اجتماع و سیاست

حکومت وحدت ملی فرصت یا تهدید؟

**نوشته شده توسط محمدنبی امینی سردبیر نشریه سخن صبا**. **ارسال شده در** اجتماع و سیاست

افغانستان پسا 2014 میلادی، دو رخداد مهم در صحنه سیاسی را پشت سرنهاده است: یکی انتخابات ریاست جمهوری که تحول اساسی درصحنه سیاست داخلی کشور به شمار می آید و دیگری خروج نیروهای خارجی و امضای پیمان استراتژیک میان افغانستان با آمریکا و ناتو که هم تعیین گر خط مشی داخلی اداره افغانستان و هم ناظر به نحوه تعامل او با همپیمانان خارجی اش هست؛ اینک این دو اتفاق اثرگذار برتحولات سیاسی و امنیتی افغانستان، هم چنان که توسط کارشناسان پیش بینی شده بود، نگرانی های اساسی را نسبت به آینده افغانستان درپی آورده اند، طوری که هردو رخداد، تغییرات گسترده ای را درعرصه های امنیتی و سیاسی ایجاد نموده و مناسبات بین الافغانی را نیز دچار دگرگونی های قابل تأمُّل کرده است. با وقوع این دو اتفاق و تداوم پیامدهای نیک و بد آنها،  مردم افغانستان در حیرت منقطع از گذشته و نارسیده به آینده به سر می برد که هم می تواند به لحاظ عواقب ناپسند انتخابات ناموفق ریاست جمهوری و چانه زنی های قدرت طلبانه پس از آن برای مردم افغانستان، بیم ناک باشد وهم به لحاظ خوش بینی های ملّی نسبت به حکومت بدون اپوزیسیون وحدت ملّی، امید بخش باشد. ماجراهای هرچند تلخ و زجرآور انتخابات ریاست جمهوری با تمام فرصت سوزی هایی که برای ملّت افغانستان به دنبال آورد و حتّی زمانی، وحدت و هویت واحد ملّی را نیز به تهدید بست، بازهم می تواند فرصتی فراهم آمده برای پیشرفت کشور باشد و آن هم با این نگاه که: 

عرصه سیاست، جولانگاه فرصت ها و تهدیدهاست. هوشیاری و بهره بری سیاست مداران از رخدادها است که می تواند منافع ملّی را رصد نموده و با شکار موقعیت های برگشت ناپذیر، مصلحت ملّی نیز لحاظ گردد و با درک درست، تصمیمات دلسوزانه، استفاده منطقی از زمینه ها و اعمال عهد به میهن و انجام خدمت به مردم، تهدیدها به فرصت تغییر یابند. نظام توافقی جدید بدین توضیح می تواند فرصت تلقی گردد که:   

یک) دست یابی به توازن قدرت دو جناح در سایه حکومت وحدت ملی؛ گرچه حکومت جدید خارج از چارچوب قانون اساسی است و هیچ گونه پشتوانه قانونی ندارد، اما توافقی است که در در انظار جامعه جهانی و با حضور آنان و بلکه توسط آنان به مثابه راهکاری نسبتا مناسب برای خروج از بحران موجود کشور بوجود آمد. نفس چنین حکومتی برای توزیع قدرت و رهایی از چنگ دیکتاتوری مشروع منتسبین به اکثریت، یک تحوّل بی بدیل به شمار می آید و چنین فضایی می تواند زمینه ساز سهم گیری تمام اتباع کشور به مناصب و حقوق اساسی شان باشد. نباید فراموش کرد که در دولتی به ظاهر دموکراتیک قبلی، بدنه حکومت، با دعوای اکثریت تباری خویش، قدرت مانور هر پالیسی و اجرای هر برنامه ای را داشت درحالی که  اقلیت های قومی چه در داخل دولت و چه در سایر نهادهای اداری، از حقوق لازم و متناسب خویش برخوردار نبودند. دوره حکومت قبلی که دوران ناکامی های تلخ و فراوانی برای مردم افغانستان بود و عدم موفقیت دولت قبلی نیز تا حدودی از همین انحصارطلبی های موروثی نشأت یافته بود که هم با موانع محدود کننده اعمال مدیریت رو به رو شد وهم کم کاری های غرضمندانه اش مانع رشد کشور گردید، از رأی نیاوردن وزراء به ویژه وزرای «هزاره» در پارلمان گرفته تا عدم تخصیص عادلانه بودجه برای ولایت ها و ولسوالی ها مخصوصا به ولسوالی های محروم هزاره جات و آن هم در شرایطی که بزرگترین و بی سابقه ترین  کمک های جامعه جهانی در افغانستان سرازیر شده بود و نیز در معرض حذف قرار گرفتن نمایندگان مردم غزنی از پارلمان، هجوم وحشیانه کوچی ها به سرزمین هزارجات و آتش زدن خانه ها و اموال مردم همگی در سایه سیطره حکومت قبلی که از پشتوانه قانونی نیز برخوردار بود، صورت گرفت. بدین سان، نفس تشکیل چنین نظامی خود یک فرصت مناسب برای ملّتی است که در دوره حکومت قبل به خواسته های شان توجهی صورت نگرفت و یا از آنان سلب حق گردید.

دو) شکل گیری فضای رقابت مثبت میان حاکمان جدید؛ با گذشت حدود صد روز از تشکیل حکومت جدید، دل مردم آکنده از امید شده و حاکمان جدید نیز هرکدام در جایگاهی که قرار دارند سعی خویش را برای جلب توجه مردم به کارمی برند تا از طریق ارائه خدمات، بتوانند برای خویش دردل های مردم جایی کمائی کنند و با برجسته کردن نقش و عمل خود و توجه به مشکلات مردم، موقعیت خویش را ارتقاء دهند.

سه) شکل گیری فضای همکاری و تعاون؛ به نظر می رسد که برخی ازمقیمان در بدنه حکومت، پس از سالهای متمادی لجاجت برکوشش های منفرد قومی، به این نتیجه پی برده اند که بدون فضای همدلی و در نبود همکاری و به دور از حسّ تفاهم و بدون روحیه تعاون و با سیاست حذف و طرد، نمی توانند کشور را و به خصوص کشوری با تنوّع قومی و انواع مشکلات بین الاقوامی همچون افغانستان را اداره نمایند. یعنی نگاهی بی سابقه در مدیریت کشور رخ داده است که با گذشت ایام و با عبرت از تلخکامی های گذشته به این نتیجه رسیده اند که یک جناح، یا یک قوم یا یک طیف و حزب، به تنهایی نمی توانند کشور را اداره نمایند. این آغاز خوشی در نگاه مدیریتی است که اتفاق افتاده. اگر این نگاه تبدیل به یک مشی مدام سیاسی گردد می تواند کلید حل و فصل بسیاری از مشکلات ملّی باشد.

چهار) عدم نفوذ جنجال های قدرت طلبانه و فتنه آمیز نخبگان سیاسی در بدنه مردم؛ مردم افغانستان بریده از گذشته ناگواری که غالبا سابقه متابعت از خشونت طلبان را در تاریخ خویش دارند اما این بار، نقش مهمی در کنترل و جلوگیری کشور از افتادن در ورطه جنگ و تباهی ایفاء نمودند. مردم این نقش را در صحنه های مختلف انتخابات و شرایط بعد از انتخابات نشان دادند؛ حضور پر شکوه در جریان انتخابات و صبرآنان در تحمُّل مشکلات بعد از آن و واکنش شان در برابر کشمکش های زجرآور دو جناح رقیب انتخابات و درخواست فوری آنان مبنی برتشکیل حکومت یکی از عملکردهای اساسی ای بود که افکارعمومی مردم ایفاء نمود تا هردوجناح رقیب، به خواسته ملی تن درداده و حکومت وحدت ملّی را تشکیل دهند.

پنج) بی طرفی جامعه جهانی در ماجرای جنجال های دو جناح های متقابل انتخابات؛ جامعه جهانی با صرف هزینه های گزاف در افغانستان، هیچ گاه حاضر نیستند که این دستاورد خود را به سادگی هدر دهند و کشور افغانستان را به حال خودش واگذارند، زیرا مسئله افغانستان برای جامعه جهانی یک امر حیثیتی است ولذا بی طرفیّ هدفمند آنان ناشی از بیم ها و امیدهای شان به آینده تحوُّلات افغانستان است که نمی خواهند هر دو تیم را در ساختار مدیریت کشور ازدست داده و یا به یک تیم وابسته بمانند.

امّا بیم هائی نیز این رخدادها درپی آورده اند که آینده کشور را دچار تهدید نموده است:

یکم) احتمال فروپاشی حکومت وحدت ملی؛ بانگاه بدبینانه به ماجرای تشکیل حکومت وحدت ملی، باید گفت که تشکیل چنین حکومتی از سر ناچاری بوده و اجبار شرایط و اوضاع کشور، وضع موجود را ایجاد نموده است و وحدتی از روی میل و اشتیاق، رخ نداده تا بدان امیدوار بود و چنین اجباری که باعث تشکیل حکومت وحدت ملّی شده است، در حقیقت مصلحت ملّی است که نام آن را وحدت ملّی نهاده اند و وحدتی که در آن همدلیّ صیمانه نباشد انگیزه اولیه برای حکومت داری خوب که خدمت خالصانه به مردم است از میان خواهد رفت. افراد بدون انگیزه خدمت و از سرناچاری و درماندگی به حل مشکل توزیع قدرت، تن به چنین حکومتی داده اند و چنین حکومتی نه فقط به صلاح ملّی منجر نخواهد شد که ممکن است تزاحمات و لجاجت های اعمال قدرت در بالاترین سمت های مدیریتی و رهبری کشور، افغانستان را دچار اضمحلال عقب ماندگی نماید. مسئله اصلی این است که حکومت وحدت ملّی بر مبنای یک توافق شکل گرفته، سابقه تاریخی نقض چنین توافقاتی وعدم پایبندی به عهدهایی از این دست در تاریخ معاهدات ملّی افغانستان  هشدار می دهند که خطرهائی بزرگی در کمین این میثاق ملّی نشسته است. این روزها که فصل تشکیل کابینه است و مدت قانونی تشکیل کابینه نیز به اتمام رسیده اما تا حالا کشمکش های دو طرف و اصرار و انکار متقابل، مانع تشکیل کابینه گردیده است. از میان دو ضلع حکومت که یک طرف آن همواره تهدید می کند که اگر طرف دیگر به توافقات پایبند نباشد از حکومت خارج می شود، این احتمال را هم چنان در ذهن باقی می گذارد که فروپاشی این حکومت به عنوان یکی از گزینه های محتمل در هر حال وجود دارد.

دوم) عدم ثبات سیاسی و گسترش نا امنی مداوم؛ بعد از تشکیل حکومت جدید و امضای پیمان استراتژيک با ایالات متحده آمریکا، منحنی نا امنی سیر صعودی یافته به طوری که در طول یک هفته شاهد چندین حادثه تروریستی و انفجار و کشته شدن انسان های بی گناه هستیم. گسترش نا امنی ها نشان گر بی ثباتی وضع کشور و نیز حاکی از عدم هماهنگی در مدیریت مشکلات ملّی است که نبود استراتژی مشخص و پلان معین را گوشزد می کند. به عنوان نمونه دشمنان مردم افغانستان، دیروز برادران ناراضی خوانده می شد و امروز با لحن دیگر با عنوان مخالفان سیاسی خطاب می شوند و تاکنون در قبال هجوم وحشیانه تروریستان، برنامه منسجم و راهکار برون رفت معین را از دولت جدید ندیده ایم و هیچ رویه ی مشخصی را در مقابل آنان روی دست دولت نمی بینیم. این بی برنامه گی سبب شده که نا امنی روزبروز گسترش یابد و وحشت و نا امنی همچنان سایه ی هول انگیزش برسر مردم افغانستان مستدام باشد.

از دیگر زمینه های تهدید می توان به موارد زیراشاره نمود: امتیاز خواهی مداوم دو جناح از یکدیگر؛ به فراموشی سپردن وعده ها و شعارهای انتخاباتی به بهانه عدم دست یابی به حکومت مورد نظر و مطابق وعده شان ویا توجیه نا موفقیت های حکومت به بهانه تزاحمات و ناهماهنگی های مدیریتی؛ عدم توجّه حکومت به حلّ منازعات دامنه دار مانند هجوم کوچیان به مناطق هزاره نشین در سایه بی تدبیری ویا بی ارادگی حکومت، این معضلات و مشکلات دیگر، از جمله تهدیدات دیگری اند که می توان به عنوان عواقب ناگوار دموکراسی توافقی پیش بینی نمود.

نتیجه اینکه فضای جدید شکل گرفته، آمیخته از هراس و امید است که نیازمند درک درست از موقعیت ها و مدیریت دلسوزانه فضای موجود توسط حاکمان و مسئولان می باشد که با ایفای نقش اساسی در بهره گیری از فرصت ها و بهره مندی از زمینه های به وجود آمده، کم کاری ها ی گذشته را جبران نموده و آینده بهتر را برای مردم زجر دیده کشور افغانستان درپی آورند.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**