دین و مذهب

گستره هدایت پاداشی و اضلال کیفری از منظر قرآن

**نوشته شده توسط سلمان نوری**. **ارسال شده در** دین و مذهب

سلمان نوری (فوق لیسانس کلام اسلامی.)

چكیده

بر اساس معارف قرآنی، خدای سبحان كسانی را كه به ندای فطرت و عقل پاسخ می‌دهند و دعوت وحی را می‏پذیرند، از نعمت هدایت پاداشی برخوردار می‏كند تا در سایه سار آن راه کمال را پیموده و به سلامت به مقصد مقصود برسد؛ اما كسانی كه باداشتن امکانات هدایت، آگاهانه و به سوءاختیار خود، راه انحراف را بر مسیر مستقیم بر‏می‌گزینند. به پیام عقل از درون و ندای وحی از بیرون گوش فرا نمی‌دهند و از مهلت توبه و فرصت انابه بهره نمی‌گیرند، خداوند متعالی آنان را به خودشان وا می‏گذارد و به كیفر تلخ گمراهی گرفتار می‌کند، نورانیت و فیض هدایت خاص خود را از آنان باز می‏دارد و توفیق فراگیری معارف و امتثال به احکام را از آن‌ها سلب می‌کند در از مقصد بازمانده و سرانجامی جز شقاوت و بدبختی نخواهند داشت.

واژه گان کلیدی: هدایت، ارشاد، اضلال، گمراهی، کیفر، پاداش و قرآن.

مقدمه

یكی از مباحث در حوزه معارف قرانی، مسأله‌ی هدایت آدمیان است حقیقت هدایت به موازات جریان آفرینش تحقّق دارد. از این‌رو، همه‌ی‌ پدیده‌های هستی از جمله انسان را، با مبدأ عالم مرتبط و منتهای جهان سامان‌ می‌بخشد. هدایت روشنایی درونی است كه در سایه سار آن، انسان مسیر صحیح را پیموده و برای رسیدن به مقصد نهایی و سعادت ابدی همت می‌گمارد. با این نورانیت درونی و سر سپردن به ندای وحی فرمانروای بلامنازع قلمرو هستی, خدا سبحان سكان هدایت انسان را به دست گرفته و به سمت مقصد مقصود رَهْ می‌نماید. اما پرسش اساسی این است كه هدایت پاداشی خداوند بی‌همتا چه كسانی می‌شود؟ در این نوشته تلاش خواهد شد با استناد به آیات قرآن كریم مسأله‌ی یاد شده مورد بررسی قرار گیرد. قبل از همه ضروری می‌نماید برای روشن شدن جایگاه بحث، ابتدا به معنا شناسی هدایت پرداخته، سپس به اقسام هدایت اشاره نموده و سر انجام گستره هدایت پاداشی و اضلال کیفری تبیین خواهد شد.

مفهوم شناسی هدایت

هدایت در لغت به معنای ره نمودن، راهنمایی كردن(آذرنوش،1386؛ 781)، ارشاد، بیان و نیز به معناى لطف ‏ به كار رفته است و در اصطلاح علم كلام تعاریف گوناگون از آن ارائه شده است؛ معتزله در تعریف آن گفته‌اند: هدایت عبارت است از دلالت كه به مطلوب می‌رساند. برخی گفته‌اند: عبارت است از رهنمون بر راه كه به مطلوب می‌رساند خواه وصول به آن حاصل شود یا نه(جمعی از نویسندگان، 1415؛ 397)؛ یا عبارت است از رهنمون بر راهی كه از شأنش رساندن( به مطلوب) است چه این‌كه بالفعل رسیدن حاصل شود یا نه؛ و در تعریف دیگر آمده راهنمایی بر راهی  موصل است حال موصل باشد یا نباشد(همان،397). آیت الله جوادی آملی در تعریف هدایت می‌نویسد:« هدایت برخورداری موجودی از كمالی است كه با نظم خاص و صحیحی به آن برسد؛ به دیگر سخن، برقراری ارتباط خاص میان موجود و آینده‌ی كمالی آن را «هدایت» می‌گویند».(جوادی آملی، 1385؛، 16، 21)

الف.هدایت

تفكر در آیات قرآن كریم و روایات منقول از پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه معصوم(ع) و پژوهش در آثار اندیش‌مندان مسلمان، نشان می‌دهد كه هدایت گونه‌های مختلف دارد. در یك تقسیم بندی كلی هدایت به دو نوع ابتدایی و پاداشی تقسیم می‌شود.

1. هدایت ابتدایی

هدایت ابتدایی كه از اوصاف كمالی حضرت حق جل عظمته است، در آیات قرآن كریم با تعابیر چون«إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»(انسان/ 3) و «وَ هَدَیناهُ النَّجْدَینِ»(بلد/10) و «هُدىً لِلنَّاس»(بقره/185) و امثال آن، آمده است كه دو گونه است: هدایت تشریعی و هدایت تكوینی.

1.1. هدایت تكوینی

هدایت تكوینی به معنای اعطای ابزار كمال برای رساندن به هدف است(همان)؛ به عبارت دیگر منظور از هدایت تكوینى رهبرى موجودات به وسیله پروردگار زیر پوشش نظام آفرینش و قانونمندی‌هاى حساب شده جهان هستى است.

خداوند متعال به حكم این‌كه واجب‏الوجود بالذات من جمیع ‏الجهات و فیاض علی الاطلاق است و به هر نوعى از انواع موجودات در حدى كه براى آن موجود ممكن و شایسته است، عنایت دارد و آن‌ها را در مسیر كمالشان هدایت‏ مى‏كند. این هدایت‏، شامل همه موجودات است، از کوچک‌ترین ذره گرفته تا بزرگ‌ترین موجود و از پست‏ترین موجود بی‌جان گرفته تا عالى‏ترین آن. از این رو قرآن واژه «وحى» را هم‌چنان كه در مورد هدایت‏ انسان به كار برده در مورد هدایت‏ جمادات و نباتات و حیوانات نیز به كار برده است.

بنا بر این همه‌ی موجودات در این جهان، به طور دائم در حركت و به سوى مقصودى روانند. این حركت بر اساس نوعى «میل» و «كشش» است كه در هر موجودى وجود دارد؛ به دیگر سخن موجودات با نیروى مزى كه در درونشان هست به سوى مقصدشان كشیده مى‏شوند، كه در لسان قرآن از آن نیرو، به «هدایت الهى» تعبیر مى‏شود؛« رَبُّنَا الَّذى اعْطى‏ كُلَّ شَىْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»(طه/ 50) پروردگار ما همان است كه به هر موجودى آفرینشى كه شایسته آن بود عنایت كرد و سپس در راه خودش هدایت نمود(مطهری،‏2، 153) و نیز مى‏فرماید:«الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدى‏»(اعلى/ 3) آن خدایى كه همه عالم را خلق كرده و به حد كمال خود رسانید، و هر چیز را قدر و اندازه‏اى داد و به راه كمال هدایتش نمود.

1.2. هدایت تشریعی

هدایت تشریعی به این معنا است كه خداوند سبحان با بیان قانون سعادت بخش و قراردادن آن در اختیار انسان، راه را به انسان‌ها نشان داده است و با امر به فضایل و نهی از رذایل، او را آگاه ساخته تا با اراده و اختیار خویش راهی برگزیند(جوادی آملی، 16، 47). به عبارت دیگر این هدایت مربوط به امور تشریعى از قبیل اعتقادات حق و اعمال صالح است كه امر و نهى، بعث و زجر و ثواب و عقاب خداوند همه مربوط به آن است. خداوند سبحان با عنایت خود بشر را به سوى اصول و قوانینى اعتقادى و عملى هدایت كرده تا به وسیله تطبیق دادن شؤون زندگی‌اش بر آن اصول اعتقادی و قوانین عملی در حوزه‌ی اخلاق  و احكام به سعادت و كمال خود برسد زیرا عنایت الهى ایجاب مى‏كند هر موجودى را از طریقى كه مناسب با وجود او باشد، هدایت كند(طباطبایی، 1417،7، 347).

هدایت تشریعى برخلاف هدایت تكوینى كه همه آفریدگان از جمله انسان را در بر مى‏گیرد، ویژه انسان است. انسان تنها از رهگذر هدایت تكوینى نمى‏تواند به كمال آرمانى خویش دست یابد؛ زیرا اولاً. انسان، با هدایت تكوینى و فطرت عقل خویش تنها به فهم كلّیاتى از حقایق جهان توفیق مى‏یابد و به جزئیات و تفصیل آن¬ها راه ندارد. مثلاً در موضوع خداشناسى، تنها به وجود خداوند پى مى‏برد؛ امّا توان راه‌یابی به کنهه ذات حق و صفات و اسماى خداوند را ندارد. در موضوع معادشناسى نیز چه بسا به ضرورت معاد ایمان آورد؛ ولى نمى‏تواند با هدایت تكوینى به چگونگى آن و نحوه حضور خود در جهان آخرت و مسائل بى‏شمار دیگر آگاهى یابد. هم‌چنین در سایر موضوعات و مباحث اعتقادى، اخلاقى و عملى. امّا تنها راه یافتن به كلّیات، نیازهاى انسان را بر نمى‏آورد. او به جزئیات و بایدها و نبایدهاى تفصیلى محتاج است كه تنها در سایه هدایت تشریعى فراهم مى‏شود.

ثانیاً. انسان موجودى اجتماعى است و سعادت دنیوى و اخروى‏اش در گرو تعامل و تعاون با هم نوعان است؛ امّا وجود میل به كسب منافع در افراد انسانى موجب بروز اختلاف و درگیرى میان آنان مى‏شود. براى گریز از این مشكل، به قوانین جامع و كامل نیاز است؛ امّا عقل انسان به تنهایى نمى‏تواند چنین قوانینى را وضع كند؛ زیرا اولاً هر فرد انسانى در پى منافع و مصالح خویش است و ثانیاً عقل بشر به دلیل محدودیت‏هایى كه دارد، از وضع قوانین جامع و كامل براى سعادت خود ناتوان است.

 ثالثاً. صرف آشنایى با بدى‏ها و خوبى‏ها براى ترغیب انسان به درستكارى كافى نیست؛ بلكه ابزارهایى براى تشویق و ترغیب لازم است و این ابزارها همان انذارها و تبشیرهاى وحیانى هستند كه در سایه هدایت تشریعى فراهم مى‏آیند.(پژهشكده تحقیقات اسلامی، 1386، 468).

هدایت تشریعی از طریق وحى به فردى برگزیده‌ای به نام رسول، انجام می‌گیرد و او دستوراتى اعتقادى و عملى خداوند را كه« دین» نامیده می‌شود، به بشر مى‏آموزد. به سخن دیگر خداوند از رهگذر وحى، بایدها و نبایدهاى زندگى فردى و اجتماعى را به انسان مى‏آموزد تا او با نیروى انتخاب پاى در راه سعادت بگذارد و در زندگى دنیوى و اخروی‌اش رستگار شود.

این نوع هدایت كه در حقیقت ارائه طریق و صرف نشان دادن راه كمال و سعادت به بشر است، و آیات مانند آیه‌ی«إِنَّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»(انسان/3) ناظر به همین نوع هدایت است، به همگان اعم از مسلمان و كافر صورت می‌گیرد.

2. هدایت پاداشی

علاوه بر هدایت عام و ابتدایی كه یك نوع آن همه‌ی مـوجودات جهان هستی را در بر می‌گیرد و قسم دیگر آن ویژه‌ی انسان است، هدایت ویژه‌ای به نام« هدایت پاداشی» برای برخی از مكلفان وجود دارد.

این نوع هدایت الهی كه به معنای ایصال به مطلوب و به سلامت به مقصد رساندن است، نصیب كسانی می‌شود كه با اختیار خود از هدایت ابتدایی خداوند سبحان بهره برده و از عوامل پیشرفت و تكامل استفاده كرده، نیرو عقل و خرد را به كار برده و حق را پذیرفته، به قوانین جامع و كامل الهی گردن نهاده و به آن عمل كرده باشد. قرآن كریم در آیات متعدد به این نوع هدایت تصریح كرده است:« وإن تُطیعوهُ تهتَدوا»(نور/54)؛ اگر او را اطاعت كنید، هدایت یابید. « ومَن یؤمِن بِاللهِ یهدِ قَلبَه»(تغابن/11)؛كسی كه به خدا ایمان آورد، خدا دلش را هدایت می‌كند. «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین‏» و كسانى كه در راه ما كوشیده‏اند آنان را به راههاى خاص خویش رهنمون مى‏شویم، بى‏گمان خداوند با نیكوكاران است. «والَّذینَ اهتَدَوا زادَهُم هُدًی وآتاهُم تَقواهُم»( محمّد/17)و كسانی را كه راه یافته‌اند، هدایت‌شان را بیش‌تر می‌كند و از مراحل تقوی آنچه را كه اهلیت دارند، به ایشان می‌دهد. «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ وَ الَّذینَ یؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ أُولئِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏»(بقره/2) این كتاب كه در آن هیچ نكته‌ی ابهامی نیست، راهنمای كسانی است كه تقوای فطری را دارند. آن‌ها كه به عالم غیب ایمان  دارند و با نماز كه بهترین مظهر عبودیت است، خدا را عبادت و با زكات كه بهترین خدمت به نوع است، وظایف اجتماعی خود را انجام می‌دهند، و همان‌هایی كه با آنچه بر تو نازل شده و بدانچه قبل از تو نازل شده، ایمان و به آخرت یقین دارند. چنین كسانی بر طریق هدایتی از پروردگار خویش و تنها رستگارانند. «فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ وَ اتَّقى‏ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏  فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرى‏»( اللیل/ 5ـ7) كسی كه اهل اعطاء و بخشش، تقوا و تصدیق به نیكی‌ها باشد، به زودی راه آسانی پیش پای او می‌گذاریم تا به راحتی بتواند راه‌های تكامل بپیماید.

چنین انسانی كه با بهره‌گیری از هدایت ابتدایی خداوند سبحان، پاداش این چنینی نصیبش گردیده، در دنیا به سلامت زیسته، با سلامت از آن چشم فرو بسته و می‌میرد و در قیامت به سلامت بر انگیخته می‌شود:« وَ السَّلامُ عَلَی یوْمَ وُلِدْتُ وَ یوْمَ أَمُوتُ وَ یوْمَ أُبْعَثُ حَیا»(مریم/33)

پس مراد از آیات، كسانی هستند كه سرمایه فطرت را با شنیدن پیام فطرت حفظ كرده و افزون بر تقوای فطری، تقوای عملی را نیز دارا هستند؛ به عبارت روشن‌تر علاوه بر بهره‏گیری از هدایت فطری و شكوفا كردن فطرت، از هدایت تشریعی قرآن نیز استفاده كرده و با راهنمایی قرآن، بخشی از راه را پیموده‌اند آن‌گاه مورد عنایت خاص الهی قرار گرفته، خداوند سبحان تكویناً از آن دستگیری نموده و به راه‌های سالم كه از آسیب انحراف و طغیان مصون و از گزند راهزن محفوظ است، هدایت نموده و توفیقی به آنان عطا می‌كند كه بقیه راه تكامل را به آسانی پیموده و از گذرگاه پرخطر دنیا به سلامت و سهولت عبور و به سر منزل مقصود بار یابند(جوادی آملی، 16، 48) و از فیض هدایت پاداشی ایصال به مطلوب بهره‌مند می‌شوند(جوادی آملی،2، 145).

ب. اضلال

اضلال كه از صفات سلبی خدای سبحان است، همانند هدایت به دو صورت ابتدایی و كیفری فرض دارد و ابتدایی نیز دو صورت می‌توان داشته باشد:

1.اضلال تشریعی:

یعنی قانون بد و باطل وضع كردن و نطق به باطل كردن و یا بیان نكردن حقیقت. این گونه اضلال ابتدایی قابل اسناد به خدای سبحان نیست؛ زیرا از خداوند كه حكیم و حق محض است كار ناصواب و باطل صادر نمی‌شود.(جوادی آملی، 1389، 2، 517).

2.اضلال تكوینی:

به معنای توفیق ندادن و رها كردن آدمی به حال خود و یا فراهم نكردن وسائل خیر برای او. این گونه اضلال نیز ابتداءً به خدای سبحان استناد ندارد؛ زیرا هم با هدایت عمومی تكوینی او كه در آیه شریفه«ربّنا الّذی أعطی كلّ شی‏ءٍ خلقه ثمّ هدی»(طه/50) مطرح است، منافات دارد و هم با هدایت تشریعی وی ناسازگار است؛ زیرا وضع قانون برای هدایت انسان‌ها با اضلال ابتدایی تكوینی آن‌ها سازگار نیست(همان).

قرآن كریم اضلال ابتدایی را كه به معنای وسوسه، اغوا و دعوت به گناه است، كار شیاطین انس و جن از بیرون، و هوای نفس از درون تلقی كرده است. از این‌رو، آن را گاهی به شیطان نسبت می‏دهد:«ولقد أضلّ منكم جِبِلاً كثیراً أفلم تكونوا تعقلون»(یس/62) و به راستى گروهى بسیار از شما را گمراه كرد، آیا تعقّل نمى‏كردید.

گاهی به انسان‌های تبهكاری مانند فرعون و سامری نسبت می‌دهد:«وأضلّ فرعون قومه وما هدی»(طه/79) و [بدین‌سان‏] فرعون قومش را به گمراهى كشاند و به جایى نرساند،«وأضلّهم السّامری»(طه/85) و سامرى آنان را گمراه ساخت‏. فرعون و سامری دو شیطان انسی بودند كه بر اثر تدبیرِ زشت شیطان خارجی به مرحله شیطنت رسیده بودند(جوادی آملی، 1389، 2، 517) و گاهی به هوای نفس:«فَإِنْ لَمْ یسْتَجیبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما یتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین»‏(القصص/50) امّا اگر پاسخت را ندادند پس بدان كه ایشان از هوى و هوسهایشان پیروى مى‏كنند و كیست گمراه‏تر از كسى كه بدون رهنمود الهى از هواى نفس خویش پیروى كند؟ بى گمان خداوند ستمكاران را هدایت نمى‏كند.

برای دفع توهم اسناد اضلال ابتدایی به خدا، قرآن در نوع آیاتی كه اضلال را به خدای سبحان اسناد می‏دهد، وصفی از اوصاف اهل ضلال، مانند ظلم، كفر، نفاق، فسق، هواپرستی، اسراف را بیان می‏كند تا علت سلب توفیق از آنان و ابتدایی نبودن اضلال آن‌ها گوشزد شود. به چند نمونه از این آیات كه مبین علل اضلال‏ هستنند، اشاره می‏شود:

«ما كان اللّه لیضلّ قوماً بعد إذ هَدَاهُم حتی یبین لهم ما یتّقون إنّ اللّه بكل شی‏ءٍ علیم»(توبه/115) خدا بر آن نیست كه گروهی را پس از آن كه هدایتشان كرد گمراه كند، مگر آن‏كه چیزی را كه باید از آن پرهیز كنند برایشان بیان كرده باشد. آری خدا به هر چیزی داناست.

از این آیه‌ی شریفه، به خوبی استفاده می‌شود تا هنگامی كه هدایت ابتدایی بیان نشود و حجّت بر همگان تمام نگردد، خدای سبحان كسی را گمراه ‏نكرده و لطف ویژه‌ای خود را از او دریغ نمی‏دارد.

«كذلك یضلّ اللّه من هو مُسرف مرتاب»(غافر/34) این‏گونه خدا هركس را كه افراط‌گر شكّاك است، گمراه می‏كند.

«فلمّا زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم واللّه لا یهدی القوم الفاسقین»(صف/5) پس چون از حق برگشتند و بی‌راهه رفتند، خدا هم دل‌هایشان را برگردانید و كج ساخت، و خدا مردم بدكار نافرمان را هدایت نمی‏كند.

جمله‌ی پایانی آیه مبین این است كه منظور از عدم هدایت، هدایت پاداشی است و علت آن نیز فسقِ محرومان از راهنمایی پاداشی است.

بنابراین، اسناد اضلال ابتدایی اعم از تكوینی و تشریعی به خدای سبحان محال است.

3. اضلال كیفری:

اضلال كیفری به معنای توفیق ندادن، به حال خود واگذاشتن و نعمت گرایش به حق را از کسی سلب كردن است. از آن جای كه خدای سبحان با دو حجّت بیرون و درون، یعنی با انزال كتاب‌های آسمانی و ارسال انبیا(ع) و مبلّغان حق از یك سو و عقل و فطرت از سوی دیگر، همگان را هدایت كرده و انسان مختار و انتخاب‌گر را در مقابل شكر و كفر قرار داده است. كسانی كه دعوت عقل و انبیا(ع) و هدایت ابتدایی را می‏پذیرند، از هدایت پاداشی نیز برخوردار می‏شوند؛ اما كسانی كه به سوءاختیار خود، راه گمراهی و ضلالت و بی‌راهه را بر ‏می‌گزینند و به پیام عقل از درون و ندای وحی از بیرون بی‌اعتنایی كرده و گوش فرا نمی‌دهند، خدای سبحان باز حجّت را بر آنان تمام می‏كند و با دعوت مكرر به توبه و استغفار، راه بازگشت به سوی خدا و گزینش حق را به روی آنان گشوده نگه می‏دارد؛ اگر باز آنان تبه‏كاری و بی‌راهه پیمایی را ادامه دهند و عهد خود را با خدا پشت سر اندازند؛«فنبذوه وراء ظهورهم»(آل عمران/187) و از نشانه‏های فراوان الهی كه همواره بر آن‌ها می‏گذرد، رخ برتابند؛«وكأین من آیةٍ فی السَّمَاوَاتِ والأرض یمرّون علیها و هم عنها معرضون»( یوسف/105) چنین كسانی كه همه‌ی راه‏های هدایت و نجات را به روی خود می‌بندند، خدای سبحان آنان را به خودشان وامی‏گذارد و فیض هدایت خاص خود را از آنان باز می‏دارد(جوادی آملی، 1389، 6، 258).

بنابراین،اضلال كیفری به معنای توفیق ندادن، به حال خود واگذاشتن و نعمت گرایش به حق را سلب كردن از شخص است كه با اختیار و باداشتن دو راهنمای عقل از درون و وحی از بیرون، همه‌ی حقایق را نادیده گرفته و بی‌راهه را برگزیده است.

اسناد اضلال کیفری به خدا

اضلال كیفری، كه نتیجه و كیفر سوء اختیار خود كافران و گمراهان و كنهكاران است، امر وجودی قابل اسناد حقیقی به خدای سبحان نیست، تا اسناد آن به پروردگار مستلزم نقص باشد؛ بلكه همان سلب عنایت خاص و ترك ایصال به مطلوب است كه به علت عدم قابلیت قابل و نه منع و بخل فاعل، گریبان‌گیر بی‌راهه پیمایان می‏شود، و چون هر امری كه سبب آن اختیاری باشد خود آن نیز از قلمرو اختیار خارج نیست زیرا امتناع به اختیار منافی با اختیار نیست پس این اضلال امری اختیاری است، نه اجباری و تحمیلی، و به سوءاختیار خود گمراهان است(طباطبایی، 12، 336؛ جوادی آملی،470).

قرآن كریم، بسیار لطیف، با تعبیری دقیق و گویا این معنا را بیان كرده است:«ما یفتح اللّه للنّاس من رحمةٍ فلامُمسك لها و ما یمسك فلا مُرسل له من بعده وهو العزیز الحكیم»(فاطر/2) هر رحمتی را كه خدا برای مردم گشاید، بازدارنده‏ای برای آن نیست، و آنچه را كه باز دارد، پس از باز گرفتن، گشاینده‏ای ندارد، و او عزیز حكیم است.

در این آیه‌ی شریفه از جریان عمومی فیض الهی به بازشدن درهای رحمت تعبیر شده است که هیچ عاملی توان بستن آن را ندارد و از آنچه برخلاف فیض خداوندی باشد به امساک و تعطیلی رحمت یاد شده که اگر رحمت خالق هستی به موردی نرسد، چیز در آن یافت نمی‌شودو همین یافت نشدن وجود و فقدان کمالات وجودی نشان دهنده آن است(جوادی آملی، 1385، 16، 361) كه كمبودهایی، مانند ضلالت، جهالت، سفاهت به معنای قطع فیض هدایت است و هیچ‏یك از آن‌ها امر وجودی نیست تا اسناد آن به خداوند متعال حقیقی باشد. قطع فیض هدایت تنها از كسانی است كه با كفر و عدم ایمان، شایستگی دریافت آن را از دست می‏دهند، و به دست خود، خویش را در تیه ضلالت گرفتار می‏كنند؛«و إنّ الّذین لایؤمنون بالآخرة عن الصّراط لناكبون»(مؤمنون/74)؛ و به‏راستی كسانی كه به آخرت ایمان ندارند، از راه [راست] سخت فرو ریخته و منحرف‏اند. این‏گونه گمراهان نه خود توان راه‏یابی به سعادت را دارند و نه دیگران كه مانند آنان از جهت ذات و صفت و فعل فقیرند، می‏توانند آن‌ها را هدایت كنند.

در نتیجه اگر در برخی آیات قرآنی اضلال به خدا مستند شده، بر اساس آیه فوق و سایر قراین، امر عدمی است نه وجودی و به معنای «امساك فیض» است.

بنابراین، اگر قرآن كریم می‏فرماید: خدا هر كه را بخواهد گمراه می‏كند و هر كه را بخواهد هدایت می‏نماید؛«فإنّ الله یضلّ من یشاء و یهدی من یشاء»(فاطر/8) منظور هدایت پاداشی و ضلالت كیفری است؛ زیرا حكمت خداوند سبحان مقتضی این است كه سعادت و شقاوت بشر بر اساس اختیار باشد. راه اطاعت كه سر انجامش سعادت بشر و راه شقاوت، كه پایانش بدبختى ایشان است، برایشان بیان كرد تا هر كس راه معصیت را بپیماید و طریق ضلالت را پیش گیرد مجازاتش نموده و کیفر دهد، و هر كه بر مركب راهوار طاعت سوار، و بندگی خدا نموده و راه اطاعت را طى كند او را هم پاداش دهد(طباطبایی، 1417، 12، 336).

نتیجه

فرجام سخن این‌كه همه‌ی انسان‌ها چه گمراه و چه در راه، از هدایت ابتدایى خداوند برخوردارند، اما هدایت پاداشی او تنها نصیب كسانی می‌شود كه از هدایت ابتدایی بهره برده، از ابزار فطرت و عقل كه خداوند در اختیار او گذاشته، استفاده و از دستورات الهی اطاعت نموده است. اما كسانی كه با كنار گذاشتن فطرت و سر باز زدن از فرامین الهی، با عمد و اختیار كژ راهه را انتخاب کرده‌اند و از نعمت هدایت ابتدایی بهره نبرده‌اند، خداوند آنان را از نعمت هدایت پاداشی‌اش محروم ساخته و به عنوان كیفر به راه اضلالش پیش می‌برد. 

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**