بررسی تطبیقی حمایت از حقوق کودک در قرآن و حقوق بشر
بررسی تطبیقی حمایت از حقوق کودک در قرآن و حقوق بشر
نجـیب الله حکـیمـی٭
چکیده:
یكی از حقوق اساسی و بنیادین در حوزه حقوق خانواده حقوق کودک میباشد. حمایت از حقوق کودک در منابع اسلامی و قوانین كشورها و اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون حمایت از حقوق کودکان مورد توجه قرار گرفته است. در این نوشتار تلاش شده است بعد از مفهوم شناسی و بررسی پیشینه حقوق کودک در جهان و اسناد بینالمللی و اسلام به این سؤال پاسخ داده شود که پایهریزی، تنظیم و تشریع حقوق کودک بصورت جامع و کامل بدون نقص و کاستی در کدام نظام حقوقی ارائه شده است؟ برآیند این تحقیق نشان میدهد که جایگاه حقوق کودک و پرداختن به همه ابعاد و زوایای آن در آموزههای قرآنی نسبت به نظام حقوق بشری از سطح فاخرتر و برتری برخوردار است زیرا در نظامهای حقوق بشر از جمله کنوانیسیون حقوق کودک که شالوده آخرین تلاشهای انسان قرن بیست و یک در عرصه بینالملل میباشد برخی از حقوق اصلی کودک همانند حقوق معنوی را نادیده گرفته است درحالی که قرآن کریم 1400 سال قبل به تمام ابعاد و زوایای آن توجه داشته است پس میتوان گفت پایهریزی و تنظیم حقوق کودک بصورت جامع در نظام حقوقی قرآن ارائه شده است آنهم در شرایطی که کودکان انسان محسوب نمیشد و جنبه مالیت داشت و خرید و فروش میشدند از همه مهمتر از ابتداییترین حق، که حق حیات است محروم بودند و زنده به گور میشدند و دورههای تحقیر و تنیبه را سپری نمودند. تشریع و حمایت از حقوق کودک در چنین شرایطی، بدون الگوگیری از دیگر نظامهای حقوقی در واقع از اعجاز و شگفتی علمی قرآن محسوب میشود.
کلید واژهها: قرآن، تشریع، قانونگذاری، کودک، حقوق، حقوق کودک.
·
مقدمه
یکی از مباحث مهم حوزه خانواده، حقوق و وظایف هریك از اعضای خانواده میباشد و به دلیل اینكه كودك ضعیفترین و شاید مهمترین عضو خانواده است، حقوق او از مهمترین حقوق انسانی است؛ زیرا اگر كودكان از مراقبت و حقوق ویژهای برخوردار نباشند، نمیتوانند در سایه این حقوق از صحت و سلامتی روحی و جسمی برخوردار شده، حضوری مفید و كارساز در اجتماع داشته باشند. لذا مباحث حقوق كودك از مسایل ریشهای و مهم است كه در میان انبوه دیگر مسایل علوم انسانی اهمیت به سزایی برخوردار است.
· 1. مفهوم شناسی
· 1-1. حقوق
واژۀ حقوق در زبان فارسی، برحسب زمینۀ کاربرد آن، در معانی گوناگونی به کار رفته است؛ در مباحث حقوقی، دست کم دو معنای اصلی برای این واژه بیان شده است:
الف) حقوق مجموعه قواعد و مقرراتی الزامآور و کلی است که به منظور ایجاد نظم و استقرار عدالت، برزندگی اجتماعی انسان حکومت میکند و اجرای آن از طرف دولت تضمین میشود.(کاتوزیان، فلسفه حقوق،ج1/32) امروزه این مجموعه قواعد و مقررات را باقطع نظر از منابع آن و کسانی که آن را وضع کردهاند، «حقوق» مینامند. حقوق در این معنا جمع حق نیست بلکه مرادف با قانون است.
ب) حقوق عبارت است از امتیازها و تواناییهای ویژهای است که هر جامعه برای اشخاص خویش به رسمیت شناخته و دیگران را مکلف به رعایت آنها کرده است؛ هریک از این امتیازها و تواناییها«حق» است که مجموعه آنها را «حقوق» مینامند. واژۀ حقوق در این معنا واژۀ جمع است و مفرد آن حق میشود. (کاتوزیان، فلسفه حقوق، ج1، 33).
آنچه در مبحث حقوق کودک بررسی میشود معنای اخیر است، مانند حق حیات، حق بر نَسب، حق داشتن اسم، حق نفقه، حق حضانت، حق تربیت، حق آموزش و تربیت، و... .
· 2-1. کودک
از مباحث مهم و اساسی در بحث حقوق کودک؛ تعریف کودک و تعیین محدودۀ سنی کودکی از آغاز تا پایان است. با نگاهی گذرا به اسناد بینالمللی و قوانین کشورها و آموزههای حقوقی اسلام در این زمینه به روشنی میتوان دریافت که اتفاق نظر در این مورد وجود ندارد.
· 1-2. مفهوم کودک در اسناد بینالمللی
یکی از مهمترین اسناد بینالمللی در حوزۀ حقوق بشر در بارۀ کودکان کنوانسیون حقوق کودک است که در آن، از کودک تعریفی ارائه کرده است.
مادۀ 1 کنوانسیون مقرر میدارد: از نظراین کنوانسیون، منظور از کودک افراد زیر 18 سال است؛ مگر این که طبق قانونِ قابل اجرا در بارۀ کودک، سن بلوغ کمتر تشخیص داده شود.
· 2-2. مفهوم کودک در قوانین کشورها
الف: شروع کودکی
در زمینۀ شروع کودکی، میتوان کشورها را به دو گروه متفاوت تقسیم کرد:
گروه اول کشورهای هستند که شروع دوران کودکی را از زمان انعقاد نطفه میدانند؛ مثل کشورهای امریکای لاتین، ایرلند و واتیکان. برای مثال کشور آرژانتین دوره کودکی را مدت زمان انعقاد نطفه تا 18 سالگی میداند. در قانون مدنی آرژانتین آمده است که: «هستی و موجودیت انسان از لحظه انعقاد نطفه در رحم آغاز میشود و هر فرد میتواند از حقوق معینی قبل از تولد، چنان که گویی متولد شده است برخوردار شود. اگر جنینی که در رحم است زنده متولد شود، حقوق مذکور برای او همیشگی و برگشت ناپذیر خواهد شد؛ اگرچه از زمان تولد از مادرش جدا شود.» (هاچکین و نیوئل، راهنما برای اجرای پیماننامه حقوق کودک، ص3).
قانون کشور بولیوی مدت زمان تولد تا 21 سالگی را دورۀ کودکی میداند.(همان، ص5).
گروه و نظریه دوم؛ شروع دوران کودکی را از لحظه تولد میدانند. برای مثال در فرانسه برای این که جنین از حقوق برخوردار شود دو شرط وجود دارد: اول، زنده متولد شود و دوم قابلیت بقا نیز داشته باشد. اما در آلمان و سوئیس به شرط دوم(قابلیت بقا) (سیدحسن امامی، حقوق مدنی، 1376، ج4، صص153-15).
در نظام حقوقی ایران آغاز کودکی را از ابتدای تولد میداند. ماده 956 قانون مدنی مقرر میدارد که اهلیت برای دارا بودن حقوق، با زنده متولد شدن انسان شروع و با مرگ او تمام میشود. اما مطابق دیگر مقررات قانون مدنی، حمل یعنی کودکی که هنوز متولد نشده از تاریخ انعقاد نطفه از کلیة حقوق برخوردار می گردد مشروط بر اینکه زنده متولد شود اگرچه پس از تولد هم فوراً بمیرد.(صفایی، سید حسین و سید مرتضی قاسمزاده، حقوق مدنی، اشخاص و محجورین، 1392، ص32.)
در نظام حقوقی افغانستان شروع کودکی و شخصیت او با ولادت کامل و به شرط زنده بودن آغاز و با وفات پایان میپذیرد.(ماده 36 قانون مدنی)
ب: پایان کودکی
بسیاری از کشورهای جهان پایان دوران کودکی را 18 سالگی پیشبینی کردهاند؛ ولی برخی کشورها 19 و 21 سالگی را پایان دوران کودکی در نظر گرفتهاند.
در بیشتر ایالتهای آمریکا پایان این دوران را 18 سالگی پیشبینی کردهاند و تعداد کمی از ایالتها نیز سن بزرگسالی را 19 یا 21 سال میدانند. در فرانسه افراد زیر13 سال به طور کلی فاقد مسؤلیت کیفری هستند و از 13 سالگی تا 18 سالگی نیز کودک محسوب میشوند؛ ولی مسؤلیت کیفری نیز دارند وفقط نحوۀ برخورد با آنان با بزرگسالان متفاوت است. قوانین الجزایر در این زمینه مثل قوانین فرانسه است. در آلمان 21 سالگی پایان دوران کودکی است، البته اگر افراد در سنین 14 تا 21 سالگی مرتکب بزهی شوند مسؤلیت نسبی دارند و نحوۀ برخورد آنان با بزرگسالان تفاوت دارد. درکشورهای کویت، مصر، سوریه، لبنان و عربستان پایان دوران کودکی 18 سالگی است. کودکان زیر7 سال در کشورهای مذکور فاقد مسؤلیت بوده و افراد بین 7 تا 18 سال مسؤلیت نسبی دارند. در قوانین بحرین طفل به فردی اطلاق میشود که در زمان ارتکاب جرم، سن او از 15 سال نگذشته باشد. (پیوندی، غلامرضا، حقوق کودک،1390، ص 48).
براساس قانون مغرب، طفل کمتر از 12 سال مسؤلیت کیفری ندارد و حد اکثر سن کودکی 18 سالگی است. در کانادا پایان دوره کودکی19 سالگی است. ( امیر ایروانیان، بررسی تطبیقی حقوق کودک در اسناد بینالمللی با قوانین و مقررات داخلی؛ ماهنامه دادرسی، ش36، ص45)
قانون مدنی و مجازات ایران برای ورود به سن مسؤلیت کیفری وخارج شدن از حجر و ممنوعیت از تصرف، نظر مشهور فقهاء را که همان سن بلوغ شرعی است معیار قرار داده است. ماده 49 قانون مجازات اسلامی و تبصرۀ 1 آن مقرر میدارد: اطفال در صورت ارتکاب جرم، مبرّا از مسؤلیت کیفری هستند و تربیت آنان با نظر دادگاه به عهده سرپرست اطفال و عندالاقتضاء، کانون اصلاح و تربیت اطفال میباشد.
تبصرۀ 1) منظور از طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد. در قانون مدنی ماده 1210 آمده است که سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نُه سال تمام قمری است.
البته در مورد مسؤلیت کیفری اطفال در قانون مدنی و مجازات ایران اطفال به چند دسته تقسیم میشوند که در عرصههای مختلف حقوقی و اجتماعی معیار سن متفاوت است. در برخی موارد تفاوتی بین دختر و پسر وجود ندارد و در برخی موارد در پسر و دختر به مدت 6 سال تفاوت در سن مطرح است.
· 3. پیشینه حقوق کودک در جهان و اسناد بینالمللی
برای فهم و شناسایی دقیقتر هر موضوعی، بررسی پیشینه و سیر تحول آن در جوامع بشری، همیشه ضروری به نظر میرسد. حقوق کودک نیز از این بررسی مستثنا نیست. به همین دلیل، در ادامه به بررسی پیشینه تاریخی حقوق کودک در سه بخش میپردازیم:
· 1-3. پیشینه وضعیت حقوق کودک در جهان:
در قرون ابتدایی، کودکان به مانند برخی اقشار جوامع، از جمله زنان، دوران بسیار سخت و خشونتباری را پشت سر گذاشتهاند. بدرفتاری بزرگسالان با آنان و مجازاتهای شدید، از قبیل مجازاتهای بدنی و حتی اعدام و رفتارهای خشونتآمیز با ایشان، از جلوههای رفتاری برخورد با خردسالان بوده است. برای مثال در سال 1688، در قانون ایالت نیوجرسی شرقی آمریکا، بریا هر کودکی که مورد نفرین والدین قرار بگیرد یا از دستور آنها سرپیچی کند یا به آنان اهانت کند، مجازات اعدام پیشبینی شده بود. (علی محمد، جعفر، الاحداث المنحرفون، 1996، ص19).
الف) دوران کودککُشی:
در گذشتههای دور، با کودکان بسیار خشونتبار و سختگیرانه رفتار میکردند. این مسئله تا قرن چهارم ادامه داشته است در رُم قدیم قدرت پدرانه حاکم بوده است که به پدر خانواده حق میداد زندگی فرزندش را همانند بردگان در اختیار خود بگیرد: پدر خانواده به آنان زندگی و حیات داده بود و می توانست آن را پس بگیرد. در نتیجه کشتن فرزند را بر مبنای قاعدة مذکور توجیه می کردند. (میشل فوکو، اراده به دانستن، 1383، ص155).
در استرالیا، فرزندکُشی قانونی بوده است؛ به این صورت که هیچ مادری حق نداشت بیشتر از یک کودک داشته باشد و به هر حال فرزند دوم کشته می شد. بچههای دوقلو یا بیشتر سرنوشت بسیار سخت و غمانگیزی داشتند؛ بدین نحو که گاه یکی و گاهی هر دو یا همه کشته می شدند. در برخی نواخی دیگر، بچه های بیمار و ناقص الخلقه به دلیل آن که نیاز به مراقبت زیادتر یا ویژه داشتند، به حیات آنان خاتمه داده می شد و در باره کودکان ناقص الخلقه گاه از مادر خواسته می شد که تمام یا قسمتی از گوشت آن ها را بخورد تا آن مقدار نیروی که به هنگام وضع حمل از دست داده است باز یابد.(غلام رضا پیوندی همان، ص 131).
ب) دوران تحقیر و تنبیه:
از قرن چهارم تا چهاردهم میلادی، از آنجا که مردم وجامعه توان درک حقیقت و ماهیت کودک را نداشتند، بر این باور نادرست اصرار میورزیدند کودک موجودی ناپاک و خبیث بوده و تنها راه مقابله با چنین مسئلهای به کاربردن تنبیههای بدنی شدید است. همچنین به دلیل این که از کودکان انتظار کارهایی داشتند که بیشتر از توانایی و تحمل آنان بود، هرگونه اذیت و آزار و شکنجه آنان را امری جایز تلقی میکردند. در نتیجه وادارکردن کودکان معصوم و بیگناه به کارهای طاقتفرسا و بسیار سخت، میان مردم متداول بود. در حقیقت چون کودکان در موضع ضعف بودند و توان مقابله با بزرگسالان را نداشتند، دوران بسیار سختی راسپری کردند و انواع تنبیه و تحقیر را متحمل شدند.
ج) دوران حیرت و دودِلی(دورة انتقال)
این دوره که از قرن چهاردهم آغاز شد و تا قرن هفدهم ادامه داشت دورة ظهور نظریههای بود که باتفکراتی قبل از قرن چهاردهم متضاد بود در این دوران ظهور تعدادی نشریةی حاوی مطالبی نسبتا سودمند در ردّ اعتقاد به خباثت و ناپاکی ذات و طبیعت کودک به طور جدی زیر سؤال رفت و این نشریهها توانستند تا اندازهای زمینة بروز تردید و دودلی را در افکار و اذهان مردم فراهم آورند و وجه تسمیهای برای این دوران گردند. (حسینی، سیدعلی اکبر ، «مقایسة اجمالی نظام حقوق کودک در اسلام و جهان غرب» ندای صادق، س8، ش21، ص 25 و 26).
د) دوران تسامح و آسانگیری
قرن هفدهم و هجدهم دورانی بود که بر تفکرات و اندیشههای سختگیرانه و برخورد شدید باکودکان، مُهر بطلان خورد و پدر و مادر این واقعیت را پذیرفتند که کودکان موجوداتی شرور، زشتسیرت و شقی نیستند، بلکه افرادیاند که اگر با آنان درست توجه شود میتوانند برای آینده جامعه مفید ونقش آفرین باشند. از مهم ترین ویژگی این دوران تغییر کلی نگرش به کودکان در محیط خانواده و جامعه است. از زمانی که این نوع طرز فکر در باره کودکان رواج پیدا کرد و مهربانی و تشویق و همدلی با آنان، جای تنبیه و خشونت و برخوردهای غیر انسانی را گرفت شکاف عمیق بین کودک و والدین از میان رفت. به نظر لوید دیماس«بعید نیست آن دسته از گزارشهایی که به کاهش مرگ و میر در این دوران اشاره میکنند معلول حاکمیت این طرز فکر بوده باشد»(همان).
هـ) دوران جامعه پذیری از طریق آموزش و پرورش
از ابتدای قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم تغییرات اساسی در نحوة برخورد با کودک و به عبارت دیگر، در روان شناسی کودک رخ داده است. در این دوره « این اندیشه که میتوان کودک را از طریق آموزش و تربیت به صورت انسانی اجتماعی، واجد خلق و خوی انسانی و در یک کلام، موجودی مطلوب و آرمانی در آورد، مورد حمایت اغلب روانشناسان و از جمله واتسن و فروید که در این زمان به سر میبردند قرار میگرفت».( پیوندی، غلامرضا، همان ص135)
ز) دوران همدردی و تعاون
دوران تعاون و همدردی از نیمة قرن بیستم شروع شد. مهمترین ویژگی دورة مذکور را میتوان در دو خصوصیت خلاصه کرد: اول، بهکارگیری عنصر محبت و عاطفه در برخورد با کودکان و دوم، شناسایی حقوق کودک.
در این بُرهه پرورش و تربیت کودکان عمدتا بر عهدة پدر و مادر بود و نگرش آنان نیز به کودکان تغییر کرده و انتظارات ایشان از اطفال غیر متعارف نبود. (همان ص137).
· 2-3. پیشینه حقوق کودک در اسناد بینالمللی
در اسناد بین المللی مربوط به حقوق کودک دو دسته سند وجود دارد: گروه اول، اسناد عمومی و کلی هستند که در آنها کودک به عنوان انسان، در برخی امور حقوقی دارند. گروه دوم اسنادی هستند که به طور خاص در بارة کودکان مطالبی دارند.
الف) در اسناد عمومی حقوق بشر
در اسناد مربوط به حقوق بشر بندهای وجود دارد که به طور مستقیم به حقوق کودک تصریح کردهاند: بند دوم مادة 25 اعلامیة جهانی حقوق
بشر، مصوب 1948، حق توجه و مراقبت مخصوص از مادر و کودکان را مطرح کرده است:
« مادران و کودکان حق دارند که از کمک و مراقبت ویژه برخوردار شوند. همة کودکان، اعم از آن که در پی ازدواج یا بی ازدواج زاده شده باشند، حق دارند که از حمایت اجتماعی یکسان بهرهمند گردند.»
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1966 با تصویب میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی به نکات متعددی در خصوص حقوق کودک تصریح کرده است:
ممنوعیت اجرای حکم اعدام افراد کمتر از 18 سال، جداکردن کودکان متهم از بزرگسالان، جدا بودن کودکان بزهکار از بزرگسالان برای گذراندن دورة محکومیت، سّری بودن جلسات دادرسی و صدور حکم کیفری یا مدنی اطفال در صورت مصلحت، حق برخورداری کودک از حمایت خانواده و جامعه و حکومت.(بند 5 مادة6، مادة 10، 14، 23 و 24میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی.)
ب) در اسناد اختصاصی مربوط به کودکان
اولین سند بینالمللی راجع به کودکان در عرصه بینالمللی به سال1959، پس از جنگ جهانی دوم، مربوط میشود: مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعلامیه جهانی حقوق کودک را در 20 نوامبر 1959 تصویب کرد. این اعلامیه یک مقدمه وده اصل در بارة حقوق کودکان دارد. در مقدمه اعلامیة آمده است:
« نظر به اینکه کودک به علت عدم تکامل رشد بدنی و فکری، و بعد از تولد، به مراقبت و توجه خاص، شامل حمایت مناسب، نیازمند است....، مجمع عمومی سازمان ملل این اعلامیه حقوق کودک را با این هدف که ایام کودکی توأم با خوشبختی باشد و از کودک و جامعهاش از حقوق و آزادیهایی بهرهمند شود رسما به آگاهی عموم میرساند. (شیرین عبادی، 1375، ص177).
بنابراین مجمع عمومی سازمان ملل کنوانسیون حقوق کودک را پس از 10 سال مذاکره میان کشورهای عضو سازمان ملل، در 20 نوامبر 1989، تصویب و در 2 سپتامبر 1990 لازم الاجرا کرد. کنوانسیون یک مقدمه و سه بخش و شامل 54 ماده است. تا کنون 189 کشور از 193 کشور جهان به آن ملحق شدهاند و خود را ملزم به رعایت و اجرای مفاد آن کردهاند.
محورهای اصلی کنوانسیون حقوق کودک عبارتاند از: حمایت، مراقبت، عدالت، آموزش، احترام و اکرام.
در اصل دوم اعلامیه جهانی حقوق کودک آمده است: «کودک باید از حمایت خاص برخوردار شود با تدوین قوانین وسایر وسایل، باید امکانات و تسهیلاتی فراهم گردد تا طفل از نظر جسمی، روانی، اجتماعی واخلاقی به نحو سالم و طبیعی در محیطی آزاد و شایسته و همراه با کرامت رشد کند و در قوانین باید به مصالح اساسی کودک بیش از هر امر دیگری توجه شود. در کنوانسیون حقوق کودک به امور ویژهای توجه و بر آنها تاکید کردهاند؛ مانند عدم تبعیض، رعایت مصالح عالیة کودکان، حق زندگی و بقا و رشد و همچنین حق احترام وتکریم کودکان که از مهمترین مسائل مربوط به حقوق کودکان هستند. (پیوندی، غلام رضا، 140)
· 3-3. پیشینه حقوق کودک در اسلام
اسلام در عصری ظهور کرد که انسان و به تبع آن کودکان دوران بسیار خشونتباری را میگذراندند. ظهور اسلام در جزیرهالعرب درحالی بود که مردم عصر جاهلیت، نه تنها دختران خود را مایة ننگ میدانستند و آنان را زنده به گور میکردند، بلکه از برخی آیات قرآن بدست میاد که پسران را نیز از ترس فقر و تنگدستی به قتل میرساندند. چنانکه خداوند متعال در سوره اسراء آیه 31 بدان اشاره نموده و از افراد را از قتل فرزندان شان نهی میکند: « وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْیةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِیرًا) و از بیم تنگدستى فرزندان خود را مكشید. ماییم كه به آنها و شما روزى مىبخشیم. آرى، كشتن آنان همواره خطایى بزرگ است.
اما با پیشرفت علم و تکنولوژی و با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی همچنان اینگونه اقدامات ناشایست از سوی برخی از کشورها چون هند و چین صورت میگیرد. والدین قبل از به دنیا آمدن کودک از جنس جنین آگاه شده و به محض اینکه بفهمند فرزند آنها دختر است، آن را از بین میبرند. این نشان میدهد که هنوز هیچ قانون بین المللی برای حمایت از حقوق کودکان وجود ندارد (بهشتی، احمد، 1387 ص81-82).
بهرهگیری از زبان وحی در شناخت کودک و به تبع آن حقوق وی، چشمانداز بسیار گستردهتری از آنچه انسان با عقل تشخیص میدهد فراروی ما قرار میدهد. در این مسئله محور همه امور، خدایی است که انسان را آفرید و از زوایای وجودی ونیازهای بشر، آگاهی و بر آنها احاطة کامل دارد. انسان و حقوق وی در شریعت اسلام اهمیت ویژهای دارد. حقوق انسان و توجه به کرامت او از اهداف مهم اسلام به شمار میآید. کودکی به عنوان شروع حیات انسان، از مهمترین و اساسیترین دوران زندگی بشر به حساب میآید. نکته جالب توجه دیگر این است حقوقی را که قرآن مطرح میکند، در بسیاری از موارد بدون فرض نقض حقوق است؛ بدین معنا که قرآن قبل از اینکه هر گونه نقضی رخ دهد، آنها را مطرح نموده است و این از ویژگیهای الهی بودن آن است، اما حقوق کودک در نظام حقوق بشری و مخصوصا در کنوانسیون زمانی مطرح شد که موارد زیادی از نقض حقوق کودکان در جهان دیده شد. این امر نشان از سبقت و کمال قرآن نسبت به قوانین بشری از جمله کنوانسیون حقوق کودک دارد.
· 4. حقوق كودك در قرآن
قوانین در یك تقسیمبندی كلی، به قوانین الهی و بشری تقسیم میشوند. قوانین بشری به دلیل عدم شناخت كامل انسان، از جامعیت لازم برخوردار نیست و نمیتواند به همه ابعاد روحی و روانی انسان توجه لازم را داشته باشد؛ به همین سبب، این حقوق غالباً در حال تغییر و تحول میباشند؛ لذا تغییر آراء در تعیین حقوق انسانی و التزام و پایبندی به قوانین بشری بسیار تردید آمیز است.
از آنجا که هرگونه برنامهریزی برای انسان مستلزم شناخت جامع از ابعاد و پیچیدگیهای اوست و این امر جز به مدد وحی میسر نمیشود، همه صورت بندیها و تدوینهای فارغ از جهان وحی ناقص و نارساست. خداوند متعال در این باره میفرماید: (أَفَمَن یخْلُقُ كَمَن لَّایخْلُقُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ) (نحل/ 17)؛ « و آیا كسى كه مىآفریند، همچون كسى است كه نمىآفریند؟! آیا (غافلید) و متذكّر نمىشوید؟!». و در آیهای دیگر میفرماید: (أَفَمَن یهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یتَّبَعَ أَمْ مَن لَا یهِدِّی إِلَّا أَن یهْدَى فَمَا لَكُمْ كَیفَ تَحْكُمُون) (یونس/ 35)؛ «و آیا كسى كه به سوى حق راهنمایى مىكند شایستهتر است كه پیروى شود، یا كسى كه راه نمىیابد، مگر آن كه راهنمایى شود؟! پس شما را چه شده، چگونه داورى مىكنید؟»
در مورد حقوق کودک در آموزههای قرآنی تقسیمبندی های متعددی ارئه شده است که در یک جمع بندی کلی میتوان آنها را به دو دسته مادی و معنوی تقسیم کرد.
· 1-4. حقوق مادی
حق حیات، حق شیر خوارگی، حق نامگذاری و نام نیكو، حقوق مالی و تأمین آتیه فرزندان از حقوق مادی است.
الف) حق حیات و منع از فرزندکُشی
اسلام برای حمایت همه جانبه از منافع کودک، تکالیف و دستوراتی مقرر کرده است. حتی پیش تولد کودک برای دوران حمل نیز حقوق مدنی و قواعدی حمایتی مقرر کرده است و در این دوران نه تنها از کودکان حمایت کرده، بلکه به مادران نیز به تبع کودکاک کاملا توجه کرده است. حق حیات و حمایت از آن، جواز وصیت برای حمل، ارث بردن حمل از مورّث و تأخیر اجرای مجازات زن حامله، به دلیل بیم ایجاد ضرر و صدمه به حمل، از جمله این حقوق هستند.
یكی از انواع قتل كه در تاریخ سابقه دارد و متأسفانه امروز نیز رایج است، اگر چه تغییر شكل یافته، فرزندكشی است، گاهی برای ننگ و گاهی برای فقر این جنایت را انجام میدادند و می دهند، قرآن با این پدیده زشت نیز به مبارزه برخاسته و این عمل را محكوم و ممنوع كرده است:
«قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَیكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَیئًا وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِیاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَابَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» « انعام/151» این آیه كه در پی بیان محرمات الهی است، پس از نهی از شرك و امر احسان به والدین، از فرزندكشی سخن به میان آورده وآن را تحریم كرده است.
از این آیات بر مى آید كه عربهاى دوران جاهلى نه تنها دختران خویش را به خاطر تعصبهاى غلط زنده به گور مىكردند بلكه پسران را كه سرمایه بزرگى در جامعه آن روز محسوب مى شد، نیز از ترس فقر و تنگدستى به قتل مى رسانیدند خداوند در این آیه آنها را به خوان گسترده نعمت پروردگار كه ضعیفترین موجودات نیز از آن روزى مىبرند توجه داده و از این كار باز مى دارد.
با نهایت تاسف این عمل جاهلى در عصر و زمان ما در شكل دیگرى تكرار مى شود، و به عنوان كمبود احتمالى مواد غذائى روى زمین ، كودكان بى گناه در عالم جنینى از طریق كورتاژ به قتل مى رسند.
گر چه امروز براى سقط جنین دلائل بى اساس دیگرى نیز ذكر مىكنند، ولى مساله فقر و كمبود مواد غذائى یكى از دلائل عمده آن است.
اینها و مسائل دیگرى شبیه به آن ، نشان مىدهد كه عصر جاهلیت در زمان ما به شكل دیگرى تكرار مىشود و ((جاهلیت قرن بیستم )) حتى در جهانى وحشتناكتر و گستردهتر از جاهلیت قبل از اسلام است .(مکارم شیرازی، 1371، ج6، ص33)
ب) حق تغذیه(شیرخوارگی)
بعد از تولد، مهمترین مسئله برای کودک ادامة حیات است و بدیهی است که در چنین موقعیتی، کودک توان حفاظت از خود را ندارد. مادر نزدیکترین فرد به کودک است وشیر مادر بهترین غذا برای وی در دوران شیرخوارگی، است. در آموزههای دینی و تعالیم معصومان(ع) به بهرهمندی کودک از شیر مادر، به عنوان برترین نوع تغذیه از زمان تولد، سفارش شده است. خداوند متعال در قرآن كریم در آیهى دویست و سى و سوم سورهى بقره به حقوق كودك و پدر و مادرش و قوانین شیر دادن به او اشاره مىكند و مىفرماید: « وَالْوَالِدَاتُ یرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَینِ كَامِلَینِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَیالْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَیكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَیتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» (و مادران، فرزندانشان را دو سال كامل، شیر مىدهند. (این) براى كسى است كه بخواهد [دوران] شیر دادن را به اتمام رساند. و بر آن كس كه نوزاد برایش متولّد شده، لازم است خوراك آن (مادر) ان و پوشاك آنان را بطور پسندیده [در دوران شیر دادن فراهم آورد]. هیچ كس، جز به اندازه توانائیش، تكلیف نمىشود. هیچ مادرى به واسطه فرزندش ضررنبیند (و به او زیان نرساند)؛ و نه كسى كه فرزند برایش متولد شده به واسطه فرزندش (ضرر ببیند و به او زیان رساند) و بر وارث مانند این (احكام واجب) است. و اگر آن دو، با رضایت و مشورت یكدیگر، بخواهند [كودك را زودتر] از شیر باز گیرند، پس هیچ گناهى بر آن دو نیست. و اگر خواستید دایهاى براى فرزندان خود بگیرید، پس هیچ گناهى بر شما نیست؛ هنگامى كه آنچه را (وعده) دادهاید بطور پسندیده بپردازید. و [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنید؛ و بدانید كه خدا، به آنچه انجام مىدهید، بیناست.)
واژهى «رضاعة» در اصل از مادهى «رضع» به معناى «نوشیدن شیر از پستان» است.
تعبیر «یرضعن» به صورت اخبارى آمده است (نه انشایى و دستورى) كه به گونهى ظریفى، حال مادران را بیان مىكند كه به «فرزندانشان دو
سال كامل شیر مىدهند»، و این شیوهى بیان تأثیر روانى بیشترى در توجه مادران به شیر دادن دارد.
1) در آیهى فوق دستورات مختلفى در بارهى شیر دادن نوزادان آمده و به حقوق گوناگونى كه مادر و فرزند و پدر در این زمینه دارند، اشاره شده است كه مىتوان آنها را در هفت بخش بیان كرد.
الف) حق شیر دادن در دو سال شیرخوارگى مخصوص مادر است. با اینكه سرپرستى كودكان بر عهدهى پدر است امّا از آنجا كه تغذیهى جسم و جان نوزاد در این مدّت با شیر و عواطف مادر پیوندى ناگسستنى دارد، حقّ نگهدارى و سرپرستى به مادر واگذار شده است؛ و این به خاطر رعایت عواطف مادر و حال كودك است.(وَ الْوالِداتُ یرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَینِ كامِلَینِ).
ب) دوران شیرخوارگى (رضاعة) كامل، دو سال و دورهى غیر كامل آن 21 ماه است و این مطلب كه در روایات آمده است، از ضمیمه كردن آیهى فوق و آیهى 15 سورهى احقاف استفاده مىشود. در آنجا مىفرماید:
«باردارى و از شیر گرفتن كودك 30 ماه است.» و در اینجا مىفرماید: «مادران فرزندان خود را دو سال تمام شیر مىدهند. (این) براى كسى است كه بخواهد دوران شیرخوارگى را تكمیل كند). (لِمَنْ أَرادَ أَنْ یتِمَّ الرَّضاعَةَ).
پس معلوم مىشود كه لازم نیست مدّت شیر دادن حتماً دو سال باشد و مادران حق دارند با توجه به وضع نوزاد و رعایت سلامت او این مدّت را تقلیل دهند و حتى در مورد لزوم، از 21 ماه نیز كمتر كنند.
ج) هزینهى زندگى مادر از نظر غذا و لباس در دوران شیر دادن بر عهدهى پدر نوزاد است تا مادر بتواند با خاطرى آسوده فرزندش را شیر دهد و چنانچه زن طلاق گرفته باشد نیز، همین حكم جارى است. (وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ).
د) هیچ یك از پدر و مادر نباید با اختلافات خویش سرنوشت كودك خود را قربانى كنند و بدین وسیله ضربههاى جبرانناپذیرى به روح و روان خود و نوزاد وارد سازند. (لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ).
پدر، حق مادر را در نگهدارى كودك پاىمال نكند و مادر نیز از این حق سوء استفاده نكند و با بهانه جویى از شیردادن خوددارى نكند و یا مرد را از دیدار فرزندش محروم نسازد و به او ضربهى روانى واقتصادى نزند.
هـ) بعد از مرگ پدر، وارثان او باید عهدهدار این وظیفه شوند و احتیاجات مادر را در دورانى كه به كودك شیر مىدهد تأمین كنند. (وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ).
و) هرگز نمىتوان از حقّ شیر دادن و سرپرستى مادر جلوگیرى كرد، مگر اینكه خودش امتناع ورزد و یا مانعى براى او پیش آید، كه در این صورت مىتوان نگهدارى و شیر دادن كودك را به دایهى مناسبى واگذار كرد و یا قسمتى از شیر دادن را به عهدهى او گذاشت تا كمكى براى مادر باشد.
ز) زمان از شیرگرفتن كودك، به تصمیم پدر و مادر بستگى دارد. این زمان با توجه به وضع جسمى كودك و با همفكرى و توافق پدر و مادر تعیین مىشود؛ یعنى آنان با مشورت و رضایت هم عمل مىنمایند.
2) تعبیر «مولود له» (كسى كه فرزند براى او تولد یافته) در مورد پدر نوزاد آمده است و از واژهى متعارف «اب» (پدر) استفاده نشده است. گویا این تعبیر عواطف پدر را در راه انجام وظیفه تحریك مىكند كه اگر هزینهى مادر طفل به عهدهى پدر گذاشته شده، به خاطر فرزند او و میوهى دل اوست، نه یك فرد بیگانه. پس ناگزیر مصالح زندگى و لوازم تربیت و از آن جمله خوراك و پوشاك و نفقه، مادرى كه او را شیر مىدهد به عهده او است، و این هم بعهده مادر او است كه پدر فرزند را ضرر نزند، و آزار نكند، براى اینكه فرزند براى پدرش متولد شده است.
3) تعبیر «معروف» در آیهى فوق نشان مىدهد كه لباس و غذاى مادر باید در حدود متعارف و شایستهى حال او تأمین شود، یعنى نه سختگیرى شود و نه اسراف گردد. تكرار واژهى «معروف» در این آیه، به وجه نیكویى، عنصر عرف و زمان را در شاخصهاى مراعات حقوق خانوادگى وارد مىكند.
4) تكلیف انسانها بر اساس قدرت و به اندازهى توانایى آنهاست و نباید از نظر اقتصادى به پدر كودك فشار وارد شود. این یك اصل اساسى در احكام اسلامى است؛ بنابراین هیچ قانونى در اسلام وجود ندارد كه كارى بیش از توان فرد از او بخواهد. (لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها).
5) باید حقوق مادر و دایه در برابر شیر دادن پرداخت شود و این یكى از زیباترین جلوههاى رعایت حقوق زنان در اسلام است.
6) از این آیه و آیات مشابه، متوجه جامعیت احكام اسلام مىشویم كه براى همهى مراحل زندگى انسان، از دوران نوزادى تا هجرت، جهاد و فرهنگ، برنامهریزى كرده است.(طباطبایی، سیدمحمدحسین، 1360، ج2، ص 360؛ مکارم شیرازی، ج2، صص 186- 191؛ و رضایی اصفهانی، ج2، صص 219- 222).
ابعاد علمی آیه
آیه فوق از جهت ابعاد و اشاراتی علمی که در آیه مطرح شده است اعجاب هر انسانی را بر میانگیزد و همگی قابلیت بررسی میانرشتهای را دارند؛ از جمله:
در بُعد حقوقی به حقوق کودک، پدر و مادر و دایه اشاره کرده است
در بُعد پزشکی، بدون الگوگیری از نظام حقوقی دیگر لزوم تغذیه باشیر مادر در طول دوسال را بیان کرده است که نشان از اهمیت مسأله از دیدگاه قرآن دارد. حال اگر این قانون قرآن را با دیدگاه دانشمندان امروزی مقایسه نماییم در می یابیم كه آنان همان مطلبی را می گویند كه قرآن کریم چهار ده قرن پیش بیان فرموده است. (www.kaheel7.com)
تحقیقات علمی ثابت کرده است که شیر مادر به طور كلی بهترین غذا برای طفل است، مقدار باكتریهای مضر در بدن اطفالی كه با شیر مادر تغذیه میشوند دهبرابر کمتر از اطفالی است كه با شیر گاو تغذیه می شوند.(http://www.naturalchild.org/guest/leslie_burby.htm)
همچنین میزان بروز سرطان در كودكانی كه با شیر مادر تغذیه می شوند هشت برابر کمتر از كودكانی است كه با شیر گاو تغذیه می شوند. شیر مادر باعث جلوگیری از بروز حساسیت، آسم و التهاب گوش، التهاب ریه و... میگردد. (www.momsandpopsproject.org/benefits.php)
منافع شیردهی برای خود مادر نیز کمتر از کودک نیست. تحقیقات نشان میدهد كه سرطان سینه و سرطان رحم در زنانی كه شیر می دهند بسیار پایینتر از میزان آن در زنانی است كه هرگز شیر ندادهاند. ( (www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3446376
از جهت دیگر، در بیانیه ای كه مركز بهداشت جهانی و هم چنین یونیسف در مورد مدت زمان شیردهی منتشر کرده است به صراحت مدت زمان دو سال كامل را بهترین مدت برای شیردهی به كودكان معرفی نموده است. ( Complementary feeding, Report of the global consultation, Geneva, 10-13 December 2001.)
تحقیقات نشان میدهد كه بدن كودك تا پایان دو سالگی هنوز در برابر بیماریها مقاوم نشده است و بهترین حامی وی در این دوران شیر مادر است. هم چنین برخی نیاز های ضروری بدن طفل تنها و تنها از طریق شیر مادر تامین میگردد. (breastmilk/benefits.asp) به علاوه، تحقیقات نشان دهنده این مطلب است كه سرطان تخمدان در میان زنانی كه بیست و چهار ماه شیر میدهند تا یك سوم كاهش مییابد. (Obstet Gynecol 1994 Nov; 84(5): 760-764) این همان مطلبی است که قرآن کریم 1400 سال قبل بدون الگوگیری از نظام حقوقی دیگر به آنان تصریح داشته است که این خود میتواند مهمترین دلیل بر اعجاز تشریعی قرآن در حوزه تربیت بهشمار آید و اولین پایهگذار قوانین حقوق کودک باشد. (www.iranmania.com)
در بُعد اقتصادی به هزینه مادر، کودک و دایه و تنظیم روابط اقتصادی آنها با پدر و نیز تاثیرعرف در این زمینه اشاره کرده است.
در بُعد تربیتی به مشاوره والدین، لزوم زیان نرساندن به کودک، اصل رضایت پدر ومادر در مسائل خانوادگی و عدم تحمیل تکالیف اشاره کرده است.
در بُعد روانشاختی به تحریک عاطفی پدر و مادر(با تعابیر مانند بولده، مولد له و والده) رعایت عواطف مادر در علاقه به سر پرستی کودک و ایجاد آرامش و رفع فشار روانی در خانواده اشاره می کند.
در بُعد مدیریتی، کنترل، نظارت و مدیریت تغذیه کودک درخانواده و نیز مدیریت اقتصادی خانواده پرداخته است.
در بُعد فقهی به مباحث رضاع، ارث، نفقه، و تاثیر زمان و مکان(عرف) در موضوعات احکام اشاره کرده است.
در بُعد قواعد فقهی به قاعده تکلیف به اندازه توان و قاعده عدم ضرر به دیگران می پردازد.
در بُعد اجتماعی به مسئله عرف، نهاد خانواده وشیوه های رفع اختلاف اشاره کرده است. (رضایی اصفهانی، 1392، ص 421- 424)
اگر نبود، آیاتی دیگری در تشریع حقوق کودک، به جرأت میتوان گفت آیهی شریفه فوق به تنهایی و در یک نگاه کلان به تمام ابعاد حقوق کودک و نیز روابط والدین و کودک پرداخته و آن را تشریع و پایهریزی نموده است. چرا که در بحث پیشینه حقوق کودک پس از بررسی به این نتیجه رسیدیم که در هیچ نظامی حقوقی حتی کنوانسیون حقوق کودک که شالودة آخرین تلاشهای فکری انسان قرن بیست ویکم میباشد در تبیین حقوق کودک دارای نقصهای است
قرآن کریم در آیه فوق با شیوهی منحصر به خودش به تنظیم قوانین روابط والدین و کودک در همه ابعادش پرداخته و با این ابتکار حقوق کودک را پایهریزی نموده است که این نوعی اعجاز تشریعی قرآن در حوزه تربیت به شمار میآید.
نکته جالب توجه دیگر این است حقوقی را که قرآن مطرح میکند، در بسیاری از موارد بدون فرض نقض حقوق است؛ بدین معنا که قرآن قبل از اینکه هر گونه نقضی رخ دهد، آنها را مطرح نموده است و این از ویژگیهای الهی بودن آن است، اما حقوق کودک در نظام حقوق بشری و مخصوصا در کنوانسیون زمانی مطرح شد که موارد زیادی از نقض حقوق کودکان در جهان دیده شد. این امر نشان از سبقت و کمال قرآن نسبت به قوانین بشری از جمله کنوانسیون حقوق کودک دارد.
بنابراین، ضروری است قانونگذاران و مجریان حقوق بشر برای برپایی عدالت و احقاق حقوق انسانی، صرفاً به قوانین الهی كه جامعترین آنها در دین مبین اسلام و قرآن آمده است، تمسك جویند. قرآن از ابتدای كودك انسان، وظایف سنگینی بر عهدة پدر و مادر او و در ادامه بر عهده حكومت گذاشته است تا انسانی سالم، مفید و ثمربخش تحویل اجتماع گردد، در حالیکه تا قرن بیستم هیچ قانون مدونی در سطح بینالمللی برای كودكان نوشته نشده است. (امینی، ابراهیم، 1384، ص۳۱۸).
ج) حق نامگذاری و نام نیکو
در آموزههای دینی و شرعی، سفارشهای بسیاری به انتخاب نام مناسب و نیکو وجود دارد. در منابع حدیثی باب
خاصی به موضوع انتخاب نام مناسب برای کودکان اختصاص یافته است. بعنوان نمونه پیامبر گرامی اسلام در وصیتهای خود به امام علی(ع) فرمود:« یاعلی حق فرزند بر پدرش این است که نامی نیکو و زیبا برای او برگزیند و...». ( حُرّ عاملی، ، ج21، ص387).
د) حق برخورداری از هویت خانوادگی(نسب)
یکی از حقوقی که برای طفل اهمیت بسیاری دارد و آثار فراوانی بر آن بار میشود، قرابت خانوادگی(نسب) است که کودک در دامان آنها متولد
شده است. حق کودک در داشتن نسب، یعنی همان حق داشتن پدر و مادر و برخورداری از حمایتهای آنان. بسیاری از حقوق مربوط به کودکان، مانند حضانت، و نفقه و ارث، در سایة داشتن نسب مشخص، به سهولت تأمینپذیر و بهدست آمدنی است.
خداوند در قرآن کریم استورای و استقامت انسان را در رابطة نسب قرار داده است: « وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِیرًا» (فرقان، 54) و اوست كسى كه از آب، بشرى آفرید و او را [داراى خویشاوندىِ] نَسَبى و دامادى قرار داد، و پروردگار تو همواره تواناست.
منظور از نسب پیوندى است كه در میان انسانها از طریق زاد و ولد به وجود مىآید، مانند ارتباط پدر و فرزند یا برادران به یكدیگر، اما منظور از صهر كه در اصل به معنى داماد است ، پیوندهائى است كه از این طریق میان دو طایفه بر قرار مى شود، مانند پیوند انسان با نزدیكان همسرش ، و این دو، همان چیزى است كه فقهاء در مباحث نكاح از آن تعبیر به نسب و سبب مى كنند.( طباطایی، محمدحسین، ج15،ص 317.)
در حقوق اسلام، خانواده نقشی بسیار مهم و حیاتی دارد؛ از اینرو دارای مقررات ویژه و دقیقی است تا کودکان، چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی و تربیتی، سالم و موفق به جامعه عرضه شوند.
· 2-4. حقوق معنوی
یکی از مهمترین حقوق کودک حقوق معنوی و حیات اخروی اوست به عبارتی مهمترین حق انسانی است که متأسفانه نظامهای حقوق بشری و نیز در کنوانسیون حقوق کودک بدان نپرداخته است. آیات قرآن کریم در این زمینه بسیار است. در تمامی این آیات توجه به حیات اخروی و خط فکری صحیح بر عهده والدین نهاده شده و از حقوق کودک شمرده شده است.
الف) توجه به دین و خط فکری صحیح
قرآن کریم در سوره بقره ذیل آیات 132 و 133 بدان مهم توجه نموده است و می فرماید: « وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلِّا وَأَنْتُم مُسْلِمُون أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یعْقُوبَ المَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَإِلهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمعِیلَ وَإِسْحقَ إِلهاً وَاحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون» «و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر) فرزندان خود را به این آیین وصیت كردند (و به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این آیین پاك را براى شما برگزیده است و شما جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید. آیا هنگامى كه مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟ در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را مىپرستید؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یكتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم».
قرآن با نقل وصیت ابراهیم گویا مىخواهد این حقیقت را بازگو كند كه شما انسانها تنها مسئول امروز فرزندانتان نیستید، مسئول آینده آنها نیز مىباشید تنها به هنگام چشم بستن از جهان نگران زندگى مادى فرزندانتان بعد از مرگتان نباشید، به فكر زندگى معنوى آنها نیز باشید. نه تنها ابراهیم چنین وصیتى كرد كه فرزندزادهاش یعقوب نیز همین روش را از نیاى خود ابراهیم اقتباس نمود و در بازپسین دم عمر، به فرزندانش گوشزد كرد كه رمز پیروزى و موفقیت و سعادت در یك جمله كوتاه (تسلیم در برابر حق) خلاصه مىشود.(مکارم شیرازی، ج1، ص462).
ب) حق کودک بر آموزش(تعلیم)
یکی از مهمترین مباحث حقوق کودک در دنیای امروز، مسئلة تعلیم و آموزش کودکان است. در دستورات دینی بر علم آموزی و دانشاندوزی کودکان از سنین ابتدایی دوران کودکی بیسار تأکید شده و شاید به هیچ موضوعی به این وسعت توجه نشده باشد. بع تعبیر امام علی(ع) العلم فی الصغر کالنقش فیالحجر؛ علم و یادگیری در دوران کودکی همانند نقش روی سنگ(ماندگار) است. در آیاتی از قرآن کریم نیز هدف رسالت انبیای الهی، تزکیه و تعلیم ذکر شده است: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَكِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ» (آل عمران، 164) خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگى بخشید) هنگامى كه در میان آنها پیامبرى از جنس خودشان برانگیخت كه آیات او را بر آنها بخواند و كتاب و حكمت به آنها بیاموزد اگر چه پیش از آن در گمراهى آشكار بودند
ج) حق کودک بر پرورش(تربیت صحیح)
تربیت یکی از تکالیف خاص پدر و مادر و سرپرستان قانونی در عرصة خانواده و اجتماع است. تربیت مهمترین مسؤلیت پدر و مادر در قبال فرزند است چرا که آینده کودک درگرو رفتار صحیح والدین ونشان دادن عکسالعمل های مناسب در موقعیتهای مختلف است خداوند در قرآن کریم میفرماید: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِیكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ عَلَیها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ ما یؤْمَرُونَ (تحریم،6) ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگاه دارید... .
یکی از مصادریق مهمی که بیشتر مفسران در بحث از این آیه بیان کردهاند ادب آموزی و مسائل تربیتی است که خداوند به دنبال اخطار به برخی از همسران پیامبر(ص) و سرزنش آنان، خطاب خود را همه مؤمنان قرار داد است و در باره تعلیم و تربیت هسمر و فرزندان و خانواده به آنان دستوراتی میدهد.( مکارم شیرازی، ج24، ص 286).
همچنین خداوند در قرآن کریم گاهی رویة عملی برخی بندگان برگزیدة خود را در تربیت و پرورش کودکان بیان میکند؛ مانند پندهای لقمان به فرزندش که میتواند نماد توجه کامل به تربیت، به خصوص تربیت دینی، باشد:
«وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یابُنىَ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» (لقمان/ 13)؛ (به خاطر بیاور) هنگامى را كه لقمان به فرزندش ـ در حالى كه او را موعظه مىكرد ـ گفت: «پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك، ظلم بزرگى است.
از آنجا که کودک دارای حقوق متعدد و فراوانی است چه در بخش مادی و چه در بخش معنوی که بررسی و تحلیل همه آن موارد از وسع و توان نویسنده و ظرفیت این مقاله خارج است لذا به این نَمِی از یمن بیکران آموزههای قرآن کریم بسنده نموده و تحلیل و بررسی سایر موارد از حقوق کودک باید در مقالهها و کتابهای دیگر بصورت مستقل باید بحث شود.
در پایان به این نکته باید توجه کرد که حقوقی را که قرآن مطرح میکند، در بسیاری از موارد بدون فرض نقض حقوق است؛ بدین معنا که قرآن قبل از اینکه هر گونه نقضی رخ دهد، آنها را مطرح نموده است و این از ویژگیهای الهی بودن آن است، اما حقوق کودک در نظام حقوق بشری و مخصوصا در کنوانسیون زمانی مطرح شد که موارد زیادی از نقض حقوق کودکان در جهان دیده شد. این امر نشان از سبقت و کمال قرآن نسبت به قوانین بشری از جمله کنوانسیون حقوق کودک دارد.
بنابراین، ضروری است قانونگذاران و مجریان حقوق بشر برای برپایی عدالت و احقاق حقوق انسانی، صرفاً به قوانین الهی كه جامعترین آنها در دین مبین اسلام و قرآن آمده است، تمسك جویند. قرآن از ابتدای كودك انسان، وظایف سنگینی بر عهدة پدر و مادر او و در ادامه بر عهده حكومت گذاشته است تا انسانی سالم، مفید و ثمربخش تحویل اجتماع گردد.
· نتیجه گیری
بعد از بررسی و تبیین جایگاه حقوق کودک در آموزههای قرآن کریم در مقایسه با نظامهای حقوقی بشر امروز در حمایت از حقوق کودک؛ میتوان مدعی شد که قرآن کریم پایهگذاری و تشریع حقوق کودک در قرآن کریم کامل و جامع و بدور از نقص و کاستی میباشد و قبل از قرآن کریم دیگر نظامهای حقوقی بصورت جامع به تنظیم حقوق کودک نپرداختهاند و امروزه هم اگر در سایر نظامها و کنوانسیون حقوق کودک به حمایت از حقوق کودک پرداخته شده است جامعیت نظام حقوقی قرآن را ندارد چرا که این منابع حقوق بشری اولا در کمیت حقوق کودک نسبت به قرآن کریم حقوق کمتری را برای کودک مطرح نمودهاند بویژه در بخش حقوق معنوی که اهمیت بشتری نسبت به حقوق مادی دارد. ثانیا در کیفیت حقوق، در سطح ارزشی و محتوایی آن دچار لغزشهای فراوان است چرا که وضع قانون از سوی بشر و محدود بودن آگاهی او نسبت به تمام ابعاد و زوایای شخصیتی کودک خود گویای این لغزشهاست ولی در مقابل نظام حقوقی قرآن کریم که نظامی است الهی و طبعا در چنین نظامی به تمام ابعاد و زوایای انسانی توجه میشود لذا قوانین آن نیز جامع و برتر از سایر نظامها خواهد بود. از طرفی دیگر میتوان گفت که تشریع و تنظیم حقوق کودک بصورت جامع و کامل در شرایطی که کودکان انسان محسوب نمیشد و جنبه مالیت داشت و خرید و فروش میشدند از همه مهمتر از ابتداییترین حق، که حق حیات است محروم بودند و زنده به گور میشدند و دورههای تحقیرو تنیبه را سپری نمودند خود از اعجازها و شگفتیهای علمی قرآن کریم محسوب میشود چه آن که در چنین شرایطی که دیگران کمترین حقوق را برای کودکان قائل نیستند قرآن کریم با پایه ریزی حقوق کودک، بدون الگوگیری از دیگر نظامهای حقوقی بدان پرداخته و بدون نقص و کاستی آن را تبیین مینماید در حالی که کنوانسیون حقوق کودک که شالوده آخرین تلاشهای انسان قرن بیست ویکم میباشد دارای نقص و لغرشهای است که به حقوق معنوی کودک که خود مهمتر از حقوق مادی است هیچ توجهی نمی شود.
منبع مقاله: فصلنامه سخن صبا، شماره 25 بهار و تابستان 96
٭ دانشجوی دکتری حقوق: ایمیل: **این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید**