ويژگی های شخصيتی رهبر شهيد استاد مزاری(ره)
چكيده
شهادت مظلومانهی رهبر شهيد(ره) در پايان سال 1373 براي همهی محرومان، زجر كشيدگان و عدالت خواهان و به ويژه براي مردم زجركشيده و ستمديده ما يك فاجعهي انساني بود. آنچه در اين نوشتار به خوانش گرفته شده است، بيان برخي از خصلتهاي شخصيتي و انساني رهبر شهيد(ره) در دو بعد فردي و اجتماعي است. در بعد فردي ويژگيهاي چون توكل به خدا، اخلاص و صداقت، قاطعيت و شجاعت و ساده زيستي رهبر شهيد(ره) مورد مطالعه قرار گرفته است و در بعد اجتماعي خصلتهاي مانند دينمداري، حق محوري، آيندهنگري، استقامت و پايداري، تواضع، وفاي به عهد و دقت در مصرف اموال عمومي آن يگانهي روزگار ما، بررسي شده است تا باشد كه شخصيت رهبر شهيد(ره) آن طوري كه بوده است، براي كساني كه آشنايي چندان از او ندارد، معرفي گردد.
واژگان كليدي: مزاري، محبوبيت، اسلام، ارزشهاي انساني، اخلاق، وفا.
مقدمه
بيترديد مردان بزرگ و شـخصيتهاي تاريخ سـاز به همان اندازه كه در حـيات خود در عرصههاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي تأثير گذارند و با جاذبهها و دافعههاي خود در تحولات و دگرگونيهاي جامـعه و اصـلاح آن، نقش آفريني ميكنند و از پشتوانهي گستردهي مردمي برخوردارند، بعد از مرگ و يا شهادت خود نيز همان كشـشها و گرايشها را دارند و شخصيت و آرمان و اهداف آنان گاهي مورد تحريف قرار ميگيرد. از اينرو ضرورت دارد كه براي جلوگيري از تحريف و حفظ شخصيت و آرمان و اهداف آنان، به تبيين ويژگيهاي شخصيتي و انديشههايشان پرداخته شود.
«رهبر شهيد استاد مزاري(ره)» كه به حق يكي از نوادر روزگار ما بود و در طول حيات پربارش در عرصهي سـياست و جهاد و مقاومت عليه زيادهخواهان و عرصهي جهاد فرهنگي نقش مؤثر در تحولات كشور ما داشته است و به خاطر عدالتخواهي و دفاع از مليتهاي محروم، مورد توجه محافل گوناگون واقع شده است. حال كه در آستانهي هفدهمين سالگرد «رهبر شهيد(ره)» قرار داريم، پرسش اين است، عليرغم تلاش عدهي( كه دينداري را با خود يدك ميكشند و در واقع به فرمودهاي سالار شهيدان امام حسين (ع): آن را براي دنياي خود ميخواهند)، براي وارونه جلوه دادن شخصيت و آرمانهاي او، چه چيزي موجب شده است كه محبوبيت آن فرزانه در ميان اقشار مختلف مردم ما گسترش يابد و آنان گمشدهي خود را در راه و آرمان و هدف او بيابند؟
در پاسخ اين پرسش ميتوان گفت يكي از عوامل گسترش محبوبيت رهبر شهيد ويژگيهاي شخصيتي آن فرزانه است. زيرا اين سنت تاريخي است، مردان بزرگ كه با فكر و ايدهي مكتبي وارد ميدان مبارزه شدهاند، با شهيد شدنشان شخصيت آنان ماندگار ميشود و براي نسلهاي بعد به عنوان نماد باقي ميمانند. اينك به بيان برخي از ويژگيهاي شخصيتي آن يگانه در دو بخش فردي و اجتماعي ميپردازيم.
الف) ويژگيهاي فردي
1) توكّل
بشر براي موفقيت در زندگي مادي احتياج به دو گونه اسباب دارد: يكي اسباب طبيعي و ديگري اسباب روحي. آنچه موجب تقويت روحي انسان ميشود، توكل به خداست. اين عمل سفارش قرآني است كه خداوند سـبحان به همهي انسانها دستور داده كه در کارهايشان به او توكل كنند. « فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ» (يونس: 84) و به همين مضمون است آيات تغابن: 13 و طلاق: 3. معناي توكل اين نيست كه انسان از وسايل و اسباب ظاهري پيروزي كه خداوند در جهان ماده در اختيار او گذاشته است، صرفنظر كند؛ بلكه منظور اين است كه انسان در چهار ديوار عالم ماده و محدودهاي قدرت و توانايي خود محاسبه نشود و چشم خود را به حمايت و لطف پروردگار بدوزد. اين توجه؛ آرامش و اطمينان و نيروي فوقالعاده روحي و معنوي به انسان ميبخشد كه در مواجهه با مشكلات اثر عظيمي دارد.
توكل به خدا و ايمان به نصرت او يكي از ويژگيهاي رهبر شهيد(ره) است. واعظي شهرستاني در بارهي اين خصلت رهبر شهيد(ره) ميگويد:« ايمان محكم و اعتقاد راسخ به خدا چنان نيرو و قدرت به او داده بود كه در برابر همهي حوادث و تحولات و ناملايمات همانند كوه استوار و مقاوم ميايستاد و غير از خداوند از هيچ كس و از هيچ قدرتي هراس نداشت و هميشه تسليم ارادهي خداوند و مشيت الهي بود و بارها ميگفت آنچه خواست و ارادهي خداوند باشد، همان خواهد شد».( هفته نامه وحدت، ش196: 5)
از خود بيني رهيدن و خدابين شدن، راه است؛ زيرا خود بيني مانع كمال انسان است ولي خدابين شدن شرط رسيدن به كمال است. اگر كسي خدا بين شد، همه چيز را از او ميداند و در تمام امور به او توكل ميكند. مرحوم محقق افشار ميگويد:« او در ميدان مبارزه و جهاد با ايمان كامل و توكل به خداوند مـتعال قدم نهاد. او هميشه امداد غيبي را در كار جهادياش ميديد. او معتقد بود كه خداوند به مؤمنين كمك ميرساند».(هفته نامه وحدت، ش196: 2) چنان که خود رهبر شهيد ميگويد:« يك چيزي را كه… اشتباه كرده بود و بررسي نكرده بود، آن قدرت خدا بود! ما در اين جنگ بعد از آن دل شکستگي مردم ما، لطف الهي را با چشم سر ديديم».(احياء هويت: 113)
بر اساس آموزههاي ديني مقام توكّل مقام رفيعي است كه منشأ آن ايمان به توحيد افعالي ميباشد يعني تمام كارها را منوط و مربوط به مشيت و اراده خداي سبحان دانستن است.« إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» ( آل عمران: 160)
2) اخلاص و صداقت
در فرهنگ اسلام و مكتب اهلبيت(ع)، ارزش هر عمل و بهاي هر كار در گروه نيت و اخلاص است. عمل و كاري انسان هر اندازه بزرگ و چشمگير باشد ولي از نيت خالص تهي باشد بر اساس آموزههاي ديني بي ارزش است و عملي هر اندازه كوچك؛ اما همراه با اخلاص باشد گرانبها و ارزشمند است. پيامبر(ص) فرمود:« پاداش در مقابل خلوص است و قبولي عمل به نيت وابسته است».( نهج الفصاحه: 26) و در كلام ديگر فرمود:« اعمالتان را براي خدا خالص كنيد؛ زيرا خداوند تنها عمل خالص را ميپذيرد». (همان) و در سخن ديگر دارد كه:« خوشا به حال مخلصان! آنان چراغهاي هدايتند كه از درخشش آنها هر فتنهي تاريكي آشكار و بر ملا ميگردد». (همان)
يكي از ويژگيهاي رهبر شهيد(ره) كه باعث ماندگاري او و تداوم راهش گرديده و عليرغم تبليغات سوء حسودان، هر روز بر رهروان راه جاويدش افزوده ميگردد، اخلاص و صداقت او است. به گفتهي هم سنگرانش از روزي كه در وادي مبارزه قدم گذارد و براي دفاع از دين، ناموس، وطن در دوران جهاد و احقاق حق محرومان و زجر ديدگان در دوران مـقاومت، جانش را در كف گذاشـت، مخلصانه گام نهاد و به مـبارزه به عـنوان مسؤوليت اسـلامي مينگريست بدون اينكه بخواهد از اين راه، نام و نشان پيدا كند و به نان و نوايي برسد و هر گز به مقام و ماديات به عنوان يك ارزش فكر نميكرد و به نام و نـشان بهايي قائل نبود. سـرور دانش در بارهي اين خصيصهي رهبر شهيد(ره) چنين ميگويد:« مهمترين برجستگي در شخصيت ايشان، عشق و خلوص نسبت به هدف و ايمان تزلزل ناپذير به آرمانها است. اسـتاد مزاري(ره) نسـبت به اهداف مبارزه و احقاق حق و مبارزه با سـتم و بيعدالتي، آنچنان عشق گدازان و ايمان اخلاصمندانه داشت كه هيچ چيز ديگري نميتوانست مانع كار ايشان شود و يا در زندگي او جاذبه ايجاد كند و اصولاً ايشان زندگي خود را وقف مبارزه كرده بود و به عبارت ديگر ايشان زندگي را در مبارزه جستوجو ميكرد و خاموشي مشعل مبارزه را مساوي با خاموشي فروغ و چراغ زندگي ميدانست و از همين جاست كه نه پول و نه اندوختهي مادي براي او ارزش داشت و نه زن و فرزند و زندگي خانوادگي و علايق عاطفي براي او جاذبه داشت و نه از نام و شهرت و رياست لذت ميبرد. شيرينترين لحظات زندگي برايش وقتي بود كه يك گام به هدف نزديكتر ميشد و يا يك مانع را از سر راه مبارزه و خدمت به مردم بر ميداشت».(حمزه واعظي: 163)
آري رهبر شهيد(ره) به راهي كه گام نهاد صادقانه رفت و به چيزي كه دريافت خالصانه عمل كرد. راه خود را يافته و نيازي به ريا و نيرنگ نداشت. حقايق را دريافته بود و براي تحقق و اجراي آنها ملاحظه و پروايي از كسي نداشت.
شايد اگر مانند خيليها رعايت ملاحظات را ميكرد و بر سر منافع و حقوق مردمش معامله ميكرد الان چون ديگران زنده بود. اما چنين كاري زيبندهي شخصيت او نبود؛ زيرا او از مسند نشينان قدس، مقربان بزم حضور و جان رستهي به جانان رسيده بود، بايد « خود» را با« خدا» معامله ميكرد تا هستي جاويد را خريده و به بارگاه دوست و هستي مطلق بار يابد.
3) قاطعيت و شجاعت
مبادرت به هر كار و عملي در عرصههاي مختلف مبارزاتي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نيازمند جرأت و جسارت، قاطعيت و شجاعت است تا انسان بتواند در مواقع لازم، تصميم مقتضي را بگيرد. اگر كسي اين خصيصه را نداشته باشد، هر چند از نظر فهم و شعور در بارهي مسائل مختلف در حد بالاي قرار داشته باشد، نميتواند در مقاطع حساس و سرنوشت ساز و شرايط بحراني تصميم به موقع و لازم را اتخاذ كند.
يكي از ويژگيهاي رهبر شهيد(ره) اين بود كه از شجاعت، قاطعيت و جرأت لازم برخوردار بود. ديدگاهها و مواضعش را با صراحت، بيپرده و عريان مطرح ميكرد و در مـواقع لازم تصميمات مـقتضي را ميگرفت. مـقاومت سه سـالهي غرب كابل و مـوضعگيريهاي قاطع او در برابر زيادي خواهان و معاملهگران بر همه ثابت كرد كه او از چه جرأت و شجاعت برخوردار بوده است. مرحوم حسين شفايي در باره اين ويژگي رهبر شهيد(ره) ميگويد:« هرگاه تصميم به كاري ميگرفت، قاطعانه پشت آن ميايستاد و با دلاوري تمام آن را دنبال و تعقيب ميكرد و از پيامدهاي آن ترديد و تشويش به دل راه نميداد».(هفته نامه وحدت، ش196: 7)
4) ساده زيستي
ساده زيستي ويژگي است كه خداوند سبحان آن را براي انبيا و اوليا و مقربان خود پسنديده است. چنان که اميرالمؤمنين(ع) در توصيف پيامبران ميفرمايد: از نظر تاريخ مسلم است كه انبيا الهي(ع) ساده زندگي ميكردند؛ يعني همهي انبيا و اولياي الهي زندگي بيآلايش و فقيرانه داشتهاند حتي پيامبران مانند سليمان(ع) و داوود(ع) كه از همهي امكانات بهرمند بودند، با سادهترين شكل زندگي ميكردهاند. ساده زيستي پيامبران نشانهاي است كه خداوند مرفهان و برخورداران از همهي امكانات مادي و خوشيهاي دنيوي را گرامي نداشته است.
اگر بهرهمندي انسان از امكانات جهان ماده فضل و كمال ميبود، بايد پيامبران الهي كه مقربترين افراد به خداوند سبحان بودند، ثروتمندترين انسانها باشند در حالي كه به فرمودهي امير المؤمنين(ع) حضرت موسي(ع) فقط قرص ناني از خداوند متعال خواست؛ زيرا مدتي از گياهان زمين تغذيه كرده بود تا آنجا كه آثار سبزي در بدنش نمايان بود. حضرت داوود(ع) با، بافتن زنـبيل از ليف خرما قرص ناني تهـيه كرده و ميخورد و رسـول گرامي اسلام(ص) بيش از همه گرسنگي را بر خود روا ميداشت. روي زمين بيفرش نشسته و غذا ميخورد. كفش و لباسش را وصله ميزد: آيا خدا، پيامبرش را به داشتن چنين صفتها اكرام فرمود، يا او را خوار نمود اگر بگويد: او را خوار كرد،- به خداي- بزرگ دروغ گفته است و اگر بگويد: خدا او را اكرام كرد، پس بداند خدا كسي را خوار شمرد كه دنيا را براي وي گستريد. (نهج البلاغه: 160)
طبق اين سخن اميرالمؤمنين(ع) اگر كـسي ميخواهد به كمال برسد و در زمرهي وارثان انبيا قرار گيرد، راهش ساده زيستي و قناعت در بهرهمندي از مواهب دنيوي است؛ چون رفاه طلبي، خوشگذراني، عيش و نوش و كامراني با وارث بودن انبيا و اهل عزيمت و صاحب عزم راسخ بودن جمع نميشود؛« لا تجتمع عزيمة و وليمة».(خوانساري، 1366،6 : 371)
بر اساس آموزههاي ديني وسعت بخشيدن به زندگي مادي براي انسان مستحب است ولي به اندازهي كه نياز طبيعي انسان تأمين شده و محتاج كسي نباشد، نه اينكه روز به روز به زندگي مادي خود توسعه داده و آن را شأن كاذب خويش قرار دهد.
رهبر شهيد(ره) نيز از بارزترين ويژگياش ساده زيستن بود و در بهرهمندي از مواهب دنيوي قناعت را پيشهي خود ساخته و در بر خورد با دنيا طريقت انبيا و اوليايي الهي را سر مشق خود قرار داده بود. يوسف واعظي از ياران رهبر شهيد(ره) در اين باره ميگويد:« در طول زندگياش خيلي ساده زندگي كرد و ساده زندگي كردن از ويژگي خاص او بود. در هـمهي مراحل زندگي از غذاي ساده اسـتفاده ميكرد و لباس ساده ميپوشيد و با دوستان و مردم برخورد خودماني داشت و با تجملات و تشريفات جداً مخالف بود و هر غذايي گيرش ميآمد، نوش جان ميكرد و هر لباسي به دستش ميآمد ميپوشيد و چه بسا لباس كهنه و مستعمل دوستان و همرزمانشان را ميپوشيد» (حمزه واعظي، 95)
بد نيست در اينجا به خاطره كه دارم اشاره كنم. در يكي از روزهاي بهار سال1365 به همراه يكي از دوستان كه در شهرستان درس ميخواند و به قم آمده بود پياده به طرف اتاق كه در انتهاي خيابان صفاييه و كنار رل قطار قرار داشت، ميرفتيم. وقتي به كوچهي رسيديم كه دفتر سازمان نصر افغانستان در آن قرار داشت، دوستم پيشنهاد كرد سري به آنجا بزنيم. رفتيم تا وارد حياط شديم، ديديم آقاي دانش ايستاده، دست داديم گفت ما ميرويم ملاقات استاد زاهدي تازه از افغانستان آمده است، شما نميرويد؟ ما نيز همراه آنان شده به طرف اقامتگاه آقاي زاهدي حركت كرديم. از خيابان عبور كرديم، داخل كوچهي شديم. در اواسط كوچه شخصي با موهاي نامرتب که لباس قهوه اي کمرنگ و کت سربازي به تن و پوتين در پاي داشت توجهام را جلب نمود، گامهاي استوار بر ميداشت. از دوستم سؤال كردم كه او كيست؟ در جواب گفت: مگر نميشناسي؟ او مزاري يكي از رهبران سازمان نصر افغانستان است. بر خلاف ساير رهبران او را بسيار ساده و جذاب و متين يافتم.
بصير احمد دولت آبادي در ارتباط به ساده زيستي و قناعت رهبر شهيد(ره) مينويسد: «استاد شهيد چه در مدرسهي نانوايي چهار كنت و چه در منزل انجنيرـكوچه حاج زينل قمـ و چه در منزل دشتيار تهران و چهار راه غفاري قم، هميشه با بچهها يكجا غذا ميخورد و در يك اطاق ميخوابيد. اگر در وقـت جماعـت حاضر ميبود، پشـت سر هر يك از بچهها نماز ميخواند و هيچگونه امتيازي براي خود قائل نبود يادم نميآيد از كميت و كيفيت غذا ايرادي گرفته باشد. غذاي ساده تهيه ميكرديم… استاد ظهرها دير ميآمد و ما غذا را سر ظهر ميخورديم و براي ايـشان ميگذاشتيم؛ زيرا عادت غذا خوردن در بيرون نداشت» (حمزه واعظي، 83).
ب) ويژگيهاي اجتماعي رهبر شهيد(ره)
- 1. دين مداري
دين مداري و پايبندي به ارزشهاي ديني يكي از ويژگيهاي رهبر شهيد(ره) است. او در يك خانوادهي مذهبي و متدين به دنيا آمد و براي آشـنايي با احكام و ارزشهاي ديني راهي مكتبخانه گرديده و براي ادامهي تحصيل علوم ديني هجرت كرده و در حوزهي علميه قم نزد اساتيد به نام آن وقت تلمّذ نمود. استاد شهيد(ره) به اسلام به عنوان يك مكتب مبارز و انسان ساز و نجات بخش نگريسته و سياست و مبارزه را نيز در چوكات اصول و ارزشهاي ديني و فرامين و دستورات شريعت اسلام و باورهاي اعتقادي مردم ارزيابي ميكرد. از اين رو، در باب وظايف جنبشهاي اصيل و تشكيل امت واحده ميگويد:« طبق مباني اسلامي، مسلمانان يك امت واحدند و داراي رهبري واحد كه همان اولوالامر باشد كه در قرآن آمده. در شرايط اولوالامر از نظر شيعه و سني اگر درست بررسي شود، چندان اختلافي نيست. گمان ميكنم كه كسي از مسلمانان پيدا نخواهد شد كه به امت واحد اسلامي معتقد نباشد، بحث در اين است كه در شرايط كنوني كه استعمار و دشمنان اسلام، سر زمينهاي اسلامي را تكه و پاره نموده و ملتها را از هم جدا ساختهاند، تطبيق دادن رهبري واحد چيست و چگونه ميتوان امت واحده به وجود آورد؟ کساني که در اين باره فكر ميكنند و اين همه پراكندگي را مشاهده ميكنند، با اين همه تعدد ملتها و كشورها، اين نظر برايشان محال جلوه ميكند كه يك شخص بيايد رهبري اين همه جوامع پراكنده را به عهده گيرد و ملتها هم از او اطاعت كنند… در زمان حضرت علي(ع) چند كشور بزرگ اسلامي وجود داشت كه تحت ادارهي يك حكومت بود…و لذا تشكيل امت واحدهي اسلامي محال نيست. رهبري واحد و تشكيل امت واحده در شرايطي ميسر خواهد بود كه نظامهاي وابسته به استكبار از سر زمينهاي اسلامي دور ريخته شوند و مرزهاي مليت و قوميت از بين برود».(يادواره اربعين استاد شهيد، 31/1/1374، ص 7) و در كلام ديگر ميگويد:« هدف ما تشكيل يك حكومت اسلامي، مردمي، فراگير و مبتني بر عدالت اجتماعي در افغانستان است».(خبر نامه وحدت، ش 73)
اين سخنان رهبر شهيد(ره) و ساير خطابهها و مصاحبههاي او، بيانگر خط فكري و مبارزاتياش است و خط بطلان است بر ياوهگويي ياوهگوياني كه ميگويند: عنصر ديانت و ارزشهاي معنوي در چهرهي مزاري يا نبود و يا بسيار كمرنگ بود. منش، و رفتار رهبر شهيد(ره) نشان ميدهد كه هر گز او نسبت به دين، شـريعت، ارزشها و مـقدسات اسلامي بيتفاوت نبوده است. اگر آرزويش اين بود كه حقوق مردم را بگيرد و پس از آن شهيد شود، اين حقوق را جداي از شريعت و ارزشهاي ديني نميخواست بلكه در چارچوب مباني اسلامي خواستار آن بود. به عبارت ديگر نگاه او به سياست از زاويه دين بود و چون نسبت به مسائل مذهبي متعهد و ملتزم بود، تمام رفتار و عملكردهاي خود را با دستورات شرع عيار ميكرد و هر گز حاضر نبود كه باورهاي دينياش را در زد و بندهاي سياسي وجه المصالحه قرار دهد.
- 2. حق مداري
همانگونه كه بر اساس آموزههاي ديني كعبه نگين عبوديت و آستانهي بندگي و روزنهاي گشوده به خدا است و به حسب ظاهر قبلهي مسلمانان و مطاف زائران است. از نظر باطن نيز هر انساني مطافي دارد و قبلهي هر كسي هدف خاص او است كه به سوي آن حركـت و براي رسـيدن به آن، تلاش ميكند و جايگاه طواف او، آن چـيزي است كه در مدار آن ميگردد. برخي انسانها خود محور و خود مـدار، و بعض ديگر حق مـحور و حق مـدارند. قـبلهي انسانهاي خود مدار و خود محور منافع شخصيشان است. به همين جهت از هر راه ممكن هر چند غير مشروع و به قيمت تمام شدن جان انسانها، براي دست يافتن به آن در تلاشند. اما انسانهاي حق مدار منافع شخصي برايشان مطرح نيست بلكه آنان منافع خود را در تأمين منافع اقشار زجـر ديده و ستـمكشيده ميبينند و محور براي آنها حق و حقيقت است
يكي از ويژگيهاي «رهبر شهيد(ره) » حق محوري او است. مدار و مطاف براي او در حيات ارزشمندش حق و حقيقت بود و منافع شخصي براي او مطرح نبود. از اين رو بر خلاف بسياري كه پايههاي فكري و مشي سياسي آنان را منافع شخصي ترسيم ميكند و خود محور و خود مدارند، از نظر خط فكري و مشي سياسي داراي چوكات خاصي بود و تمام حركات، ارتباطات و موضع گيريهاي خود را بر مدار آن تنظيم ميكرد و آن «منافع مردم محروم» در سايهي عدالت اجتماعي بود و محور همهي تلاشهاي او تأمين منافع مردم و دفاع از حقوق سـتمديدگان بود، چنان که خود ميگويد:« ما حقوق مليتهاي مـحروم را ميخواهيم و از آن دفاع مـيكنيم» (خبرنامه وحدت، ش73) و در سـخن ديـگر ميگويد:« ما طرفدار برادري ميان همهي مليتها هستيم. براي مليتهاي افغانستان حقوق مساوي قائل هستيم. حق خواهي براي يك ملت به معناي برادري است».(حمزه واعظي، 1378، ص16) و در كلام ديگر دارد كه:« تعهد كردهام كه حق شما را ميخواهم و تعهد کردهام كه در رابطه با حقوق سياسي و مذهبي شما مردم هيچوقت وارد معامله نشوم و خيانت نكنم».(احياي هويت، ص63) زيرا در تفكر و انديـشهي رهبر شهيد(ره) تنها حق ارزش دارد هر چند در ظاهر به ضرر انسان باشد، گرچه حق و حقيقت موافق با نظام آفرينش و هدف خلقت انسان است، هرگز به ضرر كسي نيسـت. همانطوري که باطل و چرخيدن بر محور خود به نفع كسي نيست. حق محوري نشانهي ايمان است.(شيخ صدوق، 1362، ص53)
مـطالعهي زندگي سراسر افتخار آميز رهبر شهيد(ره) نشان ميدهد كه او با توجه به آموزههاي ديني در تمام مراحل زندگي و در مقاطع مختلف حيات سياسي و جهادي، همواره بر محور حق حركت نموده و شعارش اين بود كه ما در پاي حق و عدالت و حقوق مردم ايستاده ميشويم، گرچه ممكن است عاقبت اين كار اسارت يا شهادت باشد.(واعظي، 113)
همين خصيصهي حق محوري رهبر شهيد(ره) بود كه منافع شخصي براي او مفهومي نداشت و منافعش را در منافع مردم ميديد چنان که خود به صراحت گفت:« من هيچ منافعي غير از منافع شما ندارم».(احياء هويت: 222) وجود همين خصلت در او سبب شده بود كه مسألهي حب و بغض شخصي يا دوستي و دشمني شخصي در قاموس زندگي او از واژههاي مهمل و بيمعنا و متروك به شمار رود. او به خاطر مسائل شخصي نه حبي داشت و نه بغضي. دوستيها و دشمنيهاي او بر محور آرمان، مكتب، منافع و حقوق مردم بود. هر كس در راه آرمان و مكتب و مردم محروم و احقاق حقوق مذهبي، ملي و سياسيشان قدمي و قلمي برميداشت، از صميميترين دوستانش بود و هر كسي بر ضد آرمان، منافع و حقوق مردم گام بر ميداشت، دشمن آشتي ناپذير او شمرده ميشد. بنابراين، مدار تولي و تبراي او در عرصهي اجتماعي و سياسي، منافع، احقاق حقوق مذهبي، ملي و سياسي مردم ستمديده بود و ملاك و معيار همهي موضعگيريها و آشتيهاي او مكتب، مردم و منافع آنان بود.
- 3. آينده نگري
آينده نگري يك خصيصه مقدس انساني و موهبتي الهي است كه به زندگي انسان جنبه عقلاني و انساني ميبخشد؛ زيرا انسان با چراغ عقل كه در اختيار دارد، با مروري به گذشته، از پيروزيها و شكستها تجربه و عبرت آمـوخته و با نگاهي به آينده افقهاي دور دسـت را ميبيند. آينده نگري در تعاليم آسماني اسلام نيز مورد تأكيد قرار گرفته و از جايگاه والايي برخوردار است. قرآن مجيد در موارد متعدد به پيروان خود توصيه ميكند كه عاقبت انديش باشند و فريفته منافع زود گذر دنيا نشوند، حضرت علي(ع) آينده نگري را از ويژگيهاي افراد با ايمان معرفي كرده و ميفرمايد: « مؤمنان كساني هستند كه آينده خويش را ميشناسند». (مجلسي، 1404، 78: 25)
يكي از ويژگيهاي بارز رهبر شهيد(ره) آينده نگري است. او با نگاهي به گذشته و ظلم و ستم و بيعدالتي در نظام سياسي و اداري كشور و تبعيض نژادي و مذهبي كه در دوران حاكمان گذشته بر مليتهاي محروم و به ويژه هزارهها روا داشته شده بود، براي آينده كشور، طرحهايي را براي رفع آنها و ايجاد صلح و ثبات در كشور و زندگي مسالمتآميز همهي اقوام در كنار هم، ارائه نمود. رهبر شهيد(ره) براي رفع بيعدالتي در مورد نظام سياسي كشور، نظام فدرالي را پيشنهاد نمود:« ما سيستم فدرالي را كه در آن حقوق همهي مردم افغانـستان رعايت شده و سـيستم انحصار قدرت را در هم ميشكند، مناسبترين ساختار سياسي براي آينده سياسي افغانستان ميدانيم».(فرياد عدالت، 113) و در سخن ديگر دارد: « اصل اساسي و احياي حقوق مليتها تنها راهش سيستم فدرالي است كه بايد افغانستان بر اساس آن اداره شود».(احياي هويت، 42) و در مورد رفع بيعدالتي و برداشتن تبعيض در زمينهي تقسيمات اداري كشور، رهبر شهيد(ره) تشكيلات ولايات و ولسـواليها را بر اسـاس نفوس پيشـنهاد كرده و در مـصاحبهي در برج اسـد 1371 ميگويد:« مسالهي ديگري كه در اينجا مطرح است، مسألهي تشكيلات اداري و آيندهي سياسي افغانستان است. چون تشكيلات اداري قبلي تشكيلات ظالمانه بوده، حزب وحدت خواهان اين مسأله است كه تشكيلات سياسي اداري افغانستان تغيير بكند. اگر انتخابات ميآيد، روي نفوس باشد، رأي ارزش داشته باشد نه منطقهي جغرافيايي. ميبينيم كه مناطق كشور را به شكل استعماري و استبدادي تقسيم كردهاند. شما ميدانيد كه در مناطق شمال و مناطق مركزي، ولسواليهايي تا 150 يا 160 هزار نفوس دارد. از اين مناطق هم يك وكيل در مجلس ملي ميرفتند، از ولسواليكه 5 هزار نفوس و يا بعضي از آن مناطق كه2800نفر نفوس داشتند هم يك نفر وكيل به مجلس ميرفت…اين، از ديد ما يك تقسيمات ظالمانه است و بايد عادلانه روي نفوس، ولسوالي بندي شود و ولايات تقسيم و تشكيل شود».(حمزه واعظي، 1378، 7)
اين طرحهاي رهبر شهيد(ره) گرچه در زمينهي نظام سياسي كشور اجراي نشد و متأسفانه انحصار طلبي آيندهي كشور را تهديد ميكند، اما در زمينهي انتخابات اجرايي شده است و تعداد نمايندگان بر اساس نفوس ولايات تقسيم بندي شده است؛ به طور مثال از ولايت غزني به خاطر نفوس زياد يازده نمايندهي زن و مرد به ولسي جرگه راه پيدا ميكند و از ولايت ظاهراً بادغيس به خاطر داشتن نفوس كم دو نماينده به مجلس ميرود.
اما در زمينهي تقسيمات اداري هر چند با تأسيس دو ولايت يكي در مركز و ديگري در شمال قدمهاي كوچكي برداشته شده اما تا هنوز مشكلات تقسيمات اداري سر جايش باقي است.
در زمينهي فرهنگي نيز رهبر شهيد(ره) براي رفع فقر فرهنگي مردم هزاره در آينده، گامهاي مثبتي را برداشت. او در دوران جهاد، علاوه بر كارهاي فرهنگي ديگر و راه اندازي مدرسهي علميه، براي شكوفا شدن استعدادهاي فرزندان مستعد مردم و آشنا ساختن دستان آنان به قلم، مجلهي وزين حبل الله، راه اندازي نمود.
در دوران مقاومت و در زمستان سال تحصيلي 69-70 با تأسيس مجتمع آموزش عالي شهيد بلخي(ره)، گام ديگري در عرصهي كارهاي فرهنگي براي آينده مردم ما برداشت. مجتمع آموزش عالي شهيد بلخي(ره) با پذيرش حدود هشتاد دانشجو در رشتهي حقوق از ميان طلاب، كارش را آغاز كرد كه برخي از فارغالتحصيلان آن، الان، در مديريت اجرايي كشور و برخي ديگر به عنوان استاد در دانشگاه و دانشكدههاي كابل و باميان ايفاي وظيفه ميكنند. يادم هست رهبر شهيد(ره) به اين مجتمع عالي چنان اهميت ميداد كه براي آشنايي دانشجويان، با قوانين افغانستان، كتابهاي قوانين اساسي، جزايي، مدني و ساير كتب قوانين را كه با مهر شخصي عبدالواحد سرابي ممهور بود، فرستاده بود. اين در حالي بود كه غرب كابل در آتش جنگ تحميلي انحصار طلبان روزها و شبهايش را سپري ميكرد. اما متأسفانه با شهادت مظلومانهي رهبر شهيد(ره) مجتمع آموزش عالي شهيد بلخي(ره) نيز تعطيل شد.
دانشگاه باميان كه امروزه پذيراي هزاران دانشجو، در چند رشتهي مختلف است، طرح تأسيس آن از سوي رهبر شهيد(ره) ارائه گرديده است.(استاد محمد محقق) اما چون رهبر شهيد(ره) به شهادت رسيد، اين كار توسط استاد خليلي معاون رياست جمهوري دنبال شد و دو سال بعد از شهادت رهبر(ره)، در سال 1375 افتتاح، و با پذيرش 600 دانشجو و جذب 34 استاد، عملاً كارش را آغاز كرد كه هم اكنون يكي از بهترين دانـشگاههاي كشور به لحاظ علمي ميباشد. (علي حليمي، فصلنامه سخن صبا، 71) بنابراين ميتوان گفت يكي از يادگارهاي ماندگار رهبر شهيد(ره) دانشگاه باميان در محرومترين نقطهي كشور است.
تلاشهاي رهبر شهيد(ره) در گرفتن بورس تحصيلي براي تحصيل دانشجويان مستعد، در خارج از كشور، يكي از موارد آينده نگيري ايشان است. در راستاي همين تلاشها، در بهار 1374 بعد از شهادت رهبر شهيد(ره)، كشور آذربايجان 500 نفر را در دانشگاههاي خود بورسيه نمود و تا چند سال پيش اين روند ادامه داشت.( ياد يار مهربان، 1388، ص14)
توجه به مراكز فرهنگي و پشتيباني از آنها، يكي از كارهاي رهبر شهيد(ره) بود. به عنوان نمونه مركز فرهنگي نويسندگان افغانستان يكي ديگر از يادگارهاي رهبر شهيد(ره) است كه در آن تعداد از نخبگان كشور، مشغول كارهاي پژوهشي و تحقيقاتي شده و به انتشار فصلنامهي وزين «سراج» همت گماشتند. او در پيام تقدير آميز از تلاش اين مجموعه، در بخشي از آن چنين مينويسد:« اينجانب ضمن تقدير از زحمات شبانه روزي شما در اين راه و راستا، اين اطمينان را به شما ميدهم كه در آينده در حد توان و امكان در كنار شما بوده و با كمال خلوص از مجموعهي شما كه در حقيقت هستهي فكري و اعتقادي تشيّع را شكل خواهد داد حمايت و پشتيباني نمايم».(احياي هويت)
تلاش براي ايجاد رسانه و شبكهاي راديويي در باميان، يكي از كارهاي اساسي رهبر شهيد(ره) براي آينده مردم شيعه و هزاره است. «او تعدادي زيادي از افراد با استعداد را در اين زمينه شناسايي و براي تحصيل در رشتههاي توليد برنامههاي تلويزيوني و راديويي، سينما و فيلم سازي در خارج فرستاد».( ياد يار، حوت1388، ص14) كه ايستگاه راديويي بعد از شهادت ايشان در باميان راه اندازي شد.
توجه رهبر شهيد(ره) به امور فرهنگي در دوران مقاومت، در حالي است كه افرادي كه امروز ادعاهاي بزرگ دارند و مركز آن هم از محل كمكهاي بينالمللي به مردم، ساخته و بوق و کر ناي تبليغاتش گوشها را كر كرده است، در آن روزگار كه رهبر شهيد(ره) به امور فرهـنگي، براي آيندهي مردم ما تلاش ميكرد و افق دور دست را مينگريست و به آيندهي سرنوشت شيعيان ميانديشيد، درست در نقطهاي مقابل منافع مردم ما سير ميكرد و در كنار زيادي خواهان به عنوان سخنگو نقش بازي ميكرد.
- 4. استقامت و پايداري
استقامت و پايداري يكي ديگر از ويژگيهاي رهبر شهيد(ره) است. او در جامـعهاي و از ميان مردمي برخواسـته بود كه سالهاي سال بر آنها ستم و تبعيض روا داشته شده و از حقوق اوليه و طبيعي خود محروم بودند و در برابر كساني قرار داشت كه برتري طلبي و زيادهخواهي جزء طبيعت و ذات آنها گرديده بود. براي ساختن جامعهاي سالم و سر بلند و به دور از تبعيض نژادي، مذهبي و سياسي، صبوري و استقامت و پايداري لازم بود. زندگي او چه در دوران مبارزه و جهاد عليه اشغال گران و چه در دوران مقاومت در برابر زيادي خواهان براي تثبيت حقوق مردم بيانگر صبوري بيحد و حصر او در برابر حوادث سخت و طوفانهاي شديد و مشكلات طاقتفرسا است.
همين خصيصه سبب شده بود كه او از يك فرد مبارز به تبلور آرمان يك ملت تبديل شود؛ زيرا او با پايداري و استقامت بينظيرش شخصيت مليتهاي محروم و زجر كشيده افغانستان، به ويژه شيعيان را احيا نمود و براي آنان آرمان و هدف ايجاد كرد و اعتماد به نفس داد و به محروميتها، رنجها و دردهاي تاريخي و مشكلات موجودشان، آشنا ساخت و انرژي عظيم نهفته در درون توده مردم را، جهت رفع تبعيضهاي ناروا و مناسبات ناعادلانه در عرصههاي مختلف اجتماعي، سـياسي، اداري و فرهنگي به كار انداخت و در راسـتاي تحقق خواسـتههاي مشروع و به حق مليتهاي مـحروم و سـتمديده، آنها را بسيج و به بهترين وجه ممكن سازمان دهي و متشكل ساخت. بدينسان پروسهي وحدت تودههاي زجركشيده و عدالت خواه افغانستان را به زيباترين شكل، طراحي و ساختمان آن را معماري نمود و چون از خود گذشته و در مردم و منافع و خواستههاي آنان ذوب شده بود، امروزه به عنوان نماد پايداري، صبر و استقامت در ميان مردم مطرح و همهي عدالت خواهان و انسانهاي آزاده به او عشق ورزيده و او را تجسم عيني صبر، استقامت و پايداري ميدانند.
- 5. تواضع
تواضع از وضع به مـعناي فرو نهادن و يكي از مهمترين و برترين صـفات انساني و ارزشهاي اخلاقي اسـت. ميتوان آن را مادر ارزشها و کليد گنجينهي کمالات انساني ناميد. از اين رو، خداوند متعال در قرآن كريم به پيامبر اسلام(ص)كه عاليترين مخلوقات اوست و هدف اصلي خلقت است، دستور ميفرمايد: پر و بال مرحمت خود را براي پيروان با ايمانت بگستران( شعراء: 215 ) و يكي از نصايح حکيمانهي لقمان به پسرش، مساله رعايت تواضع و فروتني است؛«و لا تصغر خدک للناس...»(لقمان: 18); پسرم! با بي اعتنايي از مردم روي مگردان؛ يعني متواضع و فروتن باش.
فروتني زيبندهي انسان است فقط انسان. اين زيبندگي وقتي ظـهور و اهميت بيشتري مييابد كه شخص داراي علم، قدرت، مقام و يا ثروت باشد امّا در برابر ديگران خود را كوچك دانسته، اظهار برتري ننمايد، زيرا اينها اموري هستند كه موجب پيدايش خوي پست تكبّر و خود محوري ميگردند. از نشانههاي تواضع اين است که انسان در برابر مردم، خوش رو، خوش برخورد است و هنگام معاشرت و جدا شدن از آنها، با روي باز و دل پذير، رو به رو يا جدا ميشود، و جدايياش محبت آميز است.
يكي از صفات بارز رهبر شـهيد(ره) تواضع و فروتني اسـت. او در عين اينكه رهبري مردم شيعه را به عهده داشت و از قدرت برخوردار بود، با مردم رفتار متواضعانه و دلسوزانه داشت و به حرفهاي مردم فروتنانه گوش ميداد. يوسـف واعظي در خاطرهاي از رهـبر شـهيد(ره) ميگويد:« در سال شصت و چهار وقت اعزام نيرو يك شب در مرز بيرجند با هم بوديم، نان تمام شده بود. ايشان آستين را بالا زد و از آرد موجود خمير كرد و بچهها آتش روشن كردند. بهترين نان جبهه را پخت كه براي مجاهدين برخوردشان تازگي داشت و به عنوان يادگاري از ايشان عكسها تهيه كردند و هر يكي از مجاهدين در كنار ايشان عكس گرفتند و اين برخورد سبب شده بود كه مجاهدين و هم سنگرانشان او را از صميم قلب دوست داشته در جبهات لقب« بابه» به او داده بودند.»(واعظي، 95).
همين ويژگي رهبر شهيد(ره) باعث شده بود كه در ميان تودهاي مردم نفوذ پيدا كند و مردم او را صميمانه دوست داشته و از عمق جان به او عشق ورزند و لقب بابه؛ يعني دلسوز را تنها و تنها زيبندهي او بدانند.
- 6. وفاي به عهد
وفاي به عهد از فضايل اخلاقي و از ويژگيهاي بارز و متعالي انساني است که هم در قرآن مجيد(مائده:1) و هم در روايات و سخنان پيشوايان دين(كليني، ج2: 162؛ محاسن، ج1: 8 نهج الفصاحه: 507)، بر آن تأکيد شده است.و در ميان همهي اقوام، همواره وفاي به عهد، ستايش شده و فضيلت تلقي شده است و بيوفايي نسبت به آن نکوهيده و خيانت شمرده شده است.
وفاي به عهد يكي از شاخصههاي رهبر شهيد(ره) است. سرور دانش ميگويد: «خصوصيت برجستهي ايشان وفاي به عهد و عمل به قولش بود. تا از نظر باور و استدلال دربارهي حقانيت چيزي اعتقاد [پيدا] نميكرد، هر گز قولي نميداد و تعهدي نميسپرد، اما اگر تعهد و يا امضا ميكرد، تا پاي جان بر سر عهد خود ميايستاد و واقعاً مصداق بارز«و من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه» بود. در موارد زيادي پيش ميآمد كه به طور مثال، اكثريت اعضاي جلسه و يا مـسؤولين حزب چيزي به راحتي بر خلاف نظر ايـشان تصويب ميكردند، اما وقتي ايشان آن نظر اكثريت را هرچند بر خلاف نظر خود، امـضا ميكرد، ديگر جديتر از طرفداران اصلي آن نظر، از آن دفاع و حمايت ميكرد تا آن را به اجرا گذارد و عملي كند».(حمزه واعظي، 163)
- 7. دقت در مصرف بيتالمال
دغدغه داشتن و دقت در مصرف اموال عمومي، يكي از نشانههاي تقوا و پرهيزكاري است كه موجب اكرام و برتري انسان است.
يكي از ويژگيهاي رهبر شهيد(ره) دقت در مصرف اموال عمومي است. او در طول مدت مسئوليت چه در دوران جهاد و چه در دوران مقاومت امكانات وسيع از اموال عمومي در اختيار داشت. اما به گفتهي همراهان شهيد مزاري(ره) در مصرف آن بسيار دقيق و سختگير بوده است. يوسف واعظي ميگويد: بر خلاف تبليغات بدخواهان و حسودان ايشان در مصرف بيتالمال بسيار سختگير بود به گونهاي كه معروف شده بود پول گرفتن از مزاري(ره) كاري سادهي نيست. همين سختگيري ايشان موجب گلايهي خيلي از دوستان و هم سنگرانشان شده بود. ولي اگر تشخيص ميداد كه مصر ف آن در مورد مصالح اسلام و مردم تمام ميشود، از خرج آن ابايي نداشت.(حمزه واعظي، 1378، 94).
رهبر شهيد(ره) هيچ وقت حاضر نبود تا امكانات جهت منافع شخصياش مصرف شود. واعظي ميگويد: در يكي از مسائل كه دشمن در آن براي درهم كوبيدن عزت مردم ما عليه رهبر شهيد(ره) زياد سرمايه گذاري كرده بود، با دو دوست ديگر نزد ايشان رفتيم و تقاضاي پول براي خنثي كردن توطئه دشـمن كرديم. چون مـسأله كمي مربوط به ايـشان ميشد، عليرغم اصرار و توجيه ما، صريحاً جواب داد و با ناراحتي گفت:« امكانات كه در اختيارم است، مربوط به حزب است و به عنوان امانت در دست من است و بايد در جهت مصالح حزب و مردم مصرف كنم نه اينكه براي مصالح شخصي خود. آيا وجدان سالم اين را قبول ميكند كه من به كسي از پول بيتالمال بدهم تا برايم رأي بدهد هر گز اين كار را نميكنم».(همو)
نتيجه
رهبر شهيد(ره) از نظر ويژگيهاي شخصيتي و سجاياي اخلاقي يك انسان نمونه و تمام خصلتهاي انساني، يكجا در او جمع بود. وجود همين خصيصههاي انساني، سبب شده است كه عليرغم تلاشهاي گستردهي حسودان دنيا طلب و مقام پرست، جهت مخدوش جلوه دادن چهرهي رهبر شهيد(ره) راه و اهداف مقدسش به عنوان آرمان براي انسانهاي آزاد انديش و دلسوزان به سرنوشت مردم ما، و خودش به عنوان يك نماد ماندگار و جاودان بدل گرديد. (ن. ك. مجله امين، ش 4و5، ص38، و نيز افغانستان در سه دهه اخير، ص 784-800) حتي كساني كه تا چندي پيش دربارهي او ترديد داشتند، با تفكر و انديشيدن دربارهي شخصيت، راه و منش او، امروزه به افراد دوست دار او تبديل شدهاند و او را تجسم عيني آرمانها و اهداف خود و مردمشان ميدانند و هر روز بر تعدادشان افزوده ميگردد.
آري كسي كه هستياش را در راه حق و خدمت به مردم و احياي عدالت اجتماعي كه يكي از دستورات اكيد خداوند متعال است، دهد. چون حق جاودانه است، او نيز ماندگار خواهد شد.