خانواده و تربیت

روابط سالم والدین بافرزندان

**نوشته شده توسط اکبری مالستانی**. **ارسال شده در** خانواده و تربیت

 چکیده: تربيت فرزند سالم يکي از کارهاي مهم و دقيق است که از خانواده شروع مي­شود و روابط والدين با فرزندان نقش مهم در تربيت کودک سالم دارد. روابط والدين با فرزند از نگرش آنان به فرزند ناشي مي­گردد که فرزند را نعمت و برکت الهي مي­دانند يا مزاحم و موجود اضافي؟ براين اساس روش تربيتي خانواده­ها چهار نوع مي­شود که عبارتند از: خانواده غافل، خانواده سهل­گير، خانواده مستبد و خانواده مقتدر، که به ويژگي و آثار هرکدام پرداخته شده و تنها روش خانواده مقتدر مورد تاييد شرع و دانشمندان علوم تربيتي بوده و روابط سالم را در پي دارد. معيارهاي روابط سالم والدين با فرزندان زياد است و عمده آنها ازاين قرارند: محبت متعادل، عدالت در روابط با فرزندان، وفاي به عهد، تامين امنيت رواني و فکري، سلام کردن به کودکان، و بازي کردن با کودکان. اگر روش مقتدرانه در تربيت مورد توجه والدين قرار گيرد و معيارهاي روابط سالم با فرزندان رعايت گردد، فرزندان سالم، داراي خلاقيت، متعهد و توان­مند به جامعه تحويل مي­گردد و نتيجه آن به وجود آمدن جامعه سالم است. جامعه سالم هزينه­هاي امنيتي و قضاي و پوليسي را کاهش داده،  مسير رشد و شکوفايي معنوي و مادي را تسهيل مي­کند.

واژگان کليدي: فرزند سالم، والدين، روابط سالم، روشهاي تربيت، معيار روابط سالم.

مقدمه

جامعه سالم از افراد سالم به وجود می­آيد و افراد سالم برآيند تربيت سالم است که خانواده نقطه آغازين تربيت به حساب مي­آيد و تربيت خانوادگي نقش تعيين کننده در شکل­گيري شخصيت افراد دارد. سلامت جسمي افراد اهميت فراوان دارد اما سلامت روحي، اخلاقي و فکري از همه مهمتر است. زيرا نبود سلامت جسمي به ديگران ضرر و زيان نمي­رساند، اما روح و روان ناسالم مانند ويروس خطرناک است که به افراد جامعه نيز آسيب مي­رساند. يکي از عوامل اساسي که در تربيت افراد سالم نقش دارد، روابط سالم والدين با فرزندان است. ازاين رو بررسي روابط سالم والدين با فرزندان ضرورت مي­يابد که يکي از مهمتيرين و پيچيده ترين ارتباط­هاست و نياز به مهارت، ظرافت، صبر و بردباري بيشتري دارد. سوال اين است که چگونه مي­توان با کودکان روابط سالم بر قرار کرد؟ دراين نوشتار روش خانواده­ها در تربيت فرزند، راهکارها و معيارهاي روابط سالم والدين با فرزندان بررسي مي­گردد.

انواع خانواده­ها

نگرش خانواده­ها به فرزند متفاوت است. برخي خانواده­ها فرزند را خير و برکت و گل بهشتي مي­شمارد (نهج الفصاحه،ص683) و مانند گل از او مراقبت مي­کند، رفتار  و روابطش با فرزند رفتار معقول و سازنده است. برخي ديگر به فرزند هويت انساني قايل نبود، به عنوان موجود مزاحم و چيزي بي­ارزش نگاه مي­کند و روابط ناپسند در پيش مي­ گيرد. با توجه به نگرش خانواده­ها به فرزند، مسئوليت و روابط آنها نيز متفاوت می­گردد که  دانشمندان علوم تربيتي خانواده­ها را از اين لحاظ به چهار دسته تقسيم نموده­اند.

1- خانواده­هاي غافل

برخي خانواده­ها نسبت به فرزند پروري غفلت مي­ورزند. اين خانواده­ها به دليل شغل، مشکلات زندگي و گرفتاري­هاي زياد، به فرزند توجه نداشته و از تأمين نيازمندي هاي مادي و تربيت آن غافل مي­مانند و نسبت به فرزند احساس مسئوليت نمي­کنند.  چنين فرزنداني که در خانواده غافل رشد مي­کنند از محبت و تربيت محروم بوده و خطرهاي زيادي آن­ها را تهديد مي­کنند. ازجمله اينکه اين­گونه فرزندان به آساني در باندهاي فساد و تبهکاري وارد مي­شوند و به انواع عادات و رفتار زشت گرفتار مي­شوند.

2- خانواده­هاي سهل انگار

برخي خانواده­ها نسبت به تربيت فرزند سهل­انگاري مي­ورزند و در قبال تربيت فرزند احساس مسئوليت ندارند و به وظيفه شرعي و انساني خويش عمل نمي­کنند. دراين خانواده­ها قاعده و قانون جود ندارد وافراد خانواده به اجراي آداب و رسوم اجتماعي پابند نمي­باشند و هرکس هرکاري بخواهد مي­تواند انجام دهد. دراين نوع خانواده­ها به تعداد افراد در مسايل روزمره و جزئي نظر وجود دارد و کسي حرف ديگري را نمي­شنود. اين روش سبب هرج و مرج در زندگي خانوادگي و تزلزل روحي در کودکان مي­گردد زيرا هرکس به منافع خود توجه دارد نه به منافع عمومي خانواده. همين تزلزل باعث بي­قيدي کودک مي­شود و احساس مسئوليت در برابر زندگي را از دست مي­دهد. در نتيجه، فرزندان چنين خانواده­اي تواناي زندگي اجتماعي را ندارند و هميشه با مشکلات رو به رو مي­شوند.(روان شناسي رشد،871).

          از نظر ديني نيز رفتار سهل­گيرانه در امور خانوادگي مردود بوده، به تعادل و ميانه­روي سفارش شده است. افراط و تفريط در آزادي­ها، سخت­گيريها، محبت به فرزند، وضع قوانين و مقررات نا متناسب اثر منفي تربيتي دارد. حضرت امام سجاد(ع) وقتي که ديد نوجواني در حال حرکت به پدرش تکيه داده است، خشم و نارضايتي خويش را از چنين رفتاري ابراز نمود.(فلسفي، ج2، 267) اين رفتار بيانگر از خود راضي بودن و اتکاي بيش از حد نوجوان به پدر بود که مورد نارضايتي امام واقع گرديد. دراين مورد شايد رفتار پدر با کودک بسيار سهل­گيرانه بوده و کودک بي­توجه به آداب و رسوم اجتماعي بزرگ شده است.(حسيني، 1392،ص 83). اين روش تربيتي فرزند را جسور مي­کند و در نتيجه دست به هر اقدام ناشايست در برابر والدين مي­زند.

         امام حسن عسکري(ع) در اين باره فرموده است« جرأة الولد علي والده في صغره تدعوا الي العقوق في کبره» جرأت و جسارت فرزند در دوران کودکي نسبت به پدر، نارضايتي پدر را در بزرگ سالي در پي خواهد داشت.(مجلسي/78/374).

       در نتيجه سهل انگاري والدين، ممکن است فرزندان شان در اثر بي­قيدي در حلقات گروه­هاي خلاف کار، زورگير، اعتياد به مواد مخدر و انحراف جنسي مبتلا شوند.

3- خانواده­هاي سخت­گير و مستبد

در خانواده­هاي مستبد فقط يک نفر فرمان رواست و ديگران بايد بدون چون و چرا از فرمان او اطاعت کنند. اين روش ممکن است در اثر مرد سالاري يا زن سالاري باشد ولي در بيشتر موارد مرد سالاري است. فرد مستبد تعيين کننده وظايف تمام افراد خانواده است و در اين نوع خانواده به استعداد کودک توجه نمي­شود، محبت و مشاوره وجود ندارد، از کارهاي مثبت کودک تقدير و تشويق صورت نمي­گيرد. فرد مستبد در تمام امور زندگي افراد خانواده از قبيل نوع لباس پوشيدن، نوع اسباب بازي کودک، نوع رفتار و گفتار دخالت نموده، همه بايد طبق ميل رئيس خانواده زندگي کنند. طبيعي است که در چنين وضعيتي فاصله ميان فرزندان و والدين زياد مي­­شود و کودک تشنه از محبت و آزادي، رأفت و محبت را در بيرون از محيط خانه جستجو مي­کند و به آساني در اختيار گروه­هاي فساد  قرار مي­گيرد و چون توان و جرأت نه گفتن را ندارد تسليم خواست آنان مي­شود. فرزندان خانواده مستبد کمتر به خود متکي بوده، خلاقيت و کنجکاوي را از دست مي­دهند. در مسايل اخلاقي، عاطفي و ذهني به شدت انعطاف پذيرند و تحت تاثير ديگران قرار مي­گيرند.(حسيني، 1392، 84).

             هافمن، تحقيقي دراين زمينه انجام داده و نتيجه مي­گيرد: کودکاني که در خانواده سخت­گير بزرگ مي­شوند، معمولاً مطيع و فرمانبردارند، ولي در اکثر موارد رفتارشان با پرخاشگري همراه است. اين کودکان از خود استقلال کافي نداشته و همواره احساس ناامني مي­کنند. آنها در بين هم­بازي­هاي خود محبوبيت زيادي بدست نمي­آورند. براي حقوق ديگران احترام قايل نمي­شوند و در برابر انتقاد بزرگ­ترها بي­تفاوتند و از ثبات عاطفي کمي برخوردارند و سرانجام گرايش بيشتري به انحرافات اخلاقي از خود نشان مي­دهند.(احدي، 1367، ص70).

          رفتارهاي سخت­گيرانه والدين نسبت به فرزندان در دراز مدت نتايج منفي برجاي مي­گذارد. پسران والدين مستبد توان شناختي و اجتماعي ضعيف دارند و رشد تحصيلي و روابط اجتماعي آنان در سطح پاييني مي­باشد و حس ابتکار و اعتماد به نفس در آنان ديده نمي­شود. چنين فرزنداني از پذيرفتن مسئوليت خود داري مي ورزند و در دوره نوجواني بيشتر اوقات خود را با همسالان به ولگردي مي­گذرانند.(روان شناسي رشد(2)، ص874).

         آموزه­هاي ديني نيز رفتار سخت­گيرانه والدين با فرزندان را نادرست دانسته و از آن نهي نموده­اند. حضرت علي(ع) در باره شيوه تربيت صحيح فرموده است: « انسان به حکم اينکه انسان است و داراي شعور و انديشه است، از طريق پند و اندرز و ادب شايسته تربيت مي­شود، نه از طريق زورگويي و تنبيه بدني». (حسيني، 1392، 85).

      درجاي ديگر مي­فرمايد:« لاتقسروا اولادکم علي­ادابکم، فانهم مخلوقون لزمان غير زمانکم».(ابن­ابي الحديد، ج20، ص267) آداب و رسوم خود را بر فرزندانتان به زور تحميل نکنيد، زيرا، آنها براي زماني غير از زمان شما خلق شده­اند.

         نکته ظريف در بيان حضرت علي(ع) اين است که در تربيت فرزند شرايط زمان و مکان مورد توجه والدين قرار گيرد و فرزند هماهنگ با نيازهاي زمان تربيت شود تا بتواند خود را با اجتماع وفق دهد و از زمان عقب نباشد. البته اصول و ارزش­هاي ديني و انساني رعايت گردد. از باب نمونه در دنياي معاصر تلويزيون، موبايل، آموختن کامپيوتر و انترنيت از نيازهاي زمان است ولي مفاسدي هم دارد که از آن غفلت نگردد و به نوجوانان آگاهي داده شود که از اين وسايل استفاده درست و سالم نمايند و بی قيد و شرط نباشند.

4- خانواده­هاي مقتدر

در خانواده مقتدر محبّت و کنترل فرزند در حد متعادل وجود دارد و از افراط و تفريط در محبت و نظارت اجتناب مي­ شود. در خانواده مقتدر فرزند به استقلال و آزادي فکري تشويق مي­شود، در عين حال نوعي محدوديت و کنترل از سوي والدين بر او اعمال مي­گردد. در اين نوع خانواده ارتباط وسيع کلامي ميان کودک و والدين وجود دارد. گرمي، صميميت و محبت به کودک در سطح مطلوب قرار دارد.(روان شناسي رشد(2)، ص875).

           در چنين خانواده­اي هرگاه کودک را از چيزي منع کنند و يا دستور بدهند، دليل آن به خوبي تبيين مي­گردد و کودک ياد مي­گيرد که هيچ چيزي را بدون دليل نپذيرد. از اين رو کودکان اين خانواده با نشاط تربيت مي­شوند و در هر مسأله با پدر و مادر گفتگو مي­کنند و از هر چيز سوال مي­پرسند. والدين بايد از سوال کودک نترسند و با حوصله و دقت گوش دهند و پاسخ ارائه کنند. اگر سوال کودک جواب قناعت بخش نيابد به مشکل تبديل مي­شود و مشکل به بحران  منجر مي­گردد. در خانواده مقتدر انضباط و تقسيم کار وجود دارد، به طوري که هريک از اعضاي خانواده مسئوليتي را به عهده مي­گيرد. در تصميم گيري­ها و روش زندگي و مسايل ديگر، براساس مشورت و پيروي از مبناي عقلي و مصلحت انديشي رفتار مي­کنند.(روان شناسي رش(2)، ص 875)

          از نظر ديني نيز روابط مقتدرانه مورد تاييد قرار گرفته و از رهنمودهاي رهبران ديني چنين مطلبي قابل استفاده است. رسول اکرم(ص) مي­فرمايد:« اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم»(نهج الفصاحه، ص685). فرزندانتان را گرامي بدار يد و نيکو تربيت شان کنيد.

        آن حضرت در کلام ديگر فرموده­است:« اعينوا اولادکم علي البر»(همان، ص675) فرزندان خود را در نيکو کاري ياري کنيد. روشن است که تربيت سالم فرزند که داراي شخصيت شايسته، استقلال فکري، فضايل اخلاقي و توانمندي بالا در زندگي باشد، مصداق بارز نيکوکاري است.

          در جاي ديگر فرموده­است : « خداوند بيامرزد والديني را که بر تربيت صحيح، فرزندشان را ياري دهند.(راوي پرسيد: چگونه او را بر نيکي ياري دهند؟ حضرت فرمود:) والدين هرچه را فرزند شان به اندازه توانايي خويش انجام مي­دهد، بپذيرند و آنچه را انجام دادنش بر وي سنگين و تحمل ناپذير است، از او نخواهند و او را به گناه و گردنکشي وادار نکنند.(کليني، ج6، ص50).

         در خانواده مقتدر به کودک احترام گذاشته مي­شود و روحيه استقلال و اعتماد به نفس را در او تقويت مي­کند و به رشد سالم شخصيت او کمک نموده، به محبوبيت کودک در ميان همسالانش مي­انجامد و به تدريج استعداد پذيرش و ايفاي نقش رهبري و مديريت در او شکوفا مي­گردد.(حسيني،1392، ص87).

          سيره عملي ائمه(ع) اين روش را نشان مي­دهد. روزي مامون خليفه عباسي در بغداد به قصد شکار حرکت کرد و در ميان راه چند کودک بازي مي­کردند. هنگامي که مامون نزديک آنان رسيد همه کودکان فرار کردند به جز يک کودک که فرار نکرد. مامون ايستاد و از آن کودک پرسيد: چه چيز سبب شد که تو فرار نکردي؟ کودک جواب داد: اي مامون، راه تنگ نبود تا با رفتن خود آن را وسعت داده باشم. مرتکب گناهي هم نشده­ام که ترس مجازات آن را داشته باشم. مامون پرسيد اسم تو چيست؟ کودک جواب داد: محمد، فرزند علي­ بن­ موسي ­الرضا هستم. (مجلسي، ج12، ص 119). فرزندي که در خانواده مقتدر تربيت مي­گردد، اين چنين از اعتماد نفس بالا و شخصيت عالی برخوردار است.

          از ميان چهار روش ياد شده، تنها روش مقتدرانه مورد تاييد دانشمندان، عقل سليم و آموزه­هاي ديني بوده و خانواده­هاي مسلمان بايد از اين الگوي تربيتي در تربيت فرزندان شان پيروي کنند. البته اين روش به آساني ميسر نيست، بلکه نياز به معرفت ديني و مهارت تربيتي دارد و حوصله مندي و دقت والدين را مي­طلبد که با نگاه مثبت و توجه به ارزشمندي و جايگاه اولاد به تربيت نيکو بپردازند.

    معيارهاي روابط سالم والدين با فرزند

حال که روشهاي تربيتي انواع خانواده­ها بررسي گرديد به بررسي معيارهاي روابط سالم والدين با فرزندان مي­پردازيم. البته معيارهاي روابط سالم با فرزندان از نگاه آموزه­هاي ديني و دانشمندان علوم تربيتي فراوان است و کتابهاي زيادي در اين زمينه نوشته شده است. در اين نوشتار به نکات مهم و اساسي معيارها پرداخته مي­شود و علاقه مندان را به منابع مفصل ارجاع مي­دهم. قبل از همه مفهوم ارتباط را تو ضيح مي­دهم.

ارتباط: ارتباط عبارت است از افرايند مبادله اطلاعات و احساسات. مبادله بر وزن مفاعله، امري است طرفيني و دوجانبه، پس ارتباط جرياني است متقابل.(فرهاديان،1392، ص 152).

            ارتباط مي­تواند کلامي و غير کلامي باشد ولي بيشترين ارتباط افراد کلامي است که از طريق حرف زدن و گوش دادن انجام مي­شود. از اين رو انتخاب واژه­ها و کيفيت بيان آنها و گوش دادن به آن در ارتباط افراد نقش مهم دارد.(همان، ص 153) علاوه بر ارتباط کلامي ابراز احساسات از راه­هاي ديگر نيز صورت گيرد مانند؛ رفتار عادلانه ميان فرزندان، ابراز محبت، دادن هديه، تشويق در کارهاي نيک. ارتباط حوزه وسيع دارد و شامل ارتباط زن و شوهر، ارتباط والدين با فرزندان، ارتباط با نزديکان و همسايه­ها، ارتباط با همکاران، ارتباط شاگرد و معلم و موارد ديگر که درتمام حوزه­ها ارتباط نيکو و سالم مورد تاکيد آموزه­هاي ديني و دانشمندان اخلاق و تربيت قرار گرفته و از روابط ناسالم منع شده است. هدف از اين نوشتار، بررسي ارتباط سالم کلامی و غير کلامی والدين با فرزندان است که به چند نمونه از معيارهاي آن اشاره مي­گردد.

1: محبت

پس از تامين خوراک و پوشاک کودک، يکي از اساسي ترين نيازهاي رواني او نياز به محبت است. مفهوم محبت براي همگان روشن است که به معناي دوست داشتن و علاقه داشتن است ولي مهم اين است که محبت به کودکان بر اساس شناخت درست ما از سطح  فهم و درک کودک، موقعيت روحي و فکري او باشد. (فرهاديان،1392، ص184) اگر اين نياز به صورت درست و آگاهانه برآورده شود، تا حدي نيازهاي زيستي ديگر را تحت تاثير قرا مي­دهد. اين نياز شديدتر است؛ چون نخستين سرپرست کودک، خانواده است، والدين بايد توجه ويژه به اين نياز داشته باشند و بدانند که پاسخ گويي صحيح به اين نياز کودک، اساس و پايه تربيت اوست؛ زيرا ارضاي اين نياز در کودک، آرامش رواني، امنيت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدين و حتي سلامت جسمي او را در پي دارد. ارضا نشدن آن به فروپاشي آرامش رواني، بي­اعتمادي به خود و ديگران و احساس عجز و حقارت، بيماريهاي جسمي و رواني گوناگون و انحراف­هاي اجتماعي بسياري خواهد انجاميد.(حسيني زاده،1380، ج1، ص78)

         به اين نکته توجه داشته باشيم که محبت دروني کافي نيست، زيرا محبت هنگامي موثر و مفيد است که آن را ابراز کنيم و گرنه محبت داشتن تنها براي محبت کننده مفيد است نه براي کودک. امام کاظم از رسول اکرم(ص) روايت نموده که آن حضرت فرمود:« اِذَا اَحَبَّ اَحَدُکُم اَخَاهُ فَليعلِمهُ فَاِنَّهُ اَصلَحَ لِذَاتِ بَينِکُم»( مجلسي، ج74، ص 182).

        حضرت علي(ع) به امام حسن(ع) مي­نويسد:« من تو را قسمتي از خود، بلکه تمام خودم يافتم؛ به گونه­اي که اگر چيزي برتو وارد شود، بر من وارد شده است و اگر مرگ به سراغ تو بيايد به سراغ من آمده است. هر امري از خودم که مقصود من است، همان امر از تو نيز مقصود من است. از اين رو، اين نامه را به تو نوشتم تا اين مطلب را (محبت به تو) برايت بيان کرده باشم»(ابن ابي الحديد، ج16، ص 57).

          بايد توجه داشت که محبت در حد اعتدال بوده و زياده روي نشود، زيرا محبت افراطي اثر منفي برجاي مي گذارد و کودک را لوس، زود رنج، امتياز طلب و پر توقع بار مي­آورد. چنين کودکي در تعامل با افراد جامعه دچار مشکل مي­گردد.

          سيره رهبران معصوم نيز اين اصل محبت را تاييد مي­کند. پيامبر اکرم(ص) در باره محبت و ترحم به کودکان مي­فرمايد:« احبّوا الصبيان وارحموهم، انّ الله لا يغضب لشيئٍ کغضبه للنساء و الصبيان»(حرعاملي، ج5، ص126) کودکان خود را دوست بداريد و به آنها ترحم کنيد، خداوند بر هيچ چيزي خشم نمي­گيرد، آن چنان که به خاطر زنان و کودکان خشم مي­گيرد.

        امام باقر از امام حسين(ع) روايت نموده که فرمود:« من و برادرم بر جدم رسول خدا(ص) وارد شديم. پيامبر مرا بر زانوي چپ و برادرم حسن را بر زانوي راست خويش نهاد و سپس ما را بوسيد و فرمود:« پدرم به فداي اين دو فرزند باد که امامند».(مجلسي، ج 36، ص255).

آثار محبت به کودک:

1-کودک برخور دار از محبت داراي اعتدال روحي و رواني خواهد بود.

 2-سلامت جسمي و رواني. کودکاني که با کمبود محبت مواجه هستند، گرفتار ناراحتي­هاي مانند: رنگ پريدگي، از دست دادن شادابي طبيعي، تنفس نامنظم و حتي بيماري­هاي معده و روده مي­شوند.(روان شناسي رشد، ج1، 231).

3-اعتماد به نفس از آثار محبت به کودک است و عامل مهم موفقيت فرد در زندگي به شمار مي­آيد، زيرا محبت به کودک، احساس ارزشمند بودن را در وي تقويت مي­کند.

4-محبت به کودک مي­تواند از گرايش به انحراف­ها جلوگيري کند، زيرا کمبود محبت در اکثر موارد عامل گرايش کودکان به بزهکاري و انحراف مي­شود.(حسيني، 1392، ص 90).

2: عدالت

يکي از صفات شايسته و نيکو، عدالت است که خداوند متعال در تکوين و تشريع، پاداش و مجازات عادل بوده و نظام هستي برپايه عدالت استوار مي­باشد. « بالعدل قامت السماوات والارض» (ابن­ابي­جمهور، ج4/103). زمين و آسمان بر پايه عدل استوار است. عدل در حقوق به معناي اعطاي حقوق و امتيازات است بر اساس استحقاق. در تکوين و آفرينش نهادن هرچيزي است در جاي خودش. در حوزه اخلاق و افعال انسان، عدالت به معناي اعتدال و ميانه روي است که از هرگونه افراط و تفريط دور باشد.

        هرکس دوست دارد که ديگران در حق او به عدالت رفتار کند، اگر نسبت به او ظلم و تبعيض صورت گيرد، به شدت ناراحت گرديده زبان به شکايت مي­کشايد و از هرکس دادخواهي مي­کند که درحق من ظلم شده است. بنابراين عدالت طلبي با فطرت بشر عجين گرديده، تا زماني که اين فطرت الهي خاموش نگردد، روحيه عدالت خواهي در انسان زنده است. از اين رو والدين وظيفه دارند که ميان فرزندان به عدالت رفتار نمايند و از هرگونه تبعيض و امتياز دهي بي­ مورد، خود داري ورزند که بي­عدالتي در ميان فرزندان عواقب منفی جبران ناپذير داشته، روان کودک را جريحه دار مي­ سازد و او را به لجاجت، انتقام­گيري و واکنش منفي وا مي­ دارد. والدين در ابراز محبت، دادن هديه، تهيه لباس و وسايل زندگي، تشويق و تکريم، میان فرزندان تبعيض قايل نشوند.

            پدران و مادران به اين نکته توجه داشته باشند که اگر برخي فرزندان از لحاظ علمي يا جنبه­هاي ديگر برتري دارد، در حضور ساير فرزندان به او امتياز ندهند که آنان احساس تبعيض کنند. بلکه به گونه­اي غير محسوس او را تشويق نمايند تا باعث ناراحتي اولادهاي ديگر نشود.  پس يکي از نکات مهم رعايت عدالت ميان فرزندان است تا آنان در زندگي از عدالت سيراب گرديده و عدالت پيشه بار بيايند. متاسفانه برخي والدين از اين نکته سرنوشت ساز غفلت ورزيده آشکارا ميان اولادهاي خود تبعيض قايل مي­شوند. غافل ازاينکه اين رفتار براي يگر فرزندان اثر تخريبي و زيانبار دارد و آنان را نسبت به والدين و فرزند مورد توجه والدين، بدبين مي­سازد و در نهايت به عقده، لجاجت، انتقام گيري و حرکات خطرناک منجر مي­گردد.

           اشتباه ديگر اين است که برخي والدين بين پسر و دختر تفاوت مي­گذارند، به پسر امتياز مي­­دهند و دختر را مورد بي­توجهي و کم مهري قرار مي­دهند. درحالي که اين روش برخلاف عدالت و تعاليم ديني است. زيرا پسر و دختر هردو نعمت الهي بوده و بايد در برابر آن شکر گذار بود. ابان بن تغلب از امام صادق(ع) روايت كرده است كه فرمود: «دختران حسناتند، و پسران نعمت؛ و حسنات موجب ثواب و اجر و پاداشند ولى نعمت موجب بازخواست مى‏شود».(مجاهدي/507). رسول خدا فرموده است « ساووا بين اولادکم في العطيه فلو کنتُ مفضِّلاً احداً لفضلتُ النساء».(انصاريان/686) در بخشش ميان فرزندان تان به عدالت رفتار کنيد، اگر قرار باشد که من کسي را برتري دهم، زنان را مقدم مي­دارم.

         در جاي ديگر فرموده­اند« اعدلوا بين اولادکم بالنحل کما تحبون ان تعدلوا بينکم في البر و اللطف »(نهج الفصاحه، ص686)پيامبر (ص) فرمود: بين فرزندان تان عادلانه بخشش کنيد همان طوري که دوست داريد آنها در نيکي و احترام با شما به عدالت رفتار کنند.

3: وفاي به عهد

يکي از روابط مهم و ارزشمند والدين با کودک وفاي به عهد است. وعده دادن کارهاي خير به کودک مي­تواند او را تشويق نموده به کردار نيک، رشد تحصيلي و اخلاق پسنديده وادار سازد و با پشتکار مضاعف براي رسيدن به موفقيت تلاش ورزد. اما وعده هنگامي مفيد است که والدين به آن عمل کنند. اگر والدين به وعده خود عمل نکنند، اعتماد کودک را از دست مي­دهند و کودک ديگر به آنان توجه نمي­کند.(حسيني، 1392، ص96).

           خداوند در قرآن وفاي را مورد تاکيد قرار داده مي­فرمايد:«و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا»(سوره اسرا(17)34) به عهدها و پيمانهاي خود وفا کنيد به تحقيق که از پيمانها در روز قيامت سوال مي­شود.

          پيامبر اکرم(ص) فرموده است : « کودکان را دوست بداريد و با آنان مهربان باشيد و به وعده­اي که به آنان داده ايد، وفا کنيد».(حر عاملي، ج3، ص 134).

          امام کاظم(ع) مي­فرمايد: « اذا وعدتم الصبيان وفوا لهم فانهم يرون انکم الذين ترزقونهم»(کليني، ج6، ص50). زماني که به کودکان وعده داديد، به آن وفا کنيد؛ زيرا آنان اين­گونه تصور مي­کنند که شما رازق آنها هستيد.

           وفاي به عهد علاوه بر اين­که اعتماد کودک را به والدين تحکيم مي­بخشد و او را به کارهاي نيک و شايسته تشويق مي­کند، از لحاظ اخلاقي نيز بر روحيه او اثر مثبت گذاشته متهعد و وظيفه شناس و درست کار به بار مي­آيد و در اجتماع به رسالت خويش عمل نموده، مورد اعتماد ديگران واقع مي­گردد.

4: تأمين امنيت

منظور از تامين امنيت اين است که فرزندان در ابراز خواسته­هاي دروني و استعدادهاي خود احساس ترس و نگراني نداشته باشند و با جرأت و آرامش رواني بتوانند خلاقيت­هاي خود را بروز دهند. زيرا احساس ترس و نا امني در کودک جسارت، جرأت و خلاقيت را از او سلب مي­کند و ترس و نگراني از انتقاد و بازخواست والدين و مربيان سبب مي­شود که کودک خلاقيت و ابتکار از خود نشان ندهد و همواره احساسات و عواطف خود را سرکوب کند. علاوه بر اين ممکن است سبب بسياري از نا بساماني­هاي رواني در وجود کودک شود.(حسيني زاده، 1380، ج1، ص91 ).

           کودکان اغلب وابسته به والدين و مربيان خود هستند و از خود کمتر استقلال نشان مي­دهند، والدين بايد تلاش کنند، موجبات ترس و نگراني را از کودکان دور ساخته، تکيه­گاه و پشتوانه مطمئين براي امنيت رواني آنها باشند. تکيه­ گاه بودن والدين برای کودکان دو جنبه دارد. جنبه نخست آن با حضور والدين و برآوردن نيازهاي اوليه مادي و روحي آنها تامين مي­شود، جنبه دوم با رفتار سالم والدين با يکديگر و رابطه درست آنها با کودک تحقق مي­يابد. در برخي موارد ممکن است والدين در کنار هم باشند و در يک جا زندگي کنند، ولي اختلاف­ها و مشاجره­هاي آنها سبب مي­شود که امنيت از کودک سلب گردد. از سوي ديگر برخوردهاي نا سالم والدين با کودک و نبود محبت و مهرباني کافي به او، احساس نا امني را در کودک ايجاد مي­کند.(حسيني، 1392، 97). جدايي والدين از يکديگر، بزرگ ترين ضربه در ايجاد احساس نا امني در کودک است.

          داستاني از امام سجاد(ع) نقل شده که: «روزي آن حضرت دو مرتبه غلام خود را صدا زد؛ غلام پاسخي نداد. بار سوم که امام او را صدا زد، پاسخ داد. امام فرمود: فرزندم، آيا صداي مرا نشنيدي؟ غلام عرض کرد: بلي، شنيدم. امام فرمود: پس چرا جواب ندادي؟ عرض کرد: چون از تو در امان بودم. امام فرمود: حمد و سپاس خدايي را که مملوکم را از من در امان داشت»(مجلسي، ج46، ص56).

5: سلام کردن به کودک

يکي از راه­هاي روابط سالم و شخصيت دادن به کودک سلام کردن به اوست. اگر والدين به کودک سلام کنند بدين وسيله به او احترام بگذارند، او لياقت و شايستگي خود را نزد ديگران باور مي­کند. در قرآن کريم از اين شيوه براي احترام و شخصيت دادن به انبيای الهي استفاده شده است. خداوند به پيامبران خود سلام و درود مي­فرستد.

«سلام علي ابراهيم» (صافات/109) سلام بر ابراهيم.

«سلام علي نوح في العالمين»(صافات/79) سلام بر نوح در ميان جهانيان.

«سلام علي موسي و هارون» (صافات/120). سلام بر موسي و هارون.

رسول گرامي اسلام(ص) مي­فرمايد:« پنچ چيز است که تا لحظه مرگ آنها را ترک نمي­کنم... يکي از آنها سلام گفتن به کودکان است»(مجلسي، ج1، ص89).

           يکي از راه­هاي موفقيت کودک در مراحل بعدي زندگي، همين احساس شخصيت و خود ارزشمندي است. هنگامي که کودک مي­بيند مخاطب سلام بزرگ­ترها به ويژه پدر و مادر و معلم قرار مي­گيرد، احساس خود ارزشمندي مي­کند.(حسيني،1392، ص 95).

6: بازي کردن با کودک

 يکي از راهکارهاي روابط سالم والدين با فرزند بازي کردن با کودک است. زيرا بازي نياز طبيعي کودک است و بدون آن رشد سالم جسمي و عقلي نخواهد داشت. همه تمايل به بازي دارند و هرکس کم و بيش بازي کرده، که اين حقيقيت نشان دهنده نياز طبيعي انسان به بازي است. در روش تربيت امروزي، پرورش هماهنگ با تمايلات و غرايز کودک پيش مي­رود و بازي نقش مهمي در پرورش کودک دارد.(حسيني،1392، ص91).

           در آموزه­هاي ديني ما به اين نياز کودک توجه جدي شده است. پيشوايان معصوم(ع) کودکان را در بازي کردن آزاد مي­گذاشتند و براين نياز تاکيد نموده­اند.

         امام صادق(ع) مي­فرمايد:« دع ابنک يلعب لسبع سنين» (کاشاني، ج2، ص65) فرزندت را تا هفت سالگي آزاد بگذار تا بازي کند.

          بازي کودکان بايد مورد توجه و دقت والدين و مربيان قرار گيرد و در بازي آنان شرکت نمايند. زيرا شرکت آنان در بازي آثار و فوايدي زيادي دارد. از جمله اين که بزرگ سالان از راه هم بازي شدن با کودکان راه و روش بازي و اسباب بازي­هاي سالم را به آنان مي­آموزند. از سوي ديگر در ضمن بازي مي­توانند فضايل و سجاياي اخلاقي را از راه رعايت کردن مقررات اخلاقي و اجتماعي به کودکان بياموزند. در نهايت شرکت در بازي کودک نوعي احترام و شخصيت دادن به اوست.(حسيني زاده،1380، ص92).

          امام صادق(ع) در بازي کودکان شرکت مي­نمود و هرگاه با صداقت نداشتن برخي کودکان رو به رو مي­شد، بازي را ترک مي­کرد و با خواهش بقيه به بازي بر مي­گشت.(حسيني زاده، 1380، ص93) امام با اين عمل خود پاي بندي به مقررات و صداقت را به آنها مي­آموخت.

نتيجه

 برآيند پژوهش اين است که خانواده هسته مرکزي تربيت فرزند بوده و نگرش خانواده­ها به فرزند متفاوت است. در کل از لحاظ تربيتي چهار نوع خانواده وجود دارد. خانواده غافل، خانواده سهل­گير، خانواده سخت­گير، و خانواده مقتدر. رفتار سه نوع اول نا سالم است و عواقب منفي و خطرناک در پي دارد. خانواده مقتدر بهترين روش را دا رد که بايد الگوي خانواده­ها قرار گيرد. با توجه به نگرش خانواده­ها به فرزند، روابط شان نيز متفاوت خواهد بود. ولي روابط سالم والدين با فرزندان از راه­هاي زير امکان پذير مي­باشد. محبت معتدل با فرزندان، عدالت در ميان فرزندان،  وفاي به عهد و وعده با فرزندان، تأمين امنيت روحي و رواني فرزند، سلام کردن به کودک، بازي کردن کودک و مشارکت در بازي کودکان. اگر بتوانيم روش خانواده مقتدر را در پيش بگيريم و معيارهاي ياد شده را در روابط با فرزندان رعايت کنيم و شرايط ديگر تربيتي نيز فراهم باشد، ممکن است فرزند سالم به جامعه تحويل گردد و جامعه سالم و با نشاط به وجود بيايد.

فهرست منابع درمدیریت سایت موجود است.

 

 

 

 

 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**