خانواده و تربیت

رفتار سیاسی واجتماعی حضرت زهراء (س)

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** خانواده و تربیت

 

محمد مهدی بهدار وند: حضرت زهرا (س)، دختر رسول بزرگوارى است که «مدنیت اسلام» را بر پایه وحى پدید آورد و به مسلمانان، تعهد اجتماعى و نظارت بر عملکرد مسئولان و حساسیت به معروف و منکر را آموخت و لذا به مسائل اجتماعى و سیاسى جامعه اسلامى بى‏تفاوت نبود و همواره جبهه حق را یارى مى‏کرد و معتقد بود بى‏تفاوتى در قبال آنچه در جامعه مى‏گذرد، بخصوص در زمینه وضعیت سیاسى و اجتماعى و حقوق عمومى، دور از روش و منش اسلامى است.
پس از رحلت پیامبر (ص) که خلافت را غصب کردند و فدک را از او گرفتند، او همراه زنان بنى‏هاشم به مسجد رفت و در جمع مسلمانان حاضر، ضمن خطبه‏اى که پشت پرده خواند، از بدعت‏ها، ستم‏ها، حق‏کشى‏ها و فراموش کردن وصیت رسول خدا (ص) و جان گرفتن دوباره سنت‏هاى جاهلى انتقاد کرد و ریشه‏هاى سهل‏انگارى در دفاع از حق، و فراموش کردن توصیه‏هاى قرآن و پیامبر را در عادت کردن به زندگى مرفه و دنیادوستى و لذت‏طلبى دانست و افرادى را که به سرعت، دستاوردهاى وحى و دین و خدمات و زحمات پیامبر را از یاد بردند، نکوهش کرد.
خطبه او (که تاکنون بارها از سوى دانشمندان دینى شرح شده است)، نشانه تعهد اجتماعى و حضور در صحنه دفاع از بنیان‏هاى دینى و مبارزه با بدعت‏ها و غفلت‏هاست.
فاطمه زهرا (س) تلاش براى اثبات حق و ولایت على (ع) و مبارزه با انحراف در رهبرى امت اسلامى را تکلیف خود مى‏دانست. گاهى شب‏ها به همراه على (ع) به در خانه مهاجران و انصار مى‏رفت و در حمایت از ولایت، توصیه‏ها و وصیت‏هاى پدرش را به یادها مى‏آورد و آنان را به دفاع از حق شوهرش در مسئله خلافت (که در واقع حق امت بود) و نیز حمایت از حق خودش فرا مى‏خواند.
خط سیاسى فاطمه زهرا (س) بسیار روشن و روشنگر و ابهام‏زدا بود. چنان مدبرانه عمل مى‏کرد که پس از او هم راه، روشن بماند بر همین اساس در پایان عمر کوتاه خود و در بستر شهادت به همسر مظلومش على (ع) وصیت کرد پیکرش را شبانه غسل دهد و به خاک بسپارد، تا آنان که بر وى ستم کردند و او را آزردند، در مراسم دفن او حضور نداشته باشند و از این حضور نتوانند بهره سیاسى ببرند و کارهاى خود را تطهیر و توجیه کنند، این نمونه‏اى از درایت و آینده‏نگرى آن حضرت بود. هنوز هم مخفى بودن 8مکان دفن او، روشنگر حقیقت و نشانه ظلمى است که بر او و خاندان پاک پیامبر (ص) خدا رفته است.

امر به معروف و نهى از منکر
قرآن کریم عمل به دو اصل حیاتى امر به معروف و نهى از منکر را از ویژگى‏هاى اهل ایمان مى‏داند و در این باره مى‏فرماید: «وَ المُؤمِنُونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم أوْلِیاءُ بَعْضٍ یأمُروُنَ بِالْمَرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ؛ مردان و زنان باایمان دوستان یکدیگرند. آنان همدیگر را امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند.» (1)
نکته مهم در این آیه، اشاره به نقش زنان در عرصه امر به معروف و نهى از منکر است که خداوند متعال به صراحت بیان مى‏دارد زنان نیز همانند مردان باید به ترویج ارزش‏هاى الهى بپردازند و در عرصه امر به معروف و نهى از منکر پیش‏قدم باشند؛ چرا که این دو فریضه از تمام برنامه‏هاى اسلام حتى جهاد در راه خدا افضل و بالاتر و مهم‏تر است. على (ع) مى‏فرماید:
«و ما اعمال البر کلها و الجهاد فى سبیل‏اللَّه عندالامر بالمعروف و النهى عن المنکر الا کنفثة فى بحر لجى؛ تمام کارهاى نیک و حتى جهاد در راه خداوند، در برابر امر به معروف و نهى از منکر همانند قطره‏اى در دریاست.» (2)
این دو اصل، محافظ و پاسبان تمام اعمال نیک است. اگر امر به معروف و نهى از منکر نباشد، بهترین اعمال نیک به فراموشى سپرده شده و بقیه احکام خدا نیز عملى نخواهد شد. به این جهت امام باقر (ع) در مورد فلسفه این دو اصل مى‏فرماید:
«امر به معروف و نهى از منکر دو فرضیه مهم و بزرگ الهى هستند که به وسیله آن دو، سایر واجبات الهى اقامه مى‏شوند، راهها امن مى‏گردد، کسب و کار مردم حلال، حقوق افراد تأمین، سرزمین‏ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته مى‏شود و استوارى تمام کارها، به عملى شدن این دو اصل بستگى دارد.» (3)
طبق رهنمود پیشواى پنجم، اگر مسلمانان به دو اصل امر به معروف و نهى از منکر اهتمام بورزند، دنیا و آخرت خود را آباد خواهند کرد؛ زیرا انجام دیگر واجبات، امنیت و آسایش، رفاه و آرامش، تأمین حقوق مردم و آبادى شهر و روستا همه و همه در گرو عمل به این دو اصل است؛ زیرا معروف از منظر وحى، تمام اعمال و رفتارهاى خیرى است که مصلحت مردم در آن است و منکر نیز تمام کارهاى زشتى است که فساد و تباهى جامعه و بى‏بند و بارى مردم را در پى دارد.
اگر اهل ایمان، به احیاى معروف و جلوگیرى از منکرات اهتمام بورزند، جامعه‏اى سالم و به دور از زشتى‏ها، آلودگى‏ها، نگرانى‏ها و تضییع حقوق انسان‏ها به وجود خواهد آمد.
با توجه به ضرورت نهى از منکر و الگو بودن حضرت زهرا (س) در این زمینه، بررسى شیوه‏هاى عملى نهى از منکر در سیره و سخن آن حضرت مى‏تواند براى همه بانوان مؤمن و متعهد و پیروان آن بزرگوار بسیار راهگشا و درس‏آموز باشد.
عده‏اى در ستمى آشکار، فدک را غصب کردند و مزرعه‏اى را که پیامبر (ص) آن را براى حضرت فاطمه (س) به ارث گذاشته بود، به او ندادند. استدلال این افراد کژاندیش این بود که پیامبران از خود مال دنیا به ارث نمى‏گذارند و بنابراین فدک به حضرت فاطمه (س) نمى‏رسد. اما حضرت فرمود: شما که مى‏گویید پیامبر ارث نمى‏گذارد، به کتاب خدا بنگرید. در آنجا خداوند مى‏فرماید: «و ورث سلیمان داوود؛ سلیمان از پدرش داوود ارث برد.» (4) و در سوره مریم از زبان زکریاى پیامبر مى‏فرماید: «خداوندا! به من فرزندى عطا کن که از من و آل یعقوب ارث برد.»
آنگاه حضرت فاطمه (س) به مردم حاضر در مسجد پیامبر (ص) فرمود: «اى مردمى که به سوى باطل شتاب مى‏کنید و کردار زشت و بیهوده را نادیده مى‏گیرید، آیا به قرآن نمى‏نگرید که مى‏فرماید: «افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؛ آیا در قرآن نمى‏اندیشید یا آنکه بر دل‏هاى شما مهر زده شده است؟» (5)
یکى دیگر از منکرات عصر حضرت فاطمه، غصب مقام حکومتى حضرت على (ع) بود. حضرت فاطمه (س) در مقام نهى از منکر براى زنان اهل مدینه باز هم به آیات قرآن تمسک کرد و بعد از حمد و ثناى الهى به آنان فرمود:
«واى بر دوستان دنیا! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود بماند و خلافت بر پایه‏هاى نبوت بچرخد؛ چرا که آنان خلافت را از خانه‏اى که جبرئیل نازل مى‏شد، به جاى دیگر بردند و حق را از على (ع) که به مسائل دین و سیاست آگاه بود، گرفتند.» سپس آن حضرت آیاتى از سوره‏هاى اعراف، زمر، رعد، کهف و... را قرائت فرمود.
آن حضرت براى نهى از منکر و جلوگیرى از کارهاى خلاف علاوه بر استدلالات قرآنى، به دلائل عقلى نیز تمسک مى‏کرد؛ همچنان که در مناظره با ابوبکر، علاوه بر قرآن، به دلائل عقلى نیز استناد مى‏کرد.
روزى آن حضرت به نزد ابوبکر رفت و او را از عمل زشت غصب فدک برحذر داشت. او در پاسخ خلیفه که او را شایسته ارث نمى‏دانست، فرمود: اى ابوبکر! هر گاه تو بمیرى چه کسى از تو ارث مى‏برد؟ او گفت: زن و فرزندانم. حضرت زهرا فرمود: پس چه شده که من نمى‏توانم از پدرم ارث ببرم؟ (6)
هجوم به افکار و اندیشه‏هاى غلط مرتکبین منکرات و زیر سؤال بردن آنان، شیوه‏اى منطقى و عقلانى است و اگر هم نتواند آنها را از کار منکر بازدارد، حداقل آنان را به تفکر وامى‏دارد و در مورد کار خلاف‏شان مردد مى‏سازد. آن حضرت در مقام نکوهش مسلمانان بى‏تفاوت در ماجراى غصب خلافت، افکار آنان را به چالش مى‏کشید و با سؤالات منطقى مواجه مى‏ساخت و مى‏فرمود: «لیت شعرى الى اى سناد استندوا؟ و على اى عماد اعتمدوا؟ و بأى عروة تمسکوا؟ و على ایة ذریة اقدموا و احتنکوا؛ اى کاش مى‏دانستم به چه پناهگاهى تکیه زده‏اند؟ و به کدام ستون استوار اعتماد کرده‏اند؟ و به کدامین ریسمان تمسک جسته‏اند؟ و بر کدام فرزند و خاندانى پیشى گرفته و غلبه کرده‏اند؟» (7)
حضرت فاطمه در مورد مسائلى که ممکن بود در جامعه آن را منکر کوچکى محسوب کنند، حساسیت نشان مى‏داد. روزى آن حضرت به اسماء بنت عمیس فرمود:
«انى قد استقبحت ما یصنع بالنساء انه یطرح على المرأة الثوب فیصفها لمن رأى؛ (8) من بسیار زشت مى‏دانم که جنازه زنان را بر روى تابوت گذارند و بر روى آن پارچه‏اى افکنند که حجم بدن او را براى مردان نامحرم نمایان مى‏سازد.»
اسماء بنت عمیس عرضه داشت: «اى دختر رسول خدا! در سرزمین، حبشه براى حمل جنازه‏ها تابوتى درست مى‏کنند که بدن میت را کاملاً مى‏پوشاند. آنگاه اسماء با استفاده از چوب‏هاى تر و شاخه‏هاى نازک درخت، شبیه آن تابوت را براى حضرت فاطمه ساخت و آن را به او نشان داد. حضرت زهرا (س) با خشنودى و خوشحالى فرمود: چه طرح زیبایى که کاملاً بدن زن در آن از دید مردان پوشیده مى‏ماند. اى اسماء! براى من تابوتى با همین طرح درست کن و بعد از وفات مرا با آن بپوشان. خداوند تو را از آتش دوزخ نگهدارد!» (9)
یکى از مراحل نهى از منکر قهر و سکوت است. انسان مسلمان وقتى نتواند با موعظه و گفتگو گنهکاران را از راه انحرافى بازدارد، با قهر و سکوت خود، به مبارزه مى‏پردازد. این شیوه حتى در مسائل تربیتى نیز مؤثر است. حضرت زهرا (س) در عرصه نهى از منکر از این روش بازدارنده نیز بهره مى‏گرفت. او بعد از رحلت پدر بزرگوارش، با انواع ناملایمات و گرفتارى‏ها روبه‏رو شد. او شاهد هجوم ناجوانمردان به خانه‏اش بود. اهانت به على (ع)، سیاست‏هاى غیر اسلامى اهل سقیفه، بى‏تفاوت بودن مردم و دهها مورد دیگر، از جمله کارهاى ناپسند و زشت عده‏اى هواپرست و خودخواه بعد از وفات پیامبر (ص) بود. فاطمه زهرا (س) براى مقابله با این اعمال ناروا، به مبارزه منفى روى آورد و ناراحتى خود را با قهر و سکوت ابراز داشت و خطاب به خلیفه اول فرمود:
«واللَّه لا اکلمک ابداً واللَّه لادعون اللَّه علیک فى کل صلوه؛ به خدا قسم هرگز با تو سخن نخواهم گفت. به خدا سوگند در نمازهایم تو را نفرین خواهم کرد.» (10)
زمانى که آن حضرت در آستانه شهادت قرار گرفت و خلیفه اول و دوم براى دلجویى، به عیادت حضرت فاطمه (س) آمدند و در مورد اعمال غیر اسلامى و جابرانه خود عذرخواهى کردند. آن حضرت نهایت اعتراض خود را با قهر و سکوت ابراز داشت و به آنان فرمود:
«واللَّه لا اکلمکما من رأسى حتى القى ربى فاشکونکما الیه بما صنعتما به و بى و ارتکبتما منى؛ به خدا سوگند بعد از این با شما دو نفر حتى یک کلمه نیز سخن نخواهم گفت، تا اینکه خداوند را ملاقات کنم و از شما دو نفر در نزد خداوند شکایت خواهم کرد که چگونه با خدا و دین او و با من رفتار کردید و چه اعمال زشتى را مرتکب شدید. (11)

دورى از نامحرمان‏
حضرت فاطمه (س) در پاسخ این سؤال که «براى زنان چه چیز بهتر است؟» فرمودند: «براى زنان بهترین چیز آن است که مردان را نبینند و مردان آنان را نبینند.» (12)
و نیز در پاسخ سؤال پیامبر (ص) که از یاران خویش پرسیده بودند: «زن چه وقت به پروردگار، خویش نزدیکتر و مقرب‏تر است؟ فاطمه (س) گفتند: «زن آنگاه به خداى خویش نزدیکتر و مقرب‏تر است که در داخل منزل خویش اقامت گزیند (و بى‏جهت از منزل خارج نشود.)»
پیامبر (ص) (چون پاسخ فاطمه را شنید) فرمود: «فاطمه پاره تن من است.» (13)
البته روشن است که بیرون آمدن زنان مادامى که سبب انجام حرامى نشود اشکال ندارد و احیاناً به خاطر پاره‏اى از امور رجحان یا لزوم پیدا کند، و منظور از این روایات، این نکته مى‏باشد که: بهتر است زنان بدون جهت و ضرورت خود را در معرض دید مردان نامحرم قرار ندهند.

بخشش به نیازمندان‏
جابر ابن‏عبداللَّه انصارى مى‏گوید: یک روز رسول خدا (ص) نماز عصر را با ما خواند و چون از نماز فارغ شد در قبله‏گاه نماز خویش نشست، و مردم دور او جمع بودند، در این هنگام پیرمردى از مهاجران عرب که لباسى بسیار کهنه و مندرس بر تن داشت به سوى پیامبر (ص) آمد در حالى که از پیرى و ناتوانى نمى‏توانست خود را نگه دارد، رسول خدا (ص) متوجه او شدند و احوالش را پرسیدند عرض کرد: «اى پیامبر خدا! گرسنه‏ام به من غذا بده، بدنم برهنه است مرا لباس بپوشان، فقیر و مستمندم، به من احسان و انعام کن.»
فرمود: «چیزى ندارم به تو بدهم ولى راهنماى به خیر مانند انجام‏دهنده آن است، برو به خانه کسى که خدا و رسولش را دوست مى‏دارد و خدا و رسول نیز او را دوست مى‏دارند، و در راه خدا ایثار مى‏کند، برو به حجره فاطمه (س).» - و خانه فاطمه (س) چسبیده به خانه رسول خدا (ص) - بود که پیامبر (ص) آن را جدا از منزل بانوان خویش براى خود قرار داده بود - و فرمود: «اى بلال! برخیز او را به منزل فاطمه (س) برسان.»
پیرمرد اعرابى همراه «بلال رفت و بر در سراى فاطمه (س) ایستاد و با صداى بلند گفت: «سلام بر شما اى خاندان نبوت و محل رفت و آمد فرشتگان و نزولگاه جبرئیل امین براى فرود آوردن وحى از سوى پروردگار جهانیان.»
فاطمه (س) فرمود: «سلام بر تو، تو کیستى؟»
عرض کرد: «پیرمردى از عرب که از سختى و مشقت، مهاجرت اختیار کردم و به سوى پدرت سرور آدمیان رو آوردم، اینک اى دختر محمد (ص) ! من برهنه و سخت گرسنه‏ام. با من احسان و مواسات (14) کن، خداوند بر تو رحمت آورد.»
در این هنگام فاطمه (س) و على (ع) و رسول خدا (ص) سه روز بود غذایى نخورده بودند، و پیامبر وضع آنان را مى‏دانست. فاطمه (س) دست برد و پوست دباغى‏شده گوسفندى را که حسن و حسین (ع) روى آن مى‏خوابیدند گرفت و فرمود: «اى کسى که بر در سراى ایستادى! این را بگیر، امید است خداوند به رحمت خویش بهتر از آن را به تو عطا فرماید.»
اعرابى عرض کرد: «اى دختر محمد! نزد تو از گرسنگى شکوه کردم و تو پوست گوسفند به من مى‏دهى من با این گرسنگى، آن را چه کنم؟!»
فاطمه (س) چون این سخن را شنید دست فرا برد و گردنبندى را که در گردن داشت و فاطمه دختر حمزة بن‏عبدالمطلب به او هدیه کرده بود، بیرون آورد و به اعرابى داد و فرمود: «این را بگیر و بفروش، امید است خداوند به جاى آن چیزى بهتر براى تو بدهد.»
اعرابى گردنبند را گرفت و به مسجد رسول خدا (ص) آمد. در حالى که پیامبر (ص) در میان یاران خود نشسته بود، عرض کرد: «یا رسول‏اللَّه! فاطمه (س) این گردنبند را به من عطا کرد و فرمود: آن را بفروش امید است خدا برایت بسازد (با آن جوائجت را برآورده سازد).»
پیامبر (ص) گریست و فرمود: چگونه ممکن است خدا برایت نسازد در حالى که فاطمه دختر محمد (ص) «بانوى همه دختران آدم» آن را به تو عطا کرده است.
«عمار بن‏یاسر» از جمع یاران پیامبر برخاست و عرض کرد: اى رسول خدا! آیا به من اجازه مى‏فرمایى این گردنبند را خریدارى کنم؟
فرمود: اى عمار! آن را بخر، چه اگر در (خریدارى) آن همه جن و انس شرکت جویند خداى متعال آنها را به آتش کیفر نخواهد فرمود.
عمار گفت: «اى اعرابى گردنبند را به چند مى‏فروشى؟»
گفت: «در برابر آنقدر نان و گوشت که سیر شوم و ردائى یمانى که خود را با آن بپوشانم و در آن براى پروردگارم نماز بگزارم، و دینارى که مرا به خانواده‏ام برساند.»
و عمار که در آن زمان سهم خود از غنیمت خیبر را که رسول خدا (ص) به او عطا کرده بود فروخته و چیزى از آن برایش باقمیانده بود، گفت: «به تو در برابر گردنبند بیست دینار و دویست درهم و یک برد (پارچه) یمانى و شترم را مى‏دهم که تو را به خانواده‏ات برساند و از نان و گوشت هم سیرت مى‏کنم.»
اعرابى گفت: «اى مرد! بسیار سخاوتمندى!» و همراه عمار رفت و عمار آنچه را تعهد کرده بود به او داد، و اعرابى نزد پیامبر (ص) بازگشت و رسول خدا (ص) به او فرمود: «آیا سیر و پوشانده شدى؟»
عرض کرد: «آرى و بى‏نیاز شدم، پدر و مادرم فداى شما.»
فرمود: «اینک فاطمه را به جهت احسانش دعا کن.»
اعرابى گفت: «بار خدایا! تو همواره خداى ما بوده‏اى و جز تو خدایى را پرستش نمى‏کنیم، و تو از همه جهت رازق مایى، بار خدایا! به فاطمه آنچه چشمى ندیده و گوشى نشینده عطا کن.»
پیامبر (ص) بر دعاى او آمین گفت، و به یاران خود رو کرد و فرمود: «همانا خداوند مضمون این دعا را در دنیا به فاطمه عطا کرده است، چرا که من پدر او هستم و هیچ کس از جهانیان همانند من نیست، و على (ع) شوهر اوست و اگر على نمى‏بود هرگز براى فاطمه تا ابد همسرى نبود، و خدا به فاطمه «حسن» و «حسین» را عطا کرده است و براى جهانیان همانند آن دو نیست که دو سرور نوادگان انبیاء و دو سید جوانان بهشتند.»
سپس پیامبر اکرم (ص) رو کرد به مقداد و عمار و سلمان که در مقابل آن حضرت قرار داشتند و فرمود: «آیا برایتان (در مدح و فضائل فاطمه) بیفزایم؟»
عرض کردند: «آرى یا رسول‏اللَّه!»
فرمود: جبرئیل به من خبر داد که فاطمه (س) چون از دنیا برود و دفن شود، دو فرشته سؤال‏کننده در قبرش از او مى‏پرسند: پروردگارت کیست؟
مى‏گوید: «اللَّه پروردگار من است.»
مى‏پرسند: «پیامبر تو کیست؟»
مى‏گوید: «پدرم.»
مى‏پرسند: «ولى و امام تو کیست؟»
مى‏گوید: همین که در کنار قبر من ایستاده است؛ على بن‏ابیطالب (ع)»
سپس فرمود: «آگاه باشید که من برایتان از فضائل فاطمه باز هم مى‏افزایم و بیشتر بیان مى‏کنم:
همانا خداوند گروهى از فرشتگان را مأمور کرده است که فاطمه (س) را از پیش رو و پشت سر و راست و چپ نگهدارى کنند، و آنان در زندگى با اویند و در قبر و پس از مرگ نیز همراه اویند و بسیار بر او و پدر و شوهر و فرزندان او درود مى‏فرستند؛ پس آنکه مرا پس از وفاتم زیارت کند چنان است که مرا در زندگى دیدار کرده باشد، و هر کس فاطمه (س) را زیارت کند مثل آن است که مرا زیارت کرده باشد، و هر کس على ابن‏ابیطالب (ع) را زیارت کند مثل آن است که فاطمه (س) را زیارت کرده باشد، و هر کس «حسن و حسین (ع) را زیارت نماید مثل آن است که على (ع) را زیارت کرده و هرکس ذریه و فرزندان حسن و حسین (ع) را زیارت کند مثل آن است که آن دو را زیارت کرده باشد.»
آنگاه عمار گردنبند را گرفت و با مشک خوشبو ساخت و در پارچه‏اى یمانى (15) پیچید، و غلامى داشت به نام «سهم» که او را از غنائمى که در خیبر به او رسیده بود خریدارى کرده بود، گردنبند را به او داده و گفت: «این را به رسول خدا (ص) بده و خودت هم به پیامبر (ص) تعلق دارى.»
غلام گردنبند را گرفت و خدمت پیامبر (ص) شرفیاب شد و گفته عمار را به عرض رسانید، پیامبر (ص) فرمودند: «نزد فاطمه برو و گردنبند را به او بده، و تو نیز از آن او هستى.»
غلام گردنبند را به خدمت فاطمه برد و فرموده پیامبر را به اطلاع او رسانید، فاطمه (س) گردنبند را گرفت و غلام را آزاد کرد، غلام خندید، فاطمه (س) پرسید: «از چه مى‏خندى اى غلام؟!»
عرض کرد: «برکت فراوان این گردنبند مرا خندان ساخته است؛ که گرسنه‏اى را سیر کرد و برهنه‏اى را لباس پوشاند و فقیرى را بى‏نیاز ساخت و بنده‏اى را آزاد کرد، و خود گردنبند هم به صاحبش برگشت!» (16)
و نیز روایت شده که پیامبر (ص) براى فاطمه و شب عروسى او پیراهنى تهیه فرمودند زیرا پیراهنى که بر تن داشت وصله‏دار بود، در این هنگام مستمندى به خانه آنان مراجعه کرد و لباس کهنه‏اى طلبید، فاطمه (س) خواست پیراهن وصله‏دار به فقیر دهد، اما به یاد آورد که خداى متعال مى‏فرماید:
«لن تنالو البر حتى تنفقوا مما تحبون؛ به نیکى نمى‏رسید تا آنگاه که از آنچه دوست دارید انفاق کنید.» (17) به همین جهت پیراهن نو را به فقیر داد... (18)

ساده ‏پوشى‏
سلمان فارسى گوید: روزى حضرت فاطمه (س) را دیدم که چادرى وصله‏دار و ساده بر سر داشت.
در شگفت ماندم و گفتم عجبا. دختران پادشاهان ایران و روم بر کرسى‏هاى طلایى مى‏نشینند و پارچه‏هاى زربافت به تن مى‏کنند وه که این دختر رسول خداست نه چادرهاى گرانقیمت بر سر مى‏کند و نه لباس‏هاى زیبا.
فاطمه (س) پاسخ داد: اى سلمان خداوند متعال لباس‏هاى زینتى و تخت‏هاى طلایى را براى ما در روز قیامت ذخیره کرده است. (19)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**