خانواده و تربیت

خـانـواده از منظــر فـقــه و حقــوق(2)

**نوشته شده توسط عبدالحکیم عادلی/فوق لیسانس حقوق/فصلنامه سخن صبا/شماره دوم/1390**. **ارسال شده در** خانواده و تربیت

 چکیده

در شماره پیشین با توجه به جایگاه نهاد خانواده و نقش آن در به سامان رساندن امور جامعه و تأمین سعادت فرد و هم جامعه، از اهمیت ازدواج و اهداف آن سخن گفتیم و هم اینک با ارائه مباحث زوجیت به عنوان یک قانون علمی فراگیر، آثار ترک ازدواج، عوامل تحکیم خانواده، مهریه و نفقه مباحث قبلی را پی می گیریم.

کلید واژگان: زوجیت، ترک ازدواج، مهریه، نفقه، تحکیم خانواده

 

سیری در مبـاحث خـانـواده از منظــر فـقــه و حقــوق
قسمت دوم: مهریه و نفقه

 

زوجیت، قانون علمی و فراگیر

در بساط هستی زوجیت یک حقیقتی علمی استثناء ناپذیر است. پیش از آن که دانش بشر و تحقیقات علمی به آن دست یابد قرآن مجید در آیات متعددی از آن خبر داده،و آن را به تمام موجودات سرایت داده است. و این مربوط به قرن ها قبل از رنساس علمی آنهم در شهر مکه و مدینه است که خواننده، خط نویس و مدرسه ای نبوده است، و این خود یکی از معجزات قرآن کریم و دلیل محکم بر اصالت این کتاب مقدّس و برهانی برعلمی بودن این دفتر و عاملی بس قوی بر صدق نبوت خاتم انبیاء است. (انصاریان،1376: ص25)

قرآن کریم در موارد مختلف زوجیت را به طور یک قانون علمی فراگیر مطرح نموده و می فرماید: «واللهُ خلقکُم مِن ترابٍ ثُمّ من نُطفهٍ ثُمّ جعلکُم ازواجا‍؛ خداوند شما را از خاک و سپس از نطفه آفرید، و شما را جفت جفت گردانید.» (فاطر(35)/11).

همانگونه که می فرماید: «فاطِرُ السمواتِ و الأرضِ جعل لکُم مِن انفُسکُم ازواجاً و مِن الانعامِ ازواجاً یذرُؤکُم فیه لیس کمِثلِه شئ؛ خداوند، آفریدگار آسمان ها و زمین است و برای شما از جنس خودتان جفت هایی قرار داده و برای چارپایان نیز از جنس خودشان جفت هایی آفریده است. این جفت قرار دادن و سیله تکثیر نسل های شماست وهیچ چیزی مانند خدا نیست.»(شوری(42)/11).

در جای دیگر زوجیت را به تمام میوه ها و ثمرات تعمیم داده می فرماید: «ومِن کُلِّ الثمراتِ جعل فیها زوجینِ اثنین؛ خداوند در روی زمین همه میوه ها را جفت آفریده است.» (رعد(13)/3)

چند جفت گرایی در میان حیوانات نیز وجود دارد اما جدایی آدمیان و حیوانات در این است که در انسان زوجیت، مایه ی سکون و آرامش یگدیگر و موجب مودّت و رحمت است.خانواده در نظام اسلامی تجلّی گاه مهربانی ها و محبّت ها است و این وقتی است که زن و شوهر بتوانند در غم و شادی هم شریک و یار و همخوار هم باشند.

آثار و پیآمدهای ترک ازدواج

همانطور که بیان گردید، ازدواج و زوجیت یک قانون علمی فراگیر است که قرآن مجید قرن ها پیش از آن سخن گفته و بشریت را به امر ازدواج توصیه و تأکید نموده است. بدون شک تخطّی و سرپیچی کردن از این قانون، به منزله ی مبارزه با طبیعت و نظام حاکم بر موجودات است که پیآمد ناگواری را بر فرد و جامعه تحمیل می نماید.

شخصی به نام عکاف می گوید: خدمت پیغمبر بزرگوار اسلام شرفیاب گردیدم و به من فرمود: عکاف زن داری؟ عرض کردم: نه، فرموده: کنیز داری؟ عرض کردم نه؟ فرمود: تو که سالم و توانگری! گفتم: آری بحمدالله، فرمود: در این صورت تو از برادارن شیطانی، یا باید از راهبان مسیحی باشی یا اگر مسلمانی مثل همه ی مسلمانان رفتار کنی. زن گرفتن از سنّت ماست، بدترین افراد شما عزب ها هستند، بدترین مردگان، اموات عزبند، وای برتو عکاف! زن بگیر که خطا کاری، عرض کردم: یا رسول الله پیش از آنکه از جای خود برخیزم مرا زن بده فرمود: کریمه دختر کلثوم حمیری را به تزویج تو در آوردم.(حسینی، 1383: ص7).

آنگونه که پیداست رهبر بزرگ بشر، ترک ازدواج را تخلّف از سنّت و رویه ی عملی پیامبر و قرار گرفتن در زمره ی مسیحیان و شیاطین و خطاکار معرّفی نموده و در ضمن وقتی که عکاف از پیشگاه حضرتش در خواست می نماید که به من زن بده، بی درنگ و بدون تشریفات، دختری را به ازدواج او در می آورد. و چه خوب می شد که مسلمانان در امر ازدواج و در کلیه ی امور، رفتار و گفتار پیامبر اعظم را سرمشق عملی خویش قرار می دادند. و با سخت گیری های بی مورد در راه تحقّق این سنت حسنه سنگ اندازی نمی کردند.

عوامل تحکیم خانواده

بنای اسلام در تشکیل خانواده بر ثبات و دوام است بدین سان عقد را به دو قسمت موقّت و دائمی تقسیم کرده است. برای تشکیل زندگی در همه ی عمر و تا پایان زندگی عقد دائم در نظر گرفته شده است. و با توجّه به شرایط و اوضاع خاص، عقد موقت به عنوان راه حل موقتی و مقطعی در نظر گرفته شده است.(مشایخی،1387: صص34ـ35)

نظام حقوقی و مدنی اسلام، رسم و رسومات، آداب و سنن را که در تشیید و تحکیم بنیان های خانواده اثرات نیک داشته باشند مورد تأیید قرار داده و برخی از آن ها را به عنوان  راهکارهای زندگی ارایه داده است که اگر بدان عمل شود، خانواده هرگز دچار تزلزل و شکست نخواهد شد. با توجه به ظرفیت این پژوهش به برخی از این راهکارها اشاره می-رود:

1-  خواستگاری

یکی از رسم و رسومات رایج در جوامع اسلامی مراسم خواستگاری است. امّا پیش از آن که مراسم خواستگاری (که معمولاً توسط بستگان داماد صورت می گیرد) صورت بگیرد بایسته است برای تحکیم و تداوم زندگی، زن و مرد باهم گفتگو و آشنایی هرچند اجمالی داشته باشند و از خصوصیات، اخلاق، روحیات، شغل، سن، تحصیلات، آینده ی مشترک و دیگر ویژگی های ظاهری به طور صادقانه به گفتگو بنشینند. زن و مرد می باید در این گفتگو صداقت را در پیش گرفته و از هرگونه فریب و نیرنگ و دروغ بپرهیزند. پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «لیس مِنّا مَن ماکَرَ مُسلِماً؛ از مانیست کسی که با مسلمانی مکر کند.

امیر مؤمنان(ع) در این مورد می فرماید: «ألمکرُ بِمنِ ائتمنک کُفرٌ» مکر به کسی که تو را امین خود قرار داده کفر است.» (انصاریان، 1376:ص192)

2-  زندگی بر اساس ایمان و باور عمیق به خداوند

اوّلین عامل در تشیید مبانی خانواده اعتقاد به خداوند است. انسان خداباور می داند که زندگی آمیخته با دردها، رنج ها، لذّت ها، شیرینی ها، تلخی ها و فراز و فرودها و نیش و نوش ها است. آدمیان به طور طبیعی با عیش و نوش سازگار و از درد و الم و نیش ها گریزانند.

پیامبر اعظم(ص) می فرماید: «مثلُ المُؤمِنِ مثلُ السُنبلة یُحرّکُها الرِیحُ فتقُومُ مرهً و تقعُ أُخری. و مثلُ الکافرِ مثلُ الأرزه لاتزالُ قائمهً حتی تنقَعر؛ انسان با ایمان در برابر طوفان حوادث مانند خوشه ای رسیده است که وقتی باد می وزد روی زمین خم می شود و چون باد ایستاد دوباره به پا می ایستد و با این روش خویشتن را با وقایع تطبیق می دهد و از شر حوادث مصون می ماند، ولی کافر تیره عقل مانند درخت صنوبر ندانسته و نابجا در برابر طوفان مقاومت می کند و سر انجام بر اثر فشار ریشه کن می شود.»( نهج الفصاحه، 1385، ص  967)

مراد از تدیّن هم در عمل است و هم در نظر، هم در رفتار و هم گفتار. پیامبر بزرگوار اسلام فرمودند: « ... أنکِح و علیک بِذاتِ الدینِ تربت یداک»( نهج الفصاحه، 1385، ص30 ) حضرت به مردی که برای مشوره در ازدواج در خدمت حضرت شرفیاب شده بود فرمودند: ... ازدواج کن و بر تو باد که سراغ همسر متدین بروی که سود خواهی برد.» (نهج الفصاحه، ص 967)

و نیز آن حضرت فرمودند: « من تزوّج إمرأة لایَتَزَوجها إلّا لِجَمالِها لم یرَ فِیها مایُحب، وَ مَن تَزَوّجَها لِمالِها  لایَتَزَوَّجُها إلّا وکّلَهُ اللهُ إِلیهِ، فَعَلیکُم بذاتِ الدین؛ هرکه با زنی به خاطر زیبایی اش ازدواج کند، دلخواه خود را در او نبیند و هر که با زنی به خاطر مال و ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به همان مال و ثروت وا گذارد؛ پس بر شما باد به (ازدواج با) زنان متدین.» (مجلسی،1353، بحارالانوار، 103، 235/ 19)

در روایت دیگری آمده است: با زنان به خاطر زیبایی شان ازدواج نکنید؛ زیرا چه بسا که زیبایی آن ها موجب تباهی و هلاکت شان شود. برای مال و ثروت نیز با آنان ازدواج نکنید؛ زیرا چه بسا که مال و ثروتشان آنان را به طغیان و سرکشی وا دارد. بلکه بر اساس دینداری با آنان ازدواج کنید.(ابن ماجه، 1379،سنن ابن ماجه ص 1859)

3-  احترام متقابل

زندگی زناشویی وقتی زیبا و شیرین می شود که زن و مرد همدیگر را در دل دوست بدارند، با شناخت عمیق از نیازها، خواسته ها و سلیقه ها همدیگر را درک کنند و شخصیت و کرامت همدیگر را در رفتار و گفتار در حضور و غیاب و در تمام عرصه ها و لحظه های زندگی پاس بدارند. لازم است این محبّت و دوستی در برخی از موارد ابراز گردد. در این میان بایسته است که مرد، زن را به آن نامی که دوست تر می دارد بخواند وقتی زن احساس کرد شخصیت او از سوی شوهرش گرامی داشته می شود موجب دلگرمی او در زندگی می گردد و در مقابل شخصیت مرد نیز مورد احترام متقابل قرار گرفته زندگی با استحکام بیشتری ادامه می یابد.

پیامبر بزرگوار(ص) اسلام فرمودند: «حَسِّنوُا اخلاقَکُم، ألطِقُوا جِیرانکُم، أکرِمُوا نِسائکُم تدخُلُوا الجَنة بِغیرِ حسابٍ؛ اخلاق نیکو داشته باشید، با همسایگان مهربان باشید، زنان تان را گرامی بدارید، تا وارد بهشت شوید.» (مقدسی امیری،1386: ص28)

قرآن کریم در تحکیم پیوند زناشویی «ایجاد مودت و رحمت» را یکی از نشانه های بزرگ الهی دانسته و می فرماید: «و جَعَلَ بَینکُم مودهً وَ رحمةً» (روم (30) /21)

اگر ما به سنّت و سیره ی أنبیاء الهی نگاهی بیاندازیم در می یابیم که یکی از ویژگی ها و خصوصیت های بارز انبیاء حبّ النّساء است. پیامبر فرمود: من از دنیا سه چیز را دوست می دارم: زن، عطر و نماز، نور چشم من در نماز است(مجلسی، 1353، ص 218).

4-  پرهیز از عیب جویی

انسان ها از نظر جسمی متفاوت از همدیگر آفریده شده اند. شاید فردی را نتوان یافت که از نظر وزن، قد، رنگ، سن و دیگر صفات و ویژگی های ظاهری کاملاً بی عیب و نقص باشد. و اصولاً تفاوت آدمیان، یکی از وسایل شناخت آنان است. تفاوت ظرفیت ها توانائی ها و خلاقیت ها است که آدمیان را در پیمودن راه کمال و سعادت تواناتر می نماید.

قرآن کریم طبق یک دستور اخلاقی خطاب به همه ی افراد جامعه می فرماید: «یا ایُّها الذِینَ آمنُوا لایَسخَر قومٌ مِن قومٍ عسی أن یکونُوا خیراً مِنهُم و لا نِساءٌ مِن نساءٍ عسی أن یکُنّ خیراً منهُنّ و لاتلمِزُوا انفُسکُم و لاتنابزُوا بالألقابِ بِئسَ الأِسمُ الفُسوقُ بعدَ الاِیمانِ و من لم یتُب فأولئِک هُمُ الظالمُون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید مباد که گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کند، شاید آن مسخره شدگان بهتر از آنان باشد و مباد که گروهی از زنان گروه دیگر را مسخره کند، شاید آن مسخره شدگان بهتر از آنان باشند و از آنان عیب جویی مکنید و یگدیگر را به القاب زشت مخوانید. بد است عنوان فسق پس از ایمان آوردن و کسانیکه توبه نمی کنند خود از ستم کاران-اند.»(حجرات(49)11)

امام صادق(ع) می فرماید: «أبعَدُ مایکُونُ العبدُ مِن اللهِ أن یکُون الرّجُلُ یُواخِی الّرجُلَ وَهُو یحفَظُ (علیه) زلالَتَه لیُعیر بِها یوماً ما؛ دورترین حالات انسان از خدا این است که انسان با کسی طرح دوستی و برادری بریزد وهدفش از این کار حفظ کردن لغزش های او باشد تا در روزی به وسیله آن لغزش آبروی او را ببرد.» (کلینی،1388: ج2، ص355)

از آنجا که مسخره کردن ناشی از بد بینی و خودپسندی وغرور است در خانواده که کانون گرم مهر و وفا صدق و صفا است منافات دارد. و با زندگی منافات دارد.

5-  پرهیز از بدگمانی و سوء ظن

در نگاه فقه و شریعت اصل اوّلیه خوش بینی به دیگران و حمل کار مؤمن بر صحّت و درستی است. و از سوی دیگر در اسلام خون، مال، جان، ناموس و آبروی دیگران از هرگونه آفتی مصون است. بدگمانی آفتی است که با این موضوع مسلّم فقهی و شرعی در ستیز و منافات است.

بدگمانی یک حالت روانی است کسی که همواره رفتار و گفتار دیگران را بر اساس غرض ورزی و دشمنی حمل می کند، نخستین اثر و ضررش به خود انسان باز گشت دارد. زیرا انسان بدبین، همواره در رنج و عذاب است. بدبینی الفت و محبّت را در هم کوبیده رابطه ی بد بین را با دیگران برهم می زند و از او انسان منزوی، گوشه گیر و ترسو ساخته و قدرت تفکّر و درک صحیح را از بین می برد.

رهبر عالی قدر اسلام فرمود: «من لم یَحسُن ظنُّه إِستَوحَشَ مِن کُلّ احدٍ؛ کسی که حسن ظن ندارد از هرکسی وحشت دارد» همچنین آن حضرت فرمودند: «مَن غَلَبَ عَلیهِ سُوءُ الظَنَِ لم یترُک بَینَهُ وَ بَینَ خَلِیلِه صُلحاً؛ بدگمانی به هرکسی غالب شود صلح و صفای که بین او و دوستان وی استوار است برهم می زند.» (مشایخی، 1387: صص25 ـ34)

رسول گرامی اسلام(ص) محبّت به زن را در ردیف نماز و بوی خوش قرار داده فرمودند:  «حُبِّبَ إلَیّ مِنَ الدُنیا ألنساءُ والطِیبُ و قُرهُ عینی فی الصلاهِ»( مجلسی، 1353بحار الانوار، ج103، ص 218)

6-  عقل

اصولاً یکی از معیارهای مشترک در انتخاب همسر، عقل و اندیشه است. اگر کسی عقل و خرد داشته باشد می توان بر او اعتماد کرد. و تدبیر امور منزل را به او واگذار کرد. امام صادق(ع)در این زمینه فرمودند: «إذا بلغَکُم عَن رَجُلٍ حُسنَ حالِهِ فَانظُرُوا فی حُسنِ عقلِه؛ هرگاه از کارها و حالات مردی نزد شما تعریف کردند، باید در خوبی عقلش دقت کنید.»(مامقانی، 1388: ص370)

مهریه

"مهر" واژه ی عربی است که مترادف آن در عربی صداق، نحله و فریضه می باشد و در فارسی به کابین تعبیر می گردد(مشایخی، 1378، ص70). در قرآن کریم واژه ی مهر به کار نرفته بلکه از لغات معادل آن استفاده می گردد. آیات زیر، مبنای فقهی مهر در قرآن را بیان می نماید: «وأتو النساءَ صَدُقاتِهِنّ نِحلهً؛ صداق های زنان را به عنوان بخشش پرداخت نمایید.»(نساء(4)/4) واژه های صداق و نحله از این آیه استفاده شده است.

صدقات جمع صدقه (به ضم دال و فتح قاف) یعنی صَِداق (به فتح و یا کسر صاد) است که جمع آن اصدقه و صُدُق است. مهر را از آن جهت صداق گویند که نشان صادقانه بودن علاقه ی مرد به زن است (مشایخی، 1378: ص70) یا به خاطر آنکه نشانه ی صدق ایمان است (مفردات راغب). «هُنّ» بیانگر این مطلب است که مهریه متعلق به خود زن است نه پدر و مادر  و یا کسانی که به او شیر و نان داده است.
نحله (به کسرنون) به معنای بدهی و دین و به معنای بخشش از روی طیب نفس و رضایت خاطر است. به کار گرفتن این واژه بدان جهت است که مهر جنبه ی اهدایی، پیشکشی، عطیه و هدیه را دارد. و اگر نحله به معنای بدهی گرفته شود معنی چنین می-شود که مهر جزء بدهی مردان است.

مهریه که در زمان پیش از اسلام هم مطرح بوده است و هر ازگاهی ازدواج یک زن را در قبال ازدواج زن دیگر به عنوان مهر قرار می دادند، اسلام مهریه را به صورت فطری و واقعی تأیید کرد و با تعبیر زیبای «صدقاتهنّ» آن را حق مسلّم زن دانسته است. مهریه در نگاه اسلام، (برخلاف دوران جاهلیت که به عنوان معامله و خرید و فروش مطرح بوده است) به عنوان پشتوانه ی اجتماعی زن و جبران خسارت و مخارج و مصارف آینده و به عنوان یک مانع در مسیر هوسبازی های مردان به حساب می آید زیرا با بیوه شدن زن بخصوص که قسمتی از عمر خود را در پای مردی سپری کرده، این زن است که بیش از مرد خسارت و زیان می بیند(مشایخی، 1378: ص71)

«و إِن طلّقتمُوهُنّ مِن قبلِ ان تمسُّوهُنّ وقد فرضتُم لهُّن فریضهً فنِصفُ مافرضتُم؛ ‌هرگاه زنان را قبل از همبستری طلاق دادید نیمی از مهر آنان را پرداخت کنید.» (بقره(2)/237) واژه ی فریضه از این آیه اتّخاذ گردیده است.

در باب مهر  حرف و حدیث های بسیاری است که می تواند  به تناسب اوضاع و شرایط کنونی مورد گفتمان محققان و دانش پژوهان قرار گرفته و از منظر فقهی و حقوقی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. پیداست که پرداختن به زوایا و ابعاد مباحث مهریه فرصت و مجال دیگری می طلبد که در این جستار نمی گنجد، لیک به برخی از مباحث مهم در باب مهریه اشاره می رود؛

مقدار و اندازه مهر

در اسلام هر چه ارزش و قیمت داشته باشد به عنوان مهریه قرار می گیرد چه عین باشد و یا منافع و حقوق مالی در قانون مدنی این گونه آمده است: «هرچیزی را که مالیت داشته و قابل تملّک نیز باشد می توان مهر قرار داد». در باب مهر به ویژه در روزگار ما یک نکته اساسی همواره مغفول و متروک مانده است و آن تأکید اسلام روی مهریه ی کم و سبک است. پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمودند: «أفضلُ نساءِ أمتی أصبحُهُنّ وجهاً و أقلُّهُنّ مهراً؛ برترین زنان أمتم زیبا ترین آنان و کم مهریه ترینشان هستند.» (مجلسی، ج100، ص236)

در جای دیگر از زیادی مهریه نهی شده است: «لا تُغالُوا بمُهورِ النساءِ فتکونُ عداوة؛ مهریه ها را زیاد نگیرید که مایه دشمنی است.» (مجلسی، ج103، ص347) همانگونه که فرموده است: «لا تُغالُوا بمُهورِ النساءِ فإِنما هِی سُقیا اللهِ سُبحانه؛ مهر ها را سنگین نگیرید، مهر و محبت را باید  خداوند مهربان فراهم آورد، پول و مال، عشق و محبت نمی آورد.» (خانواده در اسلام،1376)

در خصوص مقدار مهر در فقه امامیه دو نظر وجود دارد؛ برخی معتقدند که مهر نباید از پانصد درهم، معادل پنجاه دینار، تجاوز نماید، و چنانچه بیش از این مقرّر گردد به مقدار پانصد درهم بازگشت خواهد کرد. به این مقدار از مهر اصطلاحاً «مهر السّنة» اطلاق می-گردد زیرا پیامبر اعظم تمامی همسران خود را به همین مقدار کابین بست.(محقق داماد،1382: ص225) امّا مشهور فقیهان برآنند که مهریه از نظر کمی و زیادی محدودیت ندارد. صرفاً از نظر کمی باید چیزی باشد که مالیت داشته و قابل تملّک باشد. و در این مورد به این آیه استناد کرده اند: «وآتیتم احدیهنُّ قنطارا» (نساء(4)/20).

قنطار (به کسر قاف) به معنای مال عظیم است و در قاموس قنطار را معادل ده ها هزار دینار طلا دانسته است و در المنجد به وزنی که مقدار معیّنی ندارد معنی شده است که با گذشت زمان تغییر می نماید. فقیهان با استناد به این آیه ی مبارکه برای مهریه حد و مرزی قایل نشده است و «مهر المسمّی» که هنگام انعقاد عقد با رضایت طرفین صورت می گیرد از جهت سقف محدودیتی نداشته و زوجین می توانند به هر اندازه که مایل باشند توافق نمایند امّا باید توجّه داشت که پس از توافق بر مهریه، زوج ملزم به پرداخت خواهند بود.(محقق داماد، 1382: ص224) «زن می تواند تا مهر به او تسلیم نشده از وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند مشروط بر اینکه مهر او حال باشد و این امتناع مسقط حقّ نفقه نخواهد بود».(قانون مدنی، م1085)

بر اساس قانون مدنی، به مجرّد عقد، زن مالک مهر می شود و می تواند هر نوع تصرّفی که بخواهد در آن بنماید.(قانون مدنی، م 1082) لکن زوج ملزم نیست که تمام مهر را یکجا بپردازد «برای تأدیه تمام یا قسمتی از مهر می توان مدّت یا اقساطی قرار داد».(قانون مدنی، م1083)

بر اساس این دیدگاه، فقیهان روایات بیش از "مهر السنه" و روایاتی که در ذیل می آیند بر کراهت تفسیر کرده اند.

رسول خداوند خطاب به زنی به نام "حولا" چنین فرمود: «یا حولا! و الذی بعثنی بالحقِّ نبیاً و رسولاً، ما مِن إِمرهٍ ثقُلت علی زوجِها المهر إلّا أثقل اللهُ علیها سلاسل من نار؛ ای حولا! به آن خدایی که مرا به حق به پیامبری و رسالت مبعوث کرد، زنی نیست که مهر سنگینی برعهده شوهرش بگذارد، مگر این که خداوند زنجیرهای آتش برگردن او گذارد!!» (انصاریان،1376: ص147)

مهرهای سنگین موجب فرار جوانان از ازدواج و فرو افتادن آنان در دام گناه و معصیت می گردد، کسانی که با مهر های سنگین در انحراف جوانان سهیم اند مستحق عذاب جهنّم و یکی از اسباب عداوت و  دشمنی است.(باقری، 1385: ص 277)

انواع مهریه

مهریه انواعی دارد که در کـتاب های فقهی و حقوقی به خوبی بیان شده است و در این جـا به اخـتصار بـیان می گردد:

1.    مهر التفویض: مقدار مهریه ای است که یکی از عروس و داماد به واسطه واگذاردن به دیگری تعیین می کند.

2.    مهر المسمّی: مقدارمهریه ای است که مورد توافق و رضایت عروس و داماد قرار می گیرد و در متن عقد ذکر می گردد. مهریه اندازه ی معینی ندارد و منوط به رضایت طرفین است البته نباید آنقدر کم باشد که مالیت نداشته باشد، و مستحب است از مهر السّنّه که پانصد درهم است بیشتر نباشد.

3.     مهر المثل: مقدار مهریه ای است که برای زنان مثل هم، یعنی هم شأن معمول و مرسوم است، بنا براین احوط آن است که ملاحظه ی حال زن و صفات او از نظر سن، بکارت، نجابت، عفّت، عقل، ادب، شرف، جمال، کمال، بشود؛ بلکه هرچه عرفاً و به طور عادّی در بالا بردن مهریه و نقصان آن مؤثر است ملاحظه شود چنانچه خویشان و فامیل و شهر آن زن نیز می تواند مد نظر باشد.(احکام خانواده1، ص198)

نفقه

در مورد نفقه سئوالاتی است از قبیل این که نفقه چیست  و مقدار آن چه اندازه است؟ و محدوده ی تبعیت زن از شوهر تا کجاست؟  برای پاسخ به پرسش های از این قبیل، دیدگاه یکی از فقیهان معاصر را بازگو نموده و از منظر حقوق مدنی مسأله را پی می-گیریم. هرچند بحث و بررسی مربوط به نفقه، زمان و مجال دیگری می طلبد که از توان این جستار بیرون است.

از نظرگاه قانون مدنی ماده 1107،  نفقه عبارت است از: مسکن، البسه، غذا و اثاث البیت که به طور متعارف با وضعیت زن متناسب باشد و خادم، در صورت عادت زن به خادم یا احتیاج او به واسطه مرض یا نقصان اعضاء. مسکن و غذا در قانون، به عنوان نمونه و مثال است و جنبه انحصاری ندارد. ملاک تأمین همه نیازهای زن و فرزندان است. بنا بر این نفقه عبارت است از نیازمندی های روز مره از قبیل: نان، برنج، گوشت، قند، چای، میوه فصلی، لباس، مسکن، فرش و سایر لوازم و ضروریات زندگی و مقدار آن منوط به حال و شأن و شخصیت و موقعیت طرف می باشد و باید مناسب حال و شأن و زمان و مکان واجب النفقه باشد و از حد کفاف او کمتر نباشد. (فاضل لنکرانی، جامع المسایل، ج2، ص 402، سئوال 1064)

نفقه زن دائم

نفقه زن دائم که بر شوهر واجب است و باید تهیه و بپردازد عبارتند از: غذا، لباس، منزل، لوازم زندگی از قبیل: پرده، فرش زیر انداز و روانداز، وسایل شستشو و نظافت و امثال این-ها. همه ی این امور باید در حد شأن و حال و موقعیت زن باشد و کمتر از مقدار متعارف نباشد، همچنین مخارج معالجه و دارو و اجرت پزشک در بیماری های عادّی که اغلب به آن مبتلا می شوند، جزء نفقه است که باید شوهر تأمین و بپردازد و تمام این ها برشوهر واجب و دین است، چه مال و توانایی داشته باشد یا نداشته باشد، چه زن از خودش مالی داشته باشد یا نداشته باشد، چه ابتدای زندگی آن ها باشد یا دوران سالمندی آن ها باشد. و چنانچه شوهر مال نداشته باشد واجب است به کار و کسب مناسب شأن خود بپردازد و آن ها را تهیّه کند و حتّی در صورت لزوم و تمکّن باید قرض کند و نفقه ی همسرش را تأمین کند و چنانچه به هر علّت نفقه او را نداد و فوت کرد،  نفقات پرداخت نشده دین است که باید از اصل مالش به زنش بپردازند. بلکه اگر زن پیش از شوهرش فوت کند، ورثه ی او حق دارند نفقات پرداخت نشده او را از شوهرش مطالبه و اخذ کند. (وحیدی، 1385، ص 270)

در کتاب های فقهی و قوانین مدنی و جزا (ماده 642) حق نفقه (نه مهریه) منوط به اطاعت زن از شوهر است. پیرامون محدوده ی اطاعت زن از شوهر سئوالاتی مطرح است که به برخی اشاره می شود:

با توجه به محدوده ی اطاعت زن از شوهر، سئوالاتی زیر قابل طرح است:

1)    آیا زوجه بدون رضایت زوج حق خروج از منزل را دارد؟

2)    در صورت ترک منزل، با وجود عدم رضایت زوج و تقاضای مکرر بازگشت و عدم تمکین مشارٌالیها، آیا شرایط ناشزه بروی محقّق می گردد؟

3)    در شرایط فوق، آیا زوجه استحقاق دریافت نفقه را دارد؟

بررسی فقهی و حقوقی این گونه سئوالات مجال دیگری می خواهد لکن به برخی از جواب های که از سوی برخی از فقیهان معاصر ارائه شده است بسنده می کنیم:

1)    بنا بر احتیاط و اجب باید اجازه بگیرد؛ مگر برای کارهای و اجب شرعی یا ضروری زندگی.

2)    چنین زنی ناشزه است.

3)    قدر مسلّم از نشوز و عدم تمکین که موجب سلب حق نفقه می شود عدم تمکین در برابر تمتعات جنسی است. بنا براین نفقه در فرض بالا، یعنی خروج از منزل، ساقط نمی شود.(بنابر احتیاط واجب) ( استفتائات آیت الله مکارم شیرازی، ج2، ص334)

طلاق منفورترین حلال

گفتار مان را با سخنی دُرربار پیامبر رحمت آغاز می کنیم که فرمود: « مامن شیء أحبُّ إلی اللهِ مِن بیتٍ یُعمرُ بِالنکاحِ ومامِن شیءٍ أبغضُ إُلی اللهِ مِن بیتٍ یُخربُ فی الاسلامِ بِالفرقه، یعنی الطلاق؛ هیچ چیز در پیشگاه خدا محبوب تر ا زخانه ای که به ازدواج، آباد شده باشد نیست و هیچ چیز، در پیشگاه خدا منفورتر از خانه ای که در اسلام، به جدایی (طلاق) ویران گردد، نیست.» ( حرعاملی، 1386ج16، ص266) و با سخنی از الگوی صداقت، صادق آل محمد بیاراییم که فرمود: «إنّ اللهَ یُحِبُّ البیتَ الّذِی فیه العرسُ، و یبغُضُ بیتَ الذی فیه الطلاقُ، وما مِن شئٍ أبغضُ إِلی اللهِ مِن الطلاقِ؛ خداوند خانه ای را که در آن مراسم عروسی باشد، دوست می دارد و هیچ چیزی در پیشگاه خداوند، منفور تر از طلاق نیست.»

طلاق یعنی انحلال نکاح و قطع رابطه با همسری دائمی است. در اسلام علیرغم تلاش ها و سفارش های که پیشوایان دین، اولیاء امور، مصلحان و خیر خواهان جامعه در مورد پیشگیری از وقوع طلاق دارند، متأسفانه بازهم آمار طلاق بر اثر نادانی ها، خودخواهی ها و هوسبازیها سیر صعودی اش را می پیماید.
جمعی از اصحاب از ابی جمیله از سعدبن طریف از امام باقر(ع) از پیامبر اعظم نقل کرده اند: حضرت پیامبر به مردی رسید واز او پرسید با همسرت چه کردی؟ گفت او را طلاق دادم. فرمود: آیا کاربدی از او دیدی؟ گفت نه از او بدی ندیدم. مدّتی گذشت تا این که مرد ازدواج کرد. روزی پیامبر از او پرسید: زن دیگری گـرفته ای؟ عرض کرد آری. پس از مدتی بازهم پیامبر از او سئوال فرمود: با این زن چه کردی؟ گفت: طلاقش دادم. فرمود کار بدی از او دیدی؟ عرض کرد کار بدی از او ندیدم. در نوبت سوم از آن مرد سئوال کرد باز زن گرفتی؟ گفت بلی یا رسول الله و آن را هم طلاق دادم. رسول اکرم فرمود: خداوند دشمن می دارد و لــعنت می کند مردی را که دلش می خواهد مرتب زن عوض کند و زنی را که می خواهد مرتب شوهر کند.(مشایخی،1387: ص192)

در مورد تشریع طلاق در اسلام امّا واگر های بسیاری است که اگر طلاق منفور است  و عرش خدا را می لرزاند و اگر اسلام به پیمان زناشویی معتقد است، پس چرا در اسلام همانند مسیحیت منع نشده است تا زنان بی شوهر و کودکان بی سر پرست در جامعه نباشد و تبعات اجتماعی را در پی نداشته باشد.
پاسخ به این پرسش ها زمان دیگر و مجال بیشتری می خواهد که از عهده ی این مقال بیرون است. بطور اجمال می توان گفت که در زندگی پر فراز و فرود آدمیان هر ازگاهی پیش می آید که زندگی مسالمت آمیز، همکاری و همدلی جای خودش را به نفرت و انزجار می دهد به گونه ای که نه خود زوجین و نه خویشاوندان از اصلاح ذات البین و سازش عاجز، و زندگی خانوادگی غیر ممکن و ادامه ی زندگی جز استمرار ظلم و تضییع حقوق عایدی نداشته باشد، در چنین شرایطی یا زوجین در تمام عمر باید در درون خانه باهم به ستیزه و دشمنی بسر برند  و هر روز دعوا و نزاع خانمان برانداز و خانمان سوز داشته باشند؛ و یا برای نجات و رهایی طرف مظلوم، "جدای" به عنوان آخرین راه حل در بُن بست های زندگی امر مجاز باشد. به نظر می رسد که راه حلّ که اسلام در این زمینه ارایه داده است آن هم پس از طی مراحل سازش، مطابق با واقعیت های اجتماعی و عینی جامعه است. که نادیده گرفتن این واقعیت های اجتماعی پیآمدهای ناگواری را بر جامعه تحمیل خواهد کرد. و این نشان عظمت اسلام و جامعیت قانون مطابق با اوضاع و احوال اجتماعی حاکم در جوامع بشری بویژه روزگاران معاصر است. امّا آن چه که بسیار مهم و ضروری است آداب ازدواج و نحوه ی معاشرت و اخلاق خانوادگی و پیمودن راه و رسم تحکیم و تشیید بنیان های خانواده است که متأسفانه به آن کمتر پرداخته می شود.( بهشتی، 1385،ص375)

طلاق و متلاشی شدن خانواده

طلاق به هرعلّت و دلیلی که باشد خانواده ای را از هم دور و پراکنده می کند. جدای و طلاق شاید در آغاز موجب آرامش و راحتی و رهایی از نزاع ها و دشمنی ها و ستیزه ها باشد و یکی یا هردو احساس خوشایندی از این موضوع داشته باشند، امّا حقیقت این است که این دل خوش کردن ها چند صباحی به طول نخواهد انجامید فراق فرزندان و زندگی دلنوازی که مفت و رایگان از دست رفته است، پشیمانی و لعن و نفرین را بر کسانی که باعث گسستن زندگی شان شدند، به دنبال خواهد داشت. و خود را سربار و مزاحم خانه و خانواده خواهد یافت.

طلاق و بی پناهی فرزندان

طلاق دو چهره دارد که یک طرف آن مربوط به زن و شوهر و طرف دیگر آن با فرزندان پیوند مستقیم دارد. که با جدایی پدر و مادر زندگی شان به مخاطره افتاده و سرنوشت شوم و آینده ی دردناکی را به دنبال دارد، که از مهر و صفای گرم خانواده محروم و تعلیم و تربیت که حق طبیعی و اوّلی فرزندان است به بازی گرفته شده است. زیرا با فروریختن والدین که ستون عمارت خانواده به شمار می آیند، استوار و استحکام خانواده از هم گسسته و به تبع آن تمام شاخه ها و بناها از هم فروخواهد ریخت.

محقّقان بر این عقیده اند که سلامتی جسمی و روانی کودکان با رفتار والدین رابطه-ی ناگسستنی است. و از سوی دیگر، جرم شناسان معتقدند فرزند و فرزندانی که در دوران خرد سالی با محرومیت و ناکامی، بویژه در بعد عاطفی دمساز بوده اند در بزرگسالی مجرم و یا زمینه ی روی آوری آنان به جرم و جنایت و کجروی بسیار زیاد است و این یک حقیقت انکار ناپذیر است. برخلاف کودکانی که از مهر و عطوفت پدر و مادر برخوردارند که زمینه رشد و هم سویی با جامعه در آنان فراوان است.

روان شناسان در ریشه یابی و نگرانی های انسان به این نتیجه دست یازیده اند که ریشه ی تمام اضطراب ها در بزرگسالی به دوران کودکی مربوط است و تمام علائم برجسته غیر اخلاقی نیز ریشه در زمان کودکی دارد. خانواده های کینه توز و پرنزاع در حقیقت کاروان های مجرمان و منحرفان را به سوی جامعه گسیل می دهند. کودکانی که در محیط این چنینی بزرگ می شوند در واقع در سنین بالاتر صداقت را باور نخواهند کرد.(قرشی،1382، ص100)  بدین سان باید توجّه داشت که به بهای اندک سرنوشت کودکان را به بازی نگرفته و آینده ی آنان را در مذبح لجبازی ها و هوسبازی ها قربانی نکنند.(طاهری،1384: صص133ـ136)

راهکارهای پیشگیری از طلاق

در آموزه های دینی اسلام، شرایطی وجود دارد که موجب تأخیر طلاق می گردد، و در بسیاری از موارد این تعطیل و تأخیر ها به انصراف از طلاق منجر می گردد.

1-  در قرآن کریم آن جا که آفت نفرت و دشمنی از درون، خانواده ها را تهدید می کند، دخالت خویشاوندان را که از همه آگاه تر و با خبر تر نسبت به امور زوجین اند، به عنوان داوران و مصلحان و دادگاه خانوادگی و یا شورای حل اختلاف مورد پزیرش قرار داده است. قرآن کریم با صراحت در این مورد می فرماید: «وإِن خِفتُم شِقاق بینهُما فابعثُوا حکماً مِن أهلِه و حکماً مِن أهلِها إِن یریدا إِصلاحاً یُوفق اللهُ بینهُما إِنّ الله کان علیماً خبیراً؛ و اگر جدای و شقاق بین آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور، از خانواده شوهر، و یک داور هم از خانواده زن انتخاب کنید( تا به کار آنان رسیده گی کنند) اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنان کمک می کند، زیرا خداوند دانا و آگاه است.» (نساء(4)35)

2-  یکی از شرایط صحّت طلاق این است که طلاق در حضور شاهدین عدلین جاری شود.

در آموزه های دینی ما علی رغم این که عقد از مسائل بسیار مهم و یکی از مهم ترین عقدهای سرنوشت ساز در زندگی انسان به حساب می آید، حضور دو شاهد عادل لازم نیست. بر خلاف طلاق که به اجماع فقیهان حضور دو شاهد عادل شرط صحّت عقد نکاح است. اسلام خواسته است تا در هرجا و هرزمانی طلاق صورت نگیرد، شاید یکی از حکمت های این شرط و شروط ها این است که تا جایی که ممکن است طلاق صورت نگیرد و تا حضور دو نفر شاهد عادل طلاق به تأخیر افتد، مسلّم است افرادی که دارای ملکه ی عدالت هستند با حضور و نصیحت ها و پند و اندرزهای شان در بسیاری از موارد طلاق دهنده را از این  کار حلال امّا سخت منفور برای مدّتی یا برای همیشه باز می دارند و این خود یکی از اسباب تأخیر طلاق خواهد شد.

لطافت های زندگی

در زندگی زن و شوهر برخی از ظرافت ها و لطافت ها، علاقه ها و نیازهای وجود دارند که نیاز به فهم و احساس دارد:

زن نیاز به «وفاداری» و مرد نیاز به «تحسین» دارد. وقتی زن احساس کند مهم-ترین فرد در زندگی همسرش می باشد، به راحتی او را تحسین می کند. برای تحسین مرد، باید او را با نگاهی سرشار از شگفتی و لذّت و خوشحالی نگریست. زمانی که مرد مورد تحسین واقع می شود با اطمنان خاصّی به احترام زنش می پردازد. زن نیاز مند «تأیید» و مرد نیازمند «مورد پسند واقع شدن» می باشد. زن نیاز به «اطمینان خاطر» و مرد نیاز به «تشویق» دارد. زن با اظهاراتی که بیانگر اعتماد او به همسرش می باشد او را مورد تشویق قرار داده و به او شـــــور و امید می بخشد. از سوی دیگر مرد وقتی که مورد تشویق قرار گرفت اطمنان عاشقانه ای را که زن بدان نیاز دارد واپس می دهد. زندگی دارای دوچهره است که از یک سو با ابراز احساسات زن نسبت به مرد، معنی می یابد و از سوی دیگر، با ابراز عشق و محبّت مرد نسبت به زن، گرمی و صفا می یابد.(محمد زاده، 1384،ص129)

نتیجه

اهمیت تشکیل نهاد خانواده و بر قراری روابط سالم میان زن و مرد، والدین و واولاد و نقش آن در به سامان رساندن امور جامعه بر کسی پوشیده نیست از این رو بر اهمیت ازدواج تـأکید و از ترک آن به شدت نهی و از تحکیم و تشیید روابط خانوادگی حمایت گردیده است.مهریه که پیش از اسلام هم مطرح بوده است در اسلام به عنوان حق مسلم زن و به عنوان پشتوانه اجتماعی زن و به مثابه یک عامل بازدارنده در جهت هوسبازیهای مردان، در اسلام مورد تأیید قرار گرفته و از پرداخت نفقه برای زن دائمی به عنوان یک امر مسلم فقهی و حقوقی دفاع شده است.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**