ادب و هنر

نواي عاشورا در ترنم شعر فارسي

**نوشته شده توسط معصومه اشرف زاده/دانشجوی دکترای پزشکی**. **ارسال شده در** ادب و هنر

چكیده
در این نوشتار، ابتدا با نگاهی به حادثه ی عاشورا و تأثیر آن بر ادبیات، پیشینه ی اشعار عاشورایی در زبان فارسی را بررسی نموده و سپس به گزینش سروده‌هایی از شاعران گذشته و حال این عرصه در چهار حوزه ی زیر پرداخته‌ایم:
1. بعد عاطفی و احساسات انسانی واقعه ی كربلا كه گسترده‌ترین بخش مربوط به این آثار می‌باشد.
2. بعد عرفانی واقعه ی كربلا و بیان شاعران عارف مشرب در این زمینه با الهام از تجلی عشق الهی در نهضت حسینی .
3. بعد حماسی و انقلابی عاشورا در سروده‌های شاعران .
4. بعد ارزشی مكتب عاشورا و تأثیر پیام‌های آن بر اشعار عاشورایی.
یادآور می‌شویم كه هدف ما در اینجا، نقد فنی و ادبی یا بررسی سیر تاریخی آثار ارائه شده نیست، بلكه نوعی بازخوانی دقیق‌تر آن‌ها از منظر یك خواننده عادی- نه منتقد- و فارغ از كنكاش پیرامون زندگی یا حتّی عقیده و مذهب سرایندگان آن می‌باشد.از آنجا که فراوانند شاعران غیر شیعه ای که آثارفاخر و ارزنده ای در این عرصه ازخود به یاد گار نهاده اند همچون عطار و مولوی و سیف فرغانی و ...، سروده‌های مذكور حاكی از آن است كه شاعران، هر یك با نگاهی متفاوت به رویداد كربلا نگریسته و بر جنبه‌ای خاص از آن تأكید كرده و معمولاً نگرش جامع و گسترده‌ای در این حیطه نداشته‌اند.
در ادامه نیز به آسیب‌شناسی شعر عاشورا در خصوص تحریفات راه یافته به آن،‌ مانند عروسی حضرت قاسم، داستان حضرت علی اكبر و ام لیلی، زعفر جنی و ... اشاره و در مورد هر كدام، ابیاتی را ارائه نموده‌ایم. لازم به ذكر است كه بیشتر اشعار ارائه شده به صورت گزینش ابیات خاص از سروده ی مورد نظر بوده و از آوردن همه ابیات، به جهت رفع اطناب كلام پرهیز شده است.

واژگان کلیدی: شعر عاشورا، عاطفی، حماسی، عرفانی، ارزشی، تحریفات در شعر عاشورا.

مقدّمه

عاشورا تنها یك واقعه ی تاریخی مربوط به روز دهم محرم سال 61 هجری نیست؛ مكتبی است كه اسلام حقیقی را عملاً به بشریت آموخت. جنبش خونین حسین(ع) سبب بیداری و رشد فكری مسلمانان شد و بی‌تردید اگر این یك روز در صفحات تاریخ نبود، از شریعت نبوی جز نامی باقی نمی‌ماند. هم‌چنین عاشورا تبدیل به یك قیام جوشنده و همیشگی بر ضد جور و ستم، در طول تاریخ اسلام بلكه تاریخ بشریت گردید و در میان ظلمات جهل و ضلال، مشعلی فروزانی را، فراروی جویندگان حقیقت برپا داشت. نهضتی كه هنوز با گذشت قرن‌ها، دل‌ها را به تكاپو می‌اندازد و هیچ‌گاه كهنه یا فراموش نمی‌گردد.

        بسیار حكایت‌ها گردیده كهن اما          جان سوز حدیث تو، تازه است به دوران‌ ها

احمد ناظر زاده كرمانی

عاشورا در آینه هنر

هر واقعه ی بزرگ، تأثیر خود را بر هنر و ادبیات معاصر و حتی آینده برجا خواهد گذاشت و بالطبع حادثه ی عظیم كربلا نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. هرچند بیان آن در قالب كلمات، گنجاندن بحر در كوزه به نظر آید. اما شاید از نگاهی دیگر، این تكلیفی باشد برای هر شاعر مسلمان و آزاده كه هنرش را در خدمت این مكتب جاودانه قرار دهد.

«در واقع هنر یك موهبت الهی و یك حقیقت بسیار فاخر است. به طور طبیعی آن كسی كه این موهبت از سوی پروردگار به او داده شده است مثل همه ثروت‌های دیگر باید بار مسئولیتی را هم برای خود قائل باشد. یعنی داده‌های خدا همراه با انجام تكلیف‌هاست. این تكلیف‌ها، لزوماً همه دینی و شرعی نیستند. تكلیف‌هایی است كه خیلی از آن‌ها از دل انسان بر می‌خیزد.» (حداد، درباره ادبیات و هنر دینی، ص 18)

با این وجود، ‌هنر و ادبیات در این زمینه باید از درون فرد جوشیده و از تار و پود وجودش نشأت بگیرد. آثار فرمایشی و تصنعی و خالی از هرگونه احساسات شورانگیز درونی، در این مقام جایگاهی نخواهد داشت.

پیشینه ی شعر عاشورایی

ادبیات و شعر عاشورایی دارای پیشینه‌ای كهن است. شاعران در گذار زمان، به اندازه‌ای در این باره شعر سروده‌اند كه بی‌شك، صدها دفتر و كتاب در شرح آن بسنده نخواهد كرد. شاید در طول تاریخ، جز حسین بن علی(ع) نتوان كسی را یافت كه در وصف و مدح و سوگ و رثای او این اندازه سخن گفته باشند و هیچ قیامی در طول زمان، به اندازه قیام او چنین انعكاس گسترده‌ای در ادبیات همه اعصار نداشته است. بی‌تردید یكی از عوامل مهم در این زمینه، تشویق و ستایش شاعران از سوی امامان بزرگوار شیعه بوده است. امام صادق(ع) می‌فرماید: «هر كس شعری در مرثیه حسین(ع) بگوید و مردم را بگریاند، خداوند بهشت را برای او واجب كرده و او را می‌آمرزد.» (محمدی اشتهاردی، سوگنامه آل محمد ، ص 9)

در مورد پیشینه اشعار عاشورایی در زبان عرب، نخستین مرثیه‌ها را خود خاندان عصمت و طهارت (ع) سروده و یا به سرودن آن‌ها سفارش نموده‌اند. از جمله منظومه‌ای كه بشیر به سفارش امام زین‌العابدین(ع) سرود و در آن ماجرای شهادت امام حسین(ع) و یارانش را به اطلاع مردم مدینه رساند. اما در زبان فارسی، نخستین مرثیه ی عاشورایی مربوط به قرن چهارم هجری است. به طور یقین دلایل این تأخیر زمانی ذهن را به خود مشغول می‌سازد. بعضی از نویسندگان نیز به ارائه دلایلی ناكافی در این زمینه پرداخته‌اند: «اولین سؤالی كه مطرح است اینكه چرا اولین شاعر حسینی در قرن چهارم هجری مطرح شده؟ مگر در قرن اول هجری كه ولادت، زندگی و شهادت حسین بن علی(ع) در آن واقع شده، شاعری سوخته دل و عاشق و محبّ اهل بیت عصمت و طهارت نبوده یا شعری نسراییده؟» (درباره ادبیات و هنر دینی، ص51)

نویسنده ی این مقاله، در ادامه برخی از مشكلات شیعیان را از آغاز تا قرن چهارم نام برده و سپس به پیدایش زمینه‌های مناسب در قرن چهارم پرداخته است. و نیز در كتاب دانش‌نامه ی شعر عاشورایی می‌خوانیم: «جای تعجب اینجاست كه در شهر مدینه كه مستقیماً تحت نظر امویان اداره می‌گردید، شاعری چون كمیت آشكارا به ستایش هاشمیان برمی‌خیزد، ولی در نیشابور، طوس، غزنه، هرات نظیر چنین شاعری را نمی‌بینیم. از قرن چهارم هجری یعنی همزمان با تأسیس دولت‌های شیعی در ایران، شعرای ایرانی در مدایح و مراثی خاندان نبوی سخن سرایی كرده‌اند و این چراغ روز به روز بر روشنایی خود افزود.» (دانش‌نامه شعر عاشورایی، ج 2، ص 717)

در اینكه در سده‌های نخستین هجرت، مشكلات بسیاری برای شیعیان وجود داشته و آن‌ها از آزادی عمل در بیان عقاید خویش، برخوردار نبودند جای شكی نیست. اما مطمئناً این شرایط برای شاعران عرب زبان نیز وجود داشته است. یعنی سخت‌گیری‌های امویان و بنی‌عباس در این دوران نمی‌توانسته مانع صد درصد در آفرینش اشعار عاشورایی به زبان فارسی باشد.

«شاعران و ادیبان شیعه، پیشوایان هدایت  و عدل را ستودند و هیچ چیز آنان را از این ایمان و دوستی باز نگردانید. نه كشته شدن، نه بر دار رفتن، نه زندانی شدن، نه تبعید گشتن، نه در غل و زنجیر گرفتار آمدن، نه دست و پای بریدن و نه حتی زنده به گور شدن.» (حكیمی،اد بیات و تعهد در اسلام، ص 160)

در اینجا توجه به این نكته لازم است كه پیدایش شعر فارسی در سده ی سوم هجری صورت گرفت. در واقع با رسمیت یافتن زبان فارسی در عهد سامانیان بود كه پایه‌های شعر فارسی بنا نهاده شد و در سده‌های بعد به رشد و بالندگی رسید. در مجموع می‌توان گفت كه بنیاد شعر و ادب پارسی در قرن چهارم نهاده شد و قبل از آن تاریخ، مجموعه شعری به طور مدون وجود نداشته و نخستین دیوان شعر فارسی را به رودكی نسبت می‌دهند.

«علت عمده این توسعه و رواج روز افزون شعر در این عهد، تشویق بی‌سابقه ی شاهان نسبت به شعرا و نویسندگان است. همه امرا و شاهان مشرق در این عهد، نسبت به گویندگان پارسی زبان، رعایت كمال احترام را می‌كردند. سامانیان خصوصاً به نثر و نظر پارسی، توجه خاص مبذول می‌داشتند» (صفا،تاریخ ادبیات درایران،ج1،ص356 )

شاید توجه به این نكته، تأخیر زمانی در سرودن اشعار عاشورایی به زبان فارسی را بیشتر توجیه كند. یعنی این تأخیر زمانی، خیلی كمتر از آن است كه در نگاه اول به نظر می‌رسد.

«نهضت شیعه در شعر فارسی در سده‌های چهارم تا ششم، به شیوه‌ای كه شاعران از وقایع تاریخی و نمایه‌های مذهب شیعه بهره برده‌اند، شروع شد و در سده هفتم و هشتم به اوج خود رسید و در قرن نهم هجری، شاعران غیر شیعه را نیز تحت تأثیر قرار داد تا آنگاه كه صفویان پا به عرصه تاریخ ایران گذاردند و شعر فارسی را خدمت گذار مصادیق و مفاهیم بلند مذهبی ساختند.» (هاشمی، ماه نامه مکتب اسلام،ش 3 )

كسایی مروزی، نخستین شاعری بود كه سوگنامه ی كربلا را به نظم درآورد. وی در سال 431ق در مرو متولد شده و در اواخر عهد سامانی و اوایل عهد غزنوی زندگی می‌كرده است. ضمن آن كه ممكن است پیش از او نیز شاعرانی در این زمینه، شعر سروده باشند ولی توسط عمال حكومتی بنی‌امیه و بنی‌عباس از بین رفته یا در تاریخ به ثبت نرسیده باشد.

بررسی اشعار عاشورایی

«شعر عاشورایی، بی‌گمان از برگزیده‌ترین و اثرگذارترین اشعار است. ویژگی اصلی و مهم این شعر در تعهد نهفته است. شعری كه دربردارنده پیامی الهی و انسانی و هماهنگ با فطرت سلیم بشری است.» ( دانشنامه حوزه ش 113 و 114)

«سبك شاعران در سرودن شعر عاشورایی نیز متفاوت بوده است. برخی در قالب سوزناك‌ترین مرثیه‌ها عواطف را برانگیخته و به جنبه‌های عاطفی و روحی بیشتر تكیه داشته‌اند. برخی حالت مقتل و واقعه‌نگاری و ثبت قضایا را دارد. برخی هم به خصوص از شعرای متأخر و معاصر، چه عرب و چه فارس، در سروده‌های خویش، حالت نقد نسبت به عزاداری و گریه ی صرف دارند و به عاشورا از زاویه ی حماسی و انقلابی‌اش نگریسته و مطرح ساخته‌اند تا الگویی برای مبارزه با ستم و ستمگران و دفاع از حق، عدل، انسانیت و آزادگی باشد و از اینكه شیعه و مسلمان از حادثه ی عاشورا تنها به گریه و ماتم بسنده كنند و درس تعهد اجتماعی و تلاش و تحرك سیاسی نگیرند، نكوهش كرده‌اند.» ( محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 253- 252)

البته در موارد بسیار، نگاه افراطی شاعران به جنبه‌‌ای خاص از حوادث كربلا موجب گشته كه «ادبیات عاشورا در نوعی دوگانگی ریشه بدواند. حادثه‌ای بزرگ كه گاهی در مظلومیت، ما را به سرحد افسردگی می‌كشاند و گاه در حماسه به عرش اعلا می‌رساند.» ( درباره ادبیات و هنر دینی ص 259) دو بیت زیر شاهد بر این مدعاست:
    
           ای پیكرت به كوفه، سر انورت به شام        كم نیست دردهای تو،‌گرییم بر كدام
                                                                                                              وصال شیرازی
                                                                                                                   
           ز كشته، پشته همی ساخت بر فراز زمین        ز هر طرف كه هژیرانه حمله‌ور می‌شد
                                                                                                     حسین علی ركن نظر

1. بعد عاطفی و احساسات انسانی در شعر عاشورا

به جرأت می‌توان گفت گسترده‌ترین و پرشورترین اشعار عاشورایی از آغاز تا كنون، به جنبه ی عاطفی و تراژدیک این واقعه مربوط است. اشاره به مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش، شرح چگونگی شهادت آن‌ها با بیانی آكنده از سوز و گداز، تهییج احساسات در مصائب جان‌گداز این حادثه، سعی در گریاندن مخاطب با تصویرسازی از اجساد چاك چاك شهیدان و ... از جمله مواردی است كه در این اشعار، فراوان مورد تأكید قرار گرفته‌اند. یكی از علل پرورش بی‌سابقه ی شعر عاشورایی در این بعد، اشارات ائمه ی اطهار به اجر معنوی گریاندن برای امام حسین(ع) و سرودن مرثیه بر او می‌باشد.

امام جعفر صادق(ع) می‌فرماید: «هر كس شعری در مرثیه ی حسین(ع) بگوید و پنجاه نفر را بگریاند بهشت بر او واجب گردد و هر كس سی كس را بگریاند بهشت بر او واجب گردد و هر كس بیست كس را ... و هر كس ده كس را ... و هر كس یك نفر را بگریاند بهشت بر او واجب گردد. و هر كه شعری بخواند و خود بگرید بهشت بر او واجب گردد و هر كه او را گریه نیاید، پس تباكی كند بهشت بر او واجب گردد.» ( قولویه،ترجمه كامل الزیارات ص 339)

مرثیه در لغت به معنای گریستن بر مرده و ذكر محامد وی است و نیز شعری كه به یاد مرده و در ذكر محاسن او و تأسف از مرگ وی گویند. اما در معنای خاص، شعری است كه شاعر در سوگ شهادت امام حسین و یارانش سروده باشد. در مراثی، شاعر با احساسی سرشار به روایت جریان كربلا می‌پردازد و تقریباً تمام آن‌هابه بعد عاطفی این حادثه اشاره دارد.

بعد از روی كار آمدن صفویان كه به چهره ی عاطفی حادثه ی كربلا توجه خاصی را مبذول می‌داشتند، این بعد در اشعار عاشورایی بیشتر تقویت شد و عزاداری و گریه بر امام حسین(ع) از وسیله‌ای برای احیای خون شهیدان كربلا، به تنها هدف این رویداد مقدس مبدل گشت. پرداختن افراطی به جنبه ی سوگوارانه عاشورا و غافل ماندن از ابعاد دیگر آن در طول تاریخ، موجب شده در بسیاری از اشعار، آن گونه كه باید، شور و شعور حسینی با هم همراه نبوده و حتی در مواردی، عاشورا داستانی صرفاً تراژدی یا جنایی معرفی شود. به یقین، یكی از دلایل عمده ی این ضعف محتوایی، عدم مطالعه كافی شاعران پیرامون جنبه‌های مختلف این واقعه و بسنده كردن به شنیده‌های معمول از زبان منبریان و مداحان و ... می‌باشد.
با این حال نمی‌توان انكار كرد كه ماندگارترین و تأثیرگذارترین اشعار عاشورایی، از منظری عاطفی به این حادثه نگریسته و خون‌ها را به جوش و اشك‌ها را به خروش واداشته است. محتشم كاشانی در این حیطه، شاعری ممتاز است با سرایش دوازده بند از تركیبی ماندگار:

باز این چه شورش است كه در خلق عالم است
باز این چه رستخیز عظیم است كز زمین
گویا طلوع می‌كند از مغرب، آفتاب
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
در بارگاه قدس كه جای ملال نیست
        
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
كاشوب در تمامی ذرات عالم است
این رستخیز عام كه نامش محرم است
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

نخستین سوگنامه ی كربلا از كسایی مروزی نیز سرشار از عاطفه و اندوه است:

دست از جهان بشویم، عزّ و شرف نجویم
میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را
آن میر سر بریده، در خاك و خون تپیده
مدح و غزل نگویم، مقتل كنم تقاضا
مقتول كربلا را تازه كنم تولا
از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا

و اینك نمونه‌هایی بیشتر:

آل یاسین بداده یك سر جان
مصطفی جامه جمله بدریده
فاطمه روی را خراشیده
حسن از زخم كرده سینه كبود
عاجز و خوار و بی‌كس و عطشان
علی از دیده خون بباریده
خون بباریده بی‌حد از دیده
زینب از دیده‌ها برانده دور
              
سنایی غزنوی، سده ششم
***
ای قوم در این عزا بگریید
فرزند رسول را بكشتند
در ماتم او خمش مباشید
بر كشته ی كربلا بگریید
از بهر خدای را بگریید
یا نعره زنید یا بگریید

سیف‌الدین فرغانی سده هفتم
***
یا حضرت رسول! حسین تو مضطر است
یا حضرت رسول! ببین بر حسین خویش
ای فاطمه! یتیم تو خفته است و بر سرش
وین یك تن است و روی زمین پر ز لشكر است
كز هر طرف كه می‌نگرد تیغ و خنجر است
نی مادر است نی پدر و نی برادر است

وحشی بافقی، سده دهم
***
چون قوم بنی اسد رسیدند
شه كشته همه سپاه كشته
سرها ز بدن جدا فتاده است
این پا كه ز تن جدا فتاده است
بر تن ز چه پیرهن نداری
یك دشت تمام كشته دیدند
یك طایفه بی‌گناه كشته
سرگشته به پیش پا فتاده است
یارب! بدنش كجا فتاده است
پیرهن چه، كه تن نداری

داوری شیرازی، سده سیزدهم
***
گیرم حسین سبط رسول خدا نبود
آتش به آشیانه ی مرغی نمی‌زنند
گیرم كه نور دیده ی خیرالنسا نبود
گیرم كه خیمه ی آل عبا نبود

وصال شیرازی، سده سیزدهم
***
با دو صد شیون، یتیم مجتبی
گریه كن خون ای زمین و ای زمان
زد به زیر تیغ خنجر، دست و پا
كن گریبان چاك ای هفت آسمان

غلامعلی رجائی
***
زمین و آسمان غرق عزایند
بگریید ای مسلمانان بگریید
به یاد كشتگان كربلایند
كه مرغان هو هم در نوایند

عبدالله قادری
***
می‌آمد از غبار غم آلود و شرمسار
بیرون دویده دختر زهرا ز خیمه‌ها
آشفته یال و شیهه زن و بی‌قرار بود
برگشته بود اسب ولی بی سوار بود

سعید بیابانكی
***
در كربلا خورشید هم خون گریه می‌كرد
بر روی طفل شیرخواره آب بستند
نهر فرات و رود كارون گریه می‌كرد
بر حنجر خشكیده‌اش پیكان شكستند

خداداد نورایی اراكی
***
ناگاه باغ سبز پیمبر سوخت
بر روی دست‌های پدر طفلی
آیینه ی شجاعت حیدر سوخت
لب تشنه چون شقایق پرپر سوخت

(سیمین دخت وحیدی)


2. بعد عرفانی

عشق، اصلی‌ترین موضوع عرفان و از منظر عارفان، تنها دلیل پیدایش كائنات است. ورود عرفان به حیطه شعر در سده ی پنجم هجری با ظهور ابو سعید ابوالخیر صورت گرفت.

یك سده بعد، سنایی غزنوی در سروده‌هایش، مضامین عرفانی و تغزلی را در هم آمیخت و معجونی ساخت كه غزل را از خاك عشق شهوانی به افلاك محبت روحانی كشانید.

تجلی عشق الهی در نهضت حسینی، باعث شد بعضی از شعرا با الهام از صبغه ی ماورایی عاشورا، آن را از منظر عرفان به تصویر كشیده و سرزمین كربلا را دریای متلاطم عشق و معرفت بنگرند و حسین و یارانش را سرمستان از باده عشق كه در سیر و سلوك وادی الست به فنای فی الله رسیدند. مستانی که جام شهادت را سركشیده و پای‌كوبان، دست جان در دامن وصل ساقی زدند. متأسفانه گاهی بعضی از شاعران تا آنجا پیش رفتند كه در سروده‌هایشان، قیام سراسر خرد و اندیشه ی امام حسین(ع) را برخلاف عقل و منطق نشان دادند.

عقل می‌خواست بمانی به حرم اما عشق        گفت: بر نیزه بزن بوسه، اجابت كردی

محمد علی عجمی

سروده‌های عرفانی در مقایسه با سایر اشعار عاشورایی، اندك شمار است. شاید به این دلیل كه لازمه آن آشنایی با عرفان و اصطلاحات خاص و پشتوانه ی معرفتی بالا می‌باشد. در این باره، عمان سامانی شاعری منحصر به فرد است و گنجینه ی اسرار او در بیان عرفانی واقعه كربلا، بی‌نظیر. صفی علی شاه با منظومه  ی زبده الاسرار خویش در مرتبه ی بعدی اهمیت قرار دارد. حكایت عرفانی جریان عاشورا، در سده‌های اخیر رواج بیشتری داشته و قبل از آن، حتی در قرون 7و 8 هجری كه دوران بلوغ و شكوفایی شعر عرفانی و ظهور قله‌های ادب و عرفان پارسی چون حافظ، مولوی و عطار محسوب می‌شود، كمتر نمونه‌ای را می‌توان یافت. اكنون نگاهی به این سروده‌ها خواهیم داشت.

كجایید ای شهیدان خدایی
كجایید ای سبك بالان عاشق
در آن بحرید كاین عالم كف اوست
كف دریاست صورت‌های عالم
بلاجویان دشت كربلایی
پرنده‌تر ز مرغان هوایی
زمانی بیش دارید آشنایی
ز كف بگذر اگر اهل صفایی

مولوی، سده هشتم
***
جبرئیل آمد كه ای سلطان عشق!
دارم از حق بر تو ای فرّخ امام
شاه گفت ای محرم اسرار ما
آنكه از پیشش سلام آورده‌ای
بی‌حجاب اكنون در آغوش من است
جبرئیلا! رفتنت زین جا نكوست
یكه تاز عرصه میدان عشق!
هم سلام و هم تحیّت هم پیام
محرم اسرار ما از یار ما
و آن گه از نزدش پیام آورده‌ای
بی تو رازش جمله در گوش من است
پرده كم شو در میان ما و دوست

عمان سامانی، سده سیزدهم
***
اكبر آمد العطش گویان ز راه
كای پدر جان! از عطش افسرده‌ام
این عطش رمز است و عارف واقف است
دید شاه دین كه سلطان هدی است
سوزش صهبای عشقش در سر است
از میان رزم گه تا پیش شاه
می ندانم زنده‌ام یا مرده‌ام
سرّ حق است این و عشقش كاشف است
اكبر خود را كه لبریز از خداست
مستی‌اش از دیگران افزون‌تر است

عمان سامانی
***
دارم اندر دست خونین خامه‌ای
لیك می‌ترسم كه سوزد خامه‌ام
آمد آن عباس، میر عاشقان
می‌زد از عشق برادر، یك تنه
بد سرشتی ناگهان از تن، جدا
گفت ای دست ار فتادی خوش بیفت
آمدم تا جان ببازم، دست چیست؟
خود مكافات دو دست فرشی‌ام
كافری دیگر درآمد از قفا
گفت گر شد منقطع دست از تنم
دست من، پر خون به دشت افكنده به
تا كه بنویسم مصیبت نامه‌ای
همچنان ننوشته ماند نامه‌ام
آن علمدار سپاه عاشقان
خویش را از میسره بر میمنه
كرد دست زاده ی دست خدا
تیغ در دست دگر بگرفت و گفت
مست كز سیلی گریزد مست نیست
حق برویاند دو بال عرشی‌ام
كرد دست دیگرش از تن جدا
دست جان در دامن وصلش زنم
مرغ عاشق پر و بالش كنده به

سروش اصفهانی، سده سیزدهم
***
مستی اكبر ز یاران بیش بود
هر چه می در ساغرش می‌ریخت او
ساغرم پركن دمادم از شراب
كی توان سرمست شد زین یك دو جام؟
می كه بی‌اندازه باشد خوش‌تر است
ترك جان گفتن، به مستی خوش‌تر است
این بگفت و سوی میدان رو نهاد
رفت بیرون از جهات و از قیود
چون حسین این جلوه را نظاره كرد
كاین چه رسم عشق بازی با خداست؟
بنگرید ای باده‌خواران! آشكار
جام را از دست ساقی می‌ربود
می‌شنید از او كه ساقی! باده كو؟
تا كند هر ذره‌ام را آفتاب
باده نوشی خوش بود اما مدام
مرد این میدان علی اكبر است
بهر او مردن، ز هستی خوش‌تر است
پا به میدان لقای هو نهاد
طلعت حق گشت در چشم شهود
جامه بر تن، از تحیر پاره كرد
اكبر است این در تجلی یا خداست؟
در جمال اكبرم، رخسار یار

محمد علی مجاهد

شور به پا می‌كند خون تو در هر مقام
باده به دست تو كیست؟ طفل جوان جنون
در رگ عطشانتان، شهد شهادت به جوش
ساقی بی‌دست شد، خاك ز می مست شد
می‌شكفم بی‌صدا، در خود هر صبح و شام
پیر غلام تو كیست؟ عشق علیه‌السلام
می‌شكند تیغ را، خنده ی  خون در نیام
میكده آتش گرفت، سوخت می و سوخت جام

علیرضا قزوه


3. بعد حماسی

حماسه در لغت به معنی شجاعت و دلاوری و در ادبیات نوعی از شعر است كه در آن از جنگ‌ها و دلاوری‌ها و افتخارات قومی و نژادی سخن می‌رود.( فرهنگ فارسی معین، ج 1 ص 1372) در تعریفی عام از حماسه، هر اثری را كه در واكنش به ظلم و ستم جائران و شرح مبارزات و جان‌فشانی‌های مردم در این راه باشد، می‌توان حماسه نامید. اما «آیا ما باید با وجود حسین و سرگذشت او، یك احساس حماسی داشته باشیم یا یك احساس تراژدی، مصیبت و نفله شدن؟ شخصیت‌های حماسی كه اغلب در منظومه‌های حماسی از آن‌ها یاد شده است جنبه ی نژادی و قومی دارند. اما مطلب در مورد حسین(ع)، غیر از این است. حسین یك شخصیت حماسی است، اما نه آن طور كه رستم افسانه‌ای، یك شخصیت حماسی است. حسین یك شخصیت حماسی است، اما حماسه ی انسانیت، حماسه ی بشریت، نه حماسه ی قومیت.» (مطهری، حماسه حسینی، ج1 ص 18 و 17 )

در طول تاریخ، شاعران بسیار به بعد حماسی و انقلابی عاشورا پرداخته تا آن را به الگویی برای مبارزه با ستمگران و برپایی عدالت در جامعه مبدل سازند. حتی گاهی مرثیه‌ها نیز، رنگ و بوی حماسی به خود گرفته‌اند تا به تهییج احساسات انسانی بر ضد ظلم و بی‌عدالتی بپردازند و از سوگواری صرف كه عجز و سستی و ذلت و شكست را به همراه آورد، پرهیز نموده‌اند. «كمیت مرثیه گو بود، دعبل خزاعی مرثیه‌سرا بود. او طوری مرثیه می‌گفت كه تخت خلفای اموی و عباسی را متزلزل می‌كرد.» (همان ،ص21)

تقریباً در تمام یازده سده، پیشینه ی مكتوب شعر عاشورایی، نمونه‌های حماسی به چشم می‌خورد. ولی در دوره ی صفویان، جنبه ی سوگوارانه حادثه ی كربلا خیلی بیشتر مورد توجه قرار گرفت و شعر عاشورا در بعد حماسی آن که خوشاینددولت‌مردان صفوی نبود، مهجور واقع شد. پیروزی انقلاب اسلامی، طلیعه ی دیگری در پیدایش اشعار حماسی عاشورایی محسوب می‌شود. شاعران این دوره، با نگاهی متفكرانه و منتقدانه، به سرایش اشعار عاشورایی پرداخته و این حادثه را تنها از دریچه ی سوگ و ماتم به تماشا نشسته‌اند.بلكه از آن به عنوان مكتب بیداری و آگاهی و پیكار با ستم و عدم تسلیم و سازش در برابر انحرافات و مفاسد جامعه یاد كرده و مرگ را از زندگی ذلت بار برتر دانسته‌اند. همچنان كه امام حسین(ع) در گرماگرم نبرد روز عاشورا سرودند:

                   «الموت اولی من ركوب العار        و العار اولی من دخول النار»

كشته شدن بهتر است برای من از زیر بار ننگ رفتن و عار و ننگ بهتر از دخول در آتش است.

نمونه‌هایی از اشعار حماسی در وصف واقعه ی كربلا:

میر و امام شرع، حسین علی كه بود
از چپ و راست حمله همی كرد چون پدر
خورشید آسمان هدی، شاه اوصیا
تا بود در تنش نفسی و رگی به جا

امیر قوامی رازی سده هشتم
***
منم قاسم آن صفدر نامور
كنونم كه از سیزده سال بیش
بلند آسمان زیر دست من است
اگر بر كنند از تنم زنده، پوست
قسیم جحیم و جنان را پسر
نرفته است ای مردم بد سگال
اجل پیرو تیر شست من است
نتابم سر از عهد و پیمان دوست

الهامی كرمانشاهی، سده سیزدهم و چهاردهم
***
ز كشته پشته همی ساخت بر فراز زمین
چنان صلابت مردانه داشت در میدان
ز هر طرف كه هژیرانه حمله‌ور می‌شد
كه از مشاهده‌اش شیر بر حذر می‌شد

حسین علی ركن نظر
***
هول مردن در دل دشمن فتاد
سرور آزادگان تكبیر گفت
گاه تیغ از یمین گاه از یسار
كس به جنگ تن به تن، تن در نداد
قصه ی پیكار با شمشیر گفت
داد تنها پاسخ چندین هزار

محمد خلیل مذنب


4. بعد ارزشی و تجلی ارزش‌ها در شعر عاشورا

قیام عاشورا به مثابه یك مكتب جاودانه، ارزش‌های والای انسانی و اسلامی را به بشریت آموخت. در زمانه‌ای که حق و حقیقت، در كالبد بی‌رمق جامعه ی مسلمانان می‌رفت تا به گورستان فراموشی سپرده شود، رستاخیز عاشورا به ارزش‌هایی چون ایمان، ایثار، عزّت، شرافت، شهامت، آزادی، آزادگی، جهاد، فداكاری، شهادت‌طلبی، امر به معروف، نهی از منكر و ... حیاتی دوباره داد. حسین با جانبازی‌اش در زمستان تیره‌گی‌ها و بدعت‌ها، نهال خشكیده ی اسلام را برگ و باری دوباره بخشید و خورشید هدایت را از پس ابرهای جهالت پرتو افشان كرد؛ برای همیشه ی روزگار.شاعران اندیشمند بسیاری از مشاهده صورت واقعه ی كربلا، پا را فراتر نهاده و از دریچه ی گسترده‌تری به آن نگریسته‌اند. آن‌ها از عاشورا به عنوان یك مكتب درس‌آموز، بهره جسته و در سروده‌های خویش مفاهیم بلند آن را بازتاب داده‌اند. بر خلاف سده‌های پیشین كه شاعران بیشتر به چگونگی حادثه ی كربلا می‌پرداختند، در سروده‌های معاصر، چرایی این ماجرا اهمیت افزون‌تری یافته است.


از حسین اكتفا به نام حسین
بلكه باید كه خلق دریابد
نبود در خور مقام حسین
علت اصلی قیام حسین

شاعر آگاه امروز به این می‌اندیشد كه در ورای ظواهر عاشورا، اهداف والای امام و یارانش را دریابد و پیمانه ی سخنش را از باده ی ارزش‌های اعلای آن لبریز سازد. هرچند این گونه اشعار در آثار پیشینیان نیز به چشم می‌خورد، اما رویكرد جدی به مفاهیم و ارزش‌های واقعه ی عاشورا در سده ی اخیر به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بارزتر بوده است.

انقلاب اسلامی و حماسه ی دفاع مقدس به دلیل پیوندهای معنوی و معرفتی عمیق با حوادث کربلا، نگرش گسترده‌تر شاعران را به این مقوله موجب گشته است.

نا گفته نماند در تعدادی از این اشعار، بیان غیر هنری مفاهیم عاشورا، آن را به سمت و سوی شعارزدگی سوق داده و زبان شعر را به سوی نظم كشانده است. در اینجا تعدادی از آثار مفهوم گرا درباره ی رویداد كربلا را با هم مرور می‌كنیم:

جاودانگی قیام عاشورا
بسی خون كرده‌اند اهل ملامت
هر آن خونی كه بر روی زمانه است
چون ذات آفتابش جاودان بود
ولی این خون نخسبد تا قیامت
برفت از چشم و این خون جاودانه است
ز خون او شفق باقی از آن بود

عطار نیشابوری
جهاد و فداكاری در راه عقیده
اسلام را در كربلا تفسیر كردند
آنان كه از نهر فرات عطشان گذشتند
هیهات من الذله در افكارشان بود
خود را نشان نیزه و شمشیر كردند
در شط شدند و تشنه لب از آن گذشتند
مردن به مردی غایت پیكارشان بود

خدا داد نورایی اراكی
زنده كردن اسلام و قرآن
اسلام ز نهضت تو باقی
از خون تو باغ دین مصفا
قائم به قیام توست ایمان
باقی ز شهادت تو قرآن

محمد كاظم طوسی

از بین بردن سلطه استبداد و بیداری روح مبارزه در مردم
آن امام عاشقان، پور بتول
تا قیامت قطع استبداد كرد
خون او تفسیر این اسرار كرد
رمز قرآن از حسین آموختیم
سرو آزادی ز بستان رسول
موج خون او چمن ایجاد كرد
ملت خوابیده را بیدار كرد
ز آتش او شعله‌ها افروختیم

اقبال لاهوری

الهام بخشی عاشورا به همه حركت‌های انقلابی

جنگ شد در عصر عاشورا تمام
آسمان درهای خود را باز كرد
شور عاشورا به دوش خون نشست
گشت جاری در جهان، خون و قیام
روح هفتاد و دو تن پرواز كرد
كربلا از كربلا بیرون نشست

محمد خلیل مذنب

ترجیح مرگ بر زندگی ذلت‌بار
اندر آنجا كه باطل امیر است
اندر آنجا كه دین و مروت
راستی زندگی ناگوار است
زان شهید سر از دست داده
جاودان آید این بانگ پرشور
اندر آنجا كه حق سر به زیر است
پایمال و اسیر و زبون است
مرگ بالاترین افتخار است
زان فداكار در خون فتاده
لا اری الموت الا السعاده

نهراسیدن از مرگ

كس چون تو طریق پاک‌بازی نگرفت
زین پیش دلاورا ! كسی چون تو شگفت
با زخم نشان سرفرازی نگرفت
حیثیت مرگ را به بازی نگرفت

سید حسن حسینی

عزاداری و گریه آگاهانه
قصه فقط اشك و غم و آه نیست
گریه اگر بی‌مدد همت است
گریه ی ما تیغه ی الماس ماست
گریه ی ما سیل سپاه افكن است
درد دل و گوش كر چاه نیست
مایه ی آلودگی و ذلت است
هیبت مردانه ی عباس ماست
گریه مگو، محكمی جوشن است

امیر عاملی

آگاهی و بیداری مردم
خونی كه ز پیشانی او جاری شد
آن سر كه به روی نیزه‌ها گشت بلند
سر سبزترین بهار بیداری شد
آیینه ی روشن فداكاری شد

محمد حسین امیدی

پیروزی حقیقی در عمل به تكلیف الهی
گرچه از داغ لاله می‌سوزیم
چون به تكلیف خود عمل كردیم
ما همان سربلند دیروزیم
روز فتح و شكست پیروزیم

جواد محدثی
***
اگر چه داد به راه خدای خود سر را    شكست حنجر او، خنجر ستمگر را

جواد محقق

ریشه‌یابی علل واقعه ی كربلا

كانكه طرح بیعت شورا فكند
چرخ در یثرب رها كرد از كمان
خود همان جا طرح عاشورا فكند
تیر كاندر نینوا شد بر نشان

نیر تبریزی

آزادی و آزادگی

حق و باطل را به خون خویش كرد از هم جدا
گر نداری دین به عالم لااقل آزاده باش
آری آری تا ابد برجاست آثار حسین
این كلام نغز می‌باشد ز گفتار حسین

سید مهدی فاطمی

عاشورا سرمایه بشریت

از سر آغاز ازل تا به سر انجام ابد
با فداكاری شاه شهدا پیش ملك
تا شفق سرخ بود چهره خونین حسین
هست جانبازی سالار شهیدان مشهور
بشریت شده لبریز مباهات و غرور
متجلی است در آیینه اعصار و دهور

ریاضی یزدی

شهید زنده تاریخ

           هر سال تازه خون شهیدان كربلا    چون لاله می‌دمد ز بیابان كربلا

فیاض لاهیجی سده یازدهم
***
هنوز این عشق، پابرجاست سقا
هنوز آن مشك در آماج تیر است
علم بر شانه‌های ما است سقا
هنوز آن دست‌ها برپاست سقا

سید حبیب نظاری

تحریفات عاشورا در شعر فارسی

تحریف در لغت به معنای گرداندن، كژ كردن، تبدیل و تغییر دادن كلام از وضع و طرز و حالت اصلی است.( فرهنگ فارسی معین ج 1 ص 1037)
نمونه‌های بسیاری از تحریف در طول تاریخ وجود دارد. از جمله مهم‌ترین آن‌ها تحریفاتی است كه در كتب آسمانی گذشته- به جز قرآن- روی داده است. در مورد جریان كربلا نیز چه از نظر صورت وقایع و چه از نظر مفاهیم و اهداف آن، تحریفات زیادی صورت گرفته است. در اوائل قرن دهم هجری، ملا حسین كاشفی روضه الشهدا را به نگارش درآورد كه نخستین كتاب مقتل به زبان فارسی محسوب می‌شود. این كتاب حاوی مطالب بی مأخذ فراوانی در مورد وقایع روز عاشورا است كه بعضی از آن‌ها اساساً وجود خارجی نداشته و ساخته ی ذهن نویسنده ی آن می‌باشد. چون بعد از آن تاریخ اکثر روضه‌خوان‌های فارسی زبان از این كتاب به عنوان منبع اطلاعات خود در مورد حوادث كربلا استفاده می‌كردند، كم‌كم بعضی از مطالب غیر واقعی آن به سروده‌های شاعران نیز راه پیدا كرد. مطالبی مثل دامادی حضرت قاسم، داستان حضرت علی اكبر و مادرش ام لیلی، داستان زعفر جنّی و ... البته تحریفات عاشورایی فقط به مواردی این چنین، ختم نمی‌شود بلكه در اصل و اهداف والای آن نیز وارد شده است. «نوع برخوردهای امام حسین، زینب، امام سجاد، كودكان و اهل بیت گاهی به صورت عجز و لابه و ذلت و حقارت در برابر فاسقانی چون یزید و عمر سعد و ابن زیاد و شمر و ... درآمد و خواسته ی بزرگ امام در این میدان حماسه كه رد بیعت با حكومت جور بود به درخواست جرعه‌ای آب برای لب عطشان خویش یا گلوی خشك علی اصغر درآمد.» ( محدثی ،فرهنگ عاشورا، ص 105)
   

             ای شمر! بکن رحمی آخر لب عطشان را       لب تشنه مكش ظالم این شاه شهیدان را

مطمئناً فاصله گرفتن بعضی شاعران از تفكر و اندیشه و تحقیق پیرامون رویداد كربلا و روی آوردن به منابع غیر موثق، سبب پیدایش بعضی اشعار سست و بی‌پایه در این حوزه گشته است که در ادامه به بررسی تعدادی از آن‌ها می‌پردازیم.

1. نسبت دادن واقعه ی كربلا به چرخ و فلك

قیام امام حسین(ع) برای احیاء ارزش‌های انسانی و اسلامی و دمیدن روح بیداری و مبارزه در كالبد جامعه ی ذلت‌بار آن روز بود. نسبت دادن شهادت امام و یارانش به دور روزگار و چرخ كم مدار كه یادآور اندیشه ی جبر گرایی است، نه تنها اهداف این قیام مقدس را زیر سؤال می‌برد، بلكه باعث رفع اتهام از عاملان شهادت امام و یارانش نیز می‌گردد. اینكه قضای حتمی روزگار بر این بود كه آنان شهید شوند و هیچ كس را یارای مقابله با این سرنوشت محتوم نبوده، فقط عاملی است برای سكوت و تسلیم در برابر ستمگران و توجیه اعمال آنان. بعضی از شاعران با این اندیشه به سرایش ابیاتی پرداختند كه به شدت از واقعیات و اهداف عاشورایی به دور است. حتی محتشم كاشانی در قسمتی از تركیب‌بند معروفش در مورد حادثه ی كربلا، چنین شكوه می‌كند:

           ای چرخ! غافلی كه چه بیداد كرده‌ای    وزكین چه‌ها در این ستم آباد كرده‌ای

و اینك نمونه‌های دیگر از این ابیات:

داد آسمان به باد ستم، خانمان من
گردون به انتقام قتیلان روز بدر
زد آتشی به پرده ی ناموس من، فلك
شد آسمان ز كرده، پشیمان در این عمل
تا از كدام بادیه پرسی نشان من
نگذاشت یك ستاره به هفت آسمان من
آید هنوز دود وی از استخوان من
لیك آن زمان که تیر خطا از كمان گذشت

نیر تبریزی، سده سیزدهم
***
روزی چنان به یاد زمین و زمان نداشت
دانی چرا دراز بود روز قتل شاه
جوری ستاره كرد كه خود در گمان نداشت
زیرا كه قوت حركت، آسمان نداشت

سروش اصفهانی، سده سیزدهم
***
ای چرخ! سال‌هاست كه بیداد كرده‌ای
اما به دشت ماریه با عترت رسول
امروز این طریقه نه بنیاد كرده‌ای
ظلمی كه شرح آن نتوان داد كرده‌ای

 وقار شیرازی، سده سیزدهم
***
ای آسمان! ز غم نشدی واژگون چرا
در سینه ی تو كینه ی آل عبا ز چیست
داری هنوز طاقت صبر و سكون چرا
وین فتنه‌هات گشته نهان در كمون چرا

ضیائی ناظم الملك

2. بیماری امام زین‌العابدین(ع)

متأسفانه در بعضی از اشعار عاشورایی، چهره‌ای ضعیف و زبون از امام سجاد(ع) به تصویر كشیده شده است. تصویر بیماری كه فقط نیازمند ترحم و دلسوزی است و توانایی انجام هیچ عملی را ندارد. همچنین دادن لقب‌هایی چون علیل و بیمار به آن حضرت كه به هیچ وجه با شخصیت واقعی آن بزرگوار هم‌خوانی ندارد. شهید مطهری در كتاب حماسه حسینی به این مطلب اشاره كرده است:

«من نمی‌دانم چطور شده كه ما فارسی زبان‌ها این لقب را به امام داده‌ایم؟! البته علتش معلوم است. امام زین‌العابدین تنها در ایام حادثه  ی عاشورا- بگویم من الاتفاق، بگویم تقدیر الهی بود برای اینكه امام زنده بماند و نسل امام حسین از این طریق محفوظ بماند- بیمار بودند و همان بیماری ایام عاشورا، سبب نجات ایشان شد. كیست كه در عمرش بیمار نشود؟ هر كس در عمرش یك بار، دو بار بیمار می‌شود. ولی ما امام زین‌العابدین را یك آدم بیمار مریض زرد رنگ تب لازمی تصور كرده‌ایم كه همیشه عصا به دستش است و با كمر خم دارد راه می‌رود و آه می‌كشد. این تحریف است. امام چهل سال بعد از حادثه ی كربلا زنده بود و مثل همه سالم بود. چرا ما بگوییم: امام زین‌العابدین بیمار؟!»(حماسه حسینی ج 1 ص 120 با تلخیص.)

نمونه ای از این نوع اشعار چند بیت زیر است از منظومه ی زبده الاسرار صفی علیشاه (1316- 1251 ق) كه در بیان تفویض امامت به امام سجاد، حضرت حق تعالی به امام این گونه خطاب می‌كند:
كای علیل من! تبارك بر تو باد
چون پیام دوست بشنید آن علیل
برگشود او دیده حق بین خویش
خلعت شاهی مبارك بر تو باد
از زبان حق بدون جبرئیل
دید حق را بر سر بالین خویش

و اینك نمونه‌های بیشتر از این‌گونه ابیات:

از جوانان حسین دیّار نیست
آن خسته ی علیل كه با بند آهنین
هیچ كس جز عابد بیمار نیست
بردند گه پیاده و گاهی سواره‌اش

ادیب‌الممالک فراهانی
***
قحطی آب است و لب تشنه همه اهل حرم
مانده زین‌العابدین تنها، میان خیمه‌ای
از تن آنان تو گویی از عطش جان می‌رود
عمه‌اش بالین آن بیمار نالان می‌رود

غلامعلی رجایی
***
شاید مناسب‌ترین جواب در برابر اشعاری از این دست، سروده ی زیر باشد از شاعر ارجمند معاصر مرحوم سلمان هراتی:
بیزارم از آن حنجره كو زارت خواند
پیغام تو ورد سبز بیداران است
چو لاله عزیز بودی و خارت خواند
بیدار نبود آنكه بیمارت خواند

3. داستان عروسی حضرت قاسم(ع) در كربلا

«می‌گویند در همان گرماگرم روز عاشورا كه می‌دانیم مجال نماز خواندن هم نبود و امام حسین (ع)، نماز خوف خواند، امام فرمود حجله ی عروسی راه بیندازید؛ من می‌خواهم عروسی قاسم را با یكی از دخترهایم در اینجا ببینم. (حالا قاسم یك بچه ی سیزده ساله است). چرا؟ آخر آرزو دارم. آرزو را كه نمی‌توانم به گور ببرم. ما آمده‌ایم قاسمی درست كرده‌ایم كه آرزویش فقط دامادی بوده، آرزوی عمویش هم دامادی او بوده است. در صورتی كه این قضیه در هیچ كتابی از كتاب‌های تاریخی معتبر وجود ندارد.»( حماسه حسینی، ج1 ص 69 و 73 )

مرحوم شیخ عباس قمی نیز در كتاب منتهی الآمال می‌نویسد: «مخفی نماند كه قصه ی دامادی جناب قاسم علیه‌السلام در كربلا و تزویج او با فاطمه بنت الحسین صحت ندارد و در كتب معتبره به نظر نرسیده.»( قمی، منتهی الآمال، ج1 ص 700)

همچنین در مورد پایمال شدن بدن حضرت قاسم در زیر سم اسب‌ها- كه در بعضی از اشعار نیز وارد شده- سند تاریخی وجود ندارد. بلكه این موضوع مربوط به قاتل آن حضرت بوده، نه خود او. بعد از اینكه امام حسین(ع) به یاری قاسم در میدان نبرد می‌شتابد و دست عمرو (قاتل حضرت قاسم) را از تن جدا می‌كند «لشكر كوفه جنبش کردند و حمله آوردند تا مگر عمرو را از چنگ امام(ع) بربایند. همین كه هجوم آوردند، بدن او پامال سم ستوران گشت و كشته شد.» (همان ص699)

فقر اندیشه و تحقیق در برخی شاعران نیز سبب شده تا برای برانگیختن عواطف و احساسات مخاطب، به مواردی از این دست بپردازند و از سایر ویژگی‌های قاسم بن الحسن چون شجاعت، شهامت، صلابت، ایمان و ایثار او غافل مانده و شخصیتی چنین ارزشمند را- كه مرگ در راه حق را برای خویش شیرین‌تر از عسل می‌دانست- به دامادی ناكام مبدل سازند. نمونه‌ای از این اشعار:

باغم نه زمان چاپلوسی است
اما چه عروسی، ای دهان چاك
اما چه عروسی، ای زبان لال
زیرا كه به کربلا عروسی است
داماد فتاده كشته بر خاك
داماد به پای اسب پامال

داوری وصال
***
كالله الله این چه جشن است و چه سور
در میان حجله داماد و عروس
نو عروسا! تار گیسو باز كن
در عروسی طرح رسم تازه كن
حلقه ی ماتم به آیین سرور
رو به هم چون فرقدان با صد فسوس
مو كنان آهنگ ماتم ساز كن
از خراش چهره بر رخ غازه كن

نیر تبریزی سده های سیزدهم و چهاردهم
***
كرد رو با شیر حق كای داورم!
زد فلك در نیل، رخت شادیم
شاه دین آمد به بالین حبیب
سر بریدن را ستاده بر سرش
دست او افكند با تیغی ز دوش
زد به لشكر شاه دین با تیغ تیز
پیكر آن تازه داماد گزین
وقت آن آمد كه آیی بر سرم
خاك و خون شد، حجله ی دامادی‌ام
دید دامادی دو دست از خون خضیب
قاتلی در دست خونین خنجرش
لشكر از فریاد او آمد به جوش
گرم شد هنگامه ی جنگ و گریز
شد لگد كوب ستور اهل كین

نیر تبریزی


4. داستان لیلی مادر علی اكبر(ع) در كربلا

«آیا والده آن جناب (حضرت علی اكبر) در كربلا بوده یا نبوده؟ ظاهر آن است كه نبوده و در كتب معتبره نیافتم در این باب چیزی. و اما آنچه مشهور است كه بعد از رفتن علی اكبر علیه‌السلام به میدان، حضرت حسین علیه‌السلام نزد مادرش لیلی رفت و فرمود و برخیز و برو در خلوت دعا كن برای فرزندت كه من از جدّم شنیدم كه می‌فرمود دعای مادر در حق فرزند مستجاب می‌شود الخ به فرمایش شیخ ما تمام دروغ است.» ( منتهی الآمال ج 1 ص 694)

بیش از این بابا دلم را خون مكن
خیز بابا تا از این صحرا رویم
زاده ی لیلی! مرا مجنون مكن
رو به سوی خیمه ی لیلا رویم

***
آیا كه داد تسلیت خواهر حسین
آیا كه غمگساری و اندوه بری نمود
چون دید نعش اكبر در خون تپیده را
لیلای داغ دیده زحمت كشیده را

***
ای فلك بس آتش از راه ستم افروختی
نوجوانم می‌رود در حجله، ای لیلا! بیار
جان ما را از غم مرگ جوانم سوختی
آن لباسی را كه بهر عیش اكبر دوختی

5. حكایت زعفر جنّی

این داستان برای اولین بار در كتاب روضه الشهدا و سپس در كتاب‌هایی مثل اسرار الشهاده كه به تقلید از روضه الشهدا به نگارش درآمده، ذكر شده و كاملاً غیر مستند و خیالی است.

می‌گویند وقتی كه امام حسین(ع) قصد حمله به دشمن را داشت،‌ناگهان شخصی با قیافه‌ای عجیب بر امام وارد شده و به ایشان سلام داده می‌گوید: من زعفر پادشاه جنیان می‌باشم و لشكرم در این بیابان است. اجازه دهید تا با لشكر خود با دشمنان شما بجنگم. اما امام(ع) می‌فرماید: ای زعفر! دلم از زندگانی دنیا سیر شده و می‌خواهم خداوند را ملاقات كنم و ...

زعفر آمد با سپاه بی‌عدد
گفت شاها! بهر یاری آمدم
هین بفرما ای امیر غرب و شرق
هین بفرما ای شه احمد شكوه
گفت من خود قدرت یزدانیم
دست قدرت گر بر آرم ز آستین
لیك عشقم كرده سیر از جان خویش
بسته‌ام عهدی به جانان در الست
آمده سر وعده ی سوگند من
زعفرا من شاه باز عرشیم
زعفر از میدان به زاری بازگشت
از گروه جنّیان، بهر مدد
نی، كه بهر حق گذاری آمدم
كاین سیه بختان به خون سازیم غرق
تا فرو شوییم به خون، این دشت و كوه
حیدر بدر و احد را ثانیم
آدمی از نو بر آرم ز آب و طین
زعفرا دیر است واپس ران ز پیش
كه به جز وی بگذرم از هر چه هست
زعفرا بگذر، مشو پا بند من
تنگ دل زین دام گاه فرشیم
شاه ماند و خصم و آن پهنای دشت

نیر تبریزی


6. معنای ثارالله
در مواردی بسیار ثارالله را خون خدا معنی كرده‌اند. در حالی كه همه می‌دانیم خداوند جسم مادی ندارد تا خون داشته باشد. اگر ثار به معنی خون باشد، قطعاً مراد از ثارالله معنای تحت‌اللفظی آن نخواهد بود و ثارالله به معنی خون خدا نیست، بلكه به معنی كسی است كه خداوند از دشمنان او خونخواهی خواهد كرد. گاهی نیز خدا را خون‌بهای امام حسین (ع) معرفی كرده‌اند که این معنا نیز کاملاً اشتباه است. یعنی خدا، خون‌بهای امام حسین (ع) نیست، بلكه خونخواه او است.


                      یك نفر خورشید ما را سر برید    تشنه لب، خون خدا را سر برید

جلیل واقع طلب
***
ز خون كیست كه شور حماسه می‌جوشد
قسم به خون خدا، عشق زنده می‌ماند
ز سعی كیست كه عالم به عشق می‌كوشد
ببین گلوی بریده به عشق می‌خواند

فاطمه راكعی
***
گر ماجرای حادثه ی كربلا نبود
دین خدا زنده شد از خون پاك او
رسمی ز دین پاك پیمبر به جا نبود
این شد كه خون‌بهاش به غیر از خدا نبود

جلال‌الدین همایی (سنا)

نتیجه

فرجام سخن آن كه عاشورا رویدادی است كه آرمان و اندیشه در لحظه لحظه ی آن موج می‌زند و فرهنگ استوارش هیچ‌گاه رنگ نمی‌بازد. عاشورا بر فراز تاریخ در همه زمان‌ها و مكان‌ها تكرار می‌شود، همچنان كه میلیون‌ها انسان در فضای پویای آن چشم گشوده، نفس کشیده، دیده بر بسته و با كلّ یوم عاشورا و كلّ ارض كربلا درهم آمیخته‌اند. عاشورا جلوه‌گاهی است از نهایت هنر بنده در پیشگاه معبود خویش و شعر عاشورا تصویر هنر عشق‌بازی عاشورائیان در منظر معشوق. شاعر عاشورا وامدار ودیعه‌ای است كه در وجودش به تجلی نهاده‌اند و شعر او از آتشفشان روح و جانش فوران كرده و خواننده ی خویش را در تلألؤ گدازه‌های پر فروغ خود به ذوب می‌كشاند. آری شعر عاشورا باید معجونی باشد پر مایه از عقل و عشق، عاطفه و حماسه، منطق و احساس، اشك و اندیشه و ... .
و این، دید همه جانبه و پژوهش گسترده ی شاعران حال و آینده ی این عرصه را می طلبد.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**