بابه مزاری

مصاحبه/ زینب مزاری

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** بابه مزاری

 گفت­­گو با تنها يادگار رهبر شهيد (ره) زينب مزاری

 

مصاحبه­ کننده: ليلا صادقي

سؤال: از اين که وقت با ارزش خود را در اختيار ما قرار داديد و در اين گفت‌وگو شرکت کرديد متشکریم. در ابتدا اگر از تحصيلات و برنامه­هاي آموزشي خود براي خوانندگان فصل نامه سخن صبا بگوييد ممنون می‌شویم

جواب: من در سال 1387 ديپلم گرفتم چند دوره در کنکور سراسري شرکت کردم هر دوره قبول هم شدم و لکن به دلايل مختلف موفق به ورود به دانشگاه نشدم تا امسال که با تلاش‌های زياد توانستم مهندسي کامپيوتر در دانشگاه قم مشغول به تحصيل شوم الآن هم ترم دوم هستم.

سؤال: از اينکه دختر شهيد مزاري هستيد چه احساسي داريد؟

جواب: بيشتر از احساس، وظيفه خيلي سنگيني است چون از بدو تولد هميشه زير ذره­بين بوده و هستم و به دلايلي خواسته يا ناخواسته عملکرد­هاي من با عملکردهاي پدرم مقايسه می‌شود هميشه سعي کردم که در راهش باشم.

سؤال: راز ماندگاري رهبر شهيد را در چه می‌بینید؟

جواب: از آنجاي که کودک چهار ساله‌ی بيش نبودم که پدرم به شهادت رسيد، فقط يک تصويري از ايشان در ذهن دارم؛ اما با توجه به مطالعات که روي سخنراني­ها و شخصيت پدرم دارم، مهم‌ترین راز ماندگاري ­ايشان، صداقت با مردم بوده است. در گفتار و رفتار پدرم هیچ‌گونه دورويي و دو رنگی وجود نداشت؛ حتي وقتي که مورد اتهام و دسيسه­هاي برخي اشخاص مغرض واقع می‌شد نيز، صداقت با مردمشان را حفظ می‌کرد. پدرم هيچ وقت به خاطر تثبيت و حفظ موقعيت شان، از مسير صداقت و اخلاص خارج نمی‌شد. هميشه چيزي را می‌گفت که واقعيت داشت. اين به نظر من يکي از دلائلي است که الآن پس از گذشت 17 سال، مردم عاشقانه دوستش دارند و هنوز عملکرد و اندیشه‌هایش پس از سال‌ها تجزيه و تحليل می‌شود و مورد توجه است.

سؤال: اهداف و آرمان‌های پدر شهیدتان تا اندازه تحقق یافته است؟

جواب: پدر من خواستار عدالت اجتماعي در افغانستان بود، کشوري که سال‌ها در کشاکش بوده يک روز مورد تاخت‌وتاز استعمار انگليس و روزي هم مورد تجاوز روس‌ها قرار گرفت و پادشاهان افغانستان نيز که از اقوام غير هزاره بودند در مورد هزاره­ها به ديده تحقير نگريسته و ظلم و ستم مي­کردند، شهداي زيادي در جهت عدالت خواهی و ظلم ستيزي تقديم شده است، شهيد بلخي، شهيد عبدالخالق استارت را زدند، پدر من راه آنان را ادامه داد، زندگي خود را قرباني هدف­هاي بزرگش کرد. به نظر من، اينکه حد اقل مردم ما در جامعه افغانستان سرشان را به عنوان يک انسان بلند مي­کنند و مي­توانند در انتخابات شرکت کنند و خيلي از مقام و جايگاه­هاي سياسي و حتي سمت­هاي کليدي را به دست آورده­اند، به خاطر شهداي بوده که تقديم شده است ما کم شهيد نداديم. مشکل ما مردم اين است که يادمان مي­رود که کجا بوديم و در کجا قرار داشتيم و الآن در کجا هستيم، اگر قدر شهدا و انسان­هاي بزرگي که  داريم ندانيم، دو باره به همان ذلت و خفت بر مي­گرديم، پس بايد مواظب آن چيزهاي که به سختي به دست آورده‌ایم باشيم، به دست آوردن يک چيز آسان است اما حفظ و نگهداشتن آن مشکل است؛ درست مثل امام حسين(ع) و يارانش که در روز عاشورا به شهادت رسيدند؛ اما بعد از عاشورا، عاشورا به خاطر تلاش امام سجّاد (ع)،حضرت زينب(س) و... زنده ماند و ثبت تاريخ شد، اگر آن‌ها جدي نمي­گرفتند ما ديگر عاشورايي نداشتيم.

البته بايد گفت که نيمي از اهداف و آرمان‌های پدرم تحقق يافته است، اين امر واقعاً بعينه قابل مشاهده است باز هم بايد تلاش کنيم خصوصاً در مورد علم که خيلي پدرم در باره اش تأکيد داشتند.

سؤال: از مردم به خصوص تحصيل کرده‌ها و آگاهان جامعه در راستايي تحقق اهداف و انديشه­هاي رهبر شهيد(ره) چه انتظاراتي داريد؟

جواب: جامعه­اي را که در آن زندگي می‌کنیم بيشتر جوانان تشکيل می‌دهند، اين جوانان است که مملکت را می‌سازند و موجب آباداني کشور می‌شوند، تنها انتظاري که از جوانان می‌رود و نيز کساني که شهيد و شهادت براي شان ارزش دارد اين است که در مورد چيزي که می‌شنوند زود قضاوت نکنند، هميشه دنبال صداقت و علم باشند. اين که در کشور ما جوانان از فرصت­هاي تحصيلاتي برخوردارند، اين را مديون خون پدرم و شهداي می‌دانم که در جامعه افغانستان تقديم شده است. بايد از اين فرصت استفاده شود و در قبال خون کساني که از دست داديم احساس مسئوليت کنيم وگرنه در افغانستان هزار سال هم که بگذرد همان ذلت و جنگ خواهد بود. کسي ديگر نمي­آيد افغانستان را بسازد بايد مردم ما خودشان تلاش نمايند و در اين راه وارد عمل شوند و از خون شهدا پاسداري نمايند.

سؤال: از شما به عنوان تنها یادگار رهبر شهید(ره) انتظار می‌رود که با حضور خود در صحنه­های سیاسی و اجتماعی کشور، نام پدر را زنده نگه‌دارید، آیا در این زمینه فکری کرده‌اید و چه برنامه‌هایی ممکن است داشته باشید؟

جواب: نظر شخصی من این است که ادامه دادن راه شهدا، منحصر به حضور در جامعه سیاسی افغانستان نیست که کسی بگوید چون پدرت یک سیاست مدار بوده باید حتماً من هم یک سیاست مدار باشم، چنین انتظاری درست به نظر نمی­رسد و همیشه در نظرم بوده که بتوانم از اهداف پدرم حراست پاسداری کنم تا اهدافش زیر سئوال نرود، همین‌قدر که بتوانیم خودمان را با شخصیت و اهداف شان وفق دهیم و از آرمان‌های شان دفاع کنیم خیلی کار بزرگی است و به نظر من پدرم و امثال او که در تاریخ همیشه ماندگار شده‌اند به خاطر کارهایی الهی و خداپسندانه‌ای شان بوده است، ما نیز اگر در آن راه قدم برداریم مطمنا راه شان را ادامه داده‌ایم.

سخن صبا: چقدر با دوستان پدر شهید(ره) تان در تماس هستید؟

جواب: تنها کسی که در این مدت ارتباط بسیار نزدیک- هم از نظر فکری و هم از نظر احساسی- با ما داشت، داماد عمویم بود که ایشان فوت کرد‌ند و بعد از فوت ایشان کسان دیگری نیز بوده‌اند افرادی چون آقای دولت آبادی که با ما فامیل هم هستند و دیگر با کسی خاصی ارتباط چندانی نداشته‌ایم.

 اما من اعتقاد دارم که اگر بخواهم بیشتر شخصیت پدرم را بشناسم، از طریق مادر بزرگم چیزهایی زیادی را می توانم به دست آورم، از اخلاقیات ایشان و الگوهایی که ایشان در زندگی داشته‌اند واین برای من بهتر است.

البته این را هم عرض کنم که دوست ندارم در مورد پدرم افراط شود، پدرم یک انسان معمولی بود و تنها فرقش در اهداف والا و الگوهای مورد قبول ایشان بوده است، پدرم شخصی خارق‌العاده نبوده بلکه یک انسانی بود که سعی می‌کرد، در راه خدا گام بگذارد و برای رهایی خلق خدا تلاش کند و من سعی می‌کنم از آن رفتار، اخلاق و عملکردهای او الگو برداری نمایم.

سؤال: دلیل نیازمندی نسل امروز ما، به اندیشه­ های رهبر شهید(ره) چیست؟

جواب: هر جامعه‌ی نیازمند عدالت و رابطه عادلانه است، هدف پدرم این بود که مردم افغانستان در کنار هم و با هم زندگی کنند او  به صراحت می‌گفت: در این کشور تاجیک، پشتون و ازبک وجود دارند، هیچ­گاه هزاره بالاتر از تاجیک و دیگران نیست و چنین چیزی نباید مطرح باشد و به نظر من تنها چیزی که در افغانستان تا هنوز تحقق پیدا نکرده است همین مسأله است و باید این مسئله بحث و تحلیل شود تا زمینه هم پذیری برادرانه میان اقوام ساکن کشور فراهم گردد و عدالت اجتماعی در کشور تأمین گردد. با اینکه 17 سال از شهادت پدرم می گذرد، اگر به دقت مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های پدرم مطالعه شود می بینیم کاملاً با زمان حال و امروز مطابقت دارد و می‌تواند جواب گوی نیازهای جامعه امروز ما، هم باشد.

سؤال: با توجه به گذشت 17 سال از شهادت رهبر شهید(ره) و مسئولیت زینبی که داشته­اید، خود را در ادامه راه می بینید یا در خط پایان؟

جواب: هنوز در آغاز راهیم، چون من زیر فشارهای سنگین زندگی و مراقبت از مادر بزرگم قرار داشتم. مشخصاً از امسال سعی کرده‌ام که در مورد پدرم بیشتر مطالعه کنم و همین‌طور در مورد کسانی که با تلاش‌های خود توانسته‌اند جامعه افغانستان را به پیشرفت‌های نسبی برسانند.

سؤال: چنانکه خاطره‌ی از پدر، از زبان مادر مرحومه و یا مادر بزرگ­تان شنیده‌اید، برای خوانندگان «نشریه سخن صبا» بازگو نمایید.

جواب: خاطره‌ی را که از زبان مادرم شنیده­ام این است: وقتی مادرم به پدر، گفته بود که این بچه نیاز به لباس دارد، او فرزند توست و بالای تو حق دارد، پدرم لباس خود را به مادرم می‌دهد و می‌گوید: این لباس دو تا پیراهن برای زینب می‌شود، دیگر پولی از خودم ندارم که به شما بدهم پولی از خودم ندارم که از بچه‌ام دریغ کنم.

خاطره‌ی دیگر اینکه: پدرم در باره علم آموزی و فراگیری دانش خیلی زیاد حساس بوده‌اند و یکی از دوستان پدرم تعریف می‌کرد که در حزب، شخصی بود دوست داشت همه کارها را با هم انجام دهد، مثلاً هم کارهای ورزشی، هم علمی و هم کارهای حزبی، پدرم به ایشان گفته بود سنگ ریزه‌ها را یکی یکی بردار، شاید کوه را برداری، اما کوه را یک دفعه نمی‌توانی برداری. این سخن شاید سرمشقی خوبی برای جوانان باشد که اگر از سنگ ریزه‌ها شروع کنند یک روزی مطمنا موفق خواهند شد.

سؤال: بسیار تشکر و سپاس از اینکه در این گفت­و­گو شرکت کردید و وقت­تان   را در اختیار ما قرار دادید.

جواب: از شما هم تشکر می‌کنم.

تاریخ مصاحبه: 7/12/1390

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**