دین و مذهب

شفاعت در قرآن و سنت

**نوشته شده توسط عبدالعزیز صادقی/فوق لیسانس کلام اسلامی/نشریه سخن صبا/شماره اول/1389**. **ارسال شده در** دین و مذهب

چکيده: رحمت واسعه و فضل فراگير الهي از راه هاي مختلف شامل حال انسان مي شود و او را در رسيدن به سعادت ابدي و جاودانه اميدوار مي سازد. شفاعت به معنا و مفهوم صحيح کلمه آن گونه که قرآن کريم شفاعت مقبوله را با جمله ي:«من ذالذي يشفع عنده إلّا بإذنه» «کيست که در نزد او جز به فرمانش شفاعت کند». بيان و اثبات مي فرمايد؛ يکي از همين راه هاست که به افراد آلوده هشدار مي دهد در هرجا هستند باز گشت را شروع کنند و ارتباط خود را با اولياء الله قطع ننمايند بلکه به دستور قرآن کريم به وسيله ي ايمان و پيروي از اولياء حق که شافع يا شفيع روز محشرند براي تقرّب به پيشگاه خدا به عنوان وسيله استفاده کنند که خود فرمود:«وابتغوا إليه الوسيلة» خداي که وسائل و اسباب را آفريد و از ما خواسته است که از اين اسباب و وسائل کمال استفاده را ببريم هـمان گــونه که او مي خواهد و رضايت اوست اين نه تنها شرک نيست بلکه عين توحيد خواهد بود.

کليد واژه ها: شفاعت، رحمت، مقام محمود، شفاعت در قرآن، و شفاعت در سنّت. 

پيشگفتار

در قرآن کريم عذاب هاي اخروي به گونه اي توصيف شده که بدن انسان از شنيدن آن مي لرزد و مو در بدن آدمي راست مي شود؛ امّا درعين حال راه هاي نجات از هر سو به روي گنهکاران گــــشوده شده است و به آنان فرصت مي دهد که از راه خطا باز گردند و خويش را اصلاح و به سوي خدا راه يابند، چون رحمت واسعه الهي از راه هاي گوناگون شامل حال بندگان شده و انسان را در رسـيدن به سعـادت امـيد وار مي سازد قرآن کريم هم به اين رحمت واسعه الهي اشاره و از مأيوس شدن باز داشته است:«ولاتايئسوا من رَوحِ الله إنّه لايايئس من روح الله إلّا القوم الکافرون» از رحمت خدا مأيوس نشويد چرا که از رحمت او جز کافران مأيوس نخواهند شد.

شفاعت يکي از اين راه ها است؛ زيرا شفاعت به مـفهوم صحيح کـلمه به افراد گنـه کار و آلوده هشدار مي دهد که تمام پل هاي پشت سر خود را ويران نکنند و خطوط ارتباطي را با اولياء الله «که شفيع روز محشرند» قطع نکنند و اگر آلوده به گناهي شده اند مأيوس نشوند بلکه به وسيله ي شفاعت که به عنوان بزرگترين و فراگيرترين رحمت واسعه ي الهي در وجود اولياء خدا به ويژه رسول اکرم پيام آور مهر و رحمت(ص) همو که آيه ي. : «وما أرسلناک الّا رحمةً للعالمين». در شأنش بدين منظور نازل شده است؛ تجلّي يافت. به استقبال رحمت واسعه ي الهي بشتابند تا بدين طريق از عذاب دوزخ نجات يابند.

پيشينه ي بحث

سابقه اي بحث در مورد شفاعت به عصر ائمّه ي معصومين(ع) و عصر رسالت و زمان نزول قرآن کريم مي رسد. در کلمات ائمه ي معصومين(ع) مطالب و بيان هاي ارزشمندي وجود دارد که با صراحت، ضرورت و فلسفه ي آن را بيان مي کند و منظور بحث هاي درون ديني با توجه و امعان نظر به کتاب و سنّت است که با صراحت تمام بر مسأله ي شفاعت اشاره دارد و از اين لحاظ است که مي گوييم پيشينه ي بحث به عصر رسالت و زمان نزول قرآن کريم و عصر پيشوايان دين(ع) مي رسد شايد بتوان گفت که: از همه ي امامان معصوم شيعه در اين زمينه روايت وارد شده است.

بعد از ائمه(ع)شاگردان آن ها و ساير انديشمندان علوم اسلامي و ديني در کتب کلامي و اعتقادي به اين مسأله پرداخته اند و در باره ي آن يک باب را اختصاص داده اند و مفسّران بزرگ شيعه و اهل سنّت ذيل آيات مربوط به شفاعت مطالبي ذکر نموده اند.

1ـ ضرورت بحث

همان طور که اشاره شد در باب شفاعت تا کنون بحث هاي زيادي صورت گرفته است امّا به خاطر اهمّيت و جايگاه ويژه ي اين مسأله در اسلام و آيات و روايات اسلامي بسنده کردن به بحث هاي گذشته کافي نيست زيرا با گذشت زمان و پيشرفت علم و توسعه فراخناي انديشه ي بشري و فراهم آمدن وسائل پيشرفته ارتباط جمعي و رسانه اي از قبيل راديو، تلويزيون، ماهواره، اينترنت و... هر روز مسائل جديد، سؤالات، و شــبهات جديد با رويکرد جديد پيرامون هر مسأله از جمله مسأله ي شفاعت پديد مي آيد که مسلّماً اين مطلب ردّيه هاي جديد و متناسب با خود را مي طلبد علاوه بر اين در عصر و زمان ما، افراد متظاهر به اسلام همچون وهّابيت با برداشت سطحي از دين و به ظاهر آيات و روايات بسنده کرده اند با هر نيت و مقصدي که دارند به مسأله ي شفاعت اشکال وارد کرده و پيروان ائمه ي معصومين(ع) را به خاطر عقيده به اين مسأله مشرک مي دانند، لذا از اين نظر نيز، لزوم توجّـه به اين مسأله و ضرورت بحث پيرامون آن آشکارتر مي گردد.

2ـ مفهوم شناسي در لغت

2. 1. شفاعت در لغت

شفاعت يک واژه اي عربي از مادّه ي «شفع» درلغت به معني ضميمه شدن چيزي به مانند خـود است. چنان که راغب اصفهاني مي نويسد:«الشفع ضمّ الشئ الي مثله،من شفع العدد شفعاً اي زوجاً، والشفاعة الإنضمام الي آخرٍ ناصراً له و سائلاً عنه» شفيع ضميه شدن چيزي است به مانند خود و شفاعت ضميمه به ديگري است که به کمک او آيد و در باره-ي او طلب ياري نمايد زيرا خود به تنهايي در رسيدن به هدف ناتوان و نيـاز مند فرد برتر است.

در تعريف فراهيدي آمده است:«الشّافع الطّالب لغيره و تقول: استشفعت لفلان تشفع لي إليه فشفّعه فِي» شافع يعني طلب کننده براي غير هنگام که مي گويي: خواستم براي فلاني شفاعت نمايم تا شفاعت کند براي من نزد او پس شفاعت کرد در باره ي من.

تعريف «التّعريفات»، :«الشَّفَاعَةُ هي السؤال في التّجاوز عن الذّنوب». محمد جزري ابن اثير در «النّهاية في غريب الحديث والأثر» تعريف مذکور را با اندک اضافاتي آورده است:«الشفاعة هي السؤال في التّجاوز عن الذّنوب والجرائم بينهم، المشفِّع الذي يقبل الشفاعة، والمشفَّع الذي تقبّل شفاعته».

«اللهمّ أجعله لنا شفيعاً مُشُفَّعاً» «بار الها براي ما شفيعي که شفاعتش پذيرفته شود قرار ده». طبق اين تعريف شفاعت در واقع يک نوع دعا (دعاي شفاعت آميز) در حق گناه کار است به هر حال هرگاه در معناي لغوي «شفاعت» نيک بينديشيم مفهوم اسلامي آن را نيز مي توان به دست آورد زيرا شفاعت از ماده «شفع» به معناي ضميمه کردن چيزي به همانند اوست:«شَفَعَ يشفَعُ شَفعاً الشَئ» «آن چيز را شفع (زوج و جفت) گردانيد».

از ايـن جـا روشن مي شود که بايد نوعي شباهت و همانندي در ميان آن دو(شفاعت کننده و شفاعت شونده) بوده باشد هرچند تفاوت هايي نيز در ميان آن هـا ديده مي شود وبه همين دليل «شفاعت» در مفهوم قرآني اش اين است که شخص گنه کـار بـه خاطر پاره اي از جنـبه هاي مثبت (مانند ايمان يا انجام بعضي اعمال صالح) شباهتي با اولياء الله پيدا کند و آن ها با عنايات و کمک هاي خود او را به سوي کمال سوق دهند و از پيشگاه خداوند تقاضاي عفو کنند.

از اين رو، امير سخن، بَابُ عِلمِ النَّبِي امام علي(ع) شفاعت کننده را همسان بال، براي طالب شفاعت دانسته و فرموده است:«أَلشَّفِيعُ جَنَاحُ الطَّالِب» «شفاعت کننده چونان بال و پر در خواست کننده است.»

2ـ2 شفاعت در اصطلاح

در اصطلاح «شفاعت» به معني درخواست در گذشتن صاحب حقّي(معناي فقهي و اين جهاني) و يا به معني درخواست از پروردگار عالميان براي عفو و بخشش لغزش هاي بندگان(معني اخروي و آن جهاني) آن است، چون بحث ما در مورد شفاعتي است که عذاب روز قيامت را از گنه کاران بر مي دارد موضوع تحقيق و پژوهش حاضر بحث و بررسي معناي اخروي آن با سبکي روان و بياني روشن در حد درک و فهم عموم در عين حال متقن، محکم و مستند به آيات و روايات است، تا شايد خدمتي باشد در تبيين مسائل عقيدتي و رهيافتي در تشخيص و پذيرش عقيده ي صحيح از ناصحيح.

3ـ شفاعت در قرآن

واژه ي شفاعت و مشتقّات آن از قبيل «يشفَعُ» «لِيشفَعُوا» «يشفَعُون» «شَفِيعٌ» «شَافِعِين» «شُفَعَاء» «شُفَعَائُکُم» و «شَفَاعَتُهُم» در 25 آيه ي مختلف قرآن کريم آن هم در 19 سوره ي گوناگون به ترتيب ذيل: 1- بقرة (2) آيات 48 ، 123، 254 و 255، 2- نـساء(4)آيه ي85، 3- اعـراف(7) آيه53، 4- انبياء(21) آيه ي28، 5- شعراء(26) آيه-ي100، 6- مدّثر(74) آيه48، 7- انعام(6) آيه51 و70، 8- يونس(10) آيه3 و18، 9- سجده(32) آيه4، 10- غافر(40) آيه 18، 11-روم(30) آيه 13، 12- زمر(39) آيه43 و44، 13- مريم(19)آيه ي87، 14- طه(20) آيه109، 15- سباء(34) آيه ي23، 16- زخرف(43) آيه86، 17- يس(36) آيه23، 18- النجم(53) آيه26، و 19- الفجر(89) آيه3 آمده است که نشان دهنده چند مطلب اساسي است:

الف: شفاعت در قرآن کريم از اهمّيت و ارزش ويژه ا ي برخوردار است که تا اين اندازه در آيات مختلف و در سوره هاي گوناگون آن نفياً و اثباتاً مورد توجّـه قرار گرفته است.

ب: ايده ي شفاعت يکي از اصيل ترين تعاليمي است که ريشه ي عميق در قرآن کريم داشته و هيچ گاه برگرفته از عقايد يهوديان و يا کاهنان نبوده و نيست.

ج: براي درک صحيح و درست از شفاعت بايد مجموع اين آيات که در رابطه با شفاعت وارد شده در نظر گرفته شده و در کنار هم تفسير و معني شود تا شفاعت به گونه ي صحيح ودرست ارزيابي شود و آن گاه پيام آن به طور مطلوب از مجموعه ي آيات اقتباس گردد.

برخي از محقّقين معاصر مي نويسد:«توجّه به يک آيه و چشم پوشي از آيات ديگر نمي تواند مبناي صحيحي براي تفسير قرآن کريم باشد، زيرا همانطور که گفته شد مجموع آيات يک موضوع، در قرآن کريم هدف واحدي را تعقيب مي کنند و تا مجموع آيات قرآن کريم در نظر گرفته نشود، هرگز نمي توان مقصود نهائي قرآن کريم را تعيين کرد. مثلاً در همين مورد که قرآن کريم به حسب ظاهر، وجـود شـفاعت را در روز رستاخـيز نـفي مي کند. بلافاصله در آيه ي ديگر، معروف بـه آية الـکرسي به صـحّت و قانــوني بـودن شفـاعت تـصريح مي کند. «کيست که پيش او شفاعت کند جز به اذن او». از اين جا به خوبي دانسته مي شود در آيه اي اوّل نــفي شفاعت هاي باطل است نه مطلق شفاعت».

اصولاً از بررسي آيات قرآن کريم به اين نتيجه مي رسيم که آيه اي نيامده که شفاعت را به طور مطلق نفي کند فـقط شفاعت دسته اي خاص را که شرايط شفاعت شدن را ندارند و در تعريف واژه ي کفر يا کافران قرار دارند رد مي کند نه مؤمنين را بلکه مؤمنين مشمول شفاعتند.

پس لازم است که ما شفاعت را از نظر آيات، يا آيات مربوط به شفاعت را مورد بحث و بررسي قرار دهيم تا هر يک از شفاعت مقبوله و شفاعت مردوده و جنبه هاي مختلف آن تفکيک و روشن گردد.

با مراجعه به قرآن کريم و دقّت در آيـات شفاعت و رجـوع به تفاسير مـفسّران بزرگ، در مي يابيم که آيات شفاعت به طور کلّي به پنج دسته ي ذيل قابل تقسيم اند. اين پنج دسته يا پنج گروه عناوين آياتي است که در تفسير نمونه، پيام قرآن ، منشور جاويد و معاد در قرآن مورد و بررسي قرار گرفته و اينک تفصيل مطلب:

دسته اوّل،آيات نفي شفاعت از مجرمان

مانند:«وکنّا نکذّب بيوم الدّين حتّي اتنا اليقين فما تنفعهم شفاعة الشافعين» و ما روز خدا را تکذيب کرديم تا آن که به مرگ، يقين به قيامت پيدا کرديم پس در آن روز شفاعت شفيعان در حق آنان هيچ پذيرفته نشود.

ازا ين رو، مفسّران قرآن کريم از جمله طبرسي ذيل آيه مذکور روايتي از ابن عباس نقل مي کند که:«شفاعت فرشتگان، شهيدان و مؤمنان در باره ي کافران کنود و سرکش سودي نمي بخشد».

افزون براين، اجماع دين پژوهان بر اين است که کيفر کافران هرگز با شفاعت ساقط نمي شود.

آيه ي ديگر:«واتّقوا يوماً لاتجزي نفسٌ عن نفسٍ شيئاً ولايقبل منها شفاعةٌ و لايؤخذ منها عدلٌ و لاهم ينصرون» نشود شخصي به جاي شخص ديگر و هيچ پذيرفته نشود شفاعت کسي در حق ديگري و فدايي عوض شخص نخواهند گرفت و هيچ ياري کننده و فرياد رسي در آن روز نخواهد بود.

آيه ي ديگر مثل همين آيه است با اندک تفاوتي:«واتّقوا يوماً لاتجزي نفس عن نفس شيئاً ولا يقبل منها عدل و لا تنفعها شفاعة و لاهم ينصرون».

اين دو آيه از آياتي است که شفاعت مورد نظر يهـود را نـفي مـي کـند نه تنها يهـود کـه خــود را ابـناءالله مي دانستند بلکه نصاري نيز همين ايده و عقيده را داشتند که قرآن کريم از زبان يهود و نصاري در اين رابطه چنين حکايت مي کند:«وقالت اليهود و النصاري نحن أبناءالله و احبّاؤه قل فلم يعذّبکم بذنوبکم بل انتم بشرٌ ممّن خلق يغفرلمن يشاء و يعذّب من يشاء» يهود و نصاري گفتند ما پسران خدا ودوستان اوئيم بگو(اي پيغمبر) اگر چنين است پس او چرا شما را به گناه تان عذاب مي کند بلکه شما از آنچه خدا خلق کرده بشري بيش نيستيد، هر که را بخواهد مي بخشد و هر که را بخواهد عذاب مي کند.

علّامه طباطبايي، ذيل همين آيه بيان زيبايي دارد وي مي گويد: «يهود و نصاري اگر لجاجت کند مورد عذاب قرار مي گيرد و قطعاً عذاب مي شود. تاريخ يهود از زمان بعثت موسي(ع) تا زمان بعثت رسول اکرم(ص)که بيش از دو هزار سال است و هم چنين از برده شدن عيسي(ع) به آسمان تا زمان ظهور اسلام که تقريباً ششصد سال طول کشيده مالامال از جرائم و گناهاني است که اين دو ملّت مرتکب شدند و کار شان به اصرار و استکبار کشيده شد و بلاها و مصائب روز گار که بر سر اين دو ملّت آمده همان جنبه اي عذاب بوده نه چيز ديگر».

آيه ي ديگر:«ياأيهاالذين آمنوا أنفقوا ممّا رزقناکم من قبل أن يأتي يومٌ لابيع فيه و لاخلة و لاشفاعة والکافرون هم الظالمون» اي اهل ايمان آنچه روزي شما کرديم انفاق کنيد پيش از آن که بيايد روزي که نه کسي(براي آسايش خود) چيزي تواند خريد و نه دوستي و شفاعتي بکار آيد و کافران آن روز در يابند که به روزگار خود ستم بسي کرده اند . اين آيه خطاب به مؤمنين مي فرمايد: خود داري از انفاق در راه خدا کفر است(کفر نمعت) پس شخص ممتنع محروم از شفاعت است چون او با اين امتناعش از انفاق در راه خدا از مصداق کافران محسوب مي شود و شکّي نيست که کافران از اين شفاعت در روز واپسين بدور است.

دسته دوّم : آيات نفي شفاعت بت ها

بت پرستان لجوج مکّه بت هايي را که خود ساخته بودند عبادت و پرستش مي کردند و در برابر آن ها به کرنش مي افتادند به اميد اين که آن ها روزي شفاعت آنان را خواهند کرد و قرآن کريم شفاعت چنين شفعائي را به شدّت رد مي کند مانند: «و ما نري معکم شفعاءکم الّذين زعمتم انّهم فيکم شرکاء لقد تقطّع بينکم و ضلّ عنکم ما کنتم تزعمون» «و آن شفيعان که به خيال باطل به نفع خود مي پنداشتيد همه نابود شوند و ميان شما با آن ها جدايي افتد». مرحوم طبرسي ذيل ايـن آيــه مـــي نويسد:« معني اين آيه اين است که بت هايي که شما گمان مي کرديد شريک من در ميان شما و شفيع براي شما است همراي شما نيست و عـبادت آن ها هيچ نفعي براي شما ندارد».

آيه ي ديگر: «ويعبدون من دون الله ما لايضرّهم و لاينفعهم و يقولون هـؤلاء شفــعائُونا عندالله» بت هايي را به غير خدا پرستش مي کنند که به آن ها هيچ ضرر و نفعي نمي رسانند و مي گويند که اين بتان شفيع ما نزد خدا هستند.

آيه ي ديگر: «ولم يکن لهم من شرکائهم شفعاء» وهيچ شـفيع و مددکـار بر خـود از آن که شريک حـق گرفتند نمي يابند.

آيه ي ديگر: «وأتّخذ من دونه آلهة إن يردن الرحمن بضرّ لاتغن عنّي شفاعتهم شيئاً و لاينقِذُون» آيا من بجاي آن خداي آفريننده خدايي را معبود خود گيرم که اگر او خواهد به من رنج و زياني رسد هيچ شفاعت آن خدايان از من رفع زيان نکرده و نجاتم نتوانند داد.

قرآن کريم در اين آياتش با عقيده ي شرک آلود مشرکين به ستيز بر مي خيزد و از بت هاي دست ساز آن ها شديداً انتقاد مي کند و آن ها را از لياقت چنين کار عظيمي(شفاعت در نزد خدا) مطرود مي داند و دلـباختگان چنين ايده و عقيده ي باطلي را سخت منکوب و سرکوب مي کند.

دسته سوّم: آياتي که ستمگران را از شفاعت محروم مي کند

قرآن کريم با صراحت، شفاعت گروهي ستمگران و ظالمان را ممنوع مي داند مانند: «ماللظّالمين من حميم و لاشفيع يطاع» «ستمگران را هيچ خويشي، که حمايت کند و ياوري که شفاعتش پذيرفته شود نخواهد بود».

اين آيه تصريح مي کند که ظالمين در صحراي قيامت دو چيز ندارند:

اوّلا: دوست حمايت کننده.

ثانياً: شفاعت کننده که شفاعتش قبول شود.

طبرسي در مجمع البيان مي نويسد:«مراد از ظالمين، مشرکان و منافقان است چرا که برترين و بالاترين ستم از نظر قرآن کريم همان شرک و نفاق است».

قرآن کريم نصيحت لقمان به فرزندش در ارتباط به شرک نورزيدن چنين حکايت مي کند: «يابني لاتشرک بالله إنّ الشّرک لظلم عظيم» طبرسـي در توضـيح ظلم مـي-گويد: «أصل الظلم، النقصان و منعُ الواجب فمن أشرک باالله فقد منع ما وجب لله عليه من معرفة التوحيد فکان ظالماً»

آيه ي ديگر: «يوم لابيع فيه ولاخلّة و لا شفاعة والکافرون هم الظالمون» «روزي که نه کس(براي آسايش خود) چيزي تواند خريد و نه دوستي و شفاعتي به کار آيد و کافران(آن روز در يابند که به روزگار خود) ستم کرده اند».

دسته چهارم: آيات انحصار شفاعت در خدا

برخي از آيات، شفاعت را مختص خدا مي داند مانند: «وأنذر به الّذين يخافون أن يحشروا إلي ربّهم ليس لهم من دونه ولي و لاشفيع لعلّهم يتّقون» و آنان را که از حضور در پيشگاه عدل خدا هراسانند با آيات قرآن متنبّه ساز و بترسان که جز خدا آن ها را ياور و شفيعي نيست باشد که پرهيزگار شوند.

آيه ي ديگر:« مالکم من دونه من ولي و لا شفيع أفلا يتذکّرون» شما را غير او هيـچ يـار و يـاور و شفـيع و مـددکـاري نيست . مرحوم طبـرسي ذيل همين آيـه مـي نويسد:«أي ليس لکم من دون عذابه وَلِي أي قريبٌ ينفعکم و يردّ عذابه عنکم و لاشفيع يشفع لکم» کساني که سرانجامش عذاب آتش است غير از عذاب دردناک ولي و دوست نزديکي نيست که او را رهائي دهد و عذاب را از وي دور کند و از او شفاعت کند.

آيه ي ديگر:« قل لله الشفاعة جميعاً له ملک السموات و الأرض ثمّ إليه ترجعون» بگو (اي پيامبر) شفاعت همه ي خلقان با خداست که سلطان ملک و زمـين و آسـمانهاست و پس از مرگ و فنا باز گشت همه ي شما بسوي اوست .مرحوم طبرسي ذيل اين آيه نيز بيان جالبي دارد:«أي لايشفع أحدٌ إلاّ بإذنه والمعني لايملک أحد الشّفاعة إلاّ بتمليکه کما قال من ذالذي يشفع عنده إلاّ بإذنه و في هذا إبطال الشفاعة لمن ادعيت له الشفاعة من الآِلهة» يعني در قدم اوّل شفاعت در اختيار خدا است مگر کسي که خدا شفاعت را در اختيارش قرار دهد.

آيه ي ديگر: «ليس لها من دون الله ولي ولا شفيع»

اين آيات همانطور که ملاحظه گرديد شفاعت را اوّلاً و بالذّات براي خدا اثبات مي-کند زيرا او سلطان علي الإطلاق زمين و آسمان ها است و هيچ کس حق شفاعت را ندارد مگر اين که خدا اذن داده باشد يا به قول مرحوم طبرسي شفاعت را به او تمليک کرده باشد که اولياءالله از جمله ي آن هايند.

دسته پنجم: آيات شفاعت مأذونان

اين آيات دلالت دارند که شفاعت از آن خداست و بدون اذن او احدي شفاعت نمي توانند و اصلاً حقّ شفاعت ندارند و کساني که از سوي خدا در امر شفاعت مأذون اند، معرّفي مي-شوند مانند آيات ذيل:«من ذا الّذي يشفع عنده الّا من بعد اذنه» چه کس را اين جرأت است که در پيشگاه او به شفاعت برخيزد مگر به فرمان او آيه ي ديگر:«ما من شفيع الّا من بعد إذنه» هيچ کس شفيع و واسطه جز به اذن او نخواهد بود . آيه ي ديگر: «لايملکون الشفاعة إلّا من إتّخذ عندالرّحمن عهداَ» که در آن روز هيچ کس مالک شفاعت نباشد مگر کسي که از خداي مهربان عهد دريافته است . آيه ي ديگر: «يومئذ لا تنفع الشفاعة الّا من اذن له الرحمن و رضي له قولاً» در آن روز شفاعت هيچ کس سود نبخشد جز آن کس که خداي رحمن به او اجازه ي شفاعت داده و سنجش پسند او گرديده «ولا تنفع الشفاعة عنده الّا لمن اذن له» و شفاعت کس هم جز آن که خدا به او اذن شفاعت داده سودمند نيست . مرحوم طبرسي ذيل آيه ي ياد شده گفته: «المعني انّه لا تنفع الشفاعة عندالله الّا لمن رضيه الله و ارتضاه و اذن له في الشفاعة، مثل الملائکه و الانبياء و الاولياء و يجوز ان يکون المعني ذلک لانّ الکفّار کانو يقولون: نعبدهم ليقولونا الي الله زلفي و هؤلاء شفعاؤنا عندالله فحکم الله تعالي ببطلان اعتقاداتهم»

آياتي که بيان گرديد براي شفاعت کنندگان صفاتي را متذکّر مي شود که «من اتّخذ عندالرحمان عهداً» «من أذن له الرحمن» «من شهد بالحق وهم يعلمون» از جمله ي آن صفاتند و از نظر قرآن کريم دارندگان اين صفات داراي مقام و منزلتي بس عالي هستند که مي توانند به اذن خداوند راجع به کساني که مورد رضايت حق تعالي است شفاعت نمايند.

پس از نظر قرآن کريم شافع يا شفيع داراي شرايطي است که شرط مهم آن اين است که شفاعت بايد به اذن خداي تعالي باشد و بدون اذن و اجاز ه ي او هيچ گاه اثري نخواهد داشت، بدين خاطر در فرازي از دعاي جوشن کبير مي خوانيم: «يا من لاتنفع الشّافعة إلّا بإذنه»

اکنون پس از بحث و بررسي اين پنج دسته از آيات قرآن کريم در مورد شفاعت به اين نتيجه مـي رسيم که بسياري از آيات که حول محور شفـاعت نازل شده است؛ شفـاعت را از آنِ خــدا و مـخـتص ذات او، مـي داند همانند آيه ي :«قل لله الشفاعة جميعاً» منتهي خداوند متعال به کساني نيز اذن شفاعت داده است: «من ذا الذي يشفع عنده إلّا بإذنه» درست همسان اين که خداوند علم غيب را فقط از آن خود مي داند: «عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحداً إلّا من إرتضي من رسول» خداوند عالم به غيب است و بر عـلم غيبش کسي را مـطّلع نمي گرداند مگر رسولش و کسي را که مورد پسند و رضايت او باشد بر اين اساس علم غيب مخصوص خداوند است و علم رسول خدا همان علم خدا است. شفاعت نيز مخصوص خداوند است و به افراد ديگر نيز که مورد عنايت و رضايت او باشد مي دهد.

علّامه ي طباطبائي، معتقد است: «جمله ي «فهل لنا من شفعاء يشفعوا لنا» دلالت دارد بر اين که در قيامت شفيان بسيارند چون اگر شفيع روز محشر يکي مي بود قرآن مي-فرمود «فهل لنا من شفيع» اين خود جواب دندان شکني است به کساني که مي گويند مقام شفاعت با توحيد در عبادات منافات دارد و اعتقاد به آن يک نوع شرک است؛ زيرا در فهم شفاعت و آيات بسيار قرآن کريم که در مورد شفاعت است به اشتباه رفته اند و شفاعت در آخرت را با نمونه هاي باطل آن در دنيا يکي گرفته اند.

شفيع دنيايي صفت وسيله بودن را از ناحيه اي مجرم کسب کرده است زيرا اوست که وسيله را بر انگيخته است و به شفاعت وادارش کرده است اوست که وسيله را وسيله قرار داده است. ولي در شفاعت هاي حق که نسبت دادن به انبياء، اوليا و مقرّبان درگاه الهي اند صحيح است وسيله بودن شفيع از ناحيه اي خدا است و خدا است که وسيله را وسيله قرار داده است.

علاوه بر اين خداوند در قرآن کريم دستور مي دهد براي تقرّب به خدا وسيله اي انتخاب کنيم: «ياأيها الّذين آمنوا إتقوا الله وابتغوا إليه الوسيلة» منتهي توسّل به وسايل و اسباب با توجّه به اين که خدا است که اسباب را آفريده و خدا است که از مـا خواسته است از ايـن وسايل و اسـباب کـمال استفاده را ببريم همانـطور که او مي خواهد و رضاي اوست به هيچ وجه شرک نيست بلکه عين توحيد است.

ازجمله ي کساني که خداوند اذن شفاعت کردن يا مقام شفاعت را برايش ارزاني داشته پيامبر گرامي اسلام(ص) است. قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد: «عسي أن يبعثک ربّک مقاماً محموداً» مفسّران از « مقام محمود» همان شفاعت را استفاده کرده و آن را به «شفاعت» تفسير نموده اند.

فخر رازي مقام محمود را به شفاعت تفسير کرده و چنين گفته است: «أجمع المفسّرون علي أنه (مقام محمود) مقام الشّفاعة کما قال النبي(ص) ذيل اية:هومقام الذي أشفع فيه لأمتي، (عسي أن يبعثک ربّک مقاماً محموداً)هوالشّفاعة في إسقاط العقاب علي ماهو مذهب أهل السنة».

شفاعت در روایات

احاديث و اخبار صادره از مقام عصمت و معادن حکمت(ع)که درتبيين، تفسير و تکميل مفاد آيات وارده حول محور شفاعت بيان شده بحث شيرين شفاعت را با آب و تاب بيشتر و گاهي صريح تر از قرآن کريم مطرح نموده و مقام محمود را به «شفاعت» تفسير کرده است. از جمله روايتي است که احمد حنبل در مسند خود از رسول خدا(ص) نقل کرده که در آن مقام محمود به «شفاعت» تفسير شده است: «عسي أن يبعثک ربّک مقاماً محموداً، قال النبي(ص) و المقام الذي أشفع لِأمّتِي فيه».

در صحيح بخاري از قتاده روايتي نقل شده که در صحراي قيامت پس از آن که حضرت آدم، نوح، موسي و عيسي(ع) را مي آورند تا شفاعت کنند آنان مي گويند ما اهل اين کار نيستيم پس حـضرت مـحـمد(ص) را مـي آورند که خدا گناهان گذشته و آينده ي او را بخشوده پس از اجازه ي شفاعت از ناحيه ي خداوندآن حضرت سه بار جمع کثيري از امّتش را شفاعت کرده از جهنم خارج و وارد بهشت مي نمايد قتاده مي گويد:«سمعته(از رسول خدا) فأخرجهم من النار و أدخلهم الجنة حتي مايبقي في النار إلّا من حبسه القرآن أي وجب عليه الخلود. قال ثم تلا هذه الآيه«عسي ان يبعثک ربک مقاماً محموداً قال: وهذا المقام المحمود الذي وُعِدَهُ نبيکم»

روايت ديگر از جابربن عبدالله انصاري نقل کرده که رسول خدا(ص) فرمـود: «من قال حين يسمع النداء: الّلهم ربّ هذه الدعوة التامة و الصلوة القائمة آت محّمداً الوسيلة والفضيلة وابعثه مقاماًمحموداً الّذي وعدته حلّت له شفاعتي يوم القيامة»

ترمزي در «السنن» روايتي از رسول خدا(ص) آورده که آن حضرت فرموده است:«اذا کان يوم القيامة کنت إمام النبيين و خطيبَهُم و صاحب شفاعتهم غير فخر». هرگاه روز قيامت برپا گردد من پيشاپيش انبياء، خطيب آن ها و صاحب شفاعت آن ها خواهم بود بدون اين که به کسي فخر کنم».

شيخ ابوالفتوح رازي از دانشمندان قرن ششم هجري ذيل آيه آورده است:«اميد آن را که خداي تعالي تو را به مقام محمود رساند، و امّا مقام محمود بيشتر اهل علم بر آنند که مقام شفاعت است و آن مقامي است که يغبط بها الأولون و الآخرون، او را برمقام تمنّا کنند اوّلينان و آخرينان، عبدالله بن مسعود را پرسيدند که مقام محمود چيست؟ گفت: فرداي قيامت خلايق را در صعيد بدارند هرکس سخن نياورد، گفتن اوّل کس که او را بخوانند رسول ما باشد چون او را بخوانند او گويد: لبِّيک و سعديک والخير في يديک و الشر ليس اليک والمهدي مَن هديت و عبدک بين يديک منک بک و لک و إليک لاملجأ و لامنجأ منک إلّا إليک تبارکت و تعاليت سبحانک ربّ البيت فذلک قوله تعالي عسي أن يبعثک ربک مقاماً محموداً».

مفسر بزرگ علّامه طباطبايي مقام محمود را اين گونه بيان مي کند:«بأنه(مقام محمود) المقام الذي يحمده عليه جميع الخلايق و هو مقام الشفاعة الکبري له يوم القيامة و قد إتفقت علي هذا تفسير الروايات من طريق الفريقين عن النبي(ص) وائمّة أهل البيت(ع)» «مقام محمود مقامي است که همه ي خلايق آن را حـمد مي کنند، و آن مقام شفاعت براي رسول خدا(ص) است که روز قيامت در آن قرار مي گيرد و روايات وارده در تفسير اين آيه از طريق شيع و سني متفقّند بر اين معني».

علّامه ي طبـاطبايي ذيل آيه ي:«ولسـوف يعطيـک ربّک فترضي» چنـين مـي-نويسد: « محتواي آيه در مقام منّت نهادن است و بدان وعده اي ويژه ي رسول خدا(ص) که در سراسر قرآن کريم خداي سبحان احدي از خلايق را هـرگـز چنين وعده اي نداده و در اين وعده عطاي خود را به هيچ قيدي مقيد نکرده و مطلق است که عطاي مطلق خداوند رضاي مطلق رسول اکرم(ص) را به دنبال دارد»

از اين رو، رسول خدا(ص) در رابطه با شفاعت با کفايتش در حق امّت مي-فرمايد:«خُيرتُ بين الشّفاعة و بين أن يدخل شطرُ أمّتي ألجنّة فأَختَرتُ الشفاعة نه أشفاعة ألشّفاعة لأنها أعم و أکفي أترونها للمؤمنين المتّقين؟ لا، و لکنّها للمذنبين المتولّثين الخطّائين» «از ناحيه ي خداوند متعال ميان شفاعت و داخل شدن بخشي از امتم در بهشت مخير شدم، من شفاعت را اختيار کردم؛ زيرا دامـنه ي آن وسيع تر و کفايت آن بيشتراست؛ آيا خيال مي کنيد که شفاعت براي مؤمنان پرهيزکار است؟ نه، بلکه براي گناه-کاران آلوده و خطاکار است.»

امام باقر(ع) مي فرمايد:«إنّ للرسول الشفاعة في أمته، لنا الشّفاعة في شيعتنا» « شفاعت رسول خدا(ص) براي امتش و شفاعت ما اهل البيت(ع) براي شيعيانمان خواهد بود».

با توجّه به مفاد اين حديث با اين که حضرت علي(ع) (و ديگر ائمه(ع)) از جمله ي شفاعت کنندگان در حق شيعيان است، امّا خود اميد و آرزوئي شفاعت پيامبر بزرگوار اسلام(ص) در روز حشر را دارد چنانکه در مناجات منظومه ي آن حضرت به پيشگاه خداوند متعال آمده است:

اِلَهِي فَأَنشِرنِي علَي دِينِ أَحمَد مُنِيباً تَقِـيا قَانِتـاً لـَکَ اَخـضَعُ

وَلَا تُحَرِّمنِي يا اِلَهِي وَ سـَيدِي شَفَاعَتُهُ الکُبرَي فَذَاکَ المُشَفَّعُ

«اي خدا، مرا بر دين احمد(ص) محشور گردان در حالي که به در گاهت با ناله و انابه و تقوا و تواضع آيم اي خداي من و اي سيد و مولاي من، محرومم مگردان از شفاعت کبراي پيغمبرت که بي شک، شفاعت او پذيرفته است.»

از جمله ي مأذونان شفاعت قرآن کريم است. رسول خدا(ص) در مورد شفاعت قرآن مي فرمايد:«نعم الشفيع القرآن لصاحبه يوم القيامة» « قرآن شفيع خوبي براي قرآن خوان است.»

امام علي(ع) در مورد شفاعت قرآن و پذيرفته شدن آن مي فرمايد: «واعلمو أنّ هذا القرآن هو النّاصح الّذي لَايغُشُّ و الهادي الذي لَايضِلُّ... واعلموا أنه شَافِعٌ مُشَفَّعٌ و قائل مُصَدَّقٌ و أنه من شَفَعَ لَهُ القرآنُ يومَ القيامة شُفِّعَ فيه»«آگاه باشيد همانا اين قرآن پند دهنده اي است که نمي فريبد و هدايت کننده اي است که گمراه نمي سازد آگاه باشيد، که شفاعت قرآن پذيرفته، و سخنش تصديق مي گردد، آن کس که در قيامت، قرآن شفاعتش کند پذيرفته مي شود.»

در حديثي به پذيرفته شدن شفاعت سه گروه تصريح شده است: «ثلاثة يشفَعُونَ الي الله عزَّ و جلَّ فَيشَفَّعُونَ: الأنبياء ثُمَّ العلماء ثُمَّ الشهداء» در ميان شهدا امام حسين(ع) به عنوان سرور و سالار شهيدان شفيع شفيعان است؛ از اين رو، در زيارت نامه ي آن حضرت آمده است: «وان شَفَعتَ شُفِّعتَ»«اگر شفاعت کني پذيرفته مي شود».

شهات پیرامون شفاعت و جواب آن

با اين که اصل شفاعت همان طور که بررسي شد ريشه در آيات قرآن کريم و روايات ائمه ي معصومين(ع) داشته و داراي شرايط و ويژگي هايي، هم در جانب شفاعت کنندگان و هم در جانب شفاعت شوندگان است. با آن هم به خاطر کژفهمي يا جهل و ناداني عدّه-اي، از انتقادهاي بي پايه مصون نمانده و از جمله ي اشکالات امور ذيل است:

اشکال اوّل

برداشتن کيفر و عذاب مجرمان از عدالت خدا است يا از ظلم او؟ اگر برداشتن آن ها عدالت است پس اصل وضع آن از اوّل ظلم بوده که ساحت خداوند دور از آن است و اگر برداشتن کيفر ظلم است پس درخواست پيامبران يا هر شفيع ديگر ظلم است که چنين درخواستي شايسته ي شأن پيامبران نيست.

نقد و بررسي:

اولا: خود مستشکلين درباره ي اوامر امتحاني پروردگار چه جوابي دارند؟

مثلاً اثبات کشته شدن اسماعيل در مرحله ي اوّل و منع از کشته شدن اسماعيل در مرحله -ي دوّم آيا هر دو عدالت است، يا يکي عدالت و ديگري ظلم؟ لابد هر دو عدالت است؛ فلسفه و حکمت آن بيرون آوردن نيت هاي دروني مکلّف و شکوفايي استعدادهاي اوست، درمورد شفاعت نيز گفته مي شود ممکن است خداي متعال مقدّر و مقرّر کرده که همه ي افراد با ايمان نجات يابند امّا در ظاهر احکامي را مقرّر کرده و بر مخالفت آن ها مجازات-هايي را معين کرده تا کافران به وسيله ي کفر خود هلاک و مؤمنان به واسطه ي پيروي و اطاعت به درجات بالاتر و گناه کاران با ايمان به واسطه ي شفاعت بر کشتي نجات سوار شوند و از برخي عذاب ها خلاصي ورهايي يابند. پس هم تشريع کيفر بر اساس عدالت و هم حکم دوّم يعني برداشتن مجازات، عادلانه و عاقلانه است.

ثانياً: شفاعت نقض حکم اوّل و شکستن مجازات و عقوبت نيست بلکه شفاعت به حکم عقوبت جنبه ي حکومت را دارد، يعني مجرم را از شمول مجازات بيرون مي آورد و مشمول رحمت، احسان،عفو، فضل و کرم الهي مي سازد، قانون مجازات سر جايش باقي است، امّا در شخص شفاعت شده تبدّل و تحوّلي پديد مي آيد تا به واسطه ي آن از عذاب برهد.

اشکال دوم:

و عده ي شفاعت بر بندگان خدا از ناحيه ي قرآن کريم و روايات اسلامي باعث جرأت آنان بر معصيت گشته تا روز به روز گناهان بيشتري انجام دهند و چنين چيزي با هدف آفرينش و ارسال رسل و انزال کتب همخواني ندارد.

نقد و بررسي

اوّلا: اگر از نظر شما وعده ي شفاعت مايه ي جرأت بر گناه و معصيت است پس نـظر شما درباره ي وعده ي آمرزش، مغفرت و عفو الهي چيست؟ به ويژه که مغفرت الهي بسيار گسترده است و شامل همه ي گناهان جز شرک مي شود:«إنّ الله لا يغفر أن يشرک به و أن يغفر مادون ذلک لمن يشاء».

ثانياً: اميد به شفاعت وقتي مايه ي جرأت بر گناه مي شود که نوع گناه با افراد گنه کار تعيين شده باشد، و حال اينکه چنين نيست و کسي که نمي داند چه گناهاني يا گناهکاراني به وسيله ي شفاعت نجات مي يابندو معلوم نشده که آنان بعد از ورود به دوزخ شفاعت مي-شوند. و اين همان حالت بين خوف و رجاء است.

7. نتيجه گيري

از بررسي آيات قرآن کريم در مورد مسأله ي شفاعت اين نکته به دست مي آيد که شفاعت ريشه ي بس عميق در قرآن کريم داشته و پشتوانه ي آن اصيل ترين منبع اسلامي و دست اوّل يعني همان قرآن کريم است.

شفاعت در ابتدا مختص خداوند متعال بوده و از آن اوست و هم اوست که مي تواند به کساني که داراي مقامي بس بلند و آبرومندانه اي در پيشگاه اوست مثل انبياء، اولياء، شهدا و صلحا اذن شفاعت بدهد.

شفاعت به طور مطلق پذيرفته نيست هم در ناحيه ي شفاعت کننده و هم در ناحيـه -ي شفاعت شونده شرايطي لازم است که شرايط قبلاً بيان شد.

عدّه اي که جاهلانه و يا مغرضانه بر اين اصل از اصول اسلامي ايراد مي گيرند يا در فهم معناي صحيح شفاعت مشکلي داشته يا در آيات وارده حول محور شفاعت در اشتباه رفته اند؛ ايرادهاي شان هرگز وارد نبوده و نيست؛ در پايان نگارنده ي اين سطور از خداوندمتعال مي خواهد که ما را در فهم مطالب از جمله معني شفاعت آن گونه که آيات و روايات خبرداده است آگاه و معتقد سازد نه آن گونه که فکر ناقص بشر درک مي کند و خلاف واقع است.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**