هزاره‌ها

باشندگان ما قبل “آریا” در افغانستان

**نوشته شده توسط استاد حاج کاظم یزدانی/سایت شورای جهانی هزاره**. **ارسال شده در** هزاره

باشندگان ما قبل “آریا” در افغانستان

(بخش اول)

افغانستان کنونی  طبق آثار و شواهد باستان شناسی از حدود ۳۰ تا ۵۰ هزار سال قبل مسکون بوده ، و انسان های اولیه ای که در این سر زمین سکنا گزیده بودند، درست مانند دیگر هم نوعان خویش، به تدریج  از مرحله ء غار نشینی بیرون  آمده ، به اهلی کردن حیوانات، و سپس اهلی کردن گیاهان آشنایی پیدا کرده اند ، و کاروان تکاملی شان بلا وقفه  ادامه داشته و روز به روز هم بر تعداد و هم بر کیفیت دامداری و کشاورزی شان افزوده اند.

 و به موازات این پیشرفت ها، در ساخت، ابداع و اختراع وسایل و ابزار تولیدی و داد و ستد و حرکت به سوی پیشرفت های جدید گام های محکم تری بر داشته اند، و با حفظ ده نشینی به مرور ایام با شهر نیشنی نیز  آشنایی پیدا کرده  اند، و شهر های بزرگ و کوچک بسیار ساختند، که اکثرا در طول زمان وبا بروز حوادث گوناگون و یا جنگ و در گیری های خونین از میان رفته  اند. و بعضا فقط ویرانه هایی از  آن ها به جا مانده است. و ما ازروی همان  آثار و نشانه ها ، کم و بیش می توانیم ، از نحوه زندگی و پیشرفت هایی فکری، علمی، فرهنگی، هنری، اجتماعی، اقتصادی  و… شان  معلو ماتی به دست آوریم.

 هر چند دانش باستان شناسی در افغانستان تا هنوز انکشاف چندانی نداشته ، و معما ها و مجهولات زیادی  نا گشوده مانده است، اما  امید وارم که  در سایه تلاش نسل های جوان امروزی و آینده ،  معما ها و نا همواری های کنونی و یا لا اقل بخشی از آنها  مر تفع شود، و تاریخی تدوین و منتشر گردد ، که  ارزش خواندن و مطالعه را داشته باشد و مجهولی بر مجهو لات  مردم ما نیفزاید. ( ان شاء الله  تعالی)

از آثار بدست آمده  از خرابه های : ” مندیگگ” ( ناحیه ای در شمال قندهار ) ، تپه ده مراسی،  اکرم قلعه هلمند،  علی آباد قندوز، آق کوپروک، تپه فلول و ده هـا محله باستانی دیگر افغانستان، و همچنین از آثار مکشوف از ” هارا پا” ، ” مو هنجو دارو” در سند و پنجاب پاکستان، و ” شهرسوخته زابل” ( منطقه ای در حدود نوار مرزی بین ایران و افغانستان)، و  آثار  تازه مکشوفه  از تمدن شگفت انگیز “جیرفت” و کرمان ایران، و به  همین تر تیب  از آثار به دست آمده از ” آلتین تیپه” ترکمنستان و قرا قرم ، و غیره  به دست می آید که مردمان  آسیای میانه  و افغانسان کنونی و بخش هایی از شمال هند، و مملکت ” آ رتا  ” ( ایران کنونی) در پنج هزار سال قبل، از جمعیت  انبوه، بوده  و ازنگاه  پیشرفت و تمدن پا به پای  ” سومر”  و ” مصر” در حرکت بو دند. و بو میان  ما قبل  آریا  در سه هزار سال قبل از میلاد تعدادی از فلزات از قبیل: طلا، نقره ، مس، و قلع را کشف کرده و از آنها انواع ابزار و وسایل زندگی و زیور آلات می ساختند ، و بسیار پیشتر از آن صنعت سفال سازی و نقاشی هایی که بر روی ظروف سفالی  انجام دا ده اند، در نهایت تحسین و اعجاب است . و از مناطق باستانی غزنی ظروف سفالی ای به دست آمــده ، آن قدر پخته و مستحکم  که د یواره آن به سنگ مصنوعی شباهت دارد.

  تحقیقات باستان شناسی نشان می دهد که گندم  حدود هشت هزارسال قبل از میلاد در برخی از نواحی بلخ کاشته می شده است و افغانستان آن روز گار در کشاورزی و ابزار کشت و زرع  و استفاده از  گاو آهن، حفر جوی آب، حفرکاریز، پختن آجر و ظروف سفالی، و همین طور در صنعت چرمگری، بافندگی، و کشف ماده  تخمیری شیر ترش و خمیر مایه، و استخراج سنگ های قیمتی از جمله سنگ لاجورد از معادن بدخشان و داد ستد و صدور اموال تجارتی به مناطق دور دست، و ساختن انواع آلات و ابزار کار آمد، به پیشرفت های تحسین بر انگیزی نایل آ مده بود. از جمله  نوعی خطی اختراع  کرده بود اما خوانش و تعلیم  آن  عمو میت پیدا نکرده بود. ازخرابه های مو هنجو دارو و جیرفت خطوطی که برسفال حکاکی شده به دست آمده است، اما تا کنون خوانده نشده است.

آغاز یک  حادثه  عظیم                                      

 روند پیشرفت و تکاملی همچنان ادامه داشت، که ناگهان  اتفاق عجیب و غیر مترقبه ای به و قوع  پیوست و آن ورود مردمان تازه نفسی بود که از هزاران کیلو متر دور تر از آن سوی مرز ها  قد م به این سر زمین  نهادند، و خود شان را به  نام ” آریایی” می خواندند . تازه واردان به مرور ایام  همه دار و ندار صاحبان اصلی را به تملک در آوردند.

در مورد اینکه آریائیان کی بودند و چه زمانی وارد فلات خراسان شدند، نظرات مختلفی ارا ئه شده ، شاید ورود  اولین دسته های تازه  واردان را بر اساس اسناد و شواهد تاریخی، بین سال های ۱۷۰۰ تا ۱۵۰۰ قبل از میلاد تخمین زد.

 گزارشگران چینی که حوادث روزها و سال هارا بادقت به ثبت می رساندند، در یک گزارش سخن از پیداییش انسان های جدیدی به میان آورده اند، که رنگ و چهره شان با دیگر مردم آسیا تفاوت فاحشی داشته، دارای رنگ بور ( مثل اروپائیان )، موهای زرد، و چشمان فیرو زه ای بوده اند ، که در قرن سیزدهم قبل از میلاد ، در  اطراف رود جیحون و شما ل غرب چین پیدا شده اند.  این نشانه ها دقیقا با مردمان آریایی تطابق دارد. زیرا آنان چون اصل اروپایی داشتند ، در ابتدای ورود  خویش از چنین مشخصاتی برخوردار بوده اند.

تازه واردان در آغاز زندگی چادر نشینی داشتند، با ایل و حشم  و در دسته های بزرگ و کوچک قبایلی،  وارد سرزمین های گرم و پرحاصل جنو بی ( خراسان، ایران و هند) شدند که دارای چرا گاه های غنی و نعمت های فرا وان بود ند . تقریبا از دو معبر خطر ناگ و دشوار گذار:

۱ــ   یکی از معبر تنگی قفقاز که در ابتدا آذربایجان کنونی را اشغال کردند ، سپس توسط ترکان خزر از آنجا به سوی : همدان، ری، اراک ، اصفهان و نواحی مرکزی ایران کنونی رانـده  شدند.  بعد گروهی از آنان  به سمت جنوب حرکت کرده  تا کناره های خلیج ایلام که بعدها به خلیج فارس شهرت یافت پیش تاختند، و نواحی شیراز وکرمان را به تصرف در آوردند.

۲  ــ  معبر دوم  رود  آمو بود . این مسیر هرچند طولانی تر بود، و لی چون مراتع و چراگاه های بهتر و وسیعتری داشت،  لذا دسته ها و قبایل بیشتری  این مسیر را انتخاب کرده ، شمال دریای خزر را دور زده ، ابتدا اراضی بین رود های سیحون و جیحون را به تصرف در آورد ند، سپس از شمال رود آمو ( جیحون)  و از  محدوده رود پنج از آمو عبور کرده ، وارد بدخشان شدند . احتما ل دارد جمعی با قایق از آمو عبور کرده باشند. با لا خره به تدریج  تمام نواحی بلخ و اطراف آن را به تصرف در آوردند. و از بلخ به دسته های بزرگ و کوچک فراوان تقسیم شده ، دسته ای به سوی مرو و نیشابور پیش تاختند، دسته دیگر بادغیس، هرات، فراه و سیستان، را به تصرف در آوردند. همین طور دسته های عظیم  و انبو هی از طریق کابل، غزنی، قندهار، پیشاور، ملتان و سند و پنجاب بخشهای وسیعی از مناطق شمالی هند را به اشغا ل در آوردند.

ورود آریایی ها تقریبا تا هشتصد سال همچنان ادامه یافت و سال به سال و قرن به قرن برجمعیت شان افزوده می شد.

بو میان در ابتدا با آغوش باز از آنان استقبال کردند و از نیروی کاری شان به نفع خویش استفاده میکردند،  بعضا برای تنبیه و یا سرکو بی اقوام رقیب، جمعی از آنان  را در کنار می گرفتند و یا داخل دار و دسته خویش می ساختند. تازه واردان همینکه احساس کردند، که از نظر تعداد نفرات و قدرت جنگی از بو میان پبشی گرفته اند، جنگ ها و در گیری های وحشتناک و خانمانسوزی به  راه انداختند که چندین قرن  ادامه یافت.  بسیاری از بو میان به اضمحلال و نابودی کامل رسیدند، عده ای به سوی مناطق دشوار گذار و صعب العبور متواری شدند . دراویدی های هند در میان جنگلرار های و سیع جنوبی پناه برده  از انقراض کامل خویش جلو گیری به عمل آوردند.

باری، همان طورکه در اغلب جنگها و درگیری خونین میان کوچ نشینان و شهر و روستانشینان، برُد با کوچ نشینان است، در این در گیری ها نیز بُرد با کوچ نشینان آریایی بود. زیرا  اینان چیزی برای باختن نداشتند. شیوه جنگی شان عمد تاً  بدین طریق  بود که  قبل از حمله پار چه ها و لته ها را به مواد روغنی و احتراقی آغشته نموده ، برنوک  نیزه ها  محکم می بستند،  سوار بر اسپان تیزپا، در تاریکی شب با فریاد  و هلهله بالای شهرنشینان و رو ستانشینان  حمله میکردند، و در اولین فرصت  انبار های چوب، هیزم ، و انبار علوفه و مواد خوراکی بومیان را به آتش می کشیدند.  بومیان تا بخود  می آ مدند  مهاجمین   با  سر عت  باد به  مقر  اصلی  خویش عقب نشینی کرده بود ند.  عجیب است که عین همین تاکتیک  در سال های اخیر در ولسوالی های بهسود  و دایمیر داد  توسط  کوچی های مهاجم ، علیه هزاره  ها به کار رفته است. طبق گزارش مردمی  دسته هایی از کو چی های  مسلح سوار بر اسپ ها، د ر تاریکی شب به قریه  ها  هجوم برده ، برای ۲۰ دقیقه  یا کمتر و بیشتر تمام  دهکده  را زیر آتش آتش کلاشینکوف و راکت آرپی چی۷ قرار میدادند،  مردم سراسیمه از خواب برخواسته ،  همین که آماده دفاع می شدند ، مهاجمین خود را به قریه بعدی می رساندند و عین همان عمل را به کار می بردند. یکی از دو ستانم می گفت: یگ گروه  از کوچی ها در یک شب ده دوازه تا از قریه های بین  دره تنورتا قریه های دره آبدله ، و قریه های ساحه شرقی باد آسیا را با همین روش دچار وحشت و سراسیمگی کردند.

  این تاکتیک در ابتدا وحشت زیادی بین مردم به وجود آورد، همه خیال میکردند در محاصره دشمن قرار گرفته اند، بعضی دست زن و بچه شان گرفته به طرف کابل متواری شدند. تا بالاخره مردم فهمیدند که  مهاجمین میخواهند به همین طریق رعب و وحشت ایجاد کنند و منطقه را به تصرف آورند.

  آثار به دست آمده  ازشهر سوخته ، مندیگگ، تپه ده مراسی و … بیانگر این حقیقت است که بسیاری  از دهکده ها و شهرها بارها در طی آتش سوزی های هولناک به ویرا نه تبدیل شده است، مرد م چاره ای نداشتند جز آنکه از نو به دو باره سازی بپردازند ، بعضی از شهر ها حتا هفت مرتبه دچارحریق گردیده  و لایه های خاکستر آنها  قابل تشخیص و شمارش است.

 از افسانه های به جای مانده  بخصو ص داستان  ضحاک مار دوش، میتوان نتیجه گرفت که جنگ و درگیری  قرن ها ِ متمادی بین طرفین  ادامه داشته  است.

 ضحاک به عنوان نماد مقاومت نزدیک به هزار سال علیه تازه واردان که به شدت  میخواستند همه چیز را در تملگ بگیرند، به د فاع پرداخت. او حتا ماردوش پدر خویش را که پادشاه ، رعیت پرور و نیک نام بود و نسبت به تازه واردان آریایی نظر نیک و مساعد داشت، از تخت به زیرکشید و خود به سلطنت  نشست.

ضحاک  احتما لا ً یک شخص نبو ده ، شخص نمی تو اند هزارسال عمر کند، من گمان می کنم که ضحاک نام سلسله ای از پادشاهان بومی بوده که مدت هزارسال علیه پیشروی مهاجمین به مقا ومت پرداخته است.

 به همین دلیل درشاهنامه و اوستا که به اصطلاح  قلم در کف دشمن قرار داشته ، هرآن چه زشتی و پلیدی است به او نسبت داده  است.

بومیان چه نوع مردمانی بو دند ؟ با کدام یک از نژادهای  شناخته شده و بزرگ بشری پیوند  داشتند؟ و باچه زبانی سخن میگفتند؟ آیا راهی برای شناخت آنان وجود دارد؟  

                                                                

جواب: بومیان نه از آسمان نازل شده بودند و نه از زیر زمین بیرون برآمده بودند ، بلکه از همین مردم آسیا بودند ،باتمام خوی و خصوصیات آسیایی و در خلق ، ابداع و تو سعه  فرهنگ ، دانش ، هنر و صنعت  آسیا و منطقه نقش عظیم و بی مانندی به عهده داشته اند. و ملت امروز افغانستان  و  ایران  چه بخواهند و چه نخواهند بر سفره دانش و فر هنگ آنان نشسته و مرهون و وامدار تلاش های فکری آنان می باشند.

بررسی جمجمه ها ، طرز تدفین مردگان، ویژگی های زبانی، آداب ورسوم، بازی ها ، اسامی جغرا فیایی مناطق و شهر های آن دوره ، و کلاً  آثار فرهنگی ای که از آنان به جای مانده ، گزارش های پراکنده ای که  از شکل و شمایل و خصوصیات جسمی و بدنی شان در منابع آریایی ها و غیر آریایی ها ذکر شده ، ما را به این نتیجه  می رساند که بو میان به طور قطع  با مرد مان  “  اورال  ــ آلتایی ” یعنی ترک و  مغول پیوند  نژادی داشته اند. و شهرهای: “هاراپا ” و” مو هنجو دارو ” تقریباً در خط مرزی میان  دراویدی های  هند  و اینان  قرار داشتنه است .

جان  ناس یکی  از مورخین گوید: “  بیش از دو هزار سال قبل  از میلاد  در شمال شرقی ( هند) بعضی از قبایل  از ریشهء مغولی سکنی داشتند و در سواحل  رود سند در حدود ۲۵۰۰ ق. م . قومی از ریشه های  مختلف و مخلوط  رندگی می کرده،  دارای صنایع و معماری  مترقی بو دند” (تاریخ جامع ادیان از آغاز تا امروز، ترجمه  علی اصغر حکمت، چاپ سوم، صص  ۹۰ ۹۱). روث وایت هاوس گوید: “  بر رسی های  اسکلت های  کشف شده  از ” موهنجو دارو”  یک نفر بدون شک  مغولی بوده است.” ( نخستین  شهر ها،  ترجمه  مهدی سحابی، چاپ اول، ص ۱۵۴)

 مجسمه ء  سفالیی که از مو هنجو دارو پیدا شده، بیشتر قیافه ترکی ــ مغولی دارد ،پیشانی فراخ، صورت گرد، و چشمان کاملاً  بادامی، مو های ریش درشت و تار تار، و شانه کرده. در اوستا و وداها :  بومیان مردم قدکوتاه، گره کرده، بی بینی( پهن بینی) ، صورت گرد، سیاه چرده وصف شده اند، که کمرشان را با تسمه چرمی می بسته اند.

 این صفات دقیقا با هیکل و قیافه اورال ــ  آلتایی مطابقت دارد. و البته سیاه چردگی یک امرنسبی است، و آریایی  هایی آن روز  که تازه وارد شده بودند  مثل ارو پایی ها رنگ روشنی داشتند، لذا بو میان  را نسبت به خویش تیره رنگ تر می دیدند،  از این رو  آنان  را به سیاه چرده گی  وصف کرده اند.و اگر نه آنان همین رنگ ترکی ــ مغولی کنونی را داشته اند.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**