گزارش و گفتگو

گزارش حادثه تروریستی کویته1390

**نوشته شده توسط ali halimi**. **ارسال شده در** گزارش و گفتگو

     بسم رب الشهداء و الصديقين
 

به کدامين گناه؟

به کدامين گناه خنجر زد؟

او که کفتر بود و فقط پر زد؟!

چه غريبانه يا رضا مي گفت!

آخرين لحظه اي که پرپر زد!

پرکشيدن در اين جهان جرم است

هرکه آمد پرنده را سر زد

رافضي و هزاره و شيعه

حکم تکفير بر کبوتر زد!

بوي ضحاک مي دهد اين تيغ

کيست اين اژدري که چنبر زد؟

سال ها پيشتر همين خنجر

سجده رفت و به فرق حيدر زد

شمر شد يک زمان به شط فرات

تير را بر گلوي اصغر زد

روز ديگر کنار بند امير

شعله در گيسويي صنوبر زد

خون ما راز سرخ رويي ماست

کربلا را چقدر خنجر زد؟

(شاعر: قنبرعلي تابش)

طبق گزارش ها، در اثر يک حمله تروريستي برکاروان عازم به مشهد مقدس در مسير کويته - تفتان در تاريخ 13/7/1390، حوالي ساعت پنج بعد از ظهر سه شنبه، سي نفر به شهادت رسيدند. اين حادثه وحشتناک در نزديک منطقه ي به نام مستونگ، صورت گرفته است. به گفته شاهدان عيني، عاملين ترور، که مسلح به سلاح گرم و سوار بر ماشين و موتورسيکليت بودند، بعد از محاصره نمودن اتوبوس براي چندين دقيقه با خيال آسوده، مسافرين را از اتوبوس پايين نموده، در يک صف قرار داده و با شليک گلوله به صورت رگباري آنها به شهادت رساندند. تروريست ها بعد از انجام اين عمل وحشيانه از آنجا به طرف کويته فرار کردند. عده ي زيادي از زخمي هاي حادثه نيز بخاطر نرسيدن کمک فوري جان شان را از دست دادند. قابل يادآوري است که اکثر شهداي اين حادثة خونين از مردم شيعه و هزاره است.  
 در جمع شهداي اين حادثه، دو نفر از مردم شريف مالستان به نام هاي موسي خان شجاعي(طلبه) فرزند اسحاق از منطقة قوچنغتو مکنک و كربلايي محمد جمعه شريفي فرزند گل چمن، از منطقة خردگ زايده مي باشد.
شهيد موسي خان شجاعي که تنها فرزند ذکور خانواده بود مدتي را در حوزه علميه  رضويه شنيه ده مشغول تحصيل بود و از محضر اساتيد بزرگواري چون استاد عارفي و مرحوم استاد مهدوياستفاده نمود. با داير شدن حوزه علميه امام محمد باقر در منطقه مکنک، ايشان مدت زماني را از شاخصار علم و دانش مرحوم استاد الحاج رحيميبهره مي گيرد؛ اما مشکلات زندگي، وي را از ادامه تحصيل باز مي دارد و در سنگر کار و فعاليت قرار مي دهد. ايشان طبق فرمايش يکي از اقوام جناب خليفه عليجان شرافت، در اين چند سالي اخير با جديت تمام کار و تلاش مي نمود تا باري از دوش خانواده بردارد و رفاه و آسايش آن ها را فراهم سازد.
شهيد محمد جمعه شريفي در سال 1348 به دنيا آمد، تا صنف سوم مكتب درس خواند، اما مشكلات اقتصادي خانواده با درگذشت پدرش او را كه در آن ايام، كودكي بيش نبود از ادامه تحصيل باز داشت، او مجبور گرديد تا براي هميشه با كتاب و مكتب خدا حافظي كند و براي تأمين مايحتاج زندگي، کار و فعاليت نمايد.
   شهيد محمد جمعه شريفي و شهيد موسي خان شجاعي كه بارها رنج سفر و دوري از خانواده و مشقت كار را به جان خريده بودند تا فرزندان و باقي افراد خانواده رفاه و آرامش داشته باشند، اين بار مسير پاكستان را براي رسيدن به جمهوري اسلامي ايران انتخاب نموده و به همراه كاروان زيارتي زائران پاكستاني از كويته حركت مي كنند تا ضمن زيارت بارگاه ملكوتي امام هشتم(ع) و بهره مندي از بركات معنوي مشهد الرضا(ع) با انرژي مضاعف وارد سنگر مقدس كار شده و براي تأمين ما يحتاج خانواده تلاش كنند، اما با كمال تأسف اين بار سفر شان ناتمام مي ماند، اين دو شهيد به همراه بيست و هشت نفر ديگر از سر نشينان اتوبوس كويته- تفتان كه همگي شيعه و هزاره بودند به دست تروريست هاي مسلح به طور فجيع به شهادت مي رسند. پيکر مقدس شهيد شجاعي با حزن و اندوه تمام در کويته به خاک سپرده مي شود؛ اما بدن مطهر و سوراخ سوراخ شدة شهيد محمد جمعه شريفي به زادگاهش مالستان منتقل مي گردد. مردم شريف مالستان با برگزاري تشييع جنازه با شکوه و تجليل از مقام اين شهيد والا مقام، پيکر غرقه به خونش را به خاک مي سپارند. از اين شهيد عزيز، سه فرزند خرد سال به يادگار مانده است.
زوايايي پيدا و پنهان اين حادثة خونين و دلخراش از نگاه هاي متفاوت قابل تحليل و بررسي است؛ ممکن است  بحران ناامني کويته داراي ريشه مذهبي باشد، بر اين فرض، مذهبي هاي افراطي، جزم گرا و خشونت طلب  مسئول اصلي ناامني، ترور و آدم کشي در شهر کويته قلمداد مي شوند. البته تنش هاي قومي را  نيز که با نوعي تعصّب مذهبي همراه است نبايد از نظر دور داشت. براين فرض، تضاد، تخاصم و تنازع قومي را مي توان به عنوان عامل به وجود آورندة چنين حوادثي در نظر گرفت؛ دليل عمده اين فرض اين است که شهداي اين حادثة تلخ، از مردم شيعة هزاره بوده و در موارد ديگر نيز قرباني حملات تروريستي در داخل شهر کويته، از اين مردم با هويت قومي و مذهبي خاص بوده است.  
 به راستي ريشه ترورها و کشتارهاي سيتماتيک مردم هزاره در کويته پاکستان در کجاست؟ چرا عاملان آن شناسايي نمي شوند؟ چرا دولت هاي محلي و مرکزي و نيز اداره اطلاعات پاکستان در برابر يافتن تروريست ها اظهار عجز مي کنند؟ آيا واقعا هزاره هاي پاکستان قرباني مسايل قومي و فرقه گرايي مذهبي هستند؟ يا اين که دست هاي ديگري در اين کشتار بي رحمانه شريک اند و براي رسيدن به اهداف شوم و پنهان کردن جنايات شان گروه هاي افراطي فرقه گرا، را تعمداً آدرس مي دهند؟.
برنامة کشتار سيستماتيک هزاره ها در کويته امري ساده و براساس قوم، نژاد و فرقه گرايي تنها نيست؛ بلکه اين موضوع پيچيده تر از آن است که در قالب جنگ ها و کشتارهاي فرقه گرايي مذهبي و اختلافات قومي و نژادي بگنجد. آنچه براي اين قلم درد آور است اين است که رسانه-هاي مختلف داخلي و خارجي کشتارهاي سيتماتيک هزاره ها را به فرقه گرايي مذهبي و اختلافات قومي و نژادي نسبت مي دهند! اين بدين معناست که هزاره ها نيز گروه هاي افراطي مذهبي و تندروان قومي و نژاد پرست دارند که با ديگران در حال نبردند و اين بار اين هزاره ها هستند که از رقيب فرقه ي و قومي شان عقب مانده و کشته مي شوند.
در حالي که در طول چند دهه اخير که نبردهاي فرقه گرايي مذهبي در ايالت هاي سرحد، پنجاپ و سند جريان داشت، هزاره ها در تمامي اين نبردها، بي طرف بودند و از چنين نبردهاي جنايت بار فرقه ي نفرت داشتند. پس چه شد که هزاره ها خود اکنون گرفتار و قرباني تصفيه حسابهاي فرقه ي و قومي مي شوند؟
البته جاي ترديد است که کشتار هزاره ها بر اساس نزاعهاي مذهبي و قومي باشد و بسياري از کارشناسان و آگاهان مسايل داخلي، سياسي، قومي و مذهبي پاکستان نيز ترديد دارند که اين نوع کشتارهاي مردم هزاره تنها از سوي فرقه گرايان مذهبي و تندروان قومي باشند. آنها مي-گويند دستهايي در داخل دولت محلي و مرکزي پاکستان وجود دارد که سعي دارند در ايالت بلوچستان بلوا، آشوب و خشونت را گسترش دهند تا در سايه گسترش خشونتها به اهدافي که مي خواهند برسند، اما اين احتمال وجود دارد که گروههاي افراطي فرقه گرا را براي ايجاد خشونتهاي بيشتر در خدمت گرفته باشند، تا در ساية باورهاي افراطي آنان، هزاره ها را که شيعه هستند راحت تر مورد هدف قرار دهند و بسياري از آگاهاني که در کويته هستند مي گويند هزاره ها قرباني رقابت هاي پنهاني مي گردند که در تلاشتند اين ايالت را به خشونت و آشوب بکشانند و در اين ميان مظلوم تر ازهزاره ها در کويته پيدا نتوانسته اند.
مصاحبه ي که آقاي عبدالخالق هزاره رهبر حزب دموکراتيک هزاره پاکستان، به مناسبت قتل مسافران هزاره در يک اتوبوس در مستونگ انجام داده، خود روايت گر اين مدعاست. او مـي گويد: «ما براي بيان وضعيت خود به اسلام آباد رفتيم، تا در مقابل حکمرانهاي کر و رسانه ها فرياد خود را ثبت کنيم، تا به وضعيت ما رسيدگي صورت بگيرد و عدالت تامين گردد، ولي در آنجا به جز نا اميدي و مأيوسي، ما چيزي ديگري را نديديم. به علاوه سازمانهاي حقوق بشري و هيچکدام از نهاد هاي سياسي، با ما اظهار همدردي نکردند. با افسوس زياد مي گويم، که مسايل بلوچستان براي اسلام آباد نشينان به جز يک افسانه، ارزشي ديگري ندارد. امروز ما به علاوه قوه قضايية پاکستان، از هيچ نهادي توقع عدالت را نداريم. ما به انتهاي نا اميدي رسيده ايم. چشمان ما از اشک ريختن براي مظلوميت ما خشک شد، ولي کسي براي تامين عدالت، همکاري نکرد. ما از اين بابت ناراحت هستيم، که همه ي آناني که با ما زندگي مي کنند، ظلم کردن در مورد ما را حق شان مي دانند. براي تحفُّظ ما، اجازه نامه ي نگهداري سلاح داده شد، ولي دوباره اسلحه را از ما گرفته و ما را به جرم نگهداري آن متهم کردند. به ما اجازه انتقال سلاح را داده اند، ولي نمي گذارند که سلاح خود را با خود ببريم. اين چگونه قانون و انصاف است، که قاتلان را اجازه انتقال راکت، پيکا، کلاشنکوف و انواع سلاح را مي دهند؟ آنها در ملاء عام انسانهاي بي گناه را قتل عام نموده و با کمک نيروهاي انتظامي و امنيتي، فرار مي کنند، ولي مردم بي گناه ما مطابق با قانون، اجازة حفاظت جانشان را ندارند!»

**اشکال یابی جوملا**

**جلسه**

**اطلاعات مشخصات**

**حافظه استفاده شده**

**پرس و جو پایگاه داده**

**ایرادات بارگذاری در فایل زبان**

**فایل زبان آپلود شده**

**رشته ترجمه نشده**