دین و مذهب

نقش دین در پیش گیری از آسیب های اجتماعی

**نوشته شده توسط محمدنبی امینی/فوق لیسانس علوم قرآن و تفسیر/سخن صبا/شماره 8و9/1391**. **ارسال شده در** دین و مذهب

چکیده

امروزه مسئله جرم و گناه، انحراف و کجروی، یک پدیده ناهنجار و غیرارزشی تلقی میگردد که خود زاییده علل و عوامل گوناگون است و در مباحث اجتماعی تحت عنوان آسیبهای اجتماعی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. در این نوشتار بانگاهی به مباحث جامعه شناختی با رویکرد دینی به زمینه های شکل گیری جرایم و انحرافات اجتماعی و به راههای پیشگیری آن، از منظر معارف دینی پرداخته شده است. مهمترین راهکار از منظر دین، تقوا خویشتن داری و مراقبت های گوناگون فردی و اجتماعی و عمل به دستورات فردی و اجتماعی دین است.

واژگان کلیدی: کجروی، جرم، گناه، بزهکار، انحراف، آسیبهای اجتماعی، پیشگیری، نقش دین.

مقدمه

انسان یک موجود اجتماعی است. اجتماعی زیستن، نیازمند یک سری فاکتورهایست که وجود آن لازمه زندگی جمعی میباشد. رعایت اصول و قوانین زندگی جمعی و پذیرفتن هنجارها و ارزشها و سنتهای اجتماعی از ضرورتهای زندگی در یک جامعه محسوب میگردد. بدین جهت، شناخت پدیدههای اجتماعی در جهت زیستن اجتماعی امری ضروری تلقی میگردد.

پرداختن به بحث و بررسی مسایل اجتماعی و طرح بررسی جرایم و انحرافات اجتماعی، هنگامیکه به وقوع، تشدید و گسترش روز افزون آن دامن زده شود، خصوصا در کشوری مانند افغانستان که یک کشور جنگ زده، فقیر، آسیبپذیر و دچار انواع بحرانهای اقتصادی و اجتماعی است، ضرورت طرح آن دوچندان میگردد.

تداوم بحران سی ساله کشور بر همه عرصههای زندگی جمعی و افکار جامعه اثر منفی و تخریب کننده بر جای نهاده است. بحرانی که هرحادثه و فاجعهای با توجیههای نا موجه وقوع یافته است. تاثیر بحران دوامدار در افغانستان نه تنها زیر ساختهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور را نابود ساخته است، بلکه زیر بناهای اعتقادی و سنتهای جامعه را نیز آسیب رسانده است.

افزایش آسیبها و انحرافات مختلف و گوناگون اجتماعی مانند اعتیاد به انواع مواد مخدر، مسکرات، افزایش طلاق در میان خوانوادهها به خصوص مهاجرین در کشورهای دیگر، خشونت علیه زنان، افزایش انحرافات جنسی، واقعیتهای تلخ و ناگواری است که امروزه شاهد آن هستیم. تجاوز گروهی به یک دختر نوجوان در ولایت غزنی، (خبرگزاری بخدی 14/10/ 1391)  تجاوز مدیر جنایی یکی از ولسوالیهای ولایت بغلان به یک دختر جوان، (روزنامه افغانستان، 25/ 10/ 1391) تجاوز جنسی به یک طفل در مزار شریف و ولایت هرات (روزنامه سروش ملت 22/8/1391)، بخشی از گزارشهای تکان دهندهای هستند که در رسانهها راه یافته و نشر شدهاند. گزارشهای یاد شده نشانه عمق و گسترش بحران و فاجعه اجتماعی را در کشور نشان میدهد. فاجعه بارتر اینکه این جنایات هم چنان رو به افزایش بوده و تقریبا قباحت و زشتی خود را نیز از دست داده و رفته رفته به یک امر عادی تبدیل می گردد.

متأسفانه نهادهای حکومتی اعم از دولت، پارلمان، قضا و مراکز تحقیقاتی نسبت وقوع اینگونه فجایع بیتفاوت بوده و در بررسی و شناسایی عوامل و زمینههای این گونه آسیبهای اجتماعی و پیشگیری آن، احساس مسؤلیت جدی و قاطع نمینماید. اگر تحقیقاتی هم صورت گرفته باشد به نتایج و دست آوردهای وقعی نمیدهند. فساد ادارات دولتی و حاکمان نیز در تشدید اینگونه آسیبهای اجتماعی نقش مؤثر دارد.

در این نوشتار تلاش میگردد که برخی از عوامل عمده و زمینههای شکل گیری جرایم و انحرافات اجتماعی به طور کلی مورد بررسی قرار گیرد و به برخی راههای پیشگیری و درمان این بیماریهای روانی و اجتماعی از منظر دین اشاره گردد.

مفهوم شناسی جرم، گناه و انحراف

بحث جرم و انحراف و بزهکاری با علوم مختلف علوم انسانی؛ جامعه شناسی، روان شناسی، حقوق و فقه ارتباط دارد. هریک از این علوم بر اساس مبانی، روش و رویکرد خاص خود، این واژه را معنا و تعریف نموده است.

جرم در لغت عرب به معنای گناه و تعدی دانسته شده؛ یعنی کاری که انجام آن موجب پرداخت جریمه میگردد. (بستانى/مهيار،1375: 1،ذیل واژه جرم). در فرهنگ فارسی، واژه های جرم، گناه، معصیت، تقصیر و نا فرمانی به یک معنا دانسته شده است. (دهخدا، 1335: 1، 427) در قرآن کریم نیز واژه گان مختلفی پیرامون گناه بکار رفته است نظیر: اثم، ذنب، عصیان، جرم، حرام، سیئه، کبیره، فسق، فساد، فجور، شّر، منکر، خَبُثَ، فاحشه. (راغب اصفهانی) هرکدام از این واژهها متناسب با نوع کاربردش معنا میدهد.  به طور کلی به تخلف از قانون الهی گناه گفته میشود (نساء/14) و به تخلف از قوانین اجتماعی، جرم اطلاق میشود.

پدیدهای جرم و گنا و انحراف و کج روی، در علوم مختلف مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. در علم اخلاق بحث گناه و جرم تحت عنوان رذیلتهای اخلاقی مطرح میشود. (فتحعلی خانی، 1379: 1، 16-17)

در مباحث فقهی؛ جرم، جنبه کیفر و مجازات دنیوی دارد؛ اما گناه دارای کیفر اخروی است. براین اساس، گناه عبارت است از ترک واجبات و انجام محرمات که برخی گناهان، کفاره دارد و برخی دیگر کفاره ندارد. اما جرایم به اعتبار مجازات به چهار نوع تقسیم میگردد: حدود، تعزیرات، قصاص و دیات. بنابراين مباحث فقه جزايى برپايه مجازات‏ها تدوين شده، در حالى كه مباحث حقوق جزا براساس تقسيم‏بندى جرايم تدوين شده است.

از نظر فقهی، مجرم کسی است که به حق خدا یا حق بشر، یا حق خدا و بشر، تعدی و تجاوز کند. بنابراین اساس و پایه حق از منظر قرآن، روایات معصومین (ع) به دو حق خالق و خلق بر میگردد و هیچ کس نمیتواند خویشتن را از مکلفیت رعایت حق الهی مبرا سازد. اما با گذشت صاحب حق نسبت به مکلف، چه در امور مدنی و چه در امور کیفری، حق او ساقط میگردد. (بروجردی، 1386: 31، 8 و 9)

 در علم جامعه شناسی، واژههای جرم (Crime)، بزهکاری (Delinquency)، کجروی یا انحراف (Devianee) در مورد آسیبها و انحرافات اجتماعی به کار رفته است. جُرم؛ به هر فعل یا ترک فعلی گفته میشود که نظم، صلح و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد. بزهکاری؛ رفتاری است که به طور کلی ضد اجتماعی تلقی می شود. (Mitchell” 1989” 14 و معاونت پژوهش،1386: 2،77)

جامعه شناسان در بررسی نا هنجاریها، فقط ناهنجاریهای خلاف قانون را در نظر نمیگیرند، بلکه معنای وسیعتر را در نظر گرفته و هر رفتاری که به نحوی هنجارهای اجتماعی مهم جامعه را نادیده گیرد، اعم از این که برخلاف قانون باشد یا نباشد، مورد بررسی قرار میدهند. به این نوع هنجارشکنی «کج روی یا انحراف»  گفته میشود. (مهدوی و صدفی، ش17، ص9)

آسیبهای اجتماعی، معلول و پیامد انحرافات و کج روی ها هستند؛ از این رو هر آسیب اجتماعی لزوما پیامد یک یا چند انحراف است، اما هرنوع انحرافی لزوما منتهی به آسیب اجتماعی نمیشود. (سردستانی،1383: 16) از آن جا که بحث این نوشتار پیرامون آسیبهای اجتماعی با رویکرد دینی است، از پرداختن به مباحث فقهی و حقوقی صرف نظر خواهد شد.

زمینههای شکلگیری جرایم و انحرافات

عوامل متعددی وجود دارد که بر شخصیت بزهکار و منحرف تأثیر میگذارد. این عوامل را میتوان به عوامل درونی و بیرونی تقسیم نمود. در میان عوامل درونی، عوامل روانی و ژینتیکی نقش موثر در شکل گیری شخصیت بزهکار و مجرم دارد. اما عوامل بیرونی دامنه بحث و بررسی بسیار گسترده و فراوان دارد. به طور کلی در این نوشتار به عامل فقر و عامل محیط به نحو عام اشاره میگردد.

1. وراثت:

ژن، خصوصیات جسمی و روحی پدر و مادر را به فرزندان منتقل میکند. فرزند یک دزد، آدم کش، کمتر از یک پسر دیوانه، قابلیت اداره و تربیت صحیح را دارد.  افرادی که عیوب رفتارشان، منشا ارثی دارد، در تمام طبقات اجتماع وجود دارند و آنان را در بین اغنیا، فقرا و روشنفکران، کارگران و دهقانان میتوان یافت. (راه و رسم زندگی، 156) در متون دینی نیز به تأثیر وراثت در شکل گیری شخصیت افراد اشاره شده است:

پیامبر اسلام (ص): «السّعيد من سعد في بطن أمّه و الشّقيّ‏ من شقي في بطن أمّه؛ خوشبخت كسى است كه در شكم مادرش خوشبخت شده و بدبخت كسى است كه در شكم مادرش بدبخت شده است». (پاینده، 1382: 530)

در کلام دیگر: «أنظر في أيّ نصاب تضع ولدك فإنّ‏ العرق‏ دساس‏؛ بنگر فرزند خود را در كجا قرار ميدهى كه خون تأثير خود را باقى ميگذارد». (همان،266)

حضرت علی (ع): «حسن الاخلاق برهان كرم‏ الاعراق‏؛ نيكوئى خويها دليل گرامى بودن ريشه هاست». (آقاجمال خوانساری، 1366: 3، 393)

2. محیط:

محیط مجموعه ای از عوامل بیرونی است که انسان را احاطه نموده و بر زندگی انسان تأثیر تربیتی میگذارد. محیط هر شخصی عبارت است از مجموع عوامل، اشیا و حوادث و اتفاقاتی که در اطراف و اکناف او واقع میشود. نظیر: محیط خانوادهگی، محیط آموزشی، محیط کار...،.

از جمله عواملی که سوقیابی فرد به کجروی را در مراحل نوجوانی و جوانی تسهیل میکند، ذخیره سازی تجارب تلخ و ناخوش آیند دوران اولیة زندگی است. گذر عمر به مثابه جریانی بهم پیوسته، مراحل و مقاطعی دارد که مراحل قبل در شکل گیری و جهت گیری مراحل متأخر نقش تعیین کننده دارد.

براساس نتایج مطالعات برخی روان شناسان، میل به ارتکاب رفتارهای انحرافی در سنین بزرگ سالی، نشأت گرفته از رسوبات و ته نشست های برجای مانده در ضمیر ناخودآگاه فرد در سنین خردسالی و کودکی است. عقده های روحی و روانی معمولا ریشه در ناکامی ها، حقارت ها و لطمه های شدید روانی در دوران کودکی و ضمیرناخودآگاه انسان دارد. در این میان خانواده نقش مهمی دارد که با تربیت صحیح و جلوگیری از ایجاد حقد و کینه و ناکامی از فرافکنی روحیات انتقام جویانه و انحرافی در بزرگ سالی، پیشگیری نماید. (شرف الدین، فصلنامه کتاب زنان، 25، 14)

خانواده به عنوان سلول تشکیل دهندة پیکرة جامعه، نقش اساسی در سلامت جامعه و پیش گیری و درمان انواع انحرافات و کج روی ها دارد. خانوادة متزلزل و متلاشی به مثابه یک سلول سرطانی است که نقش تولیدی و کنترلی خویش را به خوبی ایفا نمیکند و باعث به وجود  آمدن غدههای سرطانی میگردد که سرانجام تمام پیکرة بدن را آلوده و متلاشی خواهد کرد. (همان، 60)

خلق و خوی نیک پدر و مادر، رأفت و مهربانی خانوادگی، نبود انحرافات اخلاقی در پدر و مادر، فراهم بودن زمینه تربیت صحیح، نمونه ای از فراهم بودن محیط سالم است. بی مهری والدین نسبت به فرزند نقش مهمی بر بزهکاری فرزندان خردسال و بزرگ سالان دارد. مبتلا بودن پدر و مادر به مسکرات و شراب و انواع مواد مخدر...، چگونگی برقراری ارتباط جنسی بدون رعایت جوانب سوء آن،  در تربیت ناسالم افراد نقش مهم دارد.

3. فقر و بیکاری:

فقر و بیکاری، نداشتن شغل مناسب و کمبودهای فرهنگی در رفتار فرد اثر مهم دارد و نقش عمده در وقوع جرم، جنایت، قانون شکنی و ناهنجاری ها دارد، فقر انسان را به زبونی، تباهی، گناه و جنایت میکشاند، ایمان و عاطفه را میگیرد. و در نتیجه او را با جامعه ناسازگار ساخته و به سوی بزه کاری سوق میدهد. بنابراین عامل اقتصادی فقر، بیکاری، اشتغال نامناسب و پایین بودن میزان درآمدها، از عمدهترین عوامل موثر در گرایش به کجروی و بروز جرم میتواند باشد.

امروزه این نظر در میان جامعه شناسان وجود دارد که افزایش آسیبهای اجتماعی، معلول تحولات عمیق در زیر ساختهای اجتماعی و اقتصادی و مانند آنها است. دگرگونیهایی که پس از انقلابها و جنگها و بحرانهای اقتصادی و مانند آنها پدید میآیند، فقر و بحرانهای ارزشی و به طور کلی برهم خوردن تعادل نظامهای اجتماعی و اقتصادی را در پی خواهند داشت. همین امر موجب تشدید هنجارهای اجتماعی و بالارفتن میزان جرایم میگردد.

در مورد رابطه جرم و بزه کاری با شرایط اجتماعی، میان جامعه شناسان اختلاف نظر وجود دارد.

برخی معتقدند که بزهکاری بیشتر ریشه و منشأ اقتصادی دارد و از سازمانهای اجتماعی ناشی میشود. از آن جا که ثروت در جامعه از بالاترین مراتب در نظام ارزشهای اجتماعی برخوردار است و امکان دستیابی به آن از طریق عادی برای همه موثر نیست. گروهی از مردم برای رسیدن به آن، راههای نامشروع را اختیار میکنند و همین امر موجب کجروی و انحراف چنین افراد میگردد. (راب وایت و فیونا هینز،1386: 138 و معاونت پژوهش، 1386: 2، 73) این نظر در مورد کسانی که با فقر روبرویند و قربانی تبعیضاند بیشتر صدق میکند.

برخی دیگر میگویند: بین جرایم و نابرابری اقتصادی رابطه وجود دارد. به این معنا که شیوة تولید اقتصادی و وضعیتی که در آن روابط تولید سازمان مییابد، بخش وسیعی از سازمان روابط اجتماعی را مشخص می کند. هم چنین تقسیم بندی جامعه به طبقه صاحبان ابزارتولید و سرمایه و طبقه ای که نیروی کار خود را عرضه می کند، تضاد آشتی ناپذیری میان این دوطبقه وجود دارد.

این نظریه بعدها در جرم شناسی به کار رفت. طبق آن، انقیاد اقتصادی تودهها غرایز اجتماعی انسان را خفه می کند و منتهی به بروز خود پرستی، بی عاطفگی و روحیه تسلط در قدرتمندان میگردد. در حالی که فقرا با شرایط نا مطلوبی هم چون مسکن نامناسب، فقر، بیماری مکرر و سلامتی نا پایدار دست به گریبان اند. (معاونت پژوهش، همان: 74)

براین اساس میان جرایم انحرافی مثل فحشا، اعتیاد، سرقت...، و نابرابری اقتصادی رابطه علی معلولی وجود دارد و به جای کاهش جرایم، آن را باز تولید می کند.

پیش گیری از جرایم و انحرافات

برای پیش گیری از وقوع جرایم راهکارهای مختلفی پیش نهاد میشود، هریک از دانشمندان علوم اجتماعی، روان شناسی، فقهی و حقوقی راهکاریی را در نظر گرفته اند. نظیر راهکارهای اقتصادی، سیاسی، مدنی و اداری، تربیتی، خانواده گی، مذهبی و علمی. (رحیمی، 1380: 240-241) از آن جا که بحث این نوشتار رویکرد دینی دارد. بدنبال بیان راههای پیش گیری از منظر دین اسلام است.

در مورد نقش دين و تأثير آن در جلوگيري و پیش گیریی از جرائم و انحرافات اجتماعی در میان اندیشمندان حداقل دو ديدگاه وجود دارد:

الف: برخي بر اين پندارند كه عناصر سه گانه عقل، دست آوردهاي علمي و وجدان اخلاقي، براي ايجاد نظم عمومي و تعيين حدود و اختيارات افراد و نحوه مناسبات آنها و كاهش جرم كافي است و هيچ نيازي به دین و مذهب نيست و اصلا دین و آیین و مذهب توانايي انجام آن را ندارد1 (تاريخ اديان حكمت، ص. 22.)

ب: برخي كه اكثريت را تشكيل ميدهند اگرچه براي عقل و دست آوردهاي علمي و وجدان اخلاقي، احترام قائلند و به ارزش آنها در قلمرو جلوگيري ازجرم معترفند. اما به عقيده طرفداران اين نظريه، مباني اعتقادي، احكام تكليفي فقهي و اصول اخلاقي ديني بهترين عوامل بازدارنده از انحراف، بزهكاري و تباهي جامعه است. (مباني جرم شناسي، 1و 2، 243).

بنابراین با اعتقاد راسخ به نقش دین در پیشگیری از جرایم انحرافی و آسیبهای اجتماعی، به طور فشرده به برخی راهکارها اشاره میگردد.

1.       تقویت باورهای دینی :

فروپاشی باورها نخستین مرحله وقوع جرایم و جنایتها است. زیرا باورها به مثابه نیرو و اهرم کنترل کننده درونی افراد که بازتاب اجتماعی هم دارد، وقتی توان و موثریت خود را از دست دهد در آن هنگام افراد بی باور و فاقد هویت راه هرگونه عملی را برای خود مجاز می دانند. عوامل و زمینههای متعددی در سست شدن و نهایتا فروپاشی باورها و سنتهای حاکم بر ذهنیت و رفتار افراد دخالت داشته است.

بارورنشدن باورهای جامعه به تناسب رشد و گسترش زندگی اجتماعی، سرا زیر شدن فرهنگ و هنجاریهای بیرونی به تعبیر دیگر تهاجم فرهنگی بیگانگان با ابزارهای گوناگون، رقابتها و خصومتهای فکری و سیاسی، توجه و بزرگ نمایی مسایل غیر اخلاقی در برخی رسانهها با غرض سست نمودن بنیادهای اعتقادی، اخلاقی موجب پیامدهای منفی از جمله ترویج بزهکاری اجتماعی شده است.

یکی از مهمترین راههای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی، تقویت باورهای دینی است. باور و ایمان تنها صرف آگاهی نیست. بلکه پیوند عمیق و ژرف میان علم و عمل است که انسان را به سمت و سوی هدف زندگی متعالی سوق و جهت می‌دهد. ایمان میان علم و عمل هماهنگی ایجاد میکند و عمل را مطابق علم عیار میسازد. ایمان به زندگی انسان معنا و حیات می دهد. انسان بدون داشتن ایمان و باور آگاهانه مانند مردهایست که در میان جانداران دیگر.

حفظ ایمان نیازمند مراقبت و محافظت شدید است. ایمان خاصیت و ویژگی علم را دارد. اگر گرد و غبار غفلت و بی توجهی برآن فرو نشیند. دچار ضعف و سستی میگردد. بنابراین ایمان نیازمند مراقبت و محافظت، خویشتن داری و خودنگهداری، به تعبیر قرآن کریم تقوا و پرهیزگاری، تذکیه و محاسبه و تعلیم و تربیت است.

تقوا و پرهیزگاری، مهم ترین راهکاریست برای جلوگیری از هرگونه انحراف و کجروی اجتماعی و در قرآن کریم بیشترین اهمیت به همین عنصر داده شده است. تقوا در قرآن کریم به عنوان معیار سنجش برتری افراد، مایه نظم و آرامش زندگی، حصار و دژمحکم و نفوذ ناپذیر در مقابل طوفان و حوادث زندگی، لباس و زینت زندگی زناشویی، توشه گرانبها برای زندگی ابدی انسان مطرح است. داشتن تقوا؛ موجب فلاح و رستگاری، خروج از بن بستهای زندگی، هدایت و راهنمایی و حل مشکلات زندگی انسان میشود.

براساس آیات قرآن کریم انسان در پرتو ايمان با سراسر هستي انس و الفت دارد. (طه/ 123) در معيت خدا زندگي ميكند. (محمد/ 35) همنشين با نیکان و راستگویان است. (نساء/ 69) به عوامل آرامش بخشی چون دعا و نماز مسلح است. (حديد/ 22 و 23) با تمنی و اما و اگر زندگي نميكند. (طه/50) راضي و خشنود از خود، خدا و  جهان. (انعام/83) انسان با ايمان احساس عميق نسبت به نعمتهاي خدادادي دارد. (مؤمن/ 27) احساس رضايت مؤمن، مصدر قوت و نيروي اوست چرا كه او ايمني دروني يافته است.( ملك/ 13) مؤمن تبهكار نيست. (بقره/ 45) بي وجدان نيست. (حجر/56) بيتحمل نيست. (احزاب/39) نااميد نيست. (كهف/ 49) هراس و ترسی در زندگی به غیر از خدا ندارد. (عنكبوت/ 45)

مؤمن به واسطه ايمانش بينشي نسبت به جهان، فرمانروايان جهان و حقوق جهانيان پيدا ميكند كه براي او در زندگي كارساز و وي را به سوي انساني كامل سوق ميدهد. اين طرز تفكر كه براساس آگاهي و باور حقيقي است مؤمن را در اجتماع امين ميكند. به طوري كه ديگران در پرتو امنيت او زندگي ميكنند و اين نقش مؤثر مثبت ایمان است.

ایمان عناصر مختلف دارد: ایمان به مبدأ و مقصد مهمترین آنست. مقصود از ايمان به مقصد و عالم آخرت، باور داشتن روز قيامت و ايمان به ثواب و عقاب الهي است. باور داشتن روزي كه مردم به فرمان حق زنده ميشوند و در محكمه عدل الهي حضور بهم مي رسانند. باور داشتن روزي كه پرونده عمل هر كس پيش رويش گشوده مي شود و مشاهده مي كند تمام كارهاي روا و ناروا و كليه اعمال كوچك و بزرگي كه در طول عمر دنيايي خود انجام داده در آن ثبت شده است.(کلینی، ج 82 ص. 198)

مؤمني كه به روز جزا اعتقاد دارد در مهار كردن غرايز، اندازه گيري تمايلات و اجتناب از جرائم و گناهان از غير مؤمن به قيامت به مراتب موفقتر است چرا كه وقتي كسي به عالم آخرت يقين داشت و خود را در پيشگاه الهي مؤاخذه و مسئول ديد همواره مراقب اعمال خويشتن است و نيازي به مراقبت پليس انتظامي و ترس از قوانين جزايي ندارد. پنهان و آشكارش يكسان است هميشه و همه جا حقوق و حدود مردم را براي خدا رعايت مي كند پيرامون معصيت نمي گردد و به انگيزه ديني، كوشش دارد كه از مرز حق و عدالت قدمي فراتر نگذارد.

2.       عمل به دستورات دینی

دستورات دینی در جهت مصالح و مفاسد زندگی انسان وضع گردیده است و به مثابه کاتالوگ و راهنمایی زندگی انسان و نقشه راه زندگی سعادتمندانه وی قرار داده شده است.

فرائضي چون نماز و روزه و خمس و زكات و حج و جهاد و امر به معروف و نهي از منكر و... و در نگاه گسترده تر، تفكر و تعقل و علم آموزي و تشويق به ايجاد فرهنگ كار و توليد و بينش دادن در مورد رابطه ماديت و معنويت، در كنار معرفي جايگاه انساني و زيور يافتن انسانها به كرامت انساني، شرافت و عزت و...، به گونهای در دين چينش شدهاند كه مؤمن متقي با انجام اين دستورات، عنصري پاك و مفيد و سازنده براي اجتماع بار خواهد آمد. باور و عمل به اين آموزهها نقشي مهم در كاهش جرم و بزهكاري دارد. به عنوان نمونه قران کریم میفرماید:

«اقم الصلوه ان الصلوه تنهي عن الفحشا و المنكر؛ نماز را بپا دار، به درستي كه نماز انسان را از فحشاء و بدي ها باز ميدارد. (عنكبوت/ 45)

«شخصي به پيامبر(ص) عرض كرد فلاني روزها نماز مي خواند و شب ها به دزدي ميرود. حضرت فرمودند همان نماز او را از، دزدي باز ميدارد.(همان، 96، 255)

هرمؤمني ميداند كه انجام واجبات و ترك محرمات روي مصالحي انجام شده است كه كم ترين سود آن، دوري از جرائم و آلودگي هاست. چرا كه بعضا احكامي هستند كه عنوان بهداشت جسم و روح در ماهيت آنها قطعي است. مأكولات و مشروبات مضر و بيماري زا از قبيل گوشت خوك و مشروبات الكلي تحريم شده و استفاده از غذاهايي را كه به طور موردي براي افراد ضرر دارند هر چند مباح باشند ممنوع هستند و از طرف ديگر به پاكي ظاهري و نظافت و طهارت نفساني چون دوري از گناه و توبه از گناهان دستور داده اند. مجموعه اين احكام و قوانين بدون ترديد در كاهش جرم و جنايات مؤثرند.

3.       توجه به ارزش های اخلاقي

اساس و پايه ادیان الهی بر دوستي و مهرباني، رحمت و مدارا و...، استوار شده است. پيامبران الهي، هميشه و همه گاه، بر آن بودهاند كه صفات اخلاقي چون رحمت و مهرباني و مهرورزي و صلح و صميميت و آرامش و...؛ در جامعه گسترش يابد چنانكه  در آموزههاي اسلامی مسلمانان از خشونت در روابط اجتماعي به هرشكلي بازداشته و به رحمت، (کلینی،من لایحضر: 4، 272) عفو و گذشت(مجلسي، بحار: 13، 294) و مدارا (همان، 72، 50-. 64) دعوت شده اند.

در آيات و روايات از دروغ، حسد، بخل، تهمت، تحقير ديگران و تمسخر آنها، اهانت مؤمنان، آزار و اذيت مردم، ترسانيدن و خودبيني و خودپسندي و تكبر نهی شده است. (حجرات/ 9 تا 12و اصول كافي، ج 3 و. 4) رعايت مسائل اخلاقي، جامعه را سالم ميكند ولي وقتي اخلاق پشتوانه اي چون مذهب داشته باشد قوت ضمانت اجرايي آن بالا رفته و به مراتب از بروز و ظهور گناهان جلوگيري كرده و سهم بسزايي در كاهش جرائم دارد. در راستاي همگون بودن موضوع، شايد منكرات و محرمات ديني هم در رديف رذايل اخلاقي قرار گيرند.

4.       عمل به وظایف اجتماعي

در دین مقدس اسلام، قوانيني وضع شده كه با رعايت آن، زمينههاي شکل گیری جرم از بين ميرود چنانكه در رفع نيازهاي مادي قوانيني مربوط به مستمندان و فقرا و مساكين و وظيفه متمكنان نسبت به آنان، بيماران، نابينايان از پاافتادگان، زمينگيران، آوارگان، در راه ماندگان، اسيران، مسافران، ميهمانان، ايتام، بچههاي سرراهي، سالخوردگان، مقروضان، خسارت ديدهها، ديه مقتولاني كه قاتلان آنها شناخته نشدهاند و يا توان پرداخت ديه ندارند، همسايگان، والدين، اقربا و افراد واجب النفقه از جمله افراد و گروههايي هستند كه قوانين دینی براي هركدام رهنمود خاصي دارد كه اجراي آنها طبعا در پيشگيري بسياري از جرم ها نقش اساسي دارد.

اعطای وام قرض الحسنه، خمس و زکات؛ انفاق و احسان؛ امر به معروف و نهی از منکر؛ آسان گیری در امر ازدواج؛ تأمین شرایط و امکانات کار برای همه، از جمله این راهکارها است.

احكام و مقررات دين مبين اسلام به عنوان مجموعه اي منسجم و نظام مند متشكل از مسائل اعتقادي، اخلاقي، عبادي و حقوقي تنظيم يافته است از اين رو با آن كه براي جرمي مجازات مناسب با آن پيش بيني شده، ولي پيشاپيش مقرراتي به صورت «بهداشت جنايي» مقرر كرده، تا با رعايت آن، انگيزه و علل ارتكاب جرم تقليل يافته و ارتكاب به حداقل رسيده يا نابود شود.

5.       وظايف حكومت ديني

اگر چه اديان الهي براي اجراي دستورهاي خود بيشتر بر وجدان دروني و اعتقادات مذهبي تأكيد ميورزند. اما كم نيستند افرادي كه ديون مالي و مالياتهاي شرعي خود را به دليل ضعف بنيانهاي مذهبي نميپردازند و يا از طريق افزون طلبي، رشوه خواری، ترویج فساد و فحشا عرصه را بر ديگران تنگ ميكنند. از اين رو دولتها عهده دار اجراي عدالت اجتماعي هستند. دولت از يك سو، در تقويت فرهنگ ديني مردم ميكوشد و از جانب ديگر، از اجحاف گروهي خاص بر خيل عظيم جامعه، جلوگيري ميكند دولت موظف است از انباشتن سرمايههاي بادآورده، احتكار، غش در معاملات، ربا و ظلم و اجحاف و تعدي، استثمار كارگران توسط كارفرمايان و...، جلوگيري كند و در صورت لزوم با وضع مالياتهاي جديد ضمن محدودكردن ثروت متمكنان، به رفع مشكلات اقشار آسيب پذير بپردازد و فاصله طبقاتي را كم كند و امکانا را به طور مساوی و عادلانه توزیع نماید. تا ضمن آنكه نيازها مرتفع ميشود، حقد و كينه نيز به حداقل برسد و صفا و دوستي در ميان جامعه به وجود آيد و انگيزه ارتكاب جرم به حداقل برسد. (سید قطب، بیتا: 2 ، 883)

نتیجه

آسیبهای اجتماعی، جرم و گناه و انحراف و کجروی معلول است نه عامل. علل و عوامل گوناگون فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و...، در پیدایش این گونه پدیدهها نقش دارد. در این میان نقش خانواده به عنوان سلول تشکیل دهندة پیکرة جامعه و محیط شکل گیری شخصیت انسان، بیش از دیگر عوامل، مؤثر است. خانواده نا سالم و به تبع آن محیط تربیتی و شغلی نا سالم در بزهکاری افراد اثر میگذارد و رفتار نابهنجار را در فرد و جامعه تولید میکند. تقویت و سالم سازی افراد و اجتماع و به تعبیر قرآنی تقوای اجتماعی و فردی مهم ترین راهکار برای پیش گیری از هرگونه آسیب و انحراف اجتماعی است. 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**