بابه مزاری

بازتاب انديشه سياسي شهيد مزاري (ره) در اجلاس «بن»

**نوشته شده توسط رمضان اکبری/فوق لیسانس کلام اسلامی**. **ارسال شده در** بابه مزاری

چکيده

در اين مقاله تلاش شده که  انعکاس انديشه سياسي شهيد مزاري در ارتباط با مسائل افغانستان در توافق نامه بن مورد بررسي قرار گيرد. با مروري کوتاه بر انديشه­ها و رفتار سياسي شهيد مزاري دريافتيم که محورهاي اساسي گفتمان شهيد مزاري از قبيل: حکومت فراگير اسلامي با مشارکت تمام اقوام ساکن کشور، وحدت ملي از طريق ايجاد وحدت ميان احزاب شيعي، توافق نامه جبل السراج، شوراي عالي هماهنگي، طرح چهار جانبه بر اساس توافق چهار حزب تأثير گذار و عمده، عدالت اجتماعي به معناي اعاده حقوق تمام مليت­هاي ساکن در کشور و رسميت مذهب جعفري، شرکت در تصميم­گيري هزاره­ها و تعديل واحدهاي اداري کشور، و نيز رعايت حقوق زنان در عرصه­هاي سياسي، اجتماعي و تعليم و تربيت. اين محورها و برخي ايده­هاي ديگري که در گفتمان شهيد مزاري وجود دارد، در توافق نامه بن بازتاب يافته و در قانون اساسي به طور دقيق منعکس گرديده است. به جرأت مي­توان گفت شهيد مزاري ده سال قبل از ديگران، اين راهکارها را مطرح نمود ولي در آن روزگار با گلوله پاسخ داده شد و عدالت را در خون کشيدند.  

 

واژگان کليدي: شهيد مزاري، اجلاس بن، وحدت ملي، عدالت اجتماعي، نظام فراگير اسلامي، مشارکت سياسي اقوام، حقوق زنان.

مقدمه

اجلاس "بن" که با شرکت مقامات سازمان ملل متحد، نمايندگان برخي کشورهاي جهان و رهبران و سران افغانستان به تاريخ 5 دسامبر 2001 در شهر«بن» آلمان برگزار گرديد، نقطه  عطفي مهم در تاريخ سياسي معاصر افغانستان به شمار مي­آيد. در اين نشست تاريخي که پس از 23 سال جنگ و خون­ريزي برگزار گرديد، به نارسايي‌هاي موجود و حوادث سال­­هاي اخير به دقت توجه گرديده و بر اساس واقعيت­هاي جامعه افغاني راه حل فراگير و مطلوب که تمام فاکتورهاي قومي، مذهبي، سمتي و زباني در نظر گرفته شود، ارائه گرديد و در نهايت به توافق نامه­اي دست يافتند که به توافق­نامه "بن" معروف است. شهيد مزاري نيز به عنوان يک رهبر خردمند، مجاهد متعهد، سياست مدار دردمند و مصلح آگاه که براي يافتن راه حل مطلوب براي نجات ملت افغانستان از رنج­هاي ديرينه تلاش مي­نمود و در اين راستا به لحاظ نظري و اقدامات عملي، محورهاي اساسي را براي رسيدن به صلح پايدار، نظام سياسي فراگير و تحکيم وحدت ملي ارائه نموده که به نام انديشه شهيد مزاري در ادبيات سياسي افغانستان مطرح است. حال پرسش اين است که انديشه­هاي شهيد مزاري در اجلاس بن و توافق نامه آن چه انعکاس و بازتاب داشته است؟

اين پرسش را بعد از مرور انديشه­هاي شهيد مزاري و مشخص نمودن عناصر اصلي گفتمان شهيد مزاري و نگاهي بر متن توافق نامه بن مي­توان پاسخ داد.

انديشه­هاي شهيد مزاري

مردم افغانستان در دوره­هاي اخير به ويژه سه قرن گذشته، سياست­هاي غير انساني را تجربه نموده و قبيله­اي حاکم با اعمال خشونت، حقوق و کرامت انساني مردم را به صورت ظالمانه لگد مال نموده و اين مردم در ميان خون و آتش از انواع ستم و تبعيض رنج برده است. سياست قبيلوي و نژاد گرايي در اين کشور به يک فرهنگ تبديل گرديده به گونه­­اي که حتي برخي مليت­هاي محروم که خود، سال­ها از تبعيض رنج برده است، هنگام دست يافتن به قدرت با حرص و طمع سيري ناپذير، از اين شيوه پيروي نموده، موجوديت ديگران را نفي و براي حذف فيزيکي آنان تلاش ورزيده است.

شهيد مزاري که از متن جامعه درد کشيده و مليت­هاي محروم  برخاسته بود، تمام نارسايي­ها و بي­عدالتي­هاي که بر مردم مظلوم اين سرزمين روا داشته مي­شد، قلب و استخوانش را مي­سوزاند و براي احياي کرامت انساني و شکستن انحصار سياسي و رهايي ملت ستم ديده کشور با توجه به واقعيت­هاي انکار ناپذير اجتماعي، چندين محور را به عنوان راه حل بحران سياسي پيشنهاد نمود که در آن روزگار خوشايند حکومت­گران انحصار طلب قرار نگرفته و با گلوله و بمب پاسخ داده شد که به کشته شدن هزاران انسان و خرابي خانه­هاي مردم منجر گرديد. رهبر شهيد به خوبي در يافته بود که نظام­هاي سياسي گذشته با اعمال تبعيض­هاي نژادي، مذهبي، زباني و سمتي، وحدت ملي را با چالش جدي مواجه نموده به گونه­اي که اعتماد ملي به کلي از بين رفته و تفاهم  اقوام با يک ديگر دشوار گرديده بود. از اين­رو، ايشان تحکيم وحدت ملي، تأمين عدالت اجتماعي در سايه­اي حکومت فراگير اسلامي را تنها راه حل بحران کشور مي­دانست و براي رسيدن به اين هدف متعالي راه­کارهاي معقول و جامع را مطرح مي­نمود.

طرح­ها و راهکارهاي ايشان عبارت بودند از: ايجاد حکومت فراگير اسلامي، توقف جنگ­هاي داخلي، طرح هم­سويي مليت­هاي محروم و شکستن انحصار سياسي از طريق معاهده جبل­ السراج، طرح شوراي عالي هم آهنگي جهت نزديکي اقوام، طرح چهار جانبه براي تحکيم وحدت ملي، تأمين عدالت اجتماعي از طريق معيار قرار گرفتن نفوس اقوام براي شرکت در قدرت، رسميت زبان و مذاهب اقوام ساکن در کشور، مشارکت تمام اقوام در تعيين سرنوشت، تعديل واحدهاي اداري، طرح نظام فدرالي، طرح برگزاري انتخابات آزاد و...، به منظور برقراري صلح پايدار، امنيت سراسري، رفاه و آسايش مردم.

حال بايد اين محورها را در گفتار و رفتار سياسي شهيد مزاري بررسي نموده آن­گاه ببينيم  اين انديشه­ها درتوافق نامه "بن" چه گونه انعکاس يافته است.

الف: حکومت اسلامي

مردم مسلمان افغانستان از قرن­ها به اين طرف، داراي اعتقادات محکم ديني بوده اسلام و آموزه­هاي آن با گوشت و خون اين مردم عجين گرديده و در پابندي به دين و مذهب در جهان اسلام نمونه است. همين اعتقادات اسلامي بارها ماية اتحاد مردم در مبارزه عليه اشغال گران گرديده که شکست­هاي خفت بار انگليس و اتحاد شوروي سابق از نشانه­هاي روشن آن است. بديهي است که حکومت و نظام سياسي هر جامعه بايد بر اساس فرهنگ و اعتقادات مردم آن مبتني باشد، زيرا حکومت غير ديني براي جامعه ديني قابل پذيرش نبوده و ثبات و دوام نخواهد داشت. از سوي ديگر 14 سال جهاد مردم در برابر اتحاد شوروي به منظور استقلال کشور و تشکيل نظام اسلامي بود. از اين­ رو شهيد مزاري که عالم ديني و داراي انديشه اسلامي بود، با توجه به فلسفه جهاد و اعتقادات ديني خدشه ناپذير مردمش، حکومت اسلامي را که  محتواي آن برگرفته از قوانين و مقررات شريعت اسلام باشد، يک اصل تغيير ناپذير تلقي مي‌نمود و بارها به آن تاکيد مي­­ورزيد و آن را حق مسلّم و طبيعي مردم مسلمان افغانستان مي­دانست.

در يک­جا فرموده­اند: « نوع حکومت که خواست عامه مردم مسلمان افغانستان بوده باشد که همان حکومت اسلامي است بايد در داخل، پيشاپيش زمينه سازي شود.»(فصلنامه سراج:11/239). از نظر شهيد مزاري تنها راه نجات مردم ايجاد حکومت اسلامي است:« من معتقدم در اين جا در طول تاريخ گذشته افغانستان حکومت ملي- اسلامي به وجود نيامده، اما يک خاندان و تعداد قدرت طلب، بالاي مردم ظلم کرده است. اگر ما در اين جا بياييم يک حکومت اسلامي که مردم ما مي­خواهند به وجود بياوريم که در آن حق همه مليت­ها تعيين شده، اين باور، باور درستي مي­باشد» (احياء هويت/78). ايشان تاکيد مي­کند که« راه حل را ما در يک حکومت اسلامي مورد قبول مردم افغانستان مي­دانيم، که حقوق همه در نظر گرفته شود، کسي تعصب نژادي و مذهبي به کار نبرد»( زنده­تر از تو کسي نيست/8). رهبر شهيد عدالت اجتماعي را در سايه حکومت اسلامي ميسر مي­دانست:« ما خواستار حکومت اسلامي مبتني بر قانون و عدالت اجتماعي در افغانستان هستيم که در آن حقوق همه مردم کشور به تناسب نفوس و ميزان حضورشان در حيات سياسي- اجتماعي کشور تأمين گردد»(فرياد عدالت/68). در مورد ديگر تأکيد نموده: « هدف ما تشکيل يک حکومت اسلامي، مردمي، فراگير و مبتني بر عدالت اجتماعي در افغانستان است، ما مي­خواهيم ستم­هاي چندين قرنه بر مردم افغانستان پايان يابد و جامعه­اي به وجود آيد که در آن از تبعيض، برتري خواهي، تفاخر و افزون طلبي، خبري نباشد و کليه مردم افغانستان از هر قوم و نژاد و با هر رنگ و زبان، برادرانه زندگي کنند»(فرياد عدالت/68). بر اين اساس مهم­ترين آرزوي رهبر شهيد اعاده حقوق مليت­ها در سايه حکومت اسلامي است:«بزرگ­ترين آرزوي من ايجاد يک اسلامي است که حقوق همه­اي مليت­ها طبق اسلام به آن­ها اعاده شود»(چراغ راه/245).

بديهي است که حکومت اسلامي فراگير، بر اساس مقررات ديني حقوق تمام مجموعه­هاي قومي، مذهبي و سياسي اقوام ساکن در کشور را بدون تبعيض نژادي و فرقه­اي تأمين نموده و راه رسيدن به عدالت اجتماعي را  هموار مي­سازد. مراد از حکومت اسلامي نظامي است که قوانين کشور برگرفته از تعاليم اسلامي بوده و قوانين غير ديني در آن نافذ نباشد، که در قانون اساسي نيز نظام سياسي افغانستان اين­گونه طراحي شده است.

انعکاس اين ايده در اجلاس "بن" و در نتيجه در قانون اساسي افغانستان قابل درک است. در "توافق نامه بن" تاکيد گرديده که نظام سياسي آينده افغانستان مطابق اساسات دين مقدس اسلام باشد. در مقدمه اين توافق­نامه مي­خوانيم:« شرکت کنندگان مذاکرات ملل متحد درباره افغانستان، در حضور نماينده خاص سر منشي ملل متحد براي افغانستان...، در جهت انتخاب آينده سياسي‌شان مطابق اساسات اسلام، دموکراسي، حضور احزاب و گروه­هاي مختلف و عدالت اجتماعي»( متن توافق نامه بن).   در اين قسمت تصريح گرديده که نظام سياسي آينده افغانستان مطابق اساسات دين مقدس اسلام باشد که همان حکومت اسلامي به معناي حاکميت قوانين ديني است. بر پايه "توافق نامه بن" قانون اساسي تدوين گرديد و در ماده اول آن تصريح شده است: «افغانستان، دولت جمهوري اسلامي...مي­باشد». جمهوريت به معناي مردم سالاري بودن نظام و اسلامي بودن به معناي حاکميت مقررات شريعت اسلامي است.         

ب: وحدت ملي

منظور از وحدت ملي عبارت است از توافق و تفاهم يک ملت پيرامون سرزمين، دين و مذهب، فرهنگ، سرنوشت و تاريخ مشترک، که اعضاي آن جامعه فعاليت­هاي اجتماعي خود را در وابستگي، همبستگي و پيوند متقابل و در سمت و سوي رسيدن به اهداف مشترک انجام دهند. اين وحدت در زماني تحقق مي­يابد که اعضاي آن جامعه در جهت تحقق اهداف عام و مشترک جامعه با يکديگر همياري کرده و يکديگر را تأييد و تقويت کنند. به عبارت ديگر وحدت ملي آن است که شهروندان و اعضاي جامعه در هر کسوت و لباسي بر سر ارزش­ها و اعتقادات مشترک تفاهم و همياري داشته باشند.(سايت راسخون و فصلنامه سلام شماره 2و3سال اول 1387) 

با کمال تأسف در جامعه افغانستان، استبداد و تبعيض توسط نظام­هاي قبيله سالار و انحصارگرا پيکر خونين ملت را پارچه پارچه نموده که احساس همبستگي ملي از بين رفته و جامعه به دو بخش حاکم و محکوم تقسيم گرديده بود و هر که قدرت داشت، جان و مال و سرنوشت ديگران برايش حرمت نداشت و هرچه دلش مي‌خواست فرمان مي­­راند و حتي به قتل عام و نسل کشي اقدام مي­نمود، زمين و دارايي مليت­هاي محکوم را به نفع قبيله حاکم مصادره مي­کرد. در اثر همين روش ظالمانه بود که برخي اقوام سرزمين­هاي خود را از دست داده و بيش از60  درصد نابود گرديده و باقي مانده‌شان در خارج از کشور و يا در کوه پايه­ها پناه برده­اند.  از اين­رو وحدت ملي به شدت آسيب ديده و اقوام ساکن در کشور به کتله­هاي جدا از هم تبديل گرديده است. علاوه بر استبداد تاريخي، وجود احزاب متعدد که پس از تجاوز شوروي در افغانستان پديد آمدند، در اثر بي‌تجربگي و مداخلات خارجي جنگ­هاي داخلي بين احزاب شعله­ور گشت و فجايع دردناک به وقوع پيوست. شهيد مزاري از اين وضعيت دل‌خراش به شدت رنج مي­برد و براي ايجاد وحدت ملي و خاموش ساختن جنگ­ها ابتدا از جامعه هزاره و شيعه تلاش­هاي مصلحانه خود را شروع نمود تا در نهايت به وحدت تمام اقوام و احزاب گسترش يافته و ملت سازي صورت گيرد. وي تصريح داشت که:«وحدت ملي را ما در افغانستان يک اصل مي­دانيم»(احياء هويت/146). در ارتباط به ختم جنگ فرموده:« ما يک مسئله را زياد در نظر داريم و آن اين که طرفدار جنگ نيستيم و جنگ را راه حل نمي­­دانيم و فهميديم که حل مسائل افغانستان از طريق جنگ اشتباه است. بايد مسائل افغانستان از راه تفاهم و پذيرفتن واقعيت­هاي افغانستان حل شود»(چراغ راه/233).

1- اتحاد احزاب شيعي

شهيد مزاري براي اتحاد احزاب شيعي با سران و قوماندانان گروه­ها در تماس شده و از درون سنگرهاي جهاد براي هم­سويي و اتحاد گروه­هاي شيعي به تلاش آغاز کرد و حزب وحدت را با همياري ساير رهبران دلسوز پايه­ريزي نمود که در سال 1368 در باميان تشکيل گرديد. اولين دست آورد تشکيل حزب وحدت توقف جنگ‌هاي داخلي در هزارستان بود. دست آورد ديگر آن به وجود آمدن زبان واحد سياسي شيعيان در عرصه­هاي سياسي بود که در آن موقع گروه­هاي پيشاور نشين شيعيان را ناديده گرفته دولت تشکيل دادند. در اين موقع شيعيان از آدرس حزب وحدت اسلامي با زبان سياسي واحد در عرصه­هاي ملي و بين‌المللي مقتدرانه حضور يافته حقوق مردم خود را مطالبه مي­نمود. شهيد مزاري در راه تشکيل حزب وحدت رنج­هاي فراوان کشيد و مسافرت­هاي متعدد در داخل و خارج انجام داد تا احزاب قبلي منحل گرديده و همه در يک تشکل جمع شوند. شهيد مزاري راجع به ضرورت تشکيل حزب وحدت مي­گويد: «ما هم در قالب­هاي مختلف يک چيز مي­خواستيم و آن نجات هزاره­جات. بياييد اين قالب­ها را بشکنيم و آن هدف را دنبال کنيم ...، فقط تقاضاي ما اين است که در اين شرايط حساس همبستگي و وحدت بيشتري داشته باشيد»(احياء هويت/34).

شهيد مزاري در قالب حزب وحدت مليت محروم هزاره را از انزواي تاريخي بيرون آورده، حقوق سياسي، مذهبي و اجتماعي اين مردم را با منطق قوي مطالبه نموده و در راه رسيدن به آن، مبارزات فراوان کرد تا موجوديت اين مردم مورد قبول همگان قرار گرفت.

2- توافق­نامه جبل السراج

در آستانه پيروزي مجاهدين و سقوط دولت کمونيستي، احزاب پيشاور نشين با خصلت انحصار طلبي بار ديگر به فکر فزون طلبي افتاده، بدون حضور هزاره­ها و برخي اقوام ديگر، دولت موقت تشکيل دادند که اين اقدام، زنگ خطر ظهور دوباره فاشيسم را به صدا درآورد. شهيد مزاري در راستايي وحدت ملي، ابتکار جديد به کار برده با مليت‌هاي محروم (هزاره، تاجيک و ازبک) در جبل­السراج به تفاهم رسيده و با امضاي توافق­نامه،­ نقش محوري مليت­هاي محروم را به منصه ظهور رسانيد. هدف از اين توافق شکستن انحصار و زمينه­سازي رسيدن به وحدت ملي بود. رهبر شهيد مي­­گويد: «فاروق اعظم از ما گلايه کرد که توافق­نامه­اي را که در جبل­السراج امضاء کرديد، حذف پشتون­ها بود و اين درست نبود...، من خنديدم و گفتم که در آن توافق­نامه حذف پشتون­ها مطرح نبود، فقط مي­خواستيم انحصار شما را بشکنيم»(احياء هويت/206). در بيان ديگر توضيح مي­دهد:«استراتژي حزب وحدت در اين­جا اين بود که با اقوام داخل افغانستان تماس بگيرد و با آن­ها تفاهم کند...، متأسفانه در اين­جا توافقاتي که در رابطه با مجاهدين سمت شمال شده بود آقاي مسعود خيانت کرد. اگر نه در آن توافقات، حق هيچ کس ناديده گرفته نشده و حذف هيچ مليتي مطرح نبود. برداشت عده­اي از برادران پشتون اين است که در توافقات جبل­السراج، پشتون­ها حذف شده بودند، نه، اين حرف نبود. يک چيزي که در اين جا شده بود اين بود که انحصار بشکند، ديگر در افغانستان انحصار طلبي نباشد»(احياء هويت/175).

مهم­ترين هدف رهبر شهيد از توافق­نامه جبل­السراج ايجاد جبهه مقتدر از سه مليت محروم (هزاره، ازبک و تاجيک) در برابر انحصار و تبعيض و تلاش براي ايجاد وحدت ملي از طريق تفاهم، برادري و برابري ميان مليت­ها، احزاب و نيروهاي جهادي بود. ايشان حمايت از مليت­هاي محروم را از استراتژي حزب وحدت مي­دانست: «استراتژي حزب وحدت اين است که از حقوق مليت­هاي محروم حمايت مي‌کند»(چراغ راه/239). اگر اين توافق­نامه به ثمر مي‌رسيد خيلي از مشکلات حل گرديده،   از جنگ­هاي خانمان برانداز و ظهور افراط­گراها و طالبان خبري نبود و کشور در مسير صلح، امنيت، شکوفايي و پيشرفت قرار مي­گرفت.

3- شوراي عالي هماهنگي

در شرايطي که دولت انحصار طلب کابل از خصومت­هاي گذشته اقوام براي تحکيم پايه­هاي حکومت خود سوء استفاده نموده و جنگ­هاي داخلي را به عناوين مختلف، ميان پشتون و هزاره و يا پشتون و ازبک شعله­ور مي­ساخت، شهيد مزاري با درايت و خردمندي از راه تفاهم و مذاکره، خصومت ديرينه پشتون را با ازبک و هزاره به دوستي تبديل نموده و شوراي عالي هماهنگي را بين سه قوم مهم و تأثير گذار(هزاره، پشتون و ازبک) به وجود آورد. نتيجه آن، ختم جنگ ميان اين سه مليت بود. اين اقدام، گام بزرگ در راستاي رسيدن به وحدت ملي بود. راجع به برادري مليت­ها مي­گويد:«ما طرفدار برادري ميان همه مليت­ها هستيم، براي مليت­هاي افغانستان حقوق مساوي قايل هستيم. طبق شعاع وجودي‌شان سهم داشته باشند. حق خواهي براي يک ملت به معناي برادري است. ما دشمني در داخل افغانستان بين مليت­ها را فاجعه مي­دانيم»(هفته نامه وحدت/73). «در اين‌جا براي شما واضح مي­گويم در افغانستان دشمني مليت­ها فاجعه بزرگي است. در افغانستان برادري مليت­ها مطرح است. حقوق مليت­ها يعني برادري مليت­ها»(احياء هويت/87). ايشان معيار دوستي با ديگران را شناسايي حقوق مردم محروم هزاره مي­داند نه رنگ و نژاد: «ما عاشق قيافه هيچ کسي نيستيم، حقوق ملت خود را مي­خواهيم هرکس اين حقوق را براي ملت ما قايل شود، دست او را مي فشاريم»(احياء هويت/39).

4- طرح چهار جانبه

از آن­جا که «نگاه به درون» در انديشه سياسي رهبر شهيد يک اصل بود و راه حل اساسي را از درون کشور جستجو مي­نمود، در سخت­ترين شرايط و اوج بحران داخلي که تمام تلاش­هاي ملي و بين­المللي براي حل مسئله افغانستان به بن بست رسيده بود و جنگ­هاي قدرت هر روز هستي مردم را بر باد مي­داد، ايشان براي رسيدن به صلح پايدار طرح چهار جانبه را ارائه نمود. از نظر رهبر شهيد چهار قوم عمده در کشور نقش کليدي دارد: «در افغانستان مليت­ها و نژادهاي وجود دارد که هيچ کدام داراي اکثريت نمي­باشد، ولي در مجموع چهار تا قوم عمده وجود دار؛ هزاره، پشتون، تاجيک و ازبک که ما نيز به عنوان يکي از اقوام عمده کشور روي تعداد نفوس در دولت آينده و تصميم­گيري­ها نقش داشته باشيم»( احياء هويت/39). در آن طرح از احزاب عمده و تأثير گذار که هرکدام از يک قوم نمايندگي مي­کرد، خواسته شده بود که نمايندگان با صلاحيت خود را براي حل نهايي قضاياي کشور تعيين کنند. اين طرح از سوي حزب اسلامي حکمتيار و جنبش اسلامي مورد پذيرش قرار گرفت. جمعيت اسلامي نيز ظاهراً با اين طرح موافقت نمود و در نامه آقاي رباني که به نمايندگان حزب وحدت نوشته بود آمده:«تصميمي که نمايندگان چهار حزب بگيرد به آن گردن خواهد گذاشت»(هفته نامه وحدت/78). اما دولت آقاي رباني پس از آن که اختيار کتبي به نمايندگان چهار گروه داد، بلافاصله طرح ديگري را پيش نهاد نمود که با اين طرح منافات داشت. در طرح دولت آمده بود که براي حل بحران کشور اجلاس سه جانبه ميان حزب وحدت اسلامي، جنبش اسلامي و جمعيت اسلامي داير شود. اين طرح خودش نفاق انگيز بود و نوعي کارشکني صريح به حساب مي­آمد(همان/78).

در طرح چهار جانبه آمده بود که مدت سه روز ميان اطراف درگير آتش بس شود و شوراي حل و عقد به تأخير بيفتد و نمايندگان چهار حزب عمده براي حل و فصل مشکلات کشور تلاش کنند و در نهايت دولت موقت تشکيل دهند. اين طرح بسيار عادلانه بود و اگر کار شکني نمي­شد، بحران کشور به صورت مطلوب حل مي‌گرديد.

حال بايد ديد که وحدت ملي و برادري اقوام در توافق نامه بن چه گونه انعکاس يافته است. گر چند در اين توافق نامه به وحدت ملي تصريح نشده اما مؤلفه‌هاي رسيدن به وحدت ملي مانند: ختم جنگ، آشتي ملي، شناسايي حقوق مردم، حضور احزاب و گروه­هاي مختلف، حکومت فراگير، فاقد تبعيض و چند قومي ذکر گرديده که شهيد مزاري ده سال قبل آن­ها را مطرح نموده بود. در متن توافق­نامه آمده است:« شرکت کنندگان مذاکرات ملل متحد در باره  افغانستان، در حضور نماينده خاص سر منشي ملل متحد براي افغانستان، با تصميم به ختم جنگ و تراژدي در افغانستان و ايجاد آشتي ملي، صلح و ثبات پايدار و احترام به حقوق بشر در کشور، تحکيم مجدد استقلال، حاکميت ملي و تماميت ارضي افغانستان، با شناسايي حقوق مردم افغانستان در جهت انتخاب آينده سياسي‌شان مطابق اساسات اسلام، دموکراسي، حضور احزاب و گروه­هاي مختلف و عدالت اجتماعي... با يادآوري اين که تشکيلات موقت قدم اول براي تأسيس يک حکومت فراگير، فاقد تبعيض جنسي، چند قومي و کاملاً نماينده بوده و به هيچ وجه نمي­تواند بعد از وقت تعيين شده بر سر اقتدار باقي بماند».

 ديده مي­شود که گفتمان رهبر شهيد در حوزه وحدت ملي در توافق نامه بن بازتاب گسترده داشته است. اين حقيقت روشن مي­شود که راهکارهاي رهبر شهيد واقع‌بينانه و عادلانه بوده و ايشان به عنوان يک رهبر سياسي خردمند و مصلح دلسوز قبل از ديگران اين راهکارها را مطرح نموده است.

ج: عدالت اجتماعي

يکي از ايده­هاي مهم و حياتي شهيد مزاري، عدالت اجتماعي است که براي جامعه   ستم ديده افغانستان ضروري مي­دانست و در هر مورد به آن تأکيد مي­ورزيد. عدالت اجتماعي از منظر آموزه­هاي ديني جايگاه والاي دارد که قرآن کريم مهم­ترين فلسفه بعثت انبيا را تأمين عدالت اجتماعي اعلام مي­کند:«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط»(حديد/25). به يقين فرستادگان مان را با دليل­هاي روشن فرستاديم، و همراه آنان کتاب و ترازو را فرستاديم، تا مردم به دادگري و عدالت برخيزند. در روايات پيشوايان ما به عدالت اجتماعي تاکيد فراوان شده است. به ويژه حضرت علي(ع) درباره عدالت بسيار سخن گفته. در يک مورد فرموده است« به خدا سوگند بيت‌المال تاراج شده را هرکجا بيابم به صاحبان اصلي آن باز مي­گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده و يا کنيزاني خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براي عموم است»(نهج‌البلاغه/ خ15). عدالت اجتماعي يک امر فطري و از آرمان‌هاي مهم بشري بوده که از دير زمان مورد توجه بوده است. در انديشه شرق باستان، قديمي­ترين آثاري که به عدالت اجتماعي پرداخته، مجمع القوانين حمورايي است. اين اصطلاح معادل واژه انگليسي(socil gustic) است. در يونان باستان سقراط و افلاطون و در عصر مدرن مارکس و انگليس، به عدالت اجتماعي پرداخته­اند. در قرن بيستم عدالت اجتماعي در کانون مباحث فلسفه سياسي قرار گرفت. در انديشه اسلامي نيز فيلسوفان مسلمان مانند؛ فارابي، ابن سينا، خواجه نصير طوسي، عدالت اجتماعي را مورد بحث جدي قرار داده‌اند. (سايت راسخون و فرهنگ واژه‌ها/373).

عدالت ضد ظلم و به معناي« اعطاء کل ذي‌حق حقه» يعني دادن حق به صاحب حق­ است يا«وضع کل شئ في­موضعه» قرار دادن هر چيزي در جاي خودش است. در اجتماع نيز اگر قدرت، امکانات، فرصت­ها و امتيازات به صورت عادلانه توزيع گردد، عدالت اجتماعي به هردو معنا تحقق مي­يابد. پس عدالت اجتماعي يک اصل عقلاي و شرعي است که مورد تأييد تمام مکاتب و مذاهب ديني و انساني مي­باشد.

شهيد مزاري نيز عدالت اجتماعي را حلقه مفقوده در جامعه افغانستان مي‌دانست و تحقق آن را يک اصل اجتناب ناپذير ملي تلقي مي­نمود که بدون آن آرامش، رفاه، وحدت و همبستگي ملي به وجود نمي­آيد. او تاکيد داشت که عدالت اجتماعي به نفع تمام ملت افغانستان است و بايد همه به حقوق اجتماعي خود برسند. از نظر شهيد مزاري اقوام ساکن افغانستان باهم برادرند و رابطه برادري بر اساس عدالت تنظيم مي‌گردد، اگر عدالت نباشد برادري به خصومت تبديل مي­شود. از اين­رو فرياد مي­زد که در افغانستان برادري مليت­ها مطرح است. دشمني مليت­ها فاجعه است(احياء هويت/87). رهبر شهيد عدالت را براي همه مي­خواست نه براي هزاره­ها. از اين­رو در برابر انحصار طلبان فرياد مي­کشيد:« ما حقوق مليت­هاي محروم را مي­خواهيم و از آن دفاع مي‌کنيم» (مصاحبه با آژانس خبري ايتاليا، کابل20/9/71). در بيان ديگر ابلاغ نمود که:«حزب وحدت مي­خواهد در حکومت آينده، تمام مليت­ها و اقوام ساکن کشور شرکت داشته باشد»(مصاحبه با روز نامه ديلي تلگراف، 5/3/72). رهبر شهيد براي تحقق عدالت اجتماعي در مليت محروم هزاره چند محور را مطرح نموده است:

1- رسميت يافتن مذهب شيعه.

2- شرکت مردم ما در تعيين سر نوشت .

3- تعديل واحدهاي اداري کشور که درگذشته بسيار ظالمانه بوده است.(احياء هويت/75). 

 شهيد مزاري به خوبي دريافته بود که عدالت اجتماعي در صورتي تحقق مي‌يابد که هر قوم و ملتي بتواند آزادانه طبق مذهب خود عمل نمايد و آزادي مذهبي داشته باشد. اگر مذهب يک مردم آزاد نباشد عدالت اجتماعي دروغ و فريبي بيش نخواهد بود. چنانچه در طول چندين قرن به دليل تعصب و انحصار سياسي و مذهبي، شيعيان در تقيه به سر مي­بردند و نمي­توانستند مراسم و آيين­هاي ديني خود را آزادانه انجام دهند و مذهبشان قاچاق بود. از اين رو رسميت مذهب از نگاه شهيد مزاري يکي از محورهاي عدالت اجتماعي به حساب مي­آمد.

محور دوم شرکت مردم ما در تعيين سرنوشت است که اين مردم قرن­ها از سياست و کانون قدرت دور نگه داشته شده و حق تصميم­گيري در سرنوشت خود را نداشته است. عدالت اجتماعي زماني محقق مي­گردد که تمام اقوام ساکن در کشور در تعيين سرنوشت خود مشارکت نموده و حق اظهار نظر داشته باشند. از اين‌رو شهيد مزاري شرکت در تصميم­گيري را براي هزاره­ها يکي از راه­هاي تحقق عدالت اجتماعي مي‌دانست.

تعديل واحدهاي اداري از خواسته­هاي بر حق رهبر شهيد براي رسيدن به عدالت اجتماعي بود. ولايات و ولسوالي­ها به صورت ظالمانه تقسيم بندي گرديده به گونه­اي که برخي ولسوالي­ها چند برابر يک ولايت جمعيت دارد. اما از نظر امتيازات و حقوق، سهم يک ولسوالي را دارد و آن منطقه که به اندازه نصف ولسوالي نفوس ندارد، سهم يک ولايت را دريافت مي­کند، که اين عمل ظلم و تبعيض آشکار در جامعه است. رهبر شهيد از اين نابرابري پرده برداشته مي­گويد« ما در زمان ظاهر چهار دوره رأي­گيري داشتيم. وکيل در پارلمان مي­آمدند، از تمام هزاره­جات که ولسوالي­اش يک صد و شصت هزار نفر داشت سي نفر وکيل مي­آمد و از جنوبي و مشرقي که نفوس هر ولسواليش پانزده هزار نفر بود يک وکيل مي­آمد. تا دو هزار و هشتصد نفر هم يک وکيل داشت. يک­بار موضوعي که در پارلمان طرح شد و فارسي زبان­ها يک­ جا شدند اکثريت را در پارلمان تشکيل دادند، ولي بلافاصله در دور دوم هرچه علاقه­ داري بود به ولسوالي تبديل شد، تا اکثريت را افغان­ها تشکيل بدهد... در منطقه دره صوف که يک ولسوالي است قبل از انقلاب در زمان ظاهر چهل و سه هزار نفوس داشت. ولايتش که مرکز بود هيجده هزار نفوس داشت. آن وقت يک نماينده از ولايت مي­آمد و يک نماينده از ولسوالي. در کنار اين چهل و سه هزار نفوس يک ولسوالي ديگر از برادران اهل تسنن بود که دوازده هزار باشنده داشت. پس دوازده هزار هم يک رأي داشت و چهل و سه هزار هم يک رأي. بدين لحاظ اين مسئله اگر درست نشود مسئله مشکلي است. ما معتقديم که در دوره انتقالي هر حسابي را که با ديگران مي­کنند آن را با ما هم بکنند.(احياء هويت/36 و 37).

شهيد مزاري عدالت و برادري را در افغانستان يک اصل انکار ناپذير مي­دانست و خواهان عدالت براي تمام مليت­هاي ساکن کشور بود، امتياز و برتري جوي نژادي را براي هيچ کس نمي­پذيرفت. « ما مردم افغانستانيم هيچ نژادي را نمي­خواهيم نفي کنيم. ترکمن است، هزاره است، تاجيک است، افغان است، ايماق است و ديگر اقوام هستند. همه آن­ها بيايند در اين مملکت برادروار زندگي کنند و هرکس به حقوقشان برسند و هرکس درباره سرنوشت خودش تصميم بگيرد. اين حرف ماست. اگر کسي بيايد و نژاد خود را حاکم بسازد ديگران را نفي بکند اين فاشيستي است.(احياء هويت/33). « ما مي­خواهيم ستم­هاي چندين قرنه بر مردم افغانستان پايان يابد و جامعه­اي به وجود آيد که در آن از تبعيض، برتري گري، تفاخر، و افزون خواهي خبري نباشد و کليه مردم افغانستان از هر قوم و نژاد و با هر رنگ و زبان، برادرانه زندگي کنند»(فرياد عدالت/68). رهبر شهيد در نظام سياسي آينده عدالت اجتماعي را براي تمام اقوام ساکن کشور بر اساس نفوس مي­خواهد« ما معتقديم حکومت آينده نبايد روي مذهب و نژاد به وجود بيايد، در حکومت آينده همه به حقوق خود برسند و ما معيار نفوس را که يک معيار بين‌المللي است معتبر مي­دانيم»(فرياد عدالت/241).

شهيد مزاري هيچ­گاه براي قوم خود امتياز نخواست، بلکه مي­گفت مانند ديگران با ما هم معامله شود نه کم نه زياد. پس عدالت اجتماعي در انديشه سياسي شهيد مزاري جايگاه بلند دارد. در توافق نامه «بن» نيز تأييد گرديده که نظام سياسي آينده مطابق عدالت اجتماعي تنظيم گردد:« در جهت انتخاب آينده سياسي‌شان مطابق اساسات اسلام، دموکراسي، حضور احزاب و گروه­هاي مختلف و عدالت اجتماعي». در اين قسمت تصريح گرديده که نظام سياسي آينده بر اساس اسلام، دموکراسي، حضور تمام احزاب و گروه­هاي قومي و مذهبي و عدالت اجتماعي تشکيل شود. در ادامه آمده است که حکومت آينده بدون تبعيض و چند قومي بوده و از ملت افغانستان نمايندگي کند:«با يادآوري اينکه تشکيلات موقت قدم اول براي تأسيس يک حکومت فراگير، فاقد تبعيض جنسي، چند قومي و کاملاً نماينده بوده و به هيچ وجه نمي­تواند بعد از وقت تعيين شده بر سر اقتدار باقي بماند».

يکي از راه­کارهاي شهيد مزاري براي حل مسائل افغانستان برگزاري انتخابات است که تصريح نموده:« در اين رابطه حزب وحدت اسلامي طرحي را تدوين کرده است براي انتخابات که همه اقشار ملت از مرد و زن، از آن که مهاجر است، از آن­که مجاهد است، حق دارند در اين انتخابات شرکت کنند و آن هم رأي­گيري روي نفوس باشد نه جغرافيا، که تشکيلات ظالمانه گذشته بر مليت­هاي محروم در افغانستان ظلم کردند و حق­کشي کردند» (منشور برادري/104).

د: حقوق زنان

يکي از ايده­هاي رهبر شهيد مشارکت زنان در امور اجتماعي است. حقوق سياسي و اجتماعي زنان را محترم شمرده و مشارکت زنان را حق مسلم آنان مي­دانست. شهيد مزاري در مصاحبه با هفته نامه کابل راجع به حقوق زنان و مشارکت اجتماعي آنان توضيح داده است.« شوراي مرکزي حزب وحدت از ده کميته تشکيل شده که يک کميته آن به نام خواهران است. در تشکيلات حزب وحدت هيچ­گونه ممانعتي در عضويت خواهران نيست، با همان شرايط برادران، خواهران را نيز در نظر داريم و در مورد خواهرها حقوقي را قايل هستيم که مطابق با موازين و معيار اسلام باشد و بايد قوانين اسلامي را رعايت کنيم و بي­حجابي را رفع کنيم، زن با حجاب مي­تواند اداره برود و تحصيل کند، ما براي آن‌ها غير از محدوديت­هاي اسلامي هيچ محدوديتي را نمي­خواهيم، زن مي­تواند در انتخابات شرکت کند و [اين موضوع را] بايد اضافه کرد که در رهبري و قضاوت و فرماندهي ارتش، در اسلام در مورد خواهران محدوديت‌هاي آمده است و در غير آن فرق بين زن و مرد وجود ندارد»(منشور برادري/226). در جاي ديگر تصريح نموده:«ما معتقديم  زنان نصف جامعه افغانستان را تشکيل مي­دهند و در طرح انتخاباتي که ما داشتيم گفتيم که زن­ها هم انتخاب شوند و حق انتخاب نمودن را دارند» (چراغ راه/278). بنابراين رهبر شهيد حقوق زنان را بر اساس معيارهاي اسلامي پذيرفته و مشارکت زنان را در سياست و اجتماع بلا مانع مي­داند.

در توافق نامه بن راجع به حقوق زنان و مشارکت سياسي آنان اشاره شده است. در مقدمه آمده که نظام سياسي آينده بدون تبعيض جنسي باشد« با يادآوري اينکه تشکيلات موقت قدم اول براي تأسيس يک حکومت فراگير، فاقد تبعيض جنسي، چند قومي و کاملاً نماينده بوده...». در مورد انتخاب اعضاي دولت موقت آمده که؛ « اين انتخاب بر اساس تخصص فني، اعتبار و شايستگي فردي از ميان ليست­هاي ارائه شده توسط شرکت کنندگان در مذاکرات سازمان ملل متحد، با توجه به ترکيب قومي، جغرافيايي و مذهبي افغانستان و همچنين با در نظر داشت اهميت مشارکت زنان در اداره کشور صورت گرفته است».  

در ضميمه شماره 4 نيز يکي از بخش­هاي اجراي دولت به عنوان  وزارت امور زنان پيش بيني گرديده است.« ترکيب اداره موقت رئيس: آقاي حامد کرزي اعضا ( از آن جمله پنج نفر معاونين رئيس مي­باشند) بخش دفاع، بخش امور خارجه، بخش داخله ... بخش امور زنان».

      محورهاي ديگر نيز در انديشه شهيد مزاري وجود دارد که در توافق نامه بن انعکاس يافته، مانند؛ ختم جنگ، استقلال سياسي، حاکميت ملي، صلح و ثبات پايدار، احترام به حقوق بشر، نقش سازمان ملل و غيره که جهت رعايت اختصار از توضيح آن­ها خود داردي مي­گردد. تنها به نقش سازمان ملل در گفتمان شهيد مزاري اشاره مي­گردد.« سازمان ملل در صورتي که طبق شرايط و اوضاع افغانستان طرح داشته باشد، مي­تواند نقش مثبت و سازنده را در جهت حل بحران افغانستان ايفا نمايد» (چراغ راه/282). در اين گفتار رهبر شهيد به واقع نگري سازمان ملل در امور افغانستان اشاره گرديده که بر اساس واقعيت‌هاي موجود راه حل مناسب ارائه نمايد. در توافق­نامه بن نيز به نقش سازمان ملل تأکيد گرديده و در ضميمه شماره2 آمده:«نماينده خاص سر منشي ملل متحد مسئوليت تمام جنبه­هاي کار و فعاليت ملل متحد را در افغانستان به عهده دارد». محصول اجلاس بن قانون اساسي است که  تمام ايده­ها و طرح­هاي شهيد مزاري در قانون اساسي افغانستان به صورت برجسته انعکاس يافته که اگر در عرصه عمل مورد عنايت دولت قرار بگيرد، عدالت اجتماعي، وحدت ملي و صلح پايدار تحقق خواهد يافت و مردم رنج کشيده افغانستان به رفاه و آرامش خواهد رسيد.

 

نتيجه

با مروري گذرا به انديشه­ها و رفتار سياسي رهبر شهيد به اين حقيقت دست مي­يابيم که ايشان در راستايي برقراري صلح و امنيت و رسيدن به وحدت ملي و تحقق عدالت اجتماعي براي تمام مردم افغانستان به ويژه مليت­هاي محروم دقيق­ترين و عادلانه‌ترين طرح­ها را ارائه نموده که متأسفانه در آن روزگار براي تشنگان قدرت و انحصار طلبان، قابل درک و پذيرش نبوده با آتش و گلوله پاسخ داده شد. ولي پس از ده سال خون­ريزي و خشونت همان راهکارها از سوي مجامع بين‌المللي و گروه­هاي سياسي افغانستاني پذيرفته گرديد، اما با هزينه بسيار سنگين. در نتيجه مي­توان گفت شهيد مزاري غير از سعادت مردم براي خود چيزي نمي­­خواست و دردش درد مردم بود. چنانچه با صداي رسا فرياد زد «من هيچ منافعي غير از منافع شما ندارم، اگر من مي‌خواستم روي منافع شخصي خود فکر مي­کردم در اين دو سال و هشت ماه هم در کنار شما نمي­نشستم، خواستم که در کنار شما خونم اينجا بريزد، در بين شما کشته شوم، و در خارج از کنار شما برايم ارزش ندارد» ( احياء هويت/ 222). انديشه هاي سياسي شهيد مزاري در توافق نامه «بن» بازتاب وسيع يافته که به چند نمونه­ي آن اشاره گرديد. 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**