هزاره‌ها

هزاره ها وانتخابات سال ۲۰۱۴

**نوشته شده توسط داهی پور/شورای جهانی هزاره**. **ارسال شده در** هزاره

ولی انتخابات ۲۰۱۴ که هویت دهی آن بدست مردم افغانستان رقم میخورد، باید از همین حالا خطوط آن روشن ، خوانا ، شفاف ودور از هرگونه ابهام وتوهم باشد. در میان اقوام افغانستان ، هزاره ها به عنوان یک اتنی...

افغانستان روزهای دشواری رامیگذراند. سیرحوادث سیاسی چنان شتابنده وسریع است که در بسا موارد غیرقابل پیشبینی وغافلگیر کننده میباشد. در این یکماه آخر دفتر طالبان در قطر بازو بسته شد، دولت افغانستان که در اغاز خود مشوق باز شدن این دفتر بود، یکباره در موضع مخالفت قرار گرفت وامریکارا متهم نمودکه بدون رعایت پروتوکولهای فیمابین، دولت اقغانستان را به حاشیه رانده است. دولت به رسم اعتراض امضای قرارداد امنیتی فیمابن امریکا وافغانستان را به حالت تعلیق در آورد. طالبان از پایین آوردن بیرق ولوحه ” امارت اسلامی ” ظاهراً اعلام نمود که آنها مذاکرات شان را با امریکایی ها به حالت تعلیق در آورده اند. امریکا هم از بسته شدن موقتی دفتر طالبان خبرداد. دیوید کامرون صدر اعظم انگلستان به افغانستان سفر نمود ودر جریان کنفرانس خبری مشترک ، حامد کرزی گفت که برخی کشورها در صدد هستند تا افغانستان را به کشور “ملو ک الطوایفی ” تبدیل نمایند واشاره کرد که میخواهند که ” یکی دوجای ” به طالبان داده شود. بعد گفت که در جریان صرف غذای چاشت با جلالتمآب صدر اعظم انگلستان این موضوع را در میان گذاشته است، ایشان گفتند که در برنامه غرب چنین چیزی وجودندارد. صدر اعظم انگلستان در جریان سفر خویش به پاکستان ، صریح وروشن گفت که دشمن ودوست پاکستان دشمن و دوست انگلستان است. این پیام نشان داد که استراتژی غرب در قبال پاکستان در حال تغییر بوده و نقش راهبردی پاکستان رادر قضایای جنگ وصلح منطقه برجسته میسازد. سرتاج عزیز مشاور ارشد سیاست خارجی نواز شریف ، عمرداوودزیسفیر افغانستان در پاکستان را احضار نمود وطرح تقسیم افغانستان رابه وی سپرد. از همه مهمتر به تاریخ ۸ جولای نیویارک تایمز در یکی از مقالات اش از گفتگوی ویدیویی بارک اوباما وحامد کرزی پرده برداشت که در آن امریکا از گزینه ای بررسی ” به صفررسانیدن قوت های نظامی ” خویش در افغانستان به حامد کرزی ، خبرداد.

چرا افغانستان به این وضعیت دشوار ، پیچیده ونگران کننده دچار گردید ؟

پاسخ به این سوال را درسیاستگذاری های آقای کرزی که عمدتاٌ از مغز یک گروه وابسته ، انحصارگر، متعصب وتمامیت خواه نشئت کرده است، جستجو مینماییم. سقوط طالبان والقاعده این دو همزاد به هم پیوسته که توسط قوتهای نظامی امریکا وناتو در افغانستان شکل گرفت، کرزی واطرافیانش نتوانستند ویا نخواستند که قوتهای نظامی خارجی را قانع بسازد، تابرعقبه های نیرومندلوژستیکی طالبان درپاکستان که عمدتاً از طریق وزیرستان جنوبی تجهیز می گردید ، حمله نمایند.چون رابطه های اطرافیان کرزی با آنسوی مرز، چنان سفت ومحکم بود که ظاهراً به بهانه ای سقوط دایمی طالبان والقاعده از هرگونه حمله وبمباردمان پشت جبهه جلوگیری میکردند. پاکستان از این فرصت طلایی بیشترین سود را بدست آورد. طالبان والقاعده را دوباره تجهیز ومسلح کردند، وبا تربیت وآموزش مجدد جنگجویان جوان طالبان وبا سربازگیری بی حدو مرز از هزاران مدرسه دینی، کمر طالبان را برای یک جنگ تمام عیار علیه قوتهای خارجی بست. چون برای پاکستان از همان آغاز تا کنون ازدست دادن طالبان این فرزندان باخون دل تربیت شده اش، اساساً قابل تصور هم نبود. چون با حضور طالبان چه در گذشته وچه در آینده ، اهداف استراتژیکی که در منطقه دارد میتواند پیاده کند. این راهم کرزی وهم اطرافیانش میدانست، ولی در ظاهر پیوسته آنرا از دید جامعه جهانی کتمان میکرد. هرزمانی که جامعه جهانی نسبت به سیاست پاکستان با شک وتردید برخورد میکرد، سیاستمداران زرنگ، کارکشته ومجرب پاکستان با سفرهای ممتد واظهارات ” انکار وکتمان “ شان به نحو غربی هارا فریب میدادند. از این سو درموارد زیادی کرزی و سیاستمداران ساده نگر،کوتاه بین ووابسته افغانستان با اظهارات ناسنجیده خویش مواضع پاکستان را قوت می بخشید. با الاخره امریکایی ها در نخستین دو ر ریاست جمهوری بارک اوباما به این نتیجه رسیدند که پاکستان بازی دوگانه ای را در قبال افغانستان تعقیب می کند. دولت امریکا نه تنها با دادن هوشدارهای پیاپی دولت پاکستان را تحت فشار قرار داد، بلکه با طیارات بدون سرنشین وحتی بدون کسب اجازه رسمی از دولت پاکستان، به وزیرستان جنوبی حمله نمود. امریکایی ها اسناد موثقی بدست آوردند که اسامه در پاکستان باکمال سلامتی نیروهایش را هدایت جنگی میدهد- آنهم در چند قدمی دستگاه استخبارات نظامی پاکستان – وقتی کماندوهای امریکایی بن لادن رادر “ابیت آباد” پاکستان نابود نمود، این زمان اوج تنش میان پاکستان وامریکا بود. اگر دولت کارا ، سیاست ورز وهوشمند میداشتیم از این فرصت طلایی زیاد ترین استفاده را بسود ملت خود انجام میداد. چون پرویز مشرف در کتاب ” در خط اتش ” خویش می نویسد که یکی از آرزوهای مهم من دردوران ریاست جمهوری ام این بود که ” بن لادن از پاکستان پیدا نشود “ اما کرزی واطرافیانش هرگز نتوانستند که از این فرصتهای طلایی که در اختیار شان قرار گرفت ، کمترین استفاده نمایند. وسرانجام این کرزی بود که با صدای رسا اعلام نمود که : ” در صورت تجاوز خارجی به پاکستان ، ما در کنار برادران پاکستانی خود می ایستیم . ” اگر فشرده تر بگوییم : پاکستان طالبان شکست خورده را دوباره غرور جنگی بخشید. پاکستان قتل بن لادن در ابیت آباد را چنان کمرنگ جلوه داد، تااز یاد ها برانداخت. پاکستان شورای کویته وملاعمررا همانگونه در چنگ خویش نگهداشت وتمام عملیاتهای جنگی را از این آدرس علیه افغانستان هدایت کرد. پاکستان بسیار روشن این پیام را به دنیا داد که بدون حضور او داعیه صلح افغانستان به بن بست میرسد. پاکستان را سرانجام سیاست ناشیانه کرزی واطرافیانش انقدر دلیر ساخت تا به سفیر افغانستان رسماً خط ونشان ” تقسیم افغانستان “را بدهد.

اما در سوی دیگر کرزی با سیاستگذاری های کج دارد و مریز خود، تنها تیغ پاکستان را برگلوی مردم افغانستان تیز نکرد، بلکه بزرگترین حامیان جهانی خود واز جمله کشور قدرتمندی چون امریکارا نیز از خود ناراضی ساخت. در حالیکه اگر همین کشورهاوعمدتاً امریکا نمی بود کرزی برای یکروز در اورنگ ارگ تکیه زده نمیتوانست. کرزی در طی این سالها، نخست طالبان که برای نابودی او وتاج وتخت اش کمر بسته بود، برادران ناراضی ورهبراین براردارن ناراضی اش را امیرالمومنین خطاب کرد. پیوسته بطور یکجانبه از یک موضع بسیار ضعیف وناتوان آنهارا به صلح دعوت نمود وبار بار گفت که بیایید در قدرت شریک شوید. طالبان هم هربار با انتحار وانفجار وعملیاتهای مسلحانه درولایات و شهر کابل به دعوت وی پاسخ گفتند. سرانجام دفتر قطر، وقتی باز شد که دوروز قبل کرزی مهمان امیر قطر بود وکاملاً با بازشدن این دفتر موافقه کرده بود. بعد وقتی خطر دولت موازی رااحساس کرد یکباره کاسه وکوزه را به هم زد وبر امریکا خشم گرفت. قرار داد حیاتی امنیتی میان افغانستان وامریکا را به تعلیق در آورد. کرزی با اظهارات ضد ونقیض وساده لوحانه خویش مانند عنکبوت به دور خویش تارهایش را تنید وسرانجام خود از آن اویزان خواهد گردید. سخنانی چون : امریکایی ها در امور ما مداخله میکند ، اگر خارجی هابیش از این برما فشار وارد کند ما آنهارا رسوا میکنیم. ودهها نوع از اینگونه سخنان غیر سیاسی، ناسفته وتا حد زیادی استهزاگونه ؛ از زبان رئیس جمهور ما نسبت به حامیان بین المللی اش بیرون شده است. که هم خنده دار است وهم تراژیک. اکنون کار بجای کشیده شده است که رئیس جمهور امریکا موضوع “ به صفر رسانیدن قوتهای خویش “ را در دستور کار خویش قراربدهد. اگر این طرح به واقعیت بپیوندد، از دید این قلم، طوفان مهار ناپذیر جنگ باردیگر افغانستان را بدتر از دهه ۹۰ میلادی ، به ورطه سقوط ونابودی پرتاب میکند. در آنصورت از انتخابات ویا حکومت مشروع انتخابی ، پارلمان و حضورنهادهای مدنی وسیاسی خبری نخواهدبود.

تمام این ناهنجاریها وکژی های فراخ دامن، بدان معنا نیست که ما در پایان خط رسیده باشیم. هنوز امیدواری های فراوانی وجود دارد که دستاوردهای دهساله آخر را ضمانت نماید وحضور جامعه مدنی را همچنان روی پا نگهدارد. یکی از این امید ها انتخابات سال ۲۰۱۴ میلادی است که میتواند پایگاه مطمیین برای حفظ افغانستان باشد. از قبل باید گفت که انتخابات سال آینده بدیلی ندارد. طرح هرگونه بدیل در واقع خودش فاجعه ،بار می آورد وتمام دستاوردها را با خطر مواجه میسازد . انتخابات سال ۲۰۱۴ یک اصل مسلم و غیر قابل تعویض بوده که در واقع هویت و سیمای سیاسی – فرهنگی افغانستان رادر آیینه دموکراسی به دنیا نشان میدهد.

ولی انتخابات ۲۰۱۴ که هویت دهی آن بدست مردم افغانستان رقم میخورد، باید از همین حالا خطوط آن روشن ، خوانا ، شفاف ودور از هرگونه ابهام وتوهم باشد. در میان اقوام افغانستان ، هزاره ها به عنوان یک اتنی اثر گذار در انتخابات سال آینده، باید محاسبات خودرا داشته باشند. چون جامعه هزاره به دلیل سیاستهای نابهینه ای حاکمیت های سیاسی گذشته ، در حاشیه قرارداشته وآسیب پذیری این جامعه در برهه های گذشته وحال تقریباً در خط موازی قرار داشته است. بطور مثال با حضور جامعه جهانی ، دولت انتخابی ، نهادهای عدلی وقضایی ، پارلمان ورسمیت مذهب شیعی ، کوچیها از هفت سال بدینسو با شدت تر ومسلحانه تر بالای هزاره جات دست به تجاوز وحمله ، غارت وچپاول میزنند. چون هزاره ها با حضور جامعه جهانی نخستین کسانی بودند که سلاح شان را تسلیم دادند واکنون یگانه اتنی که در افغانستان سلاح ندارند هزاره ها است. دیگران به شکل پیدا وپنهان مسلح اند ویا به گفته خودشان سلاح کهنه شان را تسلیم وسلاح جدید شان را حفظ کرده اند. چنانچه مارشال فهیم در سخنرانی خویش که از گرفتن مجدد تفنگ وبالاشدن به کوه صحبت میکرد واضح نمود که ما “ بی سلاح نیستیم “یکی از دلایل عمده هار بودن طالبان کوچی نما در هزاره جات همین نداشتن سلاح میباشد. هزاره هادر انتخابات هردو دور ریاست جمهوری وپارلمانی نظر به تعداد نفوس شان ، میزان مشارکت بالا نسبت به همه اقوام افغانستان داشت ومشارکت زنان هزاره در تمام دوره های انتخاباتی بالا وچشمگیر بوده است. هزاره ها وازبک ها در انتخاب هر دو دور آقای کرزی بدون شبهه نقش محوری داشته است. اما عملی شدن وعده های کرزی نسبت به خواسته های این دو قوم اثر گذار، در حدنزدیک به ” صفر ” بوده است. هزاره ها برای جلوگیری از آسیب پذیری وبه خاطر حفظ دست آوردهای مدنی ، علمی ، فرهنگی واجتماعی که محصول کوشش های مردمی وخودی شان بوده، در انتخاب رئیس جمهور آینده کمال دقت را به خرچ بدهند. در این ۱۲ سال جامعه هزاره نشان داد که مدنیت پذیری فزاینده ای دارند وشور وشعور این مدنیت پذیری شان در انتخابات ریاست جمهوری ، پارلمانی ، شوراهای ولایتی ، تکثیر نهادهای مدنی وفرهنگی ، تحصیل وآموزش همگانی به خوبی نشان دادند. در کنار آن هزاره ها بدون کدام پیش شرطی از حضور جامعه جهانی در افغانستان استقبال کردند وتداوم حضور جامعه جهانی را پس از ۲۰۱۴ به عنوان ضمانت حیاتی شان در آشفته بازار افغانستان میداند. با توجه به این واقعیت ماباید به استقبال رئیس جمهوری برویم که هم از اتوریته سیاسی داخلی وهم از جایگاه محکم بین المللی برخوردار باشد. در ضمن اینکه رئیس جمهور آینده یک رئیس جمهوربرامده از اراده مردم افغانستان باشد، دربیرون از افغانستان بخصوص کشورهای مقتدر ی که بر سرنوشت سیاسی افغانستان اثر گذاراست پایگاه نیرومندی داشته باشد تا با این دواقتدار، دست اندازی های کشورهای منطقه را سد نماید. هزاره ها در این ۱۲ سال دل به کرزی بستند ، اما کرزی حتی حاضر نشد که به رغم داشتن اردو وپلیس مجهز – به خصوص در سالهای آخر ـ از رفتن وهجوم مسلحانه کوچیها به هزاره جات جلوگیری نماید. اینکه بازسازی ، تاسیس نهادهای آموزشی وتعلیمی از سوی دولت افغانستان در هزاره جات خبری نبوده است. موسسات آموزشی وفرهنگی که در کل هزاره جات شکل گرفته حاصل کوشش ها وهزینه های مردم این مناطق است. اگر هزاره ها حضور جامعه بین المللی را ضمانتی برتکرار نشدن تاریخ فاجعه بار گذشته خود میدانند ، پس چرا کمر برای انتخاب رئیس جمهوری نبندند که از اتوریته ملی وبین المللی برخوردار باشند. رئیس جمهوری که از تیمهای گذشته وکنونی نخ نما شده در قدرت ، عبور کرده باشد و در دولت جدیدش نسل تازه و سنت شکن نفس بکشد و مطابق به اقتضای امروزی درسوق دادن افغانستان به سمت انکشاف ، ترقی و رفاه اجتماعی متعهد باشد. یک رئیس جمهور ضعیف ، فاقد استراتژی ملی ، با تیم غرق در امراض مزمن قومی وزبانی ، هرگز نمیتواند افغانستان رااز این چالش های شوم رهایی بخشد. تنها یک رئیس جمهور ثابت قدم،جسارت مند، مدنیت پرور ، وسعت نگر، متعهد به دموکراسی ، عدالت وحقوق شهروندی تمام اقوام خورد وبزرگ افغانستان ، میتواند سکان کشتی نزدیک به غرق شدن افغانستان را به ساحل نجات برساند. وبه تبع هزاره ها نیز جزء از این نجات یافته گان خواهدبود.

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**