اجتماع و سیاست

سازگاري دين و توسعه

**نوشته شده توسط رمضان اکبری/فوق لیسانس کلام اسلامی/نشریه سخن صبا/شماره اول/1389**. **ارسال شده در** اجتماع و سیاست

چکیده

سوال این است که آیا دین به ویژه اسلام با رشد و توسعه اجتماعی در ابعاد علمی، صنعتی، فرهنگی و هنری مخالف است یا موافق؟ در صورتی که دین چهارده قرن پیش برای جامعه ابتدای آن روزگار آمده و در شرایط کنونی که با رشد علمی و صنعتی همه چیز دگرگون گردیده چه گونه می تواند خود را با تحولات جدید هماهنگ کند؟ در پاسخ به این پرسش، به جایگاه توسعه در اسلام و بررسی مقررات و آموزه های دینی پرداخته شده، که عامل اساسی توسعه علم و دانش و کار وتلاش است. اسلام به علم و عالم و فراگیری دانش بیش از هر مذهب و مکتب دیگر سفارش نموده و انسان ها را به فراگیری دانش دستور داده و هیچ گونه محدودیت زمانی و مکانی برای آن قایل نشده است. کار و تلاش در اسلام بر ترین عبادت شمرده شده که مانند نماز و روزه پاداش دارد و این نشانگر توجه اسلام به کار و تلاش است که کار بعد ازعلم و دانش عامل رشد و توسعه است. اسلام انسان ها را به آبادای زمین دستور داده. از سوی دیگر اسلام با توجه به نیازهای ثابت و متغیر انسان دو نوع مقررات را پیش بینی نموده. برای نیازهای ثابت انسان احکام ثابت دارد که در هیچ شرایطی تحول پذیر نیست. برای نیازهای متغیر انسان که نتیجه تحول و پیشرفت زندگی اجتماعی است، احکام متناسب با آن را پیش بینی نموده و این احکام در اختیار حاکم شرعی قرار دارد که با استفاده از میکانیسم اجتهاد به نیازهای غیر ثابت انسان پاسخ می دهد.

کلید واژه ها: دین، توسعه، علم، کار، احکام ثابت و متغیر.

مقدمه

تبیین مساله: یکی از پرسش های که در برابر جامعیت و جاودانگی دین مطرح می گردد این است که در دنیای معاصر زندگی بشر از جهات علمی، صنعتی، ارتباطات، فرهنگ و هنر رشد و توسعه چشم گیری نموده، دینی که هزار و چهارصد سال پیش برای جامعه ساده و توسعه نیافته آن روزگار آمده بود نمی تواند با جامعه توسعه یافته و زندگی کاملا ماشینی امروز سازگار و پاسخگوی نیازهای انسان امروز باشد. این دین هماهنگ با سطح زندگی ساده و ابتدای آن روزگار تشریع شده و زندگی پیچیده و صنعتی امروز با چنین دینی سازگاری ندارد.

برای پاسخ به پرسش فوق ابتدا مفهوم دین و توسعه توضیح داده شود، سپس مقررات دینی مورد ارزیابی قرارگیرد که آیا این مقررات و آموزه ها ثابت بوده و برای زمان خاص است یا قابل انطباق بر جوامع گوناگون و پیشرفته و تمام دوره ها می باشد.

مفهوم دین و توسعه

دین:

از اینکه دین دارای تنوع بوده از ابتدای ترین آئین تا ادیان توحیدی دین نامیده می شوند، تعریف جامع که همه ادیان را پوشش بدهد کار دشوار به نظر می رسد. از این رو بیشترین تعریف برای دین پیشنهاد گردیده که هیچکدام نمی تواند تمام ادیان را پوشش دهد. الگوی دینی که در این نوشتار از آن بحث و دفاع می شود دین توحیدی مانند اسلام است، به منظور روشن شدن موضوع بحث این تعریف را بر می گزینیم «دین عبارت است از مجموعه عقاید، دستورات اخلاقی، احکام و مقررات برای هدایت و اداره فردی و اجتماعی بشر که در متون مقدس دینی موجود می باشند».

توسعه:

مراد از توسعه،گسترش و پیشرفت در عرصه های گوناگون زندگی مانند: اقتصاد، علم، صنعت، سیاست، هنر، ارتباطات، تبلیغات و فرهنگ است، که زندگی سـاده ای بشر به زندگی صنعتی و ماشینی تبدیل گردیده است. در قدیم حمل ونقل با شتر، اسب و قاطر صورت می گرفت امروزه با هواپیما، قطار، کشتی و ماشین های پرسرعت انجام می گیرد. ارتباطات فقط حضوری امکان پذیربود امروز الکترونیکی شده، کشاورزی به شکل سنتی بود،  امروز با ابزار و آلات مدرن صورت می گیرد، به جای چراغ های دودی از برق و انرژی هسته ای استفاده می گردد، سلاح دفاعی آن روز نیزه و شمشیر بود امروز سلاح اتمی و انواع بمب های اتمی مورد استفاد قرار می گیرد و با فشار دادن یک دکمه بخش های وسیعی از کره زمین را زیر و رو می کند، خلاصه در تمام امور زندگی سرعت سرسام آور حاکم گردیده است. بنابراین دینی که با مقررات ثابت و محدود برای چهارده قرن پیش آمده بود چگونه می تواند بازندگی توسعه یافته و در حال تغییر و دگرگونی امروز سازگار و پاسخگو باشد؟

در پاسخ به پرسش فوق که دین با توسعه و پیشرفت منافات دارد، باید دومطلب را در نظر بگیریم.اول جایگاه توسعه دراسلام که آیا آموزه های دینی نسبت به توسعه و پیشرفت زندگی موافق است یا مخالف؟ دوم احکام و مقررات دینی ثابت است یا احکام متغیرهم دارد؟ اگر ثابت است نمی تواند با امور متغیر سازگار باشد، اگر برای نیازهای متغیر احکام متناسب با آن پیش بینی شده باشد می تواند با تمام عصرها و شرایط گوناگون زمان هماهنگ و پاسخگو باشد.

الف - جایگاه توسعه در اسلام

برای دست یافتن به جایگاه توسعه دراسلام لازم است عوامل توسعه را مورد ارزیابی قرار دهیم که عوامل توسعه چیست و اسلام نسبت به آن چه نظر دارد.

با وجود سایر شرایط و زمینه های لازم، مهمترین عوامل توسعه و رشد جامعه علم و کار است. بدیهی است که هر حرکت نیاز به دانش دارد و بدون دانش نمی توان روبه جلو رفت. به دنبال به دست آوردن دانش کار و تلاش نقش تعین کننده دارد که بدون کار پیشرفت حاصل نمی شود. بنابراین ابتدا جایگاه علم و کار در اسلام ارزیابی شود که عوامل مهم توسعه به حساب می آیند، آنگاه احکام اسلامی از لحاظ ثبات و تغییر مورد بررسی قرار گیرد.

1 ـ علم و دانش

بر همگان روشن است که اسلام بیش از هردین و مذهب دیگر به علم و دانش اهمیت داده و همواره پیروان خود را به فراگیری دانش دستور داده است. در قرآن کریم و روایات پیشوایان دینی، علم و عالم و دانشجوی مورد تکریم و تعظیم قرار گرفته که به چند نمونه اشاره می گردد. در قرآن حدود780 بار واژه علم و مشتقات آن به کار رفته که بیانگر اهمیت و ارزش علم درقرآن است . از جمله آمده است «قل هل یسیتوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون».  بگو آنانیکه می دانند با آنانیکه نمی دانند یکسانند؟ هرگز یکسان نیستند. در آیه11مجادله آمده «یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات» خداوند به اهل ایمان و دارندگان دانش مقام و منزلت عظیمی می بخشد. در قرآن به قلم که نشانه تعلیم و دانش است سوگند یاد شده و در اولین آیاتی که بر پیامبر اسلام نازل گردید، ازعلم و قلم سخن به میان آمده. درآیات متعددی یکی از رسالت پیغمبر اکرم(ص) تعلیم کتاب و حکمت دانسته شده است.

اما روایات:رسول اکرم(ص) به طور مکرر امت اسلامی را به فراگیری علم و دانش سفارش نموده «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه» آموختن دانش بر هر زن و مرد مسلمان واجب است. در بیان دیگر فرموده« اطلبوا العلم و لو کان بالصین»در جستجوی دانش بروید اگر چند علم در چین باشد. امام صادق(ع) فرموده « طلب العلم فریضه علی کل حال»  فراگیری دانش در هر حال و شرایط واجب است. از نظر اسلام هرعلمی که به حال مردم مفید باشد مورد تایید قرارگرفته. چنانچه رسول اکرم(ص) فرموده «خیرالعلم ما نفع» بهترین علم آن است که نفع داشته باشد.  علوم تجربی نیز از علوم نافع است و خیلی از مشکلات مردم ازطریق همین علوم برطرف می گردد. حضرت علی(ع) در صفات متقین فرموده«و وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم » از صفات متقین این است که علوم نافع را فرا می گیرند. آن بزرگوار در روایت دیگرفرموده «العلوم اربعه: الفقه للادیان، و الطب للابدان، و النحو للسان و النجوم للازمان»  دانشها چهاردسته اند: دین شناسی، پزشکی برای طبابت نحو برای دستور زبان و ستاره شناسی برای شناخت زمان. رسول خدا(ص) فرموده«العلم اکثر من ان یحصی فخذ من کل شیئی احسنه» دانش بیش از آن است که به شماره درآید، بنا براین از هر چیز نیکوترین آنرا فراگیرید.

بادقت و توجه به روایات یادشده آموختن علم به رشته خاصی منحصر نگردیده، آنچه مفید به حال جامعه باشد باید آموخته شود. در اسلام علم نافع مطلوب است اعم از تجربی و غیر تجربی از آیه 60 انفال نیز ضرورت علوم تجربی به دست می آید «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم» تا آنجا که در توان دارید نیرو و اسپهای ورزیده آماده کنید، تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید. واژه نیرو در این آیه مفهوم گسترده و نا محدود دارد. تخصص در رشته های مختلف صنعتی و نیروی رزمی و انواع وسایل دفاعی، تکنولوژی هسته ای و نیروی فکری و انسانی را در بر می گیرد.

در سیره رسول خدا(ص) آمده که بعد ازجنگ بدر اسیرانی که توان فدیه دادن نداشتند هرکس که به ده نفر از اطفال مدینه خواندن و نوشتن می آموخت بدون دادن فدیه آزاد می گردید.  این داستان دلیل آشکار است براهمیت دادن اسلام و رسول اکرم(ص)به تمام علوم سودمند. بنابراین تصور نشود اسلام به علوم تجربی توجه ندارد، بلکه از نظر اسلام فراگیری علوم تجربی مرتبط با طبیعت برای زندگی انسان ها ارزش دارد.

شهید مطهری در این باره بیان زیبا دارد«جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضا داردکه هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است، علم دینی بخوانیم».  بدین ترتیب اسلام به همه رشته های علمی ارج نهاده و مسلمانان را به آموختن آنها دستور داده و هیچگونه محدودیت وضع نکرده و برای تمام یافته های علمی ارزش واحترام می نهد.

از لحاظ تاریخی نیز این حقیقت به اثبات رسیده که در عصر شکوفایی تمدن اسلامی، علوم گوناگون در حوزه جهان اسلام بارورگردید و مسلمین علاوه برعلوم دینی، بنیانگذار بسیاری از رشته های علوم تجربی نیز گردیدند. رشته های علوم تجربی مانند: فیزیک، نجوم، زمین شناسی، پزشکی، ریاضیات، و... در مراکز علمی تدریس می شد و کتابخانه های عظیم تاسیس گردید . علم که اساسی ترین عامل توسعه به حـساب مـی آید، در اسلام مورد تاکید و تشویق فراوان قرار گرفته و این نشانه هماهنگی دین با رشد و توسعه می باشد.

2- کار و تلاش

عامل دیگر توسعه و شکوفای، کار و تلاش است که بعد از دست یابی به علم باید علم به کار گرفته شود و برای پیشرفت مادی و معنوی تلاش لازم صورت گیرد. همانطوری که هیچ جامعه بدون کار و تلاش به جای نمی رسد، اسلام نیز که دین فطری و طرفدار آسایش و سعادت مادی و معنوی  انسان است، بیش از هر نظام دیگر به کار و فعالیت مثبت توجه نموده است. اگر علم باعمل همراه باشد، پیشرفت و سعادت قطعی خواهد بود.

اسلام دین کار و تلاش است قرآن می فرماید« لیس للانسان الا ما سعی».  انسان جز نتیجه تلاش خود به چیز دیگری دست نمی یابد. در جای دیگر آبادانی زمین رسالت انسان دانسته شده« هوانشاکم من الارض و استعمرکم فیها».  خداوند شمارا از زمین پدید آورد و سازندگی آن را به شما واگذاشت. روشن است که آبادانی زمین، به معنای توسعه زندگی بشر است و اسلام به آن دستور داده اما این آبادانی نیاز به کار و تلاش بی وقفه دارد. در آیه10 اعراف فرموده« و لقدمکناکم فی الارض و جعلنا لکم فیها معایش» شمارا در زمین تمکین دادم و اسباب معیشت شمارا نیز در زمین قرا دادم. وظیفه انسان است که باکار و تلاش لوازم معیشت خود را استخراج نماید و به زندگی خود توسعه دهد.

روایات زیادی از پیشوایان در باره کار وارد شده و از تنبلی و بیکاری به شدت نهی گردیده است. رسول اکرم(ص) به دست آوردن روزی حلال را برترین عبادت شمرده « العباده سبعون جزًء افضلها طلب الحلال».  در روایت دیگر کسب و کار واجب دانسته شده است« طلب الکسب فریضه بعد الفریضه». بعد ازادای فریضه به دنبال کسب و کار رفتن واجب است.

امام علی(ع) فرموده: «من وجد ماءا و ترابا ثم افتقرفابعده الله»  کسیکه آب و زمین در اختیارش باشد و فقیر شود، خداوند او را از رحمت خود دور نماید. درحدیث دیگرفرموده «خداوند متعال زیاد خوابیدن و بیکاری را دشمن می دارد».  کار باعث آرامش روحی دانسته شده «امام صادق(ع) فرموده: انسان هرگاه نیازهای خود را تامین کند آرام می گیرد».  حضرت امیر(ع) فرموده: «خداوند صاحب حرفه درستکار را دوست دارد».  امام صادق(ع)درباره کارکشاورزی فرموده «الزارعون کنوزالانام یزرعون طیبا اخرجه الله و هم یوم القیامه احسن الناس مقاما»  کشاورزان گنجینه های مردم اند، نعمت های پاکیزه را که خداوند بیرون آورده می کارند، و در روز قیامت اینان بهترین مقام را نزد خداوند دارند. در سیره امامان (ع) دیده می شود که آن بزرگواران با داشتن مقام معنوی در باغستان ها مشغول به کار شده چاه حفر می کردند و کشاورزی می نمودند.

بنابراین علم و کار که از عوامل مهم توسعه و شکوفای جامعه است در دین اسلام مورد تاکید فراوان قرار گرفته و تاریخ اسلام درپرتو ایمان و دانش و تلاش مسلمانان دوره-ای درخشان تمدن سازی را درسینه خود دارد. ازلحاظ تعالیم دینی توسعه و رشد جامعه نه تنها بادین منافات ندارد بلکه مطلوب دین بوده وبه آن تاکید شده است.

این نکته فراموش نشود که صنعت و پیشرفت درعرصه های مختلف توسط مسلمانان بنیانگذاری گردیده و به دنیا عرضه شد. نویسندگان غیرمسمان به این حقیقت اعتراف دارند. گوستاولوبون فرانسوی، پیشرفت علمی و صنعتی مسلمین را در رشته های گوناگون علوم انسانی، ریاضی، هیئت، جغرافیا، فیزیک، شیمی، پزشکی، صنایع ظریفه، معماری، اقتصاد و تجارت به تفصیل ذکر نموده ازجمله به اکتشافات کاغذ، جراثقال، باروت، اسلحه گرم، قطب نما و غیره اشاره نموده، تمدن اسلامی را تاثیر گذار برتمدن غرب دانسته است. ایشان تصریح می کند درقرن نهم و دهم  میلادی که تمدن اسلام دراوج ارتقا و اعتلا قرار داشت، اروپا درحالت بربریت و نیمه وحشی به سر می برد و افتخار می کرد که دارای خط و سواد نیستند.

بنابراین پیشرفت علمی و صنعتی دراختیار مسلمین بوده و روزگاری در اوج قرار داشتند که به قول شهید مطهری علم و ایمان را باهم داشتند. پس ازانحطاط علم و ایمان این پیشرفت ها نیز رو به افول گرایید.

ب - احکام ثابت و متغیر    

دربخش پیشین عوامل توسعه که دانش و کارباشد ازنگاه دینی بررسی شد و جایگاه آنها روشن گردید. دراین بخش به این مطلب پرداخته می شود که احکام دینی ثابت است یا متغییر؟ اگر ثابت باشد با توسعه نمی سازد و اگر متغیر باشد ثبات و جاودانگی دین خدشه دار می گردد.      

پاسخ اجمالی این است که اسلام به عنوان دین خاتم ازجامعیت وکمال برخوردار بوده و پاسخگوی نیازهای تمام عصرها در هرشرایط می باشد، در غیر این صورت خاتمیت آن معنا ندارد.

تفصیل پاسخ یادشده از این قرار است که تعالیم اسلامی دارای سه بخش؛ اعتقادات، اخلاق و احکام است. اعتقادات مانند وحدانیت خداوند، عدل الهی، حقانیت انبیاء، امامت و اعتقاد به قیامت و امور دیگر درتمام شرایط ثابت و تغییر ناپذیراند. اصول و ارزشهای اخلاقی نیز ثابت است. اما احکام اسلامی که واجب، حرام، مستحب ، مباح و مکروه باشد ثابت و درمواردی محدود متغیر می باشند.

همانگونه که انسان نیازهای ثابت دارد، نیازهای متغیر و متحول نیز دارد. نیازهای ثابت مقررات ثابت و همیشگی لازم دارد و نیازهای متغیر مقررات متناسب می طلبد، که درتمام نظام های حقوقی دنیا دونوع مقررات وجود دارد. اسلام که ازسوی خداوند حکیم صادرشده و برای همه عصرها بشر را هدایت و جهت می بخشد، دارای دونوع مقررات ثابت و متغیر می باشد.

1 – مقررات ثابت:

مقررات ثابت مربوط به نیازهای ثابت انسان است که در وضع آنها طبیعت و ساختمان وجودی انسان اعم از دهاتی و شهری، بیابانی و متمدن، سیاه و سفید زن و مرد، قوی و ضعیف، درهرمنطقه و شرایطی که باشد، درنظر گرفته می-شود. این نیازها برسه دسته اند: 1- نیازهای جسمانی ازقبیل خوراک، پوشاک، مسکن و... 2- نیازهای روحی مانند: پرستش خدا، میل به کنجکاوی، فضیلت خواهی، زیباجوی و... 3- نیازهای اجتماعی مانند میل به معاشرت بادیگران، عدالت طلبی، آزادی خواهی، دفاع ازتجاوز دشمن و... که اینگونه نیازها ثابت و تغییر ناپذیر بوده و درهر شرایط یکسان اند و مقررات مربوط به آنها هم ثابت و همیشگی می باشد. هرگاه طبیعت انسانی وجود داشته باشد این نیازها و مقررات مربوط به آنها وجود خواهد داشت، تغییر دراین مقررات به معنای تغییر در واقعیت انسان است، که واقعیت انسان هیچگاه تغیر نمی کند.

2 -  مقررات متغیر:

این دسته مقررات مربوط به نیازهای متغیر انسان است که در واقع ازنیازهای ثابت سرچشمه می گیرند اما در زمان های مختلف شیوه ارضای آنها تفاوت می کند. این نیازها مربوط به توسعه زندگی و ضرورتهای اجتماعی است. درواقع نیاز انسان به انواع ابزار و وسایل زندگی است که به مرور زمان تغییر پیدا می کند و مقررات متناسب باخود را می طلبد. ازباب نمونه این اصل اجتماعی دراسلام آمده که بشر باید دربرابر دشمن ایستادگی کند« واعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم».  اصل دفاع دربرابر دشمن برای همیشه ثابت است اما چگونگی دفاع به اقتضای زمان متغیراست، درگذشته باتیر و نیزه و شمشیر بود، امروزه باسلاح های مدرن به جنگ دشمن می روند و از حریم خود دفاع می کنند.

بدین ترتیب نیازهای جسمانی و روحی انسان در هیچ شرایطی تغییرنمی یابد، نیازهای اجتماعی هم به طور کلی تغییر پذیر نیست بلکه در برخی موارد تغییر می کند و مقررات مربوط به آن نیز تغییر می یابد.
 پس مقررات اسلامی به طور مطلق ثابت نیست که تغییر نپذیرد، بلکه دراسلام عناصر ثابت و متغیر وجود دارد. مقتضیات زمان به طور مطلق متغیر نیست بلکه برخی امور تغیر پیدا می کند. ازاین رو اسلام برای امور ثابت احکام ثابت و برای امور متغیر احکام متغیر دارد.  

احکام ثابت در شریعت اسلامی آمده و دراختیار مردم قرا دارد، اما راه دستیابی به احکام متغیر چیست و چه کسی این صلاحیت را دارد؟

راهکار اسلام دراین زمینه تحت عنوان اختیارات حاکم یا ولی امر مطرح گردیده، که در زمان پیغمبر(ص)و امامان معصوم(ع)آنان برای امورمتغیر حکم صادر می نمودند. در زمان غیبت این اختیارات به فقهای جامع الشرایط واگذار گردیده که حاکم شرع گفته می شود. فقیه مجتهد، عادل و عالم به زمان با استفاده از روش اجتهاد برای امور متغیر طبق  مصلحت امت حکم می کند. البته این حکم  خدا نیست بلکه حکم فقیه است به اذن الهی.

عناصر ناپایدار و متغیر مربوط به اموری است که شارع برای آنها حکمی را بیان نکرده و به اصطلاح منطقه آزاد قانونی یا منطقه فراغ است و حاکم شرع باید براساس معیارهای اسلامی این خلا راپر کند.  منطقه فراغ منطقه ای است که حکم اباحه درآن جاری است، دراین قلمرو حکم الزامی بیان نشده است. منطقه فراغ ازمزایای شریعت اسلام  و نشانه کمال آن است، زیرا با اختیاری که شارع به حاکم شرع داده، وی می تواند متناسب با نیازهای متغیرزمان به وضع قانون بپردازد.

اسلام از ظرفیت بالای برخور داربوده و توان ادراه زندگی و شئون آنرا درطرحها و قالب های زنده برای همیشه در هر شرایط و اوضاع دارد.  برای نیازهای ثابت انسان احکام ثابت وضع نموده مثلا نیاز انسان به خدا موجب پیدایش احکام عبادی و نیاز به همسر گزینی موجب پیدایش احکام نکاح و طلاق گردیده است. نیازهای متغیر که با شرایط اجتماعی تغیر می پذیرد، دراین موارد شارع حکمی را بیان نداشته و دراختیار حاکم شرع قرار داده است. اصل اختیار حاکم در اسلام به نیازهای قابل تغییر و تبدیل مردم در هر عصر و زمان و در هر منطقه پاسخ می دهد، بدون اینکه احکام ثابته اسلام دست خوش نسخ و ابطال شود.

همانگونه که یک فرد از راه حقوق قانونی در محیط زندگی ویژه خود می تواند هرگونه تصرفاتی که مصلحت می بیند، انجام بدهد و در خوراک و پوشاک و مسکن خود توسعه بدهد و در برابر هر تجاوز دفاع کرده و ازبعض حقوق خود چشم بپوشد و یا در کسب و کار خود تغییرات ایجاد نماید. همچنین حاکم اسلامی که طبق مقررات دینی تعین پیدا کرده باتوجه به ولایت عمومی که در حوزه حکومت خود دارد، می تواند درمحیط زندگی عمومی تصرفاتی را انجام دهد. حاکم شرع درسایه تقوا و رعایت احکام ثابته اسلامی، بامشورت کارشناسان امور می تواند مقرراتی را برای راهها، معابر، بازار، کسب وکار و روابط اقشار مختلف مردم وضع نماید. و یا روزی به دفاع دستور دهد و مقدمات لازمه آن را به اجرا بگذارد، یا وقتی نظر به صلاح مسلمین ازدفاع خود داری نموده و با معاهده متناسب ترک مخاصمه کند. حاکم می تواند برای پیشرفت فرهنگ و رفاه مردم تصمیماتی اتخاذ نموده دست به عملیات وسیعی بزند.

به طور کلی هرگونه مقرراتی که برای پیشرفت و صلاح مسلمین مفید باشد در اختیار ولی امر است و هیچگونه ممنوعیتی در وضع و اجرای آن وجود ندارد. البته اینگونه مقررات دراسلام گرچه لازم الاطاعه است ولی شریعت و حکم خدا شمرده نمی شود و اعتبار آن تابع مصلحتی است که آن را ایجاب کرده و به محض از میان رفتن مصلحت، مقررات حکومتی نیز ازمیان می رود. اما احکام الهی که متن شریعت است برای همیشه ثابت و پایدار بوده حتی حاکم شرع هم نمی تواند آن را به مصلحت زمان تغییر دهد.

از آنچه گفته آمدیم پاسخ این شبه روشن می گردد که می گویند دامنه زندگی اجتماعی انسان و ابزار زندگی به طور چشم گیر وسعت پیدا کرده و قابل مقایسه با شرایط زندگی عصر پیغمبر(ص) درچهارده قرن پیش نیست. مقرراتی که در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی امروز وضع و اجرا می شود، در میان مقررات اسلام وجود ندارد. بنابراین دین نمی تواند برای زندگی توسعه یافته امروز بشر مفید باشد و باتوسعه سازگاری ندارد. برفرض صحت و سلامت قوانین اسلامی تنها درعصر خود پیغمبر(ص) قابل اجرا بوده، نه برای همیشه. کسانیکه این شبه را مطرح می کنند از مباحث حقوقی بی اطلاع اند و از این نکته شفاف غفلت نموده اند که در قوانین تمام کشورها دو نوع قانون وجود دارد. که برخی ازاین مقررات قابل تغییر و تبدیل اند و برخی دیگر ثابت و دائمی در حکومت های اجتماعی قانونی به نام قانون اساسی وجود دارد که تغییر آنها از صلاحیت دولت و مجلس بیرون است، اگر لازم باشد تحت تشریفات خاصی صورت می گیرد. یکدسته قوانین دیگری وجود دارند به نام قوانین عادی که توسط مجلس قانون گذاری و یا هیئت وزیران پدید می آیند. همین مقررات جزئیه است که به تدریج در اثر تغییرات و تحولاتی که در اجتماع پدید می آید، قابل تغییر و دگرگونی می باشند.

از سوی دیگر نمی توان از قانون اساسی یک کشور توقع داشت که تمام مقررات رانندگی را در پایتخت و یا در شهرها مثلا بیان کند و سال به سال طبق مقتضای زمان و شرایط تغییر پیدا کند، ازشریعت آسمانی نیز که متضمن احکام اساسی است، نمی توان توقع داشت که جزئیات تغییر پذیر ولی امر و حاکم شرع را داشته باشد. همان طور که ازقانون اساسی نباید انتظار داشت که با تمام موارد معتبره خود در معرض تغیر قرار گیرد، همچنان از شریعت که به منزله احکام غیر قابل تغییر قانون اساسی است، نباید انتظار تغییر و تبدیل داشت.

شهید صدر تصریح دارد اینکه صلاحیت وضع احکام متغییر به دست حاکم اسلامی سپرده شده شیوه معقول و منطقی است، زیرا اگر این امر در اختیار مردم باشد در اثر اختلاف آرا و سلیقه ها، نظام اجتماعی مختل می شود و جامعه ازهم می پاشد. دلیل قرآنی هم دارد «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم».  ای کسانیکه ایمان آورده اید از خدا و رسولش و ولی امر خود اطاعت و پیروی نمایید.  طبق آرای مفسرین شیعه مراد ازاولی الامر درآیه امامان معصوم(ع) و کسانیکه ازآنها اذن و نیابت دارند، می باشند. بنابراین در عصر غیبت اولی الامر همان ولی فقیه یا حاکم شرع است.

احکام حکومتی در مواردی تصویب و اجرا می شود که حکم وجوب یا حرمت نداشته و امر مباح باشد. مثل اینکه احیای زمین و کار کردن روی آن مباح و اولویت در انتفاع می-آورد و یک اصل عادلانه است، اما همین اصل عادلانه، پس از پیشرفت وسایل کشاورزی و بهره برداری وسیع از طبیعت، ممکن است مصالح جمعی و عدالت اجتماعی را تهدیدکند، و چند نفر در زمان کوتاه منطقه وسیع را تحت کشت بیاورند و دیگران را محروم کنند، حاکم می تواند آن را ممنوع و تحریم نماید. درحالی که احیای زمین در ذات خود مباح بوده و ممنوعیت ندارد.

شرط دیگر احکام حکومتی این است که با احکام ثابت شریعت مخالف نباشد زیرا فرمان ولی امر نباید با احکام خدا تعارض داشته باشد.  به نمونه ازاحکام حکومتی در زمان پیغمبر(ص) اشاره می شود. از امام صادق (ع) نقل شده که رسول خدا (ص) مردم مدینه را از خود داری کردن در بخشیدن آب مازاد بر آبیاری و گیاه مازاد نهی کرده بود درحالیکه ندادن آب و گیاه به دیگران از محرمات اصیل نمی باشد. پس این نهی پیغمبر(ص) به عنوان حاکم اسلامی و در حدود قلمرو منطقه الفراع بوده، که به خاطر اوضاع سیاسی- اجتماعی آن روز مسلمانان مدینه صادر شده است. زیرا جامعه مدینه نیاز شدید به رشد ثروت کشاورزی و حیوانی داشتند، لذا دولت افراد را ملزم به بخشیدن آب و گیاه مازاد براحتیاج شان نمود تا ازاین راه سرمایه های مزبور بیشتر توسعه یابد. بذل آب و گیاه مازاد براحتیاج ذاتا مباح است و حکومت آن را به صورت تکلیف الزام آور درآورده است.

بنابراین احکام حکومتی دراسلام یک اصل است که در زمان پیغمبر وامامان(ع) وجود داشته و در عصر غیبت به عهده ولی امر و حاکم اسلامی بوده و نشانه پویایی و حضور دین در اجتماع است که در هرشرایط و اوضاع و احوال دین می تواند درجامعه حضور داشته و مردم را هدایت نماید.

نتیجه

دین اسلام با توسعه و رشد جامعه سازگار بوده درمتن دین به توسعه و پیشرفت سفارش گردیده است. پیشرفت علمی و صنعتی همراه با اسلام بوده و روزگاری مسلمین در اوج پیشرفت قرار داشتند، اما امروز گرفتار انحطاط شده اند. ازسوی دیگر اسلام دارای احکام ثابت و متغیر می باشد که احکام ثابت برای نیازهای ثابت و نوعیت انسان تشریع شده و هیچگاه تغیر نمی کند. احکام متغیر برای نیازهای متغیر و اجتماعی انسان درشرایط گوناگون پیش بینی گردیده و برعهده حاکم شرع و حکومت اسلامی گذاشته شده که حاکم شرع با حفظ احکام ثابت و درنظر گرفتن مصالح اجتماع حکم موارد متغیر را صادر می کند. پس دین در شرایط گوناگون و متغیر توانمندی حضور در جامعه را دارد و به نیازهای اساسی انسان پاسخگو می باشد.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**