خانواده و تربیت

نقش خانواده در تربيت ديني كودكان و راه­کارها

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** خانواده و تربیت

 نقش خانواده در تربيت ديني كودكان و راه­کارها

 

سلمان نوري٭

چكيده

عوامل متعدّد در فرايند تربيت و انتقال ارزش­هاي ديني در اطفال تأثير گزارند، امّا خانواده در اين زمينه با نفوذترين عامل به شمار مي‌رود. در خانواده است كه كودك نخستين چشم‌انداز را از جهان پيرامون مي‌آموزد و احساس وجود مي‌كند و با آداب و رسوم اجتماعي، مراسم ديني آشنا و به وظايف فردي و حدود و اختيارات و مسئوليت­هاي خود پي‌مي‌برد. در اين نوشته تربيت ديني اطفال مورد پژوهش قرار گرفته و نقش خانواده در آن تبيين و به برخي راهكارهاي تربيت ديني فرزندان اشاره شده است.

واژگان كليدي: قرآن، خانواده، تربيت ديني، تغذيه، نماز.

 

روزنه

يكي از موضوعاتي كه در حوزه­ي علوم تربيتي مطرح است، مسأله تربيت ديني كودكان است. تربيت ديني براي کودک به عنوان يكي از نيازهاي اساسي او، اهمّيت ويژه­اي دارد؛ چه اين­كه در چنين تربيتي همه­ي ابعاد وجودي وي مورد توجّه قرار گرفته و در سايه سار آن، کودک از رشد متعادل، متوازن برخوردار خواهد ­گرديد. چرا که اساس تربيت­ ديني علاوه بر بعد مادي كودك، توجّه دادن به فضايل روحي و معنوي است كه جنبه­اي الهي و ملکوتي او را تشكيل مي­دهد و همين بعد سبب شده تا انسان در نظام هستي محور خلقت قرار گيرد و باعث امتياز او از ساير موجودات شود. تربيت با چنين نگاه و برداشت از انسان، بيش­تر با بعُد معنوي انسان ارتباط دارد. شکوفايي و به فعليت رساندن قوا واستعدادهاي فطري­اش نياز به تربيت دارد و اين مهم در گرو تربيت ديني است. زيرا در چنين تربيتي ارتباط فرد به مبداء هستي بر قرار و سير به سوي اين مبداء، سعادت دايمي او را تأمين مي­كند. اما پرسش اساسي اين است كه خانواده به عنوان كانون كه كودك در آن متولّد و نشو و نماي خود را آغاز مي­كند، چه جايگاهي در تربيت ديني كودك دارد؟ در پاسخ مي­توان گفت كه خانواده به عنوان مركز و محيط رفع نياز كودكان  نقش محوري در تربيت ديني كودكان دارد. پيش از اين­كه به بررسي تفصيلي اين مطلب بپردازيم، ضرورت دارد تعاريف از مفاهيم دين، تربيت و خانواده ارايه گردد.

معنا شناسي

أ. دين

دين در زبان فارسي به معناي کيش، آيين و طريقت است (دهخدا، 1334، ماده دين) در زبان عربي نيز به معناي خضوع، انقياد(مصطفوي، 1368، ج3، ص289)، اطاعت، جزا، و آيين و شريعت آمده است(راغب اصفهاني، 1412، ص323) در اصطلاح انديشمندان تعاريف مختلف از آن كرده­اند و هرکسي براساس نوع برداشت خود، تعريف خاصي را ارايه داده­اند كه در اينجا به آوردن تعريفي كه به نظر جامع است، بسنده مي­شود:«دين عبارت است از مجموعه­­ي گزاره­هاي معتبر به جا مانده از مرجع يا مراجع فوق سؤال يك دين. اين گزاره­ها مي­توانند در يك متن مشخص مكتوب باشند(مانند قرآن، تورات و انجل) و يا به صورت شفاهي از طريق معتبر نقل شده باشند. به هر حال، دين در اصل بر همين مجموعه گزاره­هاي خاص منطبق است و براي اشخاص معتقد به آن بـه صورت مجموعه­ي اعتقـادات، احساسات و اعـمال خاص تحـقـّق مي­يابد»(ملكيان، علامه، سال اول، شماره3، ص34).

ب.تربيت

تربيت» از ماده­ي «ربو» در لغت به معناي افزودن و رشد و نموکردن آمده است(فراهيدي، 1408هـ.ق. ج8، ص283) و در اصطلاح تعاريف گوناگوني از آن ارايه شده و در يک تعريف کلي تربيت را فراهم آوردن زمينه براي پرورش استعدادهاي دروني هرموجود و به ظهور و فعليت رسانيدن امکان بالقوه در درون او دانسته‌اند (سادات، 1374، ص7) همان طور كه پيدا است اين تعريف كلّي و شامل همه­ي موجودات مي­شود و در مورد انسان تربيت را اين گونه تعريف كرده:«تربيت فراهم آوردن شرايط براي شكوفايي همه­ي استعدادهاي دروني در جهت رسيدن به هدف مطلوب(با برنامه­اي حساب شده) است(همان).

برخي از انديشمندان تعاريف ذيل را براي تربيت بيان كرد­اند:

1. مجموعه­ي روش­هايي است که شخص براي رشد و تکامل توانايي­ها، نظريات و ساير اشکال رفتارش، که در جامعه­ي وي ارزش مثبت دارند در پيش مي‌گيرد.

2. يک عمل اجتماعي است که اشخاص را زير نفوذ و تأثير محيط برگزيده و مضبوط (بويژه در مدرسه) قرار مي‌دهد تا شايستگي اجتماعي کسب کنند و به حد نهايي رشد و تکامل فردي برسند.

3. عمل افزايش مؤثّرهاي معين و مضبوطي است که هدفشان راهنمايي رفتار انسان بر هدفي تعيين شده است و اين هدف برحسب اختلاف فلسفه و نظريات مربيان و ارزش­هاي مورد قبول هر جامعه فرق مي‌کند؛ چنانکه هدف روش آموزش و پرورش در سيستم حکومت ديکتاتوري با سيستم دمکراسي اختلاف دارد.(ايرج شاكرنيا،1365،ص2).

ج.تربيت ديني

با روشن شدن معناي اصطلاحي«دين» و« تربيت» در تعـريف تربيت ديني گـفته شده است: « تربيت ديني عبارت است از مجموعه­­ي اعمال عمدي و هدفدار، به منظور آموزش گزاره­هاي معتبر يك دين به افراد ديگر به گونه­اي كه آن افراد در عمل و نظر به آن آموزه­ها متعهّد و پايبند گردند»(داوودي، 1386، ج2،ص26).

د. مفهوم خانواده

ابن اثير در النهايه مي­گويد: «الأسرة عشيرة الرّجل و أهل بيته لأنه يتقوّي بهم»(ابن اثير، ج1، ص48) خانواده همان عشيره و خاندان مرد مي­باشد که با ايشان قدرتمند مي­گردد. دانشمندان جامعه شناسي، خانواده را اين­گونه تعريف کرده­اند: «خانواده پيوندهاي خويشاوندي ارتباطات ميان افراد است که يا از طريق ازدواج برقرار گرديده­اند يا از طريق تبار که خويشاوندان خوني (مادران، پدران، فرزندان، پدربزرگ­ها و غيره) را با يک ديگر مرتبط مي­سازد.(گيدنز،1383، ص424).

خانواده و تربيت ديني

عوامل متعدّد محيطي چون مدرسه، اجتماع، دوستان و... در تربيت ديني كودكان مؤثر است، امّا در اين ميان محيط خانه و خانواده از جايگاه و اهمّيت ويژه­اي برخوردار است. چه اين­كه خانه و خانواده نخستين محيطي است كه اطفال را تحت تأثير فضا، روابــط و مناسبات خود قرار مي­دهد. در سال­هاي اوّليه­ي بعد از تولّد كه ساختمان جسماني، عاطفي، اخلاقي و عقلاني انسان شكل مي­گيرد، اطفال در محيط خانه و خانواده قرار دارد و بسيار از عادات و اخلاق خود را در آن­جا فرا مي­گيرند، روابط انساني و عاطفي را در آنجا مي­آموزند و به سبب ميل به تقليد، از اعضاي خانواده به ويژه والدين تقليد مي­كنند.

آيات متعدد از قرآن کريم و احاديث منقول از پيشوايان معصوم نيز بيانگر نقش تربيتي خانواده است که جهت جلوگيري از اطاله­ي كلام، آيه و  روايتي آورده مي­شود.

در سوره­ي تحريم، آيه­ي6 آمده است:«ياأَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا»؛ اي کساني که ايمان آورده­ايد، خود و خانواده خويش را از آتش حفظ كنيد» در ذيل اين آيه شريفه آورده شده است که «منظور از آتش در اينجا همان آتش دوزخ است و دورداشتن از آن جز از طريق تعليم و تربيت خانواده که موجب ترک معاصي و اقبال بر اطاعت و تقوا و پرهيزگاري گردد، ممكن نخواهد بود.( مکارم شيرازي، 1377، ج1، ص169).

آيه شريفه به صراحت دلالت دارد که خانواده به ويژه پدر و مادر که دو ركن مـهم خانواده­اند، نسبت به تربيت فرزندان مسئوليت فوق العاده دارند. مسئوليت پدر و مادر در جنبه­ي فردي و اجتماعي قابل تبيين است. در جنبه­ي فردي بزرگترين خدمتي که پدر و مادر مي توانند نسبت به فرزندشان انجام دهند اين است که فردي خوش اخلاق، مهربان، باايمان، وظيفه شناس،کارکن،با سواد و خدمتگزار پرورش دهند. تا در دنيا و آخرت سعادتش تأمين شود.

در جنبه اجتماعي نيز پدران و مادران در برابر جامعه مسئولند؛ زيرا کودکان امروز زنان و مردان آينده خواهند بود و جامعه­ي فردا، از همين افراد تشکيل خواهد شد. هر درسي را که امروز فراگيرند، فردا پس خواهند داد. اگر تربيت درستي داشته باشند جامعه فردا، جامعه سالمي، در غير اين صورت جامعه­ي ناسالم تشكيل خواهد شد.

در حديث پيامبر گرامي اسلام(ص) فرموده: «کل مولودٍ يولد علي الفطرة حتي يکون ابواه اللّذان يهودانِهِ و ينصِّرانِهِ و يمجسانِهِ»(ابن حيون، 1409، ج1، ص190)؛ هرنوزادي بر فطرت پاک توحيد و اسلام متولد مي­شود، مگر اين­که پدر و مادر او را به آيين يهود و نصرانيت و مجوسيت وارد کند.

بر اساس روايت فوق تأثير پدر و مادر بر فرزندان تا آنجاست که فطرت، عقيده و دين اطفال در گرو عمل كرد آن دو است. آن­ها مي­توانند فرزندانشان را بر اساس فطرت الهي تربيت كنند و به دين راهنمايشان باشند و يا شخصيت­شان را دگرگون و به بي­راه كشانند.

از آن­چه بيان شد روشن مي­گردد که خانواده نه تنها مسئول خُلق و خوي فرزندان و تربيت آنان، بلکه مسؤل دين فرزندان نيز مي­باشند. بنابراين خانواده نقش مهم و بسزايي در تربيت ديني

فرزندان دارد و از راه­هاي متعدّدي برتربيت ديني کودک تأثير مي­گذارد.

 

راهكارهاي تربيت ديني

براي تربيت ديني اطفال با توجه به متون ديني راهكارهاي متعدد را مي­توان بر شمرد كه به جهت رعايت اختصار به چند مورد كه نقش اساسي در تربيت ديني دارد، اشاره مي­شود.

1. انتخاب همسر مناسب

همان طوري كه بيان گرديد خانواده نقش مؤثر در تربيت دارد؛ زيرا خانواده هم نقش وراثتي دارد و هم نقش محيطي. از اين­رو، اسلام به عنوان دين کامل و جامع به انتخاب همسر شايسته و با ايمان توصيه نموده  و آن را بهترين توشه­ي دنيا معرفي كرده است. در حديث از رسول گرامي اسلام(ص) آمده است:« ينكح المراة لمالها و جمالها و حسبها و دينها فعليك بذات الدين تربت يداك»(هشام بن قبلان، آداب الزواج في الاسلام، ص99)  زن يا به جهت مال، يا جمال، يا حسب و دين نكاح مي­شوند ولي بر تو باد که با زن ديندار و با ايمان ازدواج کني.

هرچند حديث ياد شده در مورد زن است كه به مرد سفارش شده تا زن ديندار را به همسري انتخاب نمايد، اما در طرف مقابل نيز اين مطلب صادق است و زن نيز وظيفه دارد كه مرد با ايمان را به عنوان همسر برگزيند و نگاهي به مال و ثروت و حسب و نسبش نداشته باشد.

2. تغذيه حلال

از آنجاي كه خوردني­ها و آشاميدني­ها در جسم و روح انسان اثر مي­گذارد، در تعاليم آسماني اسلام مورد توجه ويژه قرار گرفته است و بر حلال بودن آن تأكيد شده است.

آيات و روايات فراواني بيان­گر اهميت تغذيه و تأثيرگذاري آن بر جسم و جان انسان است که به برخي آن­ها اشاره مي­شود:

قرآن در سوره­ي عبس آيه­ي 6 دارد كه:«فَلْينظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهٍِ»؛ انسان بايد به غذايي خويش (و آفرينش آن) بنگرد.»  بعضي از مفسران گفته­اند: «انسان هنگامي کــه بر سر سفره مي­نشيند دقيقاً بنگرد که آن­ غذاها را از چه راهي تهيه کرده؟ حلال يا حرام؟ مشروع يا غير مشروع؟( مکارم شيرازي،1368، ج26، ص145).

 هم­چنين در سوره­ي بقره آيه­ي172 دارد«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُلُواْ مِن طَيبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُواْ لِلّهِ إِن كُنتُمْ إِياهُ تَعْبُدُونَ»؛ اي کساني که ايمان آورده­ايد از نعمت‌هاي پاکيزه­اي که به شما روزي داده­ايم، بخوريد و شکر خدا را بجا آوريد اگر او را پرستش مي­کنيد.

از دستور در آيات ياد شده در باره­ي غذا استفاده مي­شود كه نوع تغذيه در حيات انسان مؤثر است. اگر غذايي حلال و پاک باشد، اثر مثبت و سازنده، و اگر حرام باشد، اثر منفي و مخرب دارد. تغذيه­ي پاک انسان را نيرو و قوت مي­بخشد و به ياد شکر پروردگار و پرستش او مي­اندازد. در کتاب محجة البيضاء آمده است که خداوند با خوردن غذاي پاکيزه و حلال، انسان را بر اطاعت و انجام اعمال صالح کمک مي­کند:«واعان علي الطاعات والاعمال الصالحات بأکل الطيبات»( فيض کاشاني، 1417،ج4، ص3)، اما خوردن غذاهاي ناپاک سبب فسق و زمينه گناهان کبيره را فراهم و انسان را اسير دام شيطان مي­کند، از اين­رو از خوردن آن نهي شده است.«وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّياطِينَ لَيوحُونَ إِلَى أَوْلِيآئِهِمْ لِيجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ»( انعام/121)؛ و ازآنچه نام خدا برآن برده نشده، نخوريد اين کارگناه است و شياطين به دوستان خود مطالبي مخفيانه القا مي­کنند، تا با شما به مجادله برخيزند اگر از آنها اطاعت کنيد، شما هم مشرک خواهيد بود.»

امام رضا(ع) در باره­ي فلسفه­ي حرمت خوردن خون مي­فرمايد: «وحرّم الله الدم کتحريم الميته... و يورث قساوة القلب و قلة الرأفة و الرحمة حتي لايؤمن أن يقتل ولده و والده و صاحبه»( حرعاملي، 1413، ج24، ص102)؛ خداوند خون را مانند ميته حرام کرده است؛ زيرا خوردن خون انسان را آن چنان سنگ دل و بي­رحم مي­کند که ممکن است دست به قتل فرزند، پدر و دوستش بزند.

اميرمومنان علي(ع) قبولي تسبيح و شكرگذاري خداوند را به تغذيه حلال مرتبط دانسته و مي­فرمايد: « يا كميل! إنّ‏ اللّسان‏ يبوح‏ من القلب، و القلب يقوم من الغذاء، فانظر فيما تغذّي قلبك و جسمك، فإن لم يكن ذلك حلالا لم يقبل اللَّه تعالى تسبيحك و لا شكرك»(مجلسي، 1403، ج74، ص273) اى كميل! زبان از قلب خبر دهد و قلب به خوراك بر كار ايستاده است، پس در چيزى بنگر كه قلب و جسمت را از آن غذا مى‏دهى، اگر حلال نباشد، خداى متعال عبادت و شكرگزارى تو را قبول نخواهد كرد.

در حديث صادق آل محمد(ع) مي­فرمايد:«لا تدع طلب الرّزق من الحلال، فإنّه عون لك على دينك و اعقل راحلتك و توكّل»(حكيمي و ديگران، 1380، ج4، ص650). طلب روزى حلال را فرو مگذار، كه روزى حلال تو را در ديندارى كمك مى‏كند؛ و شترت را ببند و بر خدا توكّل كن.

بنابر اين چون غذا در جسم، روح و جان تأثير فوق العاده دارد، والدين چه قبل از انعقاد نطفه و چه بعد از آن، و هم­چنين مادر، در دوران بارداري و شيردهي، دقت كنند؛ زيرا در سرنوشت کودک و تكوين شخصيت و تربيت آن اثر دارد. از اين­رو، در احاديث معصومان(ع) مورد توجه و تاکيد قرار گرفته است؛ چنانچه امام صادق(ع) فرموده: «کسب الحرام يبين في الذرية»( کليني، 1405، ج5، ص125)؛ آثار کسب حرام در نسل انسان آشکار مي­شود؛ يعني نتيجه نطفه­اي که از مال حرام به وجود آيد، جز فرزندان فاسد و منحرف نخواهد بود.

از امام صادق و يا امام باقر(ع) در ذيل آيه «...وَشَارِكْهُمْ فِي الأَمْوَالِ وَالأَوْلادِ...»  (اسراء/64)؛ در ثروت و فرزندان تان شرکت جوي» چنين نقل شده است: «ماکان من مال حرامٍ فهو من شرک الشيطان (بحراني 1419،ج3، ص547)؛ هرنطفه­اي که از مال حرام به وجود آيد، شيطان در آن سهيم مي­شود.»

از آنجاي كه شير مادر بعد از تولّد فرزند، جسم و جان او را تحت تأثير قرار مي­دهد و در تكوين شخصيت آن، دخالت دارد، در تعاليم ديني به مسأله شيردادن کودک نيز توجّه ويژه شده و مراعات برخي نکات ضروري تلقي شده است.

امير بيان علي (ع) فرموده است: «تخيروا للرضاع کما تتخيرّون للنِّکاح فإنَّ الرضاع يغَيرُ الطباع» (مجلسي، ، 1403،ج100،  ص324)؛ فرد شايسته­اي را براي شيردادن برگزينيد هم­چنان که در امر ازدواج و انتخاب همسر، دقت مي­کنيد؛ زيرا شير، طبيعت­ها را دگرگون مي­سازد.

امام صادق(ع) از اميرالمومنين(ع) نقل مي­کند که آن حضرت فرمود:«اُنظُرُوا من يرضعُ اولادَکم فاَنَ الولد يشُبُّ عليه»(حرعاملي،1413، ج21، ص466)؛ توجه کنيد چه کسي فرزند شما را شير مي­دهد؛ زيرا فرزند با شير رشد مي­کند.

در حديثي به نقل امام صادق(ع) از حضرت اميرالمومنين(ع) آمده است:«لاتسترضعوا الحمقاء فان اللَّبَنَ يغلِبُ الطباع»(مجلسي، 1403، ج100، ص324)؛ احمق را به دايگي نگيريد؛ زيرا شير بر طبيعت­ها غالب مي­گردد.

مستفاد از اين روايات، اين است که شير اعم از شير مادر و شير دايه بر تكوين شخصيت فرزند تأثير مي­گذارد، اگر مادر با تغذيه­­ي حلال و پاکيزه فرزندش را شير بدهد، در فرزند اثر مي­گذارد و کودکان همراه با شير مادر و پس از دوران شيردهي به وسيلة غذا رشد جسمي و رواني پيدا مي­کند.

بنابر اين والدين همان طوري که در اصل غذا و نفقه­ي فرزندان مسؤليت دارند، در چگونگي غذا از نظر حلال بودن نيز مسؤليت دارند؛ زيرا سلامت جسمي و روحي فرزندان و کودکان بستگي بر غذاي پاکيزه و حلال دارد، اگر غذاي کودک پاک و سالم و حلال باشد، در روح و جسم آن تأثير مثبت مي­گذارد و اگر غذاي کودک حرام و ناسالم باشد، تأثير منفي خواهد گذاشت.

4. خواندن اذان و اقامه در گوش نوزاد

اوّلين دستورالعمل اسلام زمزمه كردن آواى توحيد در گوش نوزاد است تا فضاي هستي اش با نسيم روح بخش توحيد و بندگي عطرآگين گردد و با افشاندن بذر توحيد سرزمين وجودش از لاله‏هاي زيباي ذكر الهي سرشار شود. از اين­رو، بايد اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ نوزاد گفت. در روايتي حضرت رسول اکرم(ص) به حضرت اميرالمؤمنين فرمودند: «يا عَلِي إِذَا وُلِدَ لَكَ‏ غُلَامٌ‏ أَوْ جَارِيةٌ فَأَذِّنْ فِي أُذُنِهِ الْيمْنَى وَ أَقِمْ فِي الْيسْرَى فَإِنَّهُ لَا يضُرُّهُ الشَّيطَانُ أَبَدا»( ابن شعبه حراني، 1363، ص13) اي علي! وقتي صاحب فرزند دختر يا پسر شدي در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگو، به درستي که هرگز شيطان نمي تواند به او ضرر برساند. طبيعي است که اوّلين کلماتي که گوش نوزاد را متوجه خود مي­کند اگر اسماي مبارک، خداوند و شهادت به خداي سبحان و رسالت پيام آور الهي باشد تأثير عميقي بر روح و دل و جان آن کودک دارد. براي اين­كه كودك واقعاً آن را مي­فهمد و به توحيد و رسالت شهادت مي­دهد و نماز و عمل خير و تكبير را درك و مي‌پذيرد(جوادي آملي،1390، ج10، ص146) و با حضور خالق هستي در قلب او جاي براي شيطان وجود ندارد تا باعث گمراهي­اش شود.

3. تشويق به نماز

آشنايي صحيح والدين با دين، پاسخگويي درست و عمل آنان به دستورات شرعي و ديني از عوامل نقش آفرين در تربيت ديني فرزندان مي باشد و از آنجا که خانواده و به ويژه والدين در اين مرحله به عنوان بهترين الگو براي فرزندان مي‌باشند، هر نوع ناهمگوني بين رفتار و گفتار آنان نتيجه­ي منفي در پي خواهد داشت. اگر والدين مي خواهند فرزند خود را راستگو، صالح، متعهّد و اهل نماز و عبادت تربيت کنند خودشان نيز بايد در رفتار و كردار چنين باشند، زيرا در غير اين صورت نه تنها نتيجه بخش نمي­باشد، بلکه مشکلاتي همچون بي­اعتمادي فرزند نسبت به والدين، دروغ گويي، دورويي و تقلّب را به همراه خواهد داشت. از اين‌رو، در حديثي امام صادق (ع) مي­فرمايد: «کونوا دعاة الناس باعمالکم و لا تکونوا دعاه بالسنتکم»(مجلسي، 1403، ج5، ص198) مردم رابا رفتار وعمل خودبه حق رهبري کنيد، نه با زبان خويش.

 در مرحله­ي کودکي، کودکان از خصوصيات ذهني و روحي محدودي که منعکس کننده­ي انديشه­هاي ساده­ي ديني آن­ها است، برخوردارند، به همين دليل آموزش کودکان مخصوصاً آموزش تعاليم ديني از قبيل آموزش قرآن، احکام، احاديث و آداب زندگي بايد در دستور کار والدين قرار گيرد. از اين رو، خداي سبحان خطاب به پيامبر(ص) دارد: «وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيهَا»(طه/132)؛ خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکيبا باش.

از امام باقر و امام رضا (ع) روايت شده است وقتي که اين آيه شريفه نازل شد، پيامبر(ص) هر روز وقت نماز درِ خانه اميرالمومنين و فاطمه زهرا و امام حسن وامام حسين(ع) مي­ايستاد، پس از سلام برآنان، مي­فرمود:«الصلاة الصلاة يرحمکم الله»( قمي،1367، ج2، ص67)و تا زماني که پيامبر(ص) در قيد حيات بودند اين عمل را تكرار مي­فرمود.

آيه شريفه براين نکته دلالت دارد که پيامبر(ص) به عنوان مسئول خانواده موظف است خانواده­ي خود را به نماز امر کند و حضرت اين کار را به خوبي انجام مي­داد.( داوودي،1386، ج2،ص271)؛ يعني خانواده از راه اقامه­ي نماز به بهترين شکل ممکن مي­تواند فرزندان را تربيت کند؛ زيرا نماز مايه­ي تقرّب به خدا، وسيله­ي پرورش فضايل اخلاقي و تکامل معنوي انسان است، چه اين­كه فلسفه­ي نماز و اقامه­ي آن، در قرآن کريم بازداشتن از بدي­ها بيان شده است: «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ»( عنکبوت/45)؛ و نماز را به پادار، که نماز (انسان را) از زشتي­ها و گناه باز مي­دارد.

 امام رضا(ع) ضمن پاسخ به سؤال­هاي محمّد بن سنان، به او، در باره­ي فلسفه­ي وجوب نماز فرمود: «همانا علّت وجوب نماز آن است كه نماز اقرار به ربوبيت خداوند عزّ و جلّ است و نفي شريك براي او و ايستادن انسان در برابر خداوند با حال مذلّت و مسكنت و فروتني و خضوع و اعتراف به گناهان، و نيز درخواست عفو از تقصيرات و بر طرف ساختن آثار گناهاني است كه شخص، در گذشته مرتكب شده، و صورت نهادن بر زمين است در هر روز به خاطر بزرگداشت خداوند جلّ جلاله، و ديگر آن­كه (نماز سبب مي‏شود) بنده پيوسته به ياد خدا باشد و او را فراموش نكند و طاغي و باغي نباشد، و با خشوع و تذلّل و رغبت خواستار افزوني بهره خود در دين و دنيا باشد، و علاوه بر اين­ها انسان با نماز بر خود واجب مي­سازد كه پيوسته و شبانه روز در مقام بندگي و به ياد خداوند متعال باشد و همين نماز گزاردن شخص در پيشگاه پروردگار خود و ايستادن در برابر آن، باز دارنده او از ارتكاب گناهانست و او را از فسادهاي گوناگون مانع مي‏شود.

در احاديث متعدّد از پيشوايان دين نيز بر آموزش نماز و تشويق و ترغيب فرزندان به آن، مورد تاكيد قرار گرفته است. در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:«ما بچّه­هايمان را از پنج سالگي به نماز امر مي­کنيم تا شما فرزندانتان را از هفت سالگي امر به نماز کنيد».

5. آموزش قرآن

قرآن كلام وحي و مشتمل بر معارف ديني است كه برخورداري انسان از حيات طيبه در زندگي فردي و اجتماعي در گرو عمل به معارف آن است. زيرا خداي سبحان از قرآن به عنوان نور و كتاب روشن تعبير فرموده است:« قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ‏»( مائده، 15) از طرف خدا، نور و كتاب آشكاري به سوي شما آمد.

مستفاد از اين تعبير اين است كه پيام قرآن نور بخش، تدبر در آن روشن­گر و عمل به آن جامعه­ي انساني را نوراني مي­كند. به بيان ديگر هدف قرآن مجيد، نوراني ساختن ذات افراد جامعه است. نوراني شدن فرد و جامعه در گوهر ذات، اتصاف به فضايل نفساني و اخلاقي، و رفتار و كردارهاي شايسته را به دنبال دارد. آري به تعبير امير بيان علي(ع) قرآن نوري ابدي، چراغي خاموش ناشدني، اقيانوس عميق بي­كران و چشمه­ي جوشان بي زوال علم است(نهج البلاغه، خ198) كه هر كس  آن را سر لوحه­ي زندگيش قرار دهد، در دنيا و آخرت سعادتمند خواهد شد. «يهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يهْديهِمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏»( مائده، 15ـ16) خداوند به بركت آن، كسانى را كه از خشنودي او پيروي كنند، به راه‏هاي سلامت، هدايت مي‏كند و به فرمان خود، از تاريكي­ها به سوي روشنايي مي‏برد و آن­ها را به سوى راه راست، رهبري مي‏نمايد.

بنابراين يكي از راهكارهاي تربيت ديني آموزش قرآن کريم به فرزندان است. در برخي از روايات آموزش قرآن از حقوق فرزندان بيان شده است، چنان كه اميرمومنان علي(ع) فرموده است:«حَقُ الولد علي الوالد أن يحسِّنَ اَدَبَهُ و يعَلِّمَهُ القرآن»(نهج البلاغة( للصبحي صالح)، 546)؛ حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نيک بگذارد و او را به خوبي تربيت کند و قرآنش تعليم دهد.»

 آموزش قرآن به همه مسلمانان خصوصًا براي کودکان مورد تأکيد پيشوايان معصوم(ع) بوده است. آيات نوراني قرآن و روايات پيشوايان دين حاكي از آن است که قرائت و تلاوت قرآن و عمل به دستورات آن سعادت دنيا و آخرت را در پي دارد و تربيت ديني فرزندان بدون آشنايي با احکام نوراني قرآن امکان پذير نخواهد بود. همان­طوري كه بيان شد، قرآن نور است اگر حقيقتاً در دل و جان انسان به ويژه کودکان ايجاد گردد، زندگي او را متحوّل و انساني كرده و از كژي­ها و کژ روي­ها برحذر داشته و باعث خير و بركت مي­گردد، چنان كه امام رضا(ع) مي‌فرمايد:«اجْعَلُوا لِبُيوتِکُمْ نَصِيباً مِنَ الْقُرْآنِ فَإِنَّ الْبَيتَ إِذَا قُرِئَ فِيهِ الْقُرْآنُ يسِّرَ عَلَى أَهْلِهِ وَ کَثُرَ خَيرُهُ وَ کَانَ سُکَّانُهُ فِي زِيادَة»؛ (صحيفة الامام الرضا­(ع)، ص90)؛ براي خانه‌هاي خود، بهره‌اي از قرآن کريم، قرار دهيد؛ زيرا در خانه‌اي که قرآن قرائت شود، گشايش براي ساکنانش فراهم آيد و خيرش فراوان شود و اهل خانه در برکت و فزوني باشند

 در روايت از رسول خدا (ص) براي والدين جهت آموزش قرآن به فرزندان پاداش بيان شده و آمده است:« مَنْ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ دُعِي بِالْأَبَوَينِ فَيكْسَيانِ حُلَّتَينِ يضِي‏ءُ مِنْ نُورِهِمَا وُجُوهُ أَهْلِ الْجَنَّة»(كليني، 1407، ج6، ص49). هر كس به فرزندش قرآن بياموزد روز قيامت پدر و مادر او را فرا مي­خوانند و دو جامه بر آنان مي­پوشانند كه از نور آن چهره­هاي بهشتيان روشن مي­شود. در حديث ديگر از آن حضرت آمده است:«انَّ الْقُرْآنَ يأْتِي يوْمَ الْقِيامَةِ بِالرَّجُلِ الشَّاحِبِ يقُولُ لِرَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يا رَبِّ هَذَا أَظْمَأْتُ نَهَارَهُ وَ أَسْهَرْتُ لَيلَهُ وَ قَوَّيتُ فِي رَحْمَتِكَ طَمَعَهُ وَ فَسَّحْتُ فِي مَغْفِرَتِكَ أَمَلَهُ فَكُنْ عِنْدَ ظَنِّي فِيكَ وَ ظَنِّهِ يقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَعْطُوهُ الْمُلْكَ بِيمِينِهِ وَ الْخُلْدَ بِشِمَالِهِ... فَينْظُرُ إِلَيهِمَا الْخَلَائِقُ فَيعَظِّمُونَهُمَا وَ ينْظُرَانِ إِلَى أَنْفُسِهِمَا فَيعْجَبَانِ مِنْهَا فَيقُولَانِ يا رَبَّنَا أَنَّى لَنَا هَذِهِ ... فَيقَالُ هَذَا بِتَعْلِيمِكُمَا وَلَدَكُمَا الْقُرْآنَ وَ بِتَصْييرِكُمَا إِياهُ بِدِينِ الْإِسْلَامِ وَ بِرِياضَتِكُمَا إِياهُ عَلَى حُبِّ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلِي وَلِي اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيهِمَا»(مجلسي، 1403، ج89، ص32)؛ قرآن روز قيامت مردي رنگ پريده را مي­آورد و به پروردگارش مي­گويد: اين شخص، كسي است كه من روزش را با تشنگي و شبش را با بيداري گرفته بودم و طمع او را به رحمت تو قوي كرده بودم و آرزوهايش را به مغفرت تو گستره بودم، پس بر اساس گمان در باره­ي او عمل فرما. خداوند متعال مي­فرمايد: مُلك را به دست راستش و جاودانگي را به دست چپش دهيد...پدر و مادرش را زيوري دهيد كه تمام دنيا با آنچه در آن است به ارزش آن نباشد، پس همه­ي مردم روز قيامت به آن پدر و مادر مي­نگرند و آن­ها را عظيم مي­شمارند و خودشان نيز از اين مقامشان به شگفتي فرو مي­روند و مي­پرسند: پروردگارا! اين عظمت از كجا است؟ خداوند مي­فرمايد: اين عظمت به سبب آموختن قرآن به فرزندتان و تربيت او بر اساس دين اسلام و محبّت پيامبر(ص) و علي(ع) است.

نتيجه

بنابراين خانواده در تربيت ديني فرزندان و هدايت صحيح آن­ها به سوي رستگاري و اعمال صالح بيشترين و مؤثرترين نقش را در برابر ساير عوامل دارد، هر چند که نقش عوامل ديگر چون دوستان، محيط مدرسه و جامعه  را نيز نمي­توان انکار کرد امّا اگر تربيت ديني در يک خانواده به نحو احسن و با نظارت و کنترل دقيق و دور از هر گونه افراط و تفريط صورت گيرد، مي توان بر بسياري از دوگانگي­ها و عوامل مخرّب و تاثيرگذار ديگر غلبه کرد.



٭ فوق ليسانس كلام اسلامي

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**