اجتماع و سیاست

نهادهاي سياسي مؤثر در جامعه پذيري سياسي

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** اجتماع و سیاست

 نهادهاي سياسي مؤثر در جامعه پذيري سياسي

                                                                                                                                       محمدموسي اکبري٭

چکيده

جامعه پذيري سياسي، به معناي آشنايي با ارزش­ها، هنجارها، ايستارها وقوانين سياسي جامعه، يکي از بحث­ هاي مهم و مطرح در عرصه سياست و اجتماع است. اين مقاله، نقش و تأثير نهادهاي مؤثر سياسي در جامعه پذيري سياسي در کشورهاي در حال توسعه را مورد بررسي و تحقيق قرار داده است.برايند تحقيق نشان مي‌دهدکه فرايند جامعه پذيري سياسي، با توجه به تفاوت­ ساختارهاي سياسي اجتماعي هر جامعه­اي در قالب نهادهاي مؤثر بر آن فرايند، روند تکاملي خودش را طي نموده و افراد جامعه را متناسب با فرهنگ سياسي همان جامعه آشنا مي­سازد.

واژگان‌کليدي: نهادها، جامعه، جامعه پذيري، جامعه پذيري سياسي، فرهنگ سياسي.

مقدمه

باتوجه به اين نکته که جامعه پذيري سياسي يک فرايندي است که افراد دريک جامعه، ازطريق آن،با فرهنگ سياسي، ارزش ها، ايستارها و باورهاي سياسي، جامعه خويش آشنا مي‌شوند و از اين طريق شخصيت سياسي يک فرد شکل مي‌گيرد، مي­توان به اهميت جامعه پذيري سياسي پي­برد. براين اساس، جامعه پذيري سياسي نقش مهمي در استمرار حيات سياسي يک نسل دارد. از طريق پروسه جامعه پذيري سياسي است که نسل هاي قديمي­تر فرهنگ سياسي جامعه را به نسل هاي جديدتر منتقل مي کنند وبا توجه به چنين انتقالي است که جامعه ي موفق مي­شود، فرهنگ سياسي خود را استمرار بخشد. با استفاده از اين نظريه مي توان علل بي­ثباتي دريک نظام سياسي را



٭ دانش‌پژوه دکتري فقه سياسي

تشخيص داد و سريعا به درمان آن پرداخت. به وسيله جامعه پذيري سياسي و دستيابي برکانال­هاي انتقال فرهنگي جامعه، مي­توان وسايل تقويت آن دسته از ارزش­هاي را که به ثبات واستحکام سياسي جامعه کمک مي کند فراهم آورد و از تغذيه آن دسته از هنجارهاي که به وحدت جامعه لطمه وارد مي­سازند وخطر از هم پاشيدگي فرهنگ سياسي راافزايش مي­دهد پيش گيري کرد.

1- مفهوم شناسي

الف) نهاد؛ مفهوم نهاد(institution)«از نظر لغوي،اسم مصدر مرخم و حاصل مصدر و ريشه فعل نهادن،درفارسي است. به معاني گوناگوني چون؛ سازمان، ثبات، استحکام و... به کار برده شده است و نيز معمولاً هر چيز ثبت شده را تعادل مي‌گويند. اما در جامعه شناسي اين اصطلاح معناي خاصي دارد. نهاد اجتماعي عبارتست از روابط مستمر براي رفع يک نياز.»(رباني، 1380،ص57) همچنين، نهاد به معناي « قانون، رسم و عرف و عادت، رويه، سازمان يا هر عنصر ديگر در زندگي سياسي يا اجتماعي مردم؛ يک اصل نظام بخش يا پيمان در خدمت نيازهاي يک اجتماع سازمان يافته يا هدف­هاي کلي تمدن،[است] آنچه که در اجتماع پا برجا و مستقر شده باشد.» (آقابخشي، 1383،ص319) همچنين، «نهاد را معمولاً نظامي از تشکيلات، ارزش­ها، شيوه­هاي قومي، آدات و رسوم و قوانين مي­دانند که نقش آن استقرار رفتار­هاي مناسب براي ايفاي کارکردهاي اساسي در يک جامعه است.» (محسني، 1381،ص163)

 تعريف جامع­تر براي نهاد:« نهاد، نظامي به نسبت پايدار و سازمان يافته از الگوهاي اجتماعي است که برخي رفتارهاي نظارت شده و يکسان را  با هدف برآوردن نيازهاي اساسي جامعه، در بر­مي­گيرد.»(کوئن، 1384،ص151)

ب) جامعه

 «جامعه معادل society است که از ريشه لاتين socio به معني اتحاد يا پيوستن به يکديگر ساخته شده است و جامعه به گروهي از مردم گفته مي­شود که در يک قلمرو جغرافيايي مشخص زندگي مي­کنند، فرهنگ مشترکي دارند، و با مردمي که در همان قلمرو جغرافياي زندگي مي­کنند، در مقايسه با مردم سرزمين­هاي ديگر، کنش متقابل بيشتري دارند.[ براين اساس] مي­توان گفت که سيما­هاي مهم يک جامعه قلمرو جغرافيايي مشترک، فرهنگ مشترک و کنش متقابل است»(عضدانلو، 1388،ص213).

ج) جامعه پذيري

جامعه پذيري (sociability)، ويژگي و خصوصيت است که در فرايند مشارکت در جامعه محقق مي­شود.«جامعه پذيري فرايند موجوديت اجتماعي يا به عبارت ديگر فرايند انسانيت بشر است. جامعه پذيري فرايند کسب دايمي تجربيات اجتماعي است که افراد از طريق آن ظرفيت انساني خود را رشد مي­دهند و الگوهاي فرهنگي جامعه خود را مي­آموزند. به عبارت ديگر، ابزارهاي اصلي که جامعه توسط آن فرهنگ خود را از نسلي به نسل ديگر منتقل مي­کند جامعه پذيري نام دارد. در اين فرايند، جوامع و گروهاي اجتماعي به اعضاي خود آموزش مي‌دهند تا بر اساس ارزش­ها و هنجارهاي مورد قبول جامعه يا گروه عمل کنند. بر خلاف موجودات ديگر طبيعي که اساس رفتار شان بر ويژگي­هاي بيولوژيکي استوار است، انسان موجودي است که براي بقاي خود متکي به تجربيات اجتماعي و يادگيري ظرافت­هاي فرهنگي [جامعه] است»(آقابخشي، پيشين،ص214).

در يک تعريف ديگر بر حالت کنش متقابل تأکيد مي­شود، که جامعه پذيري در اين نگرش عبارت است از « از کنش متقابلي که از طرفي بين افراد جامعه و از طرفي ديگر، بين افراد و محيط­ها به وجود مي­آيد، که منجر به ساختن هويت اجتماعي مي­شود.»(همان،ص32). در اين کنش متقابل هنجارها و ارزش­هاي جامعه در فرد جامعه پذير دروني شده و گفته مي­شود که «جامعه پذيري به دروني کردن هنجارها، ارزش­ها، ساختارهاي ادراکي و دانش­هاي عملي مي­انجامد» (بودون،1385، ص234). در جريان جامعه پذيري، شخصيت اجتماعي افراد شکل مي‌گيرد. اين شکل گيري در يک فرايند دايمي به تدريج از دوران کودکي آغاز و تا پايان عمر به اشکال مختلف ادامه مي­يابد

د) جامعه پذيري سياسي

در مورد تعريف جامعه پذيري‌سياسي، تلاش‌هاي زيادي صورت گرفته و دانشمندان علم سياست تعاريف مختلفي از آن ارايه کرده‌اند و اين اصطلاح، يکي ازاصطلاحات مهم در علوم سياسي واجتماعي است«اصطلاح جامعه پذيري سياسي معادل عبارت(political socialization) در زبان انگليسي است که برخي آن را "فرهنگ پذيري سياسي"و بعضي ديگر" جامعه پذيري سياسي " نيز ترجمه کرده اند. جامعه پذيري يا فرهنگ پذيري سياسي فرايندي است که بر اساس آن جامعه گرايش­ها، نگرش­ها، دانش­ها و اطلاعات و خلاصه ارزش­ها و معيارهاي سياسي خود را از نسلي به نسل ديگر منتقل مي­کند.» (مهرداد، 1376،ص17).

در نتيجه «شهروند به مجموعه از نظرات، آگاهي­ها، اطلاعات و احساسات و تهييج دست مي­يابد و آن ها را کسب مي­کند و اين مهم او را قادر مي­سازد که همه آن ها را به نحوي با يکديگر ارتباط دهد و وقايع سياسي و محيط خود را تجزيه و تحليل و ارزيابي کند. به اين ترتيب هر فرد داراي يک شخصيت اجتماعي- سياسي است که مجموعه­اي به هم پيوسته از گرايش ها و تمايلاتي است که ديدگاه هاي سياسي او را تشکيل مي­دهد.» (منصوري،1386،ص92).

2- رابطه جامعه پذيري سياسي و فرهنگ سياسي

اساساً جامعه پذيري سياسي، در بستر فرهنگ سياسي جامعه شکل مي­گيرد؛ رفتار سياسي افراد ، تجلي از فرهنگ سياسي حاکم در آن جامعه است. فرهنگ سياسي، توزيع خاصي از ايستارها، ارزش ها، احساسات، اطلاعات و مهارت هاي سياسي است. همان گونه که ايستارهاي افراد بر اعمال آنان تأثير مي گذارد، فرهنگ سياسي يک ملت بر رفتار شهروندان و رهبران آن، تأثير مي گذارد. فرهنگ سياسي عبارت است از: «الگوي توزيع گرايش­هايي که افراد يک جامعه سياسي در باره سياست ابراز مي­دارند. اين الگوي گرايش­ها بر ساخت­ها و نهادها، عملکرد و ثبات سياسي نظام اثر مي­گذارد و آن ها را تحت تأثير قرار مي­دهد» (همان،ص42). در يک تعريف روشن­تر فرهنگ سياسي شامل«احساسات، تلقّيات، باورها، آرمان ها، هنجارها و ارزش­هاي فرهنگي يک جامعه يا نظام سياسي است.»(آقابخشي، پيشين،ص518).

ارتباط و پيوند بسيار نزديک جامعه پذيري سياسي با فرهنگ سياسي را مي‌توان از سه پديده مهم همچون؛ «حفظ و نگهداري»، «تغيير و تحوّل» و «خلق فرهنگ جديد» به دست آورد، که در « فراگرد جامعه پذيري سياسي محتواي فرهنگ سياسي را از نسلي به نسلي ديگر منتقل مي­سازد. به عبارت ديگر، جامعه پذيري سياسي، با انتقال فرهنگ سياسي يک قوم از نسلي به نسلي ديگر سبب حفظ و نگهداري فرهنگ سياسي يک ملت مي­شود. جامعه پذيري سياسي گاهي تغييراتي در فرهنگ سياسي يک جامعه پديد مي­آورد. مثلاً زماني که مردم يک جامعه در جريان مسايل جديد قرار مي­گيرند که با گذشته فرق دارد، جامعه پذيري سياسي چنين تغييراتي را به نسل بعدي منتقل مي­کند. در مقاطع بحراني و دگرگوناني­هاي شديد سياسي، به ويژه زماني که يک کشور جديد پا به عرصه وجود مي­گذارد، فراگر جامعه پذيري سياسي اقدام به «خلق» يک فرهنگ سياسي جديد مي­کند.» (مهرداد، پيشين،ص44). بنابراين، مي­توان گفت: که تعامل جامعه پذيري سياسي با فرهنگ سياسي، به صورت پيوسته و سيستماتيک مراحل حفظ، تغيير و خلق فرهنگ جديد سياسي را در درون جامعه، از رهگذر فرهنگ سياسي و درقالب جامعه پذيري سياسي، انجام مي­دهد.

3- سطوح جامعه پذيري سياسي

جامعه پذيري سياسي را مي‌توان در دوسطح(جامعه) و (فرد) مورد بررسي قرار داد:

 الف) جامعه پذيري درسطح جامعه؛ جامعه پذيري درسطح مکرو، عبارتست از انتقال فرهنگي ازنسلي به نسل ديگر که ملت­ها،گروه‌ها، قبايل واقوام مختلف، معيارهاي استاندارد‌ها وارزش‌هاي سياسي خود را ازطريق جامعه پذيري و به صورت الگوي‌هاي فکري، عقيدتي و رفتاري، به منظور تداوم آن به نسل جديد منتقل مي‌سازند. از اين روست که مي­بينيم، خصوصيات سياسي مردم يک سرزمين درطول زمان­هاي طولاني در مجموع، ثابت مي­ماند وتغييرات مهمي در آن پديدارنمي­شود.

ب) جامعه پذيري در سطح فرد؛ جامعه‌پذيري سياسي هم چنين در سطح فرد (مايکرو) انجام مي‌گيرد و منظور از آن، فراگردي است که براساس آن، شخص، مجموعه ديدگاه‌ها ونقطه نظرهاي سياسي جامعه خود را کسب مي کند. بايد به اين نکته توجه داشت که اين دو ديدگاه؛ يعني جامعه پذيري درسطح جامعه و در سطح فردي، هرود مکمل همديگرند ومطالعه يکي از آن ها، به منظور درک و شناخت ديگري لازم است.

4- نهادهاي سياسي مؤثر در جامعه پذيري سياسي

تحول در فرهنگ و شيوه ارتباطات در جوامع انساني، مقتضي آن است که منابع مختلفي در جامعه پذيري سياسي مؤثر باشد، مشخصاً نمي­توان جامعه پذيري را در يک يا چند نهاد منحصر کرد. اساساً شکل­گيري جامعه­هاي انساني، براي پاسخ به نيازهاي اجتماعي- فرهنگي خود، در سايه پنچ مؤلفه اساسي است، که به طور پيوسته و در ارتباط با هم، جوامع انساني را به وجود مي­آورد. اين پنچ مؤلفه عبارتنداز:1. جمعيت؛ 2. فرهنگ؛ 3. فراورده­هاي مادي؛ 4. سازمان اجتماعي؛  5.نهادهاي اجتماعي. جمعيت دلالت بر اعضاي جامعه به عنوان گروه معين با مشخصات عناصر ژنتيکي ثابت، متغيرهاي ژنتيکي و متغيرهاي جمعتي است. فرهنگ به معناي نظام­هاي نمادين و اطلاعاتي که ما را براي درک شيوه زندگي قادر مي­سازد. مقصود از فراورده­هاي مادي فرهنگ، همان محصول کاربرد اطلاعات تکنولوژيکي در جهت تبديل منابع مادي به اشياي مورد نياز جامعه، ومراد از سازمان جامعه، شبکه ارتباط­هاي موجود ميان اعضاي آن جامعه است. سرانجام نهادهاي اجتماعي يا نظام نهادين، چنانکه از نام شان پيدا است نظام­هاي متشکل از نهادهاي به هم پيوسته­اند، که مهم­ترين آن ها عبارتنداز:1. خويشاوندي(خانواده)؛

2.اقتصاد؛ 3.سياست؛ 4.ديانت؛ 5.آموزش و پرورش(پاتريک،1383،ص53-84). جامعه پذيري سياسي نيز از رهگذر همين نهادها، فرايند تکاملي خودش را طي نموده و يک فرد در درون همين نهادها با کنش­هاي سياسي، در جامعه آشنا و آموزش­هاي سياسي را فرا مي­گيرد.     

به طور کلي نهادهاي سياسي مؤثر در جامعه پذيري سياسي در اکثر جوامع، نهادهاي چون: «خانواده،آموزش و پرورش، نهاد فرهنگ که شامل نهاد دين و سياست نيز مي­باشد، رسانه­هاي رسمي(راديو، تلويزيون و مطبوعات، شبکه­هاي مجازي اينترنت) و رسانه­هاي غير رسمي( ماهواره، سي­دي­هاي پر شده در خارج از کشور و شبکه­هاي غير مجاز اينترنت)، شبکه دوستان و محيط­هاي عمومي؛ سينما، پارک، خيابان و ويترين مغازه­ها و...» (منادي،1386،ص98) را شامل مي‌شود.           

 همچنين، در بخش نهادهاي غير رسمي مي­توان انجمن­ها و اتحاديه­هاي صنفي، تشکل­هاي محلي و منطقه‌ي، هيئات­هاي مذهبي و ديني و در بخش بين‌المللي ارتباطات تجاري، انجوها وشرکت­هاي فرا ملي و نظاير آن را، اضافه کرد.«جامعه پذيري سياسي، مردم را از طريق خانواده، مدرسه، شغل، گروه‌هاي مذهبي، انجمن­هاي داوطلبانه، احزاب سياسي و حتي نهادهاي دولتي به مشارکت سياسي در يک جامعه ترغيب مي­کند.» (حقيقت، 1387،ص228). اين نهادها در قالب نهادهاي رسمي و غير رسمي قابل بررسي است.

الف) نهادهاي رسمي

مقصود از نهادهاي رسمي، نهادهاي است که از سوي نظام حاکم در هر کشوري به عنوان يک نهاد رسميت يافته و در ارتباط با سياست، حکومت و حاکميت، تعامل مثبت داشته و از جايگاه ويژه و رسمي در روابط اجتماعي برخوردار است.

1- نهاد خانواده

 «خانواده، نخستين و کهن­ترين نهاد بشري است. اين نهاد هميشه توجه متفکران، پژوهشگران، متخصصان مختلف علوم انساني را از ديدگاه­هاي متفاوت جهت شناخت بهتر و دقيق­تر به خود جلب کرده است. چون خانواده به عنوان اولين آموزشگاه بشري بر اساس نوع رابطه با فرزندان، بيش ترين تأثير را اولاً، بر چگونگي شخصيت رواني، اجتماعي و فرهنگي فرزندان داشته؛ ثانياً، به صورت غير مستقيم جامعه را متأثر از نوع روابط و فرهنگ خود مي­کند.» (منادي، پيشين،ص98)

خانواده در آموزش آداب و رسوم اجتماعي به کودک و نوجوان، نقش مؤثر و سازنده دارد. بخشي از روابط انسان چه فردي و چه اجتماعي، در درون خانواده به افراد آموزش داده مي­شود، اينکه در شرايط خاص، چگونه رفتار نمايد و در برابر حوادث اجتماعي چه واکنشي از خود نشان دهد و نظير آن، به طور مستقيم يا غير مستقيم، به کودک و نوجوان آموزش داده مي­شود. در آموزه­هاي اسلامي، به تربيت کودکان توجه شايان شده است،زيرا يادگيري در دوران کودکي از ماندگاري بيشتري بر خوردار است. بر همين اساس، در روايت داريم که به کودک صدقه دادن را بياموزيد و لو به قرصي ناني باشد؛ امام رضا(ع) مي­فرمايد: «مُرِالصبي فليتصدّق بيده بالکسره والقبضه والشيء و ان قلّ» (عاملي،1429ق،ص261).

خانواده به عنوان يک نهاد اجتماعي، از الگوي فرهنگي خاص پيروي مي‌کند.«گروه­هاي خانواده نيز چون افراد تابع قيود ناشي از مجموعه قوانين و مقرراتي‌اند که آزادي آن‌ها را محدود مي­سازد. خانواده آماج سياست­هاي خانوادگي، اقدامات حکومتي و تصميمات اداري است که راهبردهايي متنوعي را توصيه مي­کنند- راهبردهاي که گروه­هاي خانگي قاعدتاً بايد از آن ها تبعيت کنند.»(سگالن،1370،ص317). اين نظارت براي اين است که جامعه، خواستار تطابق خانواده با هنجارهاي اجتماعي است، چون در فرايند حيات اجتماعي، خانواده از نقش و تأثير گذاري خاص برخوردار است. تطابق خانواده با فرهنگ جامعه، زمينه انتقال آن را براي نسل بعد فراهم مي­سازد. نقش اجتماعي کردن کودک توسط خانواده، در يک فرايند بسيار پيچيده از تعامل نظام خانواده با نظام جامعه است.«براي درک چگونگي اجتماعي کردن کودک، بايد خانواده را به عنوان يک کل در جامعه و در رابطه با آن در نظر گرفت. محيط تربيتي يک خانواده به صورت بسيار پيچيده بر تکامل شخصيت کودک تأثير مي­گذارد. اما اين تأثيرات را نمي­توان به صورت جدا از جامعه مطالعه بلکه بايد از روابط واقعي درون خانواده فراتر رفت و شرايط زندگي خارجي و عوامل مؤثر اجتماعي را که  بر روي رفتار­هاي خانواده تأثير مي­گذارند بطور دقيق و کامل مورد بررسي و مشاهده قرار داد.»(اعزازي،1382،ص187).

 خانواده به عنوان يک نهاد سياسي و اجتماعي، در درون جامعه يکي از مؤثرترين نهاد بر فرايند جامعه پذيري سياسي است، زيرا «خانواده جداي از جامعه زندگي نمي­کند،...از دير باز تا به امروز، نهادهاي سياست، دين و آموزش و پرورش بر نهاد خانواده تأثير گذاشته­اند.امروزه رسانه­هاي رسمي نيز که توسط نهاد سياست اداره و کنترل مي­شوند، با نوع برنامه­هاي خود خانواده­ها را تحت تأثير فرهنگ خود قرار مي­دهند.»(منادي، 1385،ص202).

 در مورد خانواده و جايگاه سياسي و اجتماعي آن، توجه به اين نکته ضروري است، که تحولات وتغييرات ناشي از صنعت و تکنولوژي، بر خانواده و نقش­هاي نهادي او نيز تأثير گذاشته است. به عبارت ديگر: خانواده نيز پا به پاي تغييرات صنعتي و تکنولوژيکي با محدود شدن آن در ابعاد مختلف، رشد خودش را باز يافته و تا هنوز يک نهاد اساسي و بنيادي در زمينه جامعه پذيري سياسي، داراي نقش است.

2- آموزش و پرورش

يکي از نهادهاي مؤثر در جامعه پذيري سياسي، نهاد آموزش و پرورش است. در هر نظامي، آموزش و پرورش به عنوان نهاد انتقال دهنده فرهنگ نظام حاکم در جامعه، شناخته مي­شود. نقش و تأثير گذاري اين نهاد بر افکار و انديشه­هاي کودکان و نوجوانان و همه کساني که به نحوي فرايند آموزش را طي مي­کنند، قابل انکار نيست.

 «آموزش و پرورش به عنوان نهادي اجتماعي در دو قرن اخير گسترش يافته و جايگاه شايسته­اي پيدا کرده است. اين نهاد داراي کارکردهاي مهم است همانند: حفظ ذخاير فرهنگي؛ اجتماعي کردن و جامعه پذيري افراد؛ کمک به افراد در تعيين جايگاه و مقام اجتماعي آن ها؛ آموزش و پرورش يکي از عوامل دگرگون کننده پديده و امور اجتماعي است»(سيف­اللهي، 1373،ص153-154).

 اهميت و تأثير آموزش بر فرايند تحول در زندگي سياسي و اجتماعي امري واضح و روشن است؛ زيرا « آموزش عاملي مهم در تغيير و تحول اجتماعي و فرهنگي است و تأثير عميقي بر جامعه فراصنعتي خواهد گذاشت»(گي­روشه، 1387،ص306). سطح تحصيلات افراد، در جامعه پذيري سياسي آنان تأثير فزاينده دارد. در جامعه سنتي که تحصيلات کافي وجود ندارد، سطح جامعه پذيري شان نيز به ميزان آگاهي موجود در آن جامعه است. آنچه در جوامع سنتي مهم است، سنت­هاي موجود اجتماع قبيله­اي يا جامعه­اي که بر مدار خويشاوندي و خوني تشکيل يافته است.

آموزش و پرورش در توسعه جوامع نقش بسيار قوي دارد؛ به گونه که جوامع داراي رشد اقتصاد محسوب مي­شوند وپررونق­ترين جامعه­ها آن‌هاي هستند که سرمايه­گذاري سنگيني در آموزش و پرورش به عمل آورده­اند.(پاتريک،پيشين،ص513). اين جوامع، رشد شان را مرهون سرمايه­گذاري در امر آموزش و پرورش مي­دانند. اگر آموزش و پرورش در رشد و توسعه اقتصادي نقش حياتي دارد؛ به طور يقين در روند جامعه پذيري سياسي و آگاهي بخشي افراد نسبت به مسايل سياسي و آشنا ساختن آنها نيز مؤثر است.

3- نهاد دين

هزاران سال است که دين تأثير نيرومندي بر زندگي ابناي بشر داشته است. دين، در همه جوامع شناخته شده بشري وجود دارد. قديمي­ترين جوامعي که مي­شناسيم، و از آن­ها فقط يافته­هاي باستان شناسي در دست داريم، نشانه­هاي واضحي از نمادها و مناسک ديني از خود به جا گذاشته­اند. در سراسر دوره­هاي بعدي تاريخ، دين همچنان يکي از بخش­هاياصلي تجربه انسان بوده و بر چگونگي درک و واکنش ما در قبال محيط زندگي مان، تأثير گذارده است.(گيدنز،1386،ص766).

دين و باورهاي ديني در يک جامعه، عامل سازنده فرهنگ سياسي و اجتماعي آن جامعه به حساب مي­آيد. باورها وارزش­هاي ديني همان طوري که در نوعي نگرش انسان نسبت به مسايل سياسي و اجتماعي تأثير دارد، در شيوه آشنايي با مسايل و هنجارهاي سياسي و اجتماعي نيز تأثيرات فراوان دارد. به طور کلي هر نظام ارزشي در جامعه، بررفتارسياسي افرادآن،تأثيرگذاراست.«نظام­هاي ارزشي نقش مهمي در رفتار سياسي(مثلاً انتخاب رهبران سياسي) دارند. نظام ارزشي کليت منسجم و به هم پيوسته­اي از موضوعات حيات مادي و معنوي است که فرد، گروه يا طبقه اجتماعي ارزش منفي و مثبت معيني به آن مي­دهد و همين ارزش­ها متقابلاً فعاليت آن ها راکنترل کرده و در جهت خاصي هدايت مي­کند.»(صبوري،1381،ص238).

دين از ظرفيت بالاي در جامعه پذيري سياسي برخوردار است. از آنجاي که «دين مجموعه و منظومه­اي است که داراي هدف خاصي است و مي­خواهد تمام انسان­ها را به صورت فردي و اجتماعي به آن برساند، لذا برنامه ريزي­هاي دارد که هر مؤمني بايد با فهم آن ها از روي ايمان به آن عمل کند و از اين جهت است که دين رامکتب هم مي­نامند.» (اسماعيلي،1386،ص398). با توجه به همين ظرفيت است که نظام­هاي سياسي در تلاش­اند، که در راستاي فرهنگ سازي و جامعه پذيري سياسي، از آن بهره بگيرند. زيرا دين همچنان که در نهادينه ساختن ارزش­هاي خود موفق است، در جامعه پذيري سياسي نيز از توفيق بالاي برخوردار است.

4- نهاد سياست

تداوم حيات هيچ جامعه­اي بدون سياست امکان پذير نيست؛ منتهي سياست حاکم در هر جامعه، ناشي از فرهنگ و ايدئولوژي آن جامعه پي­روي مي­کند. همچنين    «جوامع اعم از سنتي يا مدرن، پيشرفته يا يا عقب افتاده، ديندار يا لائيک، داراي خط فکري سياسي خاص هستند. سياستمداران و حاکمان هم، سعي و تلاش مي‌کنند تا ارزش­ها و خواسته­هاي خود را به اعضاي جامعه انتقال دهند. نهاد سياست به کمک ابزارهاي مختلف، مانند نهاد آموزش و پرورش، رسانه­ها و در گذر از خانواده سعي در جامعه پذير کردن افراد جامعه بخصوص جوانان دارد. بنابراين، نهاد سياست، جزء مهم­ترين منبع­­هاي جامعه پذيري در هر جامعه­اي محسوب مي­شود.»(منادي، پيشين،ص100).

اساساً دنياي سياست دنياي تحولات و تغييرات است. اين تحولات همانگونه که در درون يک نظام ايجاد تغيير و دگرگوني مي­کند، در کل ساختار جامعه و افراد نيز تأثير گذار است. همين تحولات پيراموني زمينه‌ساز جامعه پذيري سياسي است، که افراد در درون اين تحولات تجربيات سياسي را کسب نموده و تحليل­هاي جديدي از شرايط به وجود آمده سياسي براي خودشان دارند.

5- رسانه­هاي جمعي

رسانه­هاي جمعي،مطبوعات،رسانه­هاي ديداري و شنيداري، اينترنت و فضاي مجازي دنياي معاصر و هر گونه وسيله­اي که در قالب رسانه- چه سنتي و چه مدرن- به نوعي کار اطلاع رساني را به عهده دارد؛ در بر مي­گيرد. رسانه­هاي جمعي پا به پاي رشد و تکامل بشر، سير تکاملي خود را طي کرده است. هر قدر جوامع از حالت سادگي به پيچيدگي حرکت مي­کند، فرايند ارتباطي و رسانه­اي نيز پچيده و پيچيده­تر مي­شود.

نقش و کارآفريني رسانه­ها در زمينه­هاي مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي، نظامي و شيوه زندگي بشر از تأثيرات فزاينده برخوردار است. تغيير افکار عمومي در سايه فعاليت رسانه­ها است. نظام­هاي سياسي دنيا، با استفاده از ابزار رسانه، بر افکار مردم سلطه يافته و از رهگذر آن به ساد­گي خواست و اقتدار شان را در درون جامعه نهادينه مي­سازند.

 در تبيين کارکرد رسانه­هاي جمعي، نکات ذيل را ياد آور شده­اند:«1.حراست از محيط، 2.همبستگي بين اعضاي جامعه  در پاسخ به نيازهاي محيطي، 3. انتقال ميراث اجتماعي[سياسي] از نسلي به نسل ديگر کمک مي­کند. همچنين برخي براين اعتقادند که وسايل ارتباط جمعي داراي نقش­هاي چون: وظيفه اخلاقي(حمايت از هنجارهاي اجتماعي)، امکان اعطاي پايگاه اجتماعي(اين وسايل با دادن معروفيت به اشخاص و گروه­ها به آشکار کردن يا ارتقاي پايگاه‌هاي آنان مي‌پردازند) (ساروخاني،1384،83).

6- احزاب سياسي

نقش احزاب سياسي در جامعه پذيري سياسي، بسيار برجسته و مهم است؛ زيرا کار ويژه احزاب سياسي، آگاهي بخشي سياسي به پيروان خود است. اين آگاهي بخشي، زمينه ساز جامعه پذيري سياسي است؛ در جوامع که احزاب به معناي واقعي کلمه، فعاليت دارند، افراد در آن جوامع، داراي سطح بالايي از جامعه پذيري سياسي است. احزاب از پتانسيل و ظرفيت بالايي در جامعه پذيري سياسي برخوردار است.

 با توجه به کارکرد احزاب که شامل نمايندگي، جذب نخبگان، تعريف اهداف و تجميع منافع اعضاي خود است. تأثير زيادي در جامعه پذيري سياسي دارد. اساساً احزاب در فضاي رقابت که براي کسب قدرت تلاش مي­کنند؛ به صورت تشکيلاتي پيروان خود را آموزش سياسي مي­دهند.«حزب­ها به سبب بحث و گفت‌وگوي داخلي و نيز مبارزات و رقابت­هاي انتخاباتي، کارگزاران با اهميت آموزش سياسي و جامعه پذيري سياسي­اند. اين موضوع که حزب­ها در تعيين دستور کار سياسي کمک مي­کنند، و ارزش­ها و تلقي­هايي که حزب­ها مطرح مي‌سازند بدل به بخشي ار فرهنگ سياسي کلي مي­شود.» (هيوود،1389،ص364).  

 با توجه به کار ويژه­هاي احزاب سياسي در جوامع مدرن، بخشي اعظمي از تعارضات و تنش­هاي سياسي با وجوداحزاب سياسي قابل حل است.«احزاب و تشکل­هاي سياسي، به مثابه ابزار­هاي سياسي تمهيدي براي کم هزينه کردن تصميم‌گيري­ها و تأثير گذاري آن‌ها جابه­جايي قدرت و تبادل منابع و ارزش­ها، شکل بخشيدن به فرهنگ سياسي و تأثير بر جامعه پذيري سياسي به شمار مي­روند و در زندگي سياسي- اجتماعي مدرن کارکردي حياتي دارند و پل­هاي ارتباطي در جامعه، رفتارها و عملکردهاي سياسي شهروندان را به تدريج در جهتي سوق مي‌دهند که تنش­ها و تعارضاتي که در هر جامعه­اي وجود دارند، به صورت بحراني در نيايند و مهار و کنترل گردند.» (عيوضي،1385،ص77).

ب) نهادهاي غير رسمي

نهادهاي غير رسمي نهادهاي هستند که به صورت رسمي با قدرت و سياست ارتباط ندارند. اما اين بدان معني نيست که آن ها در باره سياست و مسايل سياسي جامعه، هيچ توجهي ندارند؛ بلکه اين نهادها، از آن جهت که در درون جامعه با افراد جامعه در ابعاد مختلف حيات اجتماعي در ارتباط­اند، لاجرم نقش و تأثيري نيز بر فرايندهاي مختلفي حيات بشري، از جمله زندگي سياسي دارند.

1- الگوهاي جامعه

هر جامعه­اي داراي الگوهاي اجتماعي خاص خود مي­باشد. الگوها در جامعه،از باورهاي بنيادي حاکم بر نظام اجتماعي ناشي مي­شود.آداب،رسوم،هنجارهاي اجتماعي،ارزش­هاو...الگوهاي رادر جامعه تعريف مي­کنند. الگوهاي جامعه نقش و تأثيري مستقيم بر جامعه پذيري سياسي دارند؛ چون هرالگويي درجامعه از ساختار سياسي و اجتماعي موجود در آن پديد مي­آيد.

  فرهنگ جامعه، الگوهاي زندگي اجتماعي را ترسيم نموده و ما بر اساس همان الگوها ساعات زندگي خود را تنظيم مي­کنيم. دقيقاً کنش متقابل اجتماعي بر محور الگوهاي جامعه صورت مي­گيرد. به گفته يک جامعه شناس « زندگي­هاي ما حول محور تکرار الگوهاي رفتاري مشابه روزانه، هفتگي، ماهانه و سالانه، سامان مي‌يابد.»(گيدنز، پيشين،ص117).

2- رسانه­هاي غير رسمي

مقصود از رسانه­هاي غير رسمي، رسانه­هاي است که توسط افراد يا نهادي به طور خصوصي فعاليت مي­کند. گر چه امروزه به صورت عمومي در جامعه، هيچ برنامه‌اي خارج از کنترل و نظارت دولت نيست. به عبارت ديگر دولت­ها همواره تلاش دارند، که تا حد امکان همه رفتارهاي افرادراتحت کنترل ونظارت خودداشته باشند.رسانه­هاي غير رسمي شامل هر گونه اطلاعاتي است که از طرق مختلف، افکار و انديشه­ها را تحت تأثير قرار مي­دهند.

 در عصر ارتباطات و فنّاوري، بسياري از رسانه­ها در خيلي از کشورها، به صورت خصوصي برنامه­هاي شان را ارايه مي­دهند. براي مثال،در خيلي از کشورها ايستگاه راديو و تلويزيون در اختيار شرکت­هاي خصوصي  و خارج از کنترل دولت مي­باشد. اين رسانه­ها و ابزارهاي تبليغاتي خصوصي، نقش مؤثري در جامعه پذيري سياسي دارند؛ زيرا فعاليت آن ها در فضاي عمومي جامعه، به نحوي بازتاب دهنده فرهنگ سياسي آن است.

3- طبقات اجتماعي

جامعه از طبقات و طيف­هاي گوناگون تشکيل مي­شودوهر يک از طبقات و گروه‌ها، به سهم خود در جامعه پذيري سياسي داراي نقش­اند.«طبقه اجتماعي به بخشي از جامعه اطلاق مي­شود که به لحاظ داشتن ارزش­هاي مشترک، منزلت اجتماعي معين، فعاليت­هاي دسته جمعي، ميزان ثروت ودارايي­هاي شخصي و نيز آداب معاشرت، با ديگر بخش­هاي همان جامعه متفاوت باشد.» (رباني، 1380،ص125).

 به طور طبيعي طبقه اجتماعي در فرايند زندگي اجتماعي، از الگوهاي تعريف شده­اي که طبقه را با هم پيوند مي­دهد، پيروي نموده و همين الگوهاست که هدف مشترک را براي طبقه يا گروه تعريف مي­کند.

 با توجه به انواع طبقات که در دورن جامعه وجود دارد؛ ميزان جامعه پذيري سياسي نيز متفاوت خواهد بود. طبقه يا طبقات که در تعاملات اجتماعي شان، تا حدودي به سياست نزديک و يا تأثير پذيري بيش تري از سياست دارند، نقش آن در جامعه پذيري سياسي نيز بيش تر است.

4- نهادهاي مذهبي؛ هيئات ها، مساجد و کانون­هاي فرهنگي و...

در جوامع اسلامي، نهادهاي مذهبي مانند هيئات ها، مساجد و کانون هاي فرهنگي و...با ارزش­هاي ديني شان، از نهادهاي مشابه در جوامع غربي متمايز مي­شود. نقش اين نهادها در جامعه پذيري سياسي، بسيار برجسته و قابل ملاحظه است. اين نهادها با ويژگي مستقل بودن شان از فرايند سياست، به لحاظ بافت اجتماعي و سياسي جامعه، در تعامل با سياست­اند. اين تعامل با سياست، زمينه­ي جامعه پذيري سياسي را از طريق اين نهادها فراهم مي­کند.

«يکي از مؤثرترين فعاليت­هاي مساجد و به طور کلي نهادها ديني همچون نماز جماعت، جلسات مذهبي و ادعيه مختلف، در به وجود آوردن انگيزه دوستي، همبستگي و تعاون بين افرادجامعه[است]. زيرا حضور مستمرافراددر مسجد و صفوف جماعت، پس از مدت کوتاه، از نظر روانشناسي اجتماعي، خود بخود باعث تحريک احساسات دروني نسبت به يکديگر مي­شود و همين امر در دراز مدت، حس تعاون را در افراد جامعه تقويت مي­کند.»(شريف­پور، 1380،ص70).

5- انجوها

اينجوها يا سازمان­هاي مردم نهاد، داراي کارکردهاي مختلف است.اين نهادها، رسماً دولتي نيستند، امادرارتباط بافرايندجامعه پذيري سياسي درجامعه، از تأثيرگذاري فراوان برخوردار است. با توجه به فعاليت­هاي اجتماعي سازمان­هاي مردم نهاد، که داراي فعاليت­هاي گسترده اجتماعي هستند؛ عمده­ترين موضوعات فعاليت­هاي اجتماعي آن‌ها شامل: حقوق بشر، حقوق کودکان، حقوق زنان، جوانان و محيط‌ زيست است. در تأثير گذاري سياسي اين گونه نهادها مي­توان گفت: «سازمان‌هاي غيردولتي با برچسب مردمي بودن بالاترين پتانسيل را براي اين گونه اظهار نظرها وانجام اين قبيل فعاليت‌ها دارا هستند.اين سازمان‌ها از يک سو از نظارت و تعهد کمتري برخوردار هستند و از سوي ديگر علي‌القاعده بايد بيانگر دغدغه‌هاي عموم جامعه در خصوص مسايل عام اجتماعي باشند؛ به اين ترتيب سازمان‌هاي غيردولتي در عمل نقش احزاب سياسي تندرو و گاه برانداز را بازي مي‌کنند.»(مطيع، 1360،ص10).

 سازمان­هاي غير دولتي در عصر حاضر، به عنوان پل ارتباطي ميان دولت و مردم عمل مي­کند.« يکي از کارکردهاي مؤثر و مشخص سازمان­هاي غير دولتي، حد واسط بودن آن ها بين دولت و جامعه است... کسب اطلاعات از دولت و انتقال آن به شاخه­هاي پايين­تر- يعني تک­تک افراد جامعه- مي­تواند از کارکردهاي اساسي يک سازمان غير دولتي در توسعه فرهنگي و اجتماعي [سياسي] جامعه به شمار آيد. ضمن آنکه توليد و انتشار اطلاعات از سوي خود سازمان نيز،ازبهره­هاي مهم اين عملکرداست.»(گلشن­پژو،1386،ص72).

6- روابط الکترونيکي( دنياي مجازي)

رشد و توسعه فنّاوري اطلاعاتي مرزها را نه تنها  ميان افراد يک جامعه، بلکه در سطح جهان برداشته و جهان و حوادث آن را به صورت آني در اختيار همه قرار داده است. ارتباطات در قالب دنيايي مجازي، بر نگرش انسان­ها، در ابعاد مختلف آن، تأثير گذاشته و تغييرات جدي را سبب شده است. امروزه باانفجار اطلاعات وارتباطات در دنيا مواجه‌ايم؛ اين انفجاراطلاعاتي، هدايت افکار و انديشه­ها را به دست گرفته است. انسان دنياي توسعه يافته نسبت به مسايل سياسي اجتماعي نگرش کاملاً جديد پيدا کرده و درگير مسايل مختلفي سياسي اجتماعي است. دنيايي مجازي فرصت استفاده از منابع متعدد همچون اينترنت، در قالب سايت، فيس­بوک، ايميل، ماهواره­ها و فرستنده­هاي فضايي را براي افراد فراهم کرده، به صورت پيوسته انديشه­ها و افکار افراد را در معرض تغيير و دگرگوني قرار داده است. استفاده ازفناوري‌هاي نوين توسط نهادهاي مختلف در عرصه سياسي اجتماعي، به ويژه نهادهاي که تلاش مي­کنند؛ فرايند جامعه پذيري سياسي را نهادينه سازند، فرصت طلايي را ايجاد نموده، که با استفاده از امکانات دنيايي مجازي، جامعه پذيري سياسي افراد را مي­توان تسهيل کرد.

نتيجه­

با توجه به آن چه تا کنون به آن پرداخته شد، نهادهاي مؤثر سياسي در جامعه پذيري سياسي، در دو گروهي رسمي و غير رسمي، مي­توانند در فرايند جامعه پذيري سياسي، داراي نقش  و تأثير باشند، با توجه به دامنه فعاليتش، مي­تواند در جهت جامعه پذيري سياسي ايفاي نقش نمايند. در ميان نهادهاي رسمي، برخي از نهادها مانند نهادهاي آموزشي، نهاد دين و احزاب از ظرفيت و توانايي بيش تري در امر جامعه پذيري سياسي برخوردارند. در ميان نهادهاي غير رسمي نيز، برخي آن ها از پتانسيل بالاي بر خوردار است؛ مانند: دنيايي مجازي، اينجوها و نهادهاي مذهبي در کشورهاي که گرايش مذهبي بالاي وجود­­­­.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**