "فيضي از فيوضات" اثر تاريخي ديگري از مرحوم "فيض محمد" است که در باره تاريخ افغانستان نوشته شده است.
علامه کاتب هزاره در تاريخ نويسي از دوحيث قابل ستايش است:
1.او پايه گذار تاريخ مدرن افغانستان است؛ مرحوم کاتب زماني که هنوز جوان بود به در بار راه يافت و حتي لت و کوب را به خاطر درج حقايق به جان خريد و به قول مورّخ معاصرآقاي بصير احمد دولت آبادي؛ «اورا به حق ميتوان پدر تاريخ افغانستان ناميد» (دولت آبادي، 1385، 300) زيرا او در طول عمر هفتاد ساله خود براي اولين بار، آثاري را خلق کرد که قبل از آن سابقه نداشت. مرحوم کاتب به گواه خود امير حبيب الله خان، پدر تاريخ افغانستان است آن جا که دستور ميدهد «... سرگذشت پادشاهان افغان را، کتابي مرتب سازد تا در روزگار، يادگار بماند»(کاتب هزاره، 1391، 55) وبراي اولين بار دارالتأليف اولين اثر مهم يک افغاني در بارهي تاريخ مدرن افغانستان، به نام سراج التواريخ فيض محمد کاتب را منتشر کرد.» (گريگوريان، 1388، 234)
2.کاتب توانست شيوه تاريخ نگاري و تاريخ نويسي را در افغانستان پايه ريزي کند.
تاريخ آزمايشگاه بزرگ زندگي است که صحنههاي تلخ و شيرين گذشتگان را به تصوير ميکشاند. در اين ميان واقعيتهاي تاريخي توسط کساني به ثبت ميرسد که از فن تاريخ نگاري برخوردار باشند هم از نظر شکلي و هم از نظر محتوايي. کساني که با فن تاريخ نگاري آشنا هستند، ميدانند که آثار مرحوم علامه کاتب هزاره در تاريخ نگاري افغانستان از نظر شکلي و محتوايي هنر مندانه است زيرا کتابهاي تاريخي اين نابغه هزاره به خصوص اثر ماندگار "سراج التواريخ" «از نظر شکلي به "واقعه نگاري تاريخي" تعلق ميگيرد. اين روش از قديم الايام از زمان هرودوت (480-425) تا اوايل قرن 19 م، حتي در اروپا که مرکز تحولات تاريخ نويسي به شيوه تحليلي است ادامه داشته و در تاريخ اسلام نيز همين روش مرسوم بوده و حتي ابن خلدون کتابهاي "العبرة" و "تاريخ بربر" خويش را به همين شيوه به دستور پادشاهان شمال آفريقا نوشته است. (حبلالله، 71-72، 45) مرحوم کاتب از نظر شکلي شباهتي به ابن خلدون دارد لذا«سراج التواريخ» از نگاه شکلي صرفاً به ذکر يک سلسله روي دادهاي مشخص و چه بسا نامربوط، پرداخته است که به ميل و نظارت امير صورت گرفته است. اما از نظر محتوا کاملاً علمي و تحليلي است زيرا شيوه بيان به گونهاي است که به صورت هنرمندانه و با استفاده از صنايعادبي زباندري «زمينههاي کشف روابط علِّي ميان رويدادهاي تاريخي اين دوره را براي محققان و پژوهشگران بصير و بي طرف» فراهم آورد.(حبل الله، 69-70، 61) مرحوم فيض محمد هزاره از نظر محتوايي شباهتي به بيهقي دارد لذا وي را بيهقي زمانش لقب دادهاند. همانگونه که بيهقي با قلم و انديشه بارور، چهره سلطان مسعود غزنوي را در تاريخش ترسيم نمود، کاتب هزاره نيز با نوشتن کتاب بزرگ و ارزشمند "سراج التواريخ" رعب انگيزترين و مستبدترين فرمانرواي زمانش (عبدالرحمن) را به تصوير کشاند و چهره واقعي او را در تمام وقايع و حوادث نمودار کرد. (انوشه، 1381، 791).
1-2. فقيه آگاه
کتاب "اتحاد نظر مجتهدين" بيانگر اين واقعيت است که "علامه هزاره" هم در فقه جعفري استاده بوده و هم در فقه حنفي. زيرا اين کتاب در باره مسايل فقهي از ديدگاه فريقين است که از آن به "فقه مقارن" تعبير ميشود. اين اثر ميتواند منبع مناسب براي نزديک کردن ديدگاه دو مذهب "شيعه و سني" باشد. (کاتب، 1390، 258) هم چنين کتاب "فقرات شرعيه" که در مسايل فقهي است در سال 1300ش به اتمام رسيده است. بر اساس نامهاي که در آرشيف ملي موجود است «به موجب هدايت اماناللهخان، کاتب مؤظف شد که با نظر ملاّ عبدالواسع آخوندزاده قندهاري کتاب فقرات شرعيه تحرير نموده و تصديق آخوندزاده مذکور را حاصل بدارد.» (مجله سراج، شماره 12، 256.)
1-3. نسب شناس
کتاب "نسبنامه طوايف افاغنه و نفوس ايشان" مرحوم کاتب هزاره، در رابطه با معرفي و شرح حال قبايل، طوايف و اقوام افغانستان است. اين کتاب ميتواند منبع مناسبي شناخت اقوام افغانستان باشد. (کاتب هزاره، 1391، 36)
1-4. روزنامه نگار
در ماهنامه "حبلالله" ميگويد: «برخي از منابع تاريخ معاصر افغانستان حکايت از آن دارد که ملافيضمحمد در کار روزنامهنگاري، که ترکيب از ادبيات، جامعه شناسي و سياست است، نيز مدتي مشغول بوده و در مقام محرر و کاتب "سراج الاخبار" با "محمود طرزي" همسنگر بوده است.» (حبلالله، 60-70، 62) گذشته از اين که "مرحوم کاتب" به عنوان همکارِ "طرزي" مشغول به روزنامه نگاري بوده يانه؟ حد اقل ميتوان گفت: از دانش روزنامهنگاري برخوردارد بوده است زيرا کتاب "تذکرة الانقلاب"را که مربوط به سال هاي 1307-1308ش است به روش روزنامهاي و با گزارش روزانه نوشته است. (پيام مستضعفين، 67-68، 120).
1-5. اديب
مرحوم کاتب هزاره در سطح کشورهاي همجوار از پيش کسوتان ادبيات زبان دري و عربي به حساب ميآيد «زيرا احاطه ملا در تاريخ ادبيات کلاسيک و معاصر، به او اين امکان را داد تا در آثار خويش به اشعار و آثار بزرگان ادب فارسي و عربي استناد کند» (حبلالله، 69-70. 62.) کتاب "سراجالتواريخ" نمونه بارز يک اثر ادبي است. سبک ادبي "علامه هزاره" در آثارش نشان ميدهد که وي «با نثر مسجع و مرصع و اغلب با کلام ملفوف آراسته با صنايع ادبي و کلام بديع، مافي الضمير خود را استادانه بيان ميکند.» (همان، 62).
1-6. نامه نگار
کتاب "امانالانشا" مرحوم علامه هزاره که در فن نامهنگاري و نويسندگي تأليف شده جزء کتابهاي درسي معارف دوره امانالله خان بوده است. (کاتب، 1391، 258.)
1-7. تبحر، درعلوم مختلف
مرحوم کاتب در علوم؛ عرفان، اخلاق، کلام، فلسفه و... نيز استاد و يا حد اقل از توانايي نسبي برخوردار بوده است. کتابهاي "شرح اصول دين"، "سبب و سِّر مبتلا شدن نفوس ناطقه" از جمله آثاري است که نشان دهنده تبحر وي در علوم فوق ميباشد.
2. شخصيت سياسي و اجتماعي
مرحوم کاتب هزاره علاوه بر کارهاي علمي، در بخش سياست و کارهاي اجتماعي نيز نقش اساسي داشته است که به طور اجمال به موارد زيراشاره مي شود:
2-1. دانشمند در علم سياست
نگارش رسالههاي "زمامداري و سياست کشورداري" و "حسن السياسة" دو اثري است که در باره اوصاف فرمانروا، راه هاي درست کشورداري و ذکر انواع مدينه فاضله و جاهله به سبک "کتاب جمهور" افلاطون و "مدينه فاضله" فارابي نوشته شده است. کاتب از اين طريق توانسته است انديشههاي سياسي خود را به منظور ثبات سياسي، وحدت ملي و تأمين عدالت اجتماعي مطرح کند. (حبلالله، شماره 70-60. 6).
2-2. احياي هويت سياسي هزاره
عبدالرحمن اولين کسي است که زمينه کتمان هويت هزارهها را فراهم نمود و رسماً نابودي هزارهها را پيشنهاد کرد و با کمک علماي درباري،مردم هزاره راتکفير نمود. مرحوم کاتب مي نويسد: «... حضرت والا به فتواي علماي ملت و فضلاي پايه سرير سلطنت، اشتهار کفر طوايف مذکوره هزاره را صادر فرمود» (دولت آبادي، 1385، 105 به نقل از وقايع افغانستان).
در مقابل، کاتب هزاره اولين شخصي است که هويت قوم خود را احيا نمود و با حضور خود در مرکز تصميمگيري کتمان هويت هزارهها، اعلان موجوديت کرد و به دست خودِ وارثان ستم پيشه، حضور هزارهها را امضا نمود. وجود علامه فيض محمد هزاره در دربار و آثار وي، زميه ساز براي ظاهر شدن چهرههاي تاريخ ساز هزاره (همچون؛ شهيد عبدالخالق هزاره(ره)، ابراهيم خان گاوسوار(ره) و شهيد اسماعيل بلخي(ره)) شد و در نهايت، شهيد مزاري(ره) آخرين فردازتبارابراهيميان بود که تمامقد براي احياي هويت هزارههادربرابربت هاي زمان ايستاد وبت انحصارفاشيسم راشکست وبا خون خودهويت اين قوم محروم رااحياکرد.
2-3. کاتب (ره)و مشروطه خواهي
از نظر سير تاريخي فعاليت سياسي کاتب متعلق به دوره است که به نام "نهضت مشروطيت اول" يا "نهضت جوانان" نام گذاري شده است. گروه از روحانيون روشنفکر افغانستاني که گاهي به نام "جان نثاران اسلام ياملت" ناميده ميشدند، اين جنبش را بنا نهادند و در يک سازمان سري در قالب "انجمن سراج الاخبار" به فعاليت ميپرداختند. رياست اين انجمن را مولوي عبدالرئوف قندهاري به عهده داشت. در رأس اين جنبش، مولوي محمد سرورخان واصف قندهاري به عنوان دبير انجمن فعاليت ميکرد. (پيام مستضعفين، شماره 67-68، 121) هدف از عضويت کاتب در اين جنبش، اصلاح جامعه بود اما به صورت و تدريجي. دکتر محمد سرور مولايي ميگويد: «فيض محمد در مفهوم عام يک ديگر انديش است. ساحاتي از انديشههاي سياسي او با تفکر اصلاح طلبان مطابقت دارد، اما انقلابي نيست، طرفدار آشوب و فتنه نيست. اصلاح حکومت و احوال مردم را در يک سير تدريجي امکان پذير ميداند. با استبداد در هر شکل و شمايل آن مخالف است، ولي با نظم و قانون و نظارت پيوسته موافق است.» (کاتب، 1390،تتمه ج3، 104) مرحوم کاتب نه تنها در اين جنبش عضو بود بلکه از پيشگامان اين جنبش به حساب ميآمد وبه جرم عدالتخواهي زنداني شداما به سبب اين که امير حبيب الله او را ميشناخت و در نگارش سراج خدمت ميکرد آزاد شد. (پيام مستضعفين، شماره 67-68، 121).
2-4. طرح رسمي کردن مذهب تشيع
هرچند برخي از رجالک هاي سياسي کشورما در تلاش هستند که ايدهاي رسمي کردن مذهب جعفري را به نام خود به ثبت برساند اما واقعيت اين است که اين ايده براي اولين بار توسط کاتب هزاره در لوي جرگه پغمان مطرح شد و سپس در دوران سه سال مقاومت غرب کابل، طرح اين مسأله توسط شهيد مزاري(ره) به عنوان خواسته اصلي هزاره ها عنوان گرديد.
مرحوم ملا فيض محمد زماني اين مسأله را مطرح ميکند که عدهاي در اثر ظلم عبدالرحماني، شيعه بودن خود را کتمان ميکردند. (پيام مستضعفين، 67-68. 123).
نتيجه
مرحوم کاتب، هم از نگاه شخصي و هم از جنبه هاي شخصيتي ممتاز است؛ زيرا وي علاوه بر هنر خطاطي، نويسندگي و تسلط به چند زبان، در حوزهي سياست و رفتارهاي اجتماعي نيز با طرح هويت و رسمي کردن مذهب جعفري شخصيت ماندگارشد.روانش شادويادش گرامي باد!