مالستان

قیام مردم مالستان - قسمت دوم و سوم

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** مالستان

قیام مردم مالستان

منبع: وبلاگ جانباز - آقای کریمی مشهد.

توجه: این موضوع ظاهرا در سه بخش تدوین شده بود، اما ما فقط به قسمت دوم و سوم آن دست یافتیم، قسمت اول آن را در وبلاگ مذکور نیافتیم. گرچه در مراجعه اخیر در این وبلاگ همین دوقسمت که در اینجا منتشر می شود نیز در دسترس نبود. اما برای تکمیل بحث قیام مردم مالستان این دو بخش منتشر می گردد.

قسمت دوم از همین جا شروع شده است:

3. شهید استاد عوض علی بصیر:

در ساحه فكری، فرهنگی و سیاسی شهید استاد عوض علی بصیر و شهید محمد علی فیاض ـ هر دو دانش آموخته حوزه علمیه كابل ـ خدمات شایسته ای را انجام دادند.

از پیشتازان انقلاب:

بصیر عالم فرهیخته، متدین، متواضع، روشنفكر، سخت كوش، و سیاستمدار بود و از پیشتازان انقلاب در میان علما و روحانیت شیعه به حساب می آید. او با ویژگی كه داشت در میان مردم منطقه، علما و طلاب جوان از احترام والایی برخوردار بود و این سبب گردید كه او تنها به درس و بحث اكتفا نكند و در جستجوی چیزهای تازه برآید و افق های جدیدی را بر روی خود بگشاید و به مسایل مهمتری فكر نماید.

روشنگری نسل جوان:

لذا او علاوه بر اینكه یك طلبه و روحانی متعبد و پایبند اعتقادات و باورهای دینی بود، پا به بیرون از محیط حوزه نهاد و با قشر تحصیل كرده و دانشگاهی ارتباط برقرار نمود. نیازهای فكری ـ اعتقادی و كمبودهای موجود در محیط آنها را بخوبی دریافت و برای رفع آن چاره اندیشی نمود.

بصیر، زمانی با این قشر مأنوس گشت كه جو انقلابی و تشنج سیاسی بر جوامع دانشگاهی حاكم بود و گروه های مختلف به جذب آنها به سوی خود مشغول بودند. در این میان گروهها و جریانهای چپ با پشتوانه خارجی و زمینه مساعد داخلی كه در اختیار آنها قرار داده شده بود، فعالیت چشم گیرتری داشتند و با تبلیغات وسیع و شانتاژ سیاسی به انحراف جوانان و نیروهای تحصیل كرده می پرداختند و آنان را زیر پرچم خود می آوردند و از وجود آنان به نفع مقاصد سیاسی بهره برداری می كردند.

مبارزه با گروههای چپی:

در چنین جوی، بصیر وظیفه بسیار سنگین و خطیری را بر دوش خود احساس می كرد و نمی توانست نسبت به سرنوشت این جوانان بی تفاوت باشد و كاری برای آنها انجام ندهد. لذا او با آنها در تماس شد و به روشنگری و بیداری آنان پرداخت و متوجه این حقیقت نمود كه راه رستگاری و رهایی از قید و بند استعمار و استثمار بازگشت به آرمانهای بلند دینی و باورها و اعتقادات مذهبی است. سلوك در این راه است كه جامعه سالم و ایده آل بوجود خواهد آمد و سعادت فرد و جامعه تأمین خواهد شد. آنچه سردمداران گروههای چپی و وابسته به بیگانه با بوغ و كرنا و با هزاران حیله و ترفند به خورد جوانان پر شور و بی تجربه و آرمان گرا می دهند همه به یك چیز بر می گردد و آن بندگی و استعمار فكری و وابستگی سیاسی است كه تمام اینها با مشربهای مختلف و گرایشهای ظاهراً نامتجانس با حقیقت واحدی مبارزه می كنند و آن باورها و عنعنات ملی، دینی و استقلال فرهنگی ـ سیاسی است.

شهادت:

بصیر در این راه سعی بلیغی از خود به خرج داد و زحمات زیادی را متحمل شد بدین جهت بود كه ماركسیستها كینه عمیقی را از او در دل داشتند و در پی فرصت بودند لذا بعد از كودتای « 7 ثور » او از جمله اولین افرادی بود كه بدست عوامل روسیه گرفتار شد و به شهادت كه پاداش مجاهداتها، پایمردیها و فداكاریهای او بود نایل آمد. بدین ترتیب مرزبانی از مرزبانان تشیع سرخ علوی با خون سرخش نهال برومند مكتب عاشورا را زنده و مرزهای فكری آنرا پاس داشتند.

4.  شهید محمد علی فیاض:

شهید محمد علی فیاض نیز چون او روحانی جوان و پركار بود كه در دین و حمیت مذهبی و شور و شعور سیاسی در سر داشت.

از جلوداران انقلاب:

فیاض از جمله پیشكسوتان و جلوداران انقلاب اسلامی محسوب می گردد. او در قیام مالستان، سهم پیشتاز و تعیین كننده ای داشت. روشنگریهای او سبب شد كه مردم نسبت به ماهیت عوامل رژیم پی ببرند و آماده قیام علیه آنها بشوند. لذا او یكی از زمینه سازان حماسه قیام مردم مالستان علیه مزدوران وابسته به بیگانه بود. بعد از فتح ولسوالی نیز از تلاش دست برنداشت و در خدمت جهادگران و مجاهد مردان مالستان بود بدین جهت ایشان در تشكیل «شورای اتفاق» بعنوان نماینده مردم مالستان سهم گرفت و عازم «ورس» گردید.

نماینده مردم مالستان در «شورا»:

در آنجا فعالیت چشم گیری در رابطه با اتحاد مردم شیعی بكار برد. بعد از مدتی او در ضمن هیئتی از طرف آن شورا برای معرفی قیام مناطق مركزی و شیعیان افغانستان به ایران آمد در طی چند ماه اقامت به معرفی انقلاب اسلامی افغانستان و نقش بارز شیعیان مناطق مركزی در آن پرداخت. در محافل،مجالس،مصاحبه و ملاقاتها حقایق قیام و اهداف مبارزه با دولت ماركسیستی((خلق)) را منعكس و افكار جهانیان را به قیام مردم مناطق مركزی معطوف داشتند.

بعد از انجام ماموریت او و اعضاء هیئت از ایران به مركز ‌‌‌‌‌‌‌‍‍»شورا» باز گشتند. این بازگشت همزمان بود با تجاوز وحشیانه روسهابه آن مركز، كه این هجوم با پاسخ سخت و دندان شكن مجاهدان آن دیار مواجه گردید و طی سه شبانه روز جنك شدید كه كه نیروهای هوایی و زمینی اشغالگران در آن شركت داشتند ضرباتی مهلكی را متحمل شدند و مجبور به عقب نشینی گردیدند.

فیاض در این دفاع قهرمانانه نقش بارزی را ایفاء نمودند.

شهادت:

بعد از چند روز از این نبرد، در طی مسافرتی كه در معیت یك هیئت عازم یكاولنگ بودند در «دره علی» با قوای روسی كه عازم بامیان بودند برخورد نمودند؛ بعد از درگیری و نبرد شدید فیاض مورد اصابت قرار میگیرد و به شهادت می رسد، كه مزارشان در همانجا، قبله گاه عشاق و ارادتمندان است و افراد زیادی برای تشفی به سوی شهادت گاه او می شتابد و اظهار ارادت می كنند.

5.   قوماندان عمومی مالستان؛ شهید بستانعلی مجاهد

اما آن دو حماسه ساز دیگر كه همزمان در جنگ علیه اجانب شركت نمودند و همزمان و در یك جا جام شهادت را سركشیدند سردار نام آور جهاد، فرمانده عمومی مالستان شهید بستانعلی مجاهد؛ و فرمانده دلاور شهید معلم غلام حسن اخلاصی می باشد.

دوران كودكی:

«مجاهد» آن دهقان زاده بی آلایش و ساده كه پدر خود را در كودكی از دست داد و در دریایی از مشكلات و ناملایمات روزگار غوطه ور گردید و با رنج و محرومیت بزرگ گردید؛ هرگز اراده قوی و پولادین خود را از دست نداد و با تمام سختیها به مبارزه برخواست و موانع زندگی را از سر راه خود برداشت. به مكتبخانه رفت و مدتی به تحصیل علم پرداخت و روح نا آرام  خود را صیقل داد و به تزكیه و تهذیب نفس اهتمام نمود.

ساده زیستی:

او همراز و همباز بیچارگان و بینوایان جامعه بود چون خود از این قشر برخواسته و درد آنها را لمس كرده بود. مجاهد چون دیگر افراد جامعه خود، سخت مذهبی و دیندار بود و عقیده راسخ به خاندان عترت داشت، برای انیكه در خانواده و در دامن پاك مادر فداكار و محیط مذهبی و سالم رشد یافته بود. او در وجود خود تقوی، اخلاص، صفا و صمیمیت، سادگی و ساده زیستی، شجاعت و بی پروایی، بی اعتنایی به دنیا و صفات حسنه را جمع كرده بود. كه این ابعاد شخصیتی او در دوران جهاد تبارز نمود و موجب محبوبیت او در میان عامه و خاصه گردید.

دوران جهاد و فرماندهی:

مجاهد كه قبل از انقلاب یك فرد گمنام و ناشناخته برای مردم بود، در طول قیام مالستان و جاقوری بر سر زبانها افتاد و رشادت و پایمردی او نقل مجالس گردید. از اینجا بود كه در تداوم مبارزه مردم او را بعنوان قوماندان عمومی خود برگزیدند و نیروهای او برای جهاد رهایی بخش در «مقر» و «قیاق» غزنی حضور بهم رساندند. پس از آن به مدت 7 سال در منطقه استراتژیكی «هنگی» از مربوطات ولایت «زابل» جبهه خود را مستقر نمود و علمدار جهاد علیه اشغالگران روسی و نوكران آنها بود. او در آن سامان بعنوان یك مجاهد آزاده و حق طلب كه فقط برای خدا می جنگد و تنها رضایت را طلب دارد عمل نمود. در این زمان است كه محبوبیت شخصیتی وی از مالستان فراتر می رود. مردم جاقوری و برادران مجاهد اهل سنت ولایت زابل و سایر مناطق شیعه نشین به او ارادت می ورزند و احترام والایی را قائل هستند.

ایشان در واقع بعنوان فرمانده بخش وسیعی از ولایت غزنی و زابل عمل می كرد و در خدمت مجاهدان شیعه و سنی قرار داشت. جبهه او آوازه اش به تمام نقاط مناطق مركزی پیچیده بود، مردم خداجوی از شیعه و سنی مرید او شده و با جان و دل به جبهه او كمك می نمودند و هر جا می رفت با استقبال گرم مردم آنجا مواجه می شد و آنچه داشتند در طبق اخلاص گذاشته و به جبهه او كمك می كردند.

پرهیز از جنگهای داخلی:

آنچه جبهه او را از دیگران متمایز می نمود و در واقع افتخار بزرگ برای او و مردم مالستان به حساب می آید اینست كه او خود را از درگیریهای حزبی و جنگهای خانمانسوز داخلی به دور نگهداشته بود و تنها همت خویش را مبارزه با نیروهای اشغالگر شوروی و خلقیهای وابسته به آن می دانست شهید مجاهد تا آخر حیات پر بار خویش، خون و عرض برادر مؤمن و هم كیش خود را حرمت نهاد و چون دیگران دست به خون برادران خود نیالود و قبح عظیم برادركشی را نشكست و در جنگهای داخلی آلوده نگردید و به شدت از آن دوری گزید.

جهاد بی امان علیه اشغالگران:

آرمان او یك چیز بود و سخت به آن اعتقاد داشت و در آن راه سر از پا نمی شناخت و آن، مبارزه و جهاد بی امان علیه اشغالگران و نیروهای مزدور و وابسته به انها بود. لذا در حمله گسترده نیروهای شوروی به جاغوری و اشغال بخش از آن ولسوالی بی درنگ بسوی آنجا می شتابد. عده ای او را از رفتن با چنان عجله ای نهی می كند كه منتظر جلسه و تصمیم درباره رفتن به آنجا باش!! او می گوید: در كار خیر جای استخاره نیست، من رفتم و هر كسی دوست دارد در جهاد شركت كند بدنبال من بیاید مردم با شنیدن این خبر با شتاب تمام از كوچك و بزرگ، پیر و جوان به سوی جاغوری سرازیر می شوند، گویی كه این خیل عظیم با آنهمه شور نشاط وصف ناپذیر، نه بسوی جنگ با بزرگترین امپراطوری نظامی جهان، كه بسوی مجلس جشن و شادی در حركت است.

این نوع شتاب بسوی جنگ و جهاد، حاكی از ایمان راسخ و باور عمیق این مردم نسبت به آرمانهای والای اسلام و وطن دوستی و عشق به میهن و آزادی كشور و سرزمین آباد آنان می باشد. كه در اینجا ادای وظیفه و حراست از مرزهای عقیده، و ایمان است كه چنان هیجانی را در مردم بوجود می آورد كه نه پلان و طرحهای نظامی را به كمك می خواهد و نه تسلیحات آن چنانی را و نه موازنه قوا مطرح می شود و نه تأمین لجستیكی نیروهای عمل كننده را و فقط یك چیز بر روح و روان مردم حاكم است و همه چیز آنها اوست و آن عشق سوزان به اهداف الهی و رضایت معبود بی همتا، همه بدانسوی می شتابد چون عشق به «او» آنها را سرمست كرده است و دلها را بی قرار، كه امید به «او» دارند و درجستجوی رضایت «او» به تكاپو در این مسابقه به خیرات و فوض عظیم «مجاهد» پیشاپیش همه قرار گرفته است، او بی مهابا به سوی آن دیار شتافته است تا جامی «می» از دست دلبر برباید و به وصال یار نائل آید. 36 روز و شب را بدین امید در میان خون و آتش در سنگرها، كوهها و كوهپایه ها بی قرار و ناآرام سپری كرد.

شهادت:

تا اینكه در تاریخ 28/9/1364 پس از فتح مهمترین سنگرهای دشمن در آخرین دقایق حمله به وصال محبوب رسید و به فوض عظمای شهادت نائل آمد.

خبر شهادت او غوغای در میان یاران و مجاهدان بوجود آورد. مردم جاغوری، مالستان وسایر نواحی همه از زن و مرد، پیر و جوان بی اختیار اشك می ریختند و در فراق جانكاه او عزادار بودند. روز تشییع جنازه او روز به یاد ماندنی در تاریخ جاغوری و مالستان است؛ مردم در این روز، با چشمان گریان و قلبهای محزون «حماسه حضور» را رقم زدند، و با تجمع بی نظیر خود از مقام شامخ آن سردار دلاور تجلیل، و فداكاریهای او را حرمت نهادند.

6.  شهید معلم غلام حسن اخلاصی

یار همرزم او شهید والامقام معلم غلام حسن اخلاصی است كه از سر اخلاص و صفا و پاكی در عقیدت به صف مجاهدان پیوسته بود. او كه مرد باسواد و دیندار بود با اینكه میتوانست در زمره پرسنل دولت قرار بگیرد و به مقام و موقعیت خوبی برسد، ولی او هیچگاه به ملت و اعتقادات مذهبی خود پشت نكرد و فریفته مقام و موقعیت ظاهری نگشت. اخلاصی بعنوان یك انسان مسئولیت شناس كه در قبال ملت و مردم خویش مسئول است در خدمت هم كیشان خود درآمد و به فعالیت پرداخت. لذا در فتح ولسوالی مالستان نقش فعالی را بر عهده گرفت و به این مهم اهتمام كافی بعمل آورد.

بعد از آزادی ولسوالی نیز هر جا به وجود او نیاز بود و آنچه مهم بود اداء رسالت مكتبی و وظیفه میهنی بود. در راستای همین مسأله بود كه در حمله نیروهای اشغالگر شوروی در سال 64 به ولسوالی جاغوری، به آنجا رفت و در سمت فرماندهی قسمتی از نیروهای جهادگر در معیت «شهید مجاهد» به مبارزه بی امان علیه آنان پرداخت. آری! او مثل «شهید مجاهد» با تواضع و فروتنی، غیرت و حمتی كه داشت، به جای اینكه از گوشه ای نیروهایش را هدایت كند و خود را به خطر نیاندازد! او خود به استقبال خطر می رفت؛ منتظر نبود كه شهادت نصیب او گردد، خود در طلب شهادت می رفت و در تمنای عروج به ملكوت اعلی بود. لذا در شب 28/9/1364 كه در فتح قله «شیخ تراق» دوشادوش شهید مجاهد به پیش می رفت خود هدف گلوله دشمن قرار می گیرد و به خاك شهادت می افتد.

7.  آیت ا... العظمی شیخ محمد اسحاق فیاض:

 یاد یادآوران و یادكرد از حماسه سازان مالستان را با ذكر یكی از مرزبانان بزرگ تشیع به پایان می بریم. همانطور كه با یاد یكی از نوادر دوران آغاز كردیم. آری! با نام و خدمات حكیم الهی آیت ا... شیخ محمد سرور فلسفی حماسه ساز بزرگ خطه مالستان شروع كردیم، و حسن ختام این یاد كرد را با یاد یكی از بزرگترین اساتید حوزه علمیه نجف، آیت ا... العظمی شیخ محمد اسحاق فیاض ختم می كنیم.

دوران كودكی و تحصیلات:

آیت ا... حاج شیخ محمد اسحاق فیاض در سال 1351 هـ . ق در قریه «شیرداغ» واقع در یك منزل ارزگان، از توابع ولسوالی مالستان، واقع در ولایت غزنی افغانستان متولد شد، و پس از اتمام مراحل مقدماتی تحصیل در سال 1369 هـ . ق به نجف اشرف مهاجرت نموده و در نزد اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف به تحصیل علوم دینی پرداخته است.

هجرت به نجف:

آیت ا... فیاض یكی از شاگردان مبارز حضرت آیت ا... العظمی خوئی (قده) است كه با استعداد سرشار و نبوغ فكری، در تمام درسها و كنفرانسهای علمی آن مرجع بزرگ حضور یافته و در طول 35 تا آخرین لحظات حیات ایشان، ملازم و همراه وی بوده و در هیئت استفتای ایشان نیز عضویت داشته است.

آیت ا... فیاض ـ به اعتراف همه صاحب نظران و اهل فضل ـ از مجتهدین مسلم جامعه اسلامی و فعلا از اساتید بزرگ درسهای خارج فقه و اصول در حوزه علمیه نجف اشرف می باشد آثار و تألیفات علمی ایشان در مسائل فقهی و اصولی، بسیار زیاد و قابل توجه بوده اما اكثر آنها تاكنون به زیور چاپ آراسته نشده است. از آثار چاپ شده ایشان كتاب «محاضرات فی اصول الفقه» در پنج جلد و كتاب «الاراضی» در یك جلد شهرت به سزای داشته و از منابع مهم درسهای خارج در حوزات علمیه شمرده می شود.

آری! ایشان 67 سال قبل در خانواده مؤمن و پارسا و از محبان اهلبیت عترت و طهارت، بنام محمد رضا از طائفه «جعفر علی چوره» در منطقه «شیرداغ» از مربوطات حصه دوم ولسوالی مالستان، چشم به این جهان گشود. علوم مقدماتی را نزد روحانیون محل و از جمله مرحوم آخوند بزرگ شیرداغ و آیت ا... وحیدی جاغوری استفاده نمود. سپس رهسپار حوزه علمیه مشهد مقدس گردید و در مدرسه علمیه عباسقلی خان رحل اقامت افكند و مدتی را در خدمت اساتید بزرگ حوزه علمیه مشهد به تلمذ پرداخت.  18  ساله بود كه عازم نجف اشرف گردید و در آنجا از محضر علماء و مراجع بزرگ حوزه بهره مند گردید. بالاخص ـ همانطور كه ذكرش رفت ـ بمدت 35 سال در خدمت زعیم حوزه علمیه، و یكی از دو مرجع علی الاطلاق عالم تشیع حضرت آیت ا... العظمی خوئی (ره) زانو زد، و از خرمن پر فیض آن وجود مقدس خوشه های علم و معرفت، تقوی و فضیلت و كمالات معنوی را به دست آورد، چنانكه گوی سبقت را از دیگران ربودند و بر اقرا پیشی گرفتند و خود در مقام یكی از محققان و فقیهان و اساتید بزرگ حوزه قرار گرفتند. بدین جهت آیت ا... العظمی خوئی شأن و مقام او را می ستاید و علاقه شدید خود را نسبت به او ابراز می دارد و از ایشان به تعبیر «نورچشمانم، علامه مدقق و فاضل ...» یاد می كند. كه چنین تعبیری را نسبت به هیچ یك از شاگردان و علماء به كار نبرده است بی شك سخصیتی چون آیت ا... العظمی خوئی به گزاف كسی را نمی ستاید و تعبیری كه در شأن آن نباشد، بكار نمی برد. ستایش مرحوم آقای خوئی حكایت از مقام والای علمی، فقهی، اصولی و معنوی ایشان دارد.

خالی نگذاشتن حوزه كهن نجف:

 آیت ا... فیاض با صداقت و خلوص تمام در خدمت طلاب حوزه علمیه نجف باقی ماند، و در جود اختناق و ظلم رژیم بعث صدام كه دشمنی آشكاری با شیعه و حوزه های آن دارد، و بزرگترین سرمایه های علمی و فكری آن را چون متفكر و اندیشمند بزرگ معاصر آیت ا... العظمی سید محمد باقر صدر و خواهرش بنت الهدی صدر و دهها روحانی دانشمند و سیاستمدار از خانواده مرجع بزرگ آیت ا... العظمی حكیم (ره) را از جامعه علمی و فكری و جهان اسلام گرفتند و مظلومانه به شهادت رسیدند در این حال ایشان حوزه را ترك نكردند و وظیفه مهم و خطیر صیانت از این مركز بزرگ جهان تشیع را بر دوش گرفتند و در كنار علمای دیگر تمام خطرات و مشكلات را با جان و دل خریدند.

 تلاش و وجود آیت ا... فیاض در حوزه علمیه نجف، جهاد بس عظیم و بزرگ و پاسداری از حریم ولایت و امامت و كیان تشیع است. و لذا باید او را یكی از بزرگترین مرزبانان «حماسه جاوید» به حساب آورد و حرمتش را پاس داشت.

آثار و تألیفات:

در مورد آثار و تألیفات ایشان باید اضافه نمود كه علاوه بر آثار یاد شده قسمتی از تحقیقات فقهی ایشان در این اواخر به طبع رسیده است و آن كتاب «تعالیق مبسوطه علی العروه الوثقی» می باشد، كه شرح مبسوطی است بر «عروه» كه تا كنون 7 جلد آن تا كتاب «خمس» از طبع خارج گردیده و در اختیار حوزه های علمیه و دانش پژوهان قرار گرفته است. و دیگر كتاب «مناسك حج» و رساله مهم و علمی «النظره الخاطفه فی الاجتهاد» می باشد كه به زیور طبع آراسته شده است.

8. شخصیت های دیگر:

از دیگر افراد و شخصیتهای روحانی كه پاسبانی از مرزهای فكری و اعتقادی این ساحه را به عهده داشتند و خدمات شایسته ای رابه جامعه محروم شیعه طلاب علوم دینی و تبلیغ رسالت الهی را به انجام رساندند و نقش برجسته تری داشته اند: مرحوم كربلایی عبدالعلی لعل چك، آخوند بزرگ شیرداغ، ملا علی شفا آخوند شیرداغ، حاج آخوند سه پای، حاج شیخ صفرعلی رحیمی و ... كه هر یك از این بزرگواران، حوزه دیانت تشیع را گرم نگهداشته و به پاسداری آن همت گماشته بودند؛ و محور تجمع فضلاء طلاب علوم دینی و مركز رسیدگی به مشكلات و گرفتاریهای مردم بودند.

اینان بعنوان امنای امت و وارث پیام آوران الهی كه وظیفه ارشاد و هدایت جامعه اسلامی را بر دوش دارند،این مهم را در عصر تاریكی و جو خفقان و اختناق به خوبی به انجام رساندند و چون چراغ فروزان محیط ظلمانی مناطق مركزی را روشن نموده و با جهل و خرافات كج اندیشی و كج فكری به مبارزه برخواستند و مأمن حق جویان و آزاد اندیشان مناطق خود بودند. سعی شان مشكور و یادشان گرامی باد.

 بعد از یاد و ذكر نام تعدادی از علما خدمتگزار كه حق بزرگی بر جامعه ما و نسل حاضر دارند، و ما بخاطر طولانی نشدن این مقال به اجمال از آن گذشتیم می رسیم به یاد و ذكر و خاطره چهار نفر از شهدای فرزانه و والامقام دوران انقلاب و جهاد ملت غیور و مسلمان افغانستان علیه رژیم مزدور شوروی و چكمه پوشان ارتش سرخ كه این چهار نفر در جبهه های فرهنگی ـ سیاسی و نظامی خدمات چشم گیری به جامعه مالستان، مناطق مركزی و شیعیان افغانستان انجام دادند.

قیام و آزاد سازی ولسوالی مالستان3

در صدر علل و اسباب كه موجب قیامهای همگانی علیه رژیم در سراسر افغانستان و هزاره جات گردید، باید از ویژگی بارز و خصوصیت ماهوی متفاوت آن با باورهای مردم نام برد. كه لازمه چنین باوری مبارزه عملی با اسلام و عنعنات ملی جامعه اسلامی افغانستان خواهد بود. لذا از بدو پیدایش این گروه تا زمان رسیدن به قدرت و بعد از آن، هستة اصلی فعالیت آنها را دین ستیزی و وابستگی به كشور همسایه شمالی «برادر بزرگتر» تشكیل می دهند.

قیام و آزاد سازی ولسوالی مالستان:

بعد از ذكر و یاد تعدادی از حماسه سازان مالستان، كه هر یك جایگاه ویژه ای در پاسداری از حریم ولایت و امامت در منطقه و جهان اسلام داشته و دارند. اینك می پردازیم به شرح قیام و حماسة مردم مالستان؛ قیامی كه در آن برای اولین بار در هزاره جات، جنگ تمام عیار بین مردم و نیروهای دولتی بوقوع پیوست، و حدود یك هفته به طول انجامید. تا آن زمان در آزاد سازی ولسوالی ها یا اصلاٌ جنگی بوقوع نپیوسته بود و نیروهای دولتی با شنیدن خبر قیام، فرار نموده و منطقه را ترك كرده و یا با اندك رویارویی تسلیم مردم شده بودند.

ابتداءاً این نكته قابل یادآوری است كه شرح تمام وقایع قیام، مقدور و میسور نیست.

دیگر اینكه شرح ماوقع از زبان كسانی بوده است كه آنها مربوط حصه اول مالستان می باشند و نقش حصة دوم چنانكه باید روشن نگردیده است. در هر حال آنچه منابع محدود به ما اجازه داده است از شرح وقایع كوتاهی نكرده ایم.

در صدر علل و اسباب كه موجب قیامهای همگانی علیه رژیم در سراسر افغانستان و هزاره جات گردید، باید از ویژگی بارز و خصوصیت ماهوی متفاوت آن با باورهای مردم نام برد. كه لازمه چنین باوری مبارزه عملی با اسلام و عنعنات ملی جامعه اسلامی افغانستان خواهد بود. لذا از بدو پیدایش این گروه تا زمان رسیدن به قدرت و بعد از آن، هستة اصلی فعالیت آنها را دین ستیزی و وابستگی به كشور همسایه شمالی «برادر بزرگتر» تشكیل می دهند.

در این راستا است كه بعد از كودتای «هفت ثور» و استقرار رژیم ماركسیستی «خلق» این دین ستیزی و گرایش به سوی جامعه «پرولتری» و دیكتاتوری «طبقه پرولتاریا» به سرعت تمام به كار بسته می شود. «تركی» سركرده خلقیها كه به او لقب «معلم كبیر خلق» داده بودند، با فرامین 8 گانة خود، این واقعیت را به نمایش گذاشت و بیش از پیش ماهیت الحادی رژیم را برای مردم نمایاند.

در اجرای این فرامین، نیروهای جوان و بی تجربه، در ولایات و ولسوالیهای كشور بدون توجه به بافت اجتماعی و اعتقادات مذهبی مردم، بی مهابا به تحقیر و توهین مردم پرداختند و آرمانهای جامعه اسلامی را به بازی گرفتند.

با توجه به ماهیت دین ستیزی رژیم كودتایی «خلق» طبیعی بود كه لبه تیز حملات آنها متوجه رهبران مذهبی و فكری جامعه اسلامی باشد. لذا والیها و ولسوالیها در سراسر كشور اختناق شدیدی را علیه آنان اعمال می كردند و آنها مجبور بودند كه در یك حالت نیمه مخفی و تبعید داخلی بسر ببرند.

این نكته قابل توجه است كه تمامی مستبدان و دیكتاتوران در طول تاریخ یك روش همگون و وجه مشتركی با هم داشته اند و آن ترس از رهبران مذهبی و فكری جوامع خود و سركوب نمودن آنان به بهانه های واهی و در مواردی حتی به اتهام بی دینی!! فاشیست معروف عبدالرحمن جابر 62% از شیعیان افغانستان را به كام نابودی فرو برد و زمینهای آنان را به پشتونهای سرحد و كوچی بخشید؛ به تمام مأموران و عمال خود در مناطق شیعه نشین دستور داده بود، آن عده ای كه از آنها باقی مانده است از میان آنان: ملا، سید، حاجی، كربلایی، زوار و موسفیدان را با خانواده آنها به مركز بفرستند، و تمام اموال و دارایی آنها را ضبط كنند یعنی همانطور كه اكثر آنها حذف فیزیكی شده است حذف فكری، فرهنگی و اعتقادی نیز بشود؛ تا در آینده آثاری از آنان باقی نماند.

دیكتاتوران طبقه پرولتاریا نیز چون سلف شئونیست خود،اول به سراغ رهبران مذهبی رفتند. بدین منظور به تمامی والیها و ولسوالیها دستور داده بودند كه روحانیون و متنفذین و روشنفكران مسلمان را تحت نظر بگیرند و در فرصت مناسب دستگیر و به مركز بفرستند.

مالستان كه یك ولسوالی شیعه نشین و دارای سابقه مبارزاتی و آزادی خواهی و محل تجمع و خواستگاه علماء بزرگ می باشد؛ از دید برنامه ریزان دولت به دور نمانده بود و فرد لائیك و مستبدی را به نام «جمعه خان قره باغی» به عنوان ولسوال مالستان تعیین كرده بودند.

«جمعه خان» با سایر همدستان و همپاله گیهای خود، یك نوع حكومت پلیسی بوجود آورده بود كه تمام مردم حتی در خانه های خود احساس امنیت نداشتند. شبكه های جاسوسی او عرصه را بر مردم تنگ كرده بود؛ خود شبانه به محله ها و قریه ها سركشی می كرد و عبور و مرور مردم را زیر نظر می گرفت. در نتیجه رفتار و عملكرد او چنان جو سنگین اختناق بر مردم سایه افكنده بود كه معاشرت معمولی مختل گردیده حتی از پذیرفتن مهمان، مجالس شادی و عروسی و ... منع شده بودند. مجبور بودند به غیر از رادیو كابل ، به رادیوهای دیگر گوش ندهند. چه بسا افرادی به خاطر گوش دادن به رادیوی (بی بی سی) مورد تعقیب قرار گرفته و همدست «استعمار سیاه» معرفی می شدند.

اقدامات ضد اسلامی دولت:

از جمله مواردی كه این ولسوال وقیحانه به جنگ مقدسات مذهبی مردم رفتند و فرمان «رفیق تره كی» را به مرحله اجرا گذاشتند، مسئله آزادی زنان بود.

آزادی كه یك نوع «معامله» با مقام شامخ و انسانی زنان جامعه اسلامی به حساب می آمد.زنان و دختران كه به نحوی اختلاف خانوادگی داشتند، توسط ایادی آنها به ولسوالی گزارش داده می شد و در روز معین چندین نفر از این قبیل زنان، به ولسوالی فرا خوانده می شدند و به آنها گوش زد می گردید
كه شما در انتخاب همسر آزادید و هر كسی را می خواهید از افراد حاضر و جوانان دلخواه خود، بدون مقدمه می توانید با آنها بروید. اگر چند با یك برخورد آنچنانی هیچ كس حاضر نگردید به ولسوالی بروند و اختلافات خانوادگی خود را مطرح نمایند ولی همان یكی دو مورد به سرعت میان مردم پخش گردید و خشم همگانی را برانگیخت. مردم كه شدیدا پایبند اعتقادات مذهبی و رسومات محلی است این مسئله بصورت یك فاجعه غیرقابل تحمل تلقی گردید و بشدت از این عمل ضد انسانی خلقیها انزجار خود را ابراز داشتند.

از طرف دیگر، هر چند روز یك بار مردم را به اجبار و اكراه به متینگ فرا می خواندند و هورا سر می دادند و عربده می كشیدند و شعارهای پوچ و تو خالی كه مد روز شده بود چون: كور ، كالی، دودی، در بوغ و كرنا می كردند و برنامه های ضد اسلامی ترتیب می دادند و به تبلیغ انحرافی می پرداختند.

مجموعه این عوامل سبب گردید كه مردم به خوبی به ماهیت ضد دینی رژیم كودتایی پی ببرند و مقاصد و اهداف ضد اسلامی آنان را دریابند.

تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی ایران:

دلسوزدر این حال و احوال زمستان 57 فرا رسیده بود. روحانیون و افراد  و مكتبی پیرامون اهداف و مقاصد رژیم به تبادل نظر می پرداختند و در پی چاره جویی بودند تا اینكه انقلاب اسلامی ایران به رهبری رهبر فرزانه و بت شكن دوران حضرت امام خمینی(ره) در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید و بساط رژیم 2500 ساله ستمشاهی برچیده شد.

این پیروزی ملت ایران، نقطه عطفی گردید برای تمامی مسلمانان و مستضعفان جهان، به ویژه مردم و شیعیان افغانستان. مالستان نیز از این قاعده مستثنی نبود و می دیدند كه مرجع وامام شان در رأس یك انقلاب بی نظیری قرار گرفته و حماسة بزرگ تاریخ معاصر را رقم زده است.

اخبار این پیروزی مردم را به وجد می آورد و نذر و نذورات زیادی را مخفیانه انجام می دادند و مجالس جشن در قریه ها و حوزه ها با یك دنیا اخلاص و ارادت برگزار می گردید. از اینجابود كه مردم روحیة سلحشوری و پایمردی خود را باز یافت؛ و اذهان و افكار عامه آماده تحول سرنوشت ساز گردید.

آرامش قبل از طوفان:

روحانیت در اینجا وظیفه خطیری را بیش از گذشته بر دوش خود احساس می نمودند و بر این باور رسیده بودند كه چاره كار قیام عمومی و همگانی بر علیه عوامل دولت است. لذا روحانیون آگاه در مناطق مختلف مالستان به دور از چشم خبرچینان دولت اقدام به برگزاری مجالس سری نموده و تكالیف آینده خود را بررسی می كردند. این جو ظاهراً آرام ولی بحرانی و متلاطم كه به آرامش قبل از طوفان می مانیست. برای عوامل دولت نیز مخاطره آمیز بود و آنها این مسأله را درك كرده و از آینده خود نگران بودند.

در چنین احوالی، مردم سال 57 را پشت سر گذاشته و وارد سال 58 گردیدند زمانی نه چندان زیاد نگذشته بود كه خبر قیامهای مردمی در میان مردم پیچید، هر روز خبر آزادی یكی از ولسوالی های مناطق مركزی در میان مردم پخش می گردید و دهن به دهن می گشت و موجب خوشحالی فزایندة مردم را فراهم می آورد.

ورود نیروهای كمكی به مالستان:

اما این اخبار برای مسئولین و خلقیهای مالستان، نگران كننده و وهشت آور بود، تا حدی كه مجبور شدند از مركز تقاضای كمك نمایند. این نیروها در دهة اخیر ماه حمل 58 شامل 200 نفر نیروی زبدة دولتی با تجهیزات كامل نظامی وارد مالستان گردیده و ادوات نظامی خود را در آنجا مستقر نمودند تا به خیال خود شان از قیام مردم جلوگیری نموده و هر نوع شورش اجتماعی را سركوب نمایند.

جلسات علماء مالستان:

علماء و روحانیون مالستان نیز فرصت را از دست نداده ارتباط خود را گسترش دادند حلقاتی كه علماء هر قریه با هم داشتند آنرا با هم مرتبط نموده و زمینه قیام را فراهم نمودند.

در آن زمان ولسوالی «اجرستان» (دایه) ـ همسایه شمالی مالستان ـ نیز آزاد می شود. مأمورین دولتی مالستان توسط عوامل خود با متنفذین منطقه تماس گرفته و به خیال خام شان آنها را تحریك به جنگ با مردم «دایه» می نمودند. در این رابطه مأمور مالیه (سید موسی جاغوری) با افرادی كه با آنها محشور بود، چون نادر شاه خزانه دار، كربلایی صادق، عبدالحكیم ارباب جعفر و ... تماس گرفته و می گفتند با «دایه» به خاطر خصومتهای گذشته و غصب سرزمین تان بجنگید و دولت شما را كمك خواهد كرد. در این راه می توانید از «الم بلخسان» تا «كوشه شنیده»، «جمبود مرتی» و «پایجولگه مكنك» جلسه دایر نمایید و دولت مزاحم افراد شركت كننده نخواهد شد.

این كید دشمن در اراده بر حق مردم اثر نگذاشت و با پاسخ منفی علماء و شخصیتهای مالستان روبرو گردید. در عوض دیپلماسی مردم فعالتر بود و ولسوال ـ بعد از «جمعه خان» را متقاعد به همكاری نمودند كه تعداد سلاح و مهمات را به بهانه حفاظت از ولسوال، بدست آوردند.

در این احوال زمینه قیام فراهم بود و وقت آن رسیده بود كه علما و متنفذین و موسفیدان مننطق دست بكار شوند. بدین منظور، بنا به پیشنهاد افرادی چون حاج محمد حیدر قرار بر این شد كه به بهانه فاتحه مرحوم ملا غلام حسن نوده، علماء بزرگ و متشخص مالستان حضرات آقایان استاد عارفی، استاد نجفی و استاد مهدوی و سایر علما و شخصیتهای متنفذ منطقه دور هم جمع شده و تصمیم لازم را اتخاذ نمایند. كه چنین جلسه منعقد می گردد و صحبتهای لازم انجام می شود.

جلسات علماء و نمایندگان اقوام و تصمیم قیام عمومی:

بدنبال آن جلساتی با حضور علمای نامبرده و افرادی چون حاج محمد حیدر، كربلایی یونس خان، ارباب كریم رباط و قریه دار امیرشاه مجاهد به مدت چند شب و بطور سری در منطقه زرتله در حوالی قریه نوده برگزار گردید. افراد مزبور به این نتیجه رسیدند كه یك فراخوان عمومی از تمامی افراد ذی نفوذ بعمل آورند، زمان و برنامه قیام در آنجا به تصویب رسیده و از آن طریق به تمام مردم ابلاغ گردد كه محل این جلسه جایی واقع در حوالی شنیده مركز حصه اول مالستان و نزدیك به قریه بغراء تعیین می گردد.

در روز موعود علاوه بر افراد یاد شده روحانیون و سران اقوام و متنذین حصه اول مالستان در محل تعیین شده گردهم آمدند كه اسامی تعداد از آنها از این قرار است:

1ـ قوم مكنك: رئیس محمد اكرم و پسرش محمد اسماعیل مبلغ، حاجی علی احمد، قریه دار احسق، قریه دار امیرشاه مجاهد، ملا یوسف ورده ، ملا موسی احسانی و شیخ قمبر نهضت.

 2- قوم خوردك زایده: رئیس موسی خان،كربلای محمد عیسی آثقال، محمد ایوب بكله، ابراهیم محمد شریف، كربلایی حسین علی خان، ملا خدا رحم كندلی ، آخوند محمداسماعیل شریفی، آخوند رئیس (ملاچمن) و شیخ ایوب شاصالحی.

3ـ  قوم باسی: ارباب هاشم رباط، میرزا برات اُبدینه، شیخ موسی رفیعی و شیخ باقر مبلغ.

 -4 قوم مرتی: قریه دار عبدالحسین، ملا عبدالحكیم جوادی، اسحق كلانتر شجاعی، حاج نیاز كلانتر دانش، باشی رحمان، حاج رئیس، ابراهیم خان، كربلایی محمد عیسی، حاج محمد بلاغه و ملا ابراهیم سوكه.

5 ـ قوم ملكی: قریه دار موسی، حاج عبدالحكیم رباط، قریه دار محمد عیسی، شیخ نوروزعلی ناصری، حاج صابر تقدسی، قریه دار چمن القبلان و حاج آخوند گل افتخاری.

در این جلسه به تصویب رسید كه در روز موعود، راههای ارتباطی نیروهای دولتی با خارج از منطقه قطع گردد و مردم حصه اول در قسمتهای جنوب شرق و شرق، واهالی حصه دوم در سمت های جنوب، شمال و غرب مركز ولسوالی سنگر بگیرند.

نظیر این جلسه، جلساتی در حصة دوم نیز برقرار شده بود روحانیون و متنفذین منطقه مذاكرات سری و تماسهایی با هم داشتند، مخصوصاً بعد از اینكه بعضی از مأمورین دولت كه در ارتباط با مردم بودند، خبر دادند كه قرار است تعداد زیادی از روحانیون، موسفیدان و متنفذین مالستان دستگیر و به مركز فرستاده شوند كه از حصه دوم افراد ذیل بودند:

از مرادینه: علی جان خان، ارباب جعفر، محمد علی وكیل، محمد جان وقی، میرزا برات و ... .

از شیرداغ: قریه دار محمد حیدر، حاجی محراب علی، شیخ عبدالعظیم فیاض، شیخ عبدالعزیز كریمی، حاجی عبدالحسین، حاجی محمد هاشم، ملا علی جان روحانی، كربلایی جمشید، كربلایی محمد عیسی، حاجی سلطان علی، سلمان قریه دار، غلامعلی قریه دار، سید ایوب اكبری و ... .

از پشی: میر محمد نبی، حاجی سرور، اسلم قریه دار، میرزا عوض الیاد، عبدالحكیم قریه دار و ... .

از سبز دره: میرزا محمد رسول، شیخ اسحاق عادلی، شیخ علی شفای صادقی، حاج شیخ، صمد قریه دار و ... .

این خبر سبب گردید كه مردم در فكر چاره جویی بیافتند و قرار بر این شد كه از از دستگیری آنها جلوگیری نمایند. در این زمان بود كه خبر تصمیم به قیام عمومی از حصه اول رسید، و مردم حصه دوم به اشتیاق تمام اعلام آمادگی نمودند و هماهنگ با آنها دست به قیام زدند.

قیام عمومی مردم مالستان:


روز 10 ثور 58، روز به یاد ماندنی در تاریخ مبارزات مردم مسلمان و مؤمن مالستان است. در این روز تمام مردم، از قریه ها و روستاها آماده رفتن به جنگ علیه عوامل دولت دست نشانده است؛ شور و اشتیاق زائدالوصفی بر مردم از زن و مرد، پیر و جوان، كوچك و بزرگ حاكم است. برای اولین بار است كه رایت نیاكان خود را در مواجه به دولت مزدور به دوش می كشد و حماسه مقاومت و پایداری و مبارزه با استعمار سرخ را رقم می زنند.

در این روز مردم با تبر، چوبدستی، تفنگ قدیمی و دودی و هر آنچه در اختیار دارند به دست گرفته و آماده رزم و پیكار علیه مزدوران اجنبی می گردد.

محاصرة نیروهای دولتی:

ساعت 4 بعدازظهر است كه نیروهای مردمی حصه اول، به منطقه پول حاجی ناحیه نزدیك به مركز ولسوالی می رسند واز آنجا به سوی تپه های دو طرف مركز ولسوالی در قسمتهای جنوب شرق و شرق تقسیم می شوند و در ارتفاعات مشرف بر ولسوالی سنگر می گیرند . قبل از آن راههای ارتباطی نیروهای دولتی را با جاغوری قطع كرده بودند.

مردم حصه دوم، شامل مناطق مرادینه، سبزدره، پشی و شیرداغ نیز در قسمتهای غرب، شمال و جنوب مستقر گردیدند. بدین ترتیب نیروهای دولتی در محاصره كامل مردم خداجوی مالستان قرار می گیرد. بلافاصله به ولسوال و نیروهای دولتی اخطار داده می شود كه تا فردا 5 صبح تسلیم نیروهای جهادگر بشوند و الا جنگ را آغاز خواهند كرد و آن زمان است كه قهر ملت دامنگیر آنها خواهد شد و به جزای اعمال ننگین شان خواهند رسید.

آغاز نبرد:

نه ، دقیقه از ساعت 5 صبح گذشته است ولی از پاسخ آنها خبری نیست. آماده نبرد سرنوشت سازاند منتظراند كه چه وقت فرمان جهاد صادر می شود تا طومار ننگین خلقی ها را در هم پیچند و صاعقه خشم دشمن سوز خود را بر پیكر آنان فرود آورند. با صدای تكبیر و فیر تفنگهای دودی ـ بازمانده از جنگ دوم جهانی ـ این سكوت سنگین شكسته و جنگ رسماً آغاز می گردد. جنگی كه در یك طرف مردم خداجوی، مؤمن و وطن دوست قرار گرفته و با دستان خالی و تفنگهای كهنه و ابتدایی به مصاف دشمن تا دندان مسلح شتافته اند، تا از دین ، آرمان و میهن خود دفاع كنند و وظیفه الهی و ملی خود را به انجام رسانند.

اما طرف دیگر، خود فروختگانی كه همه چیز خود را به بیگانه به ثمن بخس فروخته و اسیر هوا و هو س و فرومایگی خود شده اند. اینان آمده اند تا سیه های عشاق كوی دوست را نشانه گیرند وبر پیكر نحیف شان شلاق ستم بنوازند و به جرم میهن دوستی و خدا پرستی به زنجیرشان بكشند و چون سلف سفاك و خونریز خود (عبدالرحمن) كه از سرهای آنان كله منار ساخته بودند از جمجمة آنها خانه خلق را بر پا داشته و كرسی دیكتاتوری پرولتاریا را بر آن قرار دهند.

ولی طوفان قهر و غضب مردم دریا دل و با ایمان، آنها را در كام خشم خود فرو بردند و بر پلانهای سست و اهداف باطل آنان خط بطلان كشیدند.

6-5  روز بود كه زیر حملات كوبنده مردم قرار داشت و آتش خشم ملت بر سر آنها می بارید و خرمن وجودی آنان را به باد فنا می داد . آنها با تمام امكانات كه در اختیار داشتند یارای مقابله با خشم طوفانی مردم را نداشتند و هر روز تعدادی از آنها به خاك مزلت می افتادند و به جزای كیفرشان می رسیدند. حلقه محاصره هر روز بر آنها تنگ تر می شد. تا اینكه كاملام زمین گیر شده و هر كدام در لانه كه برای خود ساخته بودند گرفتار آمدند و توانایی بیرون آمدن را نداشتند. راههای ارتباطی و تداركاتی آنان بكلی قطع شده بود با انیكه چند مغازه كه در دسترس آنها قرار داشت و محتوی مواد غدایی بود به یغما بردند ولی باز هم آن همه انسان مفلوك را كافی نبود.

فرار دشمن:

تا اینكه فرماندهان و سران آنها به این نتیجه رسیدند كه فرار را برقرار ترجیح دهند و با تاریك شدن هوا از فرصت استفاده نموده بسوی جاغوری فرار نمایند، تا از نابودی كامل رهایی یابند.

ولی با این حال بعلت عدم آشنایی با منطقه و ضعف روحی و جسمانی و مسدود بودن راهها اكثر آنها نتوانستند از معركه بگریزند و خود را به جاغوری برسانند و لذا در چنگال مجاهدان گرفتار آمدند و خلع سلاح شدند. فقط «جمعه خان» ولسوالی قبلی، با تعدادی از مأمورین ونیروها كه با منطقه آشنایی داشتند، موفق به فرار شدند.
افراد مهم ذیل در زمره دستگیرشدگان بودند: قوماندان امنیه مالستان، كندك مشر (فرمانده نیروهای كمكی)، معلم داود مشرقی (خلقی با سابقه و مجرم) ولسوال جدید مالستان.

شهادت عبدالكریم جعفری:

به تعقیب نیروهای متواری، یكنفر از مجاهدان رزم آور و تنها شهید قیام شكوهمند مالستان شهید عبدالكریم جعفری فرزند ارباب جعفر مرادینه، از ناحیه سینه هدف قرار گرفت و به فوض عظمای شهادت نائل آمد و روحش به شاخسار جنان پرواز نمود. یكنفر هم جراحت سطحی برداشت.

آزادی ولسوالی مالستان:

بدین ترتیب روز 16 ثور 58 ولسوالی مالستان كاملا آزاد می گردد و به جای پرچمهای سرخ، پرچمهای سبز بر فراز بامها و مراكز اداری به اهتزاز در می آید، و باد صبا نسیم پیروزی را شادی كنان و پایكوبان به كوی و برزن ملت آزاده مالستان می برد و این حماسه بیاد ماندنی را بر ملائك و كروبیان شادباش می گوید.

در این روز محاكمه جلادان و جنایتكاران خلقی برگزار می گردد و بعد از فیصله حكم، قرار بر این می شود كه هر یك از آنان را در محلی به سزای جنایت شان برسانند و لذا قوماندان امنیه را اهالی كمرگ در میان كوه اعدام انقلابی نمودند. معلم داود را مردم مكنك در بوم سوسه به جزای عمل اش رساندند. و كنك مشر را مبارزان مرادینه به دوستان شان ملحق نمودند.

اما ولسوال جدید كه فرد مؤمن و در ارتباط با مردم بود، با سربازان عادی آزاد گذاشته شدند كه به هر جا مایل بودند بروند. ولسوال بعلت اینكه محل آن در دست كمونیستها بود، مدت زیادی در مالستان و در منزل علی جان خان باقی ماند و بعد از آزاد شدن منطقه اش به خانواده خود ملحق گردید.

در قیام مالستان حدود 200 نفر از نیروهای ملاخیل و اهالی دایه در آخرین روزهای نبرد به كمك مجاهدین مالستان شتافتند و قبل از اینكه مواضعی اتخاذ كنند نیروهای دولتی فرار كردند وآنها سهم قابل توجهی از غنائم را به چنگ آوردند.

در اخیر باید اضافه نمود كه در طول حدود یك هفته نبرد دهها نفر از نیروهای دولتی به هلاكت رسیده و تعداد زیادی از آنان به اسارت درآمدند كه همه، بجز افراد یاد شده با احترام آزاد گردیدند و غنائم قابل توجهی از سلاحهای خودكار و مهمات بدست مردم مالستان افتادند.

در فردای پیروزی بود كه دو هلی كوپتر نیروهای دولتی قلعه ارباب جعفر و خانه های اطراف مركز ولسوالی را راكت باران نمودند، كه خوشبختانه خساراتی به بار نیامد.

بعد از پیروزی كمیته ای متشكل از روحانیون و افراد متعهد اداره منطقه را به عهده گرفتند و نیروهای جهادی مالستان را برای فتوحات بیشتر و سهم گرفتن در آزادی سازی سایر ولسوالیها بسیج نمودند.

پانویس:

 1. دولت آبادی، بصیر احمد، شناسنامه افغانستان، (چاپ اول، قم، 1371) ص 68 .

 2. در رابطه با بیوگرافی این دو بزرگوار از دست نوشته حجت الاسلام والمسلمین سید موسی رضوی، نماینده پیشین مالستان سود جسته ام.

 3. در رابطه با بیوگرافی این دو بزرگوار از دست نوشته حجت الاسلام والمسلمین سید موسی رضوی، نماینده پیشین مالستان سود جسته ام.

 4. ر ك: اعتمادی، حاج عوضعلی، شیرداغ قطعه ای از هزاره جات، زندگینامه ملا براتعلی آخوند بزرگ شیرداغ، به قلم شیخ عبدالعظیم فیاض، چاپ اول، مشهد، زمستان 1374، صص 142 ـ 130 ؛ و اكبری، عباس، بنیاد وحدت، ملا براتعلی آخوند بزرگ شیرداغ، (آشنایی با نخبگان كشور) سال دوم، شماره 54 (مشهد، 20 اسد 1375) ص 7 .

 5.  همان: زندگینامه ملا علی شفا آخوند كلان شیرداغ، صص 147 ـ 142 .

 6. ر ك: ربانی خلخالی، علی، شهدای روحانیت شیعه، ج 1، ص 359 ؛ و اكبری مالستانی، هفته نامه وحدت، (با اختراعان علم و دانش) بیوگرافی دانشمند مفقودالاثر استاد بصیر مالستانی، شماره 143 (سال چهارم، قم، 1373) ص 13 ؛ و شریفی، علی مدد، روز شمار انقلاب، قسمت هفتم، بنیاد وحدت، سال دوم، شماره 59 (مشهد، 1375) ص 7 ؛ و كتاب زندگینامه سردار شهید بستانعلی مجاهد و همرزمانش، زندگینامه حجت الاسلام بصیر، بخش فرهنگی پاسداران جهاد اسلامی، (زمستان 1368) ص 110 .

 7. ر ك: اكبری مالستانی، هفته نامه وحدت، بیوگرافی روحانی مبارز شهید حجت الاسلام محمد علی فیاض، شماره 117، (سال سوم، قم، میزان 72) ص 12 ؛

 8. رك:شریفی، علی مدد،با همكاری كاظم صابری و عبدالحسن فیاض، حبل الله ارگان نشراتی سید جمال الدین حسینی(سال چهارم،شماره 44،حوت (اسفند)36 )،زندگی نامه سردار شهید اسلام شهید بستانعلی مجاهد مالستانی(سال چهارم،شماره 126،قم، 72) ص 16.

 9.  رك: زندگی نامه سردار شهید بستانعلی مجاهد و همر زمانش،زندگی نامه معلم شهید حسن اخلاصی،ص 119- 117؛ اكبری مالستانی، هفته نامه وحدت، زندگی نامه فرمانده شهید معلم غلام حسن اخلاصی، 115،(سال چهارم،25 سنبله72،)ص 12.

10.  دانش،سرور، سراج(نشریه مركزی فرهنگی نویسندگان افغانستان) سال اول،شماره 4- 3 (بهار و تابستان 74) ص 119.

 11. بنا به نقل حجت الاسلام عبدالعزیزكریمی محل تولد آیت الله فیاض قریه«صوبه» جاغوری بوده است.

 12.  العلامته ( شیخ محمداسحاق تافیاض،محاضرات فی اصول الفقه،ج 1،ص3).

 13.  در رابطه با قیام مالستان، از صحبت های شفاهی حاج محمد حیدر نوده،و خاطرات محمد یوسف عرفانی در كتاب در دست چاپ برادر متعهد و شاعر جوان آقای محمد حسین فیاض،استفاده نموده ام.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**