فرزانگان

زندگی نامه مرحوم استاد طارق مالستانی

**نوشته شده توسط حسین علی زاده**. **ارسال شده در** فرزانگان

استاد عبدالحکیم طارق یا طارق مالستانی فرزند غلام نبی خان از قوم خاشه، مسکونه دهن بوم قول گودال میرآدینه مالستان میباشد. وی در یک خانواده متوسط در سال ۱۳۰۱ ه ش در محله دهن بوم چشم به دنیای هستی گشود. پدرش که از بزرگان منطقه بود بنا بر اثر فشار دولت وقت وی را در قید خود به اسارت گرفت و در کابل به زندان انداخت. بعد از مدت مدیدی که از زندان نجات یافت، خانواده خویش را نیز به کابل انتقال داد. دیری نگذشت که خانمش ( مادر استاد طارق) داعی اجل را لبیک گفت. استاد طارق مالستان که هنوز کودک بیش نبود با کوله بار از حوادث روبرو شد و پدرش زنی دیگر گرفت که بعد از آن دو فرزند بنام های شریف و عزیز بدنیا آمدند.

استاد طارق که در هنگام وفات مادرش سن بیش از شش سال را نداشت درسهای مبتدی و رو خوانی قرآن را از پدرش استاد غلام نبی خان آموخته بود و در سن ۷ سالگی شامل مکتب لیسه استقلال گردید. وی با مشکلات و زحمت های زیادی و با همکاری پدرش درس مکتب را در سن ۱۹ سالگی در حالی به پایان رساند که دیگر سایه پدر را بالای سر نداشت. همان بود که مشکلات روزگار پیهم شده و زمینه ادامه درس را از استاد ربود، وی مجبور شد تا برای امرار معیشت روزگار کار دولتی را مناسب حال بداند. وی در صحبت هایش میگفت: طبق معمول به کارهای روزمره ام می رفتم و بر میگشتم. از جمله روزها یکی از روزهای جمعه بود و لباسم به مادر مجازی ام دادم که بشوید. فردای آنروز میخواستم لباسم  را به تن کرده روانه وظیفه گردم، ناگهان چشمم به کت افتاد که سوخته بود. جریان سوختن آنرا از مادر مجازی ام جویای احوال شدم. او گفت، بدرک که شده. در آن زمان بود غم سیاهی عالم برسرم ریخت و سر غضب شدم و با سر خانه چلم مسی بر سر او حواله کردم و از خانه بیرون آمدم. از آن روز به بعد عازم مالستان دیار زادگاهم گردیدم تا خدمتی در حق این مردم کرده باشم. اما با عقب مانی ها و نادانی های و جهالت های مردم روبرو گردیدم که آرزو هایم را به آب داد، از جمله:

الف) درس تجوید قرآن عظیم الشان: وقتی درس تجوید قرآن را آغاز کردم در اوایل مردم رجوع زیاد داشتند. اینکه برای آنها الفاظ درست و خواندن صحیح آموزش می دادم با مشکلاتی روبرو گردیدم. بعد از آن شنیدم که همه مردم بر ضد بنده تبلیغات زهرآگین را آغاز کرده اند و میگفتند که عبدالحکیم قرآن اوغانی را برای مردم می آموزاند و از همین رو با دیده تحقیر آمیز به سویم نگریسته میشد.

ب) راه اندازی مکتب ( بدون مزد و پاداش): وقتی مکتبی را ایجاد کردم و در آن از درسهای جفرافیا سخن میگفتم همه مردم از من متنفر شدند. وقتی برای آنها تشریح میکردم که زمین هیچ پایه ای ندارد. زیرا زمین توسط قوه جازبه در فضا بدور خود در گردش میباشد که دو نوع حرکت دارد؛ یکی انتقالی که از اثر آن سال و ماه بوجود می آید و دیگری وضعی که در اثر آن شب و روز بوجود می آید. همه میگفتند که شما دروغ میگویید زمین چطور بدون پایه بوده میتواند. همین امر باعث شد که تهمت های ضد خدایی، و تبلیغ ضد اسلامی بر من زده شود و از ادامه مکتب باز بمانم.

ج) راه اندازی زبان انگلیسی: چندین بار خواستم که زبان انگلیسی را برای اولاد منطقه بیاموزم و از علم روز بهره مند گردند، گرچند در اوایل تعداد محدودی شاگرد وجود داشت و به اثر تبلیغات که مردم میکردند همان چند نفر نیز علایق شان کاسته شده و دیگر علاقه ای برای ادامه آن نداشتند. در همه جا سخن از آن بمیان بود که طارق زبان کفر را برای بچه ها می آموزاند و میخواهد زبان ضد اسلام را مروج سازد. همین امر باعث شد که در این راه نیز موفق نگردم.

دوستدار علم و هنر

استاد بر علاوه که علایق تدریس را برای اولاد منطقه داشت و میخواست آنها را از هنرهای رسامی، موسیقی و رزمی نیز بهره مند سازد. ولی تبلیغ گران آن دوره و زمان که دنیایی پیشرفته و تکنالوژی های عصر را ندیده بودند همه آنرا مخالف دستورات دینی پنداشته و مردم را از یادگیری آن منع میکردند. در آن وقت هیچ یک از مراسم خوشی صدای ضبط موسیقی شنیده نمیشد. دستورات مبلغین دینی و دید بسته و تنگ آنان باعث میشد که حتا ورزش های رزمی را خلاف اصول و معیار های اسلام بداند. استاد طارق تنها کسی بود که در این راه مبارزه کرد و از آموزش آن برای نسل های نوین وقت خود را صرف کرد. گرچند با مشکلات و موانع زیاد روبرو گردید ولی آنچه را که امروز مردم ما به علاقمند شده اند و سرمایه گزاری میکنند استاد طارق در آن سالها مردم را تشویق میکرد. استاد وقتی فهمید که کارهایش کدام نتیجه نمی دهد عازم کویطه پاکستان گردید. وی در آنجا سالهای مدیدی به تعلیم شاگردان مشغول بود و در خلال کارهایش به آثار گرانبها و ماندگار پرداخت:

آثار چاپی استاد طارق مالستانی:

۱-    فرهنگی هزاره گی؛ که در اثر زحمات ده سال پیهم استاد به لهجه هزاره گی و زبان اینگلیسی در کویطه پاکستان به چاپ رسید.

۲-    ضرب المثل های هزاره گی

۳-    مجموعه از اشعار استاد

عزیمت به پاکستان و کارکرد هایش بصورت مفصل بطور جدا گانه نشر خواهد شد.

وی در زمان حکومت طالبان عازم مالستان گردید و در مسیر راه توسط طالبان در قندهار زندانی گردید. بعد از اینکه طالبان مالستان را تسخیر کرد وی نیز آزاد گردید و مدت دوسال دیگر در خمت مردم اش بود و در آنجا به فعالیت های آموزشی اش پرداخت. البته اینبار با تفاوت غیر باور کردنی به گفته خودش. طوریکه در سالهای قبل با ممانعت ها و مشکلات پیهم این و آن مواجه بود ولی اینبار خود اشخاص بودند که با پرداخت فیس ماهوار علایق به آموزش زبان انگلیسی را داشتند. استاد طارق میگفت: من ندانستم که مردم ما اینقدر بینیش شان باز شده و درک شان بالا رفته است و گرنه سالهای قبل می آمدم و به مردم ام خدمت میکردم، چی کنم که عمرم را در پاکستان سپری کردم.

استاد در سالهای قبل در مدرسه استاد علی زاده مالستانی نیز انگلیسی تدریس میکرد، ولی  در آنجا نیز با مشکلاتی رو برو گردید. وی در اواخر عمرش که کهنسالی وجودش را ضعیف ساخته بود در بازار کهنه میرآدینه روزانه به شاگردانش درس میداد و تا آخرین رمق حیات از این امر کوتاهی نکرد و در خدمت شاگردانش بود. تا اینکه در سال ۱۳۸۲ دار فانی را وداع گفت. روحش شاد و یادش گرامی باد!

 منبع:وبسایت مردم مالستان

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**