دین و مذهب

به مناسبت شهادت امام جواد (ع)

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** دین و مذهب

 شهادت امام جواد(ع): روز 29 ذی­قعده سال 220 ه .ق، روز دردناکی برای تمام شیعیان و دوستداران ولایت بود. معتصم عباسی به پندار خام خود، پایه­های حکومت خود را در بغداد، از آن روز به بعد محکم می­پنداشت، در حالی که شش سال پس از جنایتش، از تخت غصب حکومت سقوط کرد.بغداد، وداعی دوباره به محمدبن­ علی­ابن­ موسی­ الرضا داشت و این بار موعود بابرکت اسلام به زادگاه خود مدینه بازنمی­ گشت، بلکه مسموم، با جگری پاره پاره و دلی مغموم، در گوشه­ای از بغداد در انتظار پیوستن به پدر بود. امام جواد(ع) از 8 تا 25 سالگی، امامت و پیشوایی مسلمانان را به بهترین شکل بر عهده داشت. آن حضرت در تمام سرزمین­های اسلامی، نمایندگان و سفیران ویژه­ای داشت و شبکه ارتباطی امام با شیعیان گسترده و نقش­آفرین بود.

در زمان ولایت امام جواد(ع)، برای نخستین بار، جانشینی امامی پس از امام دیگر به طور جدی مطرح شد.

شیعیان پس از شهادت امام علی­بن­موسی­الرضا(ع)، با توجه به سن کم ابن الرضا در زمینه امامت ایشان به یقین نرسیده بودند، ولی با پاسخ­های صریح و روشن علمی امام به پرسش­های تمام دانشمندان اسلامی در آن زمان و طرح مسئله­های علمی جدید و مبارزه روشنگرانه با فرقه­های ضاله، چیزی نگذشت که درستی این جمله پدر بزرگوارشان امام رضا(ع) بر همگان ثابت شد که فرموده بود «ما خاندانی هستیم که کوچک­تران ما مو به مو از بزرگانمان ارث می­برند».[12]

ام فضل، دختر مأمون با تحریک عوامل معتصم، دانه­های انگور را زهرآگین ساخت و از این راه، امام جواد(ع) را مسموم کرد. چون رنگ چهره امام با کارگر شدن سم، تغییر کرد، ام فضل، پشیمان گریست و آه و ناله سرداد. امام جواد(ع) به او گفت: «ما یکاؤکِ؟ وا... لیضربنک الله بفقر لا ینجبر و بلاءٍ لا یستر؛ برای چه گریه می­کنی؟ به خدا که پروردگار، تو را به فقری جبران ناپذیر و گرفتاری پایان ناپذیر دچار خواهد ساخت!» چندی بعد آنگاه که همه، جای خالی ماه مدینه را در بغداد حس می­کردند، قاتل امام با همان وضع اسف باری که امام از آن خبر داده بود، مرد.[13]

مناظره­های امام جواد(ع)

رقیه ندیری

امام جواد(ع) نخستین معصومی بود که در خردسالی به امامت رسید. ازاین رو، مناظره­ها، بحث­ها و گفت وگو­هایی داشته که برخی از آنها مهم، جنجال برانگیز و جالب بوده است. این مناظره­ها به دو دلیل شکل گرفت؛ از یک سو، امامت ایشان به دلیل کمی سن، برای بسیاری از شیعیان ثابت نشده بود؛ گرچه بسیاری از بزرگان و دانشمندان دین براساس عقیده شیعه، هیچ تردیدی در این زمینه نداشتند.

از دیگر سو در آن مقطع زمانی، قدرت معتزله افزایش یافته بود و مکتب اعتزال، رو به رواج و رونق بود. همچنین، حکومت وقت در آن زمان از آنان حمایت و پشتیبانی می­کرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امکانات مادی و معنوی حکومتی برای استواری و تثبیت خط فکری آنها بهره می­برد تا به دیگر گروه­ها ضربه زند و از موقعیت و نفوذ آنان در جامعه بکاهد.

معتزله، در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذیر انسانی افراط می­کرد. آنان دستورها و آموزه­های دینی را به عقل خود عرضه می­کردند و آنچه را عقلشان با صراحت تأیید می­کرد، می­پذیرفتند و آنچه را عقل رد می­کرد، انکار می­کردند. ازآنجا که رسیدن به مقام امامت در سنین خردسالی، با عقل ظاهربین معتزله توجیه پذیر نبود، پرسش ­های دشوار و پیچیده­ای را مطرح می­کردند تا امام محمدتقی(ع) را شکست دهند.

امام جواد(ع) در پرتو علم امامت، با پاسخ­های قاطع و روشنگر خود، هرگونه شک و تردید درباره پیشوایی خود را از بین می­برد و امامت خود و حتی اصل امامت را تثبیت می­کرد. ازاین رو، پس از آنکه امام هادی(ع) در سنین کودکی به امامت رسید، این موضوع مشکلی ایجاد نکرد؛ زیرا برای همه روشن شده بود، خردسالی با بهره­مندی از منصب الهی امامت منافاتی ندارد.[14]

توطئه مأمون

رقیه ندیری

سیاست مأمون، هفتمین خلیفه عباسی در رفتار با امام جواد(ع)، ادامه سیاست او با امام رضا(ع) بود. امام جواد(ع) نیز مانند پدر بزرگوارش، برای حفظ مصالح اسلام و به ناچار، مجبور به پذیرش سیاست مأمون شد. آن حضرت، به خوبی از توطئه مأمون آگاه بود، ولی برای حفظ خط فکری و فرهنگ تشیع و در مجموع حفظ شیعیان، مصلحت دید که در ظاهر، سیاست مأمون را بپذیرد؛ گرچه در این راه به شهادت برسد.

امام جواد(ع)[15] از این روش برای تحکیم و گسترش تشیع، تقویت فرهنگ شیعی و تربیت شاگردان بزرگی بهره برد. ازاین رو، نفوذ تشیع در آن عصر بسیار چشم گیر بود.

در برخی روایات آمده است مأمون اصرار داشت امام جواد(ع) در بغداد بماند، ولی آن حضرت سکونت در مدینه را ترجیح می­داد. ازاین رو، در سال 204 و 205 هجری و بنابر برخی روایت­ها در سال 215 به بهانه شرکت در مراسم حج، با همسرش ام فضل از بغداد به سوی مکه رهسپار شد و سپس به مدینه بازگشت و حدود 5 یا 15 سال در مدینه سکونت کرد. در این زمان که امام جواد(ع) از سلطه حکومت مأمون دور بود، به تربیت شاگرد و گسترش حوزه علمیه پدرانش و پاسداری از فرهنگ و خط فکری تشیع و نگهداری از شیعیان پرداخت و ماندن در حرم رسول خدا(ص) را به زرق وبرق و زندگی مرفه بغداد ترجیح داد.[16]

تربیت شاگردان

رقیه ندیری

مهم­ترین رسالت دینی و فرهنگی امام جواد(ع) انتقال آموزه­های اهل بیت7 به شاگردان و آموزش و تربیت آنان براساس سیره آن بزرگواران بوده است. اهمیت این کار وقتی آشکار می­شود که از سویی به سلطه سیاسی حاکمان غاصب ریاکار و انحراف­های آنان از اسلام توجه کنیم و از دیگر سو بدانیم که بسیاری از شاگردان و یاران امام جواد(ع)، یاران امام رضا(ع) نیز بوده­اند. بنابراین، حفظ و تقویت آنان لازم بوده است و با وجود نبود امکانات ارتباطی و تبلیغی مناسب، هریک از آن شاگردان، در نقطه­ای از سرزمین­های اسلامی به عنوان نمایندگان و مبلّغان مرجع شیعیان و مروج آموزه­های اهل بیت7 به شمار می­آمدند.

علامه سید محمد کاظم قزوینی، تعداد یاران و شاگردان امام جواد(ع) را که برخی شاگردان و یاران امامان گذشته نیز بوده­اند، 276 نفر معرفی کرده است که چند تن از آنها عبارتند از: علی بن مهزیار اهوازی، از اصحاب موثق و مورد اعتماد امام جواد و امام هادی(ع)؛

فضل بن شاذان نیشابوری، فقیه و متکلمی بزرگ است که مقام علمی و کوشش وی در ترویج فرهنگ و آموزه­های خالص اسلامی تا اندازه­ای بوده که امام حسن عسکری(ع) در نامداری او را ستایش و دعا و از وی تجلیل کرده است.

محمد بن ابی عمیر، وی مورد تأیید و اعتماد دانشمندان اهل تشیع و تسنن است.

صفوان بن یحیی بَجلی، از اصحاب امام موسی بن جعفر(ع) وکیل امام رضا(ع) بوده و 30 کتاب نگاشته است.

گفتنی است در میان شاگردان امام جواد(ع)، نام چند بانوی برجسته و راوی حدیث نیز به چشم می­خورد که برخی از آنها عبارتند از: ام احمد بن داوود بغدادی؛ حکیمه، دختر موسی بن جعفر؛ حکیمه، دختر امام رضا(ع)؛ حکیمه، دختر امام جواد(ع) و زینب، دختر محمد بن یحیی.[17]

گفتار مجری

مقام علمی امام جواد(ع)

محمدعلی کعبی

در زمان امام جواد(ع) انقلاب فرهنگی و توسعه علمی بی مانندی رخ داد و دانشگاه های علمی و کلاس های بحث و گفت وگو در سراسر سرزمین اسلامی گسترش یافت. نیکلسون خاورمیانه شناس غربی دراین باره می­نویسد:

بر اثر گسترش ثروت و رواج تجارت و داد و ستد، انقلاب فرهنگی در زمان عباسیان رخ داد که تا پیش از آن شرق شاهد چنین پدیده­ای نبود؛ به طوری که دانشجویی و تحقیق علمی دغدغه همه مردم آن زمان از خلیفه تا پایین­ترین شخص جامعه شده بود و حداقل مردم، دوستدار علم و ادب شده بودند. در زمان دولت عباسی، مردم به سه قاره سفر می­کردند تا سهمی از دانش به دست بیاورند و مانند نخلی پربار به شهرهای خود بازگردند و آنچه را دارند، به دانش آموختگان منتقل کنند.[18]

امام جواد(ع) در هشت سالگی به امامت رسید. دانشمندان از هر سو، برخی برای امتحان امام، برخی برای به مسخره گرفتن ایشان و برخی برای یقین، با آن حضرت دیدار کردند. در آن هنگام، موسم حج نزدیک شده بود. هشتاد نفر از دانشمندان بغداد و شهرهای دیگر رهسپار شدند و به قصد دیدار ابوجعفر به مدینه رفتند و چون به مدینه رسیدند، به خانه امام جعفر(ع) که خالی بود رفتند و روی زیراندازی بزرگ نشستند... .

امام وارد شد و نشست و همه ساکت شدند. آنگاه پرسش­های خود را با امام در میان گذاشتند و وقتی پاسخ­های کامل و قانع کننده­ای شنیدند، شاد شدند و آن حضرت را دعا کردند و ستودند.[19]

محل سکونت امام در بغداد نیز به مرکزی علمی تبدیل شده بود. از دیگر سو مناظره­های امام با شخصیت­های بزرگی چون یحیی بن اکثم و فتواهای درست و دقیق امام درباره شکار در حج و قطع دست دزد و مانند آن، زبان به زبان می گشت. همچنین امام جواد(ع) جعل کنندگان حدیث را رسوا ساخت و حقیقت اعتزال و اندیشه­های فرقه معتزله را که حکومت وقت پشتیبان آنها بود، روشن کرد. جوادائمه(ع) با بحث­های دقیق علمی و فقهی ثابت کرد که دانسته­های فقهای درباری در برابر دانش خاندان پاک پیامبر هیچ است.

تنها محدثان شیعه، راویان احادیث امام جواد(ع) نیستند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز آموزه­ها و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل کرده­اند برای نمونه، خطیب بغدادی، احادیثی با سند از آن حضرت نقل کرده است.[20]

فرصت های مالی امام و روش استفاده ایشان از آنها

اموالی که پس از شهادت امام رضا(ع) در اختیار امام جواد(ع) قرار داشت، بسیار زیاد و درخور توجه بود. برای مثال، مأمون حدود یک میلیون درهم در اختیار آن امام رئوف گذاشت، همچنین، حقوق شرعیه­ای که از جانب پیروان امام جواد(ع) به آن حضرت می­رسید، بسیار زیاد بود. عاشقان امام در قم، خراسان، مدینه، اهواز، کوفه و دیگر سرزمین­های اسلامی آن روز به هر شکل، خمس و زکات خود را به امام می­رساندند.

بااین حال، امام با وجود جوانی، حتی اندکی از این دارایی را در امور شخصی خود مصرف نمی­کرد، بلکه آنها را برای دانشجویان، محرومان و نیازمندان جامعه صرف می­کرد.

حسین المکاری، از جمله کسانی است که امام را در بغداد زیارت کرد. وی درباره وضعیت امام در بغداد می­گوید:

امام در هاله­ای از تعظیم و احترام و بزرگداشت از طرف دستگاه رسمی حکومت و مردم به سر می­برد و من در این اندیشه بودم که امام با این موقعیت عالی، هرگز به وطن خود، مدینه بازنمی­گردد، بلکه در مرکز حکومت و در کنار این همه امکانات مادی خواهد ماند. ناگاه، امام که فکر مرا خوانده بود، خطاب به من فرمود: «یا حسین، خبز الشعیر، و ملح و الجریش، فی حرم جدی رسول الله احب الی ممن ترانی فیه...؛ ای حسین! نان جو و نمک در بارگاه جدم رسول الله9، برای من دوست داشتنی و عزیزتر است تا این بزرگداشتی که در آن به سر می­برم».[21]

امام جواد(ع)، با مرگ مأمون به زادگاه خود، مدینه بازگشت. آن گاه که معتصم وی را دوباره به بغداد فراخواند، مانند پدر بزرگوارش فرمود: «مرا از این سفر بازگشتی نخواهد بود».

از آثار سوگواری برای خاندان پیامبر

محمدعلی کعبی

شیعیان با عشق به اهل بیت:، در شادی و غم آنها شریک هستند. اندوه در مصائب اهل بیت:، مایه فضیلت انسان و قرب الهی می­شود. اندوه برای اهل بیت: پیامدهایی برای شیعه در بردارد که برخی از آنها عبارتند از:

اجرای دستور صریح خداوند در قرآن مبنی بر محبت ورزیدن به اهل بیت پیامبر و دوست داشتن آن بزرگواران؛

دوری جستن از بدی­ها و زشتی­ها و پیوند با خوبی­ها و زیبایی­ها؛

کوشش برای دورشدن از صفات انسان­های شرور و دشمنان اهل بیت: و نزدیک شدن به ویژگی­های کمالی اهل بیت:؛

همدردی با انسان­هایی شایسته که در پی هدایت انسان به شهادت رسیده­اند. درحقیقت، اندوه و گریه به مصائب اهل بیت:، نوعی سپاس­گزاری و قدرشناسی از آنهاست؛

زنده نگاه داشتن مکتب و یاد امامان معصوم(ع) و رهبران دینی، با مراسم عزاداری و اظهار پایبندی به راه آنان. چنان که امام خمینی(ره) می­فرمود: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگاه داشته است».

* آیا شواهدی تاریخی و دینی مبنی بر زنده نگاه داشتن یاد شهیدان و بزرگان وجود دارد؟

بله شواهد تاریخی بسیاری وجود دارد، از جمله:

اندوه طولانی حضرت یعقوب در فراق یوسف و ساختن دارالاحزان و سفیدشدن چشمش در فراق یوسف پیامبر که شرح آن در سوره یوسف آمده است.

اندوه وگریه پیامبر در فراق افرادی چون فرزندش ابراهیم، همسرش حضرت خدیجه و شهادت حضرت حمزه نقل است. پس از جنگ احد، پیامبر خدا وارد مدینه شد و دستور داد مراسم سوگواری برای حمزه سیدالشهدا برگزار شود. ایشان تا آخر عمر، هر گاه به یاد حمزه، سیدالشهدا یا جعفر طیار می­افتاد، اشک در چشمان مبارکش حلقه می­زد.

امام رضا و امام جواد(ع) هنگام خروج از مدینه، چون می­دانستند بازگشتی در کار نخواهد بود، دستور دادند مردم مراسم عزا به پادارند و گریه کنند.

امام جعفر صادق(ع) نیز در ایام محرم، مجلس عزا بر پا می­کرد و پارچه­ای سیاه به دیوار اتاق خود نصب می­کرد و به شعرا و قاریان می­فرمود از مصائب اباعبدالله الحسین بگویند و خود می­گریست.

حضرت زهرا(س) روزهای جمعه به زیارت قبر عموی خود حمزه می­رفت، نماز می­گزارد و در کنار قبر وی اشک می­ریخت.[22]

محقق بزرگوار حضرت آیت الله سبحانی نیز درباره اندوه در مصائب اهل بیت: می­فرماید:

به تعبیری دیگر، سرودن اشعار مذهبی همراه با اظهار عواطف و تأثّر، نوعی همدردی و همراهی با شهیدان راه حق است... . اگر این مجالس تعطیل شود و یاد شهدا در هر سال تجدید نگردد، مکتب ایثار و شهادت به فراموشی سپرده می­شود. شیعیان با برپا کردن مجالس سوگواری در ماه­های محرم و صفر، منطق حسین ابن علی را که منطق همه شهداست، احیا می­کنند.[23]

سخن بزرگان

گردآوری: رقیه ندیری

«مأمون وی را به دامادی انتخاب کرد؛ زیرا با وجود کمی سن، از نظر علم و آگاهی و حکمت، بر همه دانشمندان برتری داشت».[24]

ابن حجر میثمی

«مأمون، شیفته او (امام جواد(ع)) شد؛ زیرا می­دید وی با وجود کمی سن، از نظر علم و حکمت و ادب و کمال عقلی، به چنان مرتبه والایی رسیده است که هیچ یک از بزرگان علمی آن روزگار، به آن پایه نرسیده­اند».[25]

«هریک از آنان (اهل بیت)، عالم، زاهد، عبادت پیشه، شجاع، بخشنده و پاک نهادند. برخی از آنان خلیفه و برخی نامزد خلافت هستند. و تا ده تن، هریک فرزند دیگری است. آنان عبارتند از:

حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی.

هیچ یک از خاندان های عرب و عجم، چنین نسب شریفی ندارند».[26]

جاحظ عثمانی معتزلی( ازمخالفان اهل بیت:):

«چه بگویم در جلالت و مقام امام جواد و فضیلت و کمال و عظمت و جلال او؟! حضرتش در میان ائمه، سنش کمتر از همه و قدر و شأنش اعظم است. او در اندک مدتی از عمر شریفش، کراماتی بسیار و معجزاتی بی­شمار از خود نشان داده و معارج و فضیلت کمال را طی کرده است».[27]

«از جمله ائمه، ابوجعفر، محمد الجواد بن علی الرضا(ع) است که از اعقاب امام رضا و یگانه پسر آن حضرت است. وی ابوجعفرثانی، امام شیعه اثنا عشریه است. لقبش تقی و قبرش با قبر جدش امام کاظم در بغداد زیر یک قبه قرار دارد».[28]

محمدعلی کعبی

برای شناخت شخصیت والای بزرگان تاریخ، مطالعه تمجیدها و تعریف­های مخالفان اعتقادی، سیاسی و اجتماعی آنان، از بهترین راه­هاست. مثلی در میان عرب زبانان رایج است. آنها می­گویند: «المجد ما شهدت به الاعداء.» سخنان و جمله­های امام جواد(ع) در نکوداشت مقام ایشان نیز نشان دهنده آن است که ایشان تنها در میان شیعیان و علویان محبوبیت و مقام نداشته است، بلکه دیگران نیز به بزرگی این شخصیت والا و آسمانی بودنش شهادت داده­اند که به برخی از آنها اشاره می­کنیم.

مأمون، خلیفه مقتدر عباسی، در پاسخ به اعتراض و مخالفت بزرگان بنی عباس با ازدواج دخترش ام الفضل با امام جواد(ع)، این امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت:

قَدْ اِخْتَرْتُهُ لِتَبْرِیزِهِ عَلی کافَّةِ اَهْلِ الْفَضْلِ فِی الْعِلْمِ وَ الْفَضْلِ مَعَ صِغَرِ سِنَّةَ وَ الأُعْجُوبَة فِیهِ بِذَالِکَ.[29]

من از آن رو وی را به دامادی خود برگزیدم که با کمی سن، در دانش و فضیلت، بر همه اهل زمان برتری دارد و اعجوبه­ای است در علم و دانش.

اسقف مسیحی، پس از آگاهی یافتن از علم و دانش امام جواد(ع) در مسائل پزشکی گفت:

«به نظر می­رسد این شخص (امام جواد(ع)) پیامبری از نسل پیامبران است».[30]

یوسف بن قزا اغلی بن عبدالله بغدادی، مشهور به سبط بن جوزی، پس از بیان تاریخ تولد و شهادت امام جواد(ع) می­نویسد:

«کانَ عَلی مِنْهاجِ أَبِیهِ فِی الْعِلْمِ وَ التُّقی وَ الزُّهِدُ وَ الْجُودِ؛ او در علم و تقوا، پرهیزکاری و سخاوت، چون پدر بزرگوارش، امام رضا(ع) و دنباله­رو او بود».[31]

ابن ابی طلحه، در کتاب مطالب السؤول فی المناقب آل الرسول، درباره شخصیت امام جواد(ع) می­نویسد: «او گرچه صغیرالسن است، ولی کبیرالقدر و رفیع الذکر است».[32]

علی بن محمد احمد، مشهور به ابن صباغ، فقیه مالکی و متوفای سال 855 در مکه، پس از بیان برخی ویژگی­های زندگی حضرت جواد(ع) می­نویسد:«آری، چنین بود کرامات جلیل و مناقب او».

ابن صباغ، در کلامی دیگر می­افزاید:

چه گوییم ما در جلالت و مقام امام جواد(ع) و فضیلت کمال و عظمت و جلال او؟! حضرتش در میان ائمه7 سنش کمتر از همه و قدر و شأنش اعظم است. او در اندک مدتی از عمر شریفش، کراماتی بسیار و معجزاتی بی­شمار از خود نشان داده و مدارج فضیلت کمال را طی کرده و از رشحات و تراوش دانش و بینش خود، اثرها گذاشته و از نفحات و ریزش فضل کمالش، بی­اندازه و شمار فیوضاتی به عالم علم نثار فرموده. چه با مجالس و محافلی که متکلم به احکام گردیده و از مسائل، حلال و حرام را بیان کرده و زبان دشمنان و خصم بد فرجام را به منطق صحیح و گفتار ملیح خود الکن و کلیل کرده و گه، بسیار انجمن و محفلی که در صدر جلساء و رأس خطبا و بلغاء قرار گرفته و در برابر خود، تمامی فصحاء و علما و حکما را تحت شعاع گذارده است.[33]

خلیل بن ابیک بن عبدالله، معروف به صلاح الدین صفدی- اهل صفد- ادیب و مورخ نامدار اهل فلسطین که حدود 200 تصنیف از وی برجای مانده است، می نویسد:

محمد بن علی، همان جواد بن رضا(ع) است، ابن الکاظم، موسی بن الصادق، جعفر2 است. لقب او جواد، قانع و مرتضی است. وی از فرزندان اهل­بیت نبوت است که در سخاوت، شهرت داشت تاجایی که او را «جواد»، نام نهاده­اند. او یکی از امامان دوازده­گانه است.[34]

ابن تیمیه می­گوید: «محمد، فرزند علی، ملقب به جواد، از بزرگان و اعیان بنی هاشم است که در سخاوت و بزرگواری شهرت تام دارد».[35]

یوسف بن اسماعیل نبهانی حنفی، ادیب و شاعر فلسطینی، متولد سال 1350 هجری که از وی سیزده کتاب مهم برجای مانده است می­نویسد:

محمد جواد، فرزند علی رضا(ع)، از بزرگان امامان و چراغ هدایت امت و سادات اهل بیت7 است. عبدالله شبراوی شافعی نیز از وی در کتاب خود، الاّتحاف بحبّ الاشراف با ستایش و تکریم یاد کرده است.[36]

محمود بن وهیب بغدادی فنخی، می­نویسد:

محمد جواد(ع)، فرزند علی بن الرضا(ع) است. کنیه او مانند کنیه جدش، محمدالباقر، ابو جعفر است. سه لقب وی، جواد، قانع و مرتضی است که مشهورترین آنها«جواد» است. رنگ پوست او سفید، قامتش معتدل و نقش انگشترش «نعم المقدّرالله» و وارث علم پدر بود.[37]

علی جلال حسینی، دانشمند بزرگ مصری می­نویسد:

محمدالجواد، ابوجعفر دوم، فرزند علی(ع)، در سال 195 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. وی باوجود سن کم، در علم و فضیلت، سرآمد همه عالمان و اهل فضیلت زمان خویش بود.[38]

 

 

 

 

 

 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**