روابط بین الملل از منظر قرآن
چکيده
روابط مسالمت آميز، و دست يابي به صلح عادلانه مورد توجه ويژهي اسلام است، قرآن كريم، روابط بين الملل را، نه بر مبناي مرزهاي جغرافيايي، كه بر مبناي مرزهاي عقيدتي استوار ساخته، و سرزمينها را به تبع آن به دارالاسلام و دارالكفر تقسيم نموده و مقرراتي را در هر مورد وضع كرده است. در اين نوشتار به بررسي ديدگاه اسلام در ارتباط به اهميت برقراري روابط با ملل ديگر و چگونگي همزيستي و نحوه تعامل با كشورهاي غير اسلامي پرداخته شده و به اين نتيجه رسيده است كه اصل اول در اسلام همزيستي مسالمت آميز با ملل ديگر تحت شرايط خاص مي باشد. بر خلاف ديد گاه جهان غرب نسبت به دين اسلام که براي اهداف ناشايسته خود آيات جهاد در قرآن کريم را دستاويز قرار داده و آئين اسلام را به عنوان دين خشونت طلب جلوه داده اند.
کليد واژه ها: قرآن، ارتباط بين الملل، همزيستي مسالمت آميز، مسلمانان، کفار، صلح و جنگ.
1. مفهوم شناسي:روابـط بـيـن الملل به مـجـمـوعه اقدامات و كنشهاي متقابل واحدهاي حكومتي، نهادهاي غير دولتي و همچنين روندهاي سياسي ميان ملتها اطلاق ميشود. دولتهـا، سـازمـانهـا و نـهـادهايي كه جامعه بين المللي را تشيكل ميدهند، داراي مناسبات سـيـاسـي، اقـتـصـادي و فـرهـنـگـي هـسـتـنـد كـه بـيـانـگـر روابـط متقابل آنها به صورت روابط دوستانه (همكاري)، و يا رقـابـت و تـعـارض آمـيـز (سـتـيـز يـا مـنـاقـشـه) است. قـلمـرو دانـش روابـط بـين المللي بسيار گسترده و وسيع است همان طوري كه از تعريف فوق پـيـداست، تمامي داد و ستدها و تعامل بين واحدهاي سياسي (دولتها) و سازمانهاي بين المللي و مـؤسسات غير دولتي، در حوزه بررسي و مطالعات اين علم قرار ميگيرد از اينرو، روابط سياسي، كنسولي، اقتصادي، بازرگاني، فرهنگي، نظامي، استراتژيك، دوسـتـي و هـمـجـواري، اطـلاعـاتي و خبري و روابط با سازمانهاي بين المللي، موضوعات مهم روابـط بـيـن المـلل مـيبـاشـنـد. (احمد نقيب زاده،1371: 10ـ 8).
2. اصل برقراري ارتباط از نظر قرآن
سؤالي كه مطرح است اين كه آيا قرآن اصل را بر برقراري ارتباط مي داند يا مبارزه؟ در جواب اين سؤال، نخست بايـد گفت: بررسي آيات قرآن مرتبط با اين موضوع نشان ميدهد كه بـرقراري ارتباط با مـلل غيراسـلامي را نخستين اصل ميداند. دليل اين مدعا اين است كه فلسفه وجودي بعثت انبياي الهي، خصوصاً پيامبر عظيم الشأن اسلام6هدايت جوامع بشري بوده. هدايت و تأثير گذاشتن بر ديگران زماني ممكن است كه شخص هادي و صاحب پيام در مرحله اول بتواند با مخاطبان خود ارتباط برقرار كرده تا بر آنها تأثير بگذارد. ناگفته نماند كه اين نوع ارتباط منحصر به ارتباط ميان فردي نيست، بلكه در ارتباط بين ملتها نيز ارسال پيام و تأثيرگذاري، زماني مقدور خواهد بود كه ارتباطي قبل از ارسال پيام وجود داشته باشد. به بيان ديگرهدايت، تأثيرگذاري و ابلاغ رسالت بدون برقراري ارتبـاط، مفهوم و معني ندارد.
خداوند در قرآن مي فرمايد:«وَ إِذا حُييتُمْ بِتَحِيةٍ فَحَيوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها؛»(نساء،86)«و چون به شما درود گفته شد، شما به[ صورتي] بهتر از آن درود گوييد يا همان را [در پاسخ] برگردانيد.»
اين آيه شريفه و آيات ديگر بيانگر همزيستي مسالمت آميز با ديگران در صورت تمايل آنها به همزيستي و برقراري ارتبـاط مي باشد.
پس اصل اولي در اسلام بر قراري ارتباط با ملل ديگر است نه جنگ و مبارزه. زيرا با وجود راههاي ديپلماسي جهاد مفهوم نداشته، و با هدف استراتژيكي اسلام، يعني هدايت ملل ديگر به پيروي از مسير حق سازگاري ندارد، به همين دليل پيامبر اسلام(ص) قبل از هر جهاد و مبارزه، مكرراً سفيران خود را براي دعوت طرف مخالف به حل مسئله از راههاي گفت وگو مي فرستادند. صفحات تاريخ گواه اين مدعا است، قرآن نيز بارها به اين امر اشاره نموده و مي فرمايد: «دَاعِيا إلَي اللَّهِ بِإِذنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا» (احزاب،46) «و [پيامبر] دعوت كننده به سوي خدا به فرمان او و چراغي تابناك است.»
هدف از دعوت ملل ديگر اساساً رهايي آنها از ضلالت است. قرآن ميخواهد ملتهاي غير اسلامي را به راه رستگاري دعوت نمايد تا از اين طريق بتوانند به زندگياي بپردازند كه متضمن سعادت دنيا و آخرت آنها است. «إِنَّ هَذَا اْلْقرآن يهْدِي لِلَّتِي هِي أَقْوَم»(اسراء،9). قطعاً اين قرآن به [آييني] كه خود پايدارتر است، راهنمايي مي نمايد.
3. اصل حکميت
اسلام نه تنها بر زندگي مسالمت آميز در صحنهي بين الملل تأکيد دارد و از آن استقبال کرده، بلکه در صورت وقوع در گيري، مايل است نزاع و کشمکش با موافقت طرفين از طريق صلح و سازش خاتمه يابد كه از آن به «حكميت» تعبير شده است. حکميت علاوه بر حقوق بين الملل در حقوق عمومي داخلي و حقوق خصوصي نيز به کار برده مي شود و حَکَم بايد در چارچوب مورد توافق طرفين، حکم را صادر کند. (محسن قبادي،1387: 140).
4. اصول روابط با کشورها از منظر قرآن
قرآن کريم در يک دسته بندي روابط با کشورها را به دو دسته تقسيم مي کند.
1-4. روابط با كشورهاي اسلامي
براي روابط با كشورهاي مسلمان، اسلام اصل را بر برادري، همگرايي و وحدت نهاده و اعلام نموده است:«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَينَ أَخَوَيكُم وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»(حجرات،10).مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس بين دو برادر خود صلح و آشتي دهيد و تقواي الهي پيشه كنيد، باشد كه مشمول رحمت شويد.
يعني همان اندازه كه براي ايجاد صلح در ميان دو برادر نسبي تلاش و كوشش ميكنيد بايد در ميان مؤمنان متخاصم نيز براي برقراري صلح به طور جدي وارد عمل شويد.
اين آيه ي شريفه، وظيفه ي دستگاه سياست خارجي كشور اسلامي را تلاش در جهت برقراري مناسبات برادرانه با ساير كشورهاي اسلامي و تحرك ديپلماتيك براي كاهش خصومتها بر شمرده است.(مکارم شيرازي، 1374: 22، 169ـ 168)خداوند متعال در اين خصوص ميفرمايد:«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَينَهُما، فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَي الْأُخْري فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّي تَفِيءَ إِلي أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَينَهُما بِالْعَدْل وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» (حجرات،9)؛و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پردازند، ميان آن دو آشتي دهيد و اگر يكي از آن دو بر ديگري تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد و هر گاه بازگشت (و زمينهي صلح فراهم شد)، در ميان آن دو به عدالت صلح برقرار سازيد؛ و عدالت پيشه كنيد كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد.
قرآن در اينجا به عنوان يك قانون كلي و عمومي براي هميشه و همه جا ميگويد:" هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند در ميان آنها صلح بر قرار سازيد.
به هر حال، اين يك وظيفه حتمي براي همه مسلمانان است كه از نزاع ميان مسلمين جلوگيري كنند، و براي خود در اين زمينه مسئوليت قائل باشند، نه به صورت تماشاچي مانند بعضي بيخبران بي تفاوت از كنار اين صحنهها بگذرند. (همان، 167).
2-4. روابط با كشورهاي غير اسلامي
در زمينهي روابط با كشورهاي غير اسلامي، قرآن با توجه به هدف وعملکرد خودشان دو راه (صلح و جنگ) را ملاك برقراري روابط قرار داده است.
الف: صلح (همزيستي مسالمت آميز)
ملت هاي غير مسلمان كه حقوق مسلمانان را محترم ميشمارند و براي مسلمانان احترام قائلند، اسلام با آنها روابط دوستانه دارد و به اولويت صلح و سازش تأکيد دارد. قرآن کريم در اين زمينه به مسلمانان دستور مي دهد که از صلح و همزيستي مسالمت آميز استقبال کنند: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها...» (انفال،61)اگر آنها (کفار) تمايل به صلح نشان دهند تو نيز از در صلح درآ.
از كليت آيه شريفه استنباط ميشود كه در اسلام جنگ تعرّضي با كفّار نيست بلكه جنگ دفاعي است و هر گاه كفّار به فكر همزيستي مسالمت آميز باشند اسلام با آنها كاري ندارد.(سيد علي اکبر قرشي، 1371: 2،55).
ب: جنگ (مقابله به مثل)
ملتهاي غير مسلماني كه با ملت مسلمان در حال جنگند، اسلام با آنها روابط خصمانه دارد و از برقراري رابطه با كافران ستيزه جو كه دين مسلمانان را هدف گرفتهاند، باز ميدارد و ميفرمايد:«إِنَّما ينْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ، وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ، وَ ظاهَرُوا عَلي إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (ممتحنه،9)؛شما را تنها از دوستي و رابطه با كساني نهي ميكند كه در امر دين، با شما پيكار كردند و شما را از خانه هايتان بيرون راندند يا به بيرون راندن شما كمك كردند و هر كس با آنان رابطهي دوستي داشته باشد، ظالم و ستمگر است.
اسلام اصل كلي در قبال با چنين كفاري، مقابله به مثل، آن هم به صورت عادلانه، و اجتناب از تعدي و خوي تجاوزگري ترسيم نموده و تأكيد ميكند:
«وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ، الَّذِينَ يقاتِلُونَكُم وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يحِبُّ الْمُعْتَدِين» (بقره،190)؛و در راه خدا با كساني كه با شما ميجنگند، نبرد كنيد و از حد تجاوز نكنيد كه خدا تعدي كنندگان را دوست نميدارد.
قرآن تصريح ميكند كه نبرد با كفار بازتاب جنگ افروزي خود آنهاست، و به ناگزير مسلمانان را در برابر جنگ آفريني شان به مقابلهي با آنان فرمان ميدهد و ميگويد:«وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَما يقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِين»(توبه،36)؛ با مشركان، دسته جمعي پيكار كنيد، همان گونه كه آنها دسته جمعي با شما پيكار ميكنند و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است.تسامح با چنين كفار ستيزهگر و كينه توز، روا ندانسته و دوستي با آنان را گمراهي توصيف كرده است:«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِياكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فِي سَبِيلِي وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِي تُسِرُّونَ إِلَيهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيل» (ممتحنه،1)؛اي كساني كه كه ايمان آورده ايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد! شما به آنان اظهار محبت ميكنيد. در حالي كه آنها به آن چه از حق براي شما آمده كافر شده اند و رسول الله و شما را به سبب ايمان به خداوندي كه پروردگار همهي شماست از شهر و ديارتان بيرون ميرانند؛ اگر شما براي جهاد در راه من و جلب خشنوديام هجرت كرده ايد (پيوند دوستي با آنان برقرار نسازيد) شما مخفيانه با آنها رابطهي دوستي برقرار ميكنيد در حالي كه من به آن چه پنهان يا آشكار ميسازيد از همه داناترم. و هر كس از شما چنين كاري كند، از راه راست گمراه شده است.
قرآن هشدار ميدهد كه مسلمانان نبايد فريب تظاهر آنان به دوستي را خورده و دست مودت به سوي شان دراز كنند، و از طرح اسرار شان با آنان به شدت برحذر داشته، و بر خيرخواه نبودن آنان تأكيد ميكند. «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَينَّا لَكُمُ الْآياتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُون» (آل عمران،118)؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد! محرم اسراري از غير خود، انتخاب نكنيد، آنها از هر گونه شر و فسادي دربارهي شما كوتاهي نميكنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. (نشانه هاي) دشمني از دهان (و كلام) شان آشكار شده؛ و آن چه در دلهايشان پنهان ميدارند، از آن مهم تر است. ما آيات (و راههاي پيش گيري از شر آنها) را براي شما بيان كرديم، اگر انديشه كنيد.
در اين آيات به وضوح از ارتباط نهاني با كفار حربي و مشركان جنگ افروز، نهي شده و خوش باوري مسلمين نقطهي آسيب پذيري آنان اعلام شده است. (محسن قبادي، همان، 128).
5. شيوه هاي برقراري روابط با ملل ديگر
1ـ5.گفتار حسن(نيکو)
از آنجا كه در نخستين روابط ميان انسانها ذهنيتهاي افراد نسبت به همديگر شكل ميگيرد شايسته است كه فرد يا افراد برقرار كننده روابط، با گفتار نيكو كار را آغاز كند؛ تا طرف را جذب و تحت تأثير قرار دهد. در غير اين صورت ناموفق خواهد بود. حتي در دنياي امروز كه برقراري ارتباط بيشتر از طريق رسانهها صورت ميگيرد، اصل ياد شده بايد در مورد رسانهها و ارتبـاط جمعي نيز رعايت گردد و اين مسئله در روابط بين الملل از اهميت بيشتري برخوردار است. زيرا يكي از اهداف اساسي روابط بين المللي جذب ملتهاي ديگر و تحت تأثير قرار دادن ارزشها و فرهنگ ملت برقراركننده ارتباط است و اين اصل اساسي در روابط بين المللي احترام متقابل است نه تحت تأثير قرار دادن ارزش ها و فرهنگ يک ملت و آن تهاجم فرهنگي و يکسان سازي فرهنگ و تحميل فرهنگ خودش است روابط مسالمت آميز مهم دست يافتني نيست مگر اينكه در مرحله اول ديگران را با گفتار و رفتار نيكوي خود جذب نمايد؛ گفتار نيكو برتري فرهنگي يك كشور و ملت را ميرساند كه در قالب گفتمان فرهنگي قابل طرح است.(مرتضي مطهري، بي تا؛ 35).از اين رو در قرآن دستور داده شده كه: «وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا» (بقره83)؛ و با مردم به نيكويي سخن بگوييد،و آن را در زمره عبادت خدا، احسان به پدر و مادر، خويشاوندان، يتيمان، مساكين و برپا داشتن نماز و اداي زكات قرار داده كه حاكي از اهمّيت و ارزش گفتار نيكو است.
2ـ5. گفتار نرم و لين
گفتـار رم در روابط ديپلماسي از اهميت ويـژهاي برخورداراست، زيرا برقراري روابط در سطح بين الملل بر پايه يك سري اهداف صورت ميگيرد كه براي تحقق آن بايد اصولي را به عنوان پيش شرط به كار بست تا به مقصد اصلي دست يافت. در روابط بين الملل از منظر قرآن گفتار نرم و بدور از خشونت از جمله پيش شرطهاي تحقق اهداف رسالت انبياء الهي (راهنمايي انسانها به سوي سعادت و رستگاري و بازداشتن از گمراهي) محسوب مي شود زيرا اولاً هدايت پايدار از طريق خشونت و زور دست يافتني نيست، چه اينكه هدايت يافتگان يا متابعت كنندگان اگر به صورت اجباري وادار به پذيرش رفتاري گردند، قطعاً در نخستين فرصت از متابعت سر باز خواهند زد، در حالي كه برقراركنندگان ارتباط و ارسال كنندگان پيام خواهان پايداري تغيير در رفتار مخاطبانند.
ثانياً: اگر ابزارهاي مختلفي براي تأثير گذاشتن بر مخاطب وجود داشته باشد، عقل سليم حكم ميكند ابزارهايي را برگزيند كه با هزينه كم، بيشترين و بهترين تأثير را داشته باشد، لذا اگر امر داير شود ميان رفتار با خشونت كه نياز به پرداخت بهاي زياد دارد و راهي بدون خشونت كه با كمترين هزينه مي تواند انسان را به اهدافش به صورت پايدار نائيل سازد، قطعاً راه دوم برگزيده خواهد شد. (مکارم شيرازي، همان، 11، 456؛ و محسن قبادي، همان،145). اين مطلب را اسلام مورد توجه قرار داده، از اين رو در قرآن به عنوان مثال به برقراري روابط ديپلماسي حضرت موسيu و برادرش با فرعون اشاره مي كند.
وقتي حضرت موسيu مأمور ميشود كه فرعون را دعوت به پيروي از دستورات خداوند تبارك و تعالي نمايد به موسي ابلاغ ميشود كه با فرعون با گفتار لين، نرم و بدون خشونت به گفت و گو بپردازد تا بتواند در او نفوذ و اثر بگذارد: «فَقُولاَ لهُ قَوْلًا لَّينًا لَّعَلَّهُ يتَذَكَّرُ أَوْ يخْشَي»(طه،44)؛ وسخن گفتن با نرمي و به دور از خشونت از آداب دعوت است.(علامه طباطبايي، همان؛ 14، 213)؛ از اين رو قرآن دستور ميدهد تا طغيانگراني مانند فرعون را با گفتار نرم به دعوت كنند.
3ـ5. عدم اهانت به ارزش هاي ملل ديگر
ارتباط ميان انسانها زماني برقرار خواهد شد كه بر قراركنندگان ارتباط رفتار خود را به گونهاي تنظيم كنند كه باعث اهانت به ارزش ها و عقايد طرف مقابل نگردد؛ و براي اقناع مخاطب از دليل منطقي و برهان احسن استفاده كند. در غير اين صورت برقراري ارتباط به صورت مطلوب ممكن نخواهد بود و پيامد اهانت به ارزشهاي جانب مقابل چيزي جز بي احترامي به اعتقادات مسلمانان نخواهد بود. «وَلَا تَسُبُّواْ اْلَّذِينَ يدْعُونَ مِن دُونِ اْللَّهِ فَيسُبُّواْ اْللَّهَ عَدْوَا بِغَيرِ عِلْمٍ..» (انعام، 108)؛ هيچ گاه بتها و معبودهاي مشركان را دشنام ندهيد، زيرا اين عمل سبب مي شود كه آنها نيز نسبت به ساحت قدس خداوند همين كار را از روي ظلم و ستم و جهل و ناداني انجام دهند.
قرآن رعايت ادب در گفتار را نسبت به خرافي ترين اديان لازم مي داند خصوصاً اگر هدف برقراري ارتباط بين المللي براي دعوت به پيروي از خداوند و رعايت عدالت در مورد مظلومان و محرومان باشد.(مکارم شيرازي، همان؛ 5، 394).
4ـ5. مذاکره با حكمت و برهان
بزرگاني چون سقراط و افلاطون هنگام رويارويي با مردم براي رهايي آنها از ضلالت و گمراهي با حكمت و برهان انسانها را دعوت به پيروي از حق و حقيقت مي نمودند. در روابط ديپلماسي ميان ملّتها نيز از زمان هاي قبل، نمايندگان دولت ها تلاش ميكردند تا با استدلال و برهان نماينده طرف را جذب و همراه خود سازند. اين شيوه در روابط از اهميت خاصي برخودار است، لذا براي مذاكره و روابط ديپلماسي معمولاً افرادي برگزيده ميشوند كه از قدرت استدلال بالايي برخوردار باشند.
قرآن به اين اصل مهم توجه دارد و به پيامبر6دستور ميدهد كه با حكمت و برهان و جدال احسن با مخالفان به مذاكره پرداخته و دعوت به حق نمايد.«أُدْعُ إِلي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكْمَةِ ِوَالمَوْعِظَةِ اْلحَسَنَةِ وَجادِلْهُمْ بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ» (نحل، 125)
مراد از حكمت در آيه شريفه اين است كه هيچ گونه شك و شبههاي در آن وجود ندارد و موعظه نيكو، بياني است كه بر قلب و نفس مخاطب اثر ميگذارد و آن را مستعد دريافت پيام ميكند، زيرا موعظه كننده آنچه صلاح حال مخاطب است را مي خواهد. آنچه در ديپلماسي اسلام مهم است، استدلال بر اساس حكمت و موعظه حسن و مناظره احسن و نيكو است، «وَ لاَ تُجادِلُوا أَهْلَ الكِتابِ إِلّا بِالَّتي هِي أَحْسَن» (عنکبوت، 46)؛ برخلاف روابط ديپلماسي غير مسلمانان كه در آن مجادله براي فريب ديگـران است. (علامه طباطبايي، ج2، 99ص؛ و محسن قبادي، ص133).
5 ـ 5. ارتباط برمحور مشتركات فرهنگي
در چهارچوب روابط دوستانه و احترام متقابل، قرآن بر مشتركات فرهنگي تكيه كرده، و مسلمانان را به گفت و گو و مذاكرهي فرهنگي و فكري و فراخواني اهل كتاب به همگرايي بر مبناي اصل مشترك توحيد، توصيه مينمايد تا ارتباط به وجه احسن مقدور گردد.«قُلْ يآأهْلَ الكِتابِ تَعَالَـوْا إلَي كَلِمَة سَوَآءِ بَينَنَا وَ بَينَكُمْ ألَّانَعْبُدَ إلَّا اْللَّهَ وَ لَانُشْرِكَ بِهِ شَيئًاوَلَا يتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أرْبَابًامَّن دُونِ اْللَّهِ» (آل عمران، 64)؛بگو اي اهل كتاب بيايد به سوي سخني كه ميان ما و شما مشترك است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را شريك او قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي ديگر را غير از خداوند يگانه به خدايي نپذيرد.
برخلاف روابط ديپلماسي غير اسلامي كه مبتني بر اشتراكات قومي، نژادي يا سرزمين است، قرآن محور روابط بين المللي را توحيد دانسته كه مشترك بين اديان الهي است. (علامه طباطبايي، ج3، ص389؛ و مکارم شيرازي، ج2؛ 595ـ594).
6ـ اصول روابط بين الملل در اسلام
1 ـ 6.وفاي به عهد
اين اصـل، يكي از اصـول سيـاستهاي خارجي حكومت اسلامي در روابط بين الملل با سايـر دولتها است، بر اساس اين اصل دولت اسلامي وظيفه دارد كه كليه معاهدهها و پيمانهايي را كه با جوامـع ديگر بسته، به آنها ملتزم باشد و هيـچ گونه خدعه و نيـرنگ را به كار نبندد. اصل وفاي به پيمان از اساسي ترين اصـولي است كه كشـور اسلامي، تحت هيـچ شـرايطي حـق به هم زدن آن را ندارد مگر اين كه طرف مقابل آن را نقض كند. خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلا» (اسراء،34) به عهد ها وفا كنيد که البته ازعهد و پيمان سؤال خواهد شد.
اين آيه شريفه مانند غالب آياتي كه وفاي به عهد را مدح و نقض آن را مذمت كرده، شامل عهدهاي فردي و اجتماعي است، بلكه از نظر اسلام وفاي به عهدهاي اجتماعي مهمتر از وفاي به عهدهاي فردي است، براي اينكه عدالت اجتماعي مهمتر و نقض آن بلائي عموميتر است. (مکارم شيرازي، همان؛ 5،259).
عمل به پيمان آن قدر اهميت دارد که شخصيت طرف معاهده اثري بر وفاي به عهد ندارد. و بايد به عهد با سر سختترين دشمنان نيز پايبند بود، چنانچه قرآن کريم مي فرمايد: «إِلَّا الَّذِينَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُم،»(توبه،7)؛ «...با كساني كه با آنها نزد مسجد الحرام پيمان بستيد ما دام كه در برابر شما وفادار باشند شما نيز وفاداري كنيد.
پيامبر اسلام(ص)نيز در ايام حكومت شان پيمانهاي متعددي با مخالفان خود بستند و تا آخر به پيمان هاي خود پايبند ماندند، مگر اين كه مخالفان آن را نقض كردند. از نمونه بارز آن، اقدام پيامبر6باز گرداندن فراريان از مکه به قريش بر اساس يکي از موارد پيمان صلح حديبيه بود. (محسن قبادي، ص138؛ و مکارم شيرازي، ج 7، 220).
2 ـ 6. اولويت صلح
در روابط بين الملل از ديدگاه اسلام يكي از اصول ديپلماسي برقراري صلح و زندگي مسالمت آميز با ديگران است كه آيات متعددي در اين زمينه وجود دارد. به عنوان مثال قرآن مي فرمايد: «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسّلْم فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلي اْللّهِ» (انفال،61)؛ اگر (کفار) تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآي؛ و بر خدا توكل كن.
«جنحوا» به معني «تمايل» است؛ يعني اگر طرف تمايل به صلح داشت، تو در قبول آن در صورت كه شرايط آن منطقي، و عاقلانه و عادلانه باشد، ترديدي به خود راه مده.
اميرامؤمنان عليu در بارهي صلح به مالک اشتر مي فرمايد: «وَ لا تَدفَعنَّ صُلحا دَعاکَ اِلَيهِ عَدُوُّکَ وَ لِلّهِ فِيه رِضي»(فيض الاسلام،1326: نامه54)؛هر گز صلحي را که دشمنت دعوت به آن ميکند و رضايت خدا در آن است، رد نکن.
برخي براي مخدوش کردن چهرهي صلح جويي اسلام و خشن جلوه دادن آن، به جريان بر خورد پيامبر6 با يهود بني قريظه استناد ميکنند. اين گروه بدون آن که واقعه را به طور کامل بيان کنند، به تحريف آن مي پردازند. يهود بني قريظه پيماني با پيامبر خدا6بسته بودند که از جمله مفاد آن، عدم همکاري با دشمنان اسلام بود، ولي در جريان محاصره مدينه توسط کفار در جنگ احزاب، عهد خود را شکستند و با پذيرش يک پيک کفار با آنان هم سوگند شدند. پس از خاتمهي جنگ و پيروزي مسلمانان بايد به مسأله خيانت و پيمان شکني آنان رسيدگي مي شد. آنان خود حاضر شدند که مسأله به داوري گذاشته شود و در ضمن سعد بن معاذ را که دوست ديرينهي آنان بود، به عنوان داور تعيين کردند. پيامبر اکرم6هم اين انتخاب را تأييد کرد. سعد پس از داوري حکم به اعدام خائنان داد. بنابراين، همهي جريان بدون دخالت مستقيم پيامبراکرم6و با مشارکت خود آنان به و قوع پيوست. (ابن هشام، 1363: 4،162).
3 ـ 6. رابطه نه سلطه (اصل نفي سبيل)
با اين که اصل اولي در اسلام بر قراريروابط مسالمت آميز، با ملل ديگر است ولي در روابط با ملل غير مسلمان به اين اصل دستور داده شده که اين روابط نبايد به گونهاي باشد كه موجبات سلطه كافران بر مسلمانان را فراهم سازد، در غير اين صورت فاقد اعتبار است. «لَنْ يجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلا» (نساء، 141)؛ اصلوفاي به عهد، دوام قرار دادها را اقتضا ميکند، اما در صورتي که قراردادي باعث سلطهي کفار شود، اصل نفي سبيل آن را لغو ميکند.
اما اگر روابط و يا انعقاد قرارداد كه به نحوي باعث نوعي سلطه شود، عدم پذيرش آن موجب زيان بيشتر گردد، به عنوان يك استثنا، در شرايط عسر و حرج، قرآن راه را براي قبول آن باز گذاشته، كه محدود به حدود عسر و حرج است، و جنبهي حكم ثانوي در روابط خارجي و بين الملل اسلامي را دارد. در قسمتي از آيهي 28 آل عمران، بخش «إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً» به اين نكته اشاره كرده، و قسمت «وَ يحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَي اللَّهِ الْمَصِير»هشداري است بر اينكه اين مورد استثنايي نبايد دستاويزي براي توجيه پيوندهاي مذلت بار، و انعقاد قراردادهاي سلطه آفرين باشد و رعايت حدود عسر و حرج و خوف از وقوع در ضرر بزرگتر بايد با دقت رعايت شود.(مکارم شيرازي، همان؛2، 500-499).استثناي رفع عسر و حرج از آيهي شريفهي زير گرفته شده است: «وَ ما جَعَلَ عَلَيكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيم هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْل...»(حج،78)؛
اين قاعدهي عمومي همانطوري كه در ساير زمينهها، در صورت ملازمهي حكمي با حرج، بر دفع حكم دلالت دارد، در زمينهي روابط خارجي مسلمين نيز همين قاعدهي حاكميت داشته و روابط بين الملل اسلامي متأثر از آن است. (مکارم شيرازي، همان؛1، 637).
4 ـ 6. عدم تحميل عقيده
در اسلام هيچ گونه تحميل عقيدهاي ملت هاي ديگر وجود ندارد تا زمينهاي براي ايجاد تشنج و درگيري شود و به طور کلي، عقيده با اکراه قابل تحميل نيست.«لا إِكْراهَ فِي الدِّين» (بقره،256)؛ اکراهي در دين نيست.
اين آيه پاسخ است به آنها که تصور ميکنند اسلام در بعضي از موارد جنبهي تحميلي داشته و با زور شمشير و قدرت نظامي پيش رفته است. جايي که اسلام اجازه نميدهد پدري فرزند خود را براي تغيير عقيدهي تحت فشار قرار دهد، تکليف ديگران روشن است. (محسن قبادي، همان؛ 132)؛ اصولا اسلام و هر مذهب حق، از دو جهت نميتواند جنبهي تحميلي داشته باشد:
1. بعد از آن همه دلايل روشن و استدلالات منطقي و معجزات آشکار، نيازي به اين موضوع نيست، آن هايي به زور متوسل ميشوند که فاقد منطق باشند، نه اسلام با آن منطق روشن و استدلال هاي نيرومند.
2. اصولا دين از يک سلسله اعتقادات قلبي مايه ميگيرد كه قابل تحميل نيست. زور شمشير و قدرت نظامي در اعمال بيروني و حرکات جهاني اثر گذار است، نه اموري قلبي مانند افکار و اعتقادات. (مکارم شيرازي، ج2، ص204).
اسلام در عين اينكه آزادي عقيده را محترم ميشمرد و كسي را مجبور به پذيرش خود نميكند، نسبت به شرك و بت پرستي، سختگير است، زيرا شرك و بت پرستي دين نيست تا محترم شمرده شود، بلكه يك نوع خرافه و بيماري فكري و اخلاقي است كه بايد از هر طريق ممكن ريشهكن گردد. كلمه آزادي و احترام به فكر ديگران در موارد است كه فكر و عقيده لا اقل يك ريشه صحيح داشته باشد، اما خرافه چيزي نيست كه محترم شمرده شود و به همين دليل اسلام دستور ميدهد كه بت پرستي به هر قيمتي، از جامعه بشريت ريشه كن گردد. (همان، 29).
5 ـ 6. مصونيت ديپلماتيک
امروزه مصونيت ديپلماتيک و سفيران در حال جنگ و صلح، داراي اهميت خاصي است و روابط ديپلماتيک از ابتداي ظهور اسلام وجود داشته و پيامبر6نيز براي تبليغ رسالت الهي خود و انجام امور جامعه مسلمانان از آن استفاده کرده است.
از ميان سفراي پيامبر اکرم6مي توان به نمونه هاي زير اشاره کرد:
1. «عبد الله بن حذافه سهمي» از مسلمين مخلص و مؤمني بود که به عنوان فرستادهي رسول خدا6با پيام آن حضرت به در بار «خسرو پرويز» پادشاه ايران اعزام گرديد.
2. «حاطب بن ابي بعلته» سفير اسلام در مصر، براي دعوت مُقوقِس بود.
3. «دحيهي کلبي» همراه ابوسفيان و چند نفر ديگر به عنوان سفير اسلام به روم اعزام شدند كه حامل دعوت نامهي پيغمبر اسلام6به قيصر بودند.
4. «سليط بن عمرو» سفير پيامبر اکرم6براي دعوت پادشاه يمامه.
5. «عبد الله بن عوسجه» سفير پيامبر اکرم6در ميان قبيلهي «حارث بن قريظ» (ابوالفضل شکوري،1361: 375).
با گسترش اسلام، روابط ديپلماتيک نيز گسترده و سازمان يافته شد. نمايندگان و سفرا در حدود و اختيارات تفويض شده از سوي پيامبر اکرم6 مذاکره کرده و قرار داد امضا ميکردند. در صدر اسلام، وظايف مهم سفيران، دعوت به اسلام و مذاکره براي صلح، تبادل اسرا و انعقاد پيمان همکاري و دوستي بوده است.
در نظام ديپلماسي اسلام، مصونيت سفير به شکل روشني به چشم ميخورد. حقوق و مزايايي براي آنان در نظر گرفته شده است. مسليمه کذاب از افرادي بود که در سال نهم هجري مسلمان شد و به سر زمين خود برگشت ادعاي پيامبري نمود. نامهاي به رسول خدا6نوشت و خود را با پيامبر اکرم6در رسالت شريک دانست. سفير او نامه را تسليم پيامبر اکرم6 کرد. حضرت پس از اطلاع از مضمون نامه از فرستاده مسيلمه (که قبلا مسلمان شده بود و در آن حال به خاطر اعتقاد به رسالت مسليمه مرتد محسوب ميشد) پرسيد: شما چه ميگويد؟ او گفت من همان را ميگويم که مسيلمه ميگويد. پيامبراکرم6فرمود: اگر نبود که سفيران مصونيت دارند، گردن تو را (به علت ارتداد) مي زدم. (ابن هشام، همان، 601).
7ـ مصونيت دپلماتيک در فقه
اصل مصونيت نمايندگان سياسي، چه مسلمان و چه کفار، به طور صريح در آراي فقهاي بزرگ به چشم مي خورد و مورد قبول واقع شده است. (نجفي، بي تا،21، 77).
8. اصول سياست خارجي در اسلام
در جهان هيچ کشوري نمي تواند سياست انزوا اختيار کند، به خصوص حکومت اسلامي که داراي رسالت و اهداف بلند مدت نجات جامعهي بشر و تحقق عدالت جهاني است. پيامبر6پس از تشکيل حکومت به برقراري روابط با کشورهاي ديگر دست زد که بيشتر جنبهي دعوت به اسلام داشت.در اين بخش به مهمترين اصول سياست خارجي اسلام به صورت خلاصه مي پردازيم:
1ـ 8. تلاش در جهت تشکيل امت واحد
يکي از اصول سياسي اسلام ايجاد و حدت و پرهيز از تفرقه است.
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران،103). به ريسمان الهي چنگ بزنيد و متفرق نشويد.
توماس كارل "ميگويد:" خداوند عرب را به وسيله اسلام از تاريكيها به سوي روشناييها هدايت فرمود، از ملت خموش و راكدي كه نه صدايي از آن ميآمد و نه حركتي محسوسي داشت، ملتي به وجود آورد كه از گمنامي به سوي شهرت، از سستي به سوي بيداري، از پستي به سوي فراز، و از ناتواني بسوي نيرومندي سوق داده شد. نورشان از چهار سوي جهان ميتابيد. از اعلان اسلام يك قرن بيش نگذشته بود كه مسلمانان يك پا در هندوستان و پاي ديگري در اندلس نهادند و بالآخره در همين مدت كوتاه اسلام بر نصف دنيا نورافشاني ميكرد (محمود صواف،1373: 38).
براساس انديشهي اسلامي، تشکيل امت بزرگ اسلامي از انسانهاي موحّد و همفکر يکي از آرمانهاي بزرگ اسلامي است.«إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُون»(انبياء،92) اين (پيامبران بزرگ و پيروان آنها) همه امت واحدند و من پروردگار شما و مرا بپرستيد.
«امت» در اسلام عبارت از جمعيتي از «ناس» با انديشه واحد است. نخستين عامل سازنده «امت» عامل انديشه و ايمان است. بر خلاف کساني که زيست جمعي در مدتي طولاني (از تاريخ) را دليل وحدت ميگيرند و برخي ديگر پيوستگي نژادي و پيوند خون و وراثت را دليل وحدت و ايجاد ملت ميشمارند، اسلام عامل معنوي و پيوند عقيدتي را عامل آن ميداند. (محسن قبادي، همان،129).
وجود «روح معنوي عالي» که در ميان مسلمانان ديده شده است، سبب تحريک دشمنان عليه اين جهان گرديد، زيرا وجود اين عامل، دشمنان اسلام را از برخورد عقيدتي با جوامع اسلامي سخت در هراس ميدارد، چون همين روح معنوي عامل اصلي فتوحات وسيع اسلامي بوده است. علاوه بر اين در آيين اسلام «جهاد» را براي انتشار اين آيين آسماني و نيز براي مقابله و ستيز با فساد، بر مسلمين واجب دانست.(محمود شاکر، بي تا؛ 12). از اين رو، مسلمانان و دولت اسلامي در سياست داخلي و خارجي خود، بايد هميشه اين هدف را تعقيب کرده، به ايجاد روح برادري پرداخته، و از هر گونه عملي که منجر به اختلاف شود خود داري ورزند. استراتژي وحدت جهان اسلام، جزء بينش انقلابي تشيع است که عقيده دارد، بايد زمينه حکومت متحد جهاني براي ظهور امام عصر(عج) فراهم شود.
2 ـ 8.حمايت از مستضعفان و مظلومان
مکتب حيات بخش اسلام، سعادت انسان در کل جامعه بشري را يکي از اهداف خود ميداند. استقلال، آزادي و عدالت اجتماعي را حق همهي انسانها ميداند. بر اين اساس، يک فرد مسلمان و يا حکومت اسلامي نميتواند و نبايد نسبت ظلم، سمتگر ظالمان و به تجاوز به حقوق انسانهاي محروم و مظلوم بي تفاوت باشد: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِينَ يقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيةِ الظَّالِمِ أَهْلُها» (نساء،75)؛ چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكاني كه (بدست ستمگران) تضعيف شدهاند پيكار نميكنيد، همان افراد (ستمديدهاي) كه ميگويند: خدايا! ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگرند بيرون ببر.
در اين آيه خداوند متعال دعوت به سوي جهاد بر اساس تحريک عواطف انساني ميکند... آيا عواطف انساني شما اجازه مي دهد که خاموش باشيد و اين صحنههاي رقتبار را تماشا کنيد؟ سپس براي شعلهور ساختن عواطف انساني مؤمنان مي فرمايد: اين مستضعفان همانهاي هستند که در ميحطهاي خفقان بار گرفتار، و اميد آنها از همهجا بريده است. (محسن قبادي، همان، 129).
با توجه به اطلاق آيه، دفاع از مظلومان و مستضعفان در هر نقطه جهان را شامل ميشود، نزديك و دور، داخل و خارج كشور تفاوت ندارد. حمايت از مظلومان در اسلام يك اصل است كه بايد مراعات شود، حتي اگر به جهاد منتهي گردد. اين دستور يكي از ارزشمندترين دستورات اسلامي به مسلمانان است كه از حقانيت اين آيين خبر ميدهد. (مکارم شيرازي، ج 2، 28).
3 ـ 8.تقدم رابطه با مسلمانان
قرآن کريم با اين که اصل اولي را بر ايجاد روابط و همزيستي مسالمت آميز ميداند در عين حال توصيه ميكند كه رابطه با كافران نبايد از رابطه با مسلمانان سبقت گيرد، و در هر حال حق تقدم برقراري روابط با مسلمين بايد محفوظ بماند «لايتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينوَ مَنْ يفْعَلْ ذلِكَ فَلَيسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيء إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاة وَ يحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَي اللَّهِ الْمَصِير» (آل عمران، 28)؛ افراد باايمان نبايد به جاي مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند؛ و هر كس چنين كند، هيچ رابطهاي با خدا ندارد (و پيوند او به كلي از خدا گسسته ميشود)؛ مگر اين كه از آنها بپرهيزيد (و به خاطر هدفهاي مهم تري تقيه كنيد). خداوند شما را از (نافرماني) خود، بر حذر ميدارد؛ و بازگشت (شما) به سوي خداست.
اين آيه در واقع يك درس مهم سياسي، اجتماعي به مسلمانان ميدهد كه بيگانگان را به عنوان دوست، و حامي يار و ياور هرگز نپذيرند، و فريب سخنان جذاب و اظهار محبتهاي به ظاهر صميمانه آنها را نخورند، زيرا ضربههاي سنگيني كه در طول تاريخ بر افراد با ايمان وارد شده در بسياري از موارد از اين رهگذر بوده است. (مکارم شيرازي، ج2، 499).ظالمان استثمارگر هميشه در لباس دوستي و دلسوزي و عمران و آبادي ظاهر شدهاندو هنگامي كه جاي پاي خود را محكم كردند، بيرحمانه بر آن جامعه تاخته و همه چيز آنها را به يغما بردند.(همان) اسلام بر تحليل آن گروه از مسلمانان كه عزت و اقتدار خود و به اصطلاح تأمين منافع ملي و حل مشكلات خود را از راه پيوند پررنگتر با كافران جست و جو ميكنند، خط بطلان كشيده، و تمامي عزت و اقتدار مسلمين را در گروه پيوند با خدا ميداند: «الَّذِينَ يتَّخِذُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِين أَيبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعا»(نساء،139)؛همانها كه كافران را به جاي مؤمنان، دوست خود انتخاب ميكنند، آيا عزت و آبرو را نزد آنان ميجويند؟ با اين كه همهي عزتها از آن خداست؟
4 ـ 8. توجه به خطر تهاجم فرهنگي
قرآن در آيات ديگري، خطر تأثير و توطئهي فرهنگي كفار را گوشزد ميكند، و ضرورت هوشياري در برابر تهاجم فرهنگي آنان را مورد تأكيد قرار ميدهد و دسيسههاي فرهنگي آنان را در صورت هوشياري مسلمانان بي تأثير ميشمارد، از جمله در آيهي زير ميفرمايد: «وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يضِلُّونَكُمْ وَ ما يضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ مايشْعُرُون»(آل عمران، 69)؛جمعي از اهل كتاب (از يهود) دوست داشتند (و آرزو ميكردند) شما را گمراه كنند؛ (اما آنها بايد بدانند كه نميتوانند شما را گمراه سازند) آنها گمراه نميكنند مگر خودشان را و نميفهمند.
در آيهي ديگري، عناد اهل كتاب را در برابر آيات الهي، و دلايل متقن اسلام يادآور ميشود و تأثيرپذيري فرهنگي از آنان را نوعي ظلم و ستم ميشمارد: «وَ لَئِنْ أَتَيتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيةٍ ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ ما أَنْتَ بِتابِعٍ قِبْلَتَهُم وَ ما بَعْضُهُمْ بِتابِعٍ قِبْلَةَ بَعْض وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِين»(بقره،145)؛ سوگند كه اگر براي (اين گروه از) اهل كتاب، هر گونه آيه و ( نشانه) بياوري، از قبلهي تو پيروي نخواهند كرد؛ و تو نيز هيچ گاه از قبلهي آنان، پيروي نخواهي نمود (آنها نبايد تصور كنند كه بار ديگر، تغيير قبله امكان پذير است.) و حتي هيچ يك از آنها پيروي از قبلهي ديگري نخواهد كرد. و اگر تو، پس از اين آگاهي، متابعت هوسهاي آنها كني مسلماً از ستمگران خواهي بود.
جمله «وَ لَئِنْ أَتَيتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ» سرزنش است از اهل كتاب، كه پايه عناد و لجاجت آنها را ميرساند، و ميفهماند كه اگر از پذيرفتن دعوت تو امتناع ميورزند، نه از اين جهت است كه حق برايشان روشن نشده، بلكه جهتش اين است كه آنان در دين خدا عناد، و در برابر حق لجبازي دارند، از اين رو، اعتراض و فتنه انگيزي ميكنند، شاهدش گذشته از دليل و برهان اين است كه اگر تمامي معجزاتي كه تصور شود برايشان بياوري، خواهي ديد كه باز هم قبله تو را به رسميت نميشناسند و هم چنان بر عناد و جحود خود ادامه خواهند داد. (علامه طباطبايي، همان، 1،491)
در آيه ي ديگري تصريح ميكند كه يهود و نصاري جز به تبعيت از مرام آنها و قرار گرفتن در راستاي اهداف و خواست هايشان رضايت نخواهند داد، و براي خوشايند آنها نبايد از طريق هدايت عدول كرد، و تأثير پذيري از آنان را خروج از ولايت و نصرت خداوند متعال اعلام كرده است:«وَ لَنْ تَرْضي عَنْكَ الْيهُودُ وَ لا النَّصاري حَتَّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَي اللَّهِ هُوَ الْهُدي وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِي وَ لا نَصِير» (بقره،120)؛ هرگز يهود و نصاري از تو راضي نخواهند شد، تا (به طور كامل، تسليم خواسته هاي آنها شوي و) از آيين (تحريف يافتهي) آنان پيروي كني. بگوي: هدايت الهي، تنها هدايت است. و اگر از هوي و هوسهاي آنان پيروي كني، بعد از آن كه آگاه شدهاي، هيچ سرپرست و ياوري از سوي خدا براي تو نخواهد بود. درست است كه انسان بايد با نيروي جاذبه اخلاق دشمنان را به سوي حق دعوت كند، ولي اين در مقابل افراد انعطافپذير است، اما كساني كه هرگز تسليم حرف حق نميشوند، نبايد در فكر جلب رضايت آنها بود، بلكه به حالشان رها كرد! و بيهوده نبايد وقت صرف آنها كرد. (مکارم شيرازي، همان؛ ص 430)
نتيجه
قرآن کتاب جامع وکاملي است که ريزترين مسايل اجتماعي را چنان بيان ميکند که عمل به آنها موجب رشد و تعالي جامعه بشري مي گردد. از جمله در مسايل سياسي و روابط بين الملل از منظر قرآن گفتـار نيکو، نرم و به دور از خشـونت از جمـله پيش شرط هاي تحقق رسـالت انبيـاي الهي محسوب ميشود. همچنين ارتباط بين المللي زماني برقرار خواهد شد كه برقرار كنندگان روابط، به ارزشهاي طرف مقابل اهانت نكنند.
اسلام اصل بر قراري ارتباط، همزيستي مسالمت آميز، وفاي به عهد، مصونيت ديپلماتيک، اصل حکميت، گفتگو بر محور اشتراکات را از اصول روابط بين الملل خود بيان مي کند و بر حكمت، برهان و جدال احسن در مذاكره با مخالفان تاكيد ميورزد. دولت اسلامي نيز وظيفه دارد كه به كليه پيمان هايي كه با جوامع ديگر بسته است پايبند باشد و از روابط و قرار دادهايي که زمينه ساز سلطه ي کفار بر مسلمين مي شود اجتناب کنند.