مشارکت سیاسی در اندیشه شهید مزاری (ره)
محمدعوض اعتمادی (فوق ليسانس حقوق جزاء و جرم شناسی.)
چكیده
مشارکت سیاسی یکی از حقوق اساسی و آزادیهای عمومی شهروندان است. در جوامع دموکراتیک و دارای فرهنگ سیاسی مشارکتی که در آن، عقل و قانون حاکم است، قانونگذار این حق را برای شهروندان در قانون اساسی پیشبینی میکند. اما در جوامع که فرهنگ سیاسی بسته حاکم است حکومت این حق را برای مردم به رسمیت نمیشناسد.از این رو، فرهنگ سیاسی مقاومت شکل میگیرد. بارزترین نمونه آن، مقاومت غرب کابل به رهبری شهید مزاری"ره" است که حکومت وقت در برابر مطالبات برحق بخش عظیمی از شهروندان کشور ایستادگی کرد. از این رو، مقاومت غرب کابل شکل گرفت که به «جنبش عدالتخواهی» معروف گردید. در این نوشتار مشارکت سیاسی در اندیشه سیاسی شهید مزاری"ره" بررسی شده، از دیدگاه شهید مزاری"ره" مشارکت سیاسی واقعی تنها زمانی تحقق مییابد که مشارکت و حضور اقوام ساکن کشور بر اساس نفوس، در تصمیمگیریهای کلان کشور و تمام بدنهی نظام سیاسی عملی گردد.
واژگانكلیدی: شهیدمزاری"ره"، مقاومت، مشارکت سیاسی، فرهنگ سیاسی، حکومت دموکراتیک، نظام سیاسی.
مقدمه
افغانستان یکی از معدود کشورهایی است که با تنوع و تعدد اقوام رو به رو است. چنانکه مورخ نامدار و «پدر تاریخ افغانستان» شهید ملا فیض محمد کاتب هزاره(ره) مینویسد: تعداد اقوام و طوایف افغانستان با شعب و زیر مجموعههای خود تقریباً به 138 قوم میرسد.(کاتب، 1372، 21)
بنابر این، وجود اقوام مختلف در افغانستان حقیقت انکار نا پذیر است. علیرغم این حقیقت، کشور افغانستان سالهای متمادی تنها حاکمیت انحصاری پشتونها و سلطهی همه جانبهی این قوم بر دیگران را تجربه کرده و بنیان، اساس و شالوده حکومت همواره بر محوریت قوم و قبیلهای خاص(پشتونها)استوار بوده است. چنانکه دکتر چنگیز پهلوان نویسنده، کارشناس و تحلیلگر مسایل افغانستان، مینویسد: «ساختار قدرت در افغانستان از زمان احمدشاه ابدالی تا زمان مجاهدین (1747-1992م) همواره متکی به یک قوم بوده است. این موقعیت ویژه موجب شد که تفکری به نام پشتونیزم درافغانستان شکل بگیرد که اساس آن نوعی برتری جویی قومی، نسبت به سایر اقوام در این کشور است.»(پهلوان، 1377، 30-31)
نویسنده و کارشناس دیگری در مورد حاکمیت سیاسی افغانستان، چنین مینویسد:«از نخستین روز ایجاد حاکمیت سیاسی به رهبری احمدشاه درانی در سال 1160ق-1747م، بدین سو، به جز دو دورهی کوتاه (دوران پادشاهی امانالله خان 1919-1929م، و دوران امارت حبیبالله کلکانی [بچه سقاو] از جنوری 1929-اکتبر 1929م) تا سقوط حاکمیت داوود خان تمام امتیازات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در انحصار قوم پشتون قرار داشت.»(سینا دلیری، بیتا، 275)
بدون تردید، گذر از دوران تلخ حاکمیت استبدادی وانحصاری قوم خاص، نقطه پایان گذاشتن به اندیشه استیلا طلبی در کشور و پایه گذاری نظام سیاسی نوین با شعارهای ایجاد جامعه دموکراتیک و تحقق دموکراسی بر اساس اراده آزاد مردم افغانستان دراجلاس تاریخی «بُن» آلمان برای مردم افغانستان یک رویداد مبارکی بود.
اما با کمال تأسف تا هنوز افغانستان با تحقق «عدالت اجتماعی» و تأمین «مشارکت سیاسی» متناسب اقوام ساکن کشور در نظام سیاسی افغانستان فاصلهی زیادی دارد. از این رو، میتوان ادعا کرد که اندیشه سیاسی شهید مزاری"ره" میتواند الگوی خوبی برای اداره کشور باشد. زیرا در اندیشه سیاسی شهید مزاری"ره"آن شهید بزرگ عدالت راهکارهای برای تأمین حقوق همهی گروههای قومی و سیاسی افغانستان وجود دارد.
در این مقاله به تبیین راهکارهای تأمین مشارکت سیاسی (که از حقوق اساسی مهم و بنیادین شهروندی محسوب میگردد) در اندیشهی سیاسی شهید مزاری"ره" پرداخته میشود.
1-مفهوم شناسی
منظور از مفهوم شناسی یا ترمینولوژی، تعریف و تبیین مفاهیمی است که نقش محوری و کلیدی در فهم دقیق مسایل مطرح در پژوهش ایفا میکند. بنابراین، مفاهیمی مانند؛ حق، مشارکت سیاسی، اندیشه سیاسی، حکومت دموکراتیک و تمرکز زدایی از قدرت تحت این عنوان مورد بررسی قرارمیگیرد.
الف-حق(Right)
واژه حق در لغت به معنای ثبوت و ضد باطل است. در زبان عربی به معنای واجب نیز آمده است. (انصاری و طاهری، 1384، 2، 233) به معنای اقتدار، علم و دانش که از مقررات و قوانین موضوعه بحث میکند و نیز به معنای اجرت کار استعمال شده است. (جعفری لنگرودی، 1383، 82)
در اصطلاح حقوقی؛ تعاریف مختلفی از حق ارایه شده است. برخی در تعریف آن گفته است: حق عبارت است از؛ اقتدار و سلطهی که در حقوق موضوعه برای اشخاص یا جوامع به رسمیت شناخته میشود.(همان) و نیز گفته شده است: حقوق مجموعهی امتیازات فردی یا گروهی شناخته شده در جامعه است که به وسیلهی نظام حاکم، برای تنظیم روابط اجتماعی و حفظ نظام و تأمین سعادت اجتماعی آنان وضع میشود مانند حق مالکیت، حق رأی دادن و...، حقوق به این معنی را حقوق شخصی(Droitsubjectif)مینامند.(سلیمی، 1386، 236)
ب- مشارکت سیاسی(Participation)
واژه مشارکت سیاسی تعاریف مختلفی دارد از جمله؛ مشارکت سیاسی عبارت است از مساعی سازمان یافته شهروندان برای انتخاب رهبران خویش، شرکت مؤثر در فعالیتها و امور اجتماعی و سیاسی و تأثیر گذاشتن بر صورت بندی و هدایت سیاست دولت. (آقابخشی، 1383، 522)
ج- اندیشه سیاسی(Politcal thaughy)
این واژه به معانی متعدد به كار رفته است، از جمله به معنای افكار، نظریهها و ارزشهای محرك خط مشی و رفتار سیاسی. (آقابخشی، 1389، 527) در تعریف دیگری،آمده است:«اندیشه سیاسی اصطلاحاً به هر گونه تأمل، اندیشه و تفكر در بارهی سیاست و پدیدههای سیاسی اطلاق میگردد. اگر فردی در باب پدیدههای سیاسی مثل قدرت و حكومت به تأمل و تفكر بپردازد، به این تفكر اندیشهی سیاسی، میگویند. (میراحمدی، 1380، 2)
د- حکومت دموکراتیک (Democratic Rejime)
حکومت دموکراتیک، شکل حکومت ملی، قانونی اعم از مشروطه یا جمهوری است که در آن، آزادی سیاسی وجود داشته باشد. به بیان دیگر؛ رژیم دموکراتیک عبارت است از انتخاب زمامداران به وسیلهی اداره شوندگان و به محض این که انتخابات آزاد تحقق یابد، دموکراسی ایجاد شده است.(آقابخشی، 1389، 171-172)
2- پشینهی مشارکت سیاسی
مشارکت سیاسی مانند بسیاری از پدیدههای سیاسی، اجتماعی دیگر، دارای مراحل پیدایش، رشد، نمو، بلوغ و گسترش میباشد. به عبارتی؛ مشارکت سیاسی دارای سیر تاریخی است. از این رو، سابقه و پیشینهی تاریخی آن، در جهان و افغانستان در دو بخش جداگانه بررسی میشود.
1-2- پیشینهی مشارکت سیاسی در جهان
سادهترین شکل مشارکت سیاسی رأی دادن شهروندان به احزاب، افراد و سیاست هاست. اشکال و گونههای دیگری مشارکت سیاسی عبارتند از؛ مبارزات انتخاباتی، اعمال نفوذ بر سیاستمداران، تشکیل گروههای نفوذ و احزاب سیاسی و...،
مشارکت از طریق رأی، از اواخر قرن نوزدهم در غرب گسترش یافت. در آغاز در آمریکا حق رأی محدود به مالکان، مردان و سفید پوستان بود. در بیشتر کشورهای اروپایی مشارکت سیاسی و حق رأی پس از انقلابهای سال 1848م، گسترش یافت. در اغلب آن کشورها حق رأی عمومی در نخستین دهههای قرن بیستم اعطا شد.
با این حال، زنان در اغلب کشورها دیرتر از حق رأی برخور دار شدند. مثلاً؛ در انگلستان در 1978، در آمریکا در 1920، در فرانسه در 1946 و در سوئیس در 1971 زنان حق رأی پیدا کردند. در آمریکا نیمی از جمعیت سیاه پوست تا سال 1965 نمیتوانستند از حق قانونی خود در رأی دادن استفاده کنند.(بشیریه، 1385، 375-376)
2-2-پیشینهی مشارکت سیاسی در افغانستان
جلوهها و نشانههای از مشارکت سیاسی و دخالت مردم در حیات سیاسی و تعیین سرنوشت شان، در دوران حکومت امانالله خان سال 1303ش،(تدویر لوی جرگه 1050 نفری جلال آباد) به چشم میخورد. (دانش،1374، 61) دراین لوی جرگه از کل هزارستان و مناطق هزاره نشین(دایزنگی، دره صوف، بهسود، غزنی، جغتو، ناهور، مالستان و جاغوری) تنها53 نفر شرکت داده شده بود. (نایل، 1379، 444)
سپس اولین دور انتخابات شورای ملی در سال 1309ش، [زمان نادرشاه] دایر شد و در آن از کل هزارستان 7 نفر نماینده حضور داشته است. یعنی 3/6 در صد.(دولت آبادی، 1385، 275)
اما متأسفانه، در جمهوری شاهانهی سردار محمد داوودخان دوباره مشارکت و حضور سایر اقوام به ویژه هزارهها در دولت ممنوع و قدغن شد. داوودخان به مأموران امر میکرد بالای مردم هزاره ظلم کنند اموال شان را علنی به نام رشوت بگیرند و با خشونت با آنان رفتار و برخورد کنند. کوچیها را هدایت میداد تا اموال هزارهها را به زور بگیرند و زراعت شان را تلف کند. (دولت آبادی، حبلالله، ش37)
ظاهر طنین دولت داوودخان را چنین توصیف، میکند:«داوود، تلاش کرد تا حکومت ملی مدرن را به وجود آورد. او میخواست یک ایدئولوژی ناسیونالیست نوین را پیریزی کند که بر خصلت پشتون، در افغانستان تأکید میکرد. در نتیجه مسئله پشتونستان بزرگ، مطرح میشود و پشتو به عنوان زبان دولتی معادل فارسی قرار میگرفت.» (طنین، 1390، 113)
داوودخان، بر اساس دیدگاه برتری قومی، پستهای حساس را در اردو، به قوم پشتون (مخصوصاً محمد زاییها) میسپرد چنانکه جنرال عظیمی مینویسد:«جهت سوق و اداره اردوی نوین سردار محمد داوود خان به صورت عموم از قوماندانان [فرماندهان] و جنرالانی [سرداران] که بیشتر به شخص وی و منافع خانوادهی سلطنتی وفادار بودند استفاده میکرد. ترجیحاً به مردم و رجال نظامی پشتونها و محمد زاییها حق اولویت میداد و پستهای حساس اردو به آنها تعلق میگرفت. کمترین حقوق را در سوق و اداره اردوی افغانستان، اقلیتهای هزاره و ازبک داشتند در حالیکه بیشتر از 50% سربازان و افراد اردو را فرزندان این اقلیتهای ستمکش، تشکیل میدادند. (عظیمی، 39-40)
پس از سالها حکومت تک قومی، انحصاری و استبدادی آل یحیی، سدوزاییها، محمدزاییها و قوم خاص (پشتونها) برای اولین بار، در تاریخ سیاسی کشور، این قوم در اثر فشارهای اقوام ساکن افغانستان و جامعه جهانی به مشارکت اقوام دیگر (و لو بسیار کم رنگ) تن دادند و انتخابات آزاد، عمومی، سری و مستقیم برای گزینش رییس جمهور به تاریخ 18/7/1383ش، برگزار شد و بدین ترتیب افغانستان نوین(پساطالبان) پایهگذاری گردید.
3-جایگاه مشارکت مردم در اسلام
قرآن، تغییر و تحول سرنوشت نیک و بد جوامع را بیارتباط با رفتار مردم آن، نمیداند. چنانکه میفرماید:إنَّالله لایُغیِّرُ ما بقومٍ حتّی یُغیِّرُواما بِأنفسهم.(رعد/11) این کتاب آسمانی، از سرنوشت و دستآورد ناشی از اعمال و رفتار جوامع گذشته، یاد میکند تا آیینه عبرتی برای دیگران باشد: تلک اُمَّةٌ قدخلت لها ماکسبت و لکم ما کسبتم ولاتسئلون عمّاکانوا یعملون.(بقره/136)
از سوی دیگر، اسلام به عنوان یک نظام اجتماعی که در آن، به سعادت انسانها به عنوان کمال مطلوب توجه میشود، جامعهی نمونهای را ترسیم میکند که بر اساس آموزهها و تعلیمات پیامبران الهی و شناخت حق و باطل بتوانند به اقامه عدل و قسط بپردازند: «وذالک جعلناکم امَّةً وسطاً لتکونوا شُهداءَعلیالناس.» (بقره/143) «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم¬الناس بالقسط...» (حدید/25)
با نگرش متفکرانه به این مراتب، میتوان اهمیت و جایگاه مشارکت مردم را از دیدگاه اسلام، به خوبی درک کرد.
4- جلوههای مشارکت مردم در اداره امور سیاسی
جلوهها و زمینههای مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی خود، در قالب انتخابات، شوراهای اجتماعی، سیاسی و نظارت بر امور حکومتی، میسور و امکان پذیر است که به این زمینهها، تنها اشاره میشود.
1-4. انتخابات(Election)
نقش مشارکتی و سرنوشت ساز مردم، در تعیین حاکم و فرمانروا، همواره از اهمیت و جایگاهی بالای برخوردار بوده است. در باره جایگاه و اهمیت مشارکت مردم در انتخاب فرماندار و حاکم، این سفارش امیر مؤمنان امام علی(ع) جالب توجه است. در روایتی از آن حضرت نقل شده است:«از واجبات حکم خداوند بر مسلمانان آن است که پس از فوت یا قتل حاکم شان، قبل از انجام هر کاری، رهبر پارسا، عالم، پرهیزگار و آگاه به قضاوت و سنت اختیار نمایند تا به امور شان سر و سامان داده و بر آنان حکمرانی کند و حق مظلوم را از ظالم بازستاند و به حفاظت از مرزهای آنان بپردازد.» (منتظری، 1408ق، 1،12-13)
2-4. شوراهای اجتماعی
خداوند در قرآن، شورا را مبنای اصلی سلوک و رفتار متقابل مردم دانسته است و آن را یکی از ویژگیها و خصایص برجستهی مؤمنان قرار داده است.(شوری/38) تا بدین ترتیب، راه خیره سری، خود محوری و استبداد افراد بسته شود و با تبادل افکار و برخورد اندیشهها، هم زمینه تفاهم و ایجاد امنیت خاطر بین افراد فراهم آید و هم مناسبترین تدابیر اتخاذ گردد.
خداوند حتی پیامبر گرامی اسلام(ص) را که بزرگترین راهنمای بشریت است، با وجود داشتن مراتب کمال عقل و اندیشه، قبل از اتخاذ هرگونه تصمیمی مؤظف به مشورت با اطرافیان دانسته است:« و شاورهم فی الأمر فاذا عزمت فتوکل علیالله...» (آلعمران/159) البته بدون شک این فرمان الهی بدان جهت صادر شده است که سایر فرمانروایان به مقام شامخ او تأسی جویند و خشونت و سخت دلی را از ذهن خود بزدایند و رابطه توأم با عطوفت و نرمش را بین خود و فرمانبرداران ایجاد نمایند.(هاشمی، 1390، 178-179)
یکی از نتایج مفید شورا، پرهیز از تمرکز قدرت و روی آردن به محیط اجتماعی به منظور بهرهگیری از استعدادهای خلاق مردمی، برای حل مشکلات و معضلات خود آنان میباشد.
3-4. نظارت بر امور حکومتی
در اندیشه اسلامی، مسؤولیت افراد از مسؤولیت فرمانروایان جدا نیست:«ألا کُلّکُم راع و کلکم مسؤولٌ عن رعیته.» بر این اساس، نظارت همگانی و همه جانبهی مردم بر فرمانروایان و حاکمان امری منطقی تلقی میشود. (هاشمی، 1385، 444-451)
رهبر شهید استاد مزاری"ره" که طرفدار حاکمیت مردم (Souverainete du peuple) در افغانستان بود و برای مردم و تصمیم آنها در عمل سیاسی و تعیین سرنوشت شان نقشی اساسی قایل بود، نظارت بر حکومت و حاکمان را یکی از عناصر و مؤلفههای مردم سالاری میدانست او میگفت: «مردم سالاری زمانی در جامعه به وجود میآید که حکومت بر پایه اراده داوطلبانه و آگاهانه مردم تشکیل شده باشد و مردم بر حکومت از حق نظارت و کنترل قانونی و عملی برخوردار باشد.» (فریادعدالت، 32)
5- شهیدمزاری"ره" و مشارکت سیاسی
شهید مزاری"ره" که در جریان مقاومت غرب کابل به یگانه مدافع حقوق اقوام محروم و طراح نظام سیاسی مبتنی بر عدالت اجتماعی در کشور، تبدیل شد، هدف و آرمان اساسی شان، تحقق همه جانبهی عدالت اجتماعی، مشارکت سیاسی، دخالت مردم در تعیین سرنوشت خویش و احقاق حقوق اقوام ساکن کشور بود. براساس این اندیشه، جریان فراگیری را در تایخ سیاسی افغانستان بنیاد نهاد که به «جنبش عدالتخواهی افغانستان» معروف گردید.
نقطه محوری اندیشهی سیاسی رهبر شهید استادمزاری"ره" تمرکز زدایی از قدرت، مشارکت سیاسی، دخالت مردم در تعیین سرنوشت خویش و تصمیمگیریهای کلان، و حضور فعال و تأثیرگذار در نظام سیاسی آینده کشور از طریق انتخابات عادلانه و نیز تغییر ساختار اداری کشور میباشد که در این مقاله به تبیین و بررسی این محورها که در واقع اصول اندیشهی سیاسی شهید مزاری"ره" را تشکیل میدهد پرداخته میشود.
1-5. تمرکززدایی از قدرت
تمرکز زدایی از قدرت و عدم تمرکز قدرت یکی از برترین و شگفت انگیزترین دستاوردهای حقوق عمومی در عصر حاضر به شمار میرود. تمرکز زدایی به معنی افزایش اختیارات مقامهای انتخابی است. بنابراین، در حکومتهای دموکراتیک و مردم سالار که مردم نقش اساسی، تعیین کننده و ناظر بر حکومت ایفا میکنند، شهروندان در یک فرایند به نام "انتخابات" نمایندگان خویش را بر میگزینند و این افراد به نمایندگی از ملت اداره امور شهروندان را بر عهده میگیرند. از سوی، تمرکز زدایی عاملی در جهت آفرینش نوعی مشارکت شهروندان در امور خویش است. بدون شک تمرکز قدرت در یک نقطه فساد آور خواهد بود چنانکه؛ دانشمند بزرگ فرانسوی منتسکیو در این باره هشدار جدی داده و تفکیک قوا را در جهت سرشکن کردن قدرت مطرح نموده است.
با تمرکز زدایی از قدرت در یک دولت، به نهادهای انتخابی محلی، اختیارات ویژهای از سوی قانونگذار مرکزی داده میشود تا قدرت و اختیارات لازم تصمیمگیریهای را در محل داشته باشند و بتوانند خود یا به وسیلهی عوامل اجرایی خود آن را تطبیق کنند. (قاضی،1383،227)
شهید مزاری"ره" در راستای تحقق مشارکت فعال سیاسی اقوام و ملیتها در تعیین سرنوشت سیاسی، اجتماعی خویش و شرکت در تصمیمگیریهای اساسی و کلان کشور همواره تأکید داشت تا از تمرکز قدرت در یک نقطه جلوگیری شود. یکی از راهکارهای که برای سرشکن کردن قدرت، تمرکز زدایی از قدرت و توزیع عادلانهی منابع ملی از سوی شهید مزاری"ره" پیشنهاد شد، نظام سیاسی فدرالی و سیستم اداری فدرالیسم(Fedralesm) بود.
شهید مزاری"ره" معتقد بود که؛ در سایهی سیستم فدرال همهی اقوام و ملیتهای ساکن کشور میتوانند به حقوق اساسی خود، دست یابند. او تأکید داشت: «ما سیستم فدرالی را که در آن حقوق همهی مردم افغانستان رعایت شده و سیستم انحصاری قدرت را درهم میشکند، مناسبترین ساختار سیاسی برای آینده افغانستان میدانیم.» (فریاد عدالت، 113)
در سخن دیگری میگوید: «اصل اساسی واحیای حقوق ملیتها تنها راهش سیستم فدرالی است که باید افغانستان براساس آن اداره شود.» (احیای هویت، 42)
بدون تردید میتوان گفت: اندیشهی رهبر شهید استاد مزاری"ره" در مورد ساختار نظام سیاسی، در شرایط فعلی کشور نیز قابل دفاع و راهگشاه است. نا کارآمدی حکومت دوازده سالهی حامد کرزی و حرکت او به سوی استبداد و قومگرایی از یک سو و نگرانیهای جدی اقوام افغانستان و محافل سیاسی مختلف داخلی و خارجی نسبت به آینده کشور به دلیل کشمکشهای پس از انتخابات و طولانی شدن اعلام نتایج انتخابات، تشکیل کابینه، و برخوردهای سلیقهی و غیر مسؤولانهی نمایندگان پارلمان با وزیران پیشنهادی اقوام هزاره و ازبک از سوی دیگر، ضرورت تمسک به ایده و اندیشه سیاسی رهبر شهید"ره" را تأیید میکند.
از طرفی هم امروزه این راهکار(سیستم فدرال) رهبر شهید استاد مزاری"ره" از سوی برخی حلقات روشنفکری (تاجیکها) نیز به عنوان نظام سیاسی مطلوب برای افغانستان زمزمه میشود. زیرا حضور بسیار کم رنگ سایر اقوام در ساختار سیاسی کشور و در اختیار گرفتن بیشترین منابع و ابزار قدرت از سوی قوم خاص و پشتونیزه کردن قدرت، کشور را به سمت بحرانهای تازهی سوق میدهد. آینده مبهم کشور، شاخ و شانه کشیدن گروههای افراطی و به چالش کشیدن امنیت کشور ناشی از همین حقیقت تلخ است.
2-5. انتخابات عادلانه
رهبرشهید"ره" تنها رهبری سیاسی بود که از حاکمیت مردم در افغانستان حمایت و طرفداری میکرد و برای مردم و تصمیم آنها در عمل سیاسی و تعیین سرنوشت شان نقش اساسی قایل بود. به قول نویسنده معاصر؛ او سیاست خود را بر میدان دادن به مردم به جای بهره کشی از مردم بنیاد نهاد. (دولت آبادی، 1392، 159)
رهبرشهید"ره" همواره به مردم هشدار میداد تا در قبال سرنوشت شان حساس باشند. از این رو، خواستار برگزاری انتخابات عادلانه و آزاد بود و میگفت: « ما معتقدیم که انتخابات باید کاملاً آزاد باشد و همه مردم افغانستان بتوانند در آن شرکت کنند. ما سیستم انحصار را به هر شکل و شیوه آن، رد میکنیم و طرفدار شرکت کلیهی مردم افغانستان اعم از زن، مرد، پیر، جوان و...، برای تعیین سرنوشت سیاسی شان هستیم. این عادلانه نیست که مردان حق دارند در انتخابات شرکت داشته باشند، ولی زنان از این حق مسلم انسانی، اسلامی شان محروم باشند همه حق دارند در انتخابات شرکت نمایند. مردم سالاری زمانی در جامعه به وجود میآید که حکومت بر پایه اراده داوطلبانه و آگاهانهی مردم تشکیل شده باشد و مردم بر حکومت از حق نظارت و کنترل قانونی و عملی برخوردار باشد.»(فریادعدالت، 32)
3-5. تغییر ساختار اداری کشور
در اندیشهی سیاسی شهید مزاری"ره" مشارکت سیاسی عادلانه در دولت، نظام سیاسی و تصمیم گیریها، زمانی تأمین میشود که میزان حضور فعال و تأثیرگذار اقوام در بدنهی دولت و حکومت آینده اعم از وزارتخانهها، سفارتخانهها، نمایندگیهای سیاسی خارج از کشور و پستهای اداری خرد و کلان دولتی عملی گردد و ساختار ظالمانهی گذشته تغییر کند. ساختار و تقسیمات کشوری ولایات، ولسوالیها، اردوی ملی و پلیس ملی براساس جمعیت و نفوس اقوام و ملیتهای ساکن کشور سامان دهی شود.
شهید مزاری"ره" در مورد ظالمانه بودن ساختار اداری کشور چنین توضیح میدهد: «مسأله دیگر، واحدهای اداریست؛ طبق همین سروی ناقصی که صورت گرفته است، یک واحد اداری را از سه هزار گرفته تا یکصد و شصت هزار نفر تشکیل کرده اند. براین مبنا، اگر بنا باشد انتخابات دایر شود، نتیجه اش این میشود که از سه هزار نفر هم یک نماینده بیاید و از یکصد و شصت هزار نفر هم یک نماینده!! شما میبینید که این معیار [واحد اداری] از نگاه «عدالت اجتماعی» و «عرف سیاسی» مورد قبول نمیباشد. برای دایر شدن انتخابات، باید مسأله نفوس و واحدهای اداری مورد بحث قرار گیرد تا حقوق مردم به طور عادلانه در نظر گرفته شود و ضایع نشود.»(سخنانی از پیشوای شهید"ره"، 65)
او در جای دیگری میگوید: «ماسه چیز در این مملکت در آینده میخواهیم؛ یکی رسمیت مذهب ما، دیگر اینکه تشکیلات گذشته ظالمانه بوده باید تغییر کند و سوم اینکه شیعه در تصمیمگیری شریک باشد.» (احیای هویت، 75)
4-5. همبستگی اقوام محروم
رهبر شهید"ره" برای تحقق عدالت اجتماعی، وحدت ملی، دفاع از حقوق اقوام محروم کشور، نفی ظلم، ستم، تبعیض، نا برابری، خودکامگی و قومگرایی طرح همبستگی اقوام و ملیتهای محروم را پیشنهاد کرد و در این راستا تلاشهای زیادی انجام داد. او دست دوستی به سوی اقوام محروم و هم سرنوشت تاجیک و ازبک دراز نمود نشست تاریخی و موافقتنامه «جبل سراج» در همین راستا صورت گرفت تا بین اقوام و ملیتهای محروم همبستگی وائتلاف ایجاد کند.
شهید مزاری"ره" در این مورد چنین توضیح میدهد:«روی همان سنت تاریخی باز هیأتی را به پنجشیر فرستادیم تا با آقای مسعود صحبت کند. ما برای مسعود این پیام را رساندیم که تو هم از یک ملیت محروم نمایندگی میکنی و ملیت ما هم محروم است بیاییم دست به دست هم بدهیم، دولت ساقط میشود[منظور دولت نجیب است] و ما از حقوق همدیگر دفاع کنیم. قطعنامهای پانزده مادهای، را امضا کردیم ما به این تعهد خود عمل کردیم و این سنت تاریخی را رعایت کردیم و با ایشان دست دادیم. ایشان به چاریکار[مرکز ولایت پروان] آمد شورای نظامی تشکیل شد. مسعود در اینجا فقط این شورا، را اسماً اعلام کرد و عملاً هیچگاه مسؤولیت خود را انجام نداد و بر علاوه، زمانی که تصمیم گرفته شد، تا وارد کابل شوند، مسعود راه را مسدود ساخته و از ورود به کابل ما را خبر نکرد. نیروهای آقای دوستم بین میدان شهر و کابل گیر ماندند.» (سخنانی از پیشوای شهید"ره"، صص9-10)
شهید مزاری"ره" در باره انگیزهی آقای مسعود میگوید:«تمام هم و غم آقای مسعود این بود که سلاحی که در کابل است، در دست مردم هزاره نیفتد تا فردا برای ما درد سر ایجاد نکند و توافقنامه را هم نقض کرد.» (همان)
شهید مزاری"ره" به عنوان یک رهبر پس از سالها جهاد برای آزادی کشورش، یک پیام ساده داشت. او برای مردمش بعداز قرنها فقر و محرومیت، حق مشارکت سیاسی و حق تعیین سرنوشت میخواست نه دعوای برتری نژادی داشت و نه سودای انحصار طلبی. این حقیقتی است که از گفتهها و سخنانش به روشنی قابل فهم و درک است. او میگفت: «خط مشی و استراتژی حزب وحدت تفاهم بین ملیتها و اقوام افغانستان است که طبق نفوس و شعاع وجودی خود، در تصمیمگیری سیاسی شریک باشد، بر اساس نفوس مجلس تشکیل شود و بر اساس نفوس هم دولت روی کار بیاید، این خط مشی حزب وحدت است.» (سخنانی ازپیشوای شهید"ره"، 247)
باکمال تأسف، مسعود و ربانی که آرزوی جانشینی قوم پشتون را در سر داشتند و سودای تشکیل حکومت انحصاری تاجیکی را در افغانستان، در سر میپروراندند و خواب تاجیکستان دیگر را در این سوی دریای آمو میدیدند!! از مشارکت و پذیرش دو قوم هم سرنوشت (هزاره و ازبک) به عنوان دو برادر هم درد و هم سرنوشت، در حکومت خودداری کردند و به ایده « عدالت اجتماعی در افغانستان» و طرح نجات اقوام محروم توجهی نکردند از این رو، موافقتنامه «جبل سراج» را نقض کردند. (زاهدی، 1379، 67)
اما آقای مسعود سرانجام پس از سقوط کابل به دست طالبان توافقنامه «خنجان» را با جنرال دوستم و محمد کریم خلیلی امضا کرد و بر اساس آن، جبهه متحد شمال تشکیل شد به واقعیتی تن داد و اعتراف کرد که به قول مورخ دردمند معاصر آقای دولت آبادی؛«اگر در کابل به آن تن میداد شاید به سیه روزی تاجیک و هزاره ختم نمیشد. مسعود با این توافقنامه از روی نا چاری هویت قوم هزاره و ازبک را به رسمیت شناخت و به کاری تن داد که سه سال بهخاطر کتمان و انکار آن، با حزب وحدت اسلامی و مردم هزاره جنگیده بود.»(دولت آبادی، 1392، 192)
مهمترین و اساسیترین هدف شهید مزاری"ره" از ایجاد انسجام، ائتلاف و همبستگی میان اقوام عمده و محروم هزاره، تاجیک و ازبک در سایهی امضای موافقتنامه «جبل سراج» ایجاد نیروی قدرتمند، متشکل از اقوام مزبور برای جلوگیری از تشکیل نظام سیاسی تک قومی، انحصاری و تبعیض آمیز در آیندهی کشور بود. نوک پیکان مزاری بزرگ"ره" از بین بردن اندیشهی استیلا طلبی، زیاده خواهی و انحصارگرایی در کشور بود.
نتیجه
برایند پژوهش نشان میدهد که؛ شهید مزاری"ره" در جریان «مقاومت غرب کابل» و رهبری «جنبش عدالتخواهی» از مرز جریان سیاسی و قومی خاص فراتر رفته و به یک چهرهی ملی، عدالتخواه، مدافع مشارکت سیاسی اقوام محروم کشور در تعیین سرنوشت خویش و تصمیمگیریهای کلان و طراح نظام سیاسی مبتنی بر «عدالت اجتماعی» تبدیل شد.
اندیشههای سیاسی رهبر شهید استادمزاری"ره" به روشنی نشان میدهد که؛ تلاشهای او، تنها و تنها برای هزارهها نبوده، بلکه برای عزت، عظمت و اقتدار مردم افغانستان تلاش میکرد. از این رو، در برابر غول استعمار خارجی و استبداد، انحصارگرایی و زیاده خواهیهای انحصار طلبان داخلی مبارزه و پیکار نمود. این راز ماندگاری شهید مزاری"ره" و اندیشههای آن بزرگ مرد تاریخ سیاسی افغانستان است.