ادب و هنر

صدا شدند و رقم خورد باز رستاخیز/ که از صدای عدالت، شد آسمان لبریز

**نوشته شده توسط بشیر رحیمی**. **ارسال شده در** ادب و هنر

صدا شدند و صدا می‌شویم موجاموج
گلو شدند صداهای خفته را مردم
صدا شدند صدا در صدا صدا مردم
صدا شدند و رقم خورد باز رستاخیز
که از صدای عدالت، شد آسمان لبریز
دوباره هرچه خیابان گشوده‌است آغوش
سپرده است به فریادهای مردم، گوش
دهان گشوده خیابان و کوچه و بازار
تمام پنجره‌ها می‌زنند حق را جار
هرآن‌چه دست، زبان گشته و زبان‌ها دست
گرفته است در این شهر، آسمان را دست
تمام شهر سراپا گلوی فریاد است
تمام شهر سراپا علیه بیداد است
سکوت را پس از این زیر پای باید ساخت
صدا صدا شد و پرچم به آسمان افراخت
صدا شدند و صدا می‌شویم موجاموج
که جز صدا نتواند رساندمان تا اوج
رسیده است زمانی که جیغ باید شد
به‌رنگ شلعه، زبانی بلیغ باید شد
شبیه شیشه به اندازه‌ی شکستن‌ها
زبان تیزتر از هرچه تیغ باید شد
بهل سکوت کند آن که مصلحت‌بین است
زبان به کام کشد آن که اهل تمکین است
بهل که حال کند یک دو روز را در ارگ
که نیست بهتر از این سروران ما را مرگ

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**