دین و مذهب

سر نوشت كودكان و مستضعفان عقلي در آخرت

**نوشته شده توسط سلمان نوری**. **ارسال شده در** دین و مذهب

  

روزنه

مسلمانان معتقدند که پاداش و جزا اخروي به عمل شخص مربوط است. گرچه تفضّلات الهي و امكان چند برابر شدن پاداش، وجود دارد. چه اين كه تفضلات الهي، خود شروطي دارد که با عمل كرد شايسته شخص دست يافتني است. امّا در اين جا سخن از کساني است که مجال عمل نداشته اند. يا به دليل مرگ به دوران بلوغ و رشد نرسيده اند و در طفوليت از دنيا رفته اند، يا اين که از قوت عقلاني كه از شرايط تكليف است، بهره مند نشده اند تا با آن، خوب را از بد و خير را از شر تشخيص داده و عمل کنند. پرسش اساسي اين است كه اين گروه از نظر پاداش و جزا در جهان ديگر چه سر نوشت دارند؟ آيا امكان حلول روح آنان براي رسيدن به تكامل در جسم ديگر خواهد كرد؟
در اين نوشته سعي بر آن است تا پاسخ دو پرسش ياد شده داده شود. براي روشن شدن مطلب هر يك به طور جداگانه مورد پژوهش قرار داده مي شود.

أ. پاداش و كيفر كودكان و مستضعفان عقلي
اين موضوع از نظر عقل و عقلا و آيات و روايات مطالعه و مورد بررسي قرار داده مي شود.

1. عقل و سيره عقلا
بر اساس سيره ي عقلا مجازات و كيفر را فرع بر مخالفت تكليف اختيارى است و از شرايط صحت تكليف علاوه بر شرايط ديگر، عقل را مى‏شمارند. عقلى كه وسيله تشخيص زشت از زيبا و نفع از ضرر و خير از شر است و پاداش بر امتثال و مجازات بر مخالفت تكليف منوط به داشتن آن است. و شخص عاقل، در ازاى اطاعت پاداش و در قبال معصيت كيفر داده مى‏شود. از اين رو، از نظر عقلا غير عاقل( اطفال و ديوانگان و مستضعفين ديگر) ثواب و عقابى بر اطاعت و معصيتشان نيست. اگر در مقابل اطاعت پاداشى داده شوند از باب تشويق است، و اگر در قبال نافرمانيشان مؤاخذه گردند، تاديب است. اين مطلب در همه ي جوامع از جمله مجتمع اسلامى امرى مسلم و بديهي است؛ بدين معنا كه در عين اين كه سعادت و شقاوت در دنيا را نتيجه امتثال و مخالفت تكليف مى‏داند، غير عاقل را نه در امتثالشان سعيد مى‏داند و نه در مخالفتشان شقى. زيرا تكليفى ندارند تا با ثواب امتثال آن سعيد و با عقاب مخالفت آن شقى گردند.
حكم ياد شده نسبت به سعادت و شقاوت در دنيا است. اما نسبت به حيات اخروى كه اديان الهى آن را اثبات نموده و مردم را نسبت به آن به دو دسته ي سعيد و شقى تقسيم نموده‏اند،1 عقلاي كه معتقد به جهان ديگرند، چه حكمي دارند آيا مي توانند آنچه را در باره ي غير عاقل در اين دنيا مي گويند، در عالم آخرت نيز داشته باشند؟ در حالي كه عقل را راهي به درك جزئيات احوال مردم در آخرت نيست تا بتوانند از آن سر در آورند. از اين رو، مي توان گفت: بر اساس سيره ي عقلا و عقل نمي توان در باره ي سر نوشت كودكاني كه پيش از رسيدن به سن تكليف مرده اند و انسان هاي غير عاقل، حكم كرد.

2. نقل

1.2. آيات
دقت در آيات قرآن كريم مي رساند كه در باره ي همه ي انسان ها از جمله اطفال(كه پيش از رسيدن به حد تكليف، چشم از اين جهان فرو بسته اند) و فاقدان عقل(كساني كه از نظر عقلي شرط تكليف را فاقد بوده اند)، به عدالت حكم خواهد شد، چنان كه مي فرمايد: « وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفي‏ بِنا حاسِبينَ».2 ما ترازوهاي عدل را در روز قيامت برپا مي‌‏کنيم پس به هيچ کس کمترين ستمي نمي‌‏شود.
علامه طباطبايي در باره ي سر نوشت كودكان و ديوانگان مي فرمايد:«و اما غير عاقل يعني اطفال و ديوانگان... نسبت به حيات اخروي كه دين الهي آن را اثبات نموده و مردم را نسبت به آن به دو دسته، سعيد و شقي تقسيم نموده، آنچه كه قرآن شريف در اين باب ذكر فرموده مجملاتي است كه نمي‏توان از آن حكم جزئيات را، و اين كه مستضعفين(اطفال، ديوانگان) هم سعادت و شقاوت اخروي دارند يا خير استفاده نمود. زيرا جزئيات احوال مردم در آخرت امري نيست كه عقل بتواند از آن سر در آورد».3
در آيه ي 106 سوره ي توبه در باره ي مستضعفين دارد:« وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيم‏» و گروهى ديگر به مشيت خداوند واگذاشته شده‏اند، كه يا عذابشان مى‏كند يا توبه‏شان را مى‏پذيرد. و خدا دانا و حكيم است‏.
علامه طباطبايي در تفسير آيه ي شريفه مي نويسد:« كلمه" ارجاء" به معناى تاخير است، و آيه ي شريفه عطف است بر آيه ي 102 سوره ي توبه« وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ». و معناى تاخير انداختن ايشان به سوى امر خدا، اين است كه وضع ايشان آن طور روشن نيست كه بتوان عذاب خدا و يا مغفرت و آمرزش او را برايشان پيش بينى كرد، پس امر ايشان محول به دستور خداست، تا او در باره ي ايشان چه بخواهد، هر چه او خواست همان خواهد شد».4
بعد مي فرمايد: اين آيه فى نفسه با وضع مستضعفين(کودکان و ديوانگان) تطبيق مى‏كند، كه در حقيقت مانند برزخى هستند ميان نيكوكاران و بدكاران.5 زيرا کودکان و ديوانگان عمل بد و خلاف شرع انجام نداده اند تا مستحق دزوخ باشند و از جانب ديگر عمل صالحي هم ندارند تا واريد بهشت شوند.
بنابراين از آيات فقط استفاده مي شود که امر آن ها به خداي سبحان واگذار شده است و بيش از اين چيزي فهميده نمي شود.

2.2. روايات
اما رواياتي در باره ي سرنوشت کودکان و ديوانگان در جهان ديگر وجود دارد که بيان روشن تري دارند. اين روايات دو دسته اند: رواياتي که فقط متعرض سر نوشت کودکان اند و رواياتي که متعرض سرنوشت کساني که از رشد عقلي بي بهره اند، نيز شده اند.
1. رواياتي که مي گويد فرزندان مسلمانان به مسلمانان ملحق و فرزندان کافران به کافران مي پيوندند.
وهب بن وهب (ابو البخترى) از امام صادق از پدرش امام باقر(ع) روايت كرده كه امير مؤمنان(ع) فرموده است: اولاد مشركان با پدرانشان در دوزخ باشند، و أولاد مسلمان با پدران خود در بهشت.6
وهب بن وهب را علماء رجال كذّاب مي دانند،
عبد اللَّه بن سنان گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم حكم اولاد مشركين كه پيش از بلوغ بميرند چيست؟ فرمود: حكمشان حكم كفّار است غسل و كفن و نماز نمى‏خواهند و خداوند خود بهتر مي داند كه آنان چه كرده‏اند، اكنون حكم كفّار را در تجهيز دارند.7
2. رواياتي که دلالت دارند آنان امتحان مي شوند، اگر دستور الهي را اطاعت کردند، واريد بهشت مي-شوند، اما اگر سرباز زدند، دزوخ جايگاه شان خواهد بود.
امام صادق(ع) فرمود: آتشى براى ايشان برافروزند و گويند كه به آن درآييد، پس اگر اطاعت كردند و به آتش درشدند، آن بر ايشان سرد و سلامت گردد، و چنانچه امتناع ورزيدند خداوند عزّ و جلّ آنان را گويد: چنين است اينك من شما را فرمان دادم و شما نافرمانى نموديد، پس امر كند آنان را به سوى دوزخ برند.8
زرارة گويد: امام باقر(ع) فرمود: چون روز رستاخيز آيد خداوند بر هفت گروه حجّت آورد:
1- كودكان كه پيش از بلوغ از دنيا رفته‏اند.
2ـ كسانى كه در زمان فترت يعنى ميان دو رسول بوده و از دنيا رفته‏اند.
3- پيران سالخورده كه پيغمبر را درك كرده ولى عقل خود را از دست داده بوده‏اند.
4- بي خردان يا عقب افتادگان روانى.
5- ديوانگان كه داراى عقل نبوده‏اند.
6- كران كه حسّ شنوايى نداشته‏اند.
7- گنگ‏ها و لال‏هاى مادر زاد.
هر كدام از اين طوايف با خداوند عزّ و جلّ احتجاج نمايد، فرمود: آنگاه خداوند عزّ و جلّ فرستاده‏اى به سوى آنان گسيل دارد و آتشى براى امتحان ايشان برافروزد پس به آنان فرمان دهد و گويد: پروردگار شما امر فرموده كه خود را در اين آتش افكنيد، پس هر كس در آتش جست، آن آتش بر وى سرد و سلامت شود، و هر كس نافرمانى نمود به سوى آتش دوزخ رهسپارش كنند.9
مرحوم فيض کاشاني وقتي اين دو دسته روايات را نقل مي کند، مي گويد داخل شدن کودکان به مکاني که پدرانشان هستند، از لازمه اش اين نيست که آنان در عالم برزخ معذب به عذاب پدرانشان باشد، اما در قيامت به وسيله ي آتش مورد آزمايش قرار مي گيرند.«دخول الأطفال مداخل آبائهم لا يستلزم أن يكونوا معذبين بعذاب الآباء و كذلك نقول في أطفال المؤمنين و هذا في البرزخ و أما في القيامة فيمتحن الكل بالنار».10
شيخ صدوق در جمع بين اين دو دسته روايات مي گويد: اين اخبار با هم سازگار است و اختلافى ندارد، و اطفال مشركان در عالم برزخ با پدرانشان در آتشند، ولى حرارت آتش به آنان آزار نمي رساند، و براى اين كه حجّت بر ايشان تمام شود، در قيامت مأمور شوند داخل آتش شوند كه براى آزمايش ايشان افروخته گشته( با تضمينى كه از سلامت ايشان قبلا شده است چنان كه مثل آن را در عالم برزخ مشاهده كرده‏اند)، اگر اطاعت کرده و وارد آتش شدند، اهل بهشت هستند، اما اگر اطمينان حاصل نكردند و از رفتن به آتش در آن روز خوددارى كردند حجّت بر آنان تمام شده و از اهل دوزخ اند.
مرحوم فيض مي گويد: آتش که در قيامت با آن، کودکان و ديوانگان امتحان مي شوند، در واقع صورت تکاليف شرعيه در اين عالم است. هر كس در علم الهي سعيد و اهل اطاعت و انقياد و ايمان باشد و طينت پاك داشته باشد، اگر در دنيا تا حد بلوغ و ادراک باقي مي ماند به دستورات الهي گردن نهاده و آن ها را قبول مي کرد، خودش را به آتش مي اندازد و اگر از دسته ي ديگر يعني عصيان گران باشد، از رفتن به داخل آتش ابا ورزيده و فرار مي کند. به همين جهت پيامبر فرمود خداوند داناتر است به آنچه عامل بودند.« و يشبه أن يكون النار المؤججة هي صورة التكاليف الشرعية في تلك النشأة فمن كان منهم من أهل الإطاعة و الانقياد و الإيمان في علم اللَّه تعالى بأن كانت نفسه مفطورة على الخير و لو كان يبقى في الدنيا إلى البلوغ و الإدراك لآمن بها و قبلها يلقي نفسه في النار و إن يكن الآخر يأبى و يهاب و لذا قال اللَّه أعلم بما كانوا عاملين».11
مرحوم علامه طباطبايي نيز بياني دارند و مي گويد: گناه و مغفرت مراتبي دارند و منحصر در مخالفت تكليف نيست، بلكه بعضي از مراحل مغفرت متعلق به مرض‏هاي قلبي و احوال بدي مي‏شود كه عارض بر قلب شده و بين قلب و پروردگار حجاب مي‏شود، مستضعفين درست است كه به خاطر ضعف عقل و يا نداشتن آن تكليف ندارند، ليكن چنان هم نيستند كه ارتكاب كار زشت در دل‏شان اثر نگذاشته و دل هايشان را آلوده و محجوب از حق نسازد، بلكه در اين جهت با غير مستضعفين يكسانند، و خلاصه در تنعم به نعيم قرب خدا و حضور در ساحت قدس الهي محتاج به ازاله آن مرض ها و دريدن آن پرده‏ها هستند، و چيزي هم از عهده ازاله و رفع آن برنمي‏آيد مگر همان عفو پروردگار و پرده‏پوشي و مغفرت او.
بعيد نيست مراد از رواياتي هم كه مي‏گويد:" خداوند سبحان مردم را محشور مي‏كند و آتشي را هم مي‏آفريند، آن گاه به مردم دستور مي‏دهد تا در آتش داخل شوند پس هر كس وارد آتش شود داخل بهشت مي‏شود، و هر كس سرپيچي كند داخل جهنم مي شود همين معنا باشد، يعني مراد از آتش رفع آن پرده‏ها و معالجه آن مرض ها باشد.12
بنا بر اين چون ثواب و عقاب بر اساس تكليف است و تكليف خود داير مدار عقل و اختيار است، چنان كه اگر هر دوى اين ها يا يكى از اين دو نبود، تكليف معنا ندارد. لذا فرزندان مشركان يا فرزندان مؤمنان و انسان هاي غير عاقل كه غير مكلّف از دنيا رفته‏اند در آن عالم شرايط تكليف براى آنان جمع مى‏شود و به نوعى تكليف مكلّف مى‏گردند و چنانچه از عهده آن بر آمدند اهل نجات و اگر نافرمانى را برگزيدند گرفتار خواهند شد و خداوند ستم نخواهد كرد كه فرمود:« إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً»13 و «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ».14

ب. قرار گرفتن روح در بدن شبيه بدن دنيوي
از روايات استفاده مي شود که روح انسان بعد از مرگ به قالبي شبيه به قالب دنيوي او تعلق مي گيرد« فَإِذَا قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَيَّرَ تِلْكَ الرُّوحَ فِي قَالَبٍ كَقَالَبِهِ فِي الدُّنْيَا».15 در روايتي ديگر از امام صادق(ع) در پاسخ از سوال در باره ي ارواح مومنان که اينان پس از مرگ در کجا قرار مي گيرند،آمده است« فِي رَوْضَةٍ كَهَيْئَةِ الْأَجْسَادِ فِي الْجَنَّة»16 در بهشت به صورت و هيأت جسد نمودار هستند. در حديث ديگر دارد که ارواح مومنان پس از مرگ در بدن هايي مانند بدن هاي دنيوي استقرار مي يابند:«وَ لَكِنْ فِي أَبْدَانٍ كَأَبْدَانِهِمْ»17
بايد به اين نکته توجه کرد که جسم و اجسادي است متناسب به همان عالم، اما در عين حال مادی نيست، ماده و حرکت در آن نمی باشد.18
شيخ بهايي پس از بررسي آيات برزخ نتيجه مي گيرد که روح پس از مفارقت از بدن به بدني همگون با بدن عنصري خود تعلق مي گيرد، چنان که از اميرمومنان رسيده است: ارواح در عالم برزخ گروه گروه در شکل جسدهاي خويش گردهم آمده به گفتگو مي پردازند.19
علامه مجلسي مي گويد: ارواح مردگان در برزخ به«اجساد مثالي» تعلق مي گيرند و بدن برزخي مومن و کافر عين بدن دنيوي اوست و در همين بدن يا عذاب خواهند ديد و يا متنعم خواهند بود.20
استاد آيت ا...جوادي آملي مي نويسد: البته بدن برزخي در عين مثالي بودن عين بدن خود شخص است؛ چنان که عين بدن دنيوي نيز خواهد بود.21
با توجه به مطالب ياد شده می توان گفت که ارواح کودکان و ديوانگان نيز در اجسام تعلق می گيرد، اما تکامل و رشد نمی يابند، زيرا رشد و تکامل از ويژگی های عالم ماده و طبيعت است. در عالم غير عالم طبيعت تکامل معنا ندارد. چنان که استاد شهيد مطهری می گويد: در آن دنيا تغيير دادن خود و سر نوشت خود وجود ندارد. نظام زندگی نظام ديگری است22 و از کلام امير مومنان علی(ع) که می فرمايد: و ان اليوم عمل و لا حساب و غدا حساب لا عمل»23 نيز همين مطلب استفاده می شود.

نتيجه
در جمع بندي آنچه گفته آمد، مي توان گفت: عقل را راهي نيست در اين كه سرنوشت كودكان كه قبل از رسيدن به سن تكليف از دنيا رفته اند و ديوانگاني كه به جهت نداشتن شرط تكليف، مكلف نبود اند، در آخرت چه سر نوشت دارند، آيات نيز در اين رابطه اجمال دارند، اما از روايات استفاده مي شود كه آنان در قيامت امتحان مي شوند، اگر دستور الهي را اطاعت كردند، اهل بهشتند و اگر از آن سر باز زدند، اهل دوزخند. و الله اعلم. اما روح آنان در بدن شبيه بدن هاي دنيوي قرار مي گيرد منتهي تكامل ندارند، چون تغيير و تحول و تكامل از ويژگي هاي عالم ماده و ماديات است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پا نوشت
1. سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن ، قم‏، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، 1417ق‏، ج6، ص372.
2. انبيا، 47.
3. الميزان فى تفسير القرآن ، ج6، ص372.
4. . همان، ج9، ص381.
5. همان.
6. . رَوَى وَهْبُ بْنِ وَهْبٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع‏ أَوْلَادُ الْمُشْرِكِينَ مَعَ آبَائِهِمْ فِي النَّارِ وَ أَوْلَادُ الْمُسْلِمِينَ مَعَ آبَائِهِمْ فِي الْجَنَّةِ(محمد بن على‏ ابن بابويه، من لا يحضره الفقيه‏، محقق / مصحح: على اكبر غفارى، قم‏، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، 1413ق‏، ج3، ص491).
7. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَوْلَادِ الْمُشْرِكِينَ يَمُوتُونَ قَبْلَ أَنْ يَبْلُغُوا الْحِنْثَ قَالَ كُفَّارٌ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ يَدْخُلُونَ مَدَاخِلَ آبَائِهِمْ‏( همان)
8. وَ- قَالَ ع‏ تُؤَجَّجُ لَهُمْ نَارٌ فَيُقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوهَا فَإِنْ دَخَلُوهَا كَانَتْ عَلَيْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ إِنْ أَبَوْا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ هُوَ ذَا أَنَا قَدْ أَمَرْتُكُمْ فَعَصَيْتُمُونِي فَيَأْمُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمْ إِلَى النَّارِ( همان، ص492).
9. عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ احْتَجَّ اللَّهُ عَلَى سَبْعَةٍ عَلَى الطِّفْلِ وَ الَّذِي مَاتَ بَيْنَ النَّبِيِّينَ وَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ الَّذِي أَدْرَكَ النَّبِيَّ ص وَ هُوَ لَا يَعْقِلُ وَ الْأَبْلَهِ وَ الْمَجْنُونِ الَّذِي لَا يَعْقِلُ وَ الْأَصَمِّ وَ الْأَبْكَمِ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ يَحْتَجُّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَيَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمْ رَسُولًا فَيُؤَجِّجُ لَهُمْ نَاراً فَيَقُولُ إِنَّ رَبَّكُمْ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَثِبُوا فِيهَا فَمَنْ وَثَبَ فِيهَا كَانَتْ عَلَيْهِ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مَنْ عَصَى سِيقَ إِلَى النَّار( همان، ص492).
10. . محمد محسن بن شاه مرتضى‏ فيض كاشانى، الوافي‏، اصفهان‏، كتابخانه امام أمير المؤمنين على(ع) 1406ق‏، ج25، 645.
11. همان.
12. الميزان في تفسير القرآن، ج6، ص373.
13. يونس، 44.
14. نسآء، 40.
15. محمد بن يعقوب كلينى، الكافي، محقق / مصحح: على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران‏، دار الكتب الإسلامية، 1407ق‏، ج3، 245.
16. همان.
17. همان، ص244.
18. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، بی تا، ج8، ص258.
19. بهاء الدين عاملي، اربعين، ص251 و 261.
20. محمد باقر مجلسى، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، بيروت‏، دار إحياء التراث العربي‏، 1403ق‏، ج6، 201 و 272.
21. تفسیر موضوعی قرآن کريم، قم، مرکزنشر اسراء، 1386ش، ج4، ص226.
22. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، بی تا، ج4، ص687.
23. نهج البلاغه، خطبه42. 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**