خانواده و تربیت

نقش تنبيه در اصلاح و تربيت کودک

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** خانواده و تربیت

 

 نقش تنبيه در اصلاح و تربيت کودک

 

اسدالله احمدي٭

چکيده

يكى از ابزارها و شيوه­هاي تربيت که در ميان صاحب نظران تعليم و تربيت مورد اختلاف و مناقشه قرار گرفته است؛ اعمال انواع تنبيه به ويژه تنبيه بدني کودکان براي تربيت و اصلاح رفتار ناپسند است. بسياري از روانشناسان، خاصه روانشناسان غربي استفاده از اين ابزار را براي تربيت مضر دانسته و با آن به شدت مخالفت و والدين و مربّيان را از اعمال آن ممانعت نموده‌اند. در مقابل، برخي ديگر، از جمله متخصّصان تعليم و تربيت اسلامي تنبيه را يکي از شيوه­هاي تربيت دانسته و حتّي گاه گاهي برضرورت استفاده از آن تاکيد نموده­اند. با بررسي که در اين مقاله انجام گرفته اصل مؤثّر بودن استفاد از تنبيه درصورت رعايت شرايط و اصول (تنبيه بجا ومناسب) و به عنوان آخرين راه حل اصلاحي و تربيتي اثبات و روايات از معصومين(ع) نيز برجواز و مشروعيت آن بيان شده است.

واژگان‌كليدي: کودک، تربيت، تنبيه، اصول،  شرايط.

مقدمه

در ميان اصول تربيتي «تنبيه » براي تربيت و اصلاح رفتار نامناسبي کودکان جايگاه ويژه داشته و از  پرکاربرد­ترين  ابزار تربيت اصلاحي محسوب مي­شود. از قديم تا کنون اکثر خانواده­ها خصوصاً والدين کم سواد يا بي‌سواد  بشترين  بهره را از اين شيوه تربيتي گرفته و از آن به مثابه‌ي ابزار دم دست، راحت و کم هزينه استفاده مي‌نمايد. اين  در حالي است که روانشناسان، اين شيوه اصلاحي را داراي دقت­ها و ظرافت­هاي خاص دانسته و بعضًا از بکارگيري آن ممانعت نموده است . لذا آشنايي با نظرات کارشناسان و يافتن  سخن حق در مسئله، معرفي  ديدگاه اسلام و متخصصان اسلامي در اين باب، شناخت اصول و شرايط استفاده از شيوه  اصلاحي و تربيتي تنبيه از مهم‌ترين ضرورت­ها و اهداف است که مقال حاضر بخاطر آن قلمي شده است اميد که مثمر ثمر باشد.

مفهوم شناسي

1.تنبيه در لغت

 واژه­ي تنبيه که برگرفته از ماده «نبّه» است در کتب لغت چنين معنا شده است. النُّبْه : القيامُ و الانْتِباهُ من النوم، و قد نَبَّهَهُ و أَنْبَهَهُ من النوم فتَنَبَّه و انْتَبَه، و انْتَبَهَ من نومه: استَيقَظ، و التنبية مثله(ابن منظور، لسان العرب، 1414، ج 13ص 546 ) يعني نبه: برخاستن و بيدارشدن از خواب (خواب غفلت) است تنبيه هم مانند نبه است؛ يعنى تنبيه هم از اين ماده است و به معناى بيدار شدن از خواب غفلت مي باشد. در فرهنگ فارسي معاني مثل پروردن کودک، آموختن آداب واخلاق و... براي واژه­ي تنبيه ذکر شده است. (علي اکبر دهخدا ، دهخدا، 1337، ج 14 ص 550).

2. تنبيه در اصطلاح

در اصطلاح «تنبيه» (PUNISHMENT) چنين تعريف شده است: «تنبيه ارائه­ي يک محرک آزارنده، يا تنبيه کننده به دنبال يک رفتار نامطلوب براي کاهش دادن آن رفتار است. براي مثال، اگر بعد از انجام رفتاري نامطلوب از سوي کودک مثل گفتن يک حرف زشت، با ارائه يک محرک مثل سيلي زدن به او، خواسته باشيم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او کاهش دهيم او را تنبيه کرده‌ايم. (سيف، 1389، ص 97). 

در کتاب تعليم و تربيت در اسلام آمده است: تنبيه عبارت از روشي است كه مربى به وسيله­ي آن در مواردي خاص، شاگرد را در برابر انحرافات و كوتاهي­ها در امر تربيت، مجازات مي‏كند.(الهامي‌نيا محمدي، بي تا، ج 2 ص 74).

براساس اين دو تعريف تنبيه شامل طيف گسترده­ي از محرک­هاي آزار دهنده از جمله بي اعتنايي، تهديد، تحقير، سرزنش، محروم سازي، جريمه، تغيير چهره، تنبيه بدني و ... مي باشد. درين مقال نيز همين معنا مد نظر است. هرچند در منطق عامه­ي مردم فقط به کتک زدن و ضرب شتم بدني تنبيه اطلاق مي­شود.

جايگاه تربيتي«تنبيه»

از قراين و شواهد بر مي­آيد که بشر از دير زمان به اين سوء، از ابزار «تنبيه»، براي تعليم و تربيت و بازداشتن کودکان از رفتارهاي نامطلوب بهره مي­گرفته است، تا آنجاي که تنبيه را تنها عامل تربيت شناخته اند و معتقد بودند که کودکان حيواناتي هستند که بدون تنبيه و ترس رام نگرديده و فرمان بردار بزرگسالان نمي­شوند. داستان که سعدي در باب هفتم گلستان نقل و فلسفه­ي تنبيه شديد پادشاه زاده را بيان مي­کند شاهد براين مدعا است. ايشان مي­گويد: استادي که به تربيت فرزندان درباريان شاه گماشته شده بود، پادشاه زاده را بيش از ديگران با کتک و شلاق تنبيه مي­کرد، او ناچار شکايت پيش پدر برد. پدر استاد را بحضور خواند و دليل اين امر را پرسيد، استاد گفت چون فرزند شما در آينده الگوي رفتاري و پنداري توده­ي مردم مي­گردد، بايد اخلاقش به خوبي تهذيب گردد. پادشاه سخن اورا پسنديد و به او هديه داد و رتبه­ي او را برتري داد و از وي بعنوان بهترين استاد تشکر کرد. (علي جان رحماني ، 1381 ، ص 235).

تنبيه درنگاه روانشناسان

امروزه تعليم و تربيت، به تأسّي از کشورهاي غربي براساس روانشناسي استوار است. روانشناسان با برسي­هاي علمي خود شيوه­ي صحيح تربيت را يافته و شرايط مطلوب استفاده از آن را براي اصلاح و تربيت معرفي مي­نمايند. اما در مقوله­ي تنبيه و در پاسخ به اين سوال که آيا تنبيه شيوه­ي مطلوب و مناسب براي اصلاح و تربيت است يا خير؟ روانشناسان ديدگاه‌هاي مختلفي ارائه داده­اند که در مجموع مي‌توان گفت: دو ديدگاه‌ عمده در مسئله و جود دارد.

الف.  ديدگاه موافقان  استفاده از تنبيه

برخي از روانشناسان غربي و علماي برجسته­ي تربيت، استفاده از تنبيه براي تربيت کودک را ضروري دانسته و معتقد­اند براي اصلاح کودک از ابزار­هاي مختلف از جمله ابزار تنبيه مي­توان استفاده کرد.

داروين مي­گويد: کودک و نوجوان روح حيواني دارند؛ بايد مانند چهار پايان تنبيه شوند تا ادب و اخلاق بياموزند. (دكتر احمد بهشتي ، 1386، ص 58).

ادوين ري گاتري استاد روان شناس دانشگاه واشنگتن، مي­گويد: کارآمدي تنبيه به اين بستگي دارد که تنبيه بتواند فرد تنبيه شده را به انجام کاري مورد نظر وا دارد. تنبيه نه به اين خاطر كه توليد ناراحتى مى­كند تأثيرگذار است، بلكه به سبب اينكه نحوه­ي پاسخ دهى فرد به محرك­هاى معين را تغيير مى­دهد مؤثّر است (بى. آر. هرگنهان، مقدمه‌اى بر نظريه هاى يادگيرى، ترجمه على اكبر سيف، ص 254).

ادله­ي موافقان استفاده از تنبيه

موافقان استفاده از شيوه­ي تنبيه ادلّه و فوائدي چندي براي اين شيوه برشمرده­اند که به چند نمونه اشاره مي­شود :  1- شيوه­ي تنبيه موجب اصلاح رفتار کودک مي­شود. 2- شيوه­ي تنبيه اثر بخشي فوري نسبت به ساير روش­هاي تربيت دارد.3- شيوه­ي تنبيه موجب تضعيف رفتار ناپسند در کودک مي­شود. 4- و بالاخره تنبيه عامل هشدار دهنده و بيداري آفرين است.

ب. مخالفان  استفاده از تنبيه

در مقابل بسياري از روانشناسان خاصّه روان شناسان غربي، استفاده از ابزار تنبيه براي تربيت را مذموم دانسته و بشدت با آن مخالفت نموده اند: ژان ژاك روسو، فيلسوفي كه مطالب زيادي در مورد تعليم و تربيت ارائه كرده و روان شناسان زيادى تحت تأثير نظريات او قرار گرفته اند. مي­گويد: در تعليم و تربيت کودک نيازي به تنبيه و مجازات نيست بايد به او آزادي داد تا استعداد دروني خود را پرورش داده و براي ورود به اجتماع و پذيرش مسئوليت­هاي سنگين زندگي آماده گردد. نبايد براى اصلاح كودك به تنبيه او متوسل شد؛ زيرا طبيعت براى هر عملى مجازاتى را پيش بينى كرده است. كودكى كه با عجله مى­دود و به زمين مى­خورد و پايش زخم مى­شود اين خود تنبيه است. لذا اگر طفل مى­خواهد راه برود نبايد او را مجبور به توقّف كرد و اگر خواست توقّف كند نبايد او را به راه رفتن مجبور ساخت. (ابراهيم اميني . 1384 ،ص 441).

ژان شائو در توضيح روش تربيتي خانم مونته سوري مي­نويسد: تمام مصائب آدميان مانند نابرابري­ها، بي عدالتي­ها، تجاوزات، بي نظمي­ها و کينه ورزي­ها در واقع مربوط به جبر وزوري است که در باره کودک اعمال مي­شود. بي نظمي که استبداد و خود خواهي بزرگسالان در روح و در جريان تربيت او ايجاد مي­کند ... سرکشي­هاي پنهان يا آشکاري که از راه تعليم و تربيت خالي از بصيرت در او برانگيخته اند، گواه ناداني يا سوء استفاده از قدرتي است که بزرگسالان به آن خو گرفته اند. (اميني، پشين ص 444).

بوروس فردريك اسكينر يكى از روان شناسانى است كه با تنبيه مطلقاً مخالف است و استفاده از هر نوع تنبيه را در تعليم و تربيت منع كرده و مي­گويد: اگرچه تنبيه براي حذف رفتار نادرست و يا نامطلوب از خزانه­ي رفتار فرد طرّاحى شده است و تصور اين است كه وقتى كودكي به خاطر رفتار ناپسند تنبيه مي­شود با احتمال كمترى آن رفتار را انجام خواهد داد؛ ولى موضوع به اين سادگى نيست. اگرچه تنبيه باعث خاموشى موقّت مى‌شود، اما پس از آنكه وابستگى­هاى تنبيهى از ميان رفتند، رفتار تنبيه شده ظاهر مى­شود. (فردريک اسکينر، ترجمه، سيف،1379 ص 76).

ادلّهّ مخالفان استفاده از تنبيه

اين دسته از روانشناسان نيز براي پشتوانه­ي نظرشان به ادلّه­ي چندي استناد نموده‌اند که از آن جمله است: 1- موقتي بودن اثر تنبيه در كاهش رفتار نامطلوب 2- ايجاد انزجار و نفرت در تنبيه شونده نسبت به تنبيه كننده 3- ايجاد روحيه­ي پرخاشگري در تنبيه شونده 4- ترسو بار آوردن کودکان به وسيله تنبيه 5- درهم شکسته شدن شخصيت كودك بوسيله تنبيه و ... ( گنجي، 13712، 46).

جمع بندي

با توجّه به ديدگاه مختلف روانشناسان و مناقشاتي که اينان در مورد اثر بخشي و کارايي، شيوه­ي تنبيه براي اصلاح و تربيت داشته اند، و باعنايت به ادلّه­ي که هرکدام از دو گروه عنوان نموده و از فوايد و مضرات اين شيوه­ي تربيتي سخن گفته­اند. مي­توان چنين نتيجه گرفت که اصل مفيد بودن شيوه­ي تنبيه در ميان روانشناسان نيز طرفداراني دارد و حتّي دقّت در کلمات که مخالفان اظهار داشته­اند نيز تلويحاً مؤثّر بودن اين شيوه­ي اصلاحي استفاده مي­شود. ولي نهايت حساسيت­ها در استفاده نابجا و غيراصولي است که روانشناسان عموما با آن مخالفت نموده و از اثرات نامطلوب روحي رواني آن بر کودکان هشدار داده‌اند.

تنبيه در نگاه صاحب نظران مسلمان

صاحب نظران و انديشمندان اسلامي شيوه­ي تنبيه براي تربيت را در عين حالي که يک روش مؤثّر براي کنترل رفتار نا مطلوب مي­دانند امّا معقتد­اند استفاده از تنبيه مخصوصاً تنبيه بدني کودک بايد مشروط به شرايطي بوده وحتّي الامکان به مقدار ضرورت و به عنوان آخرين راه حل استفاده شود.

ابوالحسن علي‌بن‌محمد قابسي مي­گويد: چنانچه كودك به رفتار نامناسب خود ادامه داد، بايد با درهم كشيدن چهره، ناخشن

ناخشنودى خود را از رفتار كودك اعلام نمود. اگر كودك خطاكار از رفتار نامناسب خود دست بردار نبود مي­توان بر اساس جرم و خطا و سن كودك، او را تنبيه بدني كرد. البته بايد در تنبيه بدني اموري را مورد توجّه قرار داد: اولاً، تنبيه بايد درد آور باشد تا بازدارنده باشد. ثانياً به گونه­اي نباشد كه موجب ضعف و ناتواني كودك شود. ثالثاً، به سر و صورت كودك نزند. رابعاً، آشكار و در حضور ديگر دانش آموزان صورت گيرد تا موجب عبرت آن­ها شود. خامساً، آن را به ديگر شاگردان واگذار نكند.( فتحعلى خانى ، 1377 ، ج 1، ص 49).

  شهيد مطهّري در کتاب تعليم و تربيت در اسلام مي نويسد: ترس و تهديد عامل تربيت نيست و با آن­ها نمي­توان استعدادي را بارور کرد. آيا مي­شود با فشار غنچه را شکوفا کرد؟ آري، تنبيه به عنوان يک عامل باز دارنده از بزهکاري در برخي موارد کار برد دارد. اگر از تنبيه بصورت فني استفاده گردد، مي­تواند فرعون نفس را رام کند و بستر فعاليت موسي عقل را فراهم کند. (مطهري، ص 57).

 دکتر علي قايمي در کتاب حدود آزادي مي­نويسد:ما اصل تنبيه را محکوم نمي­نماييم. قايليم در مواردي هم ضروري است از آن استفاده شود ولي به ندرت و به ميزان اندک. آن­هم بايد بدانيم که نقش تنبيه مطرح نيست، بلکه ترس از تنبيه شدن بايد در کودک باشد و او را از ارتکاب عملي که منجر به تنبيه خواهد شد باز دارد. در برخي از موارد، تنبيه به خاطر يك تخلف شرعي است. از نظر اسلام ما براي كودكان حد نداريم، ولي آن چنان نيست كه اگر طفل گناه كبيره­اي را مرتكب شد از او صرف نظر نماييم. مسألة­ي تأديب و تنبيه او بر اساس ضوابطي كه در شرع معين شده به جاي خود وجود دارد.( قايمي ،1425 ص378).

دکتر بهشتي در کتاب تربيت کودک در جهان امروز مي نويسد: آخرين اقدامي كه از طرف پرورشكار لايق انجام مي گيرد، توسّل به تنبيه و خشونت است، آن هم چون منظور انتقام گرفتن نيست، بلكه منظور تكامل تربيت شونده است بايد طوري اجرا شود كه هدف، فداي خشم و درنده خويي پرورشكار نشده و زير پا گذارده نشود. حداقلِ آن، يك قهر زودگذر، يك ملامت عاقلانه و بالاخره حداكثر آن تنبيه است.

تنبيه در روايات  و  سيره­ي  معصومان(ع)

با نگاه به سيره­ي عملي اهل بيت(ع) مشخّص مي­شود که آنان هرگز براي تربيت کودکان از ابزار تنبيه استفاده نکرده­اند. ولي در عين حال با گشت و گذار در مجموعه­هاي حديثي، به رواياتي بر مي­خوريم که  از آن جواز استفاده از شيوه­ي تنبيه براي تربيت و تأديب کودک قابل استفاده است. که در ذيل به چند روايت اشاره مي‌شود:

1. الْحُسَينُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي أَدَبِ الصَّبِي وَ الْمَمْلُوكِ فَقَالَ خَمْسَةٌ أَوْ سِتَّةٌ وَ ارْفُقْ. حمادبن عثمان مى گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: درباره­ي­ مقـدار تأديب كـودك و مـملوك چـــه مي­فرماييد؟ حضرت فرمود: پنج يا شش ضربه بزن و در همين مقدار هم نرمش نشان بده. (كليني، 1407، ج7 ص 267). دلالت اين حديث بر جوازتنبيه كودك صريح است؛ زيرا امام جواز تنبيه را مسلّم فرض كرده و مقدار آن را تعيين مى­كند.

2. عَنْ غِياثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَدِّبِ الْيتِيمَ بِمَا تُؤَدِّبُ مِنْهُ وَلَدَكَ وَ اضْرِبْهُ بِمَا تَضْرِبُ مِنْهُ وَلَدَكَ. غياث بن ابراهيم از امام صادق (ع) نقل مى­كند كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود: ادب كن يتيم را همان طور كه فرزندت را تأديب مى‌كنى و بزن او را همان طور كه فرزندت را مى­زنى(طوسى، ابو جعفر، محمد 1407ج 8ص 111). دلالت اين روايت نيز بر جواز تنبيه بدنى كاملاً واضح است. زيرا حضرت صريحاً اجازه مى­دهد براى تأديب يتيم، او را بزنند، همان گونه كه براى تأديب فرزند خود، ممكن است او را بزنند.

3. أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) أَلْقَى صِبْيانُ الْكُتَّابِ أَلْوَاحَهُمْ بَينَ يدَيهِ لِيخِيرَ بَينَهُمْ فَقَالَ...أَبْلِغُوا مُعَلِّمَكُمْ إِنْ ضَرَبَكُمْ فَوْقَ ثَلَاثِ ضَرَبَاتٍ فِي الْأَدَبِ اقْتُصَّ مِنْهُ. امام علي(ع) به کودکان که نوشته­هاي خود را نزد حضرت آورده بودند تا بهترين شان را برگزيند فرمود... به معلم خود بگوييد: اگر براي تأديب بيش از سه ضربه به شما زند از او قصاص خواهد شد (كلينى،  پشين ،ج 7 ص268.).

نتيجه اين­که: در سيره­ي عملي معصومين(ع) هرگز مشاهده نشده است که آن بزرگواران از شيوه­ي تنبيه براي تربيت فرزندان شان استفاده نمايند. لذا اين امر خود گويايي نکات بسيار آموزنده و قابل توجّه است و در واقع هشدار است براي خانواده­هاي که تنبيه را به عنوان تنها شيوه­ي اصلاحي دانسته و يا مؤثّرترين ابزار براي کنترل رفتار نامطلوب کودکان تلقي مي­نمايند. امّا در عين حال از روايات که از معصومين(ع) رسيده است مي­توان اصل جواز تنبيه براي تربيت کودک آنهم با شرايط خاص و به مقدار بسيار کم در صورت که تربيت متوقّف برآن باشد استفاده کرد. زيرا در هيچ يک از روايات تنبيه کودکان نهي نشده و حتي با لاتر از آن در روايت دوّم که از اميرالمؤمنين(ع) نقل شد لفظ «إضرب» بکار رفته که حد اقل جواز استفاده از تنبيه  در شرايط خاص از آن قابل برداشت است.

شرايط و اصول استفاده از تنبيه

چنانچه بيان شد استفاده از ابزار تنبيه مخصوصاً تنبيه جسمي براي تربيت، هرچند منع کلي ندارد؛ و حداقل در آموزه­هاي اسلامي مخالفت با آن مشاهده نشده است. امّا از اين نکته نبايد غفلت کرد که تنبيه يک عملي بسيار دقيق و ظريفي است که بايد پس از تحقّق شرايط و اصول، آنهم به ميزان بسيار محدود و بعنوان آخرين راه حل انجام گيرد. امروزه اگر مشاهده مي­شود روانشناسان بشترين حساسيت را در استفاده از ابزار تنبيه نشان ميدهند، نيز بخاطر استفاده نابجا و بدون در نظر داشت شرايط اصول است. برخي از مهم‌ترين شرايط استفاده از ابزار تنبيه در ذيل بيان مي‌شود:

1. مستحق تنبيه بودن کودک، در برخي موقعيت­ها اصلاً کودک مستحق تنبيه نيست بلکه با ابزار­هاي ديگر از جمله آگاهي‌دادن، هدايت و ارشاد، محبّت، تشويق و ترغيب مي­توان او را از رفتار ناپسند باز داشت. لذا در چنين موارد نبايد کودک را تنبيه کرد. بلکه بايد با استفاده از شيوه­هاي ديگر، خصوصاً محبّت­ورزي و آگاهي دادن که در اسلام مورد سفارش اکيد قرار گرفته، وجدان و فطرت الهي انساني کودک را بيدار نمود.

در حديثي از رسول اکرم (ص) آمده است: «اکرموا اولادکم و احسنوا أدبهم يغفر لکم. فرزندانتان را گرامي بداريد و آن­ها را نيکو ادب کنيد تا مورد بخشش خداوند واقع شويد.» (حرّعاملى، 1409، ج 21 ص 476).

چنانکه ملاحظه مي­شود، در اين سخن پيامبر گرامي(ص) ابتدا تکريم و احترام به فرزند را از مؤمنان خواسته و به دنبال آن تربيت نيکو را سفارش کرده است و اين خود حاکي از تأثير بي بديل محبّت در تربيت و رابطه تنگاتنگ بين اين دو امر است.

2. تنبيه بايد مناسب سن، رشد، استعداد و ظرفيت خود کودک باشد: کودکي که سن کمي دارد يا از نگاه جسمي، فکري و روحي ضعيف است نبايد با ديگر کودکان مقايسه و مورد تنبيه قرار گيرد. زيرا تحمل تنبيه براي چنين کودکان دشوار و آثار مخرّب برروح و روان او بجا مي­گذارد. هر کودکي به مقتضاي سن، رشد، استعداد و توانايي هوشي اقتضاي نوعي خاص از شيوه­ي تربيت را دارد اگر ناسنجيده عمل شود نتيجه­ي­ مطلوب بدست نخواهد آمد.

عبداللّه بن فضاله مي­گويد: «از امام باقريا امام صادق (ع) شنيدم که مي­فرمود: پسر بچه تا هفت سالگي آزاد است. وقتي به اين سن رسيد به او گفته مي­شود صورت و دودست‌اش را بشويد و نماز بگذارد و پس از آن رها مي­شود تا نه سال تمام شود. آنگاه به او تعليم وضو و امر به نماز مي­شود و در بار­ه­ي آن زدن نيز جايز است. وقتي نماز و وضو را فرا گرفت، ان شاءاللّه خداوند پدر و مادر او را مي­آمرزد.» (حر عاملي، پشين، ج7، ص13).

يکي از روانشناسان مي‌گويد:«... گاهي اوقات پيش از اينکه کودک معناي گناه را بفهمد او را تنبيه مي­کنند، با اين ترتيب از اوّل تخم بدي را در دلش مي­کارند و بعد از اينکه موجود شريري از آب در آمد، شکايت مي­کنيم که چرا بايد اين طور باشد ...» ( ژان پياژه ص36).

3. رعايت عدالت در تنبيه کودک: يکي از شرايط مهم تنبيه رعايت عدالت، در تنبيه کردن است. هيچ گاه نبايد کودک را بخاطر تشّفي خاطر خود يا براي انتقام‏ جويي تنبيه کرد. بلکه همواره بايد صلاح کودک مد نظر بوده و از روي دلسوزي و علاج درد و به عنوان داروي سمي و تلخ که بناچار بايد از آن استفاده کرد صورت پذيرد و چنانچه خداي نخواسته تنبيه به سبب فرو نشاندن غضب و يا انتقام‏گيري انجام گيرد آثار زيانبار و ناگواري را به دنبال دارد که هرگز جبران پذير نخواهد بود.

در روايتي از پيامبر اکرم(ص) آمده است که: «نهي رسول اللّه (ص) عن الأدب عند الغضب» پيامبر اکرم (ص) از تأديب هنگام چيرگي خشم، نهي کردند. (حرعاملي، پشين، ج18، ص337).

4. در هنگام تنبيه مقايسه صورت نگيرد: در اغلب موارد ديده مي­شود که والدين يا معلم، کودک را باديگر کودکان مقايسه و بخاطر تنبلي يا رفتار ناپسند مورد ضرب و شتم قرار ميدهند. مثلاً مي گويند مگر فلان کودک را نمي­بيني که چگونه درس مي­خواند يا حرف والدين را گوش مي­دهد و يا از رفتارهاي ناشايست دوري مي‌نمايد. اين دسته از والدين و معلّمان توجه ندارند که اين عمل حس حسادت، کينه ورزي و خشم و بدخلقي را تحريک و اثرات سوء بر کودک مي­گذارد.

5. اکتفا به حداقل: هدف از تنبيه آگاهي و اصلاح کودک است  وقتي اين هدف با حداقل تنبيه حاصل مي­شود ديگر تنبيه بشتر نيازي نيست و معني ندارد همين طور اگر پس از تنبيه کودک رفتار او اصلاح شد ديگر نبايد رفتار خلاف او را به رخ کشيد و آن را بهانه‏اي براي تنبيه و سرزنش مداوم او قرار داد. زيرا اين گونه تنبيهات زمينه را براي احساس بي‏پناهي کودک، تعدّد شخصيت و نافرماني او فراهم کرده و پيش از آنکه سبب هدايت و اصلاح شود عامل بدبختي کودک خواهد شد.

6. پـرهـيـز از تـنـبيه مستمر: استفاده از ابزار تنبيه بايد گاه‌گاهي انجام شود نه بطور مداوم. زيرا تنبيه زياد و مداوم اثر سوء رواني داشته و خاصيت خود را از دست مي­دهد و چه بسا کودک در قبال آن مقاوم شده و نافرماني را ادامه دهد.

7. پـرهيز از اعمال خشونت: نهايت اينکه تنبيه نبايد همراه با خشونت و بي رحمي بوده و جرح يا خطري بـراي كـودك و نـوجـوان ايـجـاد نمايد.

نتيجه

شيوه­ي تنبيه براي تربيت که از با سابقه­ترين شيوه­ي تربيتي و اصلاحي محسوب مي شود، امروزه کارايي صحيح آن مورد مناقشات جدي در ميان روانشناسان قرار گرفته است. برخي کارايي و ثمربخشي آن را مورد ترديد قرارداده و از عواقب سوء و مضرّات آن خصوصاً نسبت به کودکان سخن گفته اند. برخي ديگر ضمن تاکيد بر مفيد بودن آن به استفاده­ي مناسب و به جا از آن توصيه نموده است. ولي نگاه دقيق به اظهارات طرفين و با الهام از ديدگاه متخصّصان تعليم و تربيت اسلامي اين نتيجه به دست مي­آيد که شيوه­ي تنبيه مي­تواند اثري مفيد و سازنده براي اصلاح و تربيت داشته باشد. ولي لازم است در استفاده از آن به ظرافت­ها و دقت‌ها، شرايط و مراحل، زمان و مکان تنبيه توجه شده و به عنوان آخرين راه حل اصلاحي، تربيتي استفاده گردد، و الا در غير اين صورت اثرات سوء و عوارض جانبي نامطلوبي که از اين اعمال اين شيوه تربيتي برروح و روان کودک باقي مي‌ماند قابل جبران نخواهد بود. در روايات اسلامي نيز از شيوه­ي تنبيه براي تربيت، به وفور ياد گرديده و معصومين(ع) بر جواز استفاده از آن به ميزان بسيار کم و درحد نياز، با احتساب شرايط و مراحل تاکيد نموده است.

برخي از مهم­ترين شرايط اعمال تنبيه براي تربيت که در روايات از آن سخن به ميان آمده عبارت اند از: مستحق تنبيهبودن کودک، مناسب سن و ظرفيت بودن آن، اکتفا به حد اقل در اعمال اين شيوه، پرهيز از تنبيه مستمر و اعمال خشونت و رعايت عدالت و انصاف نسبت به تنبيه شوندگان.



٭ فوق ليسانس فقه و حقوق

 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**