ادب و هنر

ستـاره غـرجسـتان

**نوشته شده توسط سيد علي‌شاه روستايار**. **ارسال شده در** ادب و هنر

 

 

 

 

زقلب داغدار مادر ميهن

زقعر درّه‌هاي مردزايي خلق غرجستان

زكوه ساران مغرورش

زهر قشلاق و هر آغيل

نواي بردگان بي گناه سده‌هاي دور

نداي پاك هر وجدان عصيانگر

به پاس بي‌كران تو كند نجوا

گرامي باد ياد تو به ما اي كاتب دانا

تو با آن خامه رويش‌گر تاريخ پردازت

به ژرفاي شب تاري ميان درّه‌ خونين

به طوفان هاي پرشور حوادث راه پيمودي

و درد و داغ‌هاي توده‌ي خلق ستم‌كش را

كه در سير قرون، در نبض خاموش زمان جاريست

به نسل پر تلاش راه فرداها

كه در شط زلال هستي انسان

به سوي شهر نور و روشني‌ها راه پيمايند

طلابين پيكر حماسه‌هاي راز غربت بار

به دست روح‌بخش خود بنا كردي

اگر در سرزمين سركش و زيباي غرجستان

درين ميعاد رنج و محنت و خواري

به سير روزگار از هر طرف خار ستم روييد

و مهر ذلت و تحقير درد آلود

سكوت لحظه‌هاي ياس بر پا كرد

اگر تاراج فوج و لشكر شاه ستم پيشه

اگر سو نيزه بيداد مشتي خانه ويرانگر

زقتل باغبان سركش و بيباك و نا تسليم

 زخون پير مردان و زنان و كودكان سيلاب جاري كرد

و زن‌ها را به بازار فروش بردگي آورد

ز سوز آن همه غم‌هاي بي‌پايان

ز آه و اشك محرومان

ز خون هر شهيد آتشين خشمي

كه با خون‌هاي سرخ بي‌گناهان جهان پيوست

 و آهنگ سترگ  كار و آزادي ملّت‌ها

طلسم قدرت اهريمن سرمايه را بشكست

نهال عدل انساني سترگ و بارور گرديد

درين دوران كه خشم خلق‌هاي ديرينه

به نور مشعل انديشه‌هاي پرشكوه نو

بساط تيرگي‌ها را زهم بر چيد

درين دوران كه پيكار رهايي بخش خلق كشور افغان

همه دژهاي استبداد را با خاك يكسان كرد

و فرزندان رنج و محنت و پيكار

به سوي كار و نو سازي

و محو مرز تبعيض و بناي سست سنت‌هاي پوسيده

به پيشاپيش جنبش راه بگشايند

همه با يك صدا فرياد ميدادند

گرامي باد ياد تو به ما اي كاتب دانا

روانت شاد بادا جاودانه

كابل- 1363. 

 

 

 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**