دین و مذهب

نگاه جامعه شناختی به مرگ و برزخ

**نوشته شده توسط سلمانعلی زکی**. **ارسال شده در** دین و مذهب

سلمانعلی زکی (دانشجوی دكتری اندیشه معاصر)

 

چکیده

 

مقاله ذیل به این چند نکته می‌پردازد: زندگی دنیا، سبوی کوچکی است که عطش انسان نسبت به حیات ابدی را نمی‌تواند فرونشاند.پس انسان برای زیستن به دنیای دیگر نیازمند است؛ دنیای که باید جزئی از این عالم و کامل‌تر از آن باشد.

 

یک؛ پسین گام زندگی انسان را عالم مرگ، قبر و برزخ تشکیل می‌دهد، سه جهانی که هم با زندگی دنیای انسان متفاوت است وهم با عالمی که حیات در آن جاودان است. اما در عین حال شباهت‌های با هر یک از دو عالم دنیا و قیامت نیز دارند. یعنی آمیزه است از معنی و ماده، هستی و نیستی و سرانجام بقا و فنا.

 

دو؛ به ندرت می‌توان انسانی را یافت که منکر مرگ باشد اما نسبت به قبر و برزخ به عنوان گام‌های به سوی عالم بقا به ویژه اثبات‌گرایان تردید کرده‌اند. و چون وادی برزخ تجربه پذیر نیست، باید برای فهم و اثبات آن با استفاده از روش وحیانی به قرآن و حدیث مراجعه کرد. برابر با احادیث و آیات موجود، علاوه بر ثبوت قبر و برزخ عالم ثواب و عقاب و پاداش و جزا نیز هستند. منتها پاداش و جزای عالم برزخ چون ثواب و عقاب عالم آخرت دایمی نیستند، در عالم برزخ رابطه فرد با عالم دنیا که عالم عمل است قطع می‌گردد، منتهی نامه اعمال فرد مفتوح است، هدایا و نذورات بازماندگان و باقیات‌الصالحات خود فرد می‌تواند باعث کاهش اعمال بد و افزایش اعمال نیک او گردد.

 

سه؛ باور به این سه عالم دارای کار کردهای فراوان در زندگی انسان است. ایمان به مرگ، قبر و برزخ به عنوان عالم‌های که در آن‌ها انسان مورد بازخواست ابتدایی قرار می‌گیرد سبب خواهد شد انسان در زندگی دنیایی خویش، به لحاظ فردی و جمعی مراقبت بیشتر نماید.

 

کلیدواژه‌ها: مرگ، قبر، برزخ، نقش (کارکرد)، باور به مرگ و قبر و برزخ، زندگی اجتماعی.

 

مقدمه

 

چون جود ازل بودِ مرا انشا کرد                 برمن ز ازل نخست درس عشق املا کرد

 

آن‌گاه قراضه ریزه قلب مرا                        مفتاح در خزینه معنی کرد

 

(خیام)

 

بر اساس آیات متعددی قرآن کریم انسان خلیفه الهی است،[i] در خلقت آدمی که تشکیل یافته از دو بعد مادی و معنوی و جسم و جان است، اصالت از آن بعد معنوی است؛ زیرا پرتوی از روح الهی است،[ii] که فنا نپذیرد.[iii]

 

و چون بر اساس آیات قرآن هدف از آفرینش آدمی کمال معنوی اوست، و چون دنیایی مادی صباحی است اندک که این مهم را کفایت نتوان کرد، برای رسیدن به این مطلوب، عالمی دیگر بباید تا سیرک مال انسانی در آن انجام شود.

 

ملک لایزال و جهان ابدی که انسان‌ها در آن به کمال و زندگی جاودانی می‌رسد عالم آخرت نامیده می‌شود. منتهی برای رسیدن به ملک لایزالی باید از معابر مرگ، قبر و برزخ عبور کرد. باور به معبرهای یاد شده را نقش‌های موثری است در نحوه‌ی سامان یابی و برساختن زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها، این نوشته پس از توصیف مرگ، قبر و برزخ با نگاه دینی، اشاره کوتاهی دارد به نقش یا کارکرد باور به مرگ، قبر و برزخ در زندگی انسان.

 

1- مرگ

 

مرگ جزء معدود پدیده های است که به شدت برای انسان‌ها، راز آلود و وحشت انگیز بوده و هست. مرگ به دلایل متعددی همچون قطع رابطه انسان با جهان مادی (که مورد علاقه انسان می‌باشد) و وجود ابهام (جهل انسان به حقایق مرگ به ویژه در مراحل پس از مرگ) می‌تواند برای انسان‌ها تصاویر متعدد داشته باشد.

 

تصویرهای مختلف از مرگ؛

 

1-1.هیولای وحشتناک؛ که زندگی را از آدم می‌ستاند: «پنج روزی که در این مرحله مهلت داری/ خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست/ بر لب بحر فنا منتظرم ای ساقی/ فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست».[iv]

 

1-2. زندگی جاودان؛ روضه‌ی از روضات الهی که به انسان زمینه ورود به حیات ابدی را فراهم می‌آورد:

 

«یکی پرسید از سقراط مردن را چه خواندستی/ بگفت ای بی‌خبر مرگ از چه نامی زندگانی را/ اگر زین خاکدان پست روزی بر پری بینی/ که گردون‌ها و گیتی‌هاست ملک این جهانی را».[v]

 

ابهام موجود در عالم مرگ که ناشی از جهل ما نسبت به آن، است، دیدگاه های متعددی را نسبت به مرگ و عالم‌های پس از آن پدید آورده است یکی آن را موهوم، و دیگری واقعی، یکی تلخ و دیگری شیرین، یکی هستی و دیگری آن را نیستی می‌داند:

 

1-3. واقعیت مبهم؛ مرگ پایانی نامعلومی است که هیچ انسانی را از آن گریزی نیست

 

«در پرده اسرار کسی را ره نیست/ زین تعبیه جان هیچ‌کس آگه نیست/ جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست/ می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست»[vi]

 

1-4. راهی به سوی خالق؛ نمونه های از نگاه واقعی به مرگ را در آثار اکثر اندیشمندان از جمله فردوسی و نظامی می‌توان دید.

 

«جهان را چنین است ساز و نهاد/         که جز مرگ را کس ز مادر نزاد»[vii]

 

«گر مرگ رسد چرا هراسم/ کان راه به توست می‌شناسم/ این مرگ نه باغ بوستان است/ کو راه سرای دوستان است/ تا چند کنم ز مرگ فریاد/ چون مرگ از و ست مرگِِ من باد»[viii]

 

با این وصف، برای مرگ معنی واحدی وجود ندارد «هنوز هیچ مرجعی وجود ندارد که بتواند معانی مرگ را توضیح دهد. معانی مرگ نیز همچون معنی زندگی دور دست، مبهم و دست نیافتنی جلوه می‌کند، لذا در طول تاریخ، بشر برای مرگ معناهای بسیاری ذکر شده است. مفاهیم مانند: عدالت، انتقام، پاداش، به انجام رساندن کاری، مجازات، پیروزی، شکست، سرآغاز و یا پایان برای توصیف مرگ در نظر گرفته شده است»[ix] این در حالی است که در گذشته تمام جوامع بشری به نحوی به زندگی پس از مرگ باور داشته‌اند.

 

1-5. مرگ در نگاه عقلی؛  رابطه مرگ با عدالت، انتقام، پاداش، انجام، مجازات، پایان، پیروزی و شکست در منظرگاه عقل از آن جهت است که، پس از مرگ در سرای آخرت وقتی‌که میزان عدالت الهی استقرار می‌یابد ظالمان و ستم کاران مورد باز خواست قرار می‌گیرند خوبان و بدان به پاداش و جزای عمل خویش می‌رسند، اگر سرای آخرت و نظام ثواب و عقاب الهی نباشد، اگر بهشت و جهنم نباشد ظالم و مظلوم حق و باطل دارای موقعیت واحدی باشند با عدالت الهی سازگار نخواهد بود. مرگ پایان علم و عمل، پایان ماده و جهان مادی است، در سرای پس از مرگ است که با دیدن نتایج اعمال خویش افراد مؤمن به پیروزی و کافران به شکست خویش واقف می‌گردند.

 

1-6. مرگ در قرآن؛ قرآن کریم، مرگ را سرنوشت محتوم انسان می‌داند؛ زیرا وجود انسان وجود عارضی است تنها ذات لایزالی به عنوان وجود حقیقی سزاوار بقاست: همه چیز می‌میرد به جز ذات لایزالی.[x]تمام صاحب جان‌ها طعم مرگ را چشیده به سوی ما باز می‌گردند.[xi] و هر صاحب روحی طعم مرگ را چشیده سپس به سوی ما باز می‌گردد.[xii]مرگ موقعیت نمی‌شناسد هر جا که باشید، به سراغ شما خواهد آمد.[xiii]تمام انسان‌های موجود بر روی زمین می‌میرند فقط تنها ذات الهی است که باقی می‌ماند.[xiv]

 

2.قبر

 

قبر در لغت: قبر در لغت محل دفن انسان است و جمع آن قبور، مقبره به ضم و فتح با، هردو به معنی محلی است که قبر در آن قرار دارد.[xv]

 

قبر، در اصطلاح، محل دفن جسد آدمی است پس از مرگ «واژه قبر به معنی گور جای است که مرده آدمی را در آن می‌گذارند. نام‌های دیگر آن، تربت، خاک، نهف، جدث، حفیر، رمس، ریم، مرقد، مرمس، مضجع، مدفن، روضه، ضریح و... است»[xvi] به اعتقاد مسلمانان قبر به تناسب اعمال افراد یا باغی از باغ‌های بهشت و یا گودالی از گودال‌های جهنم است که خداوند متعال آن را برزخ بین دو زندگی ( دنیا و آخرت) قرار داده است.عالم قبر نیز وحشت زا و هول انگیز است زیرا فرجام نا پیدا، غربت بی مانند، فرقت بی وصال و جهان بی مثال دارد:

 

«وای آن روزی که در قبرم نهد تنگ/ به بالینم نهد خشت و گل و سنگ/ نه پای آنکه بگریزم ز ماران/ نه دست آنکه با موران کنم جنگ»[xvii]

 

مرحله پاداش و عقاب در قبر از نگاه ما نهان است، عقل‌ها آن را درک و نگاه‌ها آن را حس نمی‌کنند، زیرا مرده‌ی از گورستان‌ها خارج نمی‌شود تا آنچه را دیده برایمان بازگوید و زنده‌ی به سوی اهالی گورستان نمی‌رود تا باخبر از احوال آن‌ها باشد.

 

 «تاچند زنم به روی دریاها خشت/ بیزار شدم ز بت پرستان کنشت/ خیام که گفت دوزخی خواهد بود/ که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت»[xviii]

 

با این وصف راه تجربی برای پاداش و جزا در عالم قبر وجود ندارد بنابراین باید در پی یک راه دیگر بود. به باور مسلمانان راه‌های که برای شناخت و آگاهی از حقیقت عالم مرگ و قبر وجود دارد قرآن و سنت است، که از تایید عقل هم بهره‌مند است.

 

قبر در کلام امام علی:

 

امام علی (ع)می‌فرماید: رفتگان در کل این گونه بوده‌اند: دارای عزت و درجات والای افتخار، پادشاهان حاکم و یا رعیت سر افراز، که سر انجام به درون برزخ راه یافتند. پس در شکاف گورها بی جان و بدن پنهان ماندند...، اجتماعی داشتند پراکنده شدند، باهم مهربان بودند و جدا گردیدند...، گویا بودند و لال شدند‌، شنوا بودند و کر شدند...، خطرات جهان را خطرناک‌تر از آنچه می‌ترسیدند یافتند و نشانه های آن را بزرگ‌تر از آنچه می‌پنداشتند مشاهده کردند‌، جهانی از بیم و امید برایشان فراهم آمد،‌ اگر می‌خواستند آنچه را که دیدند توصیف کنند زبانشان عاجز بود. اما چشم‌های عبرت بین آن‌ها را می‌نگرد و گوش جان اخبارشان را می‌شنود که با زبان دیگری با ما سخن می‌گویند: چهره‌های زیبای ما پژمرده و بدن‌های ناز پرورده‌ی ما پوسیده شده‌اند...، تنگی قبر ما را در فشار گرفته است، وحشت و ترس را از دیگران به ارث برده‌ایم، ‌خانه های خاموش قبر بر ما فرو ریخته ما را دگر گون کرده است. اقامت ما در این خانه وحشت‌زا طولانی است، نه از مشکلات رهایی یافته و نه از تنگی قبر گشایشی فراهم می‌شود.[xix]

 

در جای دیگر می‌فرماید: آنچه را مردگان مشاهده کرده‌اند اگر شما می‌دیدید وحشت می‌کردید و ترسان می‌شدید، سخنان حق را می‌شنیدید و اطاعت می‌کردید ولی آن‌ها آنچه دیدند از شما مستور است به زودی پرده‌ها کنار می‌رود و شما هم مشاهده خواهید کرد.[xx]

 

مام زندگی آبستن مرگ است، و فرزندانش اسیر امواج متلاطم و نابود کننده، و مرگ اما ساحل نجات بخش از نیستی است. با مرگ انسان به اصل خویش باز می‌گردد، با اوست که در جوار الهی منزل می‌گزیند، با اوست که به حیات بی ممات، جان بی ملال، گنجی بی رنج و ملک بی زوال می‌تواند نایل آید:

 

«زادگان چون رحم بپردازند/ سفر مرگ خویش را سازند/ سوی مرگ است خلق را آهنگ/ دم زدن روز و شب فرسنگ/ جان پذیران چه بی نوا چه به برگ/ همه در کشتی‌اند و ساحل مرگ».[xxi]

 

پس از مرگ عالم برزخ فرا می‌رسد، اقامت گاهی که مدت اقامت در آن نا معلوم است و طولانی‌تر از عالم دنیا، کوتاه تر از عالم قیامت ولی فرجام ناپیدا و چون او را فرجام پدید آید آنگاه در صور دمیده می‌شود و انسان‌ها به داد گاه الهی فرا خوانده شده مورد باز خواست قرار می‌گیرند، آنک هرکس بر پایه لیاقت‌های خویش به جهانی ماندگار و جاودان (بهشت و جهنم) انتقال می‌یابند.

 

3_ برزخ

 

برزخ در لغت: حایل و فاصل بین دو چیز را برزخ گویند، به همین مناسبت عالم میان دنیا و آخرت برزخ نامیده شده است »[xxii]

 

برزخ در اصطلاح: عالمی است که در فاصله دنیا و آخرت قرار دارد جهانی که برخی ویژگی‌های دنیا را دارد و بر خی از ویژگی‌های آخرت را. «برزخ حایل بین دو چیز است و مابین دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا بعث را برزخ گویند. لذا کسی که بمیرد داخل برزخ شده است.[xxiii]»

 

اعتقاد به برزخ و معاد، شاید ریشه در فطرت آدمی و تعالیم دینی داشته باشد (زیرا فطرت انسانی بقا طلب است و از نابودی در هراس) و شاید هم به خاطر وجود پیامبران الهی این باور فراگیر شکل گرفته است؛ زیرا باور به معاد از اصول مشترک همه ادیان الهی حتی باورهای اساطیر یونان و بین‌النهرین و...بوده است.[xxiv]«در دوران بسیار قدیم، مصریان عقیده‌مند بودند که خدایان آسمان(nut) ارواح رستگاران و محبوبان (مانند سلاطین و امرا) را به سرزمین ستارگان می‌برد و در آن جا از دستبرد زوال و فنا در امان می‌ماند».[xxv]

 

برزخ در نگاه عارفان:

 

عارفان از اصطلاح برزخ جامع سخن گفته‌اند، که منظور از آن حضرت واحدیت و تعین اول است که اصل و اساس همه برزخ‌ها شناخته می‌شود به همین سبب تعین اول یا نخستین تجلی حق تبارک و تعالی برزخ اول، اعظم و اکبر خوانده می‌شود .[xxvi] در اصطلاح عرفانى و فلسفى واسطه میان دو امر را برزخ گویند و در اصطلاح عرفا و متصوفه برزخ عالم مشهود است كه بین عالم معانى و ارواح و اجسام قرار دارد[xxvii].

 

این نبشته را منظور از «برزخ»، جهانی است که میان دنیا و عالم آخرت قرار دارد، یعنی هنگامی که روح از بدن جدا می‌شود، پیش از آنکه بار دیگر در قیامت به بدن اصلی باز گردد، در عالمی، بین عالم دنیا و قیامت، (که برزخ نامیده می‌شود) مأوا خواهد گزید. «جهانی که موجودات ساکن در آن از جنس موجودات جهان مادی نیستند و حال دارای شکل، صورت، حد، کم، کیف، و اعراض فعلیه هستند حالات مختلفی همچون سختی، راحتی، نگرانی، شادمانی، و... دارند.»[xxviii]

 

برزخ در قرآن

 

واژه برزخ فقط در سه آیه از آیات قرآن کریم آمده است مؤمنون(23)آیه 99و 100)، (فرقان(25) آیه 53، الرحمن (55)19و20، ولی با آن هم، تعبیرات صریح و روشنی در آیات متعدد راجع به برزخ وجود دارد که می‌تواند اصول کلی اعتقاد، مربوط به جهان برزخ را برای ما روشن نماید:

 

تقاضای باز گشت از برزخ به دنیا: آن‌ها همچنان به راه غلط خود ادامه می‌دهند تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرا رسد می‌گوید: پروردگارمن! مرا باز گردان شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم[xxix]

 

اما با جواب منفی آمیخته با دلیل و برهان روبرو می‌شود: «چنین نیست، این سخنی است که او به زبان می‌گوید» و اگر باز گردد کارش همچون گذشته است و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که بر انگیخته شوند.

 

آغاز این آیه اشاره به منزلگاه اول یعنی منزلگاه «مرگ» است، و پایان آن اشاره به منزلگاه دوم یعنی «برزخ» است مرحله‌ای قبل از روز رستاخیز و بعد از مرگ، که تا روز قیامت ادامه دارد.

 

شهیدان در عالم برزخ روزی می‌خورند: (ای پیامبر) هرگز گمان مبر آن‌ها که در راه خدا کشته شده‌اند مردگانند، بلکه آن‌ها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند[xxx]

 

شهیدان در عالم برزخ زنده‌اند: و به آن‌ها که در راه خدا کشته می‌شوند مرده مگوئید، بلکه آنچه‌ها زندگانند ولی شما نمی‌فهمید.[xxxi]

 

در آیه اول قرآن به حیات شهدا تصریح کرده می‌فرماید: شهدا در نزد پروردگارشان روزی می‌خورند. در آیه دوم علاوه بر روزی خوردن، به عنوان یکی از آثار جسمی حیات، از شادی شهدا به عنوان اثر روحی حیات در جهان پس از مرگ نیز یاد می‌کند. و در آیه سوم باز هم به حیات پس از مرگ شهدا، تصریح می‌کند. آیات فوق اگرچه درباره شهدا است اما حکایت از حیات مؤمنان در عالم برزخ دارد.[xxxii]

 

مستفاد از آیات فوق چنان است که اعمال دنیوی انسان عوالم اخروی او را می‌سازد، قبر و برزخ قیامت هیچ یک خانه مفروشی برای سکونت دایم و آرام نیست، خانه را چنان بباید ساخت که خواست ورنه هم کوچیدن بدان سو دشوار است و هم زیستن بدان جا مشکل است:

 

«مرگ هر یک ای پسر هم‌رنگ اوست/ پیش دشمن دشمن و بر دوست دوست/ پیش ترک آیینه را خوش رنگی است/ پیش زنگی آیینه هم زنگی است/ ای که می‌ترسی ز مرگ اندر فرار/ آن ز خود ترسانی ای جان هوش دار/ روی زشت توست نه رخسار مرگ/ جان تو همچون درخت و مرگ برگ».[xxxiii]

 

آل فرعون در عالم برزخ در عذاب الهی به سر می‌برند: عذاب آن‌ها آتش است که هر صبح و شام بر آنان عرضه می‌شود و روزی که قیامت برپا می‌شود دستور می‌دهد آل فرعون را در سخت‌ترین عذاب‌ها وارد کنیدـ به خاطر بیاور هنگامی را که در آتش دوزخ با هم محاجه می‌کنند، ضعیفان به مستکبران می‌گویند: ما پیرو شما بودیم آیا شما (امروز) سهمی از آتش به جای ما پذیرا می‌شوید؟.[xxxiv] ادخال آل فرعون در عذاب شدید نشان می‌دهد این عذاب غیر از عذاب برزخی است که عرضه شدن بر آتش باشد.[xxxv]

 

آل‌فرعون به خاطر کیفر بعد از مرگ وارد آتش شدند: (آری سرانجام) همگی به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد شدند و جز خدا یاورانی برای خود نیافتند![xxxvi]

 

نیکان بعد از مرگ وارد بهشت می‌شوند: به او گفته شد وارد بهشت شو گفت: ای کاش قوم من می‌دانستند که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامی داشتگان قرار داده است.[xxxvii]

 

گناهکاران در عالم برزخ زندگی آگاهانه ندارد: و روزی که قیامت برپا شود گنه‌کاران سوگند یاد می‌کنند که جز ساعتی (در عالم برزخ) درنگ نکردند! این چنین آن‌ها از درک حقیقت محروم می‌شوند[xxxviii]

 

انسان‌ها پس از حیات برزخی می‌میرند: آن‌ها می‌گویند پروردگارا! ما را دو بار می‌راندی و دو بار زنده کردی اکنون به گناهان خود معترفیم، آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد.[xxxix]

 

نخستین آیه، بحث را از چگونگی وضع کفار و ظالمان و مجرمان آغاز کرده، می‌فرماید: آن‌ها همچنان به راه نادرست خویش ادامه می‌دهند «تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرا رسد، در این حال می‌گوید: پروردگارا! مرا برگردانید شاید عمل صالحی انجام دهم در آنچه ترک کردم» (و گذشته‌ی تاریک خود را جبران نمایم)[xl] این اتفاق در حیات برزخی می‌افتد وارنه در حیات رستاخیز راه بازگشت وجود ندارد.

 

علامه در المیزان ذیل آیه‌ی«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یوْمِ یبْعَثُونَ (کهف 79)می‌نویسد:[xli] مراد از" برزخ" عالم قبر است كه عالم مثال باشد و مردم در آن عالم كه بعد از مرگ است زندگى مى‏كنند تا قیامت برسد [xlii]

 

شهید مطهری می‌گوید: « قرآن کریم از زندگی پس از مرگ تا قیامت کبری به کلمه برزخ تعبیر کرده است.[xliii]» علمای اسلام با اقتباس از آیه 99تا 100سوره مؤمنون نام عالم بعد از دنیا و قبل از قیامت کبری را «عالم برزخ » نهاده‌اند.[xliv]

برزخ جهانی است که ما از جزئیات آن آگاهى زیادى نداریم فقط مى‏دانیم كه ارواح نیكان و صالحان(مانند ارواح شهدا) در آن جهان، از نعمت‌های وافر الهی برخوردارند.[xlv]زندگی دنیایی و زندگی برزخی در یک رابطه سکل‌واری قرار دارند، با این وصف حاصل اعتقاد به برزخ در زندگی عملی انسان تقوی و پاکی است و حاصل تقوی زندگی آرام و متکی به خداوند و حاصل اتکا به ذات لایزالی زندگی سالم و هنجارمند است هم در حوزه فردی و هم در حوزه اجتماعی. و حاصل زندگی هنجارمند در این جهان جامعه هنجارمند و آسودگی در هردو جهان است



* . دانش‌پژوه دكتری اندیشه معاصر.

 



 

 

پی‌نوشت‌ها

[iv] حافظ، شمس‌الدین محمد، دیوان حافظ، تصحیح غنی قزوینی، تهران، باقرالعلوم،1375،چاپ دوم،59

[v]  اعتصامی، پروین، دیوان کامل، تصحیح اسماعیل شاهرودی، تهران، گلشن،1382، چاپ چهارم، ص22

[vi] خیام، حکیم عمرو، رباعیات،بی تا بی نا، ص80

[vii] فردوسی، حکیم ابوالقاسم، شاهنامه، 1335، تصحیح محمد دبیر سیاقی، تهران، ابن سینا، ج1،ص187.

[viii] نظامی گنجوی، کلیات خمسه، نشر امیرکبیر، تهران، 1351، چاپ سوم، ص430.

[ix] - معتمدي، غلامحسين؛ انسان و مرگ، تهران، نشر مرکز، 1372،ص 17

[x] کلشی هالک الاوجهه (قصص/88)

[xi] کل نفس ذائقه الموت ثم الینا ترجعون(عنکبوت/58)

[xii] کل نفس ذایقه الموت ثم الینا ترجعون (عنکبوت/58)

[xiii] اینما تکونوا یدرککم الموت و لوکنتم فی بروج مشیده (نسا/78)

[xiv] کل من علبها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام (الرحمن/26و 27 )

[xv] ابن منظور، لسان العرب، جلد5،ذيل واژه قبر

[xvi]  جوادي آملي، عبدالله؛ معاد در قرآن، چاپ اول، قم، اسرا، 1380ص181

[xvii] بابا طاهر، دیوان رباعیات، تصحیح مهدی الهی قمشه‌ای، تهران، دنیایی کتاب، ص82

[xviii] خیام، حکیم عمرو، رباعیات،بی تا بی نا، ص76

[xix] نهج‌البلاغه خطبه 221

[xx] انکم لو عاينتم ماقد عاينت من مات منکم بجزعتم و وهلتم و سمعتم و اطعتم و لکن محجوب عنکم ما قد عاينوا و قريب ما يطرح الحجاب (نهج‌البلاغه خطبه20)

[xxi] سنای مجدود بن آدم، حدیقه‌الحقیقه، محمدتقی مدرس یزدی، دانشگاه تهران، تهران 1375، چاپ پنجم،ص420

[xxii]  راغب اصفهاني المفردات في القرآن ماده برزخ،ص43. البرزخ الحاجز و الحد بين الشيئین البرزخ في القيامه الحايل بين الانسان و بين البلوغ المنازل الرفيعه في‌الاخره

[xxiii] جوهري ، اسماعيل بن حماد؛ الصحاح ج 1 ص419، احمد ين فارس معجم مقايس اللغته ج1، ص333، ابن منظور ، لسان العرب ج1، ص 375، سعيد خوري؛ اقرب الموارد ج1، ص38، ازهري،  محمد بن احمد تهذیب اللغه ج7، ص 270، طبرسي ، مجمع‌البیان، ج9و10ص116 

[xxiv] سبحاني، جعفر؛ معاد، انسان و جهان، چاپ دوم، ناشر دفتر مجله‌ی مکتب اسلام، قم، 1373، ص 28. در گذشته‌ی دور بشر (از اساطیر يونان، بین‌النهرین، مصر، هند، چين و پيروان اديان آسماني همه و همه) به زندگي پس از مرگ (اعم از قبر و پس از آن باور داشته‌اند.

[xxv] جان بي ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حکمت، چاپ هشتم، تهران ، انتشارات علمي فرهنگي1375، ص60: پیشرفت مردمان مصر در مو ميايي کردن اجساد نشانه‌ی اعتقاد آن‌ها به عالم بعد از مرگ است «مصريان عقيده داشتند که چون روح را با جسم علاقه و محبت است، بعد از مرگ روح دوباره با شوق و ولع بسيار برمي گردد در حالی که همان علاقه به خوردني و آشاميدني در او همچنان باقي است، در باز گشت، روح در صورتي آرامش می‌یابد که غذا و آب در دسترسش بوده روزنه‌ی براي آمد و شد بين قبر، و جود داشته باشد و جسد جهت اسکان رو ح سالم و بدون عيب نگه داشته شود لذا در صنعت مو ميايي مصری‌ها ترقي زياد کرده بودند.»

[xxvi] دایره‌المعارف بزرگ اسلامي، زير نظر کاظم بجنوردي،چاپ اول، مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامي ،تهران، 1381، ج 11

[xxvii] فرهنگ معارف اسلامى، ج‏1، ص: 404  در فلسفه شيخ اشراق،عالم دارای دو رکن است نور و غیر نور  برزخ همان ركن دوم عالم هستى است، پس عالم يا نور است يا برزخ. و نور ذاتى و حقيقى، آن است كه قابل اشاره حسيّه نيست، در جهت قرار ندارد و حالّ در محلّ نيست و برزخ هم آن است كه قابل اشاره حسيّه است، در جهت و مكان قرار دارد و به وسيله عوارض و هیئت ظلمانى (غير نورانى) يا نورانى محدود و مشخّص مى‏گردد.(فرهنگ اصطلاحات شیخ اشراق، ص95)

[xxviii] .قاسمي، علي محمد؛ برزخ، موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني،قم، 1385 چاپ دوم ص16

[xxix] .حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ـ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ مؤمنون(23) آيه 101

[xxx] وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ـ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ آل عمران (3)آيه 169و170

[xxxi] وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ بقره(2) آيه 154

[xxxii] .سبحاني، جعفر؛ معاد انسان و جهان ص، 194 و195

[xxxiii] مولوی، جلال الدین بلخی،مثنوی معنوی، تصحیح توفیق سبحانی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران،1379، چاپ چهارم، ص470

[xxxiv] وحاق بآل فرعون سوالعذاب النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ ـ وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيباً مِنَ النَّارِ غافر(40) 45و46و47

[xxxv] .سبحانی، جعفر، همان صص197 و198

[xxxvi] .مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصارا نوح (71)25

[xxxvii] قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُکْرَمِينَ يس(36) 26و27

[xxxviii] .روم (30)55

[xxxix] قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ غافر(40) 11

[xl]  شريف لاهيجي، در تفسیر آیه «ربی ارجعون» می‌گوید: بر اساس احادیث اهل‌بیت اين آيه در شأن مانعين زكاة نازل شده است امام صادق علیه‌السلام به نقل از حضرت پيامبر(ص) فرمود: تارک زکات از خداوند درخواست بازگشت به دنيا را مي‌کند.

كلمه" برزخ" به معناى حائل در ميان دو چيز است، چنان كه در آيه" بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ آمده، و مراد از ورا اين است كه" چنين روزى به دنبال تو است" به این معنی که زمان طالب آدمى است،" وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْباً(کهف(18) 79" هم معناى دنبال هست و هم معناى احاطه.

معتقدان به عالم برزخ همين الآن خودشان را در برزخ می‌بینند چون برزخ یقیناً پيش روي ماست چه ما بخواهيم یا نه او به سوي ما خواهد آمد افرادي که اين ديدگاه را دارند در حيات دنيوي خويش تلاش می‌کنند تا توشه اي براي فرداي که پيش رو داردند تحصيل نمايند به همين منظور خود را به تقوي و ورع می‌آرایند تا از اعمال بد بدو ربمانند. بعضى گفته‌اند: (تفسیر فخر را زی،ج 23، ص121) مراد از برزخ در اين آيه این است كه بين انسان‌ها و بين دنيا حاجز و حائلى است كه نمى‏گذارد انسان باز گردد. اين حرف صحيح نيست، بلکه مراد از حائل و برزخ، برزخ بين دنيا و روز قيامت است نه بين انسان و برگشت به دنيا، چون اگر مراد حائل ميان ايشان و بر گشت به دنيا بود قيد" إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ" لغو مى‏شد.

[xlii] . طباطباي، همان ج15ص71و72

[xliii] .مطهري، مرتضي؛ مجموعه آثارج 2ص514

[xliv] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار2 ص515 و 4ص652

[xlv] سبحاني، جعفر؛ معاد، انسان و جهان، ص 193.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**