دین و مذهب

میلاد مسعود حضرت فاطمه زهراء(س) وروز «مادر» گرامی ومبارک باد!

**نوشته شده توسط محمّد شریف عظیمی**. **ارسال شده در** دین و مذهب

 میلاد مسعود حضرت فاطمه زهراء(س) وروز «مادر» گرامی ومبارک باد!

لحظه ها خرسندند که بهاررا با ترانه زیبای قدم «مادر» آغاز کرده اند و غنچه ها می خندند که روزگار را با طراوت گوارای مقدم «مادر» باز کرده اند، اینجا هلهله آمدن ماهتابی است که هوای سینه را تازه می کند و فصل رسیدن آفتابی است که کوچه های «مدینه» را پرآوازه می کند؛ شکوفه دیدگانش را می گشاید که دنیا با دیدن گل نگاهش شاد باشد وغنچه چشمانش را وا می کند که دلها باشکفتن روی ماهش بانشاط باشند، اورا به حیای افروخته ای شناخته ایم که دیده هیچ شبی به دیدار آفتاب صورت او نایل نشده وبه تقوای اندوخته ی می شناسیم که برای هیچ «ابولهبی»، ثواب نظر افکندن به قامت اوحاصل نشده، منزلت «مادر» با برکت نام «فاطمه» برافراشته شده و عظمت خلقت با رفعت مقام «زهراء» برداشته شده، ما آهنگ عشق را از ریتم سرخ بندگیّ او آموخته ایم و نمآهنگ عاطفه را با رنگ سبز زندگیّ او شناخته ایم، او آمده است تا مشق مهربانی را بر صحیفه زمان بنگارد و نقش آسمانی را درسینه زمین بگذارد، درمُلک، هیچ ازخود گذشته ای، طعم جایگاه متعال اورا نچشیده ودرملکوت، هیچ فرشته ای به مرتبه بی مثال او نرسیده، همسر را باید به ادب او احترام کرد که شرم می کرد ازخواستن چیزی که درتوان «علی» نباشد وپسر را باید به تربیت اوآرام کرد که آموزگار صلح وصبروقیام انسانی، فرزندان «علی» باشند. اینک که زادروز زهرای نبی وفاطمه علی است ما نیز به میمنت میلاد دختر نبوّت و وولادت با سعادت مادر امامت، به نام والای «مادر» متبرّک می شویم وبه مقام بالای او متیمّن می شویم که: 
مادرم! تو می آیی که با قدّ خمیده ات، قامت مارا بالا بگیری ومیان دو دیده ات برای بودن ما جا بگیری، هنوز هم نوازش تو بر صورت ما نواخته می شود و نیایش تو برای ما گداخته می شود، کاش می شد ظرفیت کلمه ها را بالابرد تا نام بزرگ «مادر» را دروسعت آن جا نمود و ساحت دیده ها را پاک کرد تا صفت مهربانی اورا بتوان درجغرافیای آیینه وا نمود، نقش عشقت را درفرش وجودم بافته ای که ترانه زندگی ام با نوای محبّت تو ساز می شود و نگاه چشمت را برعرش سجودم گذاشته ای که سجّاده بندگی ام با دعای تو باز شود، تو آن کلمه بی پایان مهربانی خداوندی ودستی ازغیب برای پشتیبانی آدمی دربیغوله زمین، شمعی که بی هیچ منّتی برای آرامش من سوخته ای وبی هیچ توقُّعی برای روشن نمودن من افروخته ای وترانه مقدّس عشقی که درمزامیر زندگی نواخته وبرای گرم نمودن رگ خوشبختی گداخته می شوی، موهبت جان تو، بامداد روزهای خوش آدمی است که لحظه لحظه روزگار ما با عطوفت او آغاز شده و غنچه غنچه نیکبختیّ ما با دستان تو باز شده، مادر گاهی یکسره چشم می شود وبرای مراقبت از کودکش بیدار می ماند، گاهی سرتا پا دست می شود و نوازش راز آلودش را به فرزندانش نثار می کند وگاهی قطره اشکی می شود که بردلتنگی های بچه هایش فرو می چکد، ولی هیچگاه همچون ماهتاب هرچند با قامت خمیده دست ازروشنایی بر نداشته وهمچون آفتاب گرمابخش زندگی است. مادرم روزت مبارک وسایه ات برسر ما مستدام!

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**