هزاره‌ها

سکاها کهن‌ترین نژاد جهان(بخش چهارم)

**نوشته شده توسط استاد ناطقی شفایی – کیو/منبع: شورای جهانی هزاره**. **ارسال شده در** هزاره

ustad nateqi

نژاد سکاها

شاه عبدالله بدخشی یکی از نویسندگان مجلۀ وزین «اریانا» (که مدیر و مؤسس آن احمد علی‌خان کوهزاد بود) چنین می‌نویسد:

«راجع به ملیت سکاها و نژاد ایشان عقایید و آراء در طول ایام بالنسبه از هم مختلف بوده. مثلاً درباب دهم «تورات» از سفر پیدایش سکاها را قوم مأجوج معرفی کرده و آنها را از نسل یافث ابن نوح (۴) می‌داند، بقراط راجع به ایشان اظهارنظر نموده که این طائفه به جز خودشان به مردمی دیگر شباهت ندارند، رنگ پوست‌شان زرد، تن‌شان ثمین است چون ریش ندارند مردان شبیه زنانند اینان دشمنان یونانی‌ها بودند.[۱] مطلعین علم تاریخ این عقیده‌ای بقراط را به سکاهای پادشاهی نسبت می‌دهند. که بعداً برسکائیه استیلا یافته و با یونانیان از در دشمنی پیش آمدند در قرن هفتم ق.م «ماد»، «ارمنستان» و «کاپادوکیه» را مورد تاخت‌وتاز خودشان قرار دادند نزدیک به همین مضمون آقای حسن پیرنیا می‌نویسد: ظن قوی است که سارمات‌ها و سکنۀ قدیم سکائیه یعنی فلاحین سکائی آریائی بوده‌اند، ولی سکاهای پادشاهی که بعدتر به این سرزمین آمده‌اند و بر سکائیه قدیم مسلط شده‌اند از نژاد تورانی آلتای به شمار می‌آیند تاخت‌وتاز و غارت و چپاول پیشۀ اینها بود، جنگ سکاها را با داریوش کار اینها می‌دانند.[۲] موصوف سکاهای آلتای را از نژاد زرد می‌شمارد.

بار تولد روسی می‌نویسد: «امروز عقیده کم کم شیوع می‌یابد که سکاها یافثی‌اند، او علاوه می‌کند: در این اواخر «ن،مار» در صدد بر آمده که بین «سکاها» و «یافثی‌ها»ئی قفقاز یعنی طبقۀ ما قبل آریائی – ملل ارمنی و گرجی و ابخاز و غیره رابطۀ قومی بر قرار کند. و نیز ب.‌فاروماکوفسکی این دو خاورشناس روسی برله‌ای اصل یافثی بودن سکاها اظهار عقیده کرده‌اند.» دربارة ماقبل آریای بودن سکاها و داشتن اصل یافثی حیدر علی جاغوری به نقل از جواهر لعل نهرو چنین آورده است: آسکائی‌ها سابقه بس قدیم در تاریخ باستان سرزمین‌ ما دارد، در ایام مهاجرت‌های دسته جمعی طبیعی و بعدها از مسیر شمال شرق به اجداد سابقه‌ای آنان که در نواحی میان سیحون و جیحون از قدیم‌ترین ادوار تاریخ تا قرن ۷ می‌زیستند. و همچنان آنان که در نواحی باختر (بلخ) آپارتیا (خراسان) غور، اراکوزیا (بخشی از هزاره‌جات)، تخارستان و غیره سکنا داشتند افزوده گردید.[۳] از بیان فوق استفاده می‌شوده که سکاها بومی، قبل از اینکه مهاجرین سکایی از شمال شرق کشور بیایند، در ایالات متذکره سکونت داشتند با حضور آنها جمعیت سکاها بیشتر گردیده است. «درباب سکاها‌ئی که به «ماد» و آسیای صغیر در زمان «هووخشتر» ریختند عقاید مختلف‌اند، بعضی آنها را از سکاهای پادشاهی که هیرودوت دکر کرده می‌دانند. این سکاها را از نژاد اصفر (زرد) به شمار می‌آورند.[۴]  اما عقیدۀ شخصی آقای شاه عبدالله بدخشی بر آریائی بودن سکاها قائم است. ولی او می‌افزاید: سکاها در یک خط طولانی از سرزمین سنکیانگ (ترکستان چین) و حوزۀ «سیردریا» تا شرق اروپا منتشر شده‌اند. نامبرده علاوه می‌کند: شواهدی که اخیراً از آثار تاریخی و حفریات ترکستان شرقی بدست آمده مورخین را به این عقیده متمایل نموده است که در تشکیلات اجتماعی سکاها موقعیت ترکستان چین و حوالی سیردریا مؤثر است و این نقاط را پژوهشگران گهواره اولیه و یا وطن اصلی قوم سکائی می‌شناسند.»[۵]  همانگونه که قبلاً اشاره گردید «سکاها» از اقوام ما قبل تاریخ‌اند چنانچه آقای مبلغی آبادانی نوشته است: «تهاجم اقوام «سکائی» از دوران «ماقبل تاریخ» تا قرن نهم میلادی بسوی شرق و غرب ادامه داشته است.»[۶]

موصوف موطن اصلی آنها را تذکرنداده است «ولی می‌توان به این موضوع اشاره کرد که: هرودوت «سیت»ها (سکاهای) مستقلی را توصیف می‌کند که در حوالی مناطق «آلتای» بسر می‌برند. باز هم به موجب نوشتۀ هیرودوت «سکاهای» مستقل با وجودی که از گروه سلاطین سکائی جنوب روسیه بوده‌اند، ولی از آنها یاغی شده‌ بودند. آنچه باعث تعجب می‌شود این مسئله است که آیا این سکاها همان قوم «پازیریک» و اجداد «یواِچی»ها می‌توانند باشد؟ به گفته‌ای هیرودوت: «در قرن ۷ ق.م مهاجرت بزرگی روی داد که در نتیجۀ آن سکاها که در اصل در مناطق دور دست شرق بسر می‌بردند، بطرف غرب به ایسیدون (Issodones) رانده شده بودند جنوب روسیه را اشغال کردند. «سیت‌های» مستقل همان اقوام سکائی بودند که همراه گروه خود به غرب نرفته‌اند، امپراطوری وسیعی را بوجود آورده بودند، که بخشی بزرگی از دشت مغولستان، مناطقی واقع در شمال جبال «تیان‌شان» حوزۀ «تاریم» و نواحی واقع در سر چشمه‌های رودخانۀ زرد را نیز در بر می­گرفته است. چینی‌ها آنها را «یواِچی» (یعنی سکاها) می‌دانستند بخشی از آنها به میانه آسیا مهاجرت کردند.»[۷]

نظر دانشمندان در باره اصل نژادی سکاها

محمد رحمانی فر به نقل از ذکی ولیدی طوغان نوشته است: «من هم مانند: ا.منس (E.minns)، هـ . تریدلر (H.Triedler), ب . لوفر (B.laufer) دانشمندانی که سرگرم تحقیق در زمینة مسایل فرهنگی و منشاء نژادی اسکیت‌ها (سکاها) هستند، بر این عقیده‌ام که طبیقه حاکم این قوم ترک بودند.[۸]» در انسیکلوپدی اسلامی ج۲، ص ۹۷، هم این نظر تکرار شده است: ترکان ابتدا شاید در سدة هفتم ق.م در اثنای یورش سکاها به اینجا (آذربایجان) آمده‌اند و طبقة حاکم را تشکیل داده‌اند. البته دانشمندان دیگری چون پروفیسور اقدس، نعمت کورات نیز از این نظر که قبایل ترک در میان سرمت‌ها و سکاها نفوس داشته‌اند، جانب‌داری کرده‌اند.

توفیق حاجی اف بر ترک زبان بودن سکاها تأکید کرده می‌نویسد: «ترک زبان بودن سکاها را آثار مادی کشف شدة آنها که مربوط به اراضی و ادوار مختلف هستند، نیز به اثبات می‌رساند مثلاً تزئینات روی فلز و سنگ مربوط به سده‌های ۱۰ – ۹ میلادی اوکراینی‌ها و روس‌ها نقش‌های ویژة سکاها به شمار می‌روند، این نقش‌ها در زبان سکاها (ترکی) «باسما» نامیده می‌شود و در رومی تینیه. حاجی اف خاطر نشان کرد که ترک‌ زبانان ساکن آذربایجان قدیم با آمدن سکاها … که بخشی از آنها هم زبان‌شان بودند، تقویت شدند. برحجم و وزن عمومی تودة آن‌ها در این سامان افزوده شد.[۹]»

ذکی ولیدی طوغان و بارتولد با استناد به کتاب‌های وزین «دیوان لغات الترک» و «قوتاد قوبیلیک» بر این عقیده‌اند که افراسیاب تورانی‌ همان «آلب آرتونقای» مشهور و خاقان ترکان سکائی بوده است. گفتنی است: «آلپ ارتونقا» از ترکیب سه کلمه تشکیل شده است: ۱- آلپ (قهرمان) ۲- آر (مرد) ۳- تونقا (حیوانی یلنگ آسا که فیل را بدرد مانند یوزیلنگ) پس آلپ ارتونقا یعنی قهرمانی که به زورمندی تونقا. از شاهنامة فردوسی چنین بر می‌آید که افراسیاب (آلپ تونقا) فرمان روایی دلیر، حکیم و فهیم بوده است. بر خلاف پادشاهان کیانی که چندان بهره‌ای از حکمت و دلاوری نداشتند وی علاوه بر دارا بودن تاج و تخت شاهی بعنوان دلیرترین، قهرمان تورانیان در میدان حاضر می‌شود فردوسی دربارة او گفته است:

          برو بازوی شیر و هــم زور پیـــل   و زو سایه افکنده بر چـند میل

          به یکجای ساکن نباشد به جنــگ چنین است آیین پور پشــنگ

          که آن ترک در جنگ نراژد‌ها است      دم آهنجو در کینه ابر بلا است

          شود کوه آهن چـو دریــای نــاب     اگـر بشــنود پــور افراسیــاب

ملاحظه می‌شود که فردوسی کاملاً بر ترک بودن افراسیاب تأکید دارد. با این حساب افراسیاب در شاهنامه را باید از مظاهر ادبیات و تاریخ ترکان سکایی دانست.[۱۰]

سکاها  اجداد ترکان

محمد تقی زهتابی نوشته است: برخی از تاریخ‌نگاران اروپایی سکاها را اجداد ترکان دانسته‌اند بعنوان مثال «مئناندر» تاریخ نگار بیزانسی سدة ششم میلادی می‌نویسد: «در قدیم ترکان را «ساک‌ها» می‌خواندند.[۱۱]»

ی، و، پیانکوف محقق «اشکوز» (سکا) شناس نوشته است: «آنجا که نام مازکیت (ماساگت) که از اشکوزها هستند برده می‌شود، ترک‌ها مد نظر هستند.[۱۲]» در نوشته‌های مؤلفی بنام «سیموکاتتا» می‌خوانیم: »من اکنون دربارة اشکوزها که در قفقاز و شمال زندگی می‌کنند صحبت خواهیم کرد… این ترکان[۱۳]

دانشمندی بنام ر، ق، لاتام نوشته است: «اسکیف‌های کومان ( روس‌ها پچنک‌ها را کومان می‌نامند) ماساژت‌ها، ساک‌ها، پچنئق‌ها، خزرها و هون‌ها به لحاظ منشاء خویش ترک هستند و این موضوع نیازی به اثبات ندارد.[۱۴]»

ف، ق، میشچنکو که تاریخ هیرودوت را به زبان روسی منتشر نموده است در مورد کلمة اسکیف‌ها که در این اثر بکار رفته می‌نویسد: «جلوه خارجی اسکیف‌های که هیپوکرات تصویر نموده، با تمام جزئیات خود با تیپ ترکان منطبق است.» همین دانشمند جملة کوتاهی از «سئیس» که تاریخ هیرودوترا به زبان انگلیسی منتشر ساخته آورده است، جمله «سئیس» چنین است:‌اسکیف‌های هیرودوت اقوام ترک – تاتار می‌باشند.[۱۵]»

نام سکا یا ساکا در منابع آشوری «آشکوزا» در منابع بابلی «اشکوزا» در منابع عبری «آشکوز» نوشته شده است. در منابع آشوری نام سرزمین آنان در دوران حاکمیت ۲۸ سالة اشکوزها «کشوراشکوز»‌ثبت شده است. کلمات اشکوز و اسکیت اشکال مختلف تلفظ یک کلمه واحد در زبان‌های گوناگون، بر اساس ساختمان صوتی این زبان‌ها می‌باشند. این اقوام در زبان روسی و برخی السنه‌ای اروپای «اسکیف» خوانده شده‌اند این کلمة در طول تاریخ بصورت‌های «شکیدا=شکودا Skida و حتا شکنیز Skinz و اغلب بصورت ساک = ساکا= سکا ثبت شده است.[۱۶]

ترکمن‌ها و قرقیزها از اخلاف سکاها می‌باشند.

راجع به سکاها به سخنان آقای نادر بیات توجه می‌کنیم: موصوف به حواله دائرةالمعارف چینی، ترکمان‌ها را از اخلاف سکاها خوانده‌است: «در پایان قرن ۸ م این «اوغوز»ها از طریق استیپ‌های سیبری به‌طرف دریای اورال و ولگا و روسیۀ جنوبی کوچ کردند. احتمال می‌رود این اقوام همان تورانیان باشند که برای اولین بار- آقای «تونگ‌تین» در دائره‌المعارف چینی قرن هشتم میلادی آنها را «توکومنگ» خوانده است با توجه به اطلاعات فرهنگی چینیان در زمینۀ شناخت اقوام مختلف سرحدات کشور خود و همسایگان نزدیک، این حدس می‌تواند بیشتر قریب به یقین باشد که لفظ «ترکمان» به اقوام صحرانشین اطلاق می‌شده که اغلب در سرحدات کشور چین و همسایگان نزدیک دیده می‌شده‌اند چینیان طبق لفظ قدیمی خود، آنها را «سوک» یا «سو» و کشور آنها را «سوک تاگ» می‌نامیده‌اند.

می‌دانیم کشور «سوک‌تاگ» عملاً از ایالت «کانسو» یعنی منطقۀ مشرف بر مرزهای مغولستان و سیبری مرکزی و جنوبی تا بستر سیحون ممتد بوده است، با توجه به‌تاریخ و گذشتۀ «تورانیان» که در همین محدوده به ایلغاری و کوچ‌نشینی می‌پرداخته‌اند، می‌توان لفظ «ترکمان» منسوب به اقوامی دانیست که از بازماندگان همان سیت‌ها و سکاها بوده با همان روش صحراگردی زندگی می کرده‌اند، بعدها در ادوار مختلف بخصوص در قرون ۸-۹-۱۰ در ماوراءالنهر با لسان ترکی در صحنۀ تاریخ حضور یافته‌اند»[۱۷]

موصوف در همین اثرش متذکر می‌شود: «دائره‌المعارف چینی قرن ۸ م نوشته تونگ تین فصل ۱۹۳ کلمه «توکومنگ» نام دیگری است که به کشور «سوک‌تاگ» (Suk Tak) ] اطلاق می‌گردد[ می‌دانیم کشور سوک تاک در تاریخ قدیم همان سرزمین سکاها و مردم آن تورانیان نام داشتند.»[۱۸]

بناءً علی هذا ترکمان‌‌ها یا اقوام ترک مغول از اخلاف سکاهای رویال (سلطنتی)‌اند که در قرون بعدی با زبان ترکی وارد میدان اجتماع و سیاست شده‌اند.

ریچارد، ن، فرای می‌نویسد: پس از ۵۵۷ م یعنی یک قرن تمام پیش از هجوم عرب به ترکستان ترکان در این پیرامون اگر چیره نشده بودند حضور فیزیکی داشتند، برخی هم به جنوب هندوکش راه جسته بودند، قبیله ترک خلج را گویند از تبار، هیپتالیان‌اند»[۱۹]

«سنگ نبشته‌های «ینی سی» که نزدیک رودخانه «ینی‌سی»پیدا شده و متعلق به دو قرن قبل از سنگ نبشته‌های «اورخون» می‌باشد، مربوط به سنگ قبرهائی ترکان قیرقیز است قیرقیز در اصل آدم قیرمز است (اوغوز قرمز) می‌باشد، قیرقیزها ترک زبانند، چنین بر می‌آید که این اقوام بیشتر به قبائل سیت ها (سکاها) تعلق داشته‌اند»[۲۰]

فوقاً به‌واژه‌ای «توکومنگ» اشاره رفت که خود مرکب از «توکو» و «منگ» است به سادگی مفهوم «ترک» و «مغول» را افاده می‌کند ترکمن درمیان ترک و مغول مصداق بارز این کلمه است، و هم‌چنین سائر اقوام ترک تبار، مانند ازبک‌ها و … نیز از مصادیق این واژه قرار می‌گیرند احتمال می‌رود این اقوام در اصل ریشۀ مشترک داشته و در ازمنۀ بعدی به عللی از هم جدا شده‌اند هر کدام ملیت خاص خود را به‌وجود آوردند، بناءً علی هذا ترک و مغول از اخلاف سکاها می‌باشند.



[۱] – تورانیان از پگاه تاریخ تا پذیرش اسلام، ص ۶۱

[۲] – ایران باستان، ج ۱، ص ۶۱۷ و ۶۱۸٫

[۳] – جواهر لعل‌نهرو، کشف هند ج ۱، ص ۲۳۰، و هزاره‌ها و هزاره‌جات باستان در آیینة تاریخ ص ۴۳ چاپ اول ۱۳۷۱ ناشر م،ط، ن، (ابوالمختار).

[۴] – ایران باستان، چاپ اول ۱۳۸۱ انتشارات زرین، ج۲، ص ۲۱۸۸ . و جغرافیای تاریخی ایران طبع تهران، ترجمۀ طالب زاده، ص ۱۰٫

[۵] – مجلۀ آریانا شماره پنجم سال اول جوزا .۱۳۲۲

[۶] – تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج ۲، ص ۶۶۵ .

[۷] – تاریخ تمدن‌های آسیای «یونسکو»، ترجمۀ صادق ملک شهمیرزادی، بخش اول از چاپ اول ۱۳۷۵، ناشر وزارت امورخارجۀ ایران – تهران، ص ۲۲۶٫

[۸] – آقای ولیدی همان عقیده حسن پیرنیا را دارد که گفته است: سکاهای سلطنتی از تورانیان آلتای‌اند ولی سکاهای حضری (فلاحتی) آریا‌ی‌اند. در حال که سکاها همه یک قوم است.

[۹] – رئیس نیا، ر.ک. آذربایجان در سیر تاریخ ایران، ص ۸۷۲، برگرفته از نگاهی به تاریخ دیرین ترک‌ها ایران، تألیف محمد رحمانی فر، ص ۸۰٫

[۱۰] – محمد رحمانی فر، نگاهی به تاریخ دیرین ترک‌های ایران، ص ۸۲ و ۸۳٫

[۱۱] – د میرچی زاده آذربایجان ادبی دیلی نین تاریخی، باکی ۱۹۷۹، ص ۴۹٫

[۱۲] – محمود، اسماعیل، آذربایجان تاریخی، باکی، سال چاپ ۱۹۹۲، ص ۱۷٫

[۱۳] – همانجا.

[۱۴] – همانجا.

[۱۵] – همانجا.

[۱۶] – محمد تقی زهتابی (کیریشچی) تاریخ دیرین ترکان ایران، ص ۱۶۵٫

[۱۷] – تورانیان از پگاه تاریخ تا پذیرش اسلام، ص ۱۲۱ و ۱۲۲، دائرةالمعارف اسلامی تحت عنوان Ghozz ص ۱۰۷

[۱۸] – تورانیان از پگاه تاریخ تا پذیرش اسلام ، ص ۱۱۵ و ۱۱۶

[۱۹] – عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمۀ مسعود رجب نیا چاپ دوم انتشارات سروش تهران ۱۳۶۳، ص ۵۶٫ و تورانیان ص ۱۱۷٫

[۲۰] – تألیف اداره انتشار اسناد، اسنادی از روابط ایران با مناطقی از آسیای مرکزی، از انتشارات وزارت امور خارجۀ ایران – تهران ۱۳۷۲ هـ . ش، ص ۵۸٫

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**