خانواده و تربیت

مَحبّت و احترام پیامبر(ص) به کودکان

**نوشته شده توسط عبدالعزیز صادقی**. **ارسال شده در** خانواده و تربیت

                                                                                               

مقدّمه

يکي از اساسي­ترين نيازهاي انسان­ پس از نيازهايي زيستي، نياز به مَحبّت است. زندگي بدون مَحبّت سرد، بي­صفا و واقعاً خسته کننده است، هر انساني دوست دارد محبوب ديگران باشد و از اظهار محبّت آنان، دلگرم، شادمان و مسرور شود. پس محبّت براي همگان مخصوصاً کودکان يک نياز طبيعي به شمار مي­رود. نيازي که سيره­ي نوراني رحمةٌ للعالمين همو که قرآن کريم با پيام آسماني­اش اين گونه­اش معرّفي مي­فرمايد: «وَمَا أرسَلنَاکَ إِلَّا رَحمَةً لِلعَالَمِينَ؛ اي رسول، ما تو را نفرستاديم مگر اين­که رحمت براي عالمين باشي.» ( سوره­ي انبياء(21)/107.) سرشار از توجّه به اين اصل است. مرحوم محمّدبن شاه مرتضي معروف به ملّا محسن فـيض­کاشاني در اين مورد مـي­نويسد: «مهر، علاقه و عطوفت رسول اکرم (ص) شامل همه­ي کودکان مي­شد، آن حـضرت هرگاه از سفـري مراجعت مي­فرمودند و در راه با کودکان مواجه مي­شدند به احترام آنان مي­ايستادند، کودکان مي­آمدند، حضرت بعضي را در آغوش مي­گرفتند و بعضي را بر پشت و دوش خود سوار مي­کردند و به اصحاب خويش نيز توصيه مي­فرمودند که چنين کنند، بچهّ­ها از اين صحنه­هاي مسرّت­آميز بي­اندازه خوشحال مي­شدند، به همديگر افتخار مي­کردند و اين خاطرات شيرين را هرگز فراموش نمي­کردند» («وکان(ص) يقدم من السفر فيتلقّاه الصّبيان فيقف لهم ثمّ يأمر لهم فيرفعون إليه، فيرفع منهم بين يديه و من خلفه و يأمر أصحابه أن يحملوا بعضهم فربّما يتفاخرالصّبيان بعد ذلک فيقول بعضهم لبعض: حملني رسول الله(ص) بين يديه و حملک أنت ورائه» محمّد بن شاه مرتضي فيض کاشاني، محجّة البيضاء في تهذيب الأحياء، دفتر انتشارات اسلامي، جامعه­ي مدرّسين، الطبعة الثانية، بي­تا، ج3، ص366.).

 پرسش:

اکنون با توجّه به اهمّيت و ضرورت محبّت به عنوان يک نياز طبيعي انسان مخصوصاً براي کودکان و توجّه پيامبر(ص) به اين اصل، اين سؤال اساســي مطرح مـي­شود که آيا احترام و محبّت پيامبر(ص) به کودکان به خاطر اين بوده است که خودش تا مدّتي طولاني در خانواده­اش بچّه­اي از خودش نداشته است يا مسأله غير از اين است؟

پاسخ:

قبل از پرداختن به پاسخ سؤال فوق برای مسجّل و مستند شدن بحث، نـمونه­هایي از احترام و محبّت پیامبر(ص) به کودکان را از نظر گرامی تان می گذرانم:

امام علی (ع) از محبّت پيامبر (ص) نسبت به خود اين گونه خبر مي­دهد: «شما قرابت مرا با پيامبر(ص) و منزلت مخصوصي که نزد آن حضرت داشتم به خوبي مي­دانيد. کودک خرد سالي بودم که رسول خدا (ص) مرا بر دامان خـود مي­نشاند، در آغوشم مي­گرفت، به سينه­ي خود مي­چسباند. گاهي مرا در بستر خود مي­خوابانيد و از روي محبّت و دوستي، صورت خويش بر صورت من مي­ماليد و مرا به استشمام بوي لطيف خود وا مي­داشت، براي من هر روز از سجاياي پسنديده­ي خود پـرچمي بر مي­افراشت و امر مي­کرد: عملاً از اخلاق آن حضرت پيروي کنم» (محمّد جواد مروّجي، حقوق فرزندان در مکتب اهل بيت(ع)، ناشر بوستان کتاب، قم، چ دفتر تبليغات اسلامي، چ سوّم، 1383، ص63؛ و محمّد تقي فلسفي، گفتار فلسفي(کودک از نظر وراثت و تربيت)، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،، تهران، چ ششم، ج1، ص277).

 انس بن مالک و عبدالله بن شبيه از پدرش نقل مي­کند: «إِنَّهُ دَعَي النَّبِي(ص)  إِلَي الصَّلَوةِ وَ الحَسَن مُتَعَلَّقٌ بِهِ، فَوَضَعَهُ النَّبِي(ص)  فِي مُقَابِلِ جَنبِهِ وَ صَلَّي فَلَمَّا سَجَدَ أَطَالَ السُّجُودَ فَرَفعتُ رَأسِي مِن بَينَ القَومِ فَإِذَا الحَسَن عَلَي کِتفِ رَسُولِ اللهِ(ص)  فَلَمَّا سَلَّمَ قَالَ لَهُ القَومُ: يَارَسُولَ اللهِ لَقَد سَجَدتَ فِي صَلَاتِکَ هَذِهِ سَجدَةً مَا کُنتَ تَسجُدَهَا کَأَنَّمَا يُوحَي إِليَکَ فَقَالَ(ص): لَم يُوحَ إِلَيَّ وَ لَکِن إِبنِي کَانَ عَلَي کِتفِي فَکَرِهتُ أَن أُعَجِّلَهُ حَتَّي نَزَلَ؛ روزي رسول خدا (ص) آهنگ نماز کرد، درحالي که امام حسن(ع) به آن حضرت آويزان بود، رسول خدا (ص) امام حسن(ع) را در مقابل خود بر زمين نهاد و شروع به نماز کرد. پس وقتي که به سجده رفت آن را طولاني نمود، راوي گويد: سر خود را از سجده بر داشتم تا بيبنم چرا سجده­ي پيامبر(ص)  طولاني شده است ناگاه چشمم به امام حسن(ع) افتاد که بر شانه­ي پيامبر(ص) نشسته بود، هنگامي که آن حضرت سلام نماز را گفت مردم به آن حضرت عرض کردند اي رسول خدا (ص) در اين نماز سجده­اي کردي که پيش از اين چنين سجده­اي نکرده بودي گويي بر شما وحي نازل مي­شد. پيامبر(ص) در پاسخ فرمود: بر من وحي نازل نشد امّا پسرم بر دوشم نشسته بود و دوست نداشتم که او را شتابزده کنم، صبر کردم تا اين­که از دوشم پايين آمد» (محمّدباقر مجلسي، بحارالانوار الجامعة لدرر الأخبار الأئمّة الأطهار، ، مؤسسة الوفاء، بيروت، الطبعة الثانية، 1403(ه-ج)، ج43، ص294).

 پيامبر (ص)  هرگاه کودکي را براي دعا يا نام گذاري نزدش مي­آوردند ايشان نيز براي احترام خانوده­ي کودک او را بر دامن مي­نشاند و گـاهي اوقات اتّفاق مي­افتاد که کودک بر دامن مـبارک آن حضرت ادرار مي­کرد ايشان کودک را آزاد مي­گذاشت تا ادرارش تمام شود و از داد و فرياد برزگان کودک بر سر اين مسأله جلوگيري مي­کرد بعد از پايان دعا و نام گذاري خانواده­ي کودک از اين که پيامبر مهر و رحمت ناراحت نشدند خوشحال مي­شدند و هرگاه آن­ها مي­رفتند آن حضرت لباس خود را تطهير مي­نمودند. (سيّد محمّد حسين طباطبايي، آداب زندگي پيامبر (ص) (سنن النّبي(ص))، ترجمه­­­ي لطيف راشدي و ديگران، نشر همگرا، چ چهارم،1382،صص103ـ 104؛ و محمّد بن اسماعيل البخاري، صحيح الخاري، تصحيح الشيخ محمّد علي القطب و الشيخ هشام البخاري، المکتبة العصرية، بيروت، الطبعة الأولي، 1427(ه-ج)، 2006s، تک جلدي، ص1083، ح 6002).

 اسامه إبن زيد مي­گويد: «کَانَ رَسُولَ الله (ص)  يَأخُذُنِي فَيُقعِدُنِي عَلَي فَخِذِهِ وَ يُقعِدُ الحَسَنَ(ع) عَلَي فَخِذِهِ الآخَرِ ثُمَّ يَضُمُّهُمَا ثُمَّ يَقُولُ: «اللَّهُمَّ أرحَمهُمَا فَإِنِّي أَرحَمَهُمَا؛ گاهي مي­شد که رسول خدا(ص)  مرا بر يک زانوي خود مي­نشانيد و بر ديگري امام حسن(ع) را و هردوي ما را در آغوش مي­کشيد، سپس مي­فرمود: خدايا! به اين دو رحم کن، که من هر دو را دوست دارم» (محمّد بن اسماعيل البخاري، صحيح الخاري، تصحيح الشيخ محمّد علي القطب و الشيخ هشام البخاري، المکتبة العصرية، بيروت، الطبعة الأولي، 1427r، 2006s، تک جلدي، ص1083، ح 6003).

 ابو سلمة بن عبد الرّحمن  روايت مي­کند: «قَبَّلَ رَسُولُ اللهِ الحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ (ع) وَ عِندَهُ الأَقرَعُ بنُ حَابِسٍ التَّمِيمِي جَالِساً، فَقَالَ الأقرَعُ: إِنَّ لِي عَشَرَةً مِنَ الوَلَدِ مَا قَبِّلتُ مِنهُم أَحَداً، فَنَظَرَ إِلَيهِ رَسُولُ اللهِ (ص)  ثُمَّ قَالَ: مَن لَايَرحَمُ لَايُرحَمُ؛ رسول خدا(ص)  روزي امام حسن بن علي(ع) را بوسيد اين در حالي بود که در نزد آن حضرت شخصي به نام اقرع بن حابس تميمي نشسته بود، اقرع گفت من ده فرزند دارم که تا حالا هيچکدام را نبوسيده­ام رسول خدا (ص) يک نگاهي به او انداخت و آنگاه فرمود: کسي که رحم نمي­کند هرگز مورد ترحّم [خدا] قرار نمي­گيرد» (مسلم بن حجّاج النيسابوري، صحيح مسلم، تصحيح و تخريج الشيخ خليل مأمون شيحا، دار المعرفة للطباعة و النشر والتوزيع، بيروت، الطبعة الثالثة، 1431، 2010 م، تک جلدي، ص1078، ح5982؛ و محمّد بن اسماعيل البخاري، همان، ص1082، ح5997).

      اکنون جاي آنست تا بدانيم که ابراز علاقه­ و مهر و محبّت رسول خدا نسبت به کودکان به دليل جامعيّت عمل­کرد پيامبر (ص) و ريشه داشتن سيره­ي نورانيش در وحي الهي، ارج نهادن به شخصيت کودکان و احترام به آنان جهت اصلاح مناسبات اجتماعي بر اساس تکريم بوده است نه چيز ديگر، تا انسان­هايي رشد يابند که گوهر کرامتشان آنان را «سالم»، «صالح» و «قائم به حق» بدارد. چرا که او معتقد بود و مي­فرمود: «اَلبَرَکَةُ فِي أکَابِرِنَا؛ فَمَن لَم يَرحَم صَغِيَرنَا وَ يُجِلَ کَبِيرَناَ فَلَيسَ مِنَّا؛ برکت در بزرگان ماست؛ هرکس بر کوچک ما رحم نکند و بزرگ ما را محترم نشمارد، از مانيست» (نهج الفصاحة، ترجمه­ي غلام حسين مجيدي خوانساري، انصاريان، نگين، قم، چ اوّل، 1385، ص297). در حديث ديگري آن حضرت مي­فرمايد: «ليس منّا من لم يوقر کبيرنا ولم يرحم صغيرنا؛ کسي که به بزرک احترام و به کوچک ترحّم نورزد از ما نيست» (محمّد بن شاه مرتضي فيض کاشاني، محجّة البيضاء في تهذيب الأحياء، ص365). مگر نه اين است که آن حضرت در خطبه­ي شعبانيه (آن حضرت (ص)  در آخرين جمعه­ي ماه شعبان المعظّم خطبه­ي مهمّ جهت آمادگي و استقبال مردم از ماه رمضان و روزه­ داري آن ايراد فرمود، که اين خطبه معروف و مشهور به خطبه­ي شعبانيه است) که براي آمادگي و استقبال مردم از ماه مبارک رمضان ايراد فرمود در فراز از آن خطبه چنين تأکيد نمود: «وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُم وَارحَمُوا صِغَارَکُم؛ يعني به بزرگان تان را احترام بگـذاريد و به کـودکان­تان ترحّم [و مهرباني] نماييد» (محمّد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي(شيخ صدوق)، عيون الأخبار الرّضا، تصحيح سيّد مهدي حسيني لاجوردي، چاپخانه دارالعلم، قم، 1377r، ج1، ص295؛ و سيد محمّد علي جزايري(آل غفور)، اوصاف روزه داران، ناشر انتشارات امام المنتظر، چ دوّم، 1383، صص13ـ14). آيا مي­شود پيامبر به ديگران دستور دهد که به کودکان­شان احترام بگذارند و محبّت داشته باشند امّا خود بدان عمل ننمايد. وقتي در آداب معاشرت پيامبر(ص) با ديگران نظر مي­افکنيم مي­بينيم که آن حضرت با همگان [غني و فقير کوچک و بزرگ] به طور يکسان برخورد مي­کند چنان­که ديلمي در الإرشاد مي­گويد: «وَيُسَلِّمُ عَلَي مَنِ استَقبَلَهُ مِن غَنِيٍّ وَ فَقِيرٍ وَ کَبِيرٍ وَ صَغِيرٍ؛ [پيامبر(ص)] به هرکس بر خورد مي­نمود، از پولدار و فقير گرفته تا کـوچک و بـزرگ سلام مي­کرد» (سيّد محمّد حسين طباطبايي، آداب زندگي پيامبر8 (سنن النّبي)، ترجمه­­­ي لطيف راشدي و ديگران، نشر همگرا، چ چهارم،1382، ص95).[1] اين نشانه­ي ادب و احترام وي به کوکان است به عنوان يک انسان که داراي عزّت وکرامت انساني است. قرآن کريم انسان را با جمله­ي: «وَ لَقَد کَرَمنَا بَنِي آدَمَ» (ما آدمي زادگان را گرامي داشته­ايم» سوره­ي اسراء(17)/70)  گرامي و عزيزش داشته ولي او که تمام گفتار و رفتارش مبتني بر حقايق قـرآني [کَانَ خُلقُهُ القُرآن] («کَانَ خُلقُهُ اَلقُرآنُ» محمّد بن شاه مرتضي فيض کاشاني، محجّة البيضاء في تهذيب الأحياء، تصحيح علي اکبر غفّاري، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه­ي مدرّسين حوزه­ي علميه­ي قم، الطبعة الثانيه، ج6ـ 5، ص 89. ج 5، ص89، يعني اگر خلق و خوي آن حضرت را تجزيه وتحليل نمائيم جز قرآن و دستورات آن چيز ديگري مشاهده نکرده و وجود شريفش را قرآن مجسّم خواهم يافت) بود، مگر مي­شود که او انسان [کودکان] را گرامي ندارد، هرگز. از اين رو، آن حضرت عـلاوه بر آنکه خـود به کـودکان احـترام مي­گذاشت، ديگران را نيز با تأکيد و سفارش ويژه­اش به اين کار [احترام به کودکان] وا مي­داشت، چنان­که آن حضرت(ص)  مي­فرمايد: «أَکرِمُوا أَولَادَکُم وَ أَحسِنُوا آَدَابَهُم؛ فرزندانتان را گرامي داشته و نيکو تربيتشان نمائيد» (نهج الفصاحة، ترجمه­ي غلام حسين مجيدي خوانساري، انصاريان، نگين، قم، چ اوّل، 1385، ص112؛ و محمّد بن حسن حر عاملي، وسائل الشيعة، تحقيق و پاورقي آية الله شيخ عبدالرّحيم ربّاني، کتابفروشي اسلاميّه چ ششم، 1367،ج15، ص195، ح9). در جاي ديگرآن حضرت(ص) مي­فرمايد: «أحِبُّوا الصِّبيَانَ وَ ارحَمُوهُم، فَإِذَا وَعَدتُمُوهُم فَفُوا لَهُم فَإِنَّهُم لَايَرَونَ إِلَّا أَنَّکُم تَرزَقُونَهُم؛ کوکان را دوست بداريد و به آنان اظهار محبّت کنيد. پس اگر وعده دايد به آن وفا کنيد زيرا آنان روزي خود را به  دست شما مي­بينند» (محمد بن حسن حرعاملي، وسائل الشيعة إلي تحصيل مسائل الشريعة، چ اسلاميه، تهران، ج 15، ص201).

      از اين رو، درباره­ي خود آن حضرت(ص) نقل شده است که هر صبح براي نوازش کودکان و اظهار محبّت نسبت به آنان دست نوازش بر سر فرزندان مي­کشيد: «کَانَ النَّبِي(ص) إِذَا صَبَحَ مَسَحَ عَلَي رَؤُوسِ وَلَدِهِ وَ وَلَدِ وَلَدِهِ؛ يعني هر روز صبح بر سر فرزندان و نواده­هاي خويش دست محبّت و نوازش مي­کشيد» (محمّد باقر مجلسي، بحارالأنوار الجامعة لدرر الأخبار الأئمّة الأطهار، چاپ المکتبة الإسلامية، طهران، ج 104، باب فضل الأولاد، باب105، ح75).

      وقتي جعفر طيّار، در جبهه­­ي جنگ با روميان در سر زمين موته شهيد شد. رسول خدا (ص) به خانه­ي او رفت و به اسماء بنت عميس، همسر جعفر فرمود: «کودکان جعفر طيّار را بياور. سپس آن حضرت فرزندان شهيد را در آغوش کشيد و آنان را غرق بوسه نمود. عبدالله پسر جعفر مي­گويد: خوب به خاطر دارم که روزي پيامبر(ص) نزد مادرم آمد و خبر شهادت پدرم را به او داد. سپس دست محبّت بر سر من کشيد» (محمّد جواد مروّجي، حقوق فرندان در مکتب اهل بيت(ع)، ناشر بوستان کتاب، قم، چ دفتر تبليغات اسلامي، چ سوّم، 1383، ص68؛ و محمّد تقي فلسفي، گفتار فلسفي(کودک)، هيئت نشر معارف، تهران، ج1، ص274).

      در آداب معاشرت آن حضرت آمده است که فرمود: پنج چيز را که از جمله­ي آن سلام و احترام به کودکان است آن قدر انجام مي­دهم تا بعد از من سنّت هميشگي شود: «قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص) خَمسٌ لَا أدَعهُنَّ حَتَّي المَمَاتِ: الأَکلُ عَلَي الأَرضِ مَعَ العَبِيدِ وَ رُکُوبِي مُؤَکّفاً وَ حَلبِي العَنزَ بِيَدِي وَ لُبسُ الصُوفِ وَ التَّسلِيمِ عَلَي الصِّبيَانِ، لِيَکُونَ سَنَّةً مِن بَعدِي؛ از پنج چيز دست بر نمي­دارم حتّي تا لحظه­­اي مرگ تا اين­که پس از من سنّت شود:

  1.   همراه با بردگان بر روي زمين غذا خوردن.
  2.      بر الاغ بي­پالان سوار شدن.
  3.      با دست خود، شير بز را دوشيدن.
  4.      لباس پشمي پوشيدن.
  5.      سلام کردن بر کودکان» (سيّد محمّد حسين طباطبايي، آداب زندگي پيامبر (ص) (سنن النّبي(ص)، ص96).

        از اينجا به خوبي دانسته مي­شود که معاشرت نيک پيامبر(ص) با کودکان و علاقه­ي او، مهر و محبّت او، سلام و احترام او به کودکان همه از اين باب بوده است که بعد از وي سنّت شود. تا الگويي باشد براي الگو طلبان، زيرا محبوب­ترين کس نزد خدا آن کسي است که از پيامبرش پيروي کند و گام بر جايگاه قدم او نهد. چنان­که جانشين معصومش امام علي(ع)در اين مورد مي­فرمايد: «فَتَأَسَّ بِنَبِيِّکَ الأطيَبِ الأطهَرِ(ص)  فَإِنَّ فِيهِ أُسوَةً لِمَن تَأَسَّي وَ عَزَاءً لِمَن تَعَزَّي وَ أحَبُّ العِبَادِ إِلي اللهِ المُتَأَسِّي بِنَبِيِّهِ؛ پس به پيامبر پاکيزه و پاکت اقتدا کن، که راه و رسم او الگويي است براي الگو طلبان و مايه­ي فخر و بزرگي است براي کسي که خواهان بزرگواري باشد و محبوب­ترين بنده نزد خدا کسي است که از پيامبرش پيروي کند و گام بر جايگاه قدم او نهد» (نهج البلاغه، ترجمه­ي محمّد دشتي، قم، انتشارات الهادي، چ مؤسسه­ي الهادي، چ سي و دوّم، 1386، خطبه­ي 160، ص300).

نتيجه

از مجموع مطالبي که گفته شد به اين نتيجه مي­رسيم که به دليل ريشه داشتن سيره­ي نوراني آن وجود نوراني و رفتار و گفتارش در وحي الهي، و به دليل جامعيت عمل­کرد آن حضرت، ارج نهادن ايشان به شخصيت کودکان و ابراز علاقه و احترام به آنان براي اين بوده است که پس از خودش سنّت حسنه شود و به تعبير ديگر اين کار او نه براي چيزي ديگر بلکه براي اين که علاقه و احترام به کودکان در رفتارهاي اجتماعي مسلمانان نهادينه شود تا کودک از طريق احترام، شخصيت حقيقي­اش راست، مستقيم و با فضيلت شود.

حديث پاياني

 امام صادق(ع) مي­فرمايد: «قَالَ مُوسَي(ع): يَارَبِّ! أيُّ الأَعمَالِ أَفضَل عِندَکَ؟ قَالَ: حُبُّ الأَطفَالِ فَإِنِّي فَطَرتُهُم عَلَي تَوحِيدِي فَإِن أَمَتُّهُم أَدخَلتُهُم بِرَحمَتِي جَنَّتِي؛ موسي بن عمران عرض کرد: پرودگارا! کدام عمل نزد تو برتر است. فرمود: دوست داشتن کودکان، زيرا فطرت آنان را بر توحيد و يگانگي خود آفريدم و اگر آنان را بميرانم با رحمتم داخل بهشت مي­گردانم» (ميرزاحسين نوري طبرسي،،المستدرک الوسايل،مؤسسة آل البيت(ع)، الطبعة الأولي، 1407r، المطبعه مهر، قم، ج15، ص114، باب استحباب اکرام الولد الصالح و طلبه حبّه، ح6).

 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**