ارزشها و نهادینه کردن آن در سازمان
ارزشها و نهادینه کردن آن در سازمان
عبدالله محمّدی
چکیده:
سازمان ها، جایگاه برجسته ای در ساختار فرهنگی و اجتماعی جوامع پیدا کرده اند. بسیاری از فعالیت های اساسی وحیاتی مربوط به زندگی مردم درسازمان انجام می شود و زندگی بدون وجود سازمان های گوناگون، دردوره کنونی تقریبا ناممکن شده است. با وجود این، دستیابی به موفقیت و پیشرفت همه جانبه وتأمین رفاه و آسایش، به صرف وجود سازمان ها تحقق نمی یابد؛ بلکه برای این منظور به سازمان های کارآمد و اثر بخش نیاز است . برای آنکه سازمان ها بتوانند در شرایط کنونی در محیط خود پایدار بمانند و در بلند مدت نیز قادر باشند با محیط خود سازگار و پیوسته، توانایی لازم را برای بقای خود ایجاد کرده وگسترش دهند، لازم است از سلامت سازمانی برخور دار باشند. یکی ازراهکارهای اساسی برای تحقق این منظور ، نهادینه شدن ارزش ها در سازمان است . ودر واقع می توان گفت این ارزش هایند که در جوامع مختلف از جمله جامعه اسلامی ، نحوه مناسبات فردی واجتماعی را شکل داده و نحوه مدیریت را نیز تحت تأثیر خود قرار می دهد .
بنابراین اگر ارزشها شناخته نشوند ویا شناخت درستی از ارزشها نداشته باشیم، نمی توان برنامه ریزی درستی نمود تا چه رسد به اینکه سایر بخشهای دستگاه های اجتماعی و یا امورات دیگر را جهت داد.
واژگان کلیدی: نهادینه کردن ، ارزش، سازمان، کارآمدی.
نهادینه کردن:
نهادینه کردن در لغت به معنی تثبیت کردن و جا انداختن است(دهخدا). و در اصطلاح عبارت است از فرایند منظمی از هنجارها، پایگاه ها و نقش های به هم پیوسته ای که جامعه آن را پذیرا شده است. که از این طریق ، رفتارهای خود انگیخته و پیش بینی نا پذیر، جای خود را به رفتارهای نظام یافته وپیش بینی پذیر میدهند.(نشریه مدبّر،1393، ش1، ص127)
سازمان:
سازمان در لغت به مجموع کارمندان و دستگاه ها و شعب یک اداره یا بنگاه که با همکاری یکدیگر، کارهای خود را با نظم و ترتیب انجام دهند ، اطلاق می شود (عمید،1363) اما در اصطلاح، تعاریفی گوناگونی از آن ارائه شده است به عنوان نمونه:
سازمان: پدیده اجتماعی به شمار می آید که بطور آگاهانه هماهنگ شده و دارای حدود ومرزهای نسبتا مشخص بوده و برای تحقق هدف یا اهدافی، بر اساس یک سلسله مبانی دائمی فعالیت می کنند (رابینز،1377،ص21) .
ویاسازمان: یک نهاد اجتماعی است که مبتنی بر هدف می باشد وساختار آن به صورت آگاهانه طرح ریزی شده است و دارای سیستم های فعال و هماهنگ است و دارای مرز های شناخته شده است که با محیط خارجی ارتباط دارد (ریچارد ال دفت، 1377،ص19).
ارزش:
ارزش در زبان انگلیسی به " value " به معنای رتبه، قدر وگرامی داشتن است ودر زبان عربی از آن به " القیمة " یاد می شود.
ویا ارزش ها غالبا به ایده هایی اطلاق می شوند که انسانها درباره خوب و بد، مطلوب و نامطلوب دارند. برای ارزش نیز مانند اکثر مفاهیم دیگر تعاریف گونانی ارائه شده است که به مواردی از آن اشاره می شود:
ارزش ها، نظام هایی از نمادهایی هستند که در قالب ایده های انتزاعی اخلاقی مربوط به خوب و بد، مناسب ونامناست، درست ونادرست سازماندهی شده اند. این نمادهای اساسی مشترک عبارتند از : زبان ، تکنولوژی ، عقیده ، هنجار ، دخیره های علمی و...
در اصطلاح جامعه شناسی، «ارزش» عبارت است از چیزی که مورد پذیرش همگان است . ارزش اجتماعی ، واقعیت ها و اموری را تشکیل می دهند که مطلوبیت دارند ومورد درخواست وآرزوی اکثریت یک جامعه است .
ارزش های اجتماعی به مدلهای کلی رفتار ، احکام جمعی و هنجارهای کرداری که مورد پذیرش عمومی وخواست جامعه قرار گرفته اند اطلاق می شوند (دهکردی،1388،ص17) .
از نظر اندیشمندان فلسفه اسلامی، ارزش ها یک سلسله اصول کلی، ثابت ومطلقی اند که تحت هیچ شرایطی تغییر نمی کنند اما مصداق آنها تغییر پذیر است. از این منظر، ملاک کلی ارزش اخلاقی، مصلحت عمومی فرد وجامعه ومصلحت واقعی انسان است. یعنی هرچیزی که موجب کمال واقعی انسان است، نه چیزی که دلخواه افراد و مورد پسند آنها . در نظام اسلامی ، هدف کسب رضای خداست . در این نظام ، ارزش ها نه کاملا مطلق وثابت اند که در هیچ شرایط زمانی ومکانی تغییر نکنند ونه اینکه همیشه تابع شرایط زمانی ومکانی باشد، بلکه اصول آن ثابت و مصداق آنها متغیرند(مصباح یزدی ،1376،ص230) .
معیارهای مطلوبیت و مفیدیت
1.سازکاربودن با طبیعت ونهاد انسان؛ ازمیان طبیعت های اوّلیه وثانویه، که گاهی برنهاد وطبیعت انسانی، عقل حاکم است وگاهی شهوت و غضب و گاهی هم وهم و خیال؛ و طبایع مختلف افراد نیز بر همین اساس است. اما منظورما همان طبیعت و نهاد عقلانی و رحمانی انسان در رابطه با ارزشها مطرح است که مطلوبیت آن پایدار است.
2. مؤثربودن دراصل حیات انسان وتداوم آن ؛ یعنی هر چیزی که اصل حیات انسان را از لحاظ کمّی و کیفی حفظ بکند و ضامن بقاء آن باشد برای انسان ارزش است.
3. امکان دسترسی به آن بدون تلاش و به طور رایگان؛ یعنی چیزی برای انسان مطلوب و ارزشمند است یا مطلوبیت و مفیدیت دارد که تحصیل آن نیاز به تلاش داشته باشد..
4. امکان فهم وادراک عقلانی انسان از آن؛ یعنی هر چیزیکه خارج ازدایرة فهم و ادراک انسان باشد از لحاظ مطلوبیّت و عدم مطلوبیّت، در حوزة بایدها و نبایدهای ارزشی او قرار نمیگیرد. ادراک انسان گاهی عقلانی است و گاهی ادراک انسان به کمک وحی است ، پس هر چیزیکه از دایرة وحی و عقل فراتر باشد ارزش محسوب نمیشود. چون سطح ادراک و فهم افراد به طور مستقل از وحی متفاوت خواهد بود لذا سطح ارزشهای مطرح شدة هر فردی متفاوت است بر همین اساس تکالیف اخلاقی و ارزشی افراد نسبت بهم متفاوت است.
5. مورد التفات وتوجه بودن ؛ یعنی چیزی برای انسان ارزش است که مورد التفات و توجه او قرار بگیرد ، و آن چیز ، در مقایسه موارد دیگر برای انسان مهم باشد. (لطفی1390،ص15)
انواع ارزش:
برای ارزش از جهات مختلف ، انواع متفاوتی بیان شده است . که درذیل، به برخی از مهمترین آنها اشاره می شود : 1. ارزش ابزاری؛ اموری که به سبب ابزارو وسیله بودن یا مقدمه بودن شان برای وصول به ارزش های دیگر ارزشمند است .2. ارزش های غایی؛ ارزش هایی که به خودی خود و به مثابه یک هدف ارزشمندند . 3. ارزش ذاتی ؛ ارزش هایی که از ذات شیئ نشأت می گیرد؛ مثل ارزشمندیّ ذاتی عدالت و ضدارزش بودن ظلم. 4. ارزش غیری ؛ ارزش هایی که ارزش خود را از غیر دریافت کرده اند وذات آنها مقتضی خوبی وبدی یا زشتی و زیبایی نیست . بنابراین می توان با تغییر اعتبار وحیثیت ، آنها را تغییرداد . (لطفی ،1390،ص27)
رابط ارزش و واقعیت
یکی از مهم ترین مباحث ارزش شناسی، بررسی وشناخت رابطه ی ارزش و واقعیت است. اندیشمندان این حوزه از دیرباز با این پرسش اساسی رو برو بوده اند که چه رابطه ی میان ارزش و واقعیت وجود دارد . آیا ارزش ها واحکام ارزشی، امور اعتباری ، قراردادی ودلبخواهی اند؟ یعنی ورای احساسات وامیال و سلایق افراد یا قراردادهای اجتماعی ویا امر ونهی آمر و ناهی ، هیچ واقعیتی ندارند؟ یا آن که حقایق عینی، واقعی وخارجی دارند؟ ودر صورت دوم ، آیا ما به ازای خارجی دارند یا آن که به اعتبار وجود خارجی منشأ انتزاعشان در خارج موجودند ؟ به طور کلی نظریاتی را که درباره ارتباط میان ارزش و واقعیت بیان شده است ، می توان در سه دسته جای داد :
1. عینیت ارزش ها ؛ برخی معتقدند ارزش ها، اعم ارزش های هنری ، اخلاقی ، حقوقی، دینی وامثال آن ، اموری عینی وخارجی اند ؛ یعنی از نوع مفاهیم ماهوی بوده وما به ازای خارجی دارند (.نیوتن،1366،ص33)
2. جدا انگاری قلمرو ارزش ها و واقعیت ها ؛ طیف گسترده ای از صاحب نظران ومکاتب ارزش شناسی بر این باورند که ارزش ها، امور ذهنی بوده و هیچ گونه ارتباطی با واقعیات های خارجی ندارند. ارزش ها ناظر به قلمرو احساسات وخواسته های فردی یا جمعی و امثال آن هستند ، در حالی که واقعیت ها به کلی با این امور بیگانه اند. جوشش آب در دمای صد درجه هیچ ربطی به خواست واراده ما وقرارداد اجتماعی یا امر آمر امثال آن ندارد . اما ضد ارزش دانستن سقط جنین ، بی حجابی ودروغ گویی به خواست ها وسلایق فردی یا قراردادهای جمعی وامثال آن وابسته است .(کروچه،1372،ص53)
3. انتزاعی بودن ارزش ها؛ سومین دیدگاه درباره ارتباط میان ارزش و واقعیت که مورد پذیرش صاحب نظران مطرح مسلمان است این است که ارزش ها از نوع مفاهیم فلسفی اند ، از این رو هرچند مابه ازای خارجی وعینی ندارند، دارای منشأ انتزاع خارجی هستند. براین اساس، مفاهیم ارزشی نیز مانند مفاهیم فلسفی با تلاش و تأمل عقلانی و احیانا با انجام مقایسه هایی به دست می آید.واختلاف در ارزش گذاری ها نه معلول اختلاف درامیال و سلایق و قراردادها ، بلکه به دلیل اختلاف در باورها، ناظر به واقع یا معلول اشتباه در تشخیص مصادیق می دانیم واز این رو معتقدیم که را برچیده شدن این نوع اختلافات ، تصحیح درک همگان از کمال مطلوب وراه های وصول به هدف نهایی وهم چنین تن دادن به پیام معصومان الهی است (فتحی ،1374،ص36).
معیار و مبانی ارزشها ازدیدگاه های مختلف
نهادینه کردن ارزشها در سازمان یا افراد سازمانی ، از دیدگاههای مختلفی بررسی میشود. هر دیدگاه یا مکتبی، در رابطه با ارزشها معیار و ملاک خاصّی دارد. به عبارت دیگر ، معیار هر دیدگاهی با دیدگاهی دیگر ، متفاوت است. اشاره به تعدادی از تئوری های رایج بخوبی ادعای فوق را ثابت می کند.
1. مکتب یا تئوری لذت گرایی:
لذت گرایان براین باورند که یگانه معیاری که می توان با آن، ارزش افعال آدمی را محاسبه کرد، لذت است. به عبارت دیگر ، تنها حالات خوشایند وناخوشایند نفس را می توان دارای مطلوبیت یا نا مطلوبیت ذاتی دانست. بنابراین ، اصل بنیادین لذت گرایی را می توان چنین صورت بندی کرد که «عمل ورفتار درست ، عملی است که دست کم به اندازه هربدیل دیگری، غلبه ی لذت بر الم را درپی داشته باشد (مصباح یزدی ، 1393،ص 107)
2. مکتب یا دیدگاه حقوقی:
در این دیدگاه تاکید بر این است که اصلی ترین و پایهای ترین حق انسان ، حق آزادی است. هرآنچه که برای انسان آزادی عمل بیاورد ارزش است و هرچیزی که آزادی انسان را محدود بکند ضدارزش است و برای انسان مطلوبیت ندارد.
در بحث سازمان ، از آنجایی که یکی از عواملی محدودکننده ی آزادی انسان، سازمان است، این سؤال مطرح میشود که چه اقدامات و فعالیتهایی را در سازمان انجام بدهیم که افراد و کارکنان در درون سازمان احساس آزادی بکنند؟ برای این منظور، راهکارهای زیرمطرح میشود:
v مقررات زدایی
v مجازی کردن سازمانها
v بحث سیال و شناوری کردن مشاغل
v بحث غنی سازی مشاغل
v بحث افزایش حیطة نظارتها یا به احداقل رساندن نظارتها
v تمرکززدای(تفویض اختیار)
v خود کنترلی یا خود مدیریتی(لطفی ،1390، ص45)
3. . مکتب منفعت گرایی یا سود انگاری:
طبق مبنای این دیدگاه ، هر آن چیزیکه در مرحلة عمل برای فرد، گروه، سازمان، جامعه و حکومت منفعت و سود داشته باشد ارزش و مطلوب است. در غیر این صورت هیچ مطلوبیتی ندارد. به بیان دیگر ، اصل سود به این معنی است که ما باید در همه ی اعمال خود به دنبال آن باشیم که بیشترین غلبه ممکن خیر بر شر را در کل جهان محقق کنیم . یعنی افزون بر لذایذ شخصی ، منافع ولذایذ دیگران را نیز در نظر داشته باشیم. زیرا اگر جامعه در تزلزل ونگرانی باشد وافراد امنیت وآرامش نداشته باشند ما نیز نمی توانیم امنیت وآرامش داشته باشیم. حد اقل این است که نمی توانیم برای مدت زمان زیادی به صورت فردی ، امنیت وآرامش وسود خود را حفظ کنیم (مصباح یزدی ، 1393،ص 164)
4. مکتب یا دیدگاه تئوری عدالت:
در این مکتب انصاف و عدالت و برابری و مساوی انگاشتن همة افراد، شاخصی برای سنجش ارزشهاست وهر امر، وقتی دارای ارزش است که موجب نابرابری و بیعدالتی و تبعیض در سازمان نشود. لطفی ،1393، ص47)
5. پذیرش وجدان عمومی:
طبق این دیدگاه و نظریه، مبنای ارزشها در یافت وجدان انسان آنهم وجدان عمومی و جمعی است. یعنی هر فعلیکه مورد تأیید وجدان بشر یعنی وجدان حد اکثری انسانها در یک دوره یا دوره های متوالی قرار بگیرد ارزش است واز آن طرف هر چیزی را که وجدان بشر نفی یا انکار کنند ضدّ ارزش است. (همان ) و طبق این نظریه(پذیرش وجدان عمومی)؛ راهکار نهادینه کردن ارزشها در سازمان، تمرکز روی وجدان عمومی سازمان یعنی احیای وجدان افراد سازمانی و فعال کردن آن است.(همان)
6. تئوری قدرت:
در این دیدگاه، قدرت مبنای ارزش و ضعف، مبنای ضد ارزش است. یعنی هر فعلکه منتهی به قدرت بشود یا در مسیر قدرت باشد چه برای کسب قدرت یا برای حفظ و توسعة قدرت باشد ارزش است و هر فعلکه به نوعی موجب ضعف یا در مسیر ضعف قرار بگیرد ضد ارزش است. براین مبنا، «قدرت» جوهرة ارزش است و آنچه که مطلوب بالذات انسان است کسب قدرت است و حتی بقاء اصل حیات انسان تابع میزان قدرتی است که به دست میآورد. جای این شبهه باقی است که اگر فردی ذاتا به دنبال کسب قدرت است و قدرت برای افراد انسانی موضوعیت دارد، آیا در مرحلة عمل ، موجب تضاد، تعارض، اختلاف و سیطرة تفوق و ظلم و تعدی نخواهد شد؟ براین اساس، خود قدرت ضد ارزش و یا منشأ ضد ارزشها بشود«کلّا إنّ الإنسان لیطغی أن رآه استغنی» احساس بی نیازی یعنی رسیدن به حدی از قدرت که از همة دیگران فراتر میشود که سرانجام منتهی به طغیان میشود. در حالیکه طبق این دیدگاه ، قدرت منشأ ارزش است.(همان)
7. تئوری پذیرش و حیانی:
در این دیدگاه، تأکید بر این است که انسان به تنهایی یعنی انسان منفصل از وحی، قدرت و توان شخصی و اقدام به مطلوب واقعی را ندارد و بدون کمک و تأیید وحی خصوصا در حوزة ارزشها یعنی بایدها و نبایدها، دچار اشتباهات اساسی میشود. بنابراین ، هرآن چیزی که وحی تأیید یا بیان کند ارزش(معروف) است. و هر آن چیزی را که وحی نفی یا انکار بکند ضد ارزش است.
طبق این دیدگاه اگر بخواهیم ارزشهای اسلامی را درسازمان، نهادینه بکنیم ، بهترین راهکار نهادینه کردن ارزشها در سازمان، آموزش و مأنوس کردن کارکنان و افراد سازمانی با آموزههای وحیانی است. و مخاطب گزارههای وحیانی هم فقط شخصیتهای حقیقی نیست بلکه شخصیتهای حقوقی(مثل قوم، امت که بدون افراد وجود خارجی ندارد.) نیز مخاطب گزارههای وحیانی است و دارای احکام فقهی و اخلاقی هستند.(همان)
ارزش هاى اسلامیدر مدیریت
وقتى ارزش هاى اسلامیدر ارتباط با مدیریت مطرح میشود منظور این است که اسلام ارزش هایى را ارائه کرده که باید آنها را پذیرفت و به کار بست. این ارزشها چه ما آنها را بخواهیم و چه نخواهیم معتبر است. و چنین ارزشهایى چه بدانیم و چه ندانیم، وجود دارند. بنابراین، نظریه اى که معتقد است ارزش تابع خواست و سلیقه افراد و گروه هاست، مورد پذیرش اسلام نیست. ارزشهایى که اسلام ارائه میدهد یا مربوط به فرد و زندگى فردى است یا مربوط به جمع و زندگى اجتماعى اند و با توجه به بحث نهادینه شدن ارزشها در سازمان، مراد از ارزش، ارزش های اجتماعی است. ارزشهاى اجتماعى داراى دو مبنا هستند:
1. مبناى اول ، بینشها
2. مبناى دوم ، گرایشها
یعنی هر ارزشى از یک پایه بینشى و نگرشى و یک پایه گرایشى ساخته میشود. از انضمام این دو ، ارزش به وجود میآید. ارزش واسطه اى بین بینش و گرایش انسان با کنش اوست.(مصباح یزدی، 1375)
اصول ارزش هاى اجتماعى در اسلام
ارزشهاى اجتماعى اسلام بر سه اصل بینشى استوار است:
اصل اول: اعتقاد به این که تمام انسانها بنده خدا هستند. وقتى انسان معتقد شد که سایر انسانها، مانند خود او، آفریده خدا و همه بنده او هستند و خداوند متعال به تمام مخلوقات و بندگانش نظر لطف و رحمت دارد و اصلاً آنها را بر اساس رحمت خویش آفریده است، همان گونه که فطرتاً به آفریدگار خود محبت و علاقه دارد، نسبت به آفریدگان او هم، که آثارى از وجود و رحمت او هستند، علاقه مند میشود. انسان مؤمن و موحّد بر اساس این بینش، عاطفه خاصى نسبت به همه انسانها پیدا میکند. این یک اصل بینشى است که بر اثر گرایش انسان دوستانه پدید میآید.
اصل دوم: بینشهایى که زمینه ساز ارزشهاست. مثلاً اعتقادبه اینکه همه انسانها ازیک پدرو مادر متولّد شده اند و همه آنها تکویناً خواهر وبرادرند ، با واسطه یا بدون واسطه. وقتى انسان باور کرد که با تمام انسانها، به شکلى خواهر و برادر است و همه با هم یک خانواده بزرگ را به وجود میآورند به دنبال این بینش، عاطفه اجتماعى دیگرى، که عاطفه فامیلى است، در انسان پدید میآید. همچنین گرایش دیگرى نیز بر اساس این خویشاوندى در انسان پدیدار میگرد؛ بدین صورت که همه انسانها را از آن نظر که خویشاوند خودش هستند دوست میدارد.
اصل سوم: برادرى ایمانى. این اصل صرفاً اسلامیاست ، بخلاف دو اصل پیشین که کم و بیش در ادیان دیگر نیز مورد پذیرش است. اسلام علاوه بر آنکه همه انسانها را فرزندان یک پدر و مادر میداند و در نتیجه، همه را برادر و خواهر و برادرزاده وخواهرزاده به حساب میآورد ، معتقد است که در میان مسلمانان، رابطه معنوى خاصى برقراراست که موجب میشود روح انسان با ارواح انسانهاى دیگر که هم کیش و هم دین او هستند رابطهاى داشته باشد؛ رابطه معنوى وقلبى بین دلها و جانهاى مؤمنان: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیكُم»(حجرات، آیه 10) ارزش هاى عام اجتماعى اسلام، ارزشهایى که بدین گونه پدید میآید ریشه و اساس همه شان، محبت متقابلى است که بین انسانها بر اساس سه اعتقاد مذکور تحقق پیدا میکند. هر قدر انسان به این روابط بیشتر توجه داشته باشد و به مقتضاى این روابط بیشتر عمل کند آن عواطف بیشتر تقویت خواهد شد.(مصباح یزدی ، پیشین)
ارزش هاى اجتماعى
ارزشهاى اجتماعى که در اسلام مطرح است به طور کلی به دو بخش تقسیم میشود. به عبارت دیگر، هنگامیکه ما رابطه انسانها را با یکدیگر در نظر میگیریم و رفتار آنها را نسبت به هم ملاحظه میکنیم، اسلام میفرماید که بر این روابط و رفتارهاى متقابل، باید دو اصل حکومت کند. لذا، در حقیقت دو ارزش عام وجود دارد که بر تمام رفتارهاى انسان حاکم است:
1. رابطه عدل و قسط
2. رابطه احسان (به انسانها)
وقتى انسانها در زندگى اجتماعى با هم همکارى میکنند، اثر کارشان به خودشان باز میگردد. زیرا میخواهند از نتیجه کار وفعالیتشان بهره ببرند . اصلى که باید بر این روابط حاکم باشد اصل عدالت است. یعنى هر یک از افراد به نسبت کارى که انجام داده و زحمتى که متحمل شده باید از بازده و نتیجه کارش بهره مند شود. به صورتی که اگر کسى کار بیشترى را انجام داده و زحمت زیادى متحمل شده است نتیجه کمترى بگیرد به او ظلم شده و این یک ارزش منفى است.
تحقق این امر در صورتى است که همه افراد و اعضاى مجموعه فعّال باشند ولى در جوامع گوناگون انسانى یا در اجتماعات گوناگون، چنین نیست که همه افراد آن جامعه به یک شکل فعالیت قابل توجهى داشته باشند. مجموعه هایى از انسانها وجود دارد که برخى از افراد آن مجموعه براثر حادثه یا پیشامدی نمیتوانند مانند گذشته فعالیت کنند. در این مورد ، چه کارى باید انجام داد؟ آیا او باید از گرسنگى بمیرد؟ آیا چون این عضو جامعه خانواده براى امرار معاش خانواده اش نمیتواند فعالیت اقتصادى انجام دهد یا باید به همان نسبت که کار نمیکند از مزایاى آن محروم باشد؟! در چنین مواردى، جاى عمل به عدل نیست، بلکه اصل دیگرى به نام اصل احسان حاکم است. این یک طرز فکر غیر اسلامیاست. اما اسلام میفرماید که افراد عاجز قاصر، که نمیتوانند به اندازه کافى فعالیت کنند، سایر آحاد جامعه باید به آنها احسان نمایند. خداوندمیفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى»(نحل ، آیه 90) تنها عدل مورد نظر خداوند نیست، بلکه به احسان نیز امر فرموده است. اگر تنها عدالت ارزش به حساب میآمد در این صورت ، ضعفا و قاصران باید نابود میشدند، زیرا آنها کارى انجام نمیدهند تا سهمیببرند. (مصباح یزدی ، پیشین)
ویژگی های نظام ارزشی اسلام
1. فراگیری و شمول؛ نظام ارزشی اسلام، نظامی فراگیر و عام است : ارتباط انسان با خدا ، با خلق، با خانواده، با خود، با جامعه وحتی روابط بین الملل، ارزش های ثابت ومعینی دارند؛ یعنی هیچ مسأله ای از مسایل زندگی انسان نیست که تحت پوشش ارزشهای اخلاقی اسلام قرار نگیرد.
2. برخورداری از ارتباط و انسجام کافی؛ در نظام ارزشی اسلام، به خاطر تفکر سیستماتیک، بین اجزاء یک انسجام درونی وجود دارد، در بسیاری از مکاتب دنیا، متغیر هایی مانند پول، شهرت، کسب قدرت ، سود، منفعت، کسب سهم، رفاه، علم داشتن، قهرمانی و... به عنوان ارزش تلقی می شود، درحالی که به صورت ذاتی بین آنها ارتباط وانسجام درونی وجود ندارد. از طرف دیگر طرح ارزشهای جدید وطرد سایر ارزش ها وتغییر وتحول پیوسته وهمیشگی در این مکاتب ، از این واقعیت پرده برمی دارد که مجموعه ارزش های آنها علاوه بر برخوردارنبودن از انسجام ، ملاک معقول ومنطقی نیز ندارد ، بلکه تابع میل وهوس مردم است، اما بین ارزش های اسلامی آن چنان ارتباط معقول ومنطقی وجود دارد که می توان مجموعه ارزش ها را به صورت درختی ترسیم کرد که داری ریشه ای قوی ومستحکم وتنه ای قدرتمند است که جهت حرکت تمامی شاخه ها نیز به سمت بالااست .
3. قابلیت تبیین عقلانی؛ سومین ویژگی نظام ارزشی اسلام این است که قابل تبیین واستدلال است . تبیین عقلانی ارزش ها تنها زمانی ممکن است که بتوان رابطه ی بین ارزشها و واقعیت کشف کرد، اگر ارزشها صرفا تابع قرارداد باشند، هیچ رابطه ی منطقی نداشته باشند، نمی توان آنها راتبیین عقلانی کرد که ارزش های اسلامی از این ویژگی برخوردار است.
4. تبیین لذت وسود نامحدود؛ یکی از نقد های جدی مکاتب اخلاقی این است که تنها به یک بعد از ابعاد وجودی انسان ها پرداخته اند. به عنوان مثال، نظریه لذت گرایی، تنها بریک بعد از نیازهای انسان تکیه کرده وآن را به عنوان ارزش اخلاقی ذکرکرده یا مکتب منفعت گرایی که می گوید هرچیزی که دارای سود ومنفعت مادی باشد ارزشمند وهرعمل یا شیء که منفعت مادی نداشته باشد بی ارزش است. نظام ارزشی اسلام نیز اصل منفعت را می پذیرد امّا سود را اعم از مادی ومعنوی می داند. سود ومنفعت درمنطق اسلام ابزار و وسیله ای برای رسیدن به هدف های بلند مدت وعالی است .
5. حسن فعلی وفاعلی ؛ معمولا در مکاتب اخلاقی، معیار قضاوت درمورد ارزش داشتن یا بی ارزش بودن یک رفتار، نفس عمل ونتایج آن است، بدون اینکه انتساب آن به فاعل وانگیزه ونیت فاعل مطح باشد . اما دیدگاه اسلام، تنها معیار ارزش، حسن فعلی نیست، بلکه باید حسن فاعلی نیز مد نظر قرار گیرد. بنابراین، در نظام ارزشی اسلام، «عمل» در کنار «نیت» مطرح است.
6. مراتب داشتن ارزش ها؛ یکی از ویژگی های نظام ارزشی اسلام این است که ارزشها دارای مراحل ومراتبی هستند، درحالی که در بسیاری از مکاتب اخلاقی، این امر بین ارزش داشتن یا نداشتن دایر است وارزش را دارای یک مرحله می دانند مثلا در مکتب «کانت» اگر انجام کاری فقط برای اطاعت ارحکم عقل وندای وجدان باشد ارزشمند است، اما اگر اطاعت از حکم عقل همراه با ارضای عواطف باشد، دیگر ارزشی نخواهد داشت، بنابراین، فداکاری مادربرای فرزندش، از آنجا که برای ارضای عواطف مادر است، عملی بی ارزش است. درحالی که در دین مبین اسلام هریک ازاین رفتارها مرحله ای از ارزش را دارا است. زیرا مراتب ارزش اخلاقی در مکتب اسلام طیف وسیعی از ارزش را شامل می شود که می توان برای آن مراحلی بی نهایت قایل شد.(مصباح یزدی ، 1393، ص352-357)
رویکردهای نهادینه کردن ارزشها در سازمان
1- انسان موجودعاطفی واحساسی است ؛ رفتارهای او بر اساس غرایز امیالی و کشش درونی شکل میگیرد. بنابراین، در فرایند نهادینه کردن ارزشها، تمرکز روی احساسات و عواطف و برنامه ریزی برای ایجاد انگیزش روانی و احساسی در افراد، شرط اصلی برای نهادینه کردن ارزشهاست وتحریک غواطف و نگهداشتن احساسات دراین راستا ضروری است.
2- انسان موجود خرد ورز و عقلانی است ؛ رفتارهای انسان براساس شناخت و سنجش و مصلحت و مفسدة مترتب برآن شکل میگیرد. در این نگاه:
الف) انسان موجود حسابگر و عقلانی است.
ب) رفتارهای او بر اساس نتیجة حسابگری یعنی عقلانیت شکل میگیرد (تشخیص مصلحت و مفسده) بنابراین ، در فرایند نهادینه کردن ارزشها و تضمین و ثبات رفتارهای مطابق با ارزشها ، باید تأکید و تمرکز روی نتایج و ثمرات ارزشها بشود.
3- انسان موجود اجتماعی است؛ رفتارهای او بر اساس واکنش محیط به ویژه هم نوعان شکل میگیرد. بنابراین، برای تثبیت و تضمین رفتارهای ارزشی باید از طریق اصلاح و بهسازی ساختارها و بهبود قوانین و مقررات و کنترل روابط و تعاملات اجتماع عمل کرد. لذا براساس این مبنا اگر بخواهیم ازشی را در سازمان نهادینه بکنیم باید تعاملات محیطی را کنترل بکنیم؛ زیرا رفتارهای انسان محصول تعاملات محیطی است.
4- سازمان موجودفنی اجتماعی است؛ به تبع آن ، انسان سازمانی، انسان فنی اجتماعی است که عوامل فنی و عوامل انسانی در هم تنیده میشود برای انسان سازمانی یک هویّت خاصی سازمانی را میدهد. بنابراین ، برای تثبیت و تضمین ارزشها و رفتارهای خاصی مطابق با آن ارزشها در انسان سازمانی باید علاوه بر عوامل انسانی یا ماهیت انسانی باید فرهنگ و محیط سازمانی ساختار و تشکیلات سازمان قوانین و مقررات سازمانی امکانات و تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری سازمان نیز مورد توجه قرار بگیرد.(لطفی ، ص43-44)
فرایند نهادینه کردن ارزشها درسازمان
فرایند نهادینه شدن یا نهادینه کردن ارزشهای اسلامی در سازمان از یک شبکة عوامل یا مجموعة عواملی که درطول یا در عرض هم هستند تأثیر میپذیرند و کمیّت و کیفیت میزان تأثیر گذاری آن عوامل در فرایند نهادینه شدن یا نهادینه کردن میباشد. نکته قابل توجه اینکه ارزشها از عوامل متعددی مانند: وحی ، احساس، عقل، اجتماع ودانش و تکنولوژی (نهاد یا حکومت) حدوثا و بقاءَ متأثر میشوند. به عبارت دیگر، عوامل شکل گیری ارزشها در هر فرد، گروه، سازمان، حکومت و جامعه عباتند از: همین عوامل پنجگانة مذکور، یا به عبارت دیگر ، در تغییر و تحول ارزشها در هر سطحی عوامل پنجگانه مؤثر میباشد.
در امر نهادینه کردن ارزشها درسازمان باید عوامل پنجگانة زیر را به کار گرفت:
- مدیریتی دینی یا وحی(یعنی مدیریت ارتباط وحی با جامعه).
- مدیریت عواطف و احساسات.
- مدیریت عقل یا تجربه.
- مدیریت اجتماع یا جامعه.
- مدیریت دانش و تکنولوژی متأثر میباشد.(همان، ص 49).
الگوها برای نهادینه کردن ارزشها در سازمان
به طور کلی در نهادینه کردن ارزشها در سازمان، هنوز مدل خاصی مطرح نشده است. اما دو الگو در حوزة اخلاق مطرح شده است که می تواند زیر ساخت نهادینه شدن ارزشها قرار بگیرد:
الف) مدل کلارک:
این مدل در سال 2003 میلادی تحت عنوان ویژگیهای اخلاقی بودن یا اخلاقی شدن سازمانها مطرح شده است که دارای ویژگیهای زیر میباشد:
1. استانداردکردن کدهای مطلوب اخلاقی وارزشی در سازمان؛ یعنی سازمانی اخلاقی است که اخلاق در آن دارای استاندارد و کد باشد .
2. آموزش ارزشها واخلاقیات (امور اخلاقی)؛ یعنی سازمانی اخلاقی است که مرتب به مدیران وکارکنان ، اخلاق سازمانی آموزش داده شود.
3. ایجاد کانون های نصیحت و تذکر در موقعیتهای ارزشی مختلف سازمان؛ یعنی ناصحان در موقعیت های اخلاقی ودر صورت نیاز باید در دسترس افراد سازمانی اعم از مدیران اجرایی، عالی وکارکنان سازمان شود .
4. ایجاد سیستمهای قابل اعتماد برای گزارش دهی از وضعیت ارزشی سازمان.
ب) مدل پیشنهادی برای نهادینه کردن ارزشهای اسلامی در سازمان
این مدل، در سال 1383 تحت عنوان«مراحل توسعة اخلاقی سازمانها» مطرح شده است. این دیدگاه عمدتا توصیفی است ، یعنی براساس مطالعاتی که غربیها انجام داده و گزارشهای آنان را در کتابهای اخلاقی سازمان واخلاق مشاغل یا اخلاق حرفهای مطرح کرده اند، وضعیت رشد و توسعة اخلاقی سازمانها را استخراج و توصیف میکند.
1. تعیین وتبیین ارزشهای اسلامی؛ در این مرحله برای نهادینه کردن ارزشها در سازمان ، دوتا مؤلفه داریم:
الف) تعیین؛ یعنی تعیین مصداق معین ارزش که در مقام نهادینه کردن آن در سازمان مشخصی هستیم. برخورداری از یک منطق نظری و عملیای قابل دفاع درفرایند نهادینه کردن، برای اثر بخشی و موفقیت نهادینه شدن، لازم وضروری است.
ب) تبیین؛ مؤلفة دوم ما تبیین ارزشها است. منظور از تبیین ارزشهای تعیین شده برای نهادینه کردن در سازمان، شرح نظری و کاربردی ارزش برای سازمان است به طوری که حد اکثر وفاق و هم افقی ذهنها را در سازمان ایجاد بکنیم و معیارها و شاخصهای دینی برای سنجش و کنترل و تشخیص نهادینه شدن ارزش یا مصادیق عملی آن را نشان بدهند.
2. ابلاغ و بیان ارزش ها؛ پیش فرض این مرحله بر اساس ادبیات دینی ، این است که:
الف) ارزش و یا ارزشهای که ابلاغ نشده است برای عمل سازمانی ، اعتبار و حجیّت ندارد.
ب) ارزشی که برای انسان یا انسانهای سازمانی(اعم از مدیران و کارکنان) تفسیر و بیان و شرح داده نشده است، اثر بخشی مورد انتظار در مرحله عمل را ندارد و نمیشود در صورت تخلف یا انحراف، تنبیه سازمانی یا همان مؤاخذه و توبیخ سازمانی را مطرح کرد. به یک اعتبار یعنی چنین ارزشی ضمانت اجرایی درسازمان ندارد. منظور از ابلاغ ارزشها و بیان آنها در سازمان ، ابلاغ و بیان مستقیم نیست. یعنی منظور این نیست که از طرف مدیریت عالی سازمان مثل سایر آیین نامهها ، بخش نامهها یا مقررات ارزشهای مورد نظر برای نهادینه شدن به سراسر سازمان ابلاغ بشود. چون این ابلاغ مستقیم است و ابلاغ مستقیم در حوزة ارزشها تأثیر معکوس دارد. ابلاغ مستقیم ارزشها در سازمان عبارتند از: ابلاغ و بیان آنها از طریق اسنادرسمی سازمان مانند: بیانیهای مأموریت، اهداف سازمان ، مشاغل سازمان ، شرح شغلها و فرم های عملکرد و ارزیابی آن فرمهای ارتقایی سازمانی و... . است. و ابلاغ و بیان ارزشها به طور غیر مستقیم در سازمان عبارتند از: تزریق ارزشها دراسناد رسمی سازمان نه به عنوان ارزش بلکه با عنوان سند رسمی سازمان باشد. این مرحله از فرایند نهادینه شدن با محوریت «واحد صیانت و ار تقای ارزشها» و «واحد تدوین مبانی و مقررات سازمانی» و همکاری«واحد تحقیق و توسعه» انجام بپذیرد.
3. آموزش و سنجش؛ این مرحله دارایی دو مؤلفة جداگانة است که تحت عنوان: «آموزش و سنجش» مطرح میشود:
الف ) مؤلفة اول این مرحله ، بحث آموزش وآموزش پذیری نسبت به موارد زیر مطرح است:
1. نسبت به ارزشها ،
2. نسبت به انسان سازمانی ،
3. نسبت به سیستم(سیستمهای سازمان).
ب) مؤلّفة دوم این مرحله ، بحث سنجش هست که آیا ارزشها سنجش پذیر هست یانه؟ شاخصها و معیارهای سنجش ارزشها چیست؟ به عنوان مثال، آیا صداقت در فرد یا افراد قابل سنجش هست یا خیر؟ یا اینکه امور کیفی و درونی مانند صداقت، محبّت و لذت و امثال آنها ، قابل سنجش نیست. آیا فعل و انفعالات سازمان یا در واقع عملکرد سیستم قابل سنجش هست یانه؟ مثلا سنجش اثر بخشی سازمان را در نظر بگیرید که امروزه این بحث پذیرفته شده است؛ زیرا بحث اثربخشی سازمان بیانگر سنجش پذیری فعل و انفعالات سازمان است.
مهمتر از آن، سنجش پذیری انسان سازمانی از حیث عملکرد ، شخصیّت و رفتار است و همین طور سازمان. که ما به عنوان یک اصل موضوعی پذیرفتیم که هم شخصیّت و هم رفتار و عملکرد انسان سازمانی قابل سنجش پذیری هست که در سازمان نیز اینگونه است. حالا بحث این است که ، آموزش و سنجش ارزشهای ابلاغ و بیان شده در گسترة سازمان در سطح: الف) فرد؛ ب) گروه؛ ج) سازمان و سیستم؛ د) شخصیّت ، عملکرد و رفتار مطرح است؛ تا فرایند آموزش و سنجش ارزش و یا ارزشها در سازمان انجام نگیرد، امکان نهادینه شدن ارزشها در سازمان وجود ندارد مگر به صورت اتفاقی آنهم در سطح فردی.
مراحل آموزش وسنجش :
برای عملیاتی کردن این مرحله از مراحل نهادینه کردن ارزشها در سازمان اقدامات زیر لازم است:
الف) مطالعه و بررسی، تحقیق و طبقه بندی وضعیت سازمان در مقایسه با مؤلفه های ارزشی ابلاغ شده یعنی احراز خلأها و کاستیهای سازمان در سطوح سه گانه، یعنی فرد ، گروه و سازمان در ابعاد عملکرد و رفتار سازمان نسبت به ارزشهای اسلامی. بنابراین ، باید بررسی و مطالعه بکنیم که سازمان مثلا با صداقت چقدر فاصله دارد.
ب) برنامه ریزی، دوره های آموزش ارزشها به تناسب نتایج حاصل از تحلیل و بررسی وضعیّت بند یک(بررسی و مطالعه و طبقه بندی سازمان).
ج) سنجش میزان اثر بخشی دروه های آموزشی به تناسب هریک از گروهای برگزار شده.
د) برگزاری دوره های آموزشی با هدف ایجاد بینش و نگرش(به تناسب مؤلفه های ارزشی) و قدرت تشخیص و تطبیق مؤلّفهها در مرحلة عمل با تأکید بر ارزیابی محتوای برنامه و سنجش نتایج حاصل.
هـ) نظارت بر میزان التزام عملی و آموزه های ارزشی و سنجش میزان افزایش، کارآیی و اثر بخشی میزان انتظار:
الف) در حین اجرای برنامه(کنترل صحّت اجرای برنامه).
ب) نظارت بر تحقق اهداف و نتایج مورد انتظار(التزام عملی ، بینش و نگرش و قدرت تشخیص و تطبیق) که آیا عمل صادقانه، اثر بخشی مورد انتظار را دارد یا نه که این از همه مهمتر است.
4. تقویت وتوسعه ؛
در واقع با انجام سه مرحلة یاد شده، ارزشها در سازمان نهادینه شده اند یا حد نصاب(حد اقل) فرایند نهادینه شدن ارزشها در سازمان سپری شده است. فرایند نهادینه شدن دارای بخش حدوث و ایجاد یا تحقّق و بخش بقاء و تداوُم است. فرایند نهادینه شدن پدیدهای است که اصل حدوث و بقاء و تداوم آن، وابسته برعوامل ایجاد کننده میباشد. برای عملی شدن این مرحله(یعنی مرحلة چهارم) ، اقدامات زیر لازم است:
الف) شناسایی و ظرفیت سنجی ابزارهای انذاری و تبشیری(رسمی و غیر رسمی) سازمان برای حفظ و ارتقایی ارزشها از طریق واحد تحقیق و توسعه و صیانت از ارزشها.
ب) سازمان دهی و هدایت مجموعة ظرفیتهای رسمی و غیر رسمی موجود سازمان در راستای حفظ و ارتقایی ارزشها از طریق حوزة ریاست سازمان و با نظارت مستقیم رئیس سازمان.
ج) شبیه سازی الگوها و نمونههای ارزشی در موقعیّتهای مختلف ارزشی سازمان باهدایت و نظارت کانون «ناصحان و مشاوران اخلاقی» سازمان(متشکّل از مشاوران و شخصیّتهای اخلاقی) که علاوه بر واحد صیانت و ارتقای ارزشها، باید در مرحلة تحقیق و توسعه ایجاد بشود. منظور از شبیه سازی یعنی ایجاد الگوهای عملی در سازمان است یا برنامه ریزی و ایجاد اُسوهها و نمونه های ارزشی در سازمان.
د) برجسته سازی مشهود و مستند موفقیّتهای ارزشی سازمان در قالب واحدها و گروه های کاری سطوح مدیریتی ، مدیران و کارکنان و مزیت های رقابتی سازمان با مسؤلیّت واحد تحقیق و تو سعه و صیانت ارزشها و واحد ارتباطات و اطلاع رسانی سازمان. این سه تا واحد مسؤلیّت برجسته کردن موفقیّت های سازمان در بخش نهادینه شدن ارزشها را دارند.
5. بازنگری واصلاح هدفمند؛
پیش فرض ها:
1. پیشفرض اول این است که ، هرفعالیّت یا عمل انسانی چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی و جمعی و به تبع آن هر فعالیّت سیستمی، ارگانیک یا مکانیک که در طیّ زمان انجام میگیرد؛ نیازمند بازنگری و اصلاح میباشد.
2. پیش فرض دوّم این است که هر بازنگری یا ارزیابی و اصلاح ، میبایست سیستمی و نظام مند انجام بگیرد؛ زیرا هر آن چه که از جانب فرد ، جمع یا سیستم تحقّق پیدا میکند ، پدیده چند متغیّره یا چند وجهی است و مجموعة از عوامل یا زنجیرة از متغیّرها ، در آن اثر میگذارد. برای عملیاتی شدن این مرحله ، اقدامات زیر لازم میباشد:
1. طرّاحی و استقرار سیستمهای گزارشگری و گزارش دهی اخلاقی که در واقع همان در یافت و ارسال پیام است.
2. تهیّة گزارشهای تحلیلی از وضعیّت و موقعیّت های اخلاقی سازمان.
3. تهیّة گزارشهای تحلیلی از پیشرفت اخلاقی سازمانهای رقیب و همسو(چیزیکه نوعا در سازمانها از آن غفلت میشود).
4. تجزیه و تحلیل گزارشها و استخراج قوتها و ضعفها و فرصتها و تهدیدهای اخلاقی سازمان.
5. اطلاع رسانی از وضعیّت اخلاقی سازمان با حذف نشانهها و کدهای رهگیری؛ یعنی ، اوّلا مصداق مشخص نشود ، ثانیا اطلاع رسانی بیرونی اصلا نباید انجام بگیرد ، ثالثا ، باید داخلی باشد و رابعا ، کدهای رهگیری باید حذف بشود.
6. برگزاری جلسات رسمی و غیر رسمی ، تقدیر ، تکریم و نقد و تحلیل.
7. تهیّه و تنظیم برنامة جامع و اقدامات اصلاحی و تکمیلی بر اساس گزارشها و جمع بندیها.
8. ابلاغ برنامة جامع به واحد های سازمان از طریق رئیس سازمان و با مشاوره و واحدهای تحقیق و توسعه وصیانت و ارتقایی ارزشها.
گستره بروز موانع ومحدودیت ها برای نهادینه شدن ارزشها در سازمان، موانع و محدودیتها در سازمان، مبتنی براین پیشفرض است که ما یک سازمان داریم و یک محیط سازمان. مدیران داریم و زیر دستان. و یک منابع سازمانی داریم که عمدتا از بیرون سازمان در یافت میشود ودر مقابل آن، یک عملیات و فرایندهای سازمانی داریم که در داخل سازمان صورت میگیرد. و یک خروجی و یا کالاها و خدمات سازمان داریم که از سازمان به محیط داده میشود. بعد داخلی سازمان دارایی پنج عنصر اصلی است که عبارتند از:
بحث اهداف یا فلسفة وجودی سازمان یا همان استراژیها سازمان ، افراد و کارکنان سازمان ، دانش و تکنولوژی سازمان ، وظایف و فعالیتهای سازمان ، فرهنگ سازمانی(همان ، ص 52-57).
موانع و محدودیت ها:
1. محیط سازمان ؛گاهی محیط سازمان مانع اصلی نهادینه شدن ارزشها در سازمان است:
الف) از طریق ایجاد فشار و تهدیدات ،
ب) از طریق از بین بردن فرصتها و عدم همراهی با سازمان در فرایند نهادینه شدن ارزشها در سازمان.
نوعا سازمانها در فرایند نهادینه کردن ارزشها ، ملاحظات محیطی را مد نظر قرار میدهند به طور که اگر احساس بکنند که محیط همراهی نخواهد کرد یا محیط با آنها برخورد خواهد کرد؛ از اصل نهادینه شدن ارزشها صرف نظر میکند. به عبارت دیگر ، نهادینه کردن ارزشها در سازمان را به سرفه نمیداند(اصل هزینه فایده) که برا اساس این اصل مدیران میسنجد که چه قدر هزینه یا چه قدر فایده دارد.
2. منابع مالی وامکانات؛ گاهی منابع مالی و امکانات و سرمایه و دارایی یا اعتبار سازمان ، مانع اصلی نهادینه شدن ارزشها در سازمان است:
الف) بخاطر اینکه نهادینه شدن ارزشها در مقایسه با دیگر برنامههای سازمان از نظر تأمین منابع توجیه لازم را ندارد یا مانع تأمین مالی برای دیگر برنامههاست. مثلا در صد اختصاص دادن بودجة سازمان برای نهادینه کردن ارزشها در سازمان یا ایجاد تسهیلات برای کار کنان.
ب) نهادینه کردن ارزشها در سازمان، منابع مالی زیادی را میطلبد ولی بازدهی آن اولا دیر هنگام است و ثانیا قطعی، قابل کنترل و پیشبینی نیست. لذا برای سازمان توجیه مالی ندارد.
3. مدیران و کارکنان؛ گاهی مدیران سازمان یا کارکنان سازمان، مانع و محدودیت اصلی را برای نهادینه کردن ارزشها در سازمان هستند:
الف) مدیران به خاطر از دست دادن بخشی از اختیارات و قدرت سازمانی و مشروعیت برخی از اقدامات سازمانی شان،
ب) کارکنان به خاطر ایجاد تکالیف و سختیهای انجام کار و تعهدات بیشتر برای آنان و از دست دادن آزدی عمل شان.
4. اهداف واستراتژی سازمان ؛ گاهی اهداف یا استراژیهای سازمان ، مانع اصلی نهادینه کردن ارزشها در سازمان است؛ زیرا نهادینه شدن ارزش، الزاما موجب بازخوانی یا تغییر اهداف و استراتژیهای سازمان میشود. و سازمانها نوعا و خیلی به ندرت آماده میشوند تا اهداف یا استراژیهای خود شان را تغییر دهند. به عبارت دیگر نمیتوان بر اساس یک ارزش، کل اهداف یا استراتژی شان را تغییر بدهند.
5. دانش وتکنولوژی سازمان؛ گاهی دانش و تکنولوژی سازمان، مانع اصلی نهادینه شدن ارزشها در سازمان است. زیرا هر دانش و تکنولوژی دارای مبانی ارزشیّ خاص خود میباشد و سازگاری با دیگر ارزشها را ندارد که این نا سازگاریها عبارتند از:
الف) هردانش و تکنولوژی، دارایی مبانی و ارزشهای خاصی خودش است.
ب) هر سازمانی بدون استثناء بر اساس دانش و تکنولوژی خاصی خود ادره میشود.
ج) مطرح شدن هر ارزش معین برای نهادینه شدن ارزشها در سازمان، دانش و تکنولوژی موجود سازمان را به چالش میکشد. ضمن اینکه صاحبان آن دانش و تکنولوژی و نظریه پردازان آن را به چالش میکشد. (همان ، ص 62)
نتیجه:
از دیدگاه صاحب نظران ، رفتارهای افراد، تحت تأثیر عواملی متعدد وتأثیرگذار، نظیر باورها و ارزش ها شکل می گیرد. از این رو، برای اصلاح رفتار افراد، ابتدا باید باورهای وارزش های آنها براساس ارزش های مورد نظر اصلاح و تقویت شود . از آن جایی که بحث نهادینه کردن ارزش ها از اهمیت بالایی در سازمان برخوردار است ، مدیران وتصمیم گیرندگان باید بکوشند با ارئه راهکارهایی، به این مهم، جامه عمل بپوشند که در این رهگذر، به کارگیری نیروی انسانی مقید به رعایت مسایل ارزشی نظیر ایمان، تقوا، حفظ کرامت و منزلت انسانی، عدالت محوری و صداقت، حسن خلق و آموزش مستمر مسائل ارزشی به کارکنان سازمان و نیز تدوین منشور اخلاقی برای سازمان ها، می توانند کمک خوبی برای تحقق بخشیدن به این امر مهم باشد که در سایه ی آن، ارتباطات اثر بخشی در میان کارکنان سازمان بوجود آمده و موجب بهره وری سازمانی و رضایت شغلی هرچه بیشتر خواهد شد که محصول نهایی آن تعالی و پیشرفت سازمان است.