جوانان؛ آسيب ها و راه هاي پيشگيري
چکیده
جوانی بهار زندگی هر انسان و دوره جوشش استعدادهاست. جوانی سرمایه گران بهایی است که با به کارگیری صحیح آن، تمام دورهی حیات آدمی معنا یافته و سعادت دنیا و آخرت در پرتو شناخت و برنامهریزی صحیح در این دوره، تأمین میشود. از این رو، در این نوشتار تلاش گردیده است تا برای حفظ این سرمایهی عظیم، آسیبهایی فراروی جوانان را به بوته بررسی و تبیین قرار دهد تا با شناخت دقیق آسیبها و تلاش مستمر در جهت پیشگیری از آن ها، بستر رشد و شکوفایی استعداد جوانان را فراهم نماید.
واژگان کلیدی: جوان، جوانی، آسیب پذیری و پیش گیری.
روزنه
جوانی نعمتی بیبدیل در طول حیات انسان و دارای اهمیت و حساسیت فراوانی است که از دست دادن آن، مایه خسرانی جبران ناپذیرخواهد بود. دوران جوانی، درخشانترین دوران زندگی هر انسانی است از سویی آفتهای خاص خودش را دارد که بسیار هم ویران کننده اند. بازتابها و آثار آنها گستردهتر و درهم کوبندهتر از دورههای سنین بعدی است. برای بهره برداری هرچه بهتر از جوانی و حفظ آن از انحراف و تباهی، نیاز فراوان به آگاهی از شناخت آفات و آسیبهای جوانی لازم است.
امیر مؤمنان علی(ع) در مورد جوان، تعبیرات مهم و ظریفی دارند که به اهمیت آن اشاره دارد. ایشان دوره جوانی و موقعیت جوان را در نامه سیویکم «نهج البلاغه» که خطاب به فرزندشان نوشتهاند، در سه جمله توصیف میکنند:
1. در تیر رس حوادث و گرفتاریها قرار داری!
2 . هدف بیماریها و امراض گوناگون واقع میشوی!
3 . در معرض آسیبها و آماج بلاها قرار میگیری! (نهج البلاغه، نامه 31)
این تعبیرها میخواهد موقعیتِ جوان را نسبت به آفتها و آسیبهایی که برای هر انسانی ممکن است پدید آید تبیین کند و او را به فکر وا دارد و به چاره اندیشی بکشاند، تا اینکه جوان توجه داشته باشد و ساده از آن نگذرد و با مسائل و حوادث و رویدادهای زندگی، عادی و سطحی برخورد ننماید. به دلیل اهمیت این موقعیت ویژه، صاحب نظران از دیرباز تاکنون همواره کوشیدهاند تا به دوره جوانی و جوانان بیندیشند و برای رشد صحیح فضایل و استعدادهای نهفته در آنان و جلوگیری از خطرات و آسیبهایی که آنها را تهدید میکند، به ارائه برنامه بپردازند. بر همین اساس به ویژه در عصر کنونی، ضروریترین بحث پیرامون جوان، آسیب شناسی آن است که در این مقاله سعی میکنیم گوشههایی از آنها را بررسی نماییم.
قلمرو آسیب پذیری جوانان
همواره منشأ آسیبها و آفتها، لزوماً عوامل بیرونی نیستند، بلکه در اغلب موارد، عدم استفاده صحیح از استعدادها و سرمایهها و نداشتن برنامه برای به کارگیری قوای خدادادی موجب میشود تا اموری که برای حیات و بقای جوان ضروری هستند، خود از آسیبها و آفات جوانی گردند؛ به عنوان مثال یکی از سرمایههایی که در وجود جوانان به ودیعه نهاده شده، حس الگوپذیری است. اگر جوان به جای این که استعدادش را به نحو صحیح به کار گیرد و از الگوهای خوب و صالح استفاده کند، خودش را هماهنگ و همرنگ افراد نالایق و فاقد کمال و موفقیت در زندگی نماید، استعداد خدادادی خود را تبدیل به آسیب و آفت کرده است. بنابر این قلمرو و دامنه آسیب پذیری، فقط مربوط به عوامل بیرونی نیست، بلکه آسیبهای دیگری هم بر سر راه جوان وجود دارد که باید با همت خود، از آنها پیشگیری و یا در صورت بروز، رفع کند. (مجله معارف اسلامی، 1386: 60)
زمینه ها و عوامل آسیب ها
در عصر کنونی آسیبهای گوناگون فکری، اعتقادی، اخلاقی، روحی، تربیتی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... نسل جوان ما را تهدید میکند که پیشگیری و درمان آنها، از فوریترین وظایف مربیان، والدین و تمامی افراد و سازمان ها و نهادهایی است که به نحوی مرتبط با جوانان و متصدی امور آنان هستند. اما برای حل مشکل و رفع آسیبها،باید زمینهها و عوامل آسیبپذیری قشر جوان را شناسایی کرد. در اینجا به قدری که مجال و مقال اجازه دهد به برخی از این آسیبها خواهیم پرداخت.
الف) آسیب های اجتماعی
روابط اجتماعی و بافت فرهنگی حاکم در جامعه، در فرایند شکل گیری شخصیت و نظام فکری جوان تأثیر گذار است. بر این اساس، آسیب پذیری او، در انتخاب الگو، گزینش دوست، گرایش به مفاسد اجتماعی و طغیان شهوت بیشتر نمود پیدا می کند.آنچه برای جوانان آسیب محسوب می شود، انتخاب الگوی منفی از میان الگوهای منفی و مثبت، دوستان ناباب، محیط اجتماعی فاسد، انحرافات جنسی، عدم آگاهی و تجربه است که ما در این بخش به تبیین و بررسی هریک به صورت گذرا می پردازیم:
- 1.انتخاب الگوی نامناسب
روشن است که روحیه تقلید و الگو پذیری، یکی از ویژگیهای دوران جوانی است. نفس تقلید و الگو پذیری، امر مذمومی نیست تا بر جوان خرده گرفته شود، بلکه یکی از لغزشهای که در بین مردم و به خصوص جوانان بیشتر رایج است، لغزش در محدوده شایستگی الگوهاست؛ برای مثال جوانی که شیفته مقام هنری، علمی، ورزشی و حتی معنوی فردی میشود در نتیجهی این شیفتگی، تشویق میشود حتی در نحوه حرف زدن، لباس پوشیدن، نشستن و برخاستن هم از او تقلید کند، این دچار لغزش در الگو پذیری شده است. در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «ایاک أن تنصب رجلاً دون الحجّه فتصدّقه فی کلّ ما قال؛ (محمدی ری شهری، 1379: 10) بر حذر باش از این که کسی را بدون دلیل و حجت به عنوان الگو برای خود نصب کنی و او را در هر چه میگوید، تصدیق و تأیید نمایی.»
قرآن با بیان داستانهایی آموزنده و عبرت آمیز، جوانان را به انتخاب الگوهای مثبت فرا خوانده و آنان را از انتخاب الگوهای منفی بر حذر میدارد (یوسف/24-23)
- 2. انتخاب رفیق بد
بٌعد دیگری از آسیبهای اجتماعی جوانان، در انتخاب دوست نمود پیدا میکند. که در صورت آشنا نبودن با معیارهای دوست خوب ممکن است هم در گزینش دوستان و هم در روابط با آنها دچار مشکل شوند، زیرا برخی از جوانان دوستان غیر صالح را انتخاب نموده و در رفتار با آنها نیز اعتدال را رعایت نمیکنند در نتیجه، سعادت دنیا و آخرت خویش را از دست خواهند داد؛ دقت و تأمل در زندگی صالحان و فاسدان، این اصل اساسی را آشکار میسازد که دوستان خوب، افراد صالح میسازند و دوستان بد، افراد فاسد.
اسلام به جوانان سفارش میکند در گزینش دوست و رفتار با او، دقت نمایند؛ همچنان که ویژگیهای دوستان صالح و غیر صالح را بر میشمارد، آنان را به انتخاب دوستان شایسته سفارش و از انتخاب دوستان غیر صالح برحذر میدارد، زیرا دوستان غیر صالح به شخصیت انسان آسیب میرسانند. (حرعاملی، 1372: 1، 14)
- 3. عدم کنترل غریزه ی جنسی
«غریزه جنسی» در انسان، یکی از میدانهای مهم و پرلغزش تربیتی و از جمله غرایزی است که باید به صورتی صحیح آن را ارضا کرد، لکن نوجوان و جوانی که در طی رشد تدریجی جنسی، توجیه نشده و آموزش و تربیت صحیح ندیده است، شکی نیست که در هنگام بلوغ جنسی، دچار هیجان، اضطراب، وحشت و بحران فکری خواهد شد. سرانجام به برخی از آسیبهای اخلاقی، روحی و اجتماعی مبتلا خواهد گشت. بنابراین جوانان در ارضای غریزه جنسی نیز آسیبپذیر هستند؛ زیرا غریزه جنسی، لازمه حیات انسان است که باید از راههای شرعی به آن پاسخ داده شود. ظهور غریزه جنسی از یک سو و عواملی مانند گسترش ناهنجاریها و رفتارهای اجتماعی از جانب دیگر، جوانان را با بحران جنسی و طغیان شهوت روبرو نموده، فکرشان را به خود مشغول و عقل آنها را اسیر میگرداند؛ چنانکه در روایات معصومین بر آن تصریح شده است. (مجلسی، 1360: 267)
برخی از دانشمندان نیز معتقدند بعضی از جوانان در دوران جوانی دچار گونهای ناهماهنگی رفتاری و ضعف عقلی میشوند، از این رو به نوعی به بیبندوباری و بیقیدی تن میدهند. (زریاب خویی،1377: 491).
اطلاعات جامعه شناسی و آمارها نشان میدهد که جوانان در کنترل و تعدیل غریزه جنسی آسیب پذیرند. بر همین اساس است که اسلام جوانان را به ازدواج و تشکیل خانواده سفارش و پیامدهای منفی طغیان شهوت را بیان مینماید و از ارضای شهوت به صورت غیر شرعی و غیر قانونی منع میکند. (مجله معارف اسلامی،1383: 58)
- 4.برخوردهای افراطی
استقلال طلبی، حرّیت و عدالت جویی از ویژگیهای بارز دوران جوانی است. جوانان برای اثبات این ویژگیها سعی میكنند با بزرگ سالان مقابله كنند. این مقابله نه از روی لجبازی و پشتپا زدن به ارزش هاست، بلكه بیشتر جنبه اثباتی برای خود جوان دارد. اما یكی از اشتباهاتی كه در اینجا از ناحیه بزرگ سالان سر میزند سرزنش و ملامت جوان است. این سرزنشهااز نظر عاطفی برای جوان شكنندهاند و به روحیه استقلال طلبی او آسیب وارد میكنند و نتیجه آن شعلهور تر شدن آتش لجاجت و طغیان است. از این رو پیامبر اکرم (ص) در این باره هشدار میدهند: «الافراطُ فی الملامهِ تَشُبَّ نیرانَ اللّجاجِ»؛ (ابن شعبه،1380 :84) زیاده روی در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ورتر میسازد. بنابراین، مقابله با روحیه استقلال طلبی جوان و سرزنش كردن او پیامدهای خطرناكی به دنبال دارد كه یكی از آنها طغیان علیه ارزشهای حاكم بر جامعه و گریز از آن ارزشها و پشت نمودن نسبت به منبع این ارزشهاست. (مجله معرفت، 1384: 42).
- 5. عدم رشد شخصیت
یکی از تمایلات طبیعی نوجوانان و جوانان این است که مانند بزرگ سالان به شخصیت شان احترام گذاشته شود. با توجه به این خصوصیت، جوان و نوجوانی که در محیط کوچک خانواده و یا جامعه مورد تکریم و احترام قرار میگیرد و نظراتش مقبول واقع میشود، علاوه بر این که موجب رشد عقلی و سازگاری او با محیط اجتماعی میگردد، سعی و تلاش میکند که خود را به پستی و ناپاکی آلوده ننماید و رفتارش شایسته این تکریم باشد؛ اما وقتی به جوان اجازه اظهار نظر داده نمیشود و خوبیها و تواناییهای او مطرح نمیگردد، احساس بی کفایتی و حقارت میکند. این فرآیند روانی، زمینهساز بروز رفتارهای نابهنجار، انحرافات اجتماعی و بزهکاری میگردد. ( مجله معارف اسلامی، 1386: 60)
- 6. حس ماجراجویی
بدون تردید، احساسات تند و آتشینی که در نهاد جوانان قرار داده شده و تمام وجود آنها را تحت تأثیر قرار میدهد میتواند نقش مؤثّری در آسیبپذیری آنان داشته باشد. مانند: زود رنجی، احساساتی بودن، مخالفت کردن با نظر دیگران، درون گرایی و...، اگر این مرحله به سلامت طی نشود، باعث آشفتگیهای روانی و زمینهای برای آسیبپذیری نوجوانان و جوانان خواهد بود. این احساسات طبیعی در جوان، به پاسخگویی صحیح نیاز دارد تا مورد بهره برداری درست قرار گیرد، ولی متأسفانه در موارد فراوانی به این نیاز جوان در جامعه پاسخ مثبت داده نمیشود؛ به عنوان مثال محدودیتهای افراطی موجود در خانواده یا جامعه و خلأ سرگرمیهای سازنده، از جمله عواملی هستند که سبب تأمین این نیاز به شیوه منفی در جوانان میگردد؛ مانند: مخالفت با مقررات اجتماعی، زیر پا گذاشتن حدود و قوانین جامعه و...، (جواهری،1379: 42)
- 7. محیط آلوده و فاسد
اگر چه خانواده، مدرسه و جامعه، سه عامل نیرومند در پایه گذاری شخصیت و ساختن خلق و خوی انسان است و آدمی خواه ناخواه تحت تأثیر این سه محیط مقتدر قرار دارد، ولی محیط اجتماعی و جامعه که آخرین کلاس ساختن اخلاق و شخصیت آدمی است، به مراتب قویتر از آن دو عامل میباشد. کششهای اجتماعی به اندازهای نیرومند است که عموم مردم به جزء افراد بزرگ و نوابغ، از تمام مقرراتش پیروی کرده و بدون فکر و اندیشه، خویشتن را با آداب و سنن آن منطبق میکنند. محیطِ نیرومند اجتماع، قادر است به آسانی جوانان را همرنگ خود نماید و صفات و خلقیات خانوادگی آنان را که هماهنگ روشهای اجتماعی نیست، به دست فراموشی بسپارد. امام علی علیه السلام میفرمایند: «الناس بزمانهم اشبه منهم بِابائهم؛ شباهت اخلاقی مردم به محیط اجتماعی و روزگار خودشان بیشتر از شباهت به صفات خانوادگی و خلقیات پدران آنهاست.» (ابن ابی الحدید، ج19، 209).
اگر در جامعه فساد رواج پیدا کند، اولین طیف گستردهای که در معرض آن قرار میگیرند جوانان هستندکه آنها را به پرتگاه نابودی میکشاند. دلیل اینکه جوانان اولین قربانیان این آسیب هستند این است که طغیان غرایز و شهوت در دوران جوانی است و این دو عامل موجب میشودکه به آلودگی و فسادکشانده شوند، در نهایت به پیروی از هوای نفس و شیطان میانجامد.
امام علی علیه السلام در این باره میفرمایند:«منحرفان، شیطان را معیار کار خود گرفتند وشیطان نیز آنها را دام خود قرار داد و در دلهای آنان تخم گذارد و جوجههای خود رادر دامانشان پروردش داد. با چشمهای آنان مینگریست و با زبانهای آنان سخن میگفت،پس با یاری آنها بر مرکب گمراهی سوار شد و کردارهای زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد.» (نهج البلاغه، خ 7)
در این سخن، امام به این نکته نیز اشاره شده که جوان، گاه به خاطر جهل به مفاسد و همچنین زیبایی مفاسد که در نظرش جلوه میکند آن را زشت ندانسته و به سوی آن کشیده میشود.
- 8.جوان و اعتیاد
یکی از وحشتناکترین آسیبهایی که نه تنها جوانان عزیز، بلکه ملتهای جهان را تهدید میکند، مسئله اعتیاد به مواد مخدر است. این پدیده خطرناک، امروزه به صورت یک معضل حل نشدنی تمام کشورها را به خود مشغول کرده است. در گرایش به این ماده خانمان سوز، معمولاً عوامل خانوادگی و اجتماعی به صورت مکمّل هم عمل می کنند. وجود پدر و مادر معتاد، فقر مادی خانواده، کمبودهای فرهنگی و آموزشی، ستیز و جدایی والدین و همچنین خانواده و طبقات مرفّه که در آنها ثروت مادی با فقر فرهنگی آمیخته میشود، به ایجاد زمینههای اعتیاد کمک میکند.( مجله اصلاح و تربیت، 1386: 86 و 87.)
ب) آسیبهای فکری وعقیدتی
دستیابی به ایمان واقعی و برخورداری از پیآمدهای آن در دنیا و آخرت، در گرو پایبندی به آموزههای موجود در دین است. بنابراین آسیبهای فکری و عقیدتی که سبب لغزش و انحراف در فرد میشود و او را از رسیدن به کمال باز میدارد از موارد ذیل است:
1) فقر معنوی
یکی از عوامل آسیبپذیری و بروز ناهنجاری در جوانان، آگاهی نداشتن در باره هستی و انسان و در یک کلمه، نتیجه عدم اعتقاد به اصول و مبانی اسلامی، خصوصاً مبدأ و معاد است. جوانی که به خداوند متعال معتقد است و با حضرتش پیوند دارد، در این هستی پهناور، هرگز خود را تنها و منزوی نمیپندارد و همیشه سعی میکند تا از جادّه انسانیت خارج نشود. چنین فردی در سختیها و مصایب، بردبارتر و شکیباتر میشود و هیچ وقت به پوچی و سرگردانی نمیرسد و به دلیل کرامت و ارزشی که برای خویش در پیشگاه خدا به دست آورده است، سراغ بسیاری از معضلات اجتماعی نمی رود. (فلسفی، 1371: 1، 343(.
پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه وآله فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ آن کسی که خود را بشناسد، خدای خویش را شناخته است.» (ابن شعبه،2:1380، 32)
با اندکی تأمّل در احادیثی که انسان را به خودشناسی دعوت کرده، به این نکته پی میبریم که هدف از آن، وادار کردن انسان و مخصوصاً جوانان به تفکر بوده تا دریابد که کیست و چیست؟ چه نقاط ضعف و قدرتی دارد و چه امکاناتی برای رشد او فراهم شده است؟
در سایه این تفکر است که میتوان گفت جوان، هویت خودش یعنی «منِ حقیقی و متعالی اش» را به دست آورده است. اما اگر از این تفکر فاصله بگیرد و خود را همیشه در ساختار حیوانی مشاهده کند و یا اجازه دهد دیگران وجودش را به دلخواه خود بسازند، هویت حقیقی خویش را به دست نخواهد آورد و در نتیجه در مقابل سختیها، مشکلات و مصایب به پوچی و سر گردانی میرسد.
2) عدم دانش کافی از دین
دینگرایی و احساسات مذهبی، ویژگی فطری انسانهاست که به اعتراف بسیاری از روانشناسان، در آغاز جوانی بیدار میشود از این رو جوانان همواره از پیشگامان پذیرش دین و ارزشهای آن هستند. در آموزههای دینی نیز به دین خواهی و خداجویی جوانان اشاره شده است؛ چنانکه پیامبر(ص) جوانان را اولین گروندگان به اسلام دانست. (ابن شعبه،1380: 321و248).
همانگونه که جوانان در پذیرش دین و اعتقادات، آمادهتر و به دلیل عدم بینش و دانش کافی، در گرایش به انحرافات فکری و عقیدتی، آسیب پذیرترند. شواهد تاریخی نشان میدهد که دین ستیزان همواره با استفاده از این عدم بینش و آگاهی، جوانان را هدف قرار داده، به تضعیف باورهای دینی آنان همت گماشته اند.
دین مبین اسلام، هم به آسیبهای فکری جوانان اشاره کرده و هم راههای آفت زدایی را بیان نموده است. از یک سو به آنان سفارش میکند به تعلیم و تربیت خود پراخته، تحت تأثیر القای شبهههای دشمن قرار نگرفته و باورهای دینی را تقویت کنند. از سوی دیگر با معرفی الگوهای جوان، به فرهنگ سازی میپردازد.(مصباح یزدی،1376: 1-2، 14)
3) استحاله ی فکری و عقاید
از اصلیترین و خطرناکترین آسیبهای فراروی جوانان در کشورهای مذهبی، تضعیف عقاید و فرهنگ دینی آنهاست. گرچه نمودها و شاخصهای انحرافی جوانان بیشتر در بعد اخلاقی و عملی است، لیکن بین اعتقادات انسان و اعمال او، ارتباط محکمی وجود دارد، به نحوی که انحراف فکری، انسان را به انحرافات اخلاقی میکشاند. شهید مطهری در این زمینه میفرمایند: «ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را در لابلای افکار و عقاید آنان باید جست و جو کرد. (مطهری،1300: 13-15)
ج) آسیبهای فرهنگی
فرهنگ عبارت است از مجموع مایههای فکری، ارزشی، آداب و سنن که در رفتار اجتماعی انسان اثر میگذارد. این مجموعه خود دارای عناصر متعدد است. (تاجداری، 1382: 64) در باره معنای اصطلاحی تهاجم فرهنگی گفتهاند: اعمال قدرت به منظور اشاعه ارزشهای فرهنگی در میان ملل جهان سوم و خفه کردن فرهنگ آنهاست. (مجله معارف اسلامی،همان: 60)
عوامل و زمینه های متعددی در شکلگیریآسیبهای فرهنگی مؤثر است. بعضی از این عوامل عبارت اند از:
1- ناهماهنگی در برنامه ریزی برای جوانان
اگر افراد جامعه، به خصوص قشر جوان که اثر پذیری فرهنگی بیشتری دارند، در مواجهه با نهادهای فرهنگی، با شعارها و عملکردهای متفاوتی مواجه گردند و هر نهادی برای آموزش مسائل فرهنگی و تربیتی جوانان، ساز جداگانه ای بزند، پر واضح است که نسل جوان در چنین آشفته بازاری دچار سردرگمی میشود. متأسفانه این واقعیت تلخ در اثر عدم هماهنگی و سیاستگذاری معتبر و واحد در موضوع فرهنگ و تربیت، در جامعه ما وجود دارد و تعلیم و تربیت صحیح نسل جوان ما را تهدید میکند. (خدایاری فرد،1372: فصل204،)
2-ترویج فرهنگ بی بندو باری
استعمار برای سلطه فرهنگی خود در هر کشوری، ابتدا کوشش میکند جلوی هر گونه فعالیت اصیل و سازنده فکری را بگیرد و برای این منظور، ملتها را به سرگرمی و تفریح های مبتذل و غیر سازنده و به بی بند و باری و شهوت پرستی وا میدارد. و البته در این راه و برای عملیتر شدن نقشه شومش، جوانان را بیشتر از سایر طبقات هدف قرار میدهد، زیرا جوان، خامتر است و به غفلت و بیبند و باری و لذت جویی مایلتر، از طرفی همین جوانان سازندگان فردای هر جامعهای هستند؛ بنابراین، فکر و روح آنان همواره در تیررس نوک پیکان استعمارگران بوده است.(مؤسسه در راه حق، 1376: ص6)
3- خودباختگی
خودباختگی در ابعاد گستردهی فردی، سیاسی و اقتصادی ظهور میکند. خودباختگی فردی بدین معناست که همگان، به ویژه جوانان مسلمان قابلیتها و توانمندیهای خویش را نادیده گرفته، چنین میپندارند که استعدادها و قابلیتها در اختیار جوانان صاحبان قدرت و ثروت است. خودباختگی سیاسی و اقتصادی نیز بدین معناست که برخی از مسلمانان تصور میکنند جوامع اسلامی توان استقلال سیاسی و اقتصادی ندارند، بلکه موجودیت آنها در وابستگی به کشورهای دیگر شکل میگیرد. (انصاری،1389: 64)
خودباختگی موجب میشود جوانان جامعه اسلامی اعتماد به نفس خود را از دست داده، عاشق و دلباخته کشورهای مهاجم شوند. شاید فراخوان اسلام به خود باوری، هویت یابی و استقلال طلبی در جهت مبارزه با خودباختگی بوده است.
امام خمینی (ره) فرمود: اگر این نسل جوان، خودی خود را بیابد و یأس را از خود دور کند و چشم داشت به غیر خود نداشته باشد، در دراز مدت، قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد. (وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی (ره)، 1378: 29)
4-خلأ فرهنگی
یکی از بسترهای آسیب فرهنگی، خلأ فرهنگی است. بدین معنا که جوانان به صورت صحیح تغذیه فرهنگی نشدهاند و عملاً از غنا و دست آوردهای فرهنگ خود آگاهی ندارند. از اینرو، مانند نهالی نوپاست که با وزش تندبادها متزلزل میشوند. در این وضعیت، ارتباط جوانان با فرهنگ قطع میگردد و افتخارات ملی و هویت فرهنگی خویش را فراموش میکنند.خلأ فرهنگی، زمینه پذیرش فرهنگ دشمن را فراهم میکند، زیرا جوانان در صدد کسب هویت فرهنگی هستند. بر این اساس باید به جوانان آموخت که جامعه اسلامی دارای فرهنگی غنی است و بسیاری از افتخارات و قهرمانان علمی مربوط به جامعه اسلامی هستند. از سوی، خوش بختانه جامعه اسلامی بهرهمند از معارف اهل بیت (علیهم السلام) است که خود سرمایه عظیمی محسوب میشود و میتواند در جهت تقویت فرهنگ اسلامی به کار آید. از این روست که امام رضا (علیه السلام) میفرماید: اگر معارف ما بیان شود، مردم جذب آن میگردند. (موحد نیا، 1382: 66)
5- تفسیر نادرست از دین
تفسیر نادرست از دین و آموزههای آن، از دیگر زمینههای تهاجم فرهنگی است. دین به عنوان مجموعهای از احکام، اخلاق و مقررات الهی باید آن گونه تفسیر شود که زمینههای تحریف مفاهیم و آموزههای آن فراهم نشده و از هرگونه افراط و تفریط در تفسیر دین پرهیز گردد. متأسفانه برخی دین را جدا از دنیا تفسیر کرده و معتقدند دین تنها پاسخ گوی مسائل اخروی است. برخی دیگر در تفسیر اصول عقاید و آموزههای دین دچار مشکل شده و تفسیر صحیح ارائه نداده اند؛مثلاً بعضی افراد«انتظار» را اینگونه تفسیر کردهاند که در زمان غیبت امام زمان(عج) نباید علیه استبداد قیام کرد، زیرا موجب میشود ظهور آن حضرت به تأخیر افتد. این در حالی است که در عصر حاضر مکاتب دیگر، مردم را به قیام علیه استبداد فرا میخوانند. (مصباح یزدی، 1376: 20-22)
این گونه تعریف از آموزههای دینی، جوان را دچار مشکل میکند و او را به طرف مکاتب دیگر ترغیب مینماید. شهید مطهری (ره) یکی از علل گرایش جوانان به مکاتب دیگر را تفسیر غیر منطقی از دین میداند: «…، امروز کم و بیش این چنین در مغز جوانان فرو رفته است که یا باید خدا پرست بود و مسالمتجو و عافیت طلب و ساکت و ساکن و بی تفاوت و یا باید ماتریالیست بود و متحرک و پرخاشگر و دشمن استعمار و استثمار و استبداد. چرا چنین اندیشهای در مغز جوان راه یافته است؟ پاسخ این پرسشها واضح است…، [چون] جوان میبیند که قیامها و انقلابها و نبردها و مبارزهها را همه جا طرفداران ماتریالیسم اداره میکنند و الهیون عموماً و یا اکثراً در جناح بی تحرکها و بی تفاوتها میباشند. برای طبقه جوان همین قدر کافی است که در قضاوت خود، مکتب الهی را محکوم و مکتب مادی را تأیید نماید. (مطهری،1368:150 ـ 151.)
د) آسیب های اخلاقی تربیتی
روانشناسان معتقدند جوانان به دلیل برخوداری از فطرت پاک، بیشتر از بزرگترها فضیلتگرا و حق پذیرند؛ هم چنانکه در آموزههای دینی نیز فضیلتگراترین انسانها معرفی شدهاند. (فلسفی،همان، 1324)
امام صادق(ع) به یکی از یاران خودمیفرماید: (به جوانان رو کن و ایشان را تبلیغ نما، زیرا که ایشان به سوی خیر بیشتر سرعت میگیرند) همچنین آن حضرت فرمود:«همانا قلب جوان رقیقتر از قلب بزرگ سال است.» (حرعاملی،1370: 11، 447) متأسفانه جوانان در اثر برخی از عوامل، فضیلت خواهی خویش را از دست میدهند و به ناهنجاریها و آفات اخلاقی گرایش پیدا میکنند؛ از این رو در اسلام سفارش شده است که جوانان به پرورش و تقویت روحیه فضیلت خواهی پرداخته و تقوای الهی را رعایت نمایند، زیرا سعادت و خوش بختی آنان در سایه دوری از رذایل اخلاقی و کسب فضایل امکان پذیر است بنابراین، همانطوری که صفات پسندیده، انسان را به معراج میبرند، صفات ناپسند نیز انسان را به گمراهی میکشانند. پس برای رفع آسیبزدایی باید عوامل آن را شناخت تا در دام آن اسیر نشده و یک عمرحسرت و پیشیمانی را به همراه نداشته باشیم.
عوامل و زمینههای متعددی در شکلگیری آسیبهای اخلاقی مؤثر است که ما در این بخش به بررسی برخی از این عوامل وآسیب ها خواهیم پرداخت.
1. احساس بی نیازی
ریشهی بسیاری از رفتارهای ضد اخلاقی به ویژه در حوزه عمل اجتماعی را میبایست در احساس بینیازی انسان جست. بارها دیده شده که شخصی که احساس نیاز به دیگری نکند رفتارهایش از حالت طبیعی خارج میشود و اهانت کردن و اعمال رفتارهای ضداخلاقی نسبت به او تشدید میگردد.
در برخی از روایات آمده است که اگر خداوند همه ثروت و قدرت را یکجا به انسان میداد چنین شخصی خدا را نیز بنده نبود؛ زیرا احساس بینیازی موجب میشود که شخص در حالتی از غرور قرار گیرد که در صورت ارتکاب اشتباه و خطا و یا گناه، حاضر به پذیرش نصیحت و پند دیگری نباشد. جوانی که احساس غنا و بی نیازی میکند، به سبب غرور نابجا، رفتارهای ضداخلاقی و ضدهنجاری را در پیش میگیرند. کسی که خود را بینیاز از هر قدرتی مییابد و از نظر اقتدار در رتبه بالا قرار دارد، به سادگی ظلم و ستم میکند و تعدی و تجاوز به حقوق دیگران برایش آسان و سهل میشود.خداوند در سوره علق میفرماید: «کلا ان الانسان لیطغی ان راه استغنی؛ (علق/7-6): انسان هنگامی که خود را مستغنی دید راه طغیان را در پیش میگیرد.» طغیانی که انسانها در هنگام احساس بینیازیدر پیش میگیرند میتواند نسبت به خدا و خلق باشد. از این رو رفتارهای ضداخلاقی ایشان را میبایست در همین استغنا دید. خداوند در آیات دیگر تبیین میکند که چگونه بزرگترین مجرمان هرجامعهای، مترفان آن جامعه هستند که از نظر درآمد و ثروت در آن اندازه قرار دارند که خود را بینیاز از دیگری مییابند. چنانکه اشرافی که به قدرت تکیه زدهاند نیز این گونه عمل میکنند و رفتارهای ضداخلاقی و هنجاری را در جامعه در پیش میگیرند.
بنابراین، میتوان گفت که یکی از مهمترین آسیبهای اخلاقی افراد جامعه را میبایست در استغنا و بینیازی آنان و یا احساس بینیازی از خداوند جست؛ زیرا در حقیقت انسان به توهمی، احساس بینیازی میکند وگرنه چنانکه قرآن بیان میکند انسان دارای فقر ذاتی است و هرگز در ذات خویش غنی نیست. بنابراین آن چه عامل طغیان آدمی میشود احساس بینیازی و استغناست. (مجله گنجینه،1380: 2)
2. پوشش نامناسب
از دیگر علل و عواملی که قرآن به عنوان زمینههای آسیب اخلاقی جامعه میشمارد، حضور زنان بی حجاب در مجامع عمومی است که موجب تحریک نامحرمان و در نتیجه آزار دیدن زنان و تجاوز به ایشان و درهم شکستن هنجارهای اخلاقی جامعه می شود.خداوند در آیه ۵۹ سوره احزاب برای جلوگیری از چنین بحران اخلاقی و حفظ حریم امنیت اخلاق فردی و اجتماعی جامعه، خواهان حضور زنان با حجاب در محیطهای عمومی میشود و از هر گونه بیحجابی پرهیز میدهد. یکی از علل مهم و اساسی که قرآن برای اثبات وجوب حجاب برای حضور زنان در مجامع عمومی و در میان نامحرمان برمی شمارد، حفظ زنان است تا از سوی بیماردلان و مردان، مورد تعرض و آزار و اذیت قرار نگیرند. (مطهری، مرتضی، 1300: 13) بی گمان کمترین اثری که برای حضور بی حجاب و بدحجاب زنان در جامعه میتوان یافت اذیت و آزار کلامی است. این همان چیزی است که از آن به اذیت و آزار یاد میکند. (جواهری،1379: ص 30)
هـ) جوان و آسیب های سیاسی
بدون تردید، تحلیل مسائل سیاسی جهان، دقت در گفتار و رفتار سیاستمداران و طرز تصمیم آنها در موارد مختلف، نقش مؤثری در شکفتن عقل و پرورش فکر و توسعه هوش و رشد شخصیت جوانان دارد، لکن مسائل سیاسی در نظر جوانان، به قدری مطبوع و دل پذیر و محرّک و پر هیجان است که در بعضی مواقع افکار آنان را درا ختیار میگیرد. در سراسر جهان و در تمام ادوار، بسیار اتفاق افتاده که جوانان پاک دل و کم تجربه به دلیل تمایل شدیدی که به مسائل سیاسی داشته اند، اغفال شده و باندها و عناصر فاسد و فرصت طلب، با عناوین جذاب و فریب دهنده، این نیروی عظیم را به نفع مقاصد سوء خود به کار گرفته و آنان را دچار سقوط و تباهی کرده اند. (فلسفی، همان:2، 62- 66)
از آسیب های دیگر که فرا روی جوانان قرار دارد و این سرمایه عظیم جامعه را تهدید میکند می توان امور زیر را نام برد: تزلزل و اختلافات خانوادگی، بیکاری، فقر و بی سوادی، تماشای برخی فیلم ها، داستان ها و رمان های جنسی.
شناخت عوامل مختلف در آسیب شناسی و آسیب زدایی
در حل مشکلات و معضلات جوانان، بخش مهمی از کار بر عهده خود آنان است. مهم این است که خود جوان، آسیبها، آفات جوانی و عوامل و زمینههای آنها را بشناسد و مسئولانه به فکر چاره و تدبیر امور خویش باشد؛ اما در این میان دیگران نیز وظایفی بر عهده دارند که به تعدادی از آنها به صورت گذرا اشاره میکنیم:
1)نقش والدین
والدین از یک طرف، مسئولیت مهمی در راه هدایت فرزندان خود دارند از طرف دیگر، به طور ناخود آگاه، الگوی عملی و رفتاری برای فرزندانشان هستند و در تعلیم و تربیت آنان نقش اول را ایفا میکنند. از اینرو لازم است که ویژگیها و روحیات جوانی و طرز رفتار با آنان را به خوبی بشناسند تا در نحوه تعلیم و تربیت فرزندانشان دچار مشکل نگردند. بدون تردیدیک قسمت از طغیان و عصیان جوانان، ناشی از اَعمال ناسنجیده پدران و مادران است. تحقیر و سرزنشهای غیر صحیح، سخت گیریها و خشونتهای بی مورد، مخالفتها و انتقادهای نابجای پدران و مادران، فرزندان جوان را خشمگین و غضب آلود میکند و آنان را به ستیزه جویی و تجاوز کاری وا میدارد. [اگر چه] غالب پدران و مادران دارای حسن نیت هستند، ولی نمیتوانند روحیه و احتیاجات فرزند خود را درک کنند و در بیشتر اوقات همان اشتباهاتی را مرتکب میشوند که پدران و مادران خودشان در تربیت آنها مرتکب شده اند...، آن وقت از خود میپرسند: چرا فرزندان از ما فرار میکنند و نمیخواهند در هیچ کاری با ما مشورت کنند.(فلسفی، همان:1، 438).
روش معقول و مؤثر در مورد جوانان این است که والدین، خود را در موقعیت آنها قرار دهند و از دیدگاه آنان به مسائل بنگرند، شخصیت جدیدشان را به رسمیت بشناسند، خود را مسئول هزاران ابهام و سؤال آنها بدانند و برای ایشان راهنمای خوبی باشند. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمودند: «رحم اللّه والداً أعان ولده علی برّه؛ رحمت الهی بر پدری باد که فرزند خویش را در انجام نیکی و خیریاری نماید.»(ری شهری، همان: 10، 721).
2)نقش دولت و جامعه
در بحث مهم آسیب شناسی و آسیب زدایی جوانان، نمیتوان نقش و تأثیر پر اهمیت دولت را در این زمینه نادیده گرفت، چرا که شیوه و روش مملکت داری و برنامه ریزیهای سیاسی و اقتصادی، بر تفکر خانواده ها تأثیر میگذارد و آنان نیز فرزندان خودشان را با همان طرز تفکر تربیت میکنند. امام علی علیه السلام میفرمایند: «الناس بأمرائهم أشبه منهم بِابائهم؛ مردم در روشهای اخلاقی و صفات اجتماعی، به حکومتهای خود بیشتر شباهت دارند تا به پدران خویش.» (ری شهری، همان:10، 721).
اکنون که سیاست و اقتصاد جامعه همانند فرهنگ، نقش پر اهمیت و انکار ناپذیری در جلوگیری از انحرافات جوانان دارد، ایفای این نقش در صورتی عملی است که سیاست دولت در برنامه ریزی و تدبیر مردم در شئون مختلف به گونهای باشد که عوامل رشد تقوا را افزایش دهد. این کار زمانی تحقق میپذیرد که تقویت نیروی ایمان و آگاهی دادن جوانان به شخصیت و هویت خودشان، در رأس برنامه های فرهنگی جامعه باشد. در برنامه ریزیهای اقتصادی نیز دولت باید به اصل عدالت اجتماعی، رفع تبعیض، دوری از اسراف و تبذیر، نفی سودجویی و دزدی و اختلاس و...، توجه کند تا راه رسیدن به یک زندگی ساده برای همه فراهم آید، زیرا کودکان خانوادههای فقیر اغلب گرفتار محرومیت و کمبود هستند و همواره در خود احساس عقب افتادگی میکنند. این احساس تلخ، روح و روان آنها را تیره میکند و باعث میشود در برخوردهای اجتماعی و ابراز شخصیت دچار مشکل شوند این، خود زمینه و عاملی برای آسیبپذیری آنها در جامعه میگردد.
علاوه بر دقت در برنامهریزیهای اقتصادی، ایجاد محیطهای سالم تفریحی، تربیتی و ورزشی به قدر کافی، پرکردن اوقات فراغت جوانان به نحو مطلوب و...، از عوامل سازنده در کنترل و اصلاح انحرافات اجتماعی به خصوص انحرافات جنسی است. مضافاً این که کوشش در جهت تقویت باورهای دینی و توجه به خدا و آخرت از طریق مواد آموزشی درسی، توسعه فرهنگ اقامه نماز در جامعه و مدارس، ساخت برنامه های هنری و جذاب دینی، تهیه برنامههای تربیتی و اجرای خوب و دقیق آنها در مدارس، گزینش افراد صالح و مسئولیت شناس و کاردان برای امر تربیت جوانان و نوجوانان، کنترل برخوردهای نامطلوب اجتماعی در مدارس، خیابانها، سازمانها، ارگانها و...، همگی از وظایف دولت، البته با کمک گرفتن از نیروهای مردمی و عالمان جامعه است.( فلسفی، 2،282)
3)وظایف عالمان دین
بدون تردید از وظایف مبلغان دینی، رهبری نسل جوان در امر دین است، اما نکته قابل توجه در ایفای این نقش بزرگ، روش برخورد با نسل جوان است. عدم برخورد منطقی و درست، آنان را به سوی انحرافات سوق میدهد. نباید در برخورد با جوان، برخوردی انتقادی و مذمّت گونه، توأم با پرخاش و دهن کنجی را در پیش گرفت و نیز نباید در تعریف و تمجید از او، افراط کرد تا مغرور شده و از نقاط ضعفش غافل شود.شهید مطهری مینویسد: «چاره کردن این آسیبها و انحرافات [فکری و اخلاقی ] بدون در نظر گرفتن مزایا؛یعنی ادراکات و احساسات و آرمانهای عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات، میسّر نیست...، اگر بخواهیم به این امور بیاعتنا باشیم، محال است که بتوانیم جلوی انحرافات فکری و اخلاقی نسل آیندهرا بگیریم.»(مطهری، 1361: 212)
از نکات دیگری که در امر رهبری دینی نسل جوان باید به آن توجه داشت، این است که تلاش شود تا دین با زبان نسل جدید و منطق خاصّ او به وی عرضه گردد. بر خلاف برخی از افرادی که بدبینانه به جوانان نگاه میکنند و طبقه جوان را دور از دین و معنویات میپندارند، اگر دینبه زبان و منطق خاصّ او به وی عرضه گردد، به راحتی پذیرفته و جذب دین و معنویات میشوند. شهید مطهری در این زمینه مینویسد:«اگر مشکلی در راهنمایی این نسل باشد، بیشتر در فهمیدن زبان و منطق او و روبرو شدن با او با منطق و زبان خودش است و در این وقت است که هر کسی احساس میکند این نسل بر خلاف آنچه ابتدا به نظر میرسد، لجوج نیست؛ آمادگی زیادی برای دریافت حقایق دینی دارد.» (مطهری،1300: 13-15) علاوه بر این دو نکته، اگر حاکمان جامعه دینی و در حقیقت متولیان دین، در لباس دین، توجهی به آداب و رسوم دینی نداشته و به آن عمل نکنند و اراده و باور دینی شان در عمل، نمونه و الگو نباشد، این روش به روح و روان جامعه خصوصاً جوانان عزیز هم سرایت میکند و باور آنان را نیز مخدوش میسازد و دیگر در حفظ آداب و رسوم دینی آن چنان که باید، کوشا نخواهند بود.
راه های پیشگیری از آسیب ها و انحرافات
همانگونه که در تأمین سلامت جسمی افراد جامعه، اولویت با پیشگیری و ایمنسازی افراد است، در تأمین سلامت فکری و اعتقادی جامعه نیز باید پاکسازی محیط از آلودگیهای فکری، روانی و اعتقادی و پیشگیری از گسترش آن را در اولویت قرار داد. به همین دلیل سیاستگذاریهای فرهنگی باید به گونهای باشد که محیط خوب و سالمی برای جوانان و نوجوانان فراهم آید.لازم است کارگزاران تربیتی، نهادهای فرهنگی و خانوادهها با برنامهریزی منظم، افراد آسیبپذیر را شناسایی و برای ایمنسازی آنان اقدام کنند. همچنین افرادی که مورد تهاجم فرهنگی بیگانه قرار گرفتهاند، باید شناسایی شوند تا با استفاده از روشهای پیشگیرانه، آنان و دیگران از آلودگی بیشتر برحذر باشند. اینکبرخی از این روشها را بر میشماریم:
1.نهادینه کردن باورهای دینی
بنیادیترین روش برای پیشگیری از فریب خوردن جوانان، گسترش زمینههای شناخت معارف الهی و درونی سازی باورهای مذهبی است. از آنجا که مذهب و خداپرستی در آیینه فطرت انسان، نقش بسته و کمال جویی در نهاد انسان نهفته است. (روم/29) کافی است پدران و مادران و کارگزاران فرهنگی با برنامههای تبلیغی و هدایتی، فطرت خداجوی جوانان و نوجوانان را شکوفا سازند. افزایش آگاهیها به همراه دستیابی به معرفت و باورهای دینی باید به گونهای باشد که جوانان در برابر تبلیغات دشمنان، ایمن شوند. (مجله صباح،1381: 5و6)
2. بسترسازی برای حضور جوانان در مکانهای مذهبی
فراهم آوردن زمینه حضور جوانان و نوجوانان در مساجد، نماز جمعه و بهرهگیری آنان از برنامههایسازنده و روحبخش مذهبی، جوانان را با خدا مأنوسمیسازد(عنکبوت/42) و به زیور خوبیها و زیباییها آراسته میگرداند.
3. تشکیل جلسه های مذهبی و سرگرمی مناسب
با تشکیل جلسههای آموزش مسایل دینی، سیاسی و اجتماعی، گردشهای دسته جمعی و جلسههای دعا و نیایش که از هدفهای مشخص و دراز مدت برخوردارند، میتوان علاقههای جوانان را به این امور جلب کرد. در این زمینهنیز میتوان از هنر و ادبیات و نمایش فیلمهای سودمند با درون مایه مذهبی، در انتقال باورهای دینی بهره برد. (خدایاری فرد،1372:204)
4. فراهم آوردن محیط گرمِ خانوادگی
نوجوانان در سن بلوغ بیش از حد حساس هستند به همین دلیل، نباید با آنان با سختی و خشونت برخورد کرد. اگر افراد خانواده به ویژه پدر و مادر، به نیازهای عاطفی و روانشناختی جوانان و نوجوانان در محیطخانواده توجه داشته باشند، آنان دیگر انگیزه ای نخواهند داشت که با افراد ناباب، رفت و آمد و دوستی کنند. پس پدران و مادران باید بکوشند محیطی آرام و سرشار از محبت و احترام برای جوانانشان فراهم آورند.( شفق، علی قائمی، 1370: 207-204)
5. انتخاب دوستان خوب و شایسته
گاه دیده شده است که همه عوامل تربیتی برای یک فرد فراهم بوده، ولی رفت و آمد با دوستان نالایق، او را منحرف کرده و از هدایت و رشد بازداشته است. در این میان پدر و مادر میتوانند از همان دوران کودکی فرزندانشان، دوستانی خوب و شایسته برای آنان انتخاب کنند؛ چون تجربه نشان داده است که معمولاً جوانان و بزرگسالان دوستی خود را با افرادی ادامه میدهند که در دوران کودکی با آنان دوست بودهاند. ( فتاحی، 1377: 281- 314)
بنابراین:خانواده، مدرسه، کارگزاران تربیتی و سیاستگذاران فرهنگی، هرکدام به سهم خود میتوانند در پیشگیری از فریب خوردن جوانان و افتادن آنان در دام افراد و جریانهای ضدمذهبی، نقش مؤثر ایفا کنند.
نقش خانواده در تربیت، از همان دوران کودکی پدیدار میشود که به ایجاد فضای گرم و صمیمی در خانواده بر میگردد. همچنین مدرسه با ارایه برنامههای سالم و تقویت باورهای دینی دانش آموزان میتواند نسلی مذهبی و غیر وابسته به جریانهای ضدمذهبی، به جامعه تحویل دهد. سیاستگذاران فرهنگی نیز میتوانند با ایجاد فضای مناسب و ساخت مراکز فرهنگی، ورزشی و تفریحی، اوقات فراغت جوانان را پر سازند و از انحراف آنان پیشگیری کنند.
نتیجه
بر اساس آنچه که ذکرش به میان آمد باید گفت برای بهره مندی از این سرمایهی عظیم (جوانی) که تمام دورهی حیات آدمی با بکار گیری صحیح آن معنا پیدا میکند باید تلاش کرد تا آسیب های که فرا روی جوانان قرار دارد را شناسایی نمود وبا آسیب زدایی بستر تکامل و شکوفایی استعداد و قابلیت او را فراهم کرد. و گرنه دشمنان همواره در کمیناند تا با بهره گیری از راهکارها و روشهای متعدد، نسل جوان جامعه را نابود نمایند.