اجتماع و سیاست

وظايف حكومت در قبال مردم از ديدگاه پيامبر اعظم(ص)

**نوشته شده توسط سلمان نوری**. **ارسال شده در** اجتماع و سیاست


مسأله‌ي حكومت به عنوان واقعيت ضروري جامعه‌ي بشري، از ديرباز مورد توجه سياست‌مداران، جامعه‌شناسان، فيلسوفان، متكلمان، فقيهان و ديگر انديشه‌ ورزان حوزه‌ي علم و دانش بوده است و هريك در باره‌ي حكومت و مسائل گوناگون مرتبط به آن، از جمله حقوق ملت بر دولت نظريه‌هايي را ارائه كرده‌اند. اما در اين ميان بررسي ديدگاه و نظر رسول خدا(ص) به عنوان كسي كه در اتصال به منبع لايزال وحي الاهي و گوهر عصمت بوده است، در باره‌ي وظايف حكومت و به عبارتي حقوق ملت بر دولت اهميت ويژه دارد. پرسش اصلي اين است كه حكومت چه وظايفي در قبال مردم دارد و ديدگاه رسول خدا(ص) در اين ارتباط چيست؟ براي دستيابي به نظر پيامبر مكرم اسلام(ص) توجه به دو فرمان حضرت، يكي به عمرو بن حزم، حاكم نجران و ديگري به معاذ بن جبل، حاكم يمن، در باب وظايف حكومت و حاكم از اهميت ويژه‌اي برخوردار است؛ از اين‌رو لازم است كه ابتدا متن آن دو فرمان را نقل كرده و سپس وظايف قابل استنباط از آن دو فرمان را دسته‌بندي نماييم.

متن فرمان رسول خدا(ص)به عمرو بن حزم

عبدالله بن ابي‌بكر گويد: وقتي فرستادگان بني الحارث بن كعب رفتند، پيامبر خدا(ص) عمرو بن حزم انصاري را سوي آن‌ها فرستاد و نامه‌ي دستور العمل او را چنين نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم، اين بيان خدا و پيامبر اوست، اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، به پيمان‌ها وفا كنيد، از محمد پيامبر به عمرو بن حزم، هنگامي كه او را به يمن مي‌فرستد، فرمان مي‌دهد كه در هركار از خدا بترسد كه خدا پشتيبان مردم خداترس و نيكوكار است و فرمان مي‌دهد كه حق مطابق دستور خدا انجام بگيرد، و مردم را بشارت نيك دهد و به نيكي وادارد و كسان را قرآن و فقه دين آموزد و از بدي بازدارد و هيچ ناپاك به قرآن دست نزند و حقوق و تكاليف مردم را به آن‌ها بگويد، يعني از اموري كه به سود و زيان آنان است آگاه سازد و در كار حق با مردم مدارا كند و در كار ظلم با آن‌ها خشونت كند كه خداي عزّوجلّ از ظلم بي زار است و از آن منع كرده و فرموده: لعنت خدا بر گروه ستمگران باد!
بايد كه مردم را مژده‌ي بهشت دهد تا عمل بهشتيان كنند و از جهنم بترساند تا عمل جهنميان نكنند و مردم داري كند تا در كار دين بينا و دانا شوند، و آداب و سنت و واجبات حج به كسان آموزد و اوامر خدا را در باره‌ي حج اكبر (تمتع) و حج اصغر (عمره) بگويد و نگذارد كسي در يك جامه‌ي كوچك نماز كند، مگر جامه فراخ باشد كه گوشه‌هاي آن را بر دوش خويش افكند و نگذارد كه كس در يك جامه باشد كه عورت او نمايان باشد و نگذارد كسي موي دراز خويش را ببافد و از پشت سر بياويزد.
هنگامي كه مردم در هيجان باشند كه از قبايل و عشاير سخن آرند و كسان را بدان خوانند (جلو آن‌ها را بگيرد، يعني از دامن زدن به مسائل قوميت و قبيله‌اي نهي و جلوگيري كند)، تا همه‌ سخن از دعوت به خداي يگانه باشد و هركي به خدا نخواند و به قبائل و عشاير بخواند او را با شمشير بزند تا همه دعوت به خداي يگانه‌ي بي‌شريك باشد و بايد بگويد تا مردم وضو كنند و صورت و دست‌ها را تا مرفق و پاها را تا پاشنه بشويند و سر را مسح كنند، چنان كه خداي عزّوجلّ فرمان داده است. و بايد وقت نماز نگهدارد (به نماز اول وقت دستور دهد) و ركوع و سجود و خشوع كامل كند و صبح دم و نيم روز به وقت زوال خورشيد و پسينگاه كه خورشيد رو به غروب دارد و مغرب كه شب مي‌رسد، از آن پيش كه ستارگان در آسمان نمايان شود و عشاء در اول شب، نماز كند و چون نداي نماز جمعه دهند به نماز جمعه رود و هنگام رفتن غسل كند.
و بايد خمس خدا را از اغنيا بگيرد و زكات مقرر مؤمنان را دريافت دارد. از حاصل آبي، ده يك، و از حاصل ديم و مشروب چاه، بيست يك، و از هر ده شتر، دو بز و از هر بيست شتر، چهار بز و از هر چهل گاو، يك گاو و از هر سي گاو، يك گوساله‌ي نر يا ماده و از هر چهل گوسفند، يك بز؛ خداي در كار زكات بر مؤمنان چنين مقرر داشته است و هر كه نيكي افزايد و بيش از اين خيرات كند، براي او نيك باشد.
و هر يهودي و نصراني كه به اعتقاد خالص مسلمان شود و دين اسلام گيرد، جزو مؤمنان است و حقوق و تكاليف ايشان دارد و هر كه بر نصراني‌گري و يهودي‌گري خويش بماند، او را از دينش نگردانند و به هر بالغ آنان، كه در پناه مسلمانان زندگي مي‌كنند، زن يا مرد، آزاد يا بنده، يك دينار كامل يا معادل آن جامه، مقرر است و هر كه بپردازد، در پناه خدا و پيامبر خدا باشد و هر كه نپردازد، دشمن خدا و پيامبر او و همه‌ي مؤمنان است.( ابن هشام، ج2، ص595.)
از اين عهدنامه در ارتباط با وظايف حاكم در چارچوب حكومت اسلامي، چند نكته استفاده مي‌شود:
1. حاكم بايد طبق دستورات و فرامين الاهي به حق عمل كند نه با اعمال رأي و سليقه‌ي شخصي.
2. مردم را هميشه به نيكي بشارت داده و به انجام كارهاي خير ترغيب و تشويق كند.
3. قرآن و مطالب آموزنده وگوناگون آن را به مردم آموزش دهد.
4. مردم را به اموري كه سود و زيان آن‌ها در آن است، راهنمايي كند و با حقوق و تكاليف‌شان آشنا سازد.
5. با بيچارگان و طرفداران حق با عطوفت ومهرباني رفتار كند و در برابر ستمگران شدت به خرج دهد.
6. در اداره‌ي كشور حسابرسي و تنبيه داشته باشد.
7. مردم را به فراگرفتن مسائل ديني و تفقه در آن، همانند احكام حج، نماز و ساير واجبات و مستحبات تشويق نمايد.( منتظري، 1409، ج2، ص11)
8. به اتحاد و يگانگي در ميان اقشار مختلف اهتمام ورزد و از كارهايي همانند دامن زدن به مسائل قومي، قبيله‌اي و نژادي جلوگيري نمايد و كساني را كه به اين مسائل دامن مي‌زنند، سخت مجازات نمايد.
9. اهتمام به حجاب اسلامي در جامعه از وظايف حكومت و حاكم است.

متن نامه‌ي رسول خدا(ص) به معاذ بن جبل

اي معاذ، كتاب خداوند به مردم ياد بده و بر اساس اخلاق پسنديده آنان را نيك تربيت بنما، نيك و بد مردم را در جايگاه و موقعيت خودش قرار بده. دستور خداوند را در ميان آنان اجرا كن و در امر خدا و مال او كسي را جرأت مده؛ چرا كه حكومت و مال، ملك شخصي تو نيست. امانت آنان را خواه كم باشد يا زياد، ادا كن. مدارا وگذشت را بدون ترك حق، پيشه نما تا شخص نادان نگويد كه حق خدا را پايمال كرده‌اي و از اعمال كارگزاران خويش از هر مورد كه مي‌ترسي عيبي به تو وارد شود، پوزش طلب، تا مردم پوزش تو را بپذيرند.
و سنت‌هاي جاهلي را جز آن‌چه اسلام امضاء كرده، بميران. همه‌ي امر اسلام را، خواه كوچك باشند و خواه بزرگ، آشكار كن. به نماز بيشتر اهتمام بورز؛ زيرا بعد از اقرار به دين، سر اسلام است. خداوند و روز آخرت را به ياد مردم آر. هميشه آنان را موعظه نما، چرا كه اين كار باعث تقويت مردم بر انجام آن‌چه خداوند دوست دارد، مي‌گردد. سپس معلمان و آموزگاران در ميان آنان بفرست. خداوند را عبادت كن كه بازگشت همه به سوي اوست. در راه خدا از ملامت هيچ ملامت كننده و سرزنشگر نترس ... .
و من تو را به تقواي الاهي، صداقت در گفتار، وفا به پيمان، اداي امانت، ترك خيانت، نرمي در گفتار، پيشي گرفتن در اسلام، حفظ حقوق همسايه، مرحمت به يتيمان، خوب انجام دادن كار، كاستن از آرزوها، توجه و علاقه به آخرت، ترس از حساب، مداومت بر ايمان، تفقه و تدبر در قرآن، فرو خوردن خشم و بي ريا زيستن با مردم سفارش مي‌كنم.
از اين كه مسلماني را ناسزا گويي، يا از گناهكاري پيروي كني، يا امام عادلي را نافرماني كني، يا امام راستگويي را تكذيب كني يا امام دروغيني را پيروي كني، برحذر مي‌دارم ....».( حراني، 1404، ص25)
از اين حديث نيز وظايف حاكم در چارچوب حكومت اسلامي، استفاده مي‌شود:
1. تعليم كتاب خدا به مرم؛
2. تربيت مردم بر اساس اخلاق نيك و مشي پسنديده؛
3. تفاوت گذاشتن بين افراد شايسته و ناشايسته با تقدير از افراد نيك و تأديب افراد بد؛
4. اجراي مساوات در حكم و اموال الاهي نسبت به همه‌ي مردم، بدون استثنا؛
5. اداي امانت به اهلش، اگرچه مقدار آن كم باشد.؛
6. مدارا و گذشت نسبت به افراد خطاكار تا اندازه‌اي كه حقي پايمال نشود؛
7. تداوم موعظه و تذكار.
8. اعزام معلمان در سراسر كشور براي گسترش علوم در جامعه براي بالا بردن سطح دانش مردم. (منتظري،1409، ج2، ص9)
هم‌چنين پيامبر گرامي اسلام(ص) در عهدنامه‌اي به عتاب بن اسيد، هنگامي كه به فرمانرواي مكه منصوب كرد، خطاب به مردم آن ديار، برخي از وظايف حكومت و حاكم را يادآور شده و مي‌فرمايد:« از محمد رسول خدا به همسايگان بيت الله الحرام و ساكنان حرم خدا، اما بعد ... محمد فرستاده‌ي خدا، فرمانروايي برشما را به عتاب بن اسيد سپرده است. خداوند از او خواسته تا غافلان شما را هوشيار نمايد و از خواب غفلت بيدار كند و جاهل‌هاي‌تان را آگاه سازد و آنان كه به بيراهه رفته‌اند بازشان گرداند و به استقامت و راه راست آورد و كساني كه به ادب الاهي پشت كرده‌اند به ادب بازگرداند ....».( امام حسن بن علي عسكري، 1409، ص556 و مجلسي، 1404، ج21، ص123)
با توجه به فرامين يادشده از پيامبر اكرم(ص) روشن مي‌شود كه از منظر آن حضرت، وظايف و كاركردهاي حكومت تنها به امور دنيوي از قبيل تأمين رفاه و امنيت و...كه امروزه در جهان از وظايف حكومت ها تلقي مي گردد.، خلاصه نمي‌شود بلكه علاوه بر آن، وظايفي مربوط به خير و سعادت و معنويت جامعه‌ي اسلامي را نيز به عهده دارد. حكومت بايد در جهت سالم سازي محيط اجتماع براي رشد و شكوفايي فطرت الاهي جامعه تلاش كند و براي گسترش فرهنگ عبوديت و دعوت به توحيد فرهنگ سازي نمايد و براي احقاق حق و اجراي احكام و حدود الاهي و پاك سازي جامعه از آلودگي‌هاي اخلاقي سعي كند.
در ادامه، وظايف و كاركردهاي حكومت را جمع‌بندي نموده و به توضيح برخي از آن‌ها مي‌پردازيم.

1. تعليم قرآن. تلاش براي تعليم قرآن كه مشتمل بر احكام و معارف الاهي است تا مردم از طريق تعقل و تفكر در آيات الاهي، از پديده‌ها و رويدادهاي طبيعي، اجتماعي، تاريخي و نفساني مربوطه به مثابه تجليات سنت الاهي، آگاهي يابند و در پرتو اين آگاهي به خودشناسي و خودآگاهي نايل شوند و به احكام و قوانين آشنا شده و در رعايت آن ها اهتمام ورزند. زيرا قرآن مهم ترين منبع و سرچشمه ي عقايد و معارف و احكام ديني است. امام صادق(ع) مي فرمايد: مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ»؛(كليني،1362،ج1،ص60) هيچ مسأله اي كه مورد اختلاف قرار گيرد، وجود ندارد مگر اين كه اصل آن در كتاب الهي آمده است؛ ولي عقول افراد به آن نمي رسد.
و نيز آگاهي از حقايق قرآن، بزرگترين مانع خود کامگي هاي حکومت است. از اين رو مي بينيم معاويه وقتي قدرت را بدست مي گيرد، مانع آشناشدن مردم به معارف قرآن مي شود تا به حكومت و مقاصد ضد ديني خود ادامه دهد و بهترين راه براي چنين هدفي، در جهل نگه داشتن مردم است؛ همان گونه که سال ها مردم شام را در بي خبري از حقيقت قرآن نگه داشت و حدّ اکثر استفاده را از ناآگاهي آنان در پيشبرد مقاصد خويش برد. از اين رو پيامبر(ص) اهتمام به تعليم قرآن را يكي از حقوق ملت و وظايف حكومت در قبال آنان مي داند. و مي فرمايد:« و كسان را قرآن و فقه دين بياموز» و نيز به معاذ سفارش مي فرمايد:« اي معاذ كتاب خداوند را به مردم ياد بده».

2. از بين بردن سنت‌ها و شعاير جاهلي، جز آن آداب و رسوم مردم كه با تعاليم اسلام و احكام قرآن هماهنگ باشند.

3. گسترش معنويات. تداوم تذكر مردم به ياد خدا و روز واپسين از طريق رسانه‌هاي جمعي. گواهي روشن بر اين مطلب سيره و روش پيامبر به عنوان رهبري مرامي و سياسي در برخورد با دنيا و اهتمام به مسأله اي آخرت و سخنان رسيده از او است. رسول خد(ص) در اولين نماز جمعه كه در مدينه برگزار مي‌كند، مردم را به اهتمام ورزيدن به امر آخرت فرا ‌خوانده و مي‌فرمايد:« فإنّه خير ما اوصي به المسلم، المسلم، ان يَحضّه علي الاخرة و ان يأمره بتقوي الله».( مجلسي، ج19، ص126؛ نوري، 1407، ج6، ص33) «بهترين چيزي كه فرد مسلمان، مسلماني را به آن توصيه مي‌كند، اين است كه او را به آخرت توجه داده و برانگيزد و به تقواي الاهي فرمان دهد».
در خطبه‌ي ديگر، توجه به آخرت را باعث رونق كارها و بي‌نيازي مي‌داند و روآوردن به دنيا را موجب از هم گسيختن كارها و سبب فقر و ناداري تلقي مي‌نمايد: «من كانت الاخرة همّه، جعل الله غناه في قلبه، و جمع له شمله و أتته الدنيا و هي راغمة، و من كانت الدنيا همّه جعل الله الفقر بين عينيه و فرّق الله شمله، و لم يأته من الدنيا الا ما قدّر له».( عسقلاني، 1993، ج1، ص43 و ابو عيسي محمد بن عيسي بن سورة، ، ج4، ص554) كسي كه همّش آخرت است، خداوند بي نيازي در قلبش قرار داده و از دنيا مي دهد در حالي كه بسيار گسترده است و كسي كه دنيا همّ او باشد خداوند فقر را جلوه او قرار مي دهد كارهايش را گسخته مي سازد و از دنيا به اندازه آن چه برايش مقدر شده مي دهد.
البته بايد توجه داشت كه منظور حضرت از دنياي كه فقر مي شود كه باعث غفلت از ياد خدا مي-گردد. همان دنيا مذموم كه در قرآن مجيد و روايات منقول از پيشوايان دين بازيچه خوانده شده و مردم از آن برحذر داشته اند.
در سخن ديگر، آخرت‌گرايي را نشانه‌ي ايمان مي‌داند:« ثلاثة من كنّ فيه يستكمل ايمانه: رجل لايخاف في الله لومة لائم و لايرائي بشيءٍ من عمله، و إذا عرض عليه امران احدهما للدنيا و الاۤخر للاۤخرة، اختار امر الاۤخرة علي الدنيا»( نهج الفصاحة، 1379،ص16، ح39 و متقي هندي، 1998، ج10، ص188) سه چيز در هر كي باشد ايمانش كامل است؛ مردي كه در راه خدا از سرزنش ملامت كننده نترسد.در چيزي از عملش ريا نمي كند و هرگاه دو كاري كه يكي براي دنيا و ديگري براي آخرت، كار مربوط به آخرت را بر مي گزيند.
در عهدنامه‌ي معاذ بن جبل از جمله وظايف او را به عنوان فرمانرواي يمن، تذكر آخرت براي رعيت مي‌داند:«... و ذكر النّاس بالله و اليوم الاۤخر ...»( حراني، 1404، ص26) خدا و روز آخرت را باري مردم يادآوري كن.
از آن‌جا كه طبق آموزه‌هاي ديني، حركت افراد، در همه‌ي امور فردي، اجتماعي، سياسي، معيشتي، حكومتي، اقتصادي، فرهنگي و... با سرنوشت اخروي آنان پيوند دارد، رفتار اين جهاني آنان، سرنوشت آن جهاني‌شان را رقم مي‌زند، لذا بر حكومت است كه به گونه‌اي برنامه‌ريزي كند و سياست‌هايي را در پيش گيرد كه هرچه بيشتر نگاهي غايت‌مدارانه به آخرت، در ميان افراد جامعه و مسئولان امر، تقويت گردد و دنيا زدگي و وابستگي به مظاهر فريبنده‌ي آن تضعيف شود.

4. شايسته سالاري. جهت تحقق اين امر لازم است حكومت به شناخت مردم جامعه پرداخته و هريك از آنان را در جاي مناسب خود قرار دهد. چون اگر حاكم نسبت به رعيت شناخت نداشته باشد، ممكن است افراد نالايق و غير متخصص مناصب حكومتي را اشغال كنند و جامعه از خدمات افراد شايسته محروم شوند و در نتيجه حكومت در انجام وظايف خود مقصر شناخته شود؛ و از طرفي حاكم بايد از طريق شناسايي افراد، بين افراد شايسته و نالايق فرق گذارد و نيكوكار را از بدكار تميز داده و او را ارج نهد نه اين كه نيكوكار و بدكار نزد او مساوي باشد.

5. اجراي مساوات در حكم نسبت به همه‌ي مردم؛ به عبارت ديگر اقامه‌ي حدود الاهي در جامعه و پياده كردن دستورها و قوانين اسلامي از كوچك و بزرگ بدون استثنا نسبت به همه ي مردم به عنوان حقوق ملت و از وظايف دولت است. مطالعه‌‌ي سيره و روش پيامبر اكرم(ص) دليلي روشن بر اهتمام آن حضرت به اجراي مساوات احكام و قوانين در ميان مردم است، به گونه‌اي كه اجازه تخطي از آن را به كسي نمي‌داد. در انديشه‌ي نبوي، همه‌ي مردم، از عالي‌ترين مقام گرفته تا پايين‌ترين فرد جامعه، در برابر قانون مساويند و هيچ يك بر ديگري مزيتي ندارد. جمله‌ي كوتاه رسول خدا(ص) در باره‌ي فاطمه مخزومي، زن سرشناس كه دست به دزدي زده بود، روشنگر راه و روش او در قانون مداري است.
فاطمه مخزومي، زن سرشناسي بود كه دزدي او نزد پيامبر ثابت گرديد و قرار شد كه حكم خدا در باره‌ي او اجرا شود. عده‌اي به عنوان شفيع و به منظور جلوگيري از اجراي قانون، پادرمياني كردند و اسامة بن زيد را نزد پيامبر خدا(ص) فرستادند تا حضرت را از بريدن دست آن زن سرشناس، باز دارد. رسول خدا6 از اين پادرمياني ناراحت و دگرگون شد و خطاب به زيد فرمد: «أ تشفع في حد مِن حدود الله؟؛» آيا در خصوص حدي از حدود الاهي شفاعت مي‌كني؟ و در بعضي نسخ دارد كه فرمود: «يا اسامه لا اراك تكلم في حد مِن حدود الله.» سپس به قصد خطبه برخاست و خداوند را چنان كه سزوار بود، ستايش كرد، آن گاه فرمود:«إنّما هلك الّذين مِمن كان قبلكم إنّه إذا سرق فيهم الشريف تركوه و إذا سرق فيهم الضعيف قطعوه، والّذي نفسي بيده، لوكانت فاطمة بنت محمد لقطعت يدها»( متقي هندي،1998، ج3، ص735 و مسلم، 1998،ح1688) هلاكت مردم پيش از شما در اين بود كه فردي قدرتمندي دزدي مي كرد، او را به حال خود رها و حد را بر او جاري نمي كرديد ولي اگر فردي ناتوان مرتكب دزدي مي شد حد بر او را دستش قطع مي نموديد. سوگند به كسي جان من در دست اوست، اگر فاطمه دختر محمد هم باشد دستش را قطع مي كنم.
همه در برابر قانون مساويند، فاطمه مخزومي با فاطمه محمدي كه دختر رهبر و پيشواي جامعه است، تفاوتي ندارد. در صورت ارتكاب جرمي بايد مجازات شوند. زماني كه يهود مدينه براي عدم اجراي حكم در باره‌ي فرد زناكار اشراف‌زاده، نزد پيامبر(ص) آمد تا ايشان حكم ديگر دهد، حضرت همان حكم را تأييد كرد، در حالي كه عالمان يهود مي‌خواستند به دليل اشراف‌زادگي، حكم الاهي را تغيير دهند. پيامبر(ص) آنان را نزد عالم‌ترين‌شان برد و وي را قسم داد تا حكم الاهي آمده در تورات را بيان كند. او نيز همان حكم رسول خدا(ص) را تأييد كرد و افزود: اين حكم را ما در مورد اشراف اجرا نمي‌كنيم، بدين جهت زنا بين اشراف ما رايج شده است.( طباطبايي، 1417، ج5، ص357)
از ديدگاه رسول خدا(ص) حكومت در اسلام، حكومت قانون است. قانون فرمان و حكم خدا است؛ از اين‌رو، بر همه‌ي افراد، از پيامبر(ص) گرفته تا غلام حبشي، حكومت تام دارد و براي رئيس و مرئوس متبع است؛ لذا در جريان منظم كردن صفوف سپاه در جنگ بدر، چوب دستي پيامبر خدا بر شكم سواد بن غزيه اصابت كرد، او از درد گله نمود. حضرت از او خواست تا قصاص كند، حضرت پيراهن را بالا زد و سواد به جاي قصاص، شكم رسول خدا(ص) را بوسه زد.( واقدي، 1989، ج1، صص56-57؛ صالحي الشامي، 1995، ج4، ص34؛ ابن اثير، 1374، ج2، ص332؛ مقريزي، 1420، ج1، ص19؛ طبري، 1967، ج2، ص446) بنابر اين از وظايف حكومت و حقوق ملت اجراي مساوي قانون نسبت به همه ي افراد است.

6. تأمين نظم و امنيت جامعه؛ تأمين امنيت و نظم از عناصر محوري وظايف حكومت است؛ زيرا از سويي، در سايه‌ي نظم و امنيت همه‌جانبه، زمينه‌ي رشد و شكوفايي و تعالي انسان‌ها فراهم مي‌شود و از طرف ديگر، براي تأمين نظم و امنيت، صرف قانون كافي نيست؛ براي اين كه همه‌ي مردم به گونه‌اي نيستند كه قانون را رعايت كرده و خود را ملتزم به آن بدانند؛ لذا حكومت با ابزار و قدرتي كه در دست دارد، موظف است با اجراي قانون به نظم و امنيت در جامعه حاكميت بخشد و با عوامل ناامني، همانند دامن زدن به مسائل قومي، قبيله‌اي، نژادي و... مبارزه نمايد و با افراد متخلف و مخل نظم و امنيت جامعه با قاطعيت برخورد نموده و آنان را مجازات نمايد. چنان‌چه مقصود اصلي از تشريع پيمان مدينه توسط پيامبر گرامي اسلام(ص) ايجاد محيط امن و برقراري هم زيستي مسالمت‌آميز ميان فرقه‌هاي مختلف در داخل قلمرو حكومت ديني بود. امام صادق(ع) نيز امنيت را از زمره ي نيازهاي عمومي مردم ذكر نموده كه در هر جامعه اي بايد تأمين گردد:« و على السلطان ثلاثة أشياء يحتاج الناس طرا إليها الأمن و العدل و الخصب». تأمين سه چيز كه همه ي مردم نياز به آن ها دارند از وظايف سلطان و حاكم است؛ امنيت، عدالت و رفاه و ارزاني.( حراني، 1404، ص319) چنان كه رسول خدا(ص) در فرمان به عمرو بن حزم توصيه مي-فرمايد تا با عوامل ناامني با قاطعيت بر خورد نمايد.« هنگامي كه مردم در هيجان باشند كه از قبايل و عشاير سخن آرند و كسان را بدان خوانند (جلو آن‌ها را بگيرد، يعني از دامن زدن به مسائل قوميت و قبيله‌اي نهي و جلوگيري كند)، تا همه‌ سخن از دعوت به خداي يگانه باشد و هركي به خدا نخواند و به قبائل و عشاير بخواند او را با شمشير بزند تا همه دعوت به خداي يگانه‌ي بي‌شريك باشد».

7. دفاع از جامعه در برابر دشمنان بيروني؛ پيمان مدينه و سيره‌ي عملي پيامبر)ص) در باب تجهيز اصحاب و آمادگي براي دفاع و هم‌چنين جنگ‌هاي آن حضرت با متجاوزين، نشان مي‌‌دهد كه يكي از وظايف حكومت ديني، دفاع از قلمرو حاكميت خود است؛ از اين‌رو حكومت بايد آلات و ابزار جنگي را آماده كند و فعاليت‌هاي نظامي را به بهترين وجه سازماندهي نمايد تا در صورت تجاوز دشمن خارجي از قلمرو حاكميت خود در برابر آنان دفاع نمايد. چنان كه در قرآن كريم بر لزوم اقتدار نظامي جامعه ي اسلامي براي دفاع در برابر دشمنان تأكيد شده است:« وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُم‏» (انفال:60) هر نيرويى در قدرت داريد، براى مقابله با آنها [دشمنان‏]، آماده سازيد! و (همچنين) اسب هاى ورزيده (براى ميدان نبرد)، تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد.

8. تعليم و تربيت؛ يكي از حقوق ملت بر دولت از منظر رسول خدا(ص) است. تعليم و تربيت مي‌تواند به رشد و ارتقاي جسماني و روحاني انسان مدد رساند، نيازهاي فردي، اجتماعي، اقتصادي و... او را تأمين كند و به طور كلي مي‌توان گفت: تمام امور زندگي بشر چه در حال فردي و چه در حال اجتماعي، به طور مستقيم يا غير مستقيم، به امر تعليم و تربيت ارتباط دارد. به خاطر همين نقش مهم تعليم و تربيت در حيات فردي و اجتماعي انسان، رسول خدا(ص) در ارتباط با اهميت آن دو، خطاب به حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: «اگر خداوند به وسيله‌ي تو يك فرد را هدايت كند براي تو بهتر است از دنيا و آن‌چه كه در آن است.»( شهيد ثاني، منية المريد، ص101)
در باره‌ي اهميت تعليم مي‌فرمايد:« هيچ صدقه و بخششي ـ‌از لحاظ ميزان پاداش و بازده معنوي‌ـ نمي‌تواند با نشر و تعليم علم، برابري كند.»( همان، ص105)در حديثي كسب علم و دانش را بر هر فرد مسلمان واجب مي‌داند:« طلب علم فريضة علي كل مسلم»( كليني، 1365، ج1، ص30؛ حر العاملي، 1376، ج27، ص26) و محدوديت زماني براي تحصيل آن قائل نيست:«اطلبوا العلم من المهد إلي اللحد»( نهج الفصاحة، 1379،ص410، ح2511) و هم‌چنين براي به دست آوردن آن، جا و مكان مشخصي نمي‌شناسد:« اطلبوا العلم ولو بالصين»( حر العاملي، 1376، ج27، ص27؛ مجلسي، 1404، ج1، ص177؛ نهج الفصاحة، 1379، 410،ح2510) «دانش را به دست آوريد ولو در چين.» در عهدنامه معاذ بن جبل، يكي از وظايف او را فرستادن معلمان و آموزگاران در ميان مردم جهت تعليم و تربيت آنان مي‌داند؛ چه اين كه تربيت و تعليم ديني باعث مي‌شود تا ارتباط آفريده با آفريدگار مستحكم‌تر شود و او را به پذيرش مسئوليت وادارد.
هم چنين حكومت بايد مردم تحت حاكميت خود را به آداب الاهي و اخلاق پسنديده فراخوانده و از اخلاق زشت و ناپسند برحذر دارد. زيرا رعايت اخلاق و جلوگيري از بداخلاقي، سبب مي شود، جامعه رو به تكامل رفته و افراد احساس آرامش نمايد. به خاطر همين نقش مؤثر كه اخلاق در پيشرفت فرد و جامعه دارد پيامبر گرامي اسلام يكي از اهداف بعثتش را مكارم اخلاق دانسته است، انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق. متأسفانه امروزه يكي از رنج هاي كه دامنگير جوامع بشري است، رعايت نشدن اخلاق نيكو در آن ها است. مراجعه به سيره‌ي حكومتي رسول خدا(ص) نشان مي‌دهد كه حكومت اسلامي علاوه بر تأمين ماديات، بايد زمينه را براي رشد معنوي، تكامل اخلاقي افراد و كسب فضايل آنان آماده كند. از كارهايي كه به جنبه‌هاي معنوي و اخلاقي لطمه مي‌زند و جامعه را به فساد مي‌كشد، جلوگيري نمايد؛ زيرا طبق فرهنگ اسلامي، رشد جنبه‌هاي معنوي اهميت اصلي را در تكامل انسان دارد و جنبه‌هاي مادي بايد تحت جنبه‌هاي معنوي به كار گرفته شوند؛ از اين‌رو پيامبر گرامي اسلام(ص) به عمال و كارگزاران خود سفارش مي‌فرمود كه در اداره‌ي امور مردم همت خود را به تربيت، تزكيه و اصلاح مردم مبذول دارند، چنان كه در فرماني به معاذبن جبل سفارش فرمود: بر اساس اخلاق پسنديده مردم را نيك تربيت نمايد
پس حكومت ديني وظيفه دارد تا زمينه‌ي تعليم وتربيت را براي اقشار مختلف جامعه آماده كند تا مردم در سايه‌ي آن بتواند به مسائل ديني و اخلاقي آشنا شوند و در چارچوب دين و اخلاق از هر نوع علوم بهره گيرند و ره به سوي رشد و تكامل بپيمايند و به مقصود اصلي بار يابند.

9. تأمين اجتماعي؛ يكي از وظايف مهم حكومت ديني از منظر پيامبر خدا(ص) حمايت از اقشار كم درآمد و آن‌هايي كه درآمد ندارند، مي‌باشد؛ يعني حكومت موظف است تا نيازمندي مادي ضعيفان جامعه را اعم از يتيمان، كار افتادگان وساير نيازمندان تأمين كند. در اسلام ماليات هاي زيادي براي تأمين نياز محرومين و از كارافتادگان در نظر گرفته شده است كه به خوبي مي تواند نياز آن ها بر آورده نمايد. قرآن مجيد در مورد ماليات هاي چون خمس و زكات به روشني دارد كه هدف از وضع آن ها تأمين نيازهاي قشر كم درآمد و محرمين است:« إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ» زكات ها مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى (جمع آورى) آن زحمت مى‏كشند، و كسانى كه براى جلب محبّتشان اقدام مى‏شود، و براى (آزادى) بردگان، و (اداى دين) بدهكاران، و در راه (تقويت آيين) خدا، و واماندگان در راه اين، يك فريضه (مهم) الهى است و خداوند دانا و حكيم است!
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّه‏» بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است.
امام صادق(ع) در روايتي در باره ي فلسفه زكات در نظام حقوقي اسلام مي فرمايد:« إِنَّمَا وُضِعَتِ الزَّكَاةُ اخْتِبَاراً لِلْأَغْنِيَاءِ وَ مَعُونَةً لِلْفُقَرَاءِ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً وَ لَاسْتَغْنَى بِمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِيَا»( صدوق، 1413،ج2، ص3) زكات براي آزمايش ثروتمندان و كمك به نيازمندان وضع شده است. اگر مردم زكات اموال خود را بپردازند مسلماني فقير و نيازمند پيدا نشده و به واسطه ي آن چه خدا واجب فرموده بي نياز مي گرديدند. جز به خاطر گناه ثروتمندان به جهت نپرداختن ماليات، مردم فقير، نيازمند، گرسنه و برهنه نشدند و نيز امام موسي بن جعفر(ص) مي فرمايد:« إِنَّمَا وُضِعَتِ الزَّكَاةُ قُوتاً لِلْفُقَرَاءِ وَ تَوْفِيراً لِأَمْوَالِهِمْ»( همان) زكات براي تأمين فقرا و زيادي اموال آنان قرار داده شده است.
اين نوع ماليات ها تنها در نظام حقوقي اسلام به رسميت شناخته شده است كه در اختيار حكومت اسلامي قرار داده شده تا از آن ها براي رفع حاجت نيازمندان و محرومان استفاده گردد. از اين رو رسول-خدا(ص) در فرماني به عمرو بن حزم مي فرمايد:« و بايد خمس خدا را از اغنيا بگيرد و زكات مقرر مؤمنان را دريافت دارد. از حاصل آبي، ده يك، و از حاصل ديم و مشروب چاه، بيست يك، و از هر ده شتر، دوبز، و از هر بيست شتر، چهار بز، و از هر چهل گاو، يك گاو، و از هر سي گاو، يك گوساله‌ي نر يا ماده، و از هر چهل گوسفند، يك بز؛ خداي در كار زكات بر مؤمنان چنين مقرر داشته است و هر كه نيكي افزايد و بيش از اين خيرات كند، براي او نيك باشد».
رسول خدا(ص) در وصيتي به امام علي(ع) فرمودند: «امور طايفه‌ي ديگر از مساكين و نيازمندان را پايمال نكن و بخشي از مال خدا و حق معيني را كه خداوند از زكات براي آنان قرار داده، ميان آن‌ها توزيع نما.»( نوري، 1407، ج13، ص158)
در حديث ديگر از رسول خدا(ص) آمده كه حضرت فرمود:« هر بدهكاري كه نزد والي‌اي از واليان مسلمان برود و براي آن والي روشن شود كه او از اداي دين و بدهكاريش ناتوان است، در اين‌جا بر والي مسلمانان است كه دين او را از اموال مسلمانان كه در دست دارد، ادا كند.»( همان، ص400) سيره‌ي عملي پيامبر(ص) نيز در موارد متعدد از جمله در تقسيم غنايم نشان مي‌دهد كه فقرزدايي و تأمين مادي ضعيفان جامعه از وظايف حكومت ديني است

10. نظارت و كنترل بازار و تجارت؛ يكي از وظايف مهم حكومت ديني نظارت بر بازار و كنترل قيمت‌ها جهت جلوگيري از تخلفا. ت اقتصادي است؛ چه اين كه بازار تجارت نقش مستقيم در اوضاع اقتصادي مردم دارد، آشفتگي بازار و بالا رفتن قيمت‌ها تأثير مستقيم بر زندگي افرادكم درآمد و طبقه مصرف كننده دارد.
مطالعه‌ سيره‌ي حكومتي نبوي نشان مي‌دهد كه حضرت براي جلوگيري از تخلفات اقتصادي و كنترل قيمت‌ها و اجراي صحيح قوانين اسلامي، افرادي به عنوان مأمور براي نظارت بر بازار مي‌‌گمارد. از باب نمونه پيامبر اكرم(ص) پس از فتح مكه، علاوه بر نصب حاكم آن ديار، سعيد بن سعيد بن عاص را براي نظارت بر بازار نصب كرد.( غسقلاني، 1993، ج2، ص459)
علاوه بر آن، از متون حديثي استفاده مي‌شود كه رسول خدا(ص) شخصاً بر اوضاع بازار وتجارت نظارت مي‌كرده و در موارد لزوم براي كنترل قيمت‌ها دخالت مي‌نموده است. از اين‌رو حضرت اميرالمؤمنين(ع) در دوران حكومتش در عهدنامه‌ي خود به مالك اشتر، سيره‌ي پيامبر گرامي اسلام(ص) در مورد نظارت بر بازار را يادآوري مي‌نمايد و از او مي‌خواهد كه در اين مورد همانند پيامبر خدا(ص) عمل كند:« اي مالك، ... همان گونه كه رسول خدا از احتكار جلوگيري مي‌كرد، تو نيز مانع آن شو.»( نهج البلاغه، نامه53)
از سخنان رسول خدا(ص) استفاده مي‌شود كه دو عامل عمده در نابساماني وضع بازار تجارت و گراني قيمت‌ها و به اصطلاح امروز، «تورم» نقش اساس دارد:
ـ احتكار اجناس؛
ـ انحصار بازار در دست افراد خاص.
حضرت اين دو عامل را مورد توجه قرار داده و از آن نهي كرده است. در حديثي نقل شده است كه وقتي رسول خدا(ص) به عده‌اي از محتكران برخورد كرد، فرمان داد تا مواد غذايي احتكار شده را به بازار آورند و در معرض ديد مردم قرار دهند:«... إنّه(ص) مرّ بالمحتكر فأمر بحكرتهم ان تخرج إلي بطون الاسواق ...»( حر العاملي، 1376، ج17، ص430)
در حديث ديگر آمده: زماني كه در مدينه گندم و جو كمياب شده بود، فقط در نزد يك نفر موجود بود، مردم به پيامبر(ص) گزارش دادند؛ پيامبر(ص) به او فرمود:« مسلمانان به من گزارش داده كه طعام در شهر تمام شده جز مقداري كه نزد تو هست. آن را بيرون بياور، هر طوري كه مي‌خواهي بفروش، ولي حبس نكن.»( كليني، 1365، ج5، ص164)
هم‌چنين پيامبر(ص) نسبت به كساني كه به صورت عمده در تهيه و توزيع كالا و مواد غذايي دست داشتند، مراقبت خاصي را اعمال مي‌كرد تا مبادا آن را احتكار نموده و از اين طريق مردم در فشار و مضيقه قرار گيرند؛ چنان‌چه حضرت با حكيم بن حزام كه از عمده فروشان بود وقتي برخورد، به او فرمود: «يا حكيم بن حزام، إياك أن تحتكر»( تستري، 1411، ج3، ص630) «مبادا احتكار كني.» و در حديث ديگر مي‌فرمايد:« الجالب مرزوق و المحتكر ملعون»( ابن اثير، 1364، ج4، ص266)
همان‌طور كه گفته شد، يكي از عوامل عمده‌اي كه در آشفتگي بازار نقش دارد، انحصار بازار در دست عده‌اي خاص است كه در گذشته اين كار از طريق تلقي ركبان انجام مي‌گرفته است. ابن اثير آن را اين‌گونه توضيح مي‌دهد: «تلقي ركبان يعني بازرگانان شهر به استقبال روستايي‌ها به بيرون شهر روند و به دروغ به آنان بگويند: كالاي شما در شهر بازار ندارد و كساد است، تا اجناس آنان را با قيمت ارزان از دست‌شان بيرون آورند.»
معلوم است كه اين كار براي كسب سود بيشتر انجام مي‌گرفته و در نتيجه بازار در انحصار اين عده قرار مي‌گرفته و مشكلاتي در وضع بازار تجارت پديده مي‌آمده، از قبيل رونق دلالي، افزايش قيمت، عدم عرضه‌ي به موقع كالا و... .
رسول خدا(ص) براي جلوگيري از اين مشكلات، آن را ممنوع اعلام كرد، چنان‌چه در حديثي امام صادق(ع) مي‌فرمايد:« لاتلقّ فإنّ رسول الله(ص) نهي عن التلقّي ...» ( حر العاملي،1376، ص442)
هم‌چنين پيامبر(ص) در راستاي تثبيت بازار و جلوگيري از افزايش قيمت‌ها، فروش اجناس روستائيان را توسط مردم شهر ممنوع اعلام نمود تا بدين طريق از افزايش قيمت توسط دلال ها جلوگيري كرده و نيز فروشنده بتواند به طور مستقيم و با قيمت مناسب، اجناس خود را در اختيار مشتري قرار دهد. در حديثي از امام باقر(ع) از رسول خدا)ص) آمده كه حضرت فرمود:« شهر نشين نبايد اجناس باديه نشين را بفروشد ....»( حر العاملي،1376، ص445)
مطابق احاديث يادشده، حكومت ديني براي كنترل بازار بايد جلو محتكران را بگيرد و از انحصار بازار تجارت در دست عده‌اي خاص جلوگيري نمايد تا تورم پديد نيايد و مردم دچار مشكلات اقتصادي نشوند.

11. بهداشت عمومي و محيط زيست؛ در دنياي امروز يكي از مسائل مطرح و مهم، مسأله‌ي حفظ محيط زيست از آلودگي است كه دولت‌هاي جهان براي آن تلاش مي‌كنند. در متون ديني نيز به آن توجه شده و پيامبر گرامي اسلام6 يكي از وظايف حكومت و حاكم را تلاش جهت حفظ محيط زيست مي‌داند و در بيان جامعي مي‌فرمايد:« أيّما امرئي ولي من امر المسلمين شيئاً لم يحطهم بما يحوط نفسه لم يرح رائحة الجنّة»( نهج الفصاحة، 1379، ج2، ص692) هركي سمتي را در حكومت ديني به عهده گيرد و مسئول بخشي از بخش‌هاي آن باشد، موظف است هرآن‌چه را براي حفظ حيات، سلامت، حيثيت اجتماعي و... نسبت به خود به كار مي‌برد، براي توده‌ي مردم نيز تأمين كند. اگر خود از بهداشت و محيط سالم برخوردار است، موظف است آن را براي شهروندان نيز فراهم كند. در حديث ديگر مي‌فرمايد: «خداوند پاك است، پاكي را دوست دارد، پاكيزه است، پاكيزگي را دوست دارد ... پس فناء آستان زندگي خود را پاكيزه كنيد.»( همان، ص144) و در سخن ديگر مي‌فرمايد:«با هر وسيله و ابزار ميسور، نظافت و پاكيزگي را پاسداري نماييد.»( همان، ص143)
مطابق اين دو روايت، حفظ محيط زيست و رعايت بهداشت عمومي يك مسأله‌ي همگاني، همه‌جانبه و فراگير است، به طوري كه همه‌ي انسان‌ها موظفند محيط را پاكيزه نموده و آن را آلوده نكنند و اگر در اثر حوادث پيش‌بيني نشده، آلوده شد به نظافت و پاكيزه كردن مبادرت كنند. رعايت آن از وظايف و حقوق متقابل همه‌ي شهروندان نسبت به يكديگر و نيز حكومت وملت در برابر هم است.
در راستاي همين حفظ و سلامت محيط زيست، پيامبر خدا(ص) فضاي سبز را باعث روشني چشم دانسته و مي‌فرمايد:«سه چيز است كه مايه‌ي روشني چشم است: نگاه به سبزه، به آب روان و روي نيكو.»( حر العاملي، 1376، ج20، ص60؛ مجلسي، 1404، ج10، ص246، ج75، ص320) و براي تشويق مردم در رابطه با ايجاد فضاي سبز مي‌فرمايد:« كسي كه نهالي را غرس كند، هرچند آدميان و هيچ مخلوقي از آفريده‌هاي خداوند از ميوه‌ي آن استفاده نكند، آن درخت براي اوصدقه‌ي ثواب آور مي‌با شد.»( نهج الفصاحة، ج2، ص563) ادر كلام ديگر كاشتن درخت را در رديف مقدس‌ترين كارها دانسته و مي‌فرمايد:« ثواب و اجر هفت كار براي بنده بعد از مرگ در قبرش مي‌رسد: تعليم دانش، جاري كردن نهر، كاشتن درخت، بناي مسجد، به ارث گذاشتن مصحف و به جا گذاشتن فرزندي كه بعد از مرگ براي او طلب آمرزش كند.»( همان، ص713)
قرار دادن درختكاري در كنار آن شش كاري ديگر كه پاداش زيادي دارند، نشان دهنده‌ي درجه بالاي اهتمام اسلام و رسول خدا(ص) به درختكاري جهت سالم سازي محيط زيست است. در ارتباط به نگهداري درختان و آبياري آن دارد كه:« هركه درخت محتاج به آب را سيراب كند، گويا انسان تشنه را سيراب كرده است.»( حر العاملي، 1376، ج17، ص42)
مطابق اين حديث، حفظ بوستان و گلستان و پارك مطلوب است ، همان‌طور كه ايجاد آن مطلوب است؛ پس نه در ايجاد آن كوتاهي روا است و نه در حراست و نگهداري و حفظ آن قصور سزا است.
در حديثي ديگر از رسول خدا(ص) كساني را كه باعث آلودگي محيط زيست مي‌شوند، مورد نفرين قرار داده و مي‌فرمايد:« سه گروهند كه در اثر سه كار ناروا مورد لعن خداوند هستند: كسي كه مكان عمومي، سايبان، پارك‌ها، محل نزول مسافران و... را آلوده كند، كسي كه آب نوبه‌اي را به غصب ببرد و نوبت را رعايت نكند و كسي كه سد معبر كند و مانع عبور عابران شود.»( همان، ج1، ص325) و در سخن ديگر حضرت مي‌فرمايد:« هركه از راه مسلمانان، چيزي را كه باعث آزار رهگذر است، برطرف كند، خداوند اجر و ثواب خواندن چهارصد آيه قرآن را در دفتر عمل اوثبت مي‌كند كه ثواب قرائت هر حرف ده حسنه است.»( نوري، 1407، ج12، ص384؛ مجلسي، 1404، ج72، ص50)
شايد بتوان استنباط كرد كه مقصود حضرت از راه، معناي عامي است، شامل راه زير زميني، دريايي و پل ارتباطي هوايي مي‌شود ومنظور از چيزي كه باعث آزار مردم مي‌شود، خصوص موانع عبوري نيست، بلكه هرچيزي كه مايه‌ي اذيت عابرين باشد و سلامت و نشاط او را از بين ببرد ومحيط زيست را آلوده كرده و به خطر اندازد، همانند بوي زباله‌ها، دود كارخانه‌هاي صنعتي و... مشمول سخن رسول خدا(ص) مي‌شود.
حاصل آن كه از منظر رسول خدا(ص)، حفظ بهداشت عمومي و محيط زيست، از وظايف متقابل حكومت و ملت است. هم حكومت موظف است در جهت سالم سازي محيط زيست و بهداشت عمومي برنامه‌ريزي و تلاش كند و هم مردم و ملت موظفند سلامت محيط زيست را رعايت كنند و از آلوده كردن آن بپرهيزند.

12. اهتمام به حجاب. حجاب باعث استواري جامعه، تحكيم روابط خانواده و آرامش روحي و رواني است. از اين رو اسلام مي خواهد همه ي انواع التذاذهاي جنسي به محيط خانواده و در كادر ازدواج قانوني اختصاص يافته و محيط اجتماع تنها براي كار( مطهري، ج19،ص 432) و فعاليت هاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي باشد. بدين جهت در آيات متعدد و روايات زيادي از پيشوايان معصوم مساله اي حجاب مورد تأكيد قرار گرفته و از جمله رسول خدا در ضمن فرمان خود به عمرو بن حزم مساله ي پوشش را مورد توجه قرار داده و مي فرمايد:« و نگذارد كه كس در يك جامه باشد كه عورت او نمايان باشد و نگذارد كسي موي دراز خويش را ببافد و از پشت سر بياويزد».
از اين كلام حضرت مي توان استفاده كرد كه توجه به حجاب و جلوگيري از بي حجابي و بدحجابي براي آرامش و امنيت جامعه و استحكام روابط خانواده ها و پيشگيري از انحرافات، يكي از وظايف حكومت است. هر چند گسترش معروف و مبارزه با مظاهر فساد يك وظيفه ي همگاني در قالب امربه-معروف و نهي از منكر براي همه ي مسلمانان است اما حفظ امنيت و آرامش جامعه و مبارزه با عوامل ناامني و فساد به عهده اي حكومت است كه امروزه يكي از عوامل ناامني در جامعه، مسأله ي بي حجابي و يا بدحجابي است. هرچند ممكن است تصور شود كه مسأله ي حجاب از امور خصوصي افراد است. بنابر اين دخالت حكومت در آن تجاوز به حريم خصوصي آنان است؟ در پاسخ مي توان گفت كه اين مسأله داري دو جنبه اي عمومي و خصوصي است جنبه ي عمومي آن همان آثار سوء آن نسبت به جامعه است كه جلوگيري از آن برعهده ي دولت و حكومت است.

فرجام سخن
از منظر رسول خدا(ص) تعليم قرآن، از بين بردن فرهنگ جاهلي و مبارزه باخرافه گرايي، تاكيد برمعنويات و گسترش آن، شايسته سالاري جهت پيشرفت هرچه بيش تر امور مردم در عرصه هاي مختلف سياسي، اداري، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي، عدالت در اجراي احكام و قوانين، تأمين اجتماعي، تعليم و تربيت، دفاع از كشور، نظارت و كنترل بازار جهت جلوگيري از نابساماني هاي اقتصادي و تورم، حفيظ محيط زيست از آلودگي و بالاخره پاسداري از حجاب بخاطر آرامش رواني و روحي جامعه ي اسلامي از وظايف حكومت در برابر ملت و به عبارت ديگر حقوق ملت بر دولت است.


فهرست منابع
1. قرآن كريم
2. نهج الفصاحة، حققه ورتبه غلامحسين المجيدي، قم، مؤسسه انصاريان للطباعة و النشر، 1379ش، الطبع الاولي.
2. ابن اثير، النهاية، تحقيق: محمود محمد الطناحي، قم، مؤسسه اسماعليان، 1364.
3. ابو عيسي محمد بن عيسي بن سورة، الجامع الصحيح و هو سنن الترمذي، بيروت، دارالكتب العلمية، 1987.
4. امام حسن بن علي عسكري، تفسير امام عسكري، قم، مدرسه اما مهدي، 1409.
5. تستري، محمد تقي، قاموس الرجال، قم، مؤسسه نشر الاسلامي، 1411.
6. الجزيري عز الدين ابن اثير، اسد الغابة، تصحيح: عادل احمد الرفاعي، بيروت، دار الاحياء التراث.
7. حر العاملي، محمد بن حسن، الوسايل الشيعه، قم، مؤسسه آل بيت، 1376ش، طبع السابعة.
8. حراني، حسن بن ثعبه، تحف العقول عن آل الرسول، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1404ق.
9. الحميري المعافري، عبدالملك بن هشام، السيرة النبوية، تحقيق: مصطفي السقا و ابراهيم الابياري و عبدالحفيظ شلبي، بيروت، دارالمعرفة، بي‌تا.
10. شهيد ثاني، منية المريد، قم، انتشارات دفتر تبليغات قم،
11. صالحي شامي، محمد بن يوسف، سبل الهدي، تحقيق: عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوضع، بيروت، دار الكتب العلمية، 1995م، طبع الاولي
12. صدوق، محمد بن علي بن بابويه، من لايحضره الفقيه، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1413ق
13. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1417ق.
14. طبري، ابو جعفر محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوك، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث، 1967م، طبع الثانية.
15. عسقلاني، احمد بن علي بن حجر، الاصابة، تحقيق و تعليق: عادل احمد عبد الموجود، و علي محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، 1993م، طبع الاولي.
16. قشيري نيشابوري، مسلم، الصحيح المسلم، تحقيق وتعليق: موسي شاهين و عمر هاشم، بيروت السارق.
17. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365ش.
18. متقي هندي، علاء الدين علي، كنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، تحقيق: محمود عمر الامياطي، بيروت، محمد علي بيضون و دارالكتب العلمية، 1998.
19. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق.
20. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا.
21. المقريزي، تقي الدين احمد بن علي، امتاع الاسماع بما للنبي من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تحقيق: محمد عبد الحميد النمسي، بيروت، دارالكتب العلمية، 1420.
22. منتظري، حسينعلي، دراسات في ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلامية، منشورات المركزي العالمي للدراسات الاسلامية، 1409ق، طبع الثانية.
23. نوري طبرسي، ميرزاحسين، المستدرك الوسايل، قم، مؤسسه آل بيت، 1407ه‍، طبع الاولي .
24. واقدي، محمد بن عمر، المغازي، تحقيق: مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1989م، طبع الثانية. 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**